تودر اوج بلند آسمانی تو خورشیدی، سپهری، کمکشانی
تو در قلب همه خوبان عالم پناه و ملجأ مستضعفانی
تو را نازک تر از گل کی توان گفت که محبوب همه حق باورانی
تو فرزند رشید انقلابی فروغ دیده ی رزمندگانی
تونام جنگ با نامت عجین است امیر کار زار کاردارنی
قرین نام تو سردار ایران تو سردار همه سازندگانی
تو امید دل امیدواران سرآمد بر همه دلدادگانی
امید امتی در تنگناها به روز حادثه از داورانی
چون حرزی، تو پنای، تو امانی تو اندر تنگنا از یاورانی
چو ذوالقرنین از کی خسروانی درون تو بود فر کیانی
توجمشیدی، تو جم، جام جهانی مدیری از مدیران کلانی
حقیت گو، حقیت محورستی صریح اللهجه ای، شیرین زبانی
تو شاگرد امامی، همچو استاد فقیه نوگرا، روشن روانی
تو همچون فقیهان ولایی ولایت پیشه ای و پشتبانی
نماز جمعه را تو زنده کردی خطیبی، خطبه را می پرورانی
در این دوران ندیدم من خدا را خطیبی را بدین شیرین بیانی
تو استاد سخن، استاد تحلیل در این دادی تو از نام آورانی
تو با تدبیر و رأی صائب خود قوی سد ره نامحرمانی
توسرخیل همه دانشورانی پدید آورده تبیانی، بیانی
توباتفسیر نغز رهنمایت ارائه کره تفسیر جوانی
حکایت کرده تاریخ فلسطینی سیاست پیشه در سطح جهانی
بسان ذی فنون میرزا تقی خان کبیری همچو میرزا قهرمانی
امیری، صدراعظم، ذی فنونی تو فرزند برومند زمانی
به ترکیب لنا تو نون آنی نباشد نون، کی معنا بمانی
تو جانبازی، شهید زنده هستی تو الگوی همه پیر و جوانی
چه خوش فرموده آن پیر جماران که نهضت زنده است تا تو بمانی
جوانمرد دشت کویری کنون پیر و مراد سالکانی
بلند همت و بخت جوانت هویدا در جبینت از جوانی
تو ابنای بشر را دیده بانی رئیس مجلسین خبرگانی
امان مردم ایران زمینی امین مهدی صاحب زمانی
چه شیرین است نقل خاطرانت خوشا در خاطرم دائم بمانی
مبادا خاطرت آزرده بینم چو بینم خاطرات را بخوانی
چوکردی پایداری، جانفشانی همیشه خار چشم دشمنانی
رقیبان تو حقد و کینه دارند ولی تو با گذشتی، مهربانی
نه حالا، کینه ی دیرینه دارند نهان کرده ز عجز و ناتوانی
رقیبان جمله حکم دایه دارند ولی تو مادری، مهربانی
به تصدیق نهاد دیده بانی مقام رهبری با هر بیانی
همیشه،آشکارا یا نهانی گهی هم با زبان بی زبانی
نماز جمعه در خطبه خوانی که می کرد از جنابت قدردانی
نیفزودی به مال و ثروت خود در این طول زمان حکمرانی
هماره ثروتت را بذل کردی سجیه بوده ات این از جوانی
چو مولی، ثروتی افزون نکردی تو هم مانند او از زاهدانی
حدیث انماها، هل أتی ها نموده اسم و رسمت جاودانی
تو آن برج بلند انقلابی نماد انقلابی، ترجمانی
بدستت پرچم ایران زمین را بگیری بر بلندایش نشانی
امید انقلاب سبز ایران همای رحمت آزادگانی
تو تفسیر سکوت جنبش سبز تو سوز سینه ی سوته دلانی
تو بغض و کینه ی قلب فسرده تومشت بسته بر اهریمنانی
هزاران تشنه و صد کشته در پیش چو خضری تو، امیر کاروانی
تمامی، تشنه ی آب حیاتند همه جویای آب زندگانی
همه سرخورده و افسرده خاطر به سیلی کرده صورت ارغوانی
همه سرگشته و کشتی شکسته تو امید همه سرگشه گانی
گذر از دادی حیرت نه آسان در این وادی تو خودکن ساربانی
در این تاریکی آشوب و فتنه نمایان کن درفش کاویانی
کنون که عرصه بر شیران به تنگ است بجنبان ریش را گر می توانی
به روز رأی، آن فرزانه می گفت ز روی نکته سنجی، نکته دانی
برای شخص من هرگز نباشد کسی چون هاشمی بهرمانی
چرا حالا، نه پنهان، آشکارا قیاست می نماید با فلانی
قیاست نی، تنزل می دهندت اسیر بخل و رشک حاسدانی
گرفتار و دچار جهل و کینه اسیر جبهه ی نابخردانی
به رشک دوستان در کین دشمن دچار بی وفائی زمانی
همین بس بی وفائی زمان را علی(ع) را آورد در سطر ثانی
... به استقراء و تمثیل است اینها قیاس اقترانی، قسم ثانی
دگر وقت قیام نخبگان است تو هم از نخبگان، فرزانگانی
اگر السابقون السابقانی اگر از نخبگان، فرزانگانی
فریدونی اگر جامی اگر جم رئیس مجلسین خبرگانی
سلیمانی اگر، آدم، اگر شیث اگر پیغمبر آخر زمانی
گریزی از سباق و امتحان نیست تو هم ای ممتحن در امتحانی
هماره امتحان در امتحان است هزاران امتحان، چون پهلوانی
مهیا شو مکن تردید جانا که تو در هر سبق از سابقانی
بیا این وزنه را سنگین بردار که اندر رتبه ی اول بمانی
توهم چون نوح و ابراهیمی و موسی بیا کن امتی را پشتوانی
خدا را ناخدا در عمق فتنه که دریا شو بپا کن بادبانی
الهی هاشمی پاینده باشی که امت را به کام خود رسانی
الهی وعده ی وصل تو بینم نبینم دل غمین باقی بمانی
نبینم کرسی صدر تو خالی زمانی، آنی و کمتر ز آنی
***************************
منبع: کتاب پرچین خیال