سخنرانی آیت ا... هاشمی رفسنجانی در مسجد هرندی پیرامون احزاب در کشورهای مختلف و قانون تعدد احزاب در قانون اساسی
بسماللّهالرحمنالرحیم
«اَلْحَمْدُلله وَالصَّلوةُ عَلی رَسُولِ الله وَ اَلِهِ أَجْمَعِینَ. قالَ اَلْعَظیمُ فیِ کِتابهِ، اَعُوذُ بالله مِنَ الشَّیْطانِ الَّرجیِم»: «لّا تَجِدُ قَوْمًا یُّؤْمِنُونَ باللّهِ وَالْیَوْمِ اْلاخِرِ یُوآدُّونَ مَنْ حآدَّاللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ کانُوآ ابآءَ هُمْ اَوْ اَبْنآءَ هُمْ اَوْ اِخْوانَهُمْ اَوْعَشüیَرتَهُمْ اُولئِکَ کَتَبَ فüی قُلُوبهِمُ اْلایüمانَ وَ اَیَّدَهُمْ برُوحٍ مِّنْهُ وَ یُدْخِلُهُمْ جَنّاتٍ تَجْرüی مِنْ تَحْتِهَا اْلاَنْهارُ خالِدüینَ فüیها رَضِیَ اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُواعَنْهُ اوُلئِکَ حِزْبُ اللّهِ اَلا اِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ اْلمُفْلِحُونَ»[1] .
مقدمهدر بحثی که با برادران و خواهران مسلمان این منطقه مسلماننشین، اسلامی و انقلابی در رابطه با برنامههای دوستان حزب جمهوری اسلامی دارم، امیدوارم بتوانم درباره تشکل و تحزب و برنامه و خط مطلبی را که برای همه ما مفید و سازنده باشد، بیان کنم. بدون شک این گونه مطالب در این محیطهای مرد خیز و مسلمان خیز که با عمق وجودشان ستم استبداد و استعمار و استثمار را درک کردهاند، میتواند مؤثرتر از هر محیط و مجلس دیگری باشد.
تعدد احزاب درمیدانید که در قانون اساسی ما که فعلا سند حکومت اسلامی است و اساس قانون اساسیخط مشی و حرکت سیاسی اجتماعی ما را تشکیل میدهد، تعدد احزاب پذیرفته شده است؛ یعنی اصلی داریم که در آن اصل میگوید در این کشور ایجاد حزب، تشکیلات سیاسی، انجمن، سازمانهای سیاسی و مذهبی و صنفی آزاد است.
به طور کلّی در حال حاضر دو رویه در برخورد با حزب و تشکیلات سیاسی وجود دارد: یک رویه تک حزبی و یک رویه تعدد احزاب؛ یعنی، در بعضی از کشورها برای مردم اجازه تشکیل حزب و انجمن و سازمان سیاسی صادر نمیکنند و فقط اجازه صدور یک حزب را میدهند مثلا کشورهای سوسیالیستی کمونیستی، همهشان اینجوری هستند، در کشورهای کمونیست شوروی، بلغارستان، یوگسلاوی، رومانی، لهستان، چین، ویتنام، کره شمالی و هر جای دیگر که این نوع حکومت باشد، فقط اجازه تأسیس یک حزب هست و آن هم حزب کمونیزم و آن هم دولتی. این رویه در قانون اساسی آنها پذیرفته شده، البته غیر کمونیستها هم اینجوری هستند؛ مثلا الجزایر هم که یک کشور اسلامی غیر کمونیستی است هم این طوری است.
حزب حاکمیک حزب اجازه دارد. این رویهای است که در کشورهای در اصل بلوک شرق درکشورهاو بالتبع در کشورهای دیگر دنیا وجود دارد که اینها هم فقط اجازه یک حزب دارند، حزب هم حاکم است، یعنی حزبی است که حکومت در دستش است و آن هم حزب کمونیست (در کشورهای کمونیستی) است. هر کس مایل است، داخل تشکیلات شود، تقاضای عضویت در حزب کمونیست میکند و آنها رسیدگی میکنند. یک دوره دارد. آموزش دارد. بعد از آموزشش در مرحلهای کارت عضویت برایش صادر میکنند. این طور نیست که همه مردم عضو حزب کمونیست باشند. 15 یا نزدیک 16 میلیون عضو دارد؛ یعنی کمتر از هشت درصد مردم شوروی عضو حزب کمونیست هستند و بقیه خارجند و در آن کشور تمام مناصب رسمی حکومتی را به اعضای حزب کمونیست میدهند. حزب حاکم معنایش این است. حزبی است که طبق قانون مناصب حکومت را در اختیارش میگذارند. حتی وقتی انتخابات میشود، این حزب کمونیست است که نماینده میدهد و مردم از بین چند نمایندهای که کاندیدا شدهاند، یکی از آنها را اگر رأی دادند، انتخاب میکنند. این یک رویه است.
حزب در الجزایردر الجزایر هم عرض کردم با اینکه کشوری اسلامی انقلابی است، یک حزبی بود؛ یعنی یک گروه که مبارزه کردند و پیروز شدند- جبهه آزادیبخش الجزایر - همان جبهه الان حزب رسمی است و هر چه هم روزنامه هست، مال حزب است و دفتر سیاسی حزب، عالیترین مقام و مرجع اداره کشور است. ما که در الجزایر بودیم، وقتی مسأله مهمی برایشان پیش آمده و بحثهایی کردیم، میخواستند، تصمیمی بگیرند، اعلامیهای صادر کنند، نه رئیس جمهور میتوانست تصمیم بگیرد، نه مجلس و نه دولت. دفتر سیاسی تشکیل شد و یک روز هم ما آنجا ماندیم تا این چیزها را بررسی و مطالعه کردند و اعلامیه و نظر خودشان را صادر کردند. این یک رویه است.
تعدد احزابیک رویه در مقابل هست که در دنیای غرب، سیستم حکومت دموکراسی درغربغربی مطرح است و آن تعدد حزب است. اجازه تشکیل حزب به هر کس طبق مقرراتی که در قانون پیش بینی شده، داده میشود. در بعضی از کشورها تعداد زیادی حزب، گروه و جمعیت تشکیل شده، بعضیها کمتر است و معمولا این گونه شده که در کشورهایی مثل انگلستان، فرانسه، آمریکا، ژاپن و کشورهای این چنینی معمولا دو حزب قدرتمندترند و احزاب کوچک هم وجود دارد؛ مثلا در آمریکا حزب جمهوری خواه و حزب دمکرات. در انگلستان حزب محافظه کار و حزب کارگر، در فرانسه سه حزب بیشتر نیرومندند، در آلمان بیشتر از سه حزب، در سوئد و دانمارک باز تعداد حزب زیاد است.
تعدد احزاب دربه طور کلی کشورهایی هم هستند که اصلا حزب ندارند و جلوی هر قانون اساسیگونه تحزب را هم میگیرند و دیکتاتوری خاص خودشان هست. در کشور ما وقتی که انقلاب شد و خواستیم قانون اساسی بنویسیم، با بررسیهایی که در مجلس خبرگان شد، این نظر را پذیرفتند که حزب را محدود نکنند و اجازه تشکیل حزب هم بدهند. احزاب هم بپذیرند که مردم آزاد باشند، یعنی یک نوع میدان دادن به مردم به صورت تجویز حزب، انجمن، سازمان صنفی، سیاسی و مذهبی که هر نوعش مجاز است. البته شرایطی دارد. چون قانون میخواهد و قانونش همین حالا نوشته و آماده شده و هفته آینده در مجلس مطرح میشود. شما هم از رسانههای گروهی میفهمید که قانون پخش میشود و بعد ملت ما به مسائل حزب و شرایط آن و چه کسانی و چه شرایطی برای حزب لازم است، آشنا میشوند که یک نوع بحث تازه سیاسی اجتماعی است. در کشور ما جدید است و کم کم مردم با آن آشنا میشوند.
احزاب از مشروطهبه هر حال حالا یا خوب یا بد، البته ما معتقدیم خوب، فرض کنید کسانی تاامروزهم قبول نداشته باشند و کشورهای سوسیالیستی را بپذیرند و بگویند تک حزبی بهتر است. فعلا قانون اساسی ما تعدد احزاب را پذیرفته و این حق به مردم داده شده. پس در این کشور بخواهیم یا نخواهیم براساس قانون اساسی تعدد حزب خواهد بود. افرادی هستند که حزب تشکیل میدهند و به هم میپیوندند و تشکیلات درست میکنند. چنین چیزی در این کشور و تاریخش خواهد ماند تا این اواخر که شاه معدوم یک دفعه همه احزاب را منحل کرد و فقط حزب رستاخیز را باقی گذاشت. همیشه تعدد احزاب اسمآ بوده، آزادی به آن معنا نبوده، ولی اسمآ در قانون اساسی قبلی ما تعدد احزاب بوده. این اواخر بود که شاه دستور داد تمام احزاب تعطیل شود و یک حزب باشد که به آن صورت در آمد. به هر حال حزب از صدر مشروطه به بعد در تشکیلات سیاسی کشور ما بوده. این یک بحث. پس چگونگی احزاب دو نوع است که عرض کردم. در هر دو جهت توضیح و مثالهایی ارائه شد.
تأثیر حزب درالبته یک بحث طولانی باید بشود که اصلا خاصیت حزب در اداره کشور و اداره کشوردر رشد مردم چیست؟ اگر حرکتها سالم و صحیح باشد و به اصول و مقررات عمل کنند، احزاب میتوانند، مفید باشند. چون گروهی سعی میکند برنامه فرهنگی داشته باشد. آگاهی بدهد. درس داشته باشد، کلاس داشته باشد، نظم داشته باشد و با مقررات عمل کند و خود بخود همه احزاب کلاسهایی برای افراد و اعضا خود میشوند.
البته در صورتی که سالم حرکت شود. امیدواریم ما به آن نقطه برسیم. بحث دیگر این است که حالا که این طوری است، آیا ما باید حزب داشته باشیم یا نه؟ ما مسلمانها که انقلاب کردهایم و دولت تشکیل دادهایم و این کشور و این انقلاب از آن مسلمانهاست، آیا اینها حزب لازم دارند یا لازم ندارند؟
حزب اسلامیباید این بحث پخته شود. بحثی است و به زور نمیشود حساب کرد. ما پیش از پیروزی هم معتقد بودیم که حزب ضرورت دارد. حالا که بناست تعدد احزاب باشد و حق هم همین است، باید یک حزب اسلامی وجود داشته باشد که مسلمانها را متشکل کند. نشریه داشته باشد و آگاهی بدهد و ما با هم تعهد و روابط تشکیلاتی داشته باشیم. ما چنین اعتقادی داشتیم. حتی در دوران مبارزه، معتقد بودیم که برای ادامه مبارزه هم اگر حزبی وجود داشته باشد و تشکیلاتی باشد، بهتر میتواند کار را پیش ببرد. افراد را شناسایی کند و نیروها را آماده برای هر کاری تربیت کرده باشد. اصولا ما میدانیم اگر آن تشکیلات نباشد، همه چیز متفرق است.
ممکن است در ذهن شما بیاید که با آنکه حزب هم نداشتیم، به آن خوبی هم پیروز شدیم و رهبری امام مسأله را حل کرد. این صحیح است.
حرکت قائماگر وقتی شرایطی به وجود بیاید و رهبری مثل امام پیدا شود و مردم سخت به شخصدنبال و مطیع او باشند و مثل افراد حزبی منضبط باشند و اطاعت از رهبر کنند، خاصیت تحزب را دارد. تازه دارد از خاصیت تحزب استفاده میکند؛ یعنی رهبر سیاسی دارد. رهبری قابل قبولی که معمولا در احزاب به وجود میآید. ولی یک چیز تصادفی است؛ یعنی، اگر فرض میکردیم که اگر امام در این لحظه پیدا نمیشدند، ما چه میکردیم؟ آیا هیچ ضمانتی داشتیم که فرد دیگری باشد که این وظیفه امام را انجام بدهد؟
در گذشته که نبود و در آینده هم خدا میداند. بعلاوه قضیه قائم به شخص میشود. یکی از اشکالات اینکه آدم به امید رهبر بنشیند، این است که یک حرکت اجتماعی قائم به شخص میشود و خدای نکرده انسان و بشر است و قرآن به پیغمبر(ص) میفرماید: «اِنَّکَ مَیِّتٌ وَّ اِنَّهُمْ مَّیِّتُونَ»[2] تو میمیری و مردم
هم میمیرند. «وَ ما مُحَّمَدٌ اِلّا تَلْقَوْهُ فَقَدْ رَاَیْتُمُوهُ وَ اَنْتُمْ تَنْظُروُنَ»[3] ، بعد در جای
دیگر به مردم میفرماید: این پیامبر(ص) و قاصد است. اگر از بین رفت، شما چه میکنید؟ میخواهید به همان دوران ارتجاع و بدبختی که در جاهلیت داشتید، برگردید؟
مشکلات رهبریپس اولا پیدا شدن رهبر یک چیز تصادفی است. حتمی نیست که در هر فردی زمانی آدم مطئمن شود، یک رهبر مورد قبول مردم همانطوری که امام هستند پیدا شود. ثانیآ وقتی که رهبری فردی شد، مشکل دوم دارد و آن اینکه یک شخص است و شخص هم چه پیغمبر(ص) باشد و چه امام باشد، آفت پذیر است و یک روز ممکن است خدای ناکرده در شرایطی که مردم نیاز مبرم به رهبر دارند، وجودش را از دست بدهند. یک جامعه، حرکت، کشور و تاریخ را نمیشود به وجود یک فرد بست. این از نظر حساب درست نیست. ولی سنت الهی همیشه براین قرار گرفته که در قطعاتی از تاریخ، انبیا، ائمه و شخصتهای بزرگ پیدا میشوند و ملتها را نجات میدهند. اما وقتی که نجات دادند، جامعه را به دست خودشان میدهند، تا قیامت نمیماند.
پیغمبر(ص) هم که میآید و مردم را نجات میدهد، بعد سالهای سال این مردم هستند که باید اداره کنند. حضرت عیسی میآید و بعد از آن تا 500 سال هیچ خبری نیست. حضرت موسی میآید، بعدش مدتها خبری نیست. این طور نیست که آدم خیال کند در هر لحظه یک رهبر حضور دارد. لذا در قانون اساسی یکی از پیشبینیهای خوبی که کردهاند این است که اگر در شرایطی رهبر معینی مورد پذیرش مردم نبود، شورای رهبری انتخاب شود.
حل مشکلات باپس مشکل قضیه را همیشه نمیشود با رهبر و شخص رهبر حل کرد. اما اگر تشکیل احزابتشکیلات باشد، به آن شکل آسیب پذیر نیست؛ یعنی در یک حزب اگر هم یک دبیر کل انتخاب میکنند، یک گروه چند صد نفری از نمایندگان حزب از همه کشور جمع میشوند، کنگره تشکیل میدهند و از میان خود، شورا انتخاب میکنند. اگر روزی دبیر کل نبود، دوباره جمع میشوند و کس دیگری را انتخاب میکنند؛ یعنی، قضیه بیمه میشود و ادامه پیدا میکند. ثانیآ مسأله تشکیلات این است که کارها تقسیم میشود. روابط برقرار میشود، روابط منظم میشود، نیروهایی که متفرق کار میکنند در تشکیلات هماهنگ میشوند و هزاران بار نیرومندتر میشوند. اگر مثلا فرض کنید حادثهای فردا بخواهد در تهران اتفاق بیفتد و خبری شود، حزبی در این شهر باشد که اکثریت مردم با او باشند، تصمیم بگیرد که امشب اعلان کند که افراد حزبش در مساجد جمع شوند. جمع میشوند و مثل این مجلس، ممکن است در سراسر تهران تشکیل شود و یک دستور کلی به همه اینها ابلاغ شود و با هم تصمیم بگیرند فردا در مقابل این حادثهای که مثلا میخواهد پیش بیاید، چه کنیم. فردا صبح مثلا سر ساعت 8 که میشود، همه نیروها در مساجد جمع میشوند و همه با هم برنامهای را شروع میکنند و فلک هم نمیتواند جلوی اینها را بگیرد. اگر تشکیلات باشد، اینجوری حرکت میکنند. ولی اگر نباشد، چه کسی تصمیم بگیرد؟ چه کسی برنامه بدهد؟ چه کسی ابلاغ کند؟ چه تقّیدی هست که به حرف گوش کنیم؟ ولی اگر شما در تشکیلاتی باشید که به میل خودتان نماینده انتخاب کرده باشید و نمایندهتان با نمایندههای دیگران در یکجا جمع شوند و تصمیم را بگیرند و بعد به شما ابلاغ کنند و از شما بخواهند اجرا کنید، میبینید چه کاری انجام میشود.
انتخابات واین را به همه کشور وسعت بدهید. اگر مثلا حزبی باشد و این حزب تأثیراحزاببرنامههای منظم داشته باشد و برای کاری که میخواهد انجام دهد- مثل انتخابات ـ همین انتخابات مجلس شورای اسلامی که انجام شد. انتخابات مجلس خبرگان که انجام شد، اگر یک کسی هدایت نمیکرد، 27 گونه فکر از اطراف میآمد و تصمیم گیری مشکل بود. همکاری مشکل بود. تعاون مشکل بود. همیشه تعارض بود. ولی اگر یک برنامه بود و طبق برنامه، افرادی همفکر یا نزدیک به هم و دارای یک هدف و یک خط مشی گروهی را تشکیل دادند، اینها نیرو دارند، قدرت، برنامه، خط مشی، هماهنگی و سرعت عمل دارند و به جای اینکه با هم تعارض کنند، با هم تعاون میکنند و کارهایی را انجام میدهند.
عکس العملخاصیت زیادی دارد. من الان نمیخواهم خواص تشکیلات را بگویم. چیز دشمن بادیگری میخواهم بگویم و آن اینکه با این اشارهای که کردم، دشمنان اسلام از تشکیل حزباینکه نیروهای اسلامی با هم تشکیل شوند، خیلی خائفاند. سخت میترسند. آن روزی که ما حزب جمهوری اسلامی را اعلان کردیم، دو روز بعدش یکی از این دانشمندهای روانشناس و جامعهشناس ایران شب به من تلفن کرد و گفت: - البته او جزء حزب ما نیست، ولی شاید از نظر فکری به ما نزدیک باشد ـ این کاری که شما کردید، اگر درست انجام بدهید، از اصل انقلاب مهمتر است؛ یعنی از اصل پیروزیتان این کار مهمتر است. وی باز هم اضافه کرد: با توجه به تجربه تاریخی که من دارم، اگر بد عمل کنید و خوب نتوانید از آب در بیاورید، کار بسیار بدی میشود. چون زمینه تحزب را در جامعه خراب میکند و این آمادگی که در مردم هست، از دست میرود. راست هم میگفت، نصیحت میکرد.
امام و مسألهپیش از اینکه امام به ایران تشریف بیاورند، آن ماههای آخر انقلاب و مبارزه تشکیل حزباینجا همه چیز را برای حزب حاضر کرده بودیم و دوستان ما با امام در عراق و پاریس تماس گرفته بودند برای اینکه حزب را پس از پیروزی اعلان کنیم. یک بار امام گفته بودند که من خائفم که مبادا حزب اعلان کنید و این حالت پدری که روحانیت و شما نسبت به جامعه دارید تبدیل به حالت رقابت و گروه شود. و این هماهنگی در جریان مبارزه نباشد.
لذا ما دست نگه داشتیم و اعلان نکردیم. چون نمیخواستیم بدون اجازه رهبر این کار را بکنیم. ایشان که تشریف آوردند و در مدرسه علوی بودند و قرار شد دولت تشکیل دهیم، ساعتها خدمتشان بحث میکردیم که اگر دولت موقت درست کنیم، افراد از کجا بیاوریم؟ برای این همه پست و مشاغل که هست، نیرو از کجا بیاوریم؟بیست و چند وزیر میخواستیم. 10 تا 15 عضو شورای انقلاب میخواستیم. 60 تا 70 معاون وزیر میخواستیم. 24 استاندار میخواستیم، 70 تا 80 معاون استاندار میخواستیم و دهها نفر مدیر کل میخواستیم و اینها تازه چیزهای بالا بود.
تشکیل دولت ووقتی که میخواستیم دولت تشکیل بدهیم، نشستیم و مطالعه کردیم، دیدیم نقش احزابما شناخت نداریم. آقای مهندس بازرگان و اینها که با ما بودند، وقتی که سراغ هر کس میرفتیم، میدیدیم اینها کسانی هستند که فرضآ در نهضت آزادی یا جبهه ملی که حزب بودند و قدرت تشکیلات داشتند و تعلیمات داشتند، تربیت شدهاند. یعنی سراغ هر کس که میرفتیم، یا نهضت آزادی بود یا جبهه ملی یا مثلا با ما بود یا از گروههای دیگر. امام به خاطرشان برق زد و ما هم برایمان بیشتر روشن شد. توجه خاصی در تجربه پیش آمد که امروز که انقلاب به ثمر رسیده و میخواهیم کار کنیم، به سوی هر کس میرویم، میبینیم کسانی که تحزب داشتند، الان کمی نیروی آماده کار دارند. امام ناچار بودند که اینها را بپذیرند. چون افراد دیگر شناخته شده نبودند. در میدان عمل نبودند. در مبارزه نبودند. تشکیلاتی نبودند و اینهایی که حالا میبینید کم کم کشف شدند. اما وقتی حکم میدادند، ربطی به حزب نهضت آزادی و تحزبش نداشت، برای اینکه امام گفت: حکومت را به عنوان حزب نمیدهم. گفتند: با قطع نظر از نهضت آزادی بودن این حکم را برایشان مینویسیم. این حرف ما را یک مقدار جدیتر کرد.
موافقت امام بادولتی که تشکیل دادیم، دو سه روز گذشته بود. خودم در مدرسه علوی تشکیل حزبخدمت امام رفتم و گفتم آقا دارید میبینید که همین تشکیلات نیم بند دوران طاغوت که اینها داشتند، این قدر کار ساز بود که الان توانستند دولت تشکیل دهند. پس چرا مسلمانها و عامه مردم متشکل نشوند و همدیگر را پیدا نکنند و کشف نکنند و تربیت نکنند و با هم آشنا نشوند؟ برای اینکه کارهای زیادی در این کشور داریم. ما الان پانصد فرماندار میخواهیم و بیش از این بخشدار میخواهیم و همه اینها معاون میخواهند و چقدر رئیس دبیرستان، دبستان، استاد دانشگاه، و چقدر رئیس اداره میخواهیم.
باید آدمهای حساب شده، تربیت شوند. این همه جوان که ما داریم و این همه نیروهای خلاق مسلمان که داریم، باید یک جایی سازمان بدهیم و با هم مربوط کنیم. در آن بحبوحه گرفتاری یادتان است ما در 22 بهمن پیروز شدیم و ما روزهای اول اسفند حزب را تشکیل دادیم؛ یعنی 10 یا 12 روز نگذشته بود که حزب را اعلان کردیم. این نشان میدهد که چقدر مسأله برای ما شتاب داشت و امام هم قبول کردند.
رابطه امامفرمودند: بروید اعلان کنید و توقعمان این بود که امام بپذیرند حزب به بااحزابایشان مربوط باشد. ولی ایشان فرمودند: نه، به خودتان مربوط باشد. من نمیتوانم به یک حزب خاص مربوط باشم و اگر تایید کنم، غیر مستقیم میکنم، شما بروید اعلان کنید. شما را میشناسم و قبول دارم. ما هم منطق ایشان را پذیرفتیم و حق هم بود؛ یعنی، معمولا اگر یک جایی ما چیزی را نمیپسندیدیم و نظر ایشان بر خلاف نظر ما بود، در تجربه بعدآ میفهمیدیم که نظر ایشان حق بوده. تا به حال شاید چند مورد بوده که ما موقع مطرح شدن با ایشان اختلاف نظر داشتیم، ولی بعد راضی شدیم که نظر ایشان درست است.
واقعآ رهبری دارند و امام هستند و این یک واقعیت است. ما با تمام وجود و تجربهمان این را لمس کردیم. از سالها پیش این طور است. با این تجربه ما این ضرورت را احساس کردیم و اعلان حزب جمهوری اسلامی کردیم، ولی دشمنان فهمیدند که با چه مسأله بزرگی مواجه هستند و به جان حزب افتادند.
شما میدانید و نمیخواهیم اینها را با شما بگوییم. چون آنها هر چه توانستند در روزنامهها و میتینگهایشان و در همه جا، همه هدفشان این شده که این تشکیلات را بکوبند. روحیه تشکیلاتی را بکوبند و نگذارند مسلمانها تشکیلاتی شوند. چون میدانند چه خطر عظیمی برای آنها دارد و میدانند اگر مسلمانها متشکل شوند، هیچ نیرویی نمیتواند اینها را از بین ببرند. تضمین و بیمه میشوند. اینها تاریخچه ایران را اخیرآ میدانند و شما هم باید بدانید.
نبودن حزب دردر صدر مشروطه مسلمانها پیروز شدند. روحانیت پیروز شد؛ یعنی مشروطه وشکستمرحوم آیتاللّه طباطبایی، آیتاللّه بهبهانی و ملکالمتکلمین قیام کردند و آن انقلابمشروطه خواستند و زود پیروز شدند. مثل پیروزی این دفعه شما، خیلی سریع بود.
آن هم کمتر از یک سال در اوج مبارزه پیروز شدند. مجلس تشکیل شد، عیبش این بود که تشکیلات نداشتند. مرحوم بهبهانی را ترور کردند و مرحوم طباطبائی را هم از میدان در کردند و سیدجمال الدین و ملکالمتکلمین را هم شهید کردند، رهبری دیگر از میان مردم رفت. اشخاص درجه اول نبودند.
بعدش امثال تقی زادهها که از فرنگ برگشته بودند و با روحیه خاص خودشان سردمدار مجلس شدند و سردمدار آزادی مشروطه شدند و نهضت اسلامی تبدیل به یک نهضت ملی و غربی شد که جامعه را نتوانست دنبال خود ببرد، ملت را از خودش جدا کرد، مردم مأیوس شدند. مردم به خاطر اسلام انقلاب کرده بودند، بعد دیدند اسلامشان در افرادی مثل تقی زاده و گروه تقی زادهها در مجلس مجسم شده. مردم خود را کنار کشیدند و آنها آمدند قبضه کردند و نتوانستند کشور را اداره کنند. چون مردم را نداشتند، یک دوران شلوغ و هرج و مرج به وجود آمد.
رضاخان ناجیبعد از آن کم کم دوره رضاخان میرسد و دیکتاتوری مثل رضاخان قلدر قزاق هرج ومرج!برای ایجاد امنیت و شکستن هرج و مرج که مردم دیگر جانشان از هرج و مرج به لب آمده بود و خسته شده بودند، آماده پذیرایی از رضاخان شدند و رضاخان به عنوان منجی پذیرفته شد و با روحیه نظامی که داشت، فشار آورد و انگلیسیها هم کمک کردند. همانهایی که کشور را خراب کرده بودند، برای درست کردن زمینه رضاخان کمک کردند.
رضاخان قزاق برای هرج و مرج ناجی شد و در جادهها امنیت درست کرد و مردم با دست و پای خودشان زیر چتر رضاخان رفتند و 57 سال این خانواده این مسائلی را که دارید میبینید به سر مردم آوردند.بعد ایران در بلا افتاد. ایران آن روز، زمینه این را داشت که به مراتب از ژاپن تأثیرات منفیامروز و حتی فرانسه و آلمان قویتر و سالمتر باشد. اگر حرکتش به دنبال نبودن حزبمشروطه درست میشد، آن بدبختیها در اثر نبودن حزب و برنامه اسلامی پیش نمیآمد.
در این فاصله هم احزاب کوچک زیاد شدند. احزاب بی ریشهای پیدا شدند که مثلا چهار روشنفکر غرب رفته و فرنگ دیده میآمدند و شاید هم با دلسوزی و به خاطر نجات مردم یک گروه درست میکردند. اما یک تحصیل کرده فرنگ رفتهای که در مردم ریشه ندارد و با مردم وسیله ارتباط ندارد و مردم او را به عنوان یک وضع خاص در یک شرایط خاص میپذیرند، نمیتواند مردم را تهیبج کند و حرکت بدهد. در تمام این مدت مردم بی محور حرکت میکردند.
وحشت دشمنان ازاصلا خاصیت تحزّب در این دوره نبود و این بدبختیها به سر مردم میآمد. حزب جمهوریالان دشمنان ما، آمریکاییها و چپیها و ملیگراها مجموعآ از این نهاد موجود اسلامیوحشت کردهاند. حقشان هم هست که وحشت کنند؛ یعنی، اگر نهادی وسیله تحزب شود و معزز و محترم و مقبول باشد و در درون خود هم نیروها مانع باشند، راه اسلامیش را حفظ کند و جایش هم در مساجد باشد و مبشرّش هم پیش نمازها و امام جمعهها و تریبونهای مذهبی باشند، اینها به حق میفهمند که اگر این جریان سیاسی در کنار روحانیتی که در همه جا حضور دارد، در کنار مساجدی که همه جا حضور دارد و در کنار عزا و جشن مردم باشند، یعنی اگر این نهاد منتشر و مورد قبول مردم باشد، آن هم برنامه برای حکومت قوایی، اقتصادی و سیاسی و خارجی داشته باشد، نمیتوان کاری کرد.
مجلس، سدی محکمهمین وضعی که الان در مجلس میبینید. الان دشمن سخت نگران مجلس دربرابردشمناست. با این مجلس چه کند؟ یک عده مسلمان متعبد در آنجا جمع شدهاند و با قدرت قانونی، حق تصمیم گیری دارند. از این مجلس از این به بعد یک نفر وزیر فاسق و فاجر نمیتواند عبور کند. این برای اینها دردسر و مشکل شده است. جوری شده که از این به بعد یک وزیر، حتی یک نفر نمیتواند، با فسق و فجور عبور کند. 270 نفر نشستهاند و اگر 10 نفر اشتباه کنند، بقیه اشتباه نمیکنند و سوابق یک وزیر روشن میشود. اگر یک بار هم از چشم در رفت و بیرون رفت، تا عمل خلافی کرد این مجلس با 500 چشم دارد نگاه میکند. فوری دستش را میگیرد. سؤال میکند و باید جواب بده. وقتی که آمد جواب نداشت، میگویند خدا حافظ شما!
این وسیله، ترمز حرکتهای ضد اسلامی و ضد ملی است آدمهایی که اینجا جمع شدهاند با یک دنیا هم نمیشود اینها را خرید.
مردمی که من آنجا میبینم ممکن است بعضیها یا خیلی هایشان تجربه پارلمانی نداشته باشند اما یک کوه ایمان هستند؛ یعنی، اگر امروز همه دنیا را بدست اینها بگذارند و بگویند شما یک رأی برخلاف عقیدهات بدهید، اکثریت اینها حاضر نیستند.
وقتی که چنین مردمی آنجا جمع شدهاند طبعآ دولت هم یک دولت مسلمان و مکتبی در میآید. قضیه رادیو تلویزیون مطرح شد که دیدید. دیگر از این به بعد با این مجلس و دولت و آن شورای عالی قضایی نمیشود مدیری بیاید در رادیو که آدم فاسدالاخلاقی باشد. آدم کج و بیدینی باشد. هر کس بیاید، کسانی به او راه میدهند که متدین و پاک باشد. از تبلیغات هم خیالمان راحت است. قوانینی که آنجا میآید، گذشته نیست که کسی از بالا دستور بدهد که این قانون را بگذارید.
بازوی قانونگذاریآنجا بحث میکنند اگر این قانون به نفع مردم و دین بود و با دین منطبق بود، وبازوی اجراییتصویب میکنند. اگر قانونی اشتباهی تصویب شود، امام 6 فقیه را انتخاب کردهاند و همیشه هم هستند و شورای نگهبان ناظر و اسلام بیمه است. حالا همه چیز جا افتاده؛ یعنی، در کنار اینها ارگانهایی مثل سپاه و کمیتهها از بچههای مسلمان جمع شدهاند، اسلحه هم در دستشان است، جوان هم هستند، غیرت هم دارند، دین هم دارند، تشریفات هم خیلی سرشان نمیشود و این بازوی مسلح و این قانونگذاری و آن بازوی اجرایی با همند و کشور جا افتاده و دشمن دارد از این غصه میخورد و میفهمد که قسمت اعظمی از این جریانات در اثر همین تحزب نیمهبندی بوده که ما توانستیم از اول انقلاب درست کنیم.
سیاست حزب درقانون اساسی را این آقایانی که به مجلس خبرگان رفتند، نوشتند؛ مثلا اگر تصدی پستهایهفتاد نفر بودند شصت و چند نفرشان کسانی بودند که حزب جمهوری دولتیاسلامی پیشنهاد کرده بود. عضو حزب نبودند. ما هیچ وقت مقید نبودیم که حتمآ عضو حزب برود. برعکس دلمان میخواهد اعضا در حزب بمانند و فعالیتهای سیاسی، تعلیماتی و تشکلاتی کنند. هنوز مردم را متشکل نکردیم. به نیروهایمان نیاز داریم.
یعنی اگر دو نفر پیدا شوند یکی در حزب باشد و یکی نباشد و هر دو خوب باشند، ما ترجیح میدهیم آن غیر حزبی برود برای اینکه این در حزب بماند و کارهای تعلیماتی و تشکیلاتی کند. آقای رجایی، حزبی نیست. ایشان قبلا عضو نهضت آزادی بود، ولی بعد از پیروزی خط آنها را نپسندید و بیرون آمد و آدمی غیر حزبی است. ما ایشان را در شورای حزب تایید کردیم که باشند و بسیاری از اعضای کابینهاش. مجلس خبرگان هم اینجوری بود. عضو حزب نبودند ولی ما به عنوان متدین قبولشان داشتیم و پیشنهادشان کردیم و رأی دادیم.
در مجلس هم الان این طور است. همه اکثریت مجلس عضو حزب نیستند بخش عظیمی از آنها هستند اما آنهایی که عضو حزب هم نیستند، مثل خود ما خط و دین و راهمان یکی است و به آنها رأی دادیم، نامزد هم کردیم. تعصبی روی این جهت نداریم. مسأله، مسأله دین است. مسأله انقلاب است. اسلامی بودن قضیه است که ما روی آن تکیه میکنیم.
تبلیغات دشمنبه هر حال وقتی که این جریانات جا افتاد، میفهمیم که دشمنان ما حق علیه حزبداشتند بترسند و حق داشتند که تخریب و بدنام کنند و امروز رسانههای جمعی اروپا و آمریکا همه همتشان این است که این حزب جمهوری اسلامی را بکوبند، مرتجع میگویند، آخوند میگویند، بیاطلاع میگویند، رادیکال خشن میگویند. هر چه به چشم و دستشان بیاید، برمیدارند به سر حزب میزنند تا بدبین کنند.
شایعه جدیدخیلی تلاش کردند و شاید هم تا حدودی موفق بودند چون به هر حال عدهای را وادار کردهاند. اخیرآ یک چیز جدید درست کردهاند. آمریکاییها میگویند حزب توده با حزب جمهوری اسلامی رفیق هستند. این دیگر چیز جالبی است. چون از چیزهایی است که خیلی نمیچسبد. به روحانی و به متعبد مسجدی هیچ نمیآید که با یک جریان ضد دینی و ضد خدایی و ضد مذهب بتواند، سازش داشته باشند.
حزب و جهانبینی آناصلا حزب معنایش همین است؛ یعنی، از اینجا شروع میشود، والا حزب نیست. حزب باید یک جهان بینی داشته باشد؛ یعنی، آدم اول باید فکر کند که این چه جوری است. آیا مادی است یا خداداد بُعد غیر مادی هم دارد؟
آیا این جهان فقط دنیاست یا دنبالهای هم دارد که آخرت است؟ آیا ملائکه، نیروهای غیبی هستند؟ آیا رابطهای بین خدا و جهان هست؟ و ... .
اینها جهان بینی و ایدئولوژی یک حزب است. وقتی که یک حزب میگوید کتاب و خدا و در مقابلش هم حزب دیگری پیدا میشود میگوید خدا نه، پیغمبر(ص) نه، قیامت نه، معنویت نه، غیبت نه، همه چیز ماده است و ... .
این دو حزب این قدر از هم فاصله دارند که اینها دیگر نمیتوانند متحد شوند؛ یعنی وضع ما با حزب توده و هر مارکسیستی در دنیا این است.
مارکسیست آن طرف است و ما این طرف، 180 درجه با هم اختلاف داریم. یک مسیحی در چیزهایی با ما مشترک است. خدا را قبول دارد، وحی و قیامت و خیلی از اصول را قبول دارد. یک یهودی هم همینطور.
اما یک مارکسیست و کمونیست اصلا از ریشه با ما مخالف است و غیر از ماده هیچ چیز را قبول ندارد.
پیدا است که اگر حزبی بخواهد حزب اسلامی باشد، کوچکترین رابطه و توافقی با یک جریان صددرصد مادی نمیتواند داشته باشد.
تفاوت ما باسفیر شوروی وقتی که در یکی ملاقاتها پیش من آمده بود، گفت؛ شما مارکسیستمیگویید آمریکا نه، ما هم میگوییم آمریکا نه، شما ضد استثمارید، ما هم ضد استثماریم. چرا پس ما باید با شما اختلاف داشته باشیم؟
گفتم تفاوت اینجاست که ما اصلا انقلاب و همه کارهامان برای این است که انسان را به سعادت ابدی و در رابطه با خدا برسانیم. ما انقلاب کردیم که رابطه مردم را با خدا برقرار کنیم. شما انقلاب کردید که خدا را از مردم بگیرید. شما گفتید خدا تریاک و سم و مخدر است. ما میگوییم خدا روح و نجات و خالق است و مرجع و مبدأ و نهایت مسیر ماست. اگر خدا را از ما بگیرید، ما هیچ نداریم و عدم هستیم. اختلاف بزرگ ما اینجاست. شما انقلاب کردید و دین را در یک منطقه کشتید. یادتان است که از روزهای اول خودم سختترین سخنرانیها را همیشه علیه مارکسیستها کردهام. حالا کسی پیدا شده که تا به حال هر تهمتی زده، نگرفته. گفته اینها در خانه علم نشستهاند، گفته اینها چه جوری هستند، نگرفته. گفته اینها ارتجاعیاند، نگرفته، گفته اینها آمریکاییاند نگرفته، همه حرفها را زدهاند.
حالا یک چیز جدید هم درست کردهاند که حزب توده و حزب جمهوری اسلامی با هم رفیقند.
شرط پیروزیاین دیگر خیلی زور میبرد. از آن حرفهای نچسب است. در مجموع تحزب و نهایی انقلابتشکیلات به عنوان یک ضرورت و به عنوان بیمه تداوم انقلاب شرط پیروزی نهایی این انقلاب است. مخصوصآ باتوجه به اینکه ما در قانون اساسی تعدد احزاب را پیش بینی کردهایم؛ یعنی حالا که حزب آزاد است، اگر ما حزب نداشته باشیم، دشمنان ما با حزب ما را میخورند. ما ناچاریم متشکل باشیم.
اگر این هم نبود، خوب بود. ولی این که هست، دیگر نمیشود به عنوان یک ضرورت نرفت.
به عنوان یک واجب دنبالش هستیم. ما با همه گرفتاریهای که در هزار گوشه ایران داریم، هنوز هم که دو سال از تشکیل حزب گذشته، بنده وقت زیادی را به عنوان یک وظیفه صرف حزب میکنم. در هفته دو جلسه در شورای مرکزی شرکت میکنم.
تلاش برای حزبیک جلسه در دفتر سیاسی شرکت میکنم و برای اعضای حزب سخنرانی میکنم. برنامههای آموزش میرویم. برای حزب مواضع مینویسم و ایدئولوژی تنظیم میکنم و مواضع حزب را هم اخیراً همین نیمه شبها که ما به خانهمان رفتهایم، بعد از 10-15 ساعت کار یک لحظه وقت پیدا کردیم که مواضع حزب را بنویسیم؛ یعنی یک وظیفه میدانیم. به عنوان یک واجب الان دنبالش هستیم که این جریان راه بیفتد و اگر این جریان خوب راه بیفتد، خیالمان راحت است. دیگر میشود با خیال راحت نشست. این جوانها و این نسل نو که متشکل شدهاند خودشان کشور و انقلاب را حفظ میکنند و نجات میدهند.
سؤالات زیاد آمده و من ساعت 8 باید در جلسه دیگری باشم و خیلی وقتم کم است. دو سه سؤال میخوانم و جواب میدهم و از بقیه معذرت میخواهم و نگه میدارم اگر وقتی بود، جواب میدهم.
پاسخ به چند سؤالس ـ برای اینکه نقشه دشمنان برملا شود در رادیو و تلویزیون همیشه حزب توده، فداییان، منافقین را بکوبید، الان در جامعه شایع میکنند که مسأله کوپن مربوط به حزب توده است که دولت درست کرده است.
حزب توده وج ـ حزب توده این قدر عقل ندارد! این کار روح مسلمانی است که گروه مسأله کوپنمسلمان، بچههای خالص مکتبی که در دولت هستند، این طرح را درست کردهاند و این طرح انشاءاللّه باعث نجات کشور میشود. اگر چه جنگ طولانی داشته باشیم، ممکن است در ابتدا نواقصی هم داشته باشد. مثلاً روزی یک کیسه قند کم دستش بیاید. ولی اگر کالاهای اساسی را دولت بعداً به اندازه نیاز مردم به قیمت ارزان دولتی در اختیار طبقه محروم بگذارد، دیگر ما وحشتی نداریم که بزرگها که میخواهند زیاد مصرف کنند آنها کور میشوند از هر جا پیدا کنند.
اخراج نماینده ازس ـ خواهشمند است بفرمایید اگر مردم نمایندهای را انتخاب کرده و مجلس توسطبه مجلس فرستادهاند، بعد از آن نماینده، مخالف خواستههای مردم مردمعمل نمود، مردم میتوانند خواستار اخراج او از مجلس باشند؟
ج ـ در قانون چنین چیزی پیش بینی نشده. البته در اسلام وکالت عقد جایز است؛ یعنی هم وکیل میتواند استعفا دهد و هم موکل میتواند وکیلش را عزل کند. این اصل اسلامی است. منتها ما هنوز در قانون انتخاب این را نیاوردهایم و تازه رأی انتخابات هم مخفی است. میدانید که رأی علنی نیست و نمیداند چه کسی به چه کسی رأی داده و هر کسی بخواهد بگوید من وکیلم را عزل کردم از او میپرسند شما مگر رأی داده بودی؟ کی گفت شما رأی بدهی؟ الان نمیتوان اثبات کرد که به من رأی دادی. مگر اینکه قانون را عوض کنیم. رأیها شکل خاصی داشته باشد. بعد آن رأیها را باید نگه داریم. چون ما آنها را میسوزانیم و نگه نمیداریم. بعد از اینکه اعتبار نامهها تصویب شد، ورقههای رأی را میسوزانند. چون اگر بخواهند نگه بدارند، دنیا پر از کاغذ میشود.
باید بعدآ قانون جدیدی شود. در دفتری ثبت شود و معلوم شود کی به کی رأی داده، آن وقت چقدر بیایند رأیشان را پس بگیرند و ... . لذا هنوز این مشکل در مجلس هست.
س - تکلیف وزرای باقی مانده دولت چه میشود؟ آیا وقت آن نرسیده که مسأله به شورای نگهبان یا رهبری ارجاع شود؟ متخلف به مردم معرفی شود؟
ج - ما یک روز گروهی از مجلس خدمت حضرت امام رفتیم. تصمیم داشتیم از ایشان اجازه بگیریم فشار بیاوریم روی نخست وزیر و رئیس جمهور و هر دو را به مجلس بیاوریم. امام گفتند شما این کار را نکنید. خودم این کار را درست میکنم و اخیرآ هم به من فرمودند که به همین زودی مسأله را حل میکنم. ما به انتظار امام هستیم.
شرایط عضویت درس - بفرمایید که حزب جمهوری اسلامی عضو جدید میپذیرد؟ حزب جمهوری اسلامیاگر میپذیرد شرایط عضویت چیست؟
ج - البته میپذیرد. از روز اول میلیونها نفر در حزب اسم نوشتهاند و هنوز کارت برای همهشان صادر نکردهایم. حالا که مواضعمان را در روزنامه نوشتیم، اعلان کردیم، مواضع را بخوانند و بفهمند و بپسندند که این موضوع را به
عنوان یک موضوع سیاسی و دینی قبول دارند. باید به واحدهایی که در محله حاضر هستند، مراجعه کنید. اینها رسیدگی میکنند و اگر صلاحیت را با شرایطش داشتند، کارت عضویت برایشان صادر میکنند. بله، ما عضو رسمی کارت دار خیلی کم داریم. اکثر کسانی که اسم نوشتهاند، هنوز اسم نوشته حزبند نه کارت گرفته.
اعتصاب رانندههایسـ نظر شما نسبت به اعتصاب برادران راننده شرکت واحد چیست؟
شرکت واحدآیا این موضوع را محکوم میکنید یا نه؟ آیا آیتاللّه شهید مطهری عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی بودند یا نه؟ اگر بودند چه سمتی در حزب داشتند؟
ج- این دو سؤال است. در مورد اعتصاب. امام صریحآ گفتند اعتصاب در این شرایط حرام است و من چیزی بگویم یا نگویم، چون ایشان مرجع تقلید ما هستند و رهبر، دیگر قابل بحث نیست. ولی واقعآ هم باید حرام باشد برای اینکه در شرایطی که مردم، زنها میآیند النگویشان را میفروشند و به جنگزدهها میدهند. یک آدمی بیاید ماشین شرکت واحد را بخواباند که مثلا چند تومان حقوق کم گرفته و بعد این مردم دچار جنگ را در صفها در خیابان زیر باران معطل کند یا به کارهایشان نرسند یا تولید کم شود و گرفتاری پیش بیاورد، معلوم است که این جنایت است و قابل بحث نیست.
اینهایی که این کار را کردند یا نا آگاه و عوام بودند و فریب خوردهاند یا خیلی شیطان بودند که ظاهرآ باید شیطان باشند. چون این شرکت واحد تصفیه نشده و از قدیم ساواک روی شرکت واحد خیلی حساب میکرده و افراد مرموز را در آنجا زیاد گذاشته و بقایای آنها هنوز هستند و این شیطنتها را میکنند و فکر میکنم در اولین فرصت شرکت واحد باید تصفیه شود.
شهیدمطهری اما مرحوم شهید مطهری عضو حزب جمهوری اسلامی نبودند، ولی کار را درحزبلازم میدانستند و با ما همکار و همراه بودند. اما عضو نبودند؛ یعنی مؤسسها جمهوری اسلامیهمانهایی بودند که ما اعلان کردیم.
س - برای وقت گرفتن از شما یعنی برای دعوت شما در یکی از مساجد باید به کجا مراجعه کرد؟ میشود مستقیم تماس گرفت یا نه؟
ج- دفترم در مجلس است. البته هر چه تماس نگیرید، بهتر است برای اینکه من این قدر وقتم کم است و علاقمند هم هستم در مجالس شرکت کنم. اما با این فرصت کم هفتهای دو سه سخنرانی میتوانم بکنم که البته ترجیح میدهم مساجد جنوب شهر باشد تا شمال.
آقایان میتوانند به دفتر حزب مراجعه کنند. این برنامه را هم حزب برای من گذاشته. اگر من فرصت داشتم آنها ترتیب میدهند.
س - آیا این بینش مردمی که از حالا فکر رهبری آینده هستند و با گفتن «درود بر منتظری امید امت و امام» باز احتیاج به حزب و دسته دارند؟
ج- بله، همین را گفتن احتیاج دارد که تشکیلاتی باشد و این مسائل را درک کند و با مردم در میان بگذارد که مردم به این راه بیفتند و اگر تشکیلات باشد، این گونه شعارها به وجود میآید. اگر نباشد، خود مردم این طور سازمان یافته حرکت نمیکنند. اصولا کارهای تشکیلاتی میتواند مردم را به جهت صحیحی هدایت کند که حزب میکند.
س - چرا دولت جمهوری اسلامی نتوانسته تورم و بیکاری را بشکند؟ اگر میخواهید بگویید جنگ است، قبل از جنگ هم بیکاری بوده، لطفاً جواب بدهید!
ج- این حرف صحیحی است. مااین را در یک سخنرانی طولانی باید مکرر بگوییم. شما میدانید بعد از پیروزی انقلاب ـ انقلاب واژگون کردن همه نهادها بود ـ کارخانهها مدیرانش رفتند. روابط تجاریشان به هم خورد. مواد خاصی که میخریدند، دیگر نمیتوانند بخرند.
این همه کار، ما الان آسفالت میخواهیم، قیر میخواهیم، چه و چه و ... و تمام اینها از لحاظ اقتصادی به هم خورده و رفتن آن شرکتها و این طور چیزها به جای همه اینها باید چند شرکت درست کرد. جا انداختن کشور 36 میلیونی که تمام روابط اقتصادیش از هم پاشیده و این اداراتی که از گذشته برای ما مانده، با تمام این شرایط جابه جا کردن اینها خیلی طول میکشد. جنگ یک مقدار مؤثر بود، خود انقلاب و خود به هم خوردن روابط خیلی تأثیر داشت. من مثالی بزنم. شما یک وقت اگر بخواهید یک ساختمان بسازید احتیاج به مهندس، کارگر، بیل، فرغون، سیمان، آهن، وقت و خیلی چیزها دارید تا این ساخته شود، طول میکشد و سازمان کشور هزار بار پیچیدهتر از یک ساختمان است. انقلاب کردن و شکستن رژیم آسان است، اما ایجاد یک سازمان جدید و به راه انداختن همه جریانات، کار دشواری است و شما اعجاز کردید. من معتقدم معجزه شده که این کشور بعد از سقوط رژیم گذشته همه چیزش از هم نپاشیده و توانسته با یک مقدار مشکلات روال زندگی را داشته باشد.
س - آیا مسؤول متعهدی در رادیو تعیین میشود؟ زیرا اخیرآ از رادیو ترانههایی مانند ترانههای سابق صبحها از برنامه کودک پخش میشود.
ج ـ به رادیو تذکر بدهید. تلفنها در اختیارتان است. تلفن کنید.
والسلام علیکم و رحمةاللّه و برکاته