بسماللّهالرحمنالرحیم
اَلْحَمْدُ لله وَالصَّلوةُ عَلی رَسُوِلِ الله ِ وَ اَلِهِ أَجْمَعیِنَ. قالَ اَلْعَظیمُ فیِ کِتابهِ، اَ عُوذُ بالله مِنَ الشَّیْطانِ الَّرجیِم، بسمالرحمنالرحیم «وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ اَنْتُمُ اْلاَعْلَوْنَ اِنْ کُنْتُمْ مُّؤْمِنیüنَ»[1] .
مسأله روز ما، جنگی است که از طرف ابرقدرتها به واسطه صدام و حزب بعث بر ما تحمیل شد. فکر میکنم بهتر است امروز تحلیلی در مورد این جنگ جاری با برادران و خواهران مسلمان ایرانی و با مسلمانان سراسر جهان و با عموم کسانی که مایلند از این جنگ چیزی بفهمند، در میان بگذارم. برای این بحث، اسکلتی که در ذهنم تنظیم شده است، عرض میکنم.
فهرست صحبتهای من این است که حالا میشنوید :
1- عوامل و ریشههای جنگ
2- هدف ابرقدرتها و مخصوصآ ابرقدرت آمریکا و آتش افروزان جنگ از این ماجرا
3- هدف حزب بعث و صدام از این جنگ که آلتدست استعمارگران غرب است.
4- هدف و وضع ما در این جنگ
5- نتایج و آثاری که از این جنگ برای ما، جهان اسلام و حکومت بعثی عراق بدست آمده یا خواهد آمد.
اینها مطالبی است که باید بحث شود. بررسی کردن این همه مطلب در یک سخنرانی معمولی کار دشواری است. ولی این مسائل باید رفته رفته روشن شود. سعی میکنم در بحث فشرده، کوتاه و فهرست وار در مورد همه این موارد مطالب داشته باشم و چیزی ارائه بدهم. فقط دقت، توجه و آمادگی ذهنی شماست که میتواند به من کمک کند تا مطالب را بیشتر و بهتر عرضه کنم. اما ریشههای جنگ :
ریشههای جنگریشههای این جنگ را قبل از هر چیز باید در محتوای انقلاب اسلامی ایران، جستجو کرد و بعد در مطامع و اغراض دنیای تجاوزگر غرب و کمی شرق. مطلب این است که این انقلابی که شروع شد، از ذهن صاف مردم و از روح پاک و بزرگ و بینش عمیق رهبر در همان روزهای پیش از پیروزی، شعاری زایید که واقعیت انقلاب را منعکس میکرد و روزهای اول دشمنان داخلی و خارجی خیال میکردند، آن حرف یک شعار است و پشتوانه اجرایی و عملی ندارد و امروز در دنیا امکان تحقق ندارد. شعار معمولی شما که از هزار بار بیشتر در عمرتان گفتهاید همان دو سه جمله نه شرقی نه غربی، جمهوری اسلامی است.
در حقیقت امروز در دنیا برای کسانی که روی عوامل مادی در تحلیل تاریخ حساب میکنند، تحقق چنین شعاری اگر انقلاب ما بتواند اولین تجربهاش باشد یک چیز محال است؛ یعنی، امروز که با سردستههای انقلابهای دنیا که بحث میکنیم، به ما میگویند: شکل دنیا و تقسیم قدرت دنیا طوری است که زندگی کردن در این جهان بدون وابستگی به این ابر قدرت یا آن ابر قدرت، بدون اتکا به این بلوک یا آن بلوک و بدون تغذیه از این بخش یا آن بخش، یا شرقی بودن و یا غربی بودن ممکن نیست. یعنی، بدون چنین چیزی نمیگذارند کسی در دنیا زندگی کند. مخصوصآ زندگی در کرانه خلیج فارس و مخصوصآ زندگی روی اقیانوسی از نفت و فضای عظیمی از گاز.
جمهوری اسلامیمیگویند دنیا تحمل جمهوری مستقلی که به دنبال خودش جمهوریهای مستقل دیگری را میزاید، ندارد. لذا در روزهای شروع کار جمهوری اسلامی، دنیا هنوز خیلی حساس نشده بود. فکر میکرد، ملت در کوران مبارزه شعاری داده و نمیتواند این شعار را پیاده کند و در شعار میماند و امروز، فردا یا گرایش به غرب یا شرق پیدا میکند و تکلیفش روشن میشود و بقیه انقلابهای دنیا هم مأیوس میشوند اما جریان تاریخ و حرکت ملت ایران و رهبری رهبر عظیمالشأن ما، وضع را این گونه هدایت کرد که دشمنان ما فهمیدند، قضیه جدی است.
ویژگیهای انقلابهم در داخل و هم در خارج فهمیدند، قضیه جدی است. در داخل دیدند ملت اسلامی ایرانبیدار و آگاه ما، ملت هوشیار و مسلمان ما، اجازه خودسری به وابستگان به شرق را نمیدهد و جای پایی هم برای وابستگان به غرب نمیگذارد. ملت ما دید که شعار نه شرقی و نه غربی را هر مسلمان ایرانی در داخل باید مراعات کند. چپگراهای وابسته، رفته رفته از گردونه خارج شدند و راستگرهای وابسته هم به سرعت از میدان بیرون رفتند. ملت ماند و روابط خارجیان. دنیا فکر میکرد که وقتی ما یک ضربه از آمریکا بخوریم، دستمان را پیش شوروی دراز میکنیم و هر جا دستی از شرق دراز شود، به گرمی میفشاریم و حمایت میگیریم و وابستگی ایجاد میکنیم. دیدند نه، نمیشود. دعوا شد. جنگ شد. کودتا شد. هجوم شد. توطئه شد. ولی دیدند این ملت راه خود را ادامه میدهد. این است که دنیای انحصار طلب غرب، تصمیم گرفت که نگذارد این جمهوری اسلامی و این راه سوم مستقل جهانی و این دنیای واقعی سوم و ـ نه لفظ ـ جهان سوم ـ نه غیر متعهد ـ به وجود آید. این گونه عناوین در گذشته بود، اما حرف بود. کشورهای سخت وابسته به غرب یا شرق در جبهه جهان سوم حضور دارند و اسمش هم جهان سوم و کشورهای غیر متعهد است. آنها امروز دیدند استقلال یک کشور جهان سومی حرف نیست، عمل است.
انقلاب مردمیاین عمل اگر جدی شود، کار خطرناک است. نکته دیگری که در بطن این جمهوری اسلامی به طور طبیعی جوشید و دنیای متجاوز را وحشت زده کرد، این بود که جمهوری اسلامی ما به جای اینکه خط باز کند و به جای اینکه از دولتها دعوت کنیم به تهران بیایند و کنگره و کنفرانس بدهند، نهضتهای اسلامی را دعوت کردیم. به جای اینکه شخصیتهای دهن پرکن را بیاوریم و از اسمشان صحنه تبلیغات بسازیم، رفتیم سراغ افرادی بینام، گروههایی که در کشور خودشان قانونیت ندارند و با صورتهای بسته زندگی میکنند. اینها را آوردیم، در اینجا نشاندیم و کنگره درست کردیم و با اینها گرم گرفتیم.
این چیز جدیدی است. دنیا دید که این راه به جای اینکه به طرف دولتها و قدرتها و منابع قدرت باشد، دارد به دل ملتها و مردم و جمعیتهای انقلابی دنیا راه پیدا میکند.
برای دنیا قابل تحمل نیست. تصمیم گرفتند که با ما مبارزه کنند. انواع و اقسام مبارزه شد: در داخل، همین دانشگاه صحنههای تظاهرات ضد اسلامی و ضد جمهوری اسلامی بود. در کارخانهها و مدرسهها هر طور که توانستند ضد انقلاب درست کردند. غائله کردستان و گنبد، سیستان، خوزستان و جبهةالتحریر را علم کردند، دیدند دنیایشان رنگ ندارد. نیروهایشان را جمع کردند و به کردستان بردند. شرق آمد، غرب آمد، ساواکی آمد، فراریها آمدند، ملی گراها رفتند، عراق آمد و از عنصر کرد سوء استفاده کردند و به قول خودشان جنگ خاموش ناشدنی درست کردند و دو، سه لشکر ما را در آنجا مشغول کردند، باز دیدند قضیّه تمام نمیشود.
کشف توطئهایران دارد راهش را میرود، آنجا هم میجنگند. توطئه کودتا درست کردند. چند ماه زحمت کشیدند، طرح ریختند و کودتایشان را منظم کردند. فکر میکردند آن شبی که این کودتا کارش را شروع میکند فردا یک دفعه آرم جمهوری اسلامی جای خود را به آرم یک حکومت نظامی یا ملی گرای به اصطلاح دمکراتیک خواهد داد.
درست همان شبی که آماده شده بودند، کارشان را شروع کنند، نیروهای انقلابی ما، پاسداران و عناصر انقلابی ارتش و کمیتهها در همین پارک لاله بالای بلوار کشاورز و در جاده تهران تا همدان و اطراف پادگان و پایگاه نوژه و جاده اصفهان دست کودتاچیان را گرفتند و از همان جا آنها را به زندان و بعد به جوخههای اعدام کشیدند. دیدند آن هم نشد.
در طرح اول، آخرین توطئه پیش بینیشده بود. توطئه این بود که از یکی از همسایههای ما که در انتخاب بهترینش و مناسب ترینش صدام بود، برای هجوم خارجی استفاده کنند.
نیروهای داخلیدر عین حال نیروهای داخلی ضد انقلاب را هم متشکل کردند. هر دو کار را ضدانقلابکردند. عده زیادی از فراریها، ارتشیهای تصفیه شده اصلاح ناپذیر، اخراج شدهها، ساواکیهای فراری و ملیگراهای بی وطن و تشنه قدرت و چپیهایی که هم از توبره میخوردند و هم از آخور، هم سرشان به شرق بند است و هم به غرب، و جاسوسهای دو جانبه و حزب بعث، آلت دست بیاراده صدام و امکانات عظیم کشور عراق که سالها به اسم مبارزه با اسرائیل انباشته شده، ولی آن حرف بود و امروز معلوم شد که دروغ بود، همه اینها باید جمع شود. همه اینها را جمع کردند و نظام دادند و ارتش درست کردند.
عوامل شناسایی را، همانهایی که از ارتش و ساواک و مراکز دیگر اخراج شده یا فرار کرده بودند، به عنوان امکانات اطلاعاتی در اختیار گرفتند. آمریکا تمام امکانات را در اختیارشان گذاشت و برنامه ریختند که این دفعه این جوری عمل کنند و جنگ را با بهانههای واهی علیه ما شروع کنند.
بهانههای جنگبهانههایی از این قبیل که: قرار داد سال 1975 الجزایر که خطوط مرزی ایران و عراق را تنظیم کرده اجرا نشده است.
حالا یک کشور انقلابی که کارش را تازه شروع کرده و هزار مساله داخلی و خارجی دارد، یکی از مسائل جزئیاش هم این است که سرنوشت پیاده شدن یک قرار داد را تنظیم کند.
این را بهانه کردند و پشت سر هم به ما اولتیماتوم دادند که یا اللّه قرار داد را پیاده کنید. مثلا 48 ساعت وقت میدادند که پیاده کنید.
معلوم بود که حرف است. هنوز ما نامهشان را نخواندیم و جواب ندادیم که بله یا خیر، سر و کله قداره بندهای استعمار به اسم سرباز عراقی در مرزهای ما پیدا میشود و آن هجوم را شروع میکند. هدف استعمارگر و عراق باید اینجا در بیاید.
آرمانهای اسلامریشههای جنگ برای نابود کردن انقلاب بود. انقلابی که دارد میرود کاخ درجنگآمال استعمارگران را خراب کند. ملتها را بیدار کند. حقوق ملتها را بگیرد. نوع حکومت ارتجاعی تحمیلی را از منطقه اسلامی بکند و ملتها را در مقابل دشمن اصلی قرار دهد. صف بندی علیه اسرائیل را قوی کند و پایه زور گفتن و تجاوز را از منطقه بکند و حقوق منطقه را به آنها برگرداند. باید این جمهوری برداشته شود. این هدف و آنها هم طرق کار بود.
ابرقدرتها فکر میکنند اگر عراق پیروز شود، چنین چیزهایی دستشان میآید:
1 - مردم از یک انقلاب مستقلی که نه شرقی و نه غربی باشد، مأیوس میشوند
2- اسرائیل بار دیگر امنیت پیدا میکند و نیروی عظیم ایران که به صف مخالفان اسرائیل پیوست و از روز اول نفت و روابطش را قطع کرد و دروازه ایران را بروی اسرائیل بست و اعلام جنگ با اسرائیل دارد و گفت: جنگ اصلی آینده ما در مرزهای فلسطین خواهد بود، اسرائیل برای مدتی تأمین خاطر پیدا میکند.
3- دو کشور اسلامی که در منطقه از لحاظ امکانات نظامی هر دو قوی هستند و یک روز ممکن است این قدرت به طرف اسرائیل برود، اسلحههایشان را به سر یکدیگر میزنند و در نتیجه هر دو قدرت ضعیف میشوند و امکانات عظیمی که باید با اسرائیل در منطقه بجنگد، در این درگیری خرد میشود.
4- با از دست رفتن اسلحهها و مهمات، این دو دولت مجبور میشوند برای مدت طولانی دوباره نفت صادر کنند و اسلحه بخرند. حسابهای آمریکاییها و فرانسویها و انگلیسیها دوباره از راه فروش اسلحه پر میشود و منابع نفت ما دوباره خالی میشود و تأمین نفت دنیا، آن هم با اهرمی که دست اسلحه فروشهاست، برای مدتی تضمین میشود.
5- به طور کلّی استعمار نشان میدهد که از این به بعد ملتها به فکر این نیفتند که علیه اربابانشان قیام و طغیان کنند. چون سرنوشتشان به این صورت خواهد بود.
6- نوکران غرب و شرق در دنیا امنیت پیدا میکنند. میگویند ببینید اگر در یک جا نوکران ما را سرکوب کردند، جزایشان این بود. خرد شدند و رفتند.
بنابراین اردن! عراق! و هر جای دیگر خاطرتان جمع باشد که ما انقلاب اسلامی ایران را سرکوب کردیم. شما بفهمید که ما شما را بدون پشتوانه نمیگذاریم. ابر قدرتها این را میخواستند و صدام، نوکر امروز غرب و پادوی دیروز شرق، دلال شوروی در گذشته و آلت دست امروز آمریکا، نیز برای خود آرمانها و اهدافی در این جنگ دارد.
تأثیر انقلاب ایرانصدام در داخل سخت متزلزل است. کشور عراق بعد از انقلاب اسلامی ایران درعراقبرای صدام قابل کنترل نیست. کردها در شمال، شیعه در سراسر عراق و به طور کلی مسلمانان انقلابی که ترکیبی از شیعه، سنی و کرد در عراق به وجود آمده و اختلافات گذشته را که ثمره توطئههای انگلستان بود، کنار گذاشتهاند و علیه رژیم بعث متشکل شدهاند. مجموعه اینها به اضافه جنایات و خفقانهای دوران طولانی نزدیک دو دهه حزب بعث، عراق را قابل انفجار کرده است. صدام فکر کرد حالا که شرایط درست شده، حالا که ارتجاع منطقه و استعمار غرب و حداقل سکوت شرق و حداکثر حمایت زیر پرده شرق را همراه دارد، وقت مناسبی است که به عنوان یک قهرمان جدید در دنیای عرب سردر بیاورد.
وعدههای داده شدهبه او وعده دادند که ژاندارم خلیج فارس میشوی و جای شاه مخلوع را به توطئه صداممیگیری و جنوب و شمال خلیج فارس را میگیری و امپراتور منطقهای و حاکم بر اقیانوس نفت منطقهای میشوی و دنیا روی شما به عنوان یک اهرم حساب میکند. اگر چنین جنگی را بردی که حتمآ میبری (به او وعده قطعی دادند) قهرمان میشوی و در داخل کشور خود شکست ناپذیری. صدام فکر سعدوقاص شدن را دارد. سابقه تاریخی روح انگیز مبارزات مسلمانان قدیم با مجوس ایران را که سعدوقاص رهبری میکرد، در خیالش میپروراند. قهرمان تاریخ امروز اسلام و سعد وقاص قرن اتم، صدام تکریتی! و بعد ژاندارم و حافظ مصالح غرب و شرق در منطقه و خلیج فارس میشود. با این امیدها به میدان آمد. اما در نتیجه، یک موشه دایان شکست خورده و یک عمر بن عبدود شکست خورده جان از دست داده از میدان بیرون میرود. این را در نتایج جنگ میگویم. صدام با این آرزوها به میدان آمد و توطئه هم خیلی حساب شده بود. آن طوری که اطلاعات به ما میگوید، توطئه این بود که با یک ضربه رمق نیروی هوایی ایران را بگیرند. پایگاههایی را که ممکن است از آن هواپیما بلند شود یا ضد هوایی دفاع کند، خراب کنند. پایگاه تبریز، پایگاه تهران، پایگاه همدان، پایگاه وحدتی در دزفول و فرودگاههای دیگر از مرکز تا منطقه.
خیال میکردند که اینها را با یک حمله نابود میکنند و بقیه روحشان را میگیرند. چون گزارشهای ناقص این بود که ارتش ایران و نیروی هوایی روح ندارد.
در گذشته به ما هم تلقین میکردند. کسانی بودند که حالا ما میفهمیم خیانت کار بودند، وقتی اسم نیروی هوایی را در محاسبات نظامی میبردیم، به ما میگفتند: دیگر اسم نیروی هوایی را نبرید، اصلا نمیشود روی آن حساب کرد. دایمآ این جمله را میگفتند. من لااقل با این گوشم 50 بار این جمله را شنیدم. من که نظامی هم نیستم. آنهایی که در کارهای نظامی هستند، خیلی بیشتر شنیدند. میگفتند ارتشی که در آن این همه تصفیه شده هست و این همه از افرادش را اعدام و تحقیر کردهاند و کسی که سالهای سال با تربیت آمریکایی بزرگ شده، در آمریکا تربیت شده، آنجا درس خوانده و در اینجا تحت تعلیم کارشناس آمریکایی بود، چنین عنصری مقاومتی در مقابل حرکتی که آمریکا، عراق و ضد انقلاب داخل میکنند و همه همراهند، نمیکند. لذا اولین ضربه رامیزنیم و روحیه اینها را خرد میکنیم، بعد ده لشکر عراق از مرز و مخصوصآ جنوب وارد میشوند، خرمشهر، آبادان، اهواز و دزفول را میگیرند و شریان حیات اقتصادی ایران را قطع میکنند.
پلها را خراب میکنند. راه آهن را خراب میکنند. ایران را از نفت محروم میکنند. هواپیما، فرودگاه و خلبان ندارند، ضدانقلاب اینجا قوی است. نوکران اجانب و عمال بختیار، اویسی، آریانا، جم، اشرف پهلوی، جاسوسان اسرائیل، احزاب چپ وابسته، ملیگراهای شکست خورده بیروحیه و ولگردهایی که آرمانهایشان را از دست دادهاند، در داخل ستون پنجمند. فردا که جنوب غربی ایران را جدا کردیم و در غرب هم که کردها ارتش فعال ایران را مشغول کردهاند، خود به خود جمهوری اسلامی ساقط است و عروسکی ـ یا با شکل ملیگرا یا با شکل نظامی ـ با تأیید غرب و شرق و با حمایت ضدانقلاب داخلی و همراه قهرمان پیروز جنگ، صدام، و حمایت 10 لشکر عراق، حکومت جدیدی درست میکند و فاتحه انقلاب اسلامی و راه سوم واقعی و جهان اسلام در دنیا خوانده میشود.
صدام با این هوسها و استعمار غرب با آن هوسها و اگر معامله پشت پردهای بین غرب و شرق بوده و به امید رسیدن به آن توافقها، برنامهشان را شروع کردند: «وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَ اللّهُ وَ اللّهُ خَیْرُ الْماکِرüینَ»[2] ، «وَ لا تَهِنُوا وَ لا
تَحْزَنُوا وَ اَنْتُمُ اْلاَعْلَوْنَ اِنْ کُنْتُمْ مُّؤْمِنیüنَ»[3] همان خدایی که هواپیمای آمریکا را
در طبس دچار توفان شن میکند، همان خدایی که توطئه کودتا را به آن سادگی و آسانی خنثی میکند و همان خدایی که بالشگر رعب و ترس، شاه مخلوع را با پشتیبانانش، آمریکا و اسرائیل و ساواک جهنمی و سرطان ملتها را با شعار اللهاکبری که از پشت بامها در دل شبها از حلقوم این ملت بلند شد، شکست داد، آن خدا امروز هم هست.
حمله را شروع کردند، چندین لشگر عراق از غرب و جنوب در زمین فشار آورد و هواپیماها به خیال خودشان هجوم هوایی کردند. اما معلوم شد که مجموعه حرکت اینها به این نتیجه رسیده که در تمام این زحمتها ناموفق بودهاند. دو، سه باند فرودگاه را مقداری زخمی کردهاند و چند دهکده را در مرز گرفته اند. فردای آن روز حملهای که ارتش و نیروی هوایی ما کرد، دهها برابر در خاک عراق ضربه زد، البته روزهای اول میخواستند روحیه ما را تضعیف کنند، بلند گوهای شرق و غرب شروع به راه انداختن هیاهو کردند که ارتش چه کرد! صدام چه کرد! ایران چه کرد! حمله شد، هجوم شد، مرز اشغال شد، خرمشهر دارد میرود، شلمچه چه شد!
هر صدایی که توانستند بلند کردند و ما بعد از دو سه روز نشان دادیم که این ملت آسیب پذیر نیست.
مردم، ارتش، سپاه پاسداران و همه امکاناتی که در این کشور هست یکپارچه شدند و جلوی آنها ایستادند. جلوی پیشروی زمینی گرفتهشد، مراکز حساس آنها زده شد. البته خسارت هست و ما خوشحال نیستیم که مراکزی در عراق از بین برود. آنجا هم کشور اسلامی است و در آینده نزدیک به دست مسلمانها و مردم خواهد بود. (شعار: مرگ برصدام)
خواهش میکنم برای اینکه بحث به جایی برسد بعدآ شعار بدهید. ما از اینکه فرودگاهی، مرکز صنعتی، لوله نفتی، بندری، کشتیای، هواپیمایی، راهی و حتی پادگانی در کشور همسایه ما از ملت مسلمان عراق خراب شود متأسفیم، اما این را ما نخواستیم. این را بر ما تحمیل کردند. ما اگر این مقدار دفاع نکنیم، هم ما و هم عراق میرویم.
همه جا، طعمه اسرائیل، غرب و شرق است و ملت ما و ملتهای دیگر ضعیف و اسیرند. لذا ترجیح دادیم حالا که بر ما تحمیل کردند، خسارات را هم تحمل کنیم. ما هم خسارات مالی و جنگی دیدیم. آن خسارتهایی که قابل جبران نیست. از دست رفتن جان مسلمانان انقلابی کشور خودمان ایران و مردم عراق عمیقآ ما را متأثر میکند.
کار گول خوردههایی که میآیند و میجنگند، مایه تأسف است. اما آنچه که اتحاد مردم واز این جنگ بدست میآید، بسیار با ارزش است.
نیروهای مسلحاتحاد مردم و ارگانهای کشوری و لشگری چیزی است که خیالات طولانی و آرزوهای دراز غرب و شرق را به باد داد. آن چنان سپاه و ارتش با هم متحد و رفیق شدهاند و قدر همدیگر را میدانند که برای مدتی این وحدت تضمین است.
تفاوت دو جبهه، بسیار با ارزش است. آنچه که بیشتر امیدوار کننده است و ارزش را عمیق نشان میدهد، این است که روح اسلامی جلوه کرد. این خیلی مهم است. این ارزش را کم نگیرید، کوچک نگیرید. میگویند در تانکهای ما که به دست آنها افتاد ـ گزارشهای خارجی میگویند، خود عراقیها نمیگویند ـ قرآن و سجاده و مفاتیح است. در تانکهای آنها که بدست ما میافتد، مشروب و پاسور و وسایل سرگرمی است. این تفاوت دو جبهه است. سربازان ما با شعارالله اکبر به استقبال جهاد میروند و آنها در معرض خطر که قرار میگیرند، فرار میکنند.
هواپیماهای ما وقتی که برای مأموریت میروند، اگر بخواهند یک پلی را بزنند، ببینند یک ماشین شخصی دارد عبور میکند، مقداری معطل میشوند، بنزین میسوزانند، وقت تلف میکنند که ماشین شخصی و یک آدم غیر نظامی تلف نشود. آنها از آن طرف موشک کروز میاندازند و دزفول و جاهای مسکونی دیگر را به سر مردم بیپناه و بیگناه خراب میکنند. تفاوت را ببینید! کی با کی میجنگد؟
اربابها و نوکرهایمسأله دوم که به عنوان نتیجه جنگ باید بگیریم و دنیا و عمال خارجیها حلقه به گوشرویش حساب کنند و آلت دستهایی مثل ملک حسین، این آدمی که در هر جریانی که در این منطقه افتاده، یک خیانت کرده و دستش به خون انقلابیهای فلسطینی بیشتر از شاه مخلوع ما آلوده است، عبرت بگیرند، این است که همین روزهایی که معلوم شده ایران پیروز خواهد شد، اربابهایشان عوض شده است.
پریروز بختیار خواسته از رادیوی فرانسه حرف بزند، دولت فرانسه جلویش را گرفت. آنها او را به خاطر بختیار بودن نمیخواهند، او را به عنوان یک آلت بیاراده و یک سنگ استنجا میخواهند.
حالا که دیدند به دردشان نمیخورند، چرا نگهشان دارند؟ سرنوشت ملک حسین و هر کس که بخواهد عامل آنها شود، چنین است. این التماسی که صدام به شرق و غرب میکند و هر روز در مسکو و فرانسه و بن و این طرف و آن طرف دستش را دراز کرده است، نشان از عدم حقانیت اوست. ملت ایران اگر امروز تلفن کند و حتی چراغ سبز بدهد که ما شما را میپذیریم، آنها با دو دست به طرف ما میآیند.
تغییر نظرامروز سخن دنیا عوض شده است. این هم نتیجه مهم دیگر جنگ است. البته یک نکته منفی در آن است و آن اینکه وجدان قدرتمندان جهان منحرف است.
امروز عمال قدرت و هیزمکشان جنگ در دنیا، چشمشان به قدرت است. آن روز که خیال میکردند عراق پیروز میشود، برای او کف میزدند و بلندگوی او بودند. وقتی ضعف عراق را دیدند، دارند از قهرمانی ارتش ما و ملت ما مدیحه سرایی میکنند.
آخرین مقاله گاردین که آن همه مقاله علیه ما در این جنگ نوشت، ستایش از ایران و ضعف عراق، و نشان دادن کثافت اردن است. موضوع مهمتر از همه اینها که ما درست به هدفمان رسیدیم و حرکت ما را خوب نشان میدهد، این است که به جای اینکه دولتها از ما حمایت کنند، ملتها و مسجدها و نهضتهای انقلابی از ما حمایت کردند.
حمایت نهضتهایهر جا یک واحد دانشجویی انقلابی در دنیا بوده، به نفع ایران اعلامیه داده انقلاباست، حتی دانشجویان عراق.
در نماز جمعههای اردن، امام جماعتها و امام جمعهها به نفع ما خطبه خواندهاند. در پاکستان تظاهرات عظیم کردند و ائمه جماعات و شخصیتهای اسلامی برای رفتن به جبهه به نفع ایران اعلام آمادگی دارند.
ما این را میخواهیم. برای ما حمایت ملک حسینها و فلان رئیس قبیله و فلان خان هیچ ارزش ندارد. فراریهای منطقه چه ارزشی دارند؟ ما اصلا با اینها اعلان جنگ کردهایم و این نتیجه عظیم است و عالیترین نتیجهای که گرفتهایم این است که بعد از این پیروزی، دنیا خواهد فهمید که انقلاب اسلامی ایران تضمین شده است و توطئهگرها باید به فکر دیگری بیفتند. چون با کودتا و تظاهرات ضدانقلابهای داخلی، کاری نکردند.
همکاری مردمهجوم خارجی همراه با خیانت داخلی کاری نکرد، همراهی ابرقدرتها با مرتجعان منطقه، کاری نکرد و این ملت خم به ابرو نیاورد و مهمتر از همه اینکه این مردم نشان دادند که مصائب جنگ را به خوبی تحمل میکنند. امروز علیرغم این همه خاموشی و قطع و وصل برق و آژیر خطر که در تهران کشیده میشود، نق و نق کمتری میبینم. خانوادههای زندانیها که شوهرانشان به عنوان ضد انقلاب زندانی هستند، به ما که مراجعه میکنند و میگویند چون کشورمان در حال جنگ است، ما باید همکاری کنیم. خواستههای شخصی نداریم. این خیلی عظیم است. دنیا بداند، استعمارگران بدانند، شرق و غرب بدانند که ضدانقلاب داخلی خلع سلاح شد، ارتش ما جای خود را باز کرد. ملت ما ارزش انقلاب و ارزش اتحاد را فهمید و ثابت کرد این ملت ماندنی است و ثابت کرد که اگر ارتش در شهری وجود نداشته باشد، زنان و مردان شهر جلوی ارتش متجاوز را میگیرند.
نماینده قصر شیرین میگفت در گیلان غرب عراقیها بدون سر و صدا وارد شهر شدند، یکی دو میدان جلو آمدند. مردم شهر فهمیدند و با چوب و چماق به جان اینها افتادند. زن شجاع گیلان غربی با چوب رفت و با کلاشینکف برگشت. واقعآ نه یکی نه چند تا؛ بلکه فراوان است. الان خانوادهای که یک کلاشینکف از عراق نگرفته و مصادره نکرده باشد، در گیلان غرب سر به زیر است. این وضع ملت ماست و آن وضع انقلاب ماست و این نتیجه جنگ است.
البته خسارات جنگ هم زیاد است که باید مردانه تحمل کنیم. یک مقدار ریاضت بکشیم و نتیجه مهمترمان این است که انشاءالله در آینده نزدیک در کربلا و نجف و در کنار قبر بزرگان شیعه در کاظمین و سامرا و در دانشگاه بغداد با برادران بغدادی حرف بزنیم و با هم زندگی کنیم.
والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته