s
گشت درمان دردهای بی دوا پاره گردید بندهای مبتلا
مرغ خوشخوان رها پر بازکرد قصه فضل ربیع را ساز کرد
بوی عطراز هر طرف پیچیدهبود باغ ایران که بهاری دیده بود؟
نقرهگون شد آسمان از فضل دین نورمهتابی نشسته برزمین
لیک بودند دشمنان در کارما هدیه کردند تیرهگی برماه ما
چون مروت را زمین بگذاشتند بهرویرانی علم افراشتند
غارت و ظلم و تعدی کارشان کولهباری از جفایست بارشان
لالهگون شد این وطن از تیغها خونفشان شد آسمان از میخها
شهرها ازخشم شان ویرانه شد نام مردان شهید افسانه شد
طاغیان و قرنها پس ماندگی یاغیان و دشمنان زندگی
همسفرگشتند با پیک بلا سنگ ویرانی زدند بر خاک ما
یاوران ملک و دین برخاستند بذرایثار و شهادت کاشتند
همت دستان مردان دلیر بیرق ناپاکشان آورد به زیر
دشمن از فکر پلید نومید گشت قلب میهن شاد و پرامیدگشت
الاغرض، فصل تلاش و کار بود نوبت بهبودی بیمار بود
فصل برپایی و وقت عزم بود با « توکلت علی الله » جزم بود
مردی از بطن و درون انقلاب اصلح دوران به وقت انتخاب
با تلاش وقدرت حق بندگی شد مصمم بر سر سازندگی
جامه دیبا بپوشید برعمل کام ایران گشت شیرین چون عسل
چون ستون شهر عمران شد بنا جغد ویرانی سفر کرد تا فنا
در کنار این ستون معتبر میوههای توسعه آید به بر
در پناه دین حق اسلام ما سبزهها روئیده شد بر بام ما
گر به تاریخ وطن گردی دقیق اینچنین دوران نیابی ای شفیق
می درخشد هاشمی با افتخار برحریم اعتبار این دیار