شعر: واماندهاند در بر نقش تمام تو
قلهک / میر سبزواری
ای سرافراز ملت و میهن زنام تو آباد شهر و بادیه از نقش گام تو
مردان کارزار و عمیدان روزگار هستند معترف همه بر احتشام تو
تنها نه دوست میستاید ترا بفضل دارند پاس فضل و کمالت خصام تو
نقش آنچنان زدی که هنرپروران عدد واماندهاند در بر نقش تمام تو
این خودنشانی از کف داوری توداشت
گرمومگشت آهن وکزخاره نام تو
دوعالم سیاست و تدبیر و نظم ملک انبوه پختگان زمانند خام تو
در بزم اهل معرفت و جمع اهل حال سرشار بود از می توفیق جام تو
شیرین زشهد بعد تو شدتاکه کام خلق ایزد فشاند شهد سعادت بکام تو
روشن زبرق چشم تو شد کلبههای تار تاسرکشید کوکب دولت زبام تو
رونق گرفت صنعت و دانش دراین دیار برمقتضای مصلحت و هم نظام تو
جاری شداز صفای توانبارتا غبار بزداید از وطن زپی اهتمام تو
باشدگواه گوهر پاک وضمیرپاک راه امیدپرور و صدق کلام تو
دستی گشادهداری و رویی گشادهتر
خوش دولتی است عقده گشای مرام تو
در مهروعاطفت دل یاران اسیرتست در رزم و عاریت سر دشمن بدام تو
شد ثبت بر صحایف تاریخ روزگار هم زحمت های میهن و هم التیام تو
تاجان ودل بیاری رهبر نهادهای امت نهاده سربخط احترام تو
ایران مقام و عزت دیرینه بازیافت آمد زمام تابکف اهتمام تو
تو معتصم به فضل خدایی و هم رسول پیروزگشت روز تو از اعتصام تو
گرعهدهدار خدمت دیگر شدی بجاست
در سینههای عارف و عامی مقام تو
منظورعاشقانی ومقبول عارفان این خود بس است اجر قود و قیام تو
ایزدهمیشه یار تو با روبد در باد گرد ملال از رخ آئینه فام تو
ای هاشمی بسیرت و ای هاشمی بنام کی میرود زخاطر ما یاد و نام تو
وامدار رنج تو و همت توایم شرمنده تاچگونه گزاریم وام تو
از پاس رهبر و پاس تو چاره نیست جز گام اهتمام براه امام تو
چون بسپری زمام وطن را به خاتمی آغاز میشود رهیار عظام تو
یعنی که راه خبرتو، مختوم خیرشد نازم بهحسن مطلع و حسن ختام تو
دارند مخلصان وفاپیشه چون « حمید درسینه شور عشق تو به لب سلام تو