بسماللّهالرحمنالرحیم
اَلْحَمْدُ لله وَالصَّلوةُ عَلی رَسُوِلِ الله ِ وَ اَلِهِ أَجْمَعیِنَ. قالَ اَلْعَظیمُ فیِ کِتابهِ، اَ عُوذُ بالله مِنَ الشَّیْطانِ الَّرجیِم: «کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتالُ وَ هُوَکُرْهٌ لَّکُمْ وَ عَسی اَنْ تَکْرَهُوا شَیْأً وَّ هُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ وَ عَسی اَنْ تُحِبُّوا شَیْأً وَّ هُوَ شَرٌّ لَّکُمْ وَ اللّهُ یَعْلَمُ وَ اَنْتُمْ لاتَعْلَمُونَ»[1] .
ارائه گزارشانگیزه شرکت در این مجلس با شکوه و پر عظمت ارائه گزارش از مسافرتی است که برای تشریح مواضع سیاسی و نظامی جمهوری اسلامی به کشورهای اسلامی دوست کردهام، یک گزارش خدمت امام دادهام که مطالب خاصی بود که ضروری میدیدم، امام باید بدانند. مطالبی را در کنفرانس مطبوعاتی گفتم. آقایانی که اهل روزنامه و رادیو هستند، شنیدهاند. مطالبی را هم در مجلس شورای اسلامی در جلسه علنی گفتم و مطالب دیگری است که خصوصی و در جلسات خصوصی باید به نمایندگان عرض کنم و مطالبی هم باید مستقیمآ به مردم و موکلّین خودم گزارش بدهم که این مجلس را مناسب گزارش آن سفر میبینم البته حرف خیلی زیاد است. من ده روز در این کشورها بودم و هر روز لااقل بیش از 10-12 ساعت با مسؤولان و کارشناسان و شخصیتهای منطقه بحث و مذاکره داشتم و تمامش مطالب فشرده و جالب است.
امیدوارم زمانی برسد که به صورت برگی از تاریخ، آن مطالب بطور مشروح منتشر شود که کتابی از خاطرات پر افتخار انقلاب اسلامی شماست.
انقلاب و مشکلاتاما مطالبی که میشود در یک جلسه رودررو با برادران و خواهران مسلمان اولیهدر میان بگذارم، خیلی فراوان است و سعی میکنم فشرده و مختصر به همراه یک تحلیل و بحث اجتماعی مطلب را عرضه کنم که مفید بوده و بتواند برای آینده انقلاب و فکر و روحیه ما سازنده باشد. میدانیم که انقلاب اسلامی ایران بعد از اینکه پیروز شد و دشمنان داخل و خارج به عمق و عظمت انقلاب توجه کردند و خطراتی را که از این گونه انقلاب که در نوع خود در جهان بینظیر است، احساس کردهاند، خطر کیفیت مبارزه، کیفیت موفقیت و کیفیت ادامه و صراحت و تسلیم ناپذیری مسؤولان مبارزه و مخصوصآ رهبر عظیمالشان، آن چنان برای ظالمان و زورگویان و ضد عدالتهای جهان ـ چه در داخل، چه در منطقه، چه در خارج مخصوصآ در دنیای امپریالیسم خونخوار غرب ـ جدی و مهم جلوه کرد که تصمیم به مبارزه و نابودی حکومت اسلامی در ایران و مأیوس کردن تمام مسلمین و مستضعفین از این نوع مبارزه و انقلاب گرفتند و توطئه را شروع کردند. حالا اگر انسان بخواهد بررسی کند که توطئه چه ابعادی داشته و چه نقشههایی کشیدهاند و از چه راههایی وارد شدهاند، یک کتاب قطور است و در یک سخنرانی نمیگنجد. شما در داخل کشور از همان روزهای اول با برخوردهای گوناگون و رنگارنگ خیلیهایش را دیدهاید. ما از همان هفتههای اول بعد از پیروزی، حتی آن روزهایی که امام در مدرسه علوی تشریف داشتند، آقایان دیدهاید که چه برنامههایی شروع شد برای اینکه انقلاب را منحرف و یا نابود کنند.
وقتی اینها تلاش کردند که اگر بشود اسم انقلاب اسلامی و حکومت اسلامیبماند، اما محتوای اسلامی نداشته باشد. همان غارتگریها، همان تبعیضها، مشکل توطئههمان زورگوییها، همان غربگراییها، همان لجنکاریها، همان لوکس بازیها استعماردرو همان تبعیضها در کشور بنام حکومت اسلامی باشد. این مطلوبترین چیز برخوردباانقلابهابرای استعمارگران بود. چون در مدت کوتاهی نیروهای جدی مبارزه بطور کلی از اسلام مأیوس میشدند و اصلا شکل توطئه استعمار در برخورد با انقلابها در دنیای تاریخ اخیرش یعنی از وقتی که استعمار بیدار شده، این است که شکل انقلابی را حفظ میکند، اما محتوای انقلابی نمیماند. مدتی با شعار مردم را سرگرم میکند و بعد از مدتی مردم میبینند همان است، منتها اسمش عوض شده است و به کلی مأیوس میشوند تا بروند و فکر دیگری کنند. با کمک عواملی در داخل و خارج و نیروهای غیر معتقد به اسلام واقعی یا آنهایی که اسلام را بد میفهمند و مدعی فهم اسلام هستند، تلاش کردند که در ایران اسلامی پیاده کنند که اسلام عربستان سعودی، اسلام آریا مهری، اسلام دوران قاجار، اسلام مدعیان دیگری که در تاریخ غیر از ننگ چیز دیگری ندارد، نمونه آن است.
شکست توطئهاین توطئه رفته رفته با بیدار شدن قشر انقلابی و جوانهای پاک و ناآلوده و هوشیاری رهبر، شکست خورده است. وقتی که توطئهها را شروع کردند، فقط این نبود. این یکی از کارهایشان بود. این مطلوبترین چیز برایشان بود. بخشهای دیگر را به شدت تعقیب میکنند و هنوز هم از آن مأیوس نیستند یعنی هنوز هم نیروهای عظیمی در داخل و خارج کشور فعالیت میکنند که بگویند اسلام، ولی اسلامی که در نتیجه و سرانجام چیزی در بیاید که حکومتی مثل سوئیس یا سوئد؛ ـ اگر خیلی خوب در بیاید ـ و نوع بدترش مثل عربستان سعودی یا کویت تشکیل شود.
آشوب داخلیاما راههای دیگری که شروع کردند، گفتم وقتی در یک جبهه کار میکردند، به معنای این نیست که در جبهههای دیگری بیکار مینشستند. نه، از همان روز اول به فکر بودند که در راه ایجاد آشوب داخلی هم تلاش کنند و جنگ داخلی درست کنند و همان موقع هم فکر میکردند که اگر آشوب داخلی هم موفق نشد فکر جنگی از خارج کنند که حمله نظامی کلاسیک هم بشود و خیلی چیزهای دیگر. راه دیگری هم فکر میکردند که حالا اگر ایران را نتوانستیم از انقلاب اسلامی خالی کنیم، لااقل حصاری دور ایران بکشیم که در کشورهای اسلامی دیگر از این خطر جلوگیری کنیم. در همه این ابعاد و در بسیاری از چیزهای دیگر شروع به فعالیت کردند و در همه این راهها هم یک مقدار موفق بودند که میبینید جنگ داخلی درست کردند. شورش داخلی درست کردند، بیکاری درست کردند. کارخانهها را به زحمت انداختند. دانشگاهها را به آن روز انداختند. توطئه کودتا کردند، شکست خوردند و آن ابعاد دیگر، که یکی الان در جریان است که جنگ رسمی و حصار کشیدن به دور ماست که افکار انقلاب اسلامی منتقل به دنیای دیگران نشود. هر دو هنوز در جریان است. برنامه خالی کردن محتوای جمهوری اسلامی هم به شدت در داخل تعقیب میشود.
تحمیل جنگسفرم در رابطه با جنگ و شکستن این حصاری که به دور ما کشیده بودند که مبادا افکار ما منتقل به خارج شود، بود. من مأموریت داشتم از طرف شورای عالی دفاع و با مشورتی که با همه، مخصوصآ شخص امام کرده بودم که بروم در این دو جهت حرکت کنم. اینکه میگویم جنگ چیزی نبود که حالا تحمیل کرده باشند، بلکه از روز اول این طرح بوده، اولا ما در برنامههای دوران شاه که مطالعه میکنیم، آمریکا قبلا 10-15 سال پیش طرحی تهیه کرده بوده براین فرض که اگر روزی رژیم پهلوی شکست خورد و آمریکا از ایران بیرون رفت و در ایران انقلاب شد، چگونه برگردیم. روی این یک سناریو درست کرده بودند و مطرح هم شده که، اگر چنین شد، از طریق یکی از کشورهای همسایه جنگی بر ایران تحمیل شود که آمریکا پشت این جنگ باشد و از طریق کشور همسایه دوباره بیایند و کشور را بگیرند. این سناریوی است که 10-15 سال پیش در ایران مطرح و تمرین شده است.
انتخاب عراق ازاما اینکه عراق از کی برای اینکار انتخاب شده بود؟ احتمالا از روز اول بعد از مدتهاپیش برایپیروزی ما، ولی قدر مسلم از یک سال پیش، چون یکی از رهبران فلسطین در اجرای سناریوهمین مسافرت به طور رسمی به من گفت که در کنفرانس سران عرب در سال گذشته، صدام در تونس رسمآ مساله را مطرح کرد که کشورهای عربی و اسلامی باید یک جنگ قومی و ملی در مقابل غیر عرب که ما را تهدید میکند، به راه بیندازند. بعد از آن تاریخ صدام، یک میلیارد دلار به شاه حسین داده است که این را از منابع رسمی بانکها داریم که 500 میلیون دلارش خرج بندر عقبه شده است؛ یعنی بندر عقبه را توسعه دادند، اسکله زیاد کردند برای روزی که جنگ شروع میشود و خلیج فارس به روی کشتیهای عراقی بسته میشود که بتواند از آن طرف امکانات وارد کنند.
کارگران و بازیگرانملک حسین، اسرائیل، عربستان سعودی، صدام و خیلی کسانی دیگر در سناریویتوطئه قرار میگیرند. آمریکا هدایتگر و راهنماست و اینها مجری. مجری در جنگ تحمیلیصحنه صدام، مجری دست دوم اردن و سایرین و اساس کار هم با آمریکا.
در این مورد ما خیلی مسائل داریم که بگوییم اگر رسیدم، در همین بحث به شما خواهم گفت.
در قسمتی از برنامه که تصمیم گرفتند ما را منزوی و بدنام کنند، به حکومت جمهوری اسلامی چهره زشتی بدهند که کشورهای همسایه، کشورهای اسلامی و مستضعفان دیگر دنیا رغبت نکنند راه ما را بروند. این مهمترین عمل سیاسی اینها بوده که روی این خط خیلی حرکت کردهاند، راههایی برای این انتخاب کردند. بلندگوهای استعمار که همیشه یک گیرنده فرعی هم در کشورهای کوچک دارند، مسؤولیت این کار را به دوش میگیرند. تبلیغات علیه جمهوری اسلامی و امام را خیلی زیرکانه و ماهرانه از نقاط خاصی در کشور ما میگیرند و میروند به صورت تفسیر و تحلیل و مصاحبه و چیزهای دیگر در پاریس، نیویورک، لندن و مراکز دیگر پخش میکنند من نمیدانم شما چقدر آشنا هستید. امروز در دنیا روزنامههای کشورهای کوچک در منطقه و شاید در همه دنیا ریزه خوار بحثهایی هستند که روزنامههای بزرگ و مفسران استخواندار نامی دنیا مطرح میکنند؛ مثلا روزنامه لوموند که یک روزنامه معتبر است، موضوعی مینویسد. یک تحلیل میکند و روزنامههای کوچک در کشورهای کوچک خودشان که قدرت، اطلاعات و شخصیت ندارند که خودشان کار کنند، همان تحلیل را در روزنامه خودشان منعکس میکنند و به عنوان یک ترجمه یا تحلیل مستقل مینویسند.
سمپاشی راجعچند روزنامه در دنیا هست که اگر اینها امروز چیزی بنویسند، یقینآ تا آخر به انقلابهفته به خُرد همه دنیا داده میشود. ردپای صهیونیسم در این رویه مشهود است. امپریالیسم هست، کمونیست هم الان خیلی هست. از شخصیتهایی بت تراشیدهاند که حرفشان هر جا درآمد، نقل میشود. اینها شروع به سمپاشی راجع به انقلاب ما کردهاند. خیلی چیزها گفتند؛ مثلا چیزهایی که من در این سفر برخورد کردم و شما هم زیاد برخورد میکنید و متأسفانه هنوز هم نشخوار میشود. اینجا توسط مسؤولان کشور خود ما هم گاهی مطرح میشود. یکی مسأله دادگاههای انقلاب است. اینها آمدند این اعدامهایی که دادگاههای انقلاب میکردند که شاید تا امروز رقم آن گویا زیر 500 است. وقتی یک نفر مثل هویدا یا فرخ روپارسا یا مثلا مقدم یا فلان شکنجهگر اعدام میشد، این را در بوق میکردند و کیفیت محاکمه و سرعت محاکمه و این چیزها را مطرح میکردند و عدم دفاع را به عنوان یک سند برای وحشی و بربری بودن جمهوری اسلامی مطرح میکردند.
تبلیغات سوءبارها در سخنرانیهایم گفتهام و در سخنرانیهای سفرم هم گفتم که هیچ علیه ایرانانقلابی در دنیا پیش نیامده که تلفاتش بعد از انقلاب به اندازه انقلاب ایران کم باشد. وزیر خارجه سوریه در آخرین شبی که میخواستم بیایم، میگفت که وضع شما این جوری بود، شما یک اعدام که میکردید، به اندازه یک بمب در هر کشوری علیهتان تبلیغ میکردند در صورتی که کشورهای دیگر 500 نفر را میکشند و کسی خبر دار نمیشود. گفت این همه خدمت را که جهاد سازندگی کرده ـ تازه خودش هم نمیدانست، من مقداری برایش شرح دادم ـ هیچ جا در دنیا منعکس نکردند. نگفتند که صدها هزار نفر دانشجو، جوان، بازاری، کاسب، زن، مرد از کلاس و از محل کار حرکت کردند و در روستاها مجانی کار میکنند و راه میسازند و آب میکشند و برق میکشند و برای مردم خدمت میکنند. پل میسازند. حمام میسازند و کمکهای پزشکی میکنند. اینها برای کشور شما هیچ نیست! ولی وقتی یک نفر اعدام میشد، آن هم کسی که نه یک بار بلکه هزار بار محکوم به اعدام بود، این را آن چنان در بوق میکردند که گوشهای مردم راکر میکرد. البته او به من میگفت ما قبول داریم که کشور شما 60 هزار شهید داده تا انقلابش پیروز شده و اینها آدم کشتهاند و معلوم است که کسی به قاتل پاداش نمیدهد. کیفر قاتلین این 60 هزار شهید اولین حقی بود که شما داشتید.
فلان حکومت وقتی انقلاب میکند یک روز همه را در یک پادگان جمع میکند و با یک رگبار مسلسل و یا باز کردن یک شیرگاز در یک سالن بزرگ همه را نابود میکند و در یک قبر دسته جمعی میریزد و بابلدوزر روی آنها خاک میریزد و یا همه را در یک اردوگاه جمع میکند و خرده خرده میمیرند و کار اجباری میکنند. آنها میگفتند که شما یک ماه بعد از پیروزی انقلابتان ساواکیها دم نخست وزیری تظاهرات میکردند و حقوق میخواستند! شما این جوری عمل میکردید و آنها آن جوری و حرفهای شما و کارهای شما را میبرند و به آن شکل در میآورند و به خرد همه دنیا میدادند.
رفتار با مسأله شکنجه: امروز در آزادترین نقاط دنیا در خود آمریکا، انگلیس، زندانیهایفرانسه و در خیلی جاها این رفتاری که ما با مجرمان، کودتاچیها و با کسانی که سیاسیدر طیاره بمب گذاشته بودند و یک ساعت دیگر میخواستند حرکت کنند و بریزند و جماران را ذوب کنند، داریم، ندارند. گفته بودیم برای اعتراف حتی به آنها سیلی هم نزنند. این رفتاری که ما با زندانیان سیاسی داریم، کشورهای 200 سال انقلاب کرده و جا افتاده نمیتوانند داشته باشند و تحملش را ندارند.
انقلاب ایرانبچههایمان شاهد هستند که دانشجوهای ما را در لندن گرفتند، شکنجه ناجی جهاندادند. در پاریس گرفتند، شکنجه دادند، در آمریکا گرفتند، شکنجه دادند، آن وقت بیایند در بوق کنند که فلان قاچاقچی یا فلان یارو را که 200 کیلو هروئین داشته است، گرفته اند و اگر چهار تاسیلی خورده، بگویند در این کشور شکنجه است. این مطالب به خارج میرود، یک دفعه 2 هزار، 10 هزار مرکز پخش صوت میگوید و 10 هزار روزنامه مینویسد و 2 میلیارد آدم اینها را میخواند. مردم کشور ما را زیر میکروسکوپ گذاشتهاند. اگر در صفحه آخر روزنامهای چیزی راجع به ایران نوشته باشد، مردم میخوانند. به انقلاب اسلامی ایران به عنوان یک جریانی که ممکن است باعث نجات جهان شود، علاقهمند هستند. دارند نگاه میکنند و با علاقهمندی مطالعه میکنند. چیزهایی مثل این که دادگاه انقلاب اسلامی چه کرده را مینویسند و میخواهند از شخصیتهایی مثل امام که قلبش برای ضعیف شدن یک مورچه هم میلرزد و یکپارچه عطوفت است، قیافه یک جلاد بسازند.
وقتی که چند نفر از همراهان مرا در کتائب لبنان گرفته بودند که خود یک توطئه بود، کتائب و اسرائیل و عراق و آمریکا همه با هم کار میکنند، اینها را برده بودند و به اینها گفته بودند شما این جوری سر میبرید. ما سر مخالفین خودمان را میبریم؟ وقتی در اینجا یک نفر مسؤول و کسی که حرفش سند است، به طور رسمی چیزی بگوید، طبیعی است که هزار بار گنده میشود. وقتی که امام زاده را متولیش احترام نکند، توقع این است که الواط اطراف خیابان بیایند امام زاده را حفظ کنند؟! اینکه نمیشود! اما کسانی که دلشان برای این نوزاد میسوزد، کسانی که مثل یک مادر قلبشان برای رنج این نوزاد که با خون بهترین فرزندان دنیا به وجود آمده و با این خون دارد تغذیه و آبیاری میشود، میتپد و نمیخواهند این را آلوده کنند، نمیخواهند این را بد نام کنند و نمیخواهند این را ناجوانمردانه متهم کنند، چه راهی دارند غیر از اینکه سکوت کنند و حرف نزنند که شاید دیگران هم حرف نزنند، کش ندهند که مبادا قضیه کش پیدا کند و یک دروغ ده دروغ شود؟
بشارتی بهبه هر حال بگویم علیرغم تبلیغاتی که راه انداختهاند و علی رغم این همه انقلابیوننیرو که در خدمت تبلیغات دشمن است و علی رغم تمام نیروهایی که در داخل و خارج بسیج شدند که این انقلاب را بدنام کنند، به شما بشارت میدهم که اینجاهایی که من رفتم، مردم بی سواد هم گول نخوردهاند و قلب این مردم هنوز برای تهران و جماران و مجلس شورای اسلامی و صدای الله اکبر شما میتپد.وقتی مسافرت را شروع کردم، پیش خودم مطالبی در مغزم تنظیم کرده بودم که در برخورد با مردم و مسؤولان برای خنثی کردن این همه تبلیغات مطرح کنم. مخصوصآ روی الجزایر خیلی حساب میکردم. چون الجزایر کشوری است که با ما خیلی فاصله دارد. 8-9 ساعت باید با هواپیما پرواز کنیم تا به آنجا برسیم. کشوری است که از اینجا مسافر کم رفته و از آنجا هم کم آمدهاند. در داخل کشور ما خیلی نبودند که ببینید چون نزدیک پاریس هستند و سوابق قبلیشان با فرانسه ایجاب میکند که تبلیغات فرانسه به آنجا منتقل شود. فکر میکردم در آنجا کار مشکلی دارم.
تحریف سخنان امامیادتان هست چند وقت پیش امام در سخنرانی 15 شعبان برای تولد حضرت مهدی (عج) مطلبی را گفتند که بشارت میدهد که حضرت مهدی، «یملاالله به الارض قسطاًو عدلاً بعد ما ملئت ظلماً وجوراً»؛ یعنی دنیا را پر از عدل میکند. امام فرمودند: معمولا انبیا که در تاریخ آمدهاند هیچ وقت موفق نشدهاند که دینشان را کاملا پیاده کنند و همه دنیا را زیر دین خودشان در آورند و برای این کار حضرت مهدی میآید که دین آسمانی اسلام را به دنیا بشناساند و مردم را زیر بار عدل بگیرد. «وَ نُرِیüدُ اَنْ نَّمُنَّ عَلَی الَّذüینَ اسْتُضْعِفُوا فِی اْلاَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ اَئمَّةً وَّ نَجْعَلَهُمُ اْلوارِثیüنَ وَ نُمَکِنِّ لَهُمْ فِی اْلاَرْضِ وَ نُرِیَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَ هُما مِنْهُمْ مّا کانُوا یَحْذَرُونَ»[2] . را همین معنا میکنند که مردم
روی زمین روزی حق را برکرسی مینشانند و حق حاکم میشود و ضعفا و مستضعیفن حاکم میشوند و قلدرها و فرعونها میروند. اینها آمدند این هیاهو را در مصر، تونس، کویت، عربستان سعودی راه انداختند و وعاظ السلاطین و مفتیان درباری فتوا دادند که امام، رهبر انقلاب اسلامی گفته که دین جدیدی میآید که از پیغمبر(ص) قویتر است و از این حرفها زدند.
شما میدانید وقتی که این حرف همه جا از دستگاههای تبلیغاتی دنیا پخش میشود و در کشورهای عربی پخش میشود، خیلی تأثیر دارد. مفتیها گفتهاند و از رادیو و تلویزیون به صورت رسمی پخش شد و روزنامهها نوشتند. فکر میکردم که یک مقدار باید نیرو خرج کنم که این تبلیغات را خنثی کنم. دنبال این مسأله بودم.
انقلاب الله اکبراما وقتی که وارد الجزایر شدیم، از همان فرودگاه فهمیدم که تیر دشمنان ما به سنگ خورده است. از همان عده کمی که در فرودگاه آمده بودند، اظهاراتی که کردند و اظهار نظری که راجع به انقلاب اسلامی ایران کردند، فهمیدم.
دیدم هر چه فکر کردهام، لازم نیست. باید چیزهای دیگری در اینجا فکر کرد. دیدم آنها به هیأت ما به عنوان مبشر انقلاب و نقطه اتکا برای پیروزی مردم و خلقها و از اینکه ایران حاضر شده هیأت رسمی به کشورها بفرستد به این عنوان یاد میکنند که انقلاب اسلامی ایران با این کار میتواند اثر خود را بیشتر در منطقه بگذارد و این برخورد را در فرودگاه فهمیدم. روز بعد پیش از ظهر از مجلس بیرون آمدم و دیدم در خیابانهای دست راست و دست چپ که هر دو طرف پل داشت، زیر پل و بالای پل مملو از جمعیت است. همین جور که شما اینجا متراکم نشستهاید، آنها متراکم ایستادهاند و تا هر جا که نگاه میکنم، مردم را میبینم. آنهایی که جلو بودند، عکسی هم از امام دستشان بود معلوم شد پاسدارها و رفقای ما که همراه ما بودند یک مقدار عکس امام داشتند که آنها گرفته بودند و بنا کردند که به نام هیأت ما، ابراز احساسات کردند و شروع به گفتن اللهاکبر کردند. آنها فهمیدهاند اصلا اسم انقلاب ما در این دنیا انقلاب الله اکبر است.
وحشت مأمورانفکر کردم که بروم جلوی این مردم، که این قدر ابراز احساسات میکنند و امنیتی الجزایرقدری با اینها مثل کشور خودمان حرف بزنم. مقداری جلو رفتم، مسؤولان ازابرازاحساساتامنیتی الجزایر که مسؤول حفاظت من بودند، آمدند و گفتند که ما مسؤولیت بیسابقه مردمداریم و نمیتوانیم بگذاریم شما بین مردم بروید. چون ممکن است خطر داشته باشد مرا برگرداندند و نتوانستم بروم. مردم از دور ابراز احساسات میکردند و من فقط جواب میدادم و نمیدانید چه شوری بود! سوار ماشین شدیم از دست چپ برگشتیم و رسیدیم جلوی این صف و این طرف مردم، مردم آن چنان هجوم آوردند که من دیدم پیاده نشدن درست نیست. از ماشین پیاده شدم و رفتم به طرف مردم و خدا میداند در صورت این جوانها و مردم الجزایر اشک از چشمهایشان میریخت و عکس امام را در دستشان گرفته بودند و میبوسیدند و دستشان از دور که به من رسید، آن چنان مرا کشیدند و ابراز احساسات کردند که مأموران امنیتی سخت وحشت کردند.
من که چیزی نیستم. ممکن است اسم مرا هم نشنیده باشند. من به عنوان یک مأمور و یک فرد ایرانی برای دیدن آنها رفته بودم. این انقلاب شماست، این انقلاب اسلامی ایران است که مردم الجزایر را که خودشان انقلابی هستند و خودشان یک میلیون شهید در میدان جنگ دادند تا پیروز شدند، ابراز احساسات میکردند. وقتی مردم انقلابی کشوری را نسبت به انقلاب خودتان، این گونه میبینید چه فکر میکنید؟
این همه تبلیغات دشمن، باد هوا شده است و مردم در عمق دلشان چیز دیگری فکر میکنند. همان روز عصر با دوستان برای کاری میرفتیم. نزدیک مغرب شد و دیدیم صدای اذان بلند شد. گفتیم: میرویم مسجد، مسجدی در بیرون شهر الجزایره بود و ما وارد آن مسجد شدیم. رفتیم وضو گرفتیم و با امام آنجا نماز خواندیم. مردم کم کم از صدای سوت ماشینهای پلیس که همراه ما بودند، فهمیدند که هیأت ایرانی به این مسجد آمد. خیلی زود مسجد پرشد، خیابانها پرشد، میدان آن طرف پر شد و اطراف را جمعیت گرفت. بعد که نماز تمام شد امام مسجد از من خواست که قدری با مردم حرف بزنم.
احساسات مردم مقداری با این مردم حرف زدم و همین جور که الان در قیافههای شما الجزایرمیبینم که چه حالتی هستید، خیلی جدی تر قیافههای اینهایی که جلوی من بودند، عشق و علاقه به انقلاب اسلامی ایران را نمایش میداد. من اسم امام را که میبردم، اینها اشک میریختند. خدا میداند که نمیتوانستند خود را حفظ کنند، گریه میکردند. بحثی که با آنها کردم، کوتاه بود. این قدر در عربی مسلط نیستم که همین جوری ابتدایی حرف بزنم، ولی به هر حال مقداری دست و پا شکسته با آنها صحبت کردم و به آنها گفتم قدر این مسجدها را بدانید. چون الجزایریها هم از مسجد پیروز شدهاند، 20 سال پیش وقتی اینها که پیروز شدند. نمایندهشان به ایران آمد. من در جلسه بودم، گفت فرانسویها همه چیز را از ما گرفته بودند، حتی زبان عربی را، فقط مسجدها را داشتیم و از درون مسجدها مردم را جمع و فرانسه را بیرون کردیم.
اهمیت مساجداین حرف آن روز او بود. یادم بود و این حرف را برایشان نقل کردم و گفتم ایران ما هم این طوری است. گفتم ما در مسجدها و در مدارس علمیه متشکل شدیم، بعد از پیروزی هم هر وقت خطری مردم را تهدید کند، مسجدها هستند که به داد انقلاب میرسند. گفتم این نماز جمعه است که هر هفته میلیونها نفر جمع میشوند و پشت دشمن را میلرزانند. به آنها گفتم ما و شما باید قدر این مساجد را بدانیم. آیه «وَ اَنَّ اْلمَساجِدَ لِلّهِ فَلاتَدْ عُوامَعَ اللّهِ اَحَدًا»،[3] را مطرح
کردم و گفتم این آیه میگوید: مسجدها را به شرک آلوده نکنید. اجازه ندهید هر کسی که اسم مسلمان روی خودش میگذارد، یا مدعی انقلابی میشود، از سنگر مسجد علیه اسلام استفاده کند.(تکبیر)
پرچم ایران20 دقیقه یا نیم ساعت در مسجد بودیم، وقتی که بیرون آمدیم، فکر نمیکردم، بیرون کسی باشد. بیرون شهر بود و محلهای بود. تا چشم کار میکرد مردم این طرف و آن طرف میدان ایستاده بودند و ابراز احساسات میکردند، این مردم الجزایرند، مردمی که ما برایشان هیچ تبلیغ نکردهایم و این اولین هیأتی بود که به آنجا رفت و حتی ما آنجا یک سفیر هم نداریم. یک کاردار داریم و حتی وزارت خارجه ما این قدر آنجا کار نکرده که پرچمهای ایران را که میزدند روی ماشین من و حرکت میکردم این لاالهالله که داریم و علامت اسلامی ماست، روی آن پرچم نبود. یعنی پرچمی که آنجا داریم، هنوز این کلمه رویش نیست. این مقدار در خارج کار نشده. ولی این مقدار آنجا معتبر و محترمیم.
رهبران الجزایر آدمهایی نیستند که بخواهند به ما تملق کنند. چون نیازی به استنباط از ایرانما ندارند. وضعشان خوب است و بر کشورشان مسلط هستند. آنها میگفتند که قبل ازانقلابانقلاب اسلامی ایران که شاه را بیرون کرد و کشور ایران را که پایگاه استعمار و ژاندارم خلیج فارس و حافظ مهرههای آمریکا در خلیج و پشتوانه عمیق اسرائیل و به تعبیر آنها ذخیره استراتژیکی جنگ اسرائیل علیه مسلمانها بود، از طرف اسرائیل به طرف خلقهای عرب منتقل کرد و این کار شما تا قیامت به اندازه هر گروهی که کار کنند، ارزش دارد. حالا دنبالهاش را نمیدانیم.
میگفتند ما هر وقت میخواستیم جنگ را شروع کنیم، اولین مطلبی که رویش حساب میکردیم این بود، وقتی که اسرائیل در خطر افتاد، فانتومهای ایران به حمایت اسرائیل خواهند آمد و هر وقت صحبت از بایکوت اقتصادی اسرائیل را میکردیم، اولین مطلبی که ما را گیر میانداخت، میگفتیم بازار 36 میلیونی ایران با این همه پول به روی کالاهای سه میلیون نفری اسرائیل باز است. اسرائیل دیگر چه میخواهد؟ بازار کشوری مثل ایران برای خرید کالاهای اسرائیل باز باشد، بایکوتهای عرب به کلی شکست خواهد خورد میگفتند: شما همه اینها را از آن جبهه گرفتهاید و به ما دادهاید و ما اگر امروز از انقلاب شما حمایت نکنیم، از خودمان حمایت نکردهایم. اگر انقلاب شما شکست بخورد، این بار پایگاه اسرائیلی در ایران سریعتر خواهد آمد. در گذشته ممکن بود رژیم پهلوی قدری از ملت هراس کند. اگر مسلمانها را شکست دهند و دوباره پایگاه بگین و پایگاه آمریکا را درست میکنند و بار دیگر برای مدتی هر چه میخواهند با کمال جسارت عمل میکنند.
جبهه پولیساریومن از الجزایره خیلی مطلب دارم که بگویم، ولی باید به جاهای دیگر هم برسم و خلاصه میگویم. اعضای جبهه پولیساریو پیش ما آمدند، همانهایی که با شاه مغرب میجنگند و حقشان را میخواهند و دلیل اینکه ما روز بعد، از انقلابمان، بلافاصله آنها را و قیامشان را به رسمیت شناختیم و آنها را مالک صحرا دانستیم، این بود که مغرب هم تلافی کرد و شاه را پذیرفت و آن جبهه را گرفت. آنها گفتند کاری که انقلاب شما کرد، کشورهای اسلامی چندین سال که ما از آنها میخواستیم، نمیکردند و این صراحت و حمایت بی دریغمان را از حق با همه وجودشان تقدیر میکردند و میگفتند به ما اجازه بدهید موقتآ جنگ صحرا را تعطیل کنیم و نیروهای انقلابیمان را به ایران بفرستیم. چقدر جالب است!
میگفت برای اینکه اگر ایران شکست بخورد، ما را هم بعدآ جارو میکنند. اول آن پایگاه را حفظ میکنیم بعد میآییم اینجا میجنگیم، یک گروه مبارز اسلامی در میدان پیشنهاد میکند برای حفظ ایران کار خودمان را تعطیل میکنیم.
سفرنامه لیبیدر لیبی چیزهای زیادتری دیدیم و مطالب صریحتری از رهبران لیبی شنیدیم. آقای سرهنگ قذافی با صراحت میگفت که: آمریکا میخواست با ایران بجنگد، اما پیش از آنکه خود وارد جنگ شود، لشگری پیدا کرد که از طرف آمریکا بجنگد و آن عراق بود. این یک کشور عربی است و این جور قضاوت میکند و ما از این طرف، داریم با اسرائیل میجنگیم و تلاش میکردیم که در ایران لااقل حمایت از اسرائیل نشود ولی حالا میبینیم به این سرعت ایران به پایگاهی تبدیل شده که امام پیش از ما روز قدس اعلام میکند و امام قبل از ما، اعلان جنگ با اسرائیل میدهد و کشوری که سفارت اسرائیل را روز بعد از انقلاب به فلسطین بدهد، عراق با چه کشوری میجنگد؟
قضاوت درتعبیر ایشان این بود که کفر در مقابل اسلام است. این تعبیر یک رهبر سنی در موردایرانکشور عربی است که مدتها تبلیغ شده، ایران ضد عرب است. ایران شیعه ضد سنی است، قضاوت رهبرش با این صراحت است؛ میگفت ما موضع شما را تأیید میکنیم و تا سقوط صدام همراه شما هستیم. (تکبیر حاضرین)
آن کشور هم در آفریقاست و هفت، هشت ساعت پرواز هواپیما با ما فاصله دارد و این هم قضاوت رهبر و مردمش هست. آنجا هم خیلی چیزها دیدیم که انقلاب ما منزوی نیست. نه تنها منزوی نیست، بلکه عاشق دارد. نه تنها منزوی نیست، بلکه فعال و خلاق است. سازندگی دارد؛ یعنی به اسم این انقلاب که دشمن، این همه به آن تاخته و این همه کسانی که از خارج آمدند و سر سفره انقلاب نشستند، به این انقلاب تاختند و بدنامی کردند و تهمت زدند.انقلابی که این همه صدمه دیده، با این حال در میان مردم و رهبران کشورهایی که میخواهند آزاد زندگی کنند و نمیخواهند نوکر باشند، موقعیت خود را این جوری حفظ کرد. گفتم یکی از شعبههایی که اینها خیلی رویش تبلیغ کردند و خواستند از این راه ما را منزوی کنند و حربه سنتی و معمولی استعمار بود، مسأله شیعه و سنی است. این حربهای است که 1400 سال سابقه دارد. چه دعواها، چه کینهها و چه جنگهایی پشت سرش دارد! اینها خواستند این اختلاف را زنده کنند و هر چه توانستند تبلیغ کردند که اینها روح طایفهگری و تعصب شیعی و ضد سنی دارند.
خیال میکردم یکی از چیزهایی که باید در آنجا از آن دفاع کنم، این است. لذا برای این هم اسنادی جمع کرده بودم که امام این جوری گفتهاند، مجلس این جوری گفته، فلان رهبر این جوری گفته که ما اسلامی هستیم. اتفاقآ این اسم اسلامی که روی مجلس گذاشتهایم، علیرغم اینکه در داخل ملی نماها خیلی ناراحت شدند، از دو بُعد اثر جالبی در کشورهای عربی داشته است: یکی اینکه اسم مجلسمان را، شیعی نگذاشتیم، اسلامی گذاشتیم. اینها فهمیدند که سعه صدر در کار است. دوم اینکه ایران اولین کشور دنیای اسلام است، انقلاب کرده و رسماً اعلام کرد، مجلس قانونگذاریش باید براساس اسلام باشد و در هیچ کشور اسلامی چنین چیزی نمیبینید که مجلس قانونگذاریشان براساس اسلام باشد و اسم اسلامی داشته باشد.
اولین مجلس والبته آنجا حاکم شرع دارند، اما مسأله این است که جامعه اسلامی و قانونگذاری اسلامیعلاقهمندان اسلام که دیدند انقلاب اسلامی اسم مجلس قانونگذاریش را از ملی به اسلامی تبدیل کرده، دو اثر جالب را در روح آنها داشته است: یکی اینکه ملیگرا نیستند و تعصب ایرانیگری و شیعه گری ندارند و اسلامیاند. دوم اینکه برای اولین بار انقلابی داریم که میخواهد با زیربنای اسلامی حرکت کند و قانون غیر اسلامی را در کشورش نمیپذیرد. این واقعیت است.
در سوریهلذا وقتی به سوریه رسیدیم، از این جهت مقداری خیالمان مشغول بود که برای این مسأله فکری بکنیم. ولی در برخوردهای اول با مسؤولان فهمیدیم زمینه این جوری نیست و مردم و شخصیتها به انقلاب ما جور دیگری نگاه میکنند که حالا نمونههایش را برایتان میگویم. ببینید انقلاب چه جور فعال است و چه جور پیش میرود!
در مجلس شورای ملی و به قول خودشان شیعی سوریه که نمایندگانشان جمع بودند، رئیس مجلسشان قبل از من سخنرانی کرد و چیزهایی که من میخواستم راجع به انقلاب اسلامی بگویم، گفت؛ یعنی یک بخش از صحبتهای مرا او گفت و من دیگر لازم ندیدم آن بخش را صحبت کنم.
طرح حمله صداماینکه این انقلاب اسلامی، ضد اسرائیل، ضد آمریکا، مستقل، حامی مستضعفین و ضد ارتجاع است، این موارد را ایشان گفت. روی این بحث شد که بررسی کنیم، ببینیم صدام چرا با ما میجنگد و با شاه نمیجنگید. صدامی که خودش را انقلابی و سوسیالیست معرفی میکند، چطور شده که با شاه، این عامل استعمار و نوکر آمریکا و جلاد و ضد عرب و اسلام و کشورهای انقلابی و ضد فلسطینیها و همپالگی بگین، برادر بود، اما با امام و انقلاب ما دشمن است و میجنگد.
این مسأله را مطرح کردم و روی این بحث کردم که کاری به این جهت نداریم. ملاقاتی با علمای سوریه داشتیم. اول علما به دیدن من آمدند و فکر کردم بهتر است با دوستان به دیدار علما برویم. یک جلسه گذاشتیم که از لبنان که برمیگردیم، برویم.
جلسهای با طلبههایدر لبنان ما را نگه داشتند که نتوانستیم برویم. اطلاع دادیم. شب بعدش، سنی لبنانمفتی رسمی سوریه که به ایران هم آمده، یک جلسه در یکی از مراکزشان گرفت که طلبههای دختر و پسر را تربیت میکنند، عده زیادی از مردم و دانشجوها جمع شده بودند و ما هم به آنجا رفتیم.
یک مجلس رسمی بود که از طرف مفتی یک کشور سنی برگزار شده بود و طلاب حضور داشتند. قاعدتآ هر چه مسائل مذهبی هست، باید در آنجا مطرح باشد. بنده به عنوان یک طلبه مسلمان و شیعی و آنها طلاب مسلمان و سنی، در یک مجلس که رسمی بود و رئیس دارالافتاء ترتیب داده بود، جمع شدیم. این مجلس تشکیل شده است، وقتی که ما وارد آن مجلس شدیم، دوستان ما بودند مقداری هم فیلم گرفته اند، شاید روزی منظره مجلس را ببینید.
در اولین سخنی که بعد از آنها صحبت کردم، به آنها گفتم هیچ فرقی بین این مجلس و مجالس انقلابی ایران نمیگذارم؛ یعنی در مدرسه فیضیه هم ما همین طور جلسه داریم و همین حرفها را میزنیم. علی رغم این همه سم پاشی، انقلاب ما، مسلمانها را این جوری به هم نزدیک کرد. مفتی سوریه گفت: شما ثابت کردید که - ما خود را سنی میدانیم و پیرو پیغمبر(ص)- از ما سنی ترید و بیشتر تابع پیغمبرید. برای اینکه راه پیغمبر(ص) در ایران دارد پیاده میشود و ما میخواهیم ثابت کنیم که از شما شیعهتریم و آن مکتبی که اهل بیت، رهبرانش هستند و این جور افراد را میپرورانند و این امام و این انقلابشان است، ما بیش از شما به این انقلاب علاقهمند هستیم. (تکبیر حاضرین)
شعر به مناسبتیکی از طلبههاشان شعری گفته بود که به مناسبت ورود هیأت ایرانی ورودهیأتبود. قصیده مفصلی است. دو صفحه است، این قدر این شعر خوب بود که من ایرانی بهبعد از شعرش صحبت کردم. گفتم این شعر شما از لحاظ تاریخی شبیه به شعر لبنانمعروف آن دانشمند عظیمالشان اهل سنت ابنابیالحدید است. ابنابی الحدید یکی از دانشمندان بزرگ اهل سنت است که برای نهجالبلاغه حضرت علی(ع) شرح نوشته، که الان اینجا در 20 جلد منتشر شده است. این آقا شعری درباره علیبن ابیطالب(ع) گفته (منظورم ابنابیالحدید است) آقایانی که نجف رفته اند و قبر امام را زیارت کردهاند، دور قبر امام، دور ضریح و جاهای برجسته ستونها این شعر را نوشتهاند. این همه قصیده که برای امام گفته شده، آن بهترین قصیده است که دور ضریح امام، نوشتهاند. با این مطلع است :
یابرق انجئت الغری فقل له اتراک تعلیم من بارضک مودع[4]
خطاب میکند: اگر رفتی نجف، به خاک نجف بگو که میدانی که اینجا چه کسی دفن است؟ بعد شروع میکند و میگوید :
فیک ابن عمران الکریم و بعده عیسی یُقفیّه واحمدیتبع
در خاک تو حضرت موسی است، حضرت عیسیاست، حضرت پیغمبر اسلام است :
بل فیک جبریل و میکال واِس اسرافیل و الملاء المقدس اجمع
جبرائیل و میکائیل و اسرافیل، در اینجا جمعند. خیلی شعر بلند و خوبی است. در ابیات آخر میگوید :
هذا اعتقادی فیک. این اعتقادم است و گفتم و حقیقت را میگویم. من به آن آقا گفتم، این شعر تو در این برهه تاریخی که یک جنگی در منطقه است که میخواهند بگویند به نام جنگ شیعه و سنی و یا جنگ عرب و فارس است، خیلی مهم است. شما طلبه عرب و سنی در مجلس رسمی مفتی و با حضور هیأت ایرانی این شعر را میخوانید، ارزشش به اندازه همان شعر ابنابی الحدید است.
ترجمه چند بیتخداوند اجر او را به تو بدهد. حالا من چند بیت از ابیاتش را برایتان میخوانم و معنا میکنم: خیلی بلند است و اتفاقآ بر وزن اشعار ابن ابی الحدید است :
ایران یا ارضالها ممالها من عند آل البیت و هو مهضمُ
خطاب میکند به عترتی که هم میتواند منظورش عترت پیغمبر(ص) باشد و هم کسانی که دنبال عترت پیامبر افتادهاند. ای عترتی که دایمآ داری میوه رستگاری را از شجره اسلام میچینی و اهل بیت رهبر شماست و شما دارید با هدایت اهل بیت این میوه را در اختیار بقیه جهان بشریت میگذارید. ریزه کاریهایش را ببینید.
قالوا العمامة لاتکون قضیة اذا بها قبرا یحلّ و یبرم
و اذابها و الشاة مخلوع بها مثلا له تاریخه المتقدم
عمامهها ومیگوید اینها گفتهاند که از عمامه کاری نمیآید و آخوند نمیتواند انقلابی پیروزی انقلاببه ثمر برساند. مدتی روی این تبلیغ کردند اما یک دفعه دیدند، قضیه این جوری نیست. همین عمامه دارد همه کارها را حل و فصل میکند و همین عمامه به گردن شاه پیچیده و شاه را خفه کرد (تکبیر حاضرین)
تاریخ جنایت دربار شاه را پیش چشمش و اربابانش را مجسم کرده قدری اوج میگیرد و میگوید: همین عمامه جالب است.
واذابها فوق الخمینی عروة
میگوید یک دفعه مردم دیدند همین عمامه روی سر امام گذاشته و همین تارهای عمامه است که دارد حق را جمع میکند و هر کس به آن پناه میبرد و آن را هم حفظ میکند. یعنی مایه نجات مردمی شده که به انقلاب اسلامی ایران که از روح امام و مغزش تراوش میکند، نیرو میدهد. بعد میگوید :
ایران یا اخت العروبة والعری فتضر مواالدنیا و لا تتضرمُ
ایران، ای برادر جهان عرب (چون ایران مؤنث است اخت آورده) یعنی همینی که صدام میگوید دشمن عرب، شاه مدتها تلاش کرد که ایران را از برادران عرب جدا کند، اما امروز در مجلس رسمی مفتی سوریه، طلبه مدرسه این جور میگوید: ای ایران، برادر عرب! اگر همه دنیا تباه شود، خدا تو را حفظ کند و محفوظ بمانی که تو باید دنیا و عرب را نجات دهی.
ایران یا اخت العروبة کلّ من یؤذیک یؤذی کل من هو مسلم
ایران ای برادر جهان عرب! هر کس که به شما صدمه بزند، به تمام دنیای اسلام صدمه زده است و هر کس که ملت انقلابی و انقلاب ایران را ایذاء کند، اسلام را اذیت کرده است.
ایران ثورتها المجودة نفحة
شعر طولانی است و به دنیا و اسلام و مردم و به رهبران عرب خطاب میکند و میگوید: انقلاب اسلامی ایران نفحهای از نفحات رحمت خداست که وزیده و از ایران شروع شده، این اول کار است.
دنیای اسلام! اجازه ندهید این نفحه الهی شکست بخورد و نگذارید این روح جدیدی که به عالم اسلام دمیده شده است، در جوانی پیر شود و بشکند. این اول کار است. حرکت کنید و بدانید اگر این انقلاب شکست خورد؛ همه نابودید. عین حرفهایی که ما میزنیم و تبلیغ نکردهایم آنها خودشان فهمیدهاند و میگویند و رسمآ اعلان میکنند آن هم در بحبوحه جنگ؛ آنجایی که بلندگوهای گوش خراش دارد گوش ملل عرب را دایمآ کر میکند که ایران تجاوز کرد، ایران ضد عرب است.
هذامسیر فی العمائم امره یالیت شعری هل یدوم و یرحم
روحانیت پشتوانهمیگوید این مسیری است که از عمامه چشمه گرفت، همین بحثی که بین ما انقلابالان مطرح است. روحانیت یعنی همین چیزی که الان دل شما را میلرزاند که مبادا این پشتوانه انقلاب را از ما بگیرند، همین را اینها دارند مطرح میکنند، میگویند این انقلاب منشأش عمامه است و خدایا میترسم، ای کاش این خطر از پشتوانه انقلاب اسلامی ایران که بدایت و شروع انقلاب جهانی اسلام است، دور باشد.
اللّه اکبر،به زینبیه رفتم، آنجا عده زیادی از مردم کشورهای مختلف جمع بودند. برای خمینی رهبرزیارت آمده بودند. از آفریقا، از اروپا، از عراق، از سعودی و از همه جا بودند وقتی که دیدند هیأت ایرانی آمده، وقتی که ما حرکت کردیم، دنبال ما راه افتاده بودند- و نمیدانم اینها از کجا فارسی را یاد گرفته بودند ـ همین شعار شما که معمولا میدهید الله اکبر، خمینی رهبر، همین شعار را میدادند، ای کاش این ضبط شده باشد که نمایش دهند تا ببینید، واقعآ اینها را مهم تلقی کنید، اینها را لطف خدا بدانید، اینها را تفسیر آیه قرآن بدانید که خداوند ضمانت کرده این دین و انقلاب را حفظ کند.
«اِنّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ اِنّا لَهُ لَحافِظُونَ».[5] ما این ذکر را آوردیم و ما حافظ او
هستیم ما ظاهرآ این قدر عرضه نداشتیم که جاهایی که خودمان نرفتهایم، این مقدار جای پای انقلاب محکم باشد، این هم سوریه است و چیزهای زیادی هم از سوریه داریم که حالا نمیشود صحبت کنیم چون وقت کم است. قدری هم از لبنان بگویم.
لبنان کشوری جنگزده است. 5-6 سال است که مردم در جنگند. کمتر خانهای است که کشته نداده باشد، کمتر خانهای است که گلوله به آن نخورده باشد، کمتر خانهای است که در آن مهاجر و مشکلات نباشد.
وقتی که وارد لبنان میشدم فکر میکردم که دیگر در لبنان جای بحث از انقلاب اسلامی نیست. نظرم این بود که به مشکلات شیعیان لبنان و مسلمانان لبنان و فلسطینیها برسم و یک مقدار روی مسائلی که در آینده باید به آنجا کمک کنیم، بحث میکنیم. اما وقتی که آدم وارد لبنان میشود، کشوری جنگزده است، ولی چون هنوز محیط آزاد است، افکار آن طوری که باید باشد، همان جور آنجا ساخته میشود؛ یعنی گروه خاصی نیست که فکر مردم را بسازد انواع و اقسام گروهها، رادیوها و حزبها هستند که خودشان کار میکنند و مردم انتخاب میکنند.
تعبیر رئیس جمهوردو سه مورد میگویم: اولین ملاقاتمان در لحظه ورود با الیاس سرکیس، لبنان ازرئیس جمهوری بود، نشستیم و ایشان پرسید، احول امام چطور است؟ حال انقلاب ایرانامام را پرسید، بعد راجع به انقلاب صحبت کرد و گفت: ـ این تعبیر یک مسیحی و رئیس جمهور لبنان است ـ من در تاریخ دنیا هیچ انقلابی را مثل انقلاب اسلامی ایران ندیدم و فقط در انقلاب کبیر فرانسه، در بعضی از ابعاد شبیه انقلاب اسلامی ایران دیده میشود و برای اینکه حرفش روشن شود گفت: آن موقعی که هنوز شاه در ایران بود و فیلمها را نشان میدادند یا بعد از رفتن شاه فیلمهای انقلاب را نشان میدادند، من یک صحنهای دیدم که مردم در خیابان دارند، تظاهرات میکنند و از آن طرف ارتشیها مسلسل بستهاند و یک عده مردم به زمین ریختهاند. آنهایی که پشت سرند، یک عده این جنازهها را برمیدارند و یک عده جای آنها را پر میکنند و جلو میآیند. همین جور دارند مردم را درو میکنند و اینها جلو میآیند.
اطمینان از پیروزیبعد میگفت، فکر کردم این سربازی که دارد این برادرانش را میزند، در یک انقلاب ایرانلحظه میرسد که فکر میکند تاکی؟ من تاکی اینها را بزنم؟ اینها که تمام نمیشوند! از این خانهها هی میجوشند و میآیند و فکر کردم این انقلاب پیروز است. آن صحنه را که دیدم مطمئن شدم شما پیروز میشوید.
بعد گفت فکر میکنم امام این پیر مرد هشتاد و چند ساله آنجا نشسته و مثل کسی است که دایمآ دارد روح انقلاب را در این مردم میدمد، چه تعبیری از این بهتر میتوانیم برای امام در رابطه با انقلاب پیدا کنیم؟ این یک مسیحی است. متعلق به دنیای مسیحیت و جناح محافظه کار لبنان است و همه تبلیغات هم ضد ما به گوش او رسیده، اما برداشت او از این انقلاب، امام و حرکت این است. از این طرف بیایند، بنشینند و بگویند انقلاب ما بد نام است!
دریای نعمتمثلا هزار زندانی داریم. شما چه میگویید؟ این مردم و امام، حماسه آفریدهاند، اینها دنیا را بهت زده کردهاند، اینها متفکرین دنیا را به فکر وادار کردهاند که از ایران چه میجوشد؟ شما در دریای نعمت غرقید و داخل این اجتماعید و به خودتان حق میدهید این ملتی که این جور خون میدهد و این انقلاب که این جور جای خود را باز کرده، شما هر چه به فکر خودتان میرسد به انقلاب نسبت بدهید. این خیانت به خون تمام شهداست.
سلام به امامدر لبنان خیلی مسائل دیدیم. یک مدرسه شیعی درست کردند. مجلس اعلای شیعه، بچههای شهدا را- نه شهدای شیعه، هر کس شهید شده - آورده و دارند تربیت میکنند. بچههای 4-5 ساله به بالا هستند. به حدی رسیدهاند که بعضیهایشان که دخترانه بود، نصف شد. آخر کارشان است و ناهار مهمان آنها بودیم. بعد به کلاس اینها رفتیم. من درهر کلاس میرفتم این بچههای کوچک 5-6 ساله پا میشدند و وقتی میفهمیدند از ایرانم، سرود میخواندند و سرودهایشان در مدح امام بود. ای کاش من سرودها را ضبط کرده بودم و برای شما میخواندم. لابد صدای بچههای معصوم را ضبط کردهاند و زمانی شنیده میشود.
سرود میخواندند. مضامین سرودشان این بود که اگر انقلاب اسلامی ایران محفوظ بماند، ما حرفی نداریم که هر قدر هم در لبنان شهید بدهیم. همین شعار اللّه اکبر، خمینی رهبر را به فارسی یاد گرفته بودند و آخرش که میخواستیم بیاییم، برای ما میخواندند و به ما میگفتند سلام ما را به امام برسانید.
انجمنهای اسلامییک عده دانشجو از انجمنهای اسلامی دانشجویان لبنان آمدند و گفتند : دانشجویانما باید راه ایران را پیش بگیریم که همان راه اسلام است. فکر کردیم لبنان را فقط اسلام میتواند نجات دهد. تلاش میکردند که در مدرسهها چون مدرسههای لبنان آزاد است و تعلیمات مذهبی ندارد تا هر گروهی برای خودش معلم دینی از طرف خود و یا خرج خود به مدرسهاش بدهد. کسی نبوده و این بچههای دانشجوی دختر و پسر جمع شده بودند از بودجه و کار خود و وقت خودشان برای مدارس لبنان معلم مذهبی درست میکردند. تا به حال نود مدرسه را پوشش داده بودند. کارشان بود. از طرف همه انجمنهای سراسر لبنان آمده بودند و میگفتند: ما از شما میخواهیم که وسیلهای درست کنید که گروه داوطلبمان به ایران بیاید و بجنگد.
تظاهرات در لبنانبه آنها میگفتم در ایران نیروی انسانی زیاد است. شما اینجا مبارزه کنید. اما به نفع انقلاب ایرانقانع نمیشدند، اصرار میکردند که به ایران بیایند. لبنان 6 سال در جنگ بود و این همه آواره دارد که هنوز فضایش در اختیار اسرائیل است و هر روز آنها را تهدید میکند. روز عاشورا تظاهرات عظیم 20 هزار نفری در 5 شهرش به نفع ایران شده است و پول جمع کرده بودند (70 هزار لیره لبنانی) برای جنگ ما آورده بودند که ما این را برای جنگمان مصرف کنیم.
گفتم ایران پول دارد، اما کار شما- این را در مصاحبه مطبوعاتی در لبنان هم گفتم- به اندازه 10 میلیارد که عربستان سعودی خرج جنگ را به عراق بدهد، برای ما ارزش دارد.
ایستگاه فرستندهشخصیتهای فلسطینی همه میآمدند و همین تحلیلهایی را میکردند که رادیوییما میکنیم، آنجا یک نفر نماینده مجلس لبنان به نام ظاهر خطیب یک ایستگاه فرستنده رادیو درست کرد. صبح تا شب این رادیو برنامه ایران را میگیرد و برای مردم پخش میکند. از آن خبر نداشتیم که چه کسی از اینها میخواهد این کار را بکند؟ ما تبلیغ کردیم؟ ما به لبنان رفتیم؟ او میفهمد که انقلاب اسلامی ایران یعنی چه. قضاوتها خیلی صریح و خوب بود و اظهارات هم خیلی روشن بود. متفکران میآمدند و بحث میکردند. یکی از متفکران خیلی قوی مسیحی که در میان فلسطینیهاست و برای آنها طراحی میکند، آمد و یک تحلیل راجع به انقلاب ایران کرد. خیلی چیزها گفت که چند نکته را میگویم، میگفت: دشمنان ایران نتوانستند انقلاب اسلامی ایران را درست ارزیابی کنند.
شما سه عامل اساسی دارید که این سه عامل شما را تضمین و بیمه کرده است :
تحلیل یک مسیحیعامل اول، وجود رهبری مثل امام است. میگفت آنها (دشمنان) خیلی راجع به انقلابخوشحالند که در ایران بین مسؤولان سطح بالا اختلاف است. اما اینها احمقند ایرانو نمیفهمند اختلافات این مسؤولان وقتی محوری مثل امام دارد و اینها در مقابل او هیچند، چه اثری میتواند بگذارد؟
آن روزی که امام یک کلمه بگوید که مثل برق از بالای سر همه مسؤولان عبور میکند و در قلب مردم وارد میشود و مردم مسؤولی غیر از امام را نمیشناسند. این اختلافات با حفظ آن محور عظیم، نمیتواند مثل اختلافات در کشورهای دیگر باشد. یادش بود و میگفت: وقتی دولت موقت استعفا داد، بیرون نشسته بودند و فکر میکردند که این استعفا ممکن است بعدش یک تظاهرات و چه و چه شود.
اما یک اعلامیه دو سطری که گفت هیچ کس حق ندارد اظهاری بکند، همه را خفه کرد و اعلامیههای مخفی که پخش شده بود که مردم را تحریک کنند، همه را به باد فنا داد. یک نمونه آورد. من توجه نداشتم ولی او یک مسیحی متفکر آنجا نشسته و این مسائل را نگاه میکند.
عامل دومی که شما را بیمه کرده ملتتان است، او میگفت ما در هیچ جای دنیا چنین ملتی ندیدهایم. بعد از 2 سال که از انقلاب گذشته و این همه مشکلات پیش آمده. باز شما میتوانید جمعیت 1 و 2 میلیونی پیدا کنید؟ اصلا در دنیا نیست که خود مردم به عنوان وظیفه بیایند و هیچ خرجی برای دولت نداشته باشد. او مقداری از این کمکهای مردم به جنگ را از تلویزیون شنیده و دیده بود. میگفت این سبک کمکی که ملت ایران در جنگ کرد، هیچ جا نمونهاش را نداریم و این مردم و این ملت که به عنوان یک وظیفه دینی پشت سر این انقلاب این قدر محکم ایستادهاند، هیچ غولی نمیتواند کمر این انقلاب را بشکند.
عامل سوم را اسلام میدانست، میگفت تکیه گاه انقلاب شما اسلام است و این امتیاز که به قلب میلیونها و صدها میلیون آدم، در دنیا راه پیدا کردهاید و راست گفتند که مسلمانید، میگفت مسلمانها در تل آویو، در فلسطین اشغالی و در مساجد جمع میشوند و به صدام فحش میدهند و میگویند: مگر بغداد از تل آویو نسبت به تهران دورتر نبود؟ تو چرا اول به طرف تل آویو نیامدی؟ حرف مسلمانهای فلسطینی داخل خاک اسرائیل در مسجدها این است. میگفت، در اردن اکثریت مردم به خاطر حمایت شاه حسین از صدام، علیه انقلاب اسلامی ایران سخت با شاه حسین مخالف شدهاند میگفت: قضیه خیلی وسیعتر از اینهاست. در هر محفلی مردم حامی شما هستند. در عربستان سعودی اکثریت مردم الان برایشان علامت سؤال شده که چرا دولت به عراق کمک میکند؟
این یک واقعیّت است. یعنی کشورهای ارتجاعی هم الان ملتشان با ما هستند و من در یک کلام خلاصه کنم که تبلیغاتی در روزهای اول جنگ راه افتاد، صدام خود را قهرمان قادسیه معرفی کرد و خود را حامی منافع عرب معرفی کرد و ایران را متجاوز به حقوق عرب و ضد اسلام معرفی کرد، هیچ اثری در دنیای عرب نکرده است. این را مطمئن باشید و بدون اینکه ما زحمتی کشیده باشیم، فقط واقعیت حرکت اسلامی و مذهبی شما به دنیا اعلام شد.
یک تشبیهدر شام خاطره دوران قدیم برایم جلوه کرد که مردم شام بعد از حضور حضرت سجاد(ع) در شام در زمان یزید رفته رفته به نفع امام حسین(ع) و علیه یزید چه جور شوریدند. در آن مسجد جامع شام، امام سجاد(ع) با شرکت در نماز جمعه و ایراد یک سخنرانی و گفتن حقایق، همان مردمی را که برای حمایت از دولت یزید در آن مسجد جمع شده بودند، برگرداند و همه مخالف یزید شدند. به طوری که یزید آخر بار عبایش را به سرش کشید و از مجلس در رفت.امام سجاد(ع) به هر شکلی که بود از احساسات مردم استفاده کرد و سخنرانی کرد و در سخنرانیش مقداری موضع خودش را برای آن مردم گفت.
حق آنجوری جلوه میکند. خطیبی علیه اهل بیت و به نفع معاویه و یزید صحبت کرد. اما جای او را گرفت و قضیه عاشورا را برای مردم خواند. خودش را معرفی کرد و بعد فرمود: من پسر مکه و منی و زمزم و صفا هستم پسر کسی هستم، که بدنش را سه روز در کربلا زیر آتش خورشید و روی ریگهای داغ قطعه قطعه انداخته بودند " فضجّ الناس بالبکاء" مردم یکپارچه شیون شدند. لا حول و الاقوة الا بالله العلی العظیم.
والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته