تو کوهی مگر این چنین اُستواری؟ که رود شهامت بُوَد در تو جاری
تو سردار سازندگی هستی و ما به یک عمر هستیم مدیونت، آری
بلوچی؟لری؟کرد؟ فارس؟ یا ترکی؟ تو ای شیر پیر، ازکدامین تباری؟
برای شکارِ شغالان و گرگان پلنگِ کمین کرده در بیشه زاری
تو از نسل آن قهرمان بزرگی که تیرش به جیحون زده یادگاری
به میدان همانند رستم مبارز وَ هم زخم خورده چو اِسفندیاری
چه زیبا گذشتی ز نادانِ بدگو به اَهلِ اَدب مایه ی افتخاری
تو آموختی که ولایت ، اطاعت بُوَد هر دو رکنِ سیاستمداری
بمان و به تدبیر خود در بیاور یهودا صفت را ز جلد حواری
گلی زیبا از گلشن انقلابی که آن را خمینی نمودآبیاری
اَمینِ امام زمان را اَمینی وَ عمّارِ آن سیّد با وقاری
چه غم داری از طعنه های حسودان؟ خدا را که داری دگر غم نداری
تو کوهی مگر این چنین اُستواری؟ که رود شهامت بُوَد در تو جاری
تو سردار سازندگی هستی و ما به یک عمر هستیم مدیونت، آری
بلوچی؟لری؟کرد؟ فارس؟ یا ترکی؟ تو ای شیر پیر، ازکدامین تباری؟
برای شکارِ شغالان و گرگان پلنگِ کمین کرده در بیشه زاری
تو از نسل آن قهرمان بزرگی که تیرش به جیحون زده یادگاری
به میدان همانند رستم مبارز وَ هم زخم خورده چو اِسفندیاری
چه زیبا گذشتی ز نادانِ بدگو به اَهلِ اَدب مایه ی افتخاری
تو آموختی که ولایت ، اطاعت بُوَد هر دو رکنِ سیاستمداری
بمان و به تدبیر خود در بیاور یهودا صفت را ز جلد حواری
گلی زیبا از گلشن انقلابی که آن را خمینی نمودآبیاری
اَمینِ امام زمان را اَمینی وَ عمّارِ
تو کوهی مگر این چنین اُستواری؟ که رود شهامت بُوَد در تو جاری
تو سردار سازندگی هستی و ما به یک عمر هستیم مدیونت، آری
بلوچی؟لری؟کرد؟ فارس؟ یا ترکی؟ تو ای شیر پیر، ازکدامین تباری؟
برای شکارِ شغالان و گرگان پلنگِ کمین کرده در بیشه زاری
تو از نسل آن قهرمان بزرگی که تیرش به جیحون زده یادگاری
به میدان همانند رستم مبارز وَ هم زخم خورده چو اِسفندیاری
چه زیبا گذشتی ز نادانِ بدگو به اَهلِ اَدب مایه ی افتخاری
تو آموختی که ولایت ، اطاعت بُوَد هر دو رکنِ سیاستمداری
بمان و به تدبیر خود در بیاور یهودا صفت را ز جلد حواری
گلی زیبا از گلشن انقلابی که آن را خمینی نمودآبیاری
اَمینِ امام زمان را اَمینی وَ عمّارِ آن سیّد با وقاری
چه غم داری از طعنه های حسودان؟ خدا را که داری دگر غم نداری
آن سیّد با وقاری
چه غم داری از طعنه های حسودان؟ خدا را که داری دگر غم نداری