شعر: ناجی مستضعفین
خیر مقدم گویم ای یاور مستضعفان
شادباش در جهان ای ملجا آزادگان
مرزداران وطن در انتظار دیدنت
در تلاطم بوده اند وصفش نیاید در بیان
در سیاست هم کیاست تو کلید کشوری
با کلیدت حل بگردد مشکل سلدوزیان (1)
سال ها در مرز کشور جان فشانی کرده ایم
از تو می خواهم مدال جاودانی را نشان
مرزداران کهن صدها سلاطین دیده اند
بی توجه از کنار ما گذشتند چون زمان
اینک آن افسردگی ها زنده گشت
چون تو را داریم در کنار خود عیان
سید سالار دین مولا امیرالمومنین
در ولایت مهربان بودند با خرد و کلان
یا که آن پیر جماران سرور آزادگان
بی پناهان را پناهی بود همچون آشیان
ما به پیشوازت همه یکدل به پیمان آمدیم
تا به اثباتش رسانیم عهد و پیمان را به جان
عهد وپیمان باشد این از افتخار کشورت
چون بلا گردان میهن گشته ای هم سایبان
خشم استعماریان و خصم شیطان جهان
دائما در فکر هستند تا برانداز ماکیان
کور دل آنان که از دین و سیاست غافلند
هاشمی نعمت بود از خالق کون مکان
از کلامش در می بارد به میهن بهر دین
از سیاست های او ایران شده آتشفشان
آفرین صد آفرین بر ناجی مستضعفین
افتخار دین و میهن آشنای عرشیان
از کیاست های او غرب جهان آواره است
هرکجا پا می نهد رنگش شود چون زعفران
آن وجود نازنینش بهر ما ازگنج ها بالاتر است
بار الها این وجود نازنین را محفوظ دارش
********************************
1- احتمالاً نام شاعر است