شعر: خدمت پیغمبران، زینسان شکایت می کنم.
شهرستان سمیرم / احمد منصور زاده
بر رئیس جمهور محبوب و همه همراه آن
خیر مقدم ما بگوییم مرد وزن پیرو جوان
از قدومت هاشمی جان شهر ما روشن شده
با صفا گشته سمیرم هر کجا گلشن شده
... تا ببینند وضع شهر حومه کل دهات
از عقب افتادگی ما را دهند ایشان نجات
...آب بسیاری بود درشهر و هم اندر دهات
میرود هرز ز چشمه و رودخانه و هم قنات
... گر شود این سد بسته، آب آن گردد مهار
میدهد برق دهات و شهر، آب آبشار
... گر چنین میشد کشاورزان تولید زیاد
مینمودند، احتیاج بر کشور خارج مباد
هم دهات هم شهر ما سیب درختی است زیاد
خوبی سمیرم گوییا جایی مباد
موقع برداشت خریداران و دلال زیاد
زحمت یکساله ما را دهند یکجا به باد
انتظار دارند حناب هاشمی شهر و دهات
بهر دانشگاه و هم سرد خانه کارخانه جات
سرد خانه گر بدی بهر کفاف در شهر ما
نفع سیب هر قدر که بود، مصرف بشد در شهر ما
کارخانه گر بدی هم دردهات و شهرما
اهل بیکاره از این رو مرد و زن بود در رفاه
دکترا گر داشتیم این جاده بسیار را
که اذیت میکند زجر میدهد بیمار را
بعد از آن خرج زیاد قربت و هم تخت خواب
صاحب بیمار ازین رو سخت باشد در عذاب
... گر که صد میلیارد دلار بخشید باین شهرو دهات
از عقب افتادگی شاید کنند پیدا نجات
... ای رییس جمهور محبوب عزیز و مهربان
زین حقیر عرض و سلام خدمت رهبر رسان
گو کشاورز مریضی سال اوهست شصت وهشت
زحمت صحرا کشیده نیرویش رفته ز دست
آرزو دارد رسد در خدمتت تا زنده است
وضع حالش را رساند چون خدا را بنده است
... میکنم دائم دعا در این جهان از بهرتان
تا رسند بر دادتان در آخرت پیغمبران
گرکه نادیده بگیرید این حقیر در این جهان
در قیامت هر دو را گیرم جلو روی تان
خدمت پیغمبران زیسان شکایت می کنم
عرض و حالم را در آنجا، من حکایت می کنم