از خاطرات دورهی زندان بگو بهار!
از بردگی سرو خیابان بگو بهار!
از فصل قحط عاطفهها نیز .... یا که
از رنگ و رخ پریدهی گلدان بگو بهار!
پاییز میوزید و زمستان همی وزید
از برگ و بار خشک درختان بگو بهار!
همراه تو، سخاوت صد ابر آسمان
با این درخت از تب باران بگو بهار!
ای یار مهربان همه از تو سخن کنند
از کوچههای سبز جماران بگو بهار!
از مرد با شکوه؛ خمینی سخن بگو
اما تو از نگاه شهیدا بگو بهار!
از کوچههای شعر گذر کن خیال وار
از کوچههای شعر خراسان بگو بهار!
از راز چشمهای بهار آورت نه
از گنجینههای مخفی و پنهان بگو بهار!