سخنرانی در دیدار مسؤولین مجمع متخصصین و نمایندگان مجلس
بسمالله الرحمن الرحیم
الحمدالله و السّلام علی رسول الله و آله
انشاءالله خداوند در ماه مبارک خیری را نصیب ما کند تا یک گام به خداوند نزدیکتر شویم. آنطور که قبلاً در جریان این جلسه بودیم، بحثی مطرح بوده که دارای سه موضوع بود: جذب نخبگان، مسئله دانایی محوری برای اداره کشور و براساس آنها بحث ریاست جمهوری بود.
در مورد دو بند اول شما باید اظهارنظر کنید. چون مجمع متخصصین براین اساستشکیل شده است. قبلاً هم بنده این مطلب را گفتم. شاید خواستخداوند بوده که بتوانید از ظرفیتهای اعضای خود استفاده کنید. در چشمانداز 20 ساله هم دستاوردها را براساس دانایی محوری قرار دادیم. معتقدیم که اگر دانایی ملاک کار نباشد، نمیتوانیم پیشرفت کنیم. معنای این حرف این است که باید به متخصصین و دانشمندان و اهل علم بها بدهیم که بعضی از آقایان هم در اظهارنظراتشان روی این مطلب تأکید داشتند. وضع جذب نخبگان هم از گذشته و دوران جنگ بهتر است.
الان مسائل جدیدی بروز کرده که مهمترین آن مسئله هماهنگی و تعاون نسبی بین نیروهای انقلاب میباشد که بتوانند کشور را اداره کنند. در وضع فعلی عیبی وجود دارد و شاید در آینـده هم این مورد وجود داشته باشـد و آن، این است که تعارضها باعث شده که هیچکس نمیتواند یک طرح اصلاحیه در هیچ محوری ارائه، پیگیری و اجرا کند.
این مورد از رهبری تا دیگران را مربوط میشود، برای این که هر وقت طرحی مطرح میشود، جریانهای مقابل به نحوی شروع به کارشکنی میکنند و اگر نقاط ضعفی وجود داشته باشد، آن را بزرگ میکنند و اگر هم وجود نداشته باشد، آن را ایجاد میکنند که همه اینها از طریق داخلی صـورت میگیرد. اگر از بیرون از مجموعه خودمان باشد – چه خارجیها و دشمنان و چه ضد انقلاب – یک امر طبیعی است و آنها اصل همه چیز را در جریان حکومت اسلامی باطل میدانند.
باید تلاش کنیم تا دلسوزان انقلاب یک تعاون نسبی بین خود داشته باشند. البته تعاون مطلق هیچوقت بین آنها وجود نداشته است. ولی تعاون نسبی بین آنها مقدور است. باید با هم هماهنگ باشند و کار کنند و راهکار پیدا کنند.
توقعهای جدیدی که آقایان گفتند، درست است. چون الان چیزهایی توقع مردم است که در گذشته وجود نداشته است. البته این مورد مخصوص ما نیست. همه دنیا اینگونه است دنیا فعلاً دچار تحولی است که در ایران این تحول بیشتر دیده میشود. بنده قبول میکنم که این یک وظیفه دشوار برای رئیس جمهوری آینده است که کشور را اداره کند. بنده روی بحرانها زیاد عقیدهای ندارم. بشرط این که خودمان بحرانسازی و ایجاد بحران نکنیم. اگر چنین کاری بکنیم، شاید دچار بحران نباشیم. البته میتوانیم کشور را اداره کنیم. شاید در کشور به جای بحران تعبیر مشکل آسانتر باشد.
چارهای جز کارکردن نداریم. اگر کار نکنیم، به استقبال خطر میرویم. لذا باید تلاش کنیم تا بسیاری از کارها انجام شود. ملاقات شما یا بنده بر سر طرحها و برنامهها نیست. چون هرکسی قصد دارد نامزد شود و به میدان بیاید، طرح دارد. معمولاً آقایانی که مطرح میشوند، خودشان دارای تیم هستند. اینها یا چپ و یا راست و یا مستقل هستند. بنده از آنهایی هستم که هیچ تیمی ندارم. شما هیچ وابستگی این جوری نمیبینید. اگر بنده بخواهم کار کنم، آزاد آزاد هستم و به هیچ جا جز خدا و مردم تعهدی ندارم. لذا با کسانی کار میکنم که احساس کنم، آنها برای کار مفید هستند. البته همه مطالب روی اگرهاست و هنوز اصل نشده است.
آقایان مطرح کردند که دنبال یک نیروی قوی باشیم. تا اینجا بحثی نداریم. ولی بعضی از آقایان تعیین مصداق کردند که اگر بخواهیم با هم مشاجره کنیم، این را منکر نمیشوم . چون بنده جزو آن دسته از افرادی هستم که میتوانم کشور را اداره کنم. ولی اختلاف ما از این به بعد است. چو مدعی این سمت نیستم، قبول ندارم که این مورد منحصر به بنده است. لذا باید در کشور فضایی ایجاد کنیم تا شخصیتها و استعدادهایی که هستند، بتوانند خودشان را نشان بدهند و وارد عمل شوند و کار کنند.
بنده از آخر دوره دوم ریاست جمهوری خودم این حرف را زدم و هنوز هم آن را ادامه میدهم. تردیدی ندارم که مصلحت نظام در این باشد که دنیا احساس کند که ایران عقیم نیست و افراد لایق در آن خیلی فراوان هستند. این اصل را آن روزهایی که ما را خیلی ترور میکردند، از امام یاد گرفتیم و شما هم به یاد دارید که منافقین در هرجا فکر میکردند که یک آدم مؤثر هست، او را ترور میکردند. در این مورد حضرت امام سیاستی را به ما آموختند و فوراً فرد دیگری جایگزین آن فرد میشد. در این مورد بیاد دارید که به جای رئیس جمهور، نخستوزیر، دولت، دادستان و یا هرکسی دیگر که کشته میشد، ظرف چند ساعت تا حداکثر 2 روز جایگزین معرفی میشد. معلوم میشود که پشتیبانی خوبی داشتیم که خیلی موثر بود. شاید جایگزین مثل فرد ترور شده نبود و یا شاید بهتر از آن فرد بود که مردم هم از این بابت احساس راحتی میکردند. این یک اصل درست مدیریتی در کشور است.
اگر ما دلسوز انقلاب هستیم، باید نشان دهیم که افراد لایق زیاد داریم و بنده هم فکر میکنم که این افراد را داریم و برگشت بنده به ریاست جمهوری به این معناست که کفگیر به ته دیگ خورده است. بالاخره شما سراغ فردی رفتید که به تجربیات خودش عمل کرد. البته آن وقتها جوانتر بوده و انرژی بیشتری همه داشته و آنچه را بلد بوده، کار کرده است. حرفهای من جواب منفی به شما نیست. آنقدر بیادب نیستم که به شما که جمعیتی زیادی هستید و محبت میکنید و مطلب را مطرح میکنید، بگویم بیخود حرف میزنید. اصلاً این جور عنوان نمیکنم.
صریحاً دو سه نکته را عنوان میکنم: اولاً بنده تا زنده هستم، مال انقلاب هستم و برای خودم به غیر از انقلاب و کشور و اسلام چیزی دیگری نمیشناسم. چون نه هوس تأمین نشدهای برایم مانده و نه چیز دیگری به ذهن من میرسد که بتوانم برای آن کار کنم. در چند سال زندگی که زنده هستم، چه کاری میتوانم بکنم تا خداوند از من راضی باشد؟ امیدوارم که وظیفه خودم را انجام داده باشم. واقعاً همه وجود بنده مال انقلاب است.
این مطلب را عنوان کردم که اگر روزی معلوم شد که این کار از دست من برمیآید و کسی دیگری به هر طریقی نیست، مطمئن باشید در صحنه هستم. البته این مخصوص ریاست جمهوری نیست. بلکه هرکاری که بتوانم در کشور انجام دهم، حاضرم و آن را انجام خواهم داد. فعلاً آن روز معلوم نشده است. هنوز کسی کاندیدای رسمی نشده است. بعضی اوقات با افرادی برخورد میکنیم که در ذهن خودشان کاندیدا شدن را دارند که بعضی از آنها اسمی در جامعه ندارند. ولی بعضیهای دیگر آدمهای حسابی در جامعه هستند. البته آنهایی که مطرح هستند، هنوز نظر خودشان برای کاندیدا شدن اعلام نکردند که بتوانیم انتخاب کنیم.
لذا باید کمی صبر کنیم تا ببینیم چه کسانی آمادگی دارند و چه کسانی خواهند آمد. در این مرحله شما باید زحمت بکشید. چون با صدهزار متخصص در کشور این ظرفیت را دارید که آدمهای مناسبتر را شناسایی کنید و یک لیست ده، بیست نفری تهیه و روی آن بحث و چند نفری را که بین آنها لیاقت بیشتری دارند، انتخاب کنید. شاید بعضیها مشهور نباشند. مشهور کردن آدم توانا کار سختی نیست. در این باره شما باید به آنها کمک کنید و برنامه بنویسید و اهدافی را تعیین کنید و این اهداف را به رسانهها بدهید. آن وقت مردم تشخیص میدهند و میفهمند. اگر مردم روی آنها کار کنند، این اتفاق میافتد. اگرچه افراد کم نام و نشان باشند. بنده ایدهآلیستی حرف نمیزنم. چون میدانم کار سختی است که دیگران به آنجا برسند. ولی راهها بسته نیست.
مسئله دوم این است که هنوز برای این کار زود است که در مورد افراد قضاوت کنیم. باید یک مقدار صبر کنیم. فرض را بر این بگیرید که بنده را به عنوان یک سرمایه و یا هرچیز دیگر در اینجا داشته باشید. ولی خواهش بنده این است که شما به دنبال افراد لایق بگردید و در این باره از ما هم کمک بگیرید و ما هم به شما کمک میکنیم تا آدمهایی را پیدا کنیم که هم خیال جامعه را جمع کنیم از این که افراد لایق کم نداریم و هم بالاخره آن فرد حرف تازهای برای مردم داشته باشد.
مطالب در ذهن ما رسوب کرد. ولی آدمهایی هستند که مسائل در ذهن آنها بیشتر میجوشد و شما هم به آن جور افراد کمک کنید تا قدری به جلو حرکت کنیم. از این جهت خاطر شما جمع باشد که اگر کفگیر به ته دیگ خورد، ما هستیم. البته خواهشم این است که این تعبیر را نداشته باشید که من از همین الان در این مورد حاضرم. بنده معتقدم که افراد دیگری هستند و باید به دنبال آنها برویم و برای آنها کار کنیم. اگر بخواهیم نتیجه کارما این باشد که فکر کنیم فلانی هست و همه راحت و آسوده به دنبال کار خودمان باشیم، قابل قبول نیست. چون اولاً دیگران خودشان را مطرح و بحث و گفتگو نمیکنند. ثانیاً شما هم فکر کنید برای روزی که باید در صحنه بیایند.
پس ترجیح بنده این است که در این مورد به میدان نیایم. چون باید فکر کنیم که یک عنصر جدید مورد تفاهم همه پیدا شود که وارد این کار برای کشور شود. اگر این کار برای من ایجاد شود، برایم حالت اضطرار است. شاید برای شما یک انتخاب باشد که از اول به این فکر بودید و یا در اینباره فکر میکنید.
به نظر بنده نگرانیهایی در کشور هست که مهمترین آن عدم انسجام نیروهای داخلی است که عیب بزرگی برای ماست. چون هیچوقت این جوری که فعلاً هستیم، نبودیم. لذا باید فکری برای این مسئله بکنیم.
مسئله دوم این است که آمریکاییها که فعلاً اروپاییها هم کمی به آنها ملحق شدند، هیچ وقت به این صراحت شمشیر خودشان را از رونکشیده بودند. هم اسراییل و هم آمریکا تا بحال اینگونه نبودند. نکتهای است که باید مواظب آن باشیم. علت آن، این است که به نقطهای دارند فکر میکنند که آنجا جای تصمیم است و صبر و انتظار برای آنها معنا ندارد. اگر ایران از این مرحله دانش و تکنولوژی عبور کند، آن وقت آنها با یک موجود جدید مواجه میشوند. میدانند ما دنبال مسائل نظامی نیستیم و یقین هم دارند. چون هیچ علامتی در این مورد وجود ندارد. البته در حرفهایی که تا بحال زدند، همیشه مطرح کردند که ایران دنبال مسائل نظامی است. ولی قدرت عظیمی است و لازم نیست به فکر آن باشیم. وقتی کسانی قدرت داشته باشند و بتوانند تصمیم بگیرند، این چیزها را برای خودشان میخواهند. این یک مورد مهم و جدید است.
مسئله دیگر توقعاتی است که در جامعه هست که بسیار حساس است. کشور باید شجاعانه در مورد آنها تصمیم بگیرد. البته اگر باری به هر جهت باشد، جواب نمیدهد. شما هم مطلع هستید که مسئله سوخت مشکل شده و ما فعلاً درجا میزنیم و اگر به عنوان مثال نفت به 50 دلار رسید، ما در کشور چگونه میتوانیم بنزین را به این قیمت به مردم بدهیم که فاصله آن با دیگر نقاط دنیا به اندازه زمین تا آسمان میشود؟ آن وقت ارزش آن را دارد که مردم بنزین را در قمقمهها بریزند و به بیرون از کشور قاچاق کنند. روی این مسائل کسی پیدا نمیشود که تصمیم گیری کند. حتی جرأت نداریم که پول بدهیم و بنزین وارد کنیم و آن را مفت به مردم بدهیم. جرأت متعادل کردن آن را هم نداریم. از این بدتر مسئله گندم است. چون هیچ کشور عاقلی نیست که آرد را 200 تومان بخرد و 4 تومان به نانوا بدهد و نانوا هرچه دلش میخواهد با آن بکند. این جوری که کشور درست نمیشود. این موارد دو نمونه کوچک است و امثال آن در کشور خیلی موارد داریم.
مسئله حقوق مردم یک مورد جدّی است. چون حقوق یک کارمند زندگیاش را با این شرایط اداره نمیکند. به همین خاطر یا باید دو شغل داشته باشد و یا دو نفر باید در خانه کار کنند. یا باید خیلی ریاضت بکشند و یا اگر چیزی از قبل داشته باشند، باید از جیب بخورند. بالاخره باید روزی این مسائل را حل کنیم.
اشتغال با گذشته خیلی فرق کرده است. در گذشته وقتی کارهای عمرانی راه میافتاد و شروع میشد، کارگرها عمدتاً به سرکار میرفتند. ولی الان یک قشر داریم که تحصیل کردند. شیوه کارآفرینی کمی تفاوت کرده است. ما باید آن را پیگیری کنیم و انجام بدهیم. اوضاع دنیا هم با شرایط فعلی یک مقدار عوض شده است. لذا به یک سیاست واقعی تعامل جهانی لازم داریم و نمیتوانیم همیشه با دعوا پیش برویم. البته دعوا یک خاصیت دارد که مردم را متحد میکند. ولی یک ضرر عمده دارد که کار اساسی در کشور انجام نمیشود. چون سرمایهای جذب نمیشود و سرمایه موجود بکار گرفته نمیشود. مردم به همین سود اندک بانکی که باعث تورم در جامعه است، اکتفا و آن مصرف میکنند.
فعلاً بنظر میرسد که باید تصمیمات بنیادی در کشور گرفته شود که یکی از آن بحث خصوصیسازی و کوچک کردن دولت است البته اگر این حرفها را میزنیم، به این معنا نیست که بنده برنامهای برای آنها دارم. میخواهم این را عنوان کنم که اشکالاتی که ذهن آقایان بوده و مطرح کردند، واقعی است و در این مرحله ریشه آن، این است که باید همگی تعامل نسبی داشته باشیم. باید به رئیس جمهوری – هرکسی که انتخاب میشود – کمک کنیم و تعارضها را کم کنیم و در یک دوره پنج، شش ساله خوب کار کنیم تا این نکات مشکل را حل کنیم. البته دوباره دورهای دیگر پیش میآید که دعوا شروع میشود. چون وقتی کشور روی ریل افتاد، همه داوطلب بیشتر میشوند و میتوان روی مسائل دیگر مانور بیشتری داد.
بههرحال بنده از شما تشکر میکنم و به شما خاطر جمعی میدهم که در نهایت – نه همین الان – اگر روزی احساس ضرورتی بود، میآیم. البته آن ضرورت را خودم هم باید تشخیص بدهم، نه این که شما بگویید و بنده هم آن را قبول کنم. باید آن مسائل را در نظر بگیریم ولی قطعاً، یقیناً و مسلماً افراد قوی، سالم، انقلابی، مسلمان و قابل اعتماد در کشور فراوان هستند و بهتر این است که کمی بگردید.
والسّلام علکیم و رحمه الله