سخنرانی
  • صفحه اصلی
  • سخنرانی
  • سخنرانی آیت ا... هاشمی رفسنجانی در نماز جمعه پیرامون ادعاهای ظاهر فریب غرب

سخنرانی آیت ا... هاشمی رفسنجانی در نماز جمعه پیرامون ادعاهای ظاهر فریب غرب

  • جمعه ۲۲ فروردین ۱۳۵۹

 

بسم‌اللّه‌الرحمن‌الرحیم

اَلْحَمْدُ لله وَ الصّلوةُ عَلی رَسُولِ الله وَ آلِهِ أَجْمَعینَ. قالَ اَلْعَظیمُ فیِ کِتابهِ، اَعْوذُ بالله مِنَ الشَّیْطانِ الَّرجیِم: «اَحَسبَ النّاسُ اَنْ یُّتْرَکوُا اَنْ یَّقُولُوا امَنّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ»[1] .

برای اینکه از جمعیت امروز بهره مناسب را بگیریم و این اجتماع، به هدف مقدسی که دارد، به نحو احسن نائل گردد، آرامش، سکوت، نظم و انضباط ضروری است. البته توقع اینکه این دریای جمعیت و انبوه مردم، بتوانند در سراسر محیط و محوطه آرام باشند، خیلی جا نیست. حوادث و جریانات مهم تاریخ و پیشامدهای عظیم، آزمایشگاهی برای نشان دادن حقیقت و واقعیت مکتب‌ها و شخصیت‌ها و تعیین مقدار صحت و واقعیت ادعاها است.

شناخت ماهیتدر شرایط عادی و شرایط معمولی آنجا که تاریخ، روال آرام و آهسته خود را مکتب‌هامی‌پیماید، برای همه انسان‌ها و برای همه مدعیان، شعار دادن و ادعا کردن، آسان است. اما آنجا که حوادث به طور غیر قابل کنترل و با حالت غیر عادی جلوه می‌کنند، انسان‌ها و مکتب‌ها در چنان شرایطی ناچار و مجبورند، واقعیت خودشان را ارائه بدهند و حقیقت خودشان را نمایش بدهند. اینجاست که صحت ادعاها و شعارها روشن می‌شود. در شرایط عادی تمام شخصیت‌های سیاسی و مدعیان مکاتب جهان، شعار می‌دهند، ادعا می‌کنند، شعار آزادی خواهی، شعار انسان دوستی، شعار بشر دوستی، شعار مراعات حقوق دیگران، شعار مراعات استقلال دیگران و نمونه‌هایی از این قبیل می‌دهند، اما این شعار تا در بوته آزمایش نیامده و تا بر سر دو راهی قرار نگرفته باشد، ادعایش آسان است. به محض اینکه حادثه‌ای پیش آمد و ادعاها و مسیر تاریخ را در سر دو راهی قرار داد، گویندگان شعار و مدعیان حق، بالاجبار باید از پوست نفاق خودشان در آیند و راه مناسب و مشخصی را با ایده‌ها و فکر و اهداف خودشان انتخاب کنند، در آن شرایط ماهیت آنها روشن می‌شود.

ادعاهای مکاتبما از زبان رژیم آمریکا، سردمداران دنیای سرمایه‌داری و رهبران امپریالیسم، شرق وغربشعارهای فریبنده خیلی شنیده‌ایم. آنها خودشان را پرچم دار آزادی و استقلال درقبال جوامعو حق انسان و حقوق بشر معرفی کرده‌اند و عمده ملت‌های دنیا را فریب داده‌اند و ادعا کرده‌اند که ما برای نجات انسان‌ها از شر دیکتاتوری، بربریت، جهل، بی‌سوادی و عقب افتادگی تلاش می‌کنیم.

در نقطه مقابل، مکتب سوسیالیسم و رهبران مدعی حمایت از طبقه کارگر و محروم هم، شعار داده‌اند و ادعا کرده‌اند. این ادعاها بخش عظیمی از مردم دنیا را در دو سوی حق، فریب داده‌اند. عده‌ای وابسته به دنیای سرمایه‌داری و اردوگاه غرب و گروهی وابسته به دنیای شرق، امید فراوانی به این ادعاها و شعارها بسته‌اند و خودشان را در اختیار آنها گذاشته‌اند. اما حادثه‌ای مثل انقلاب ایران لازم است، حادثه‌ای مثل انقلاب الجزایر لازم است، یک فراز تاریخی مثل ویتنام لازم است و مسأله بحرنجی مثل مسأله افغانستان و سومالی لازم است که مدعیان مکتب‌ها را در بوته آزمایش قرار بدهد و ماهیت آنها را به دنیا بشناساند.

ماهیت‌انقلاب ایرانانقلاب ایران در این زمان به حق، یکی از آن آزمایشگاه‌های بزرگ تاریخ است. آبرو و اعتبار آمریکا و دنیای غرب و همپالکی‌هایشان در رابطه با این انقلاب سخت آسیب دیده است. حتی در داخل اجتماع، محیط و مردم خودشان، آنها را دچار تردید کرده است. سوژه‌های مناسبی که آمریکا در سایر نقاط دنیا برای سرکوب ملت‌ها در دستش بود، اینجا در دستش نیست. آمریکا در ویتنام مدعی بود با کمونیسم بین‌المللی می‌جنگد، فرانسه در الجزایر مدعی بود که نقطه مقابلش کمونیسم جهانخوار است، در فلسطین هم از این گونه ادعاها دارند. اما این لکه به ایران نمی‌چسبد.

ملتی با دست خالی و با اراده‌ای آهنین و با پشتوانه‌ای از مکتب، دین و فکر برای احقاق حق و برای نجات خود قیام کرد، سدی را شکست، حکومت جلادی را ساقط کرد و زمام کشور و جامعه‌اش را به دست گرفت. همان طور که تمام دنیا اعتراف کرده‌اند، در این مبارزه کوچکترین حمایتی از دنیای خارج برای ما نیامد و نیاز هم نداشتیم. آمریکا سر دو راهی گیر کرده، یا باید بگوید، ما اصولا با انقلاب، استقلال، آزادی و حق طلبی مخالفیم یا باید اعتراف کند که این ملت حق تعیین سرنوشت دارد، دو راه بیشتر نیست.

روزهای اول زمزمه‌ای بلند کردند که انقلاب ایران در مدت کوتاه به جانب چپ می‌غلتد و بعد از یک نوسان و درگیری در میان گروه‌های متخاصم داخل، لقمه لذیذی برای شوروی است. اما رفتار ما، خط مستقیم ما، حرکت مکتبی ما و مخصوصآ بیانات قاطع، جدی، روشن و بی‌تردید رهبر عظیم‌الشأن‌مان، امام خمینی(صلوات حاضرین) این بهانه را از دستشان گرفت. ما از روزی که پیروز شدیم و قبل از پیروزی، از طرف رهبر و مردم مان با قاطعیت اعلام کرده‌ایم که خودمان هستیم و روی پای خودمان ایستاده‌ایم.

محکوم کردندرگیری ما با آمریکا، درگیری ما با هر ابر قدرت و هر متجاوز دیگر از پناه دادن بهآنجا شروع می‌شود که آنها بخواهند از خطوط حق و از خطوطی که حقوق محمدرضاپهلویملت‌ها را مشخص می‌کنند، تجاوز کنند. حادثه پناه دادن محمدرضا پهلوی به آمریکا، در بدو نظر، یک چیز ساده است، یک فراری، یک متهم، یک مجرم وارد یک کشور شده و مورد محبت  قرار گرفته است. این در دنیا نظیر زیادی دارد. اما در تحلیل نهایی، آبرو و حیثیت آمریکا و ادعای دنیای مدعی تمدن را در معرض خطر قرار داده است. شما چه می‌کنید؟ چه می‌گویید؟

شما یک مجرم معمولی، یک دزد، یک چاقوکش، یک فراری سیاسی و حتی یک آدم کش ساده را پناه نداده‌اید. شما کسی را پناه داده‌اید و حمایت می‌کنید که پشت سرش، خون هزارها شهید، خیابان‌ها و دیوارها و محیط ایران را رنگین کرده است. شما از کسی حمایت می‌کنید که ثروت و مکنت ملتی را بعد از اینکه عمری در این کشور نابود کرده، به چپاول دیگران و منجمله خودتان داده و قبل از خودش به بانک‌های شما فرستاده و از بانک‌های شما به اقتصاد شما رونق می‌دهد. شما مجرمی را پناه داده‌اید که مشخص است خط مخصوص تجاوز شماست. شما می‌خواهید با پناه دادن محمد رضا پهلوی، به دیگر نوکرانتان در دنیا اعتماد بدهید و به عروسک‌های دیگری که به اراده شما، در دنیا حرکت می‌کنند و خون ملت‌ها را می‌مکند و مجری اراده شما هستند، اعتماد بدهید که به جنایات خود ادامه بدهند و به حمایت شما اعتماد کنند. شما بی حساب محمد رضا پهلوی را به مصر نمی‌فرستید، شما او را به مصر می‌فرستید که بگویید، نوکران شما در موقع خطر همه با هم هماهنگ‌اند و از یکدیگر حمایت می‌کنند، اول به مصر بروید، دوباره به مراکش بروید و بعد به آمریکا بیاورید، دوباره به مصر برگردانید، اینها مانور است. شما با این عمل می‌خواهید به دنیا ثابت کنید، در آن جهت صادق نیستید، عمل گذشته خودتان را هنوز هم تعقیب می‌کنید، شما مدعی انسان دوستی هستید، اگر مکتب، مملکت و رژیم، انسان دوست باشد، مگر انسان‌ها همه در وجود آن مجرم خلاصه شده‌اند؟ مگر ده‌ها هزار معلول که به دست همین مجرم و به دست خود شما که شریک جرم این مجرم هستید، در ایران ما، در بیغوله‌ها با زحمت و مرارت و جان کندن زندگی نمی‌کنند؟ چه انسان دوستی؟ آیا تبلور انسان دوستی این است که آدم محمد رضا پهلوی را در بیمارستان‌های مجهز دنیا، تحت حمایت بگیرد و ده‌ها هزار معلول را که به دست خودتان معلول شده‌اند، خشمگین و علیل‌تر کنید؟ شما با آسیب دیدگان جنگ ویتنام چه کردید؟ شما با مسلمانانی که در زندان‌های فلسطین، خونشان را با سرم می‌مکند، چه می‌کنید؟ ملت ایران اگر می‌خواست از این چیزها بترسد، آن روزی که شما حاکم در این کشور بودید و پادگان‌ها، مراکز پلیس، ساواک، ژاندارمری، پول‌های کشور، نفت، کارشناس‌ها، سران ادارات، وزارتخانه‌ها و افراد خریده شده شما که همه جا حضور داشتند، آن روز که می‌توانستید به این ملت هجوم ببرید، چه کردید؟ امروز می‌خواهید چه بکنید؟ آن روز که همه چیز داشتید، شکست خوردید، امروز که باید به زحمت وارد این کشور بشوید، اگر وارد شدید، مرد هستید.

جنایات آمریکاشما با ادعای انسان دوستی، عروسک عراقی خود را وادار کردید در آستانه درعراقدرگیری صریح ما با شما، بسیاری از مسلمانان شیعه را از کشور عراق بیرون کند. مردم را در کامیون‌ها سوار کنند، زن و فرزند، مریض و سالم را در بیابان‌ها رها کنند و اینها را آواره کنند و پشت سر آنها، امکانات آنها را غارت کنند. شما و نوکر و عروسک شما با آن ادعاهای انسان دوستی، این رفتارها را چگونه توجیه می‌کنید؟ شما چه می‌گویید؟

ما یک ملت تازه انقلاب کرده دچار مشکلات و دچار کمبودهای طبیعی بعد از انقلاب، آن قدر مکتبی، اساسی و اصولی حرکت می‌کنیم که در لحظه‌ای که دست اندرکار هزاران مشکل هستیم، خط خودمان را فراموش نمی‌کنیم. برای ما خیلی طبیعی بود. به سربازهای اسرائیلی خون تزریق می‌کنید و در مقابل آنها رحم و عاطفه ندارید و انسان دوست نیستید. چه ادعایی؟ ادعا در این مرحله، آزمایش خود را پس می‌دهد و انسان را به این شکل رسوا می‌کند.

رسوایی دیگر ازآمریکا مدعی بود که برای حفظ مصالح جهان اجازه نمی‌دهد که از نفت به ادعاهای دیگرعنوان حربه سیاسی استفاده بشود. آن روزی که با ما درگیر شد، اولین تهدیدی آمریکاکه کرد، این بود که ما دیگر از ایران نفت نمی‌خریم، البته ما نمی‌خواستیم، نفت بفروشیم. تو رسوا شدی، تو که عمری به دیگران می‌گفتی: «از نفت به عنوان حربه سیاسی استفاده نکن». خودت کردی. رسواتر اینکه اگر شما اجازه نمی‌دهید، از نفت، به عنوان حربه سیاسی استفاده شود، با چه رویی با جلوگیری از صدور مواد غذایی و به تنگنا گذاشتن مردم، به خیال خودتان حربه سیاسی می‌تراشید. این عمل، مدعیان انسان دوستی را این جوری رسوا می‌کند. کدام مکتب انسان دوستی، اجازه می‌دهد که این همه فقیر، این همه معلول، این همه عزادار خشمگین شوند و خانواده پهلوی دلشان به دست بیاید که از رئیس‌شان حمایت کنید؟

با کدام مکتب انسان دوست! تهدید می‌کنید که ما محاصره می‌کنیم؟ ما که از این تهدید نمی‌ترسیم و تا به حال هم نترسیدیم. با کنایه می‌گویید که ما هجوم نظامی می‌کنیم و داستان انتبه را تکرار می‌کنند. یعنی انتظار همه دنیا این بود که وقتی آمریکا ما را تحت فشار می‌گذارد ما از همسایه شمالی مان، به عنوان لولو هم که شده، استفاده کنیم ولی مردانگی رهبر و این ملت را ببینید که درست در همین حالت، همانگونه که علیه آن ابر قدرت اقدام کرده‌اند، به این ابر قدرت هم می‌گویند که: «شما در افغانستان چه می‌کنید؟»

مقایسه انقلاببرای یک ملت با یک انقلاب، که بخواهد اصولی حرکت کند، راست بگوید ایران باو صادقانه حرکت بکند، بهترین آزمایش این است؛ شما کوبا را ببینید، در دامان سایرانقلاب‌هاشوروی انقلاب کرد، ویتنام را ببینید، در دامان شوروی انقلاب کرد و هر جای دیگر بروید، همین خبر است. برای اولین بار انقلابی شده که با هزار و ششصد کیلومتر مرز مشترک و با اظهار تمایل از طرف متقابل، با صراحت اعلام می‌کند، برای ما آزادی و استقلال و حق، مطرح است، این ابر قدرت و آن ابر قدرت تفاوت ندارد. درست در همان بحبوحه‌ای که آمریکا تهدید می‌کند که ما از شما نفت نمی‌خریم و همپالکی‌های آمریکا هم در غرب، دنبال این تهدید را می‌گیرند، ملت ما این قدر رشادت دارد، که به شوروی می‌گوید؛ ماگاز هم به تو نمی‌دهیم، چون تو می‌خواهی ارزانتر بخری. شما به چه علت می‌توانید، این ملت را متهم بکنید؟ این ویژگی مکتب ماست، یعنی این رهبر، فرزند علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) است و این ملت، شیعه علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) هستند.

علی‌بن ابی‌طالب(ع)، در همان بحبوحه‌ای که دچار جنگ بصره بود و آنجایی که مشکلات داخلی، کمر حکومت وی را خم کرده بود، عده‌ای از تشابه مکتب اماممصلحت اندیش‌ها خدمتش آمدند و گفتند: آقا موقتاً اجازه بدهید معاویه چند بامکتبروزی در حکومت شام بماند، شما بقیه کشور را که آرام کردید، نوبت شام علی بن‌ابی‌طالب(ع)می‌شود. از نظر سیاسی مطلب همین است، یعنی این را اگر به هر سیاست مداری بگوییم، می‌گوید: حرف حسابی است، دشمن را باید یکی یکی بیرون کرد. اما علی‌بن‌ابیطالب(ع) با صراحت فرمود: «وَتَّلَکُمْ أَتَاْمُرُویی أَنَ أَطزلَبَ النَّصْرَ بالجُور» وای بر شما، چقدر از حق دورید، به من می‌گویید که، با جور و ستم و با تجویز ظلم و فشار معاویه، از راه ناحق به حق برسم، پیروزی را از راه ستم به دست بیاورم؟

خط اماماین مکتب، مکتب ماست. خط امام، این است. اگر در تفسیر و تعبیر خط امام، دچار تردید هستید، در بعد برخورد با دشمن، خط امام این است، ما به هیچ وجه حاضر نیستیم برای رسیدن به پیروزی، از پل‌های جور و ستم عبور کنیم. این مطلب درست در رابطه ما با عراق مطرح شد، همه آمدند و گفتند : عراق یک کشور به ظاهر مسلمان است، صدام حسین، جلاد بی‌باکی است، آدمی است که، هیچ نزاکت سیاسی نمی‌شناسد، یک مقدار مراعات کنید تا وضع انقلاب تحکیم بشود، ولی امام و کسانی که از فکر امام الهام می‌گیرند، با صراحت، گفتند: نمی‌شود، در عراق میلیون‌ها مردم، زیر بار ستم رژیم بعث صدام بپوسند و در حال جان کندن، زندگی کنند، ما اگر انقلاب کرده‌ایم، انقلاب مکتبی بوده، برای ما، مردم ایران و مردم عراق چه تفاوت دارد؟ ما به همان اندازه که با ستم در ایران، مخالف بوده‌ایم، در عراق هم مخالفیم، این رویه و این راه ماست.

هشدار به مدعیانآمریکا خیلی تمایل داشت که بتواند، به ایران لکه تمایل به نیروهای چپ را مبارزه بابزند، ولی این لکه نچسبید و نتوانست بهانه مبارزه با مارکسیست و کمونیست امپریالیسمرا در دست بگیرد و در کشور ما دخالت بکند. من اینجا به یک نقطه بسیار اساسی، در رابطه با گروه‌ها و نیروهای مخالف و معترض داخلی برمی‌گردم، توجه کنید، این آزمایش، فقط برای آمریکا و کشورهای خارجی نیست، شما مدعیان آزادی در داخل کشور، شما هم به نقطه‌ای رسیدید که، باید آزمایش را پس بدهید.

تا به حال می‌گفتند دشمن اصلی امپریالیسم است و طرح کردن مسائل دیگر، پرداختن به تضادهای کوچک است و بزرگ کردن تضادهای کوچک، در مقابل تضاد بزرگ، به انقلاب ضربه می‌زند و به همین دلیل از مردم و اکثریت می‌خواستید که به شما کاری نداشته‌باشند. اگر در این اظهارتان صادق هستید، اگر قبول دارید که تضاد اصلی ما، با امپریالیسم غرب است، اگر قبول دارید، دشمن اصلی ما، آمریکا است. امروز در دنیا، هیچ کشوری به اندازه ما، در مقابل آمریکا قد علم نکرده است.

اگر در آن ادعاها صادقید، در زیر این آسمان و بر پشت این زمین، شما امروز دولتی و ملتی را پیدا نمی‌کنید که به اندازه ملت ایران، پنجه در پنجه آمریکا، انداخته باشد. آمریکا برای اولین بار در تاریخ خود پیشقدم شده، با ملتی قطع رابطه کند، قطع رابطه سیاسی. خشم آمریکا امروز از ملت، رهبر و انقلاب ما آن قدر است، که به هیچ بیانی قابل توصیف نیست، شما چپ روان، مدعیان مبارزه با امپریالیست، شما مدعیان مبارزه با سرمایه‌داری، باید آزمایش خودتان را به این ملت پس بدهید. محک و آزمایش، امروز روش و خط مشئی است که، دولت و ملت انقلابی ما در پیش گرفته، چه می‌کنید؟ از فردا چه می‌کنید؟

باز هم در ادارات، جمع می‌شوید و به بهانه دیپلم بیکار، ادارات را تعطیل می‌کنید؟ باز هم در کارخانه‌ها راه می‌افتید و کارگران را فریب می‌دهید و کارخانه را تعطیل می‌کنید؟ باز هم در مقابل ارتش ما، که در مرز عراق، نیزه داران صدام حسین را به عقب می‌زند، شعار ارتش ضد خلقی، خواهید داد؟ باز هم به سپاه پاسداران ما، که جانش را به کف گذاشته و عمال سرمایه‌داری غرب را در ایران سرکوب می‌کند، تهمت ارتجاع و چماق‌دار و مجری نیات ارتجاع، می‌زنید؟ چه می‌کنید؟ چه خواهید کرد؟ باز هم در و دیوار دانشگاه و خیابان‌ها و بیانیه‌ها را پر از فحاشی و زشت‌گویی نسبت به رهبران و شخصیت‌های انقلاب می‌کنید؟

اگر آن روش را ادامه بدهید، توقع دارید، ملت چگونه بعد از این به شما اعتماد بکند؟ اعتماد متقابل وجود نخواهد داشت. من دوستانه و برادرانه و دلسوزانه از این گروه‌ها و شخصیت‌ها و افرادی که بزرگی خود را در مخالف خوانی دیده‌اند، درخواست می‌کنم که، موقعیت را با دقت تحلیل کنند. تحت تأثیر عصبیت و فشار روحی که موضع‌گیریهای گذشته برایشان تحمیل کرده، قرار نگیرند و دوستانه، در این مرحله‌ای که ما، در مقابل چشمان خیره و بهت انگیز دنیا، این چنین استوار ایستاده‌ایم، باز چوب لای چرخ دولت و ملت و حرکت انقلاب نگذارند، البته معنایش این نیست که به شما التماس می کنیم، معنایش این نیست که ضعیف شده‌ایم و احساس نیاز، به نیروی شما می‌کنیم، نودونه درصد مردم، هیچ وقت ضعیف نمی‌شوند. معنایش این است که اگر شما مزاحمت ایجاد نکنید، ما مشکلات درگیری با ابر قدرت بی‌رحم دنیا را که خیال می‌کرد هر جا را بخواهد و هر چه را بخواهد، می‌تواند به دست بیاورد، آسانتر و سهل‌تر، به پایان می‌رسانیم، ولی اگر بخواهید مثل گذشته باز هم مزاحمت ایجاد کنید، این بار دیگر آبروی خودتان می‌رود.

خطاب به جوانانجوان‌ها! بچه‌های عزیز، جوانانی که هنوز تجربه عملی ندارید و همه چیز را وتمجیدازاز کتاب، مقاله، سخنرانی  و بحث‌های دانشگاهی و مدرسه‌ای می‌خواهید در معلولانبیاورید، یک مقدار به واقعیت‌ها توجه کنید و گول ادعاها، کلمات و جملات پر زرق و برق و پر طنطنه را نخورید، همراه ملت و با ملت، در این راه عظیمی که راه انسانیت است، در این حرکت اسلامی و انسانی و اساسی مبارزه با امپریالیسم جهانی و ابر قدرت‌های توسعه‌گر، با ملت و مردم هم صدا و همراه شوید. حالا گروهی از معلولان انقلاب را وارد مجلس کرده‌اید و در مقابل مردم، آنها را قرار داده‌اید، چشم شما مردم، به این عزیزان و دوستان و آسیب دیدگان انقلاب بیفتد. یک موی اینها و امثال اینها به اندازه هزار نفر مثل محمد رضا پهلوی، ارزش دارد. حتی کرت والدهایم، هم که با خوی غربی، به ایران آمد، وقتی که چشمش به اینها افتاد، آمریکا را محکوم کرد. ملت مصر و مردم مسلمان دنیا ببینند مایه درگیری ما با آمریکا چیست؟ ما به آمریکا چه می‌گوییم که آمریکا، این گونه در دنیا سیل تبلیغات و هجوم تهدیدات راه انداخته است؟ ملت ما تقاضا دارند و می‌خواهند و مطالبه دارند که؛ مجرم بزرگ ایران و خاورمیانه و عامل دست نشانده امپریالیسم و مسؤول همه این جنایات سی‌و هفت ساله را به ایران، بیاورید تا ما محاکمه‌اش کنیم.

به هر حال من به شما معلولان عزیز و خانواده‌های شما، این بشارت را می‌دهم که ملت و دولت و در پیشاپیش همه رهبر، تا انتقام گرفتن از آنهایی که عامل و باعث آسیب و معلولیت شما هستند، محال است که آرام و ساکت بنشینند. شما در عین اینکه خودتان رنج می‌برید، سرمایه افتخار این مردم و این کشور هستید، شما سند محکومیت، سند ذلت و سند جنایت خاندان پهلوی و اربابان استعمارگرش هستید و ما به این سند، افتخار می‌کنیم.

حرفم را تمام می‌کنم و از اینکه در این گرما و خستگی، شما را زحمت دادم، از شما عذر خواهی می‌کنم.

            والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته

 

[1] ـ سوره عنکبوت (29)، آیه  2