بسماللّهالرحمنالرحیم
«اَلْحَمْدُلِلّهِ وَ اَلصَّلوةُ عَلی رَسولِ اللّهِ وَ آلِهِ اَجْمعیüن»
جای شکر و از الطاف الهی است که یک بار دیگر توفیق ملاقات و مذاکره با برادران و خواهران مسلمان دست داد. حدود سه ماه قبل در میدان 17 شهریور با شما صحبت کردم که پس از آن، مدتی از ملاقات با دوستان و همفکران و برادران عزیز، محروم بودم و اینک شروع صحبتم را از روز 17 شهریور در میدان شهدا و به مناسبت بزرگداشت شهدا به فال نیک میگیرم و موفقیت بیشتر برای انقلاب اسلامی ایران را از خداوند خواستارم.
تحلیل انقلابیک سال قبل مثل امروز، ساعاتی که برادران مسلمان ما در این میدان پر مکتبیعظمت به خاک و خون کشیده میشدند، من در زندان اوین از طریق رسانههای جمعی به طور محدود و ناقص در جریان حوادث این میدان قرار گرفتم. احساساتی که آن روز برای ما وجود داشت و آنچه که امروز به صورت حاضر میبینیم، از دیدگاه انسانهای مسلمان و آشنا به روح اسلام، زیاد تفاوت نداشت، آن روز هم میشد از جریان تاریخ و وعدههای الهی و آنچه که قرآن به مجاهدان و مبارزان نوید داده است، صحنه امروز را پیشبینی کرد.
این پیش بینی برای ما بود، اما دشمنان ما و کسانی که نمیتوانند ارج و ارتقای مکتب را ارزیابی کنند، از پیشبینی این روزها عاجز بودند. ما در زندان با افرادی که آنجا بودند، بحث میکردیم و درباره آینده نهضت و انقلاب صحبت میشد. آنها که میخواستند با دید مادی و تحلیل عادی، انقلاب ایران را تحلیل کنند، حاضر نبودند به مخیّلهشان اجازه دهند که به این سرعت پیروزی انقلاب و پیروزی ملت ما را در فکر خودشان تصور کنند، با همان تئوریهای ناقص مادی و ادعای علمی بودن مبارزه، براساس ماتریالیسم تاریخی میگفتند، مراحل بسیاری در پیش دارید که ملت آگاهتر و مسلح شود، تا در یک مبارزه طولانی مسلحانه درگیر شود، از دریای خون عبور کند و در آن طرف دریای خون ـ بعد از گذشت سالها ـ ساحل نجات و پیروزی را ببیند، اما قرآن و دین و مکتب اسلام با مسائل چنین برخورد نمیکنند.
عامل شکستیکی از اساسیترین مسائل بحث که امروز میخواهم با شما مطرح کنم، رژیم پهلویهمین است که مخالفان ما و در رأسشان رژیم سفاک و منکوب پهلوی یکی از عوامل شکستشان را باید در همین نقطه و در همین جا یعنی عدم درک انگیزههای انقلاب اسلامی و عدم درک محرکهای نهضتهای دینی بررسی کنند. آنهایی که غرق در مادیگری هستند، ولو مادیگری مکتبی و آنهایی که غرق در لذات و شهوات و دنیاپرستی هستند، اگر بخواهند موقعیت نهضت مکتبی و مذهبی ما را تحلیل و توجیه کنند، یقینآ عاجزند. همین عجزشان باعث میشود که در مقابل این نهضت، سلاح لازم را به کار نبرند، مشکل اساسیشان همین جاست، یک دنیاپرست، یک جاه و مقام پرست و یک نفر انسان لذتجو و شهوت پرست که به حکومت و ریاست و قدرت و نفوذ از دیدگاه تنگ و محدود و نادرست خودپرستی نگاه میکند، چگونه میتواند انگیزههای یک نهضت عظیم مکتبی و مذهبی را درست ارزیابی کند و برای خنثی کردن آنها اقدام درستی نماید؟
یک انسان مادی، انسانی که همه جهان و زندگی را یک پدیده مادی و فقط محدود به همین جریان و براساس ماده توجیه میکند، از فکر و ذهن و روحیه و تحلیل و خواستههای یک انسان مکتبی و مسلمان معتقد چه میفهمد؟ چون نمیفهمد، نمیداند با این انسان چگونه برخورد کند، نمیداند با این انقلاب چگونه برخورد کند، اگر به این نکته اساسی توجه کنید، خوب میفهمید که چرا انقلاب ما آن روزها به آن سرعت پیروز شده و باز خوب میفهمید که چرا امروز هر توطئهای که دشمنان انقلاب ما کنند، به سرعت نقش بر آب میشود. چرا؟
علت اساسی این است که آنها خوشبختانه و به لطف خدا عمق انقلاب ما را نمیفهمند، روحیه یک انقلابی مسلمان را نمیفهمند و خیال میکنند با آن گونه اقدامات که فقط صلاحیت شکست دادن خودشان را دارد، میشود جبهه انقلاب را شکست، میشود انقلابیون را از انقلاب بیرون کرد. اساس اشتباهشان اینجاست، آن روز که در این میدان به طور غافلگیرانه ملت مسلمان و جوانان شریف ما را به خاک و خون کشیدند، فکر میکردند با این سرکوبی، ناامنی، خشونت و با این کشتار، ملت ما آرام و خاموش میشود. چون ارزیابی آنها غلط بود و چون نمیدانستند محرک یک انقلابی مسلمان چه چیزی است، چنین اقدامی کردند و آن اقدام چنین شکست خورد.
توطئه علیه انقلاب ما آن روز در زندان از طریق رادیو گاهی اظهار نظرهای خارجیها را گوش میکردیم. آنها فکر میکردند، بعد از سرکوبی مردم در میدان شهدا برای مدت طولانی انقلاب اسلامی ایران خاموش میشود، اما برای خود انقلابیون و در رأس همه برای رهبر عظیمالشأن انقلاب، آیت اللهالعظمی امام خمینی(صلوات حاضرین)، آن سرکوبی، کشتار و آن مقاومت نه تنها به عنوان عامل سرکوب نبود، بلکه به عنوان عامل سرعت دهنده انقلاب و یکی از پلههای عظیمی که انقلاب به طرف پیروزی پیموده بود، تلقی شد. همان روزها امام در سخنانشان با صراحت فرمودند: این آخرین نفسی است که دستگاه پهلوی میکشد و این آخرین ضربهایی است که پیش از آنکه به ملت ما ضربه بزند، به خود رژیم ضربه میزند. آن پیشبینی درست بود، امروز هم مسأله چنین است. از آن روزی که انقلاب ما پیروز شد و دشمنان ما از سرکوبی نهضت ما مأیوس شدند، برای تضعیف انقلاب به فکر توطئه و تزویر افتادند، اما باز احمقانه و جاهلانه بود، توطئههایی در محافل خصوصی ردهبندی شده، و برای هر یک از این توطئهها زمان و برنامه مخصوصی در نظر گرفتهاند و دشمنان مشترک ما، بقایای ساواک، عمال امپریالیسم شرق و غرب، کسانی که در این کشور منافعشان را با پیروزی انقلاب اسلامی در خطر میدیدند، شهوترانها و ولگردها و استثمارگرها و غارتگرها و غیره دیدند، در این انقلاب جایی ندارند.
مجموعه مخالفان با همه اختلاف و تضادشان در یک چیز مشترک و متحد شدهاند و آن سرکوبی انقلاب اسلامی بود. توطئهها شروع شد، اولین برنامهای که برای خودشان ریختند، حمله به مراکز اقتصادی و منابع تغذیه مادی کشور بود، توطئه در کارخانهها، توطئه در کارگاهها و مبارزه برای جلوگیری از ایجاد کار و اقتصاد سالم و به هم ریختن کارخانهها از طریق تحریک و تشویق کارگران به کم کاری و یا بیکاری و یا اعتصاب و یا تحصن از جمله این توطئهها بود. دیدید که تمام این برنامهها با تبلیغات منظم ما و با هوشیاری و عمق علاقه مردم به اقتصاد اسلامی و انقلاب اسلامی شکست خورد. علیرغم آن چیزی که غربیها پیشبینی میکردند که در سه یا چهار ماه اول انقلاب، ایران دچار تورم دو رقمی میشود و تورم، گرانی، کمبود، قحطی و بیکاری، کشور را منفجر میکند.
این پیشبینی شکست خورد. چرا شکست خورد؟ به این دلیل که کارگر مسلمان ایرانی بیش از آنکه خودش و کارش را ببیند و نان خود را ببیند، دین خود را میبیند و دستور مرجع و رهبر خود را میبیند و عاقبت و شهادت و قیامت خودش را میبیند، این مسأله برای دشمنان ما قابل تصوّر نبود، میگفتند کارگری که ماهها از کار بیکار شده و در خانهاش غذا ندارد، زن و بچهاش وسایل زندگی ندارند، این انسان گرسنه و از قید و بند آزاد شده، دیگر آدم نمیشود و فضای کشور را به هم میزند، آن تحلیلها، تحلیلهای مادی است. آنها این طرف قضیه را توجه نکردند و شکست خوردند.
شعار انحلالتوطئه دوم، این بود که از همان روزهای اول، شعار انحلال ارتش را دادند. در ارتشهمان روزهای اول در نوشتههای گروههای افراطی چپ ، با نهایت تأکید خواستار این بودند که این ارتش ضدملی و ضدخلقی باید منحل شود. این شعار به صورت ظاهر، مترقی و خیرخواهانه بود، اما پشت این نقاب یک انگیزه بسیار خبیث و یک نقشه شیطانی وجود داشت، آنها میخواستند ارتش و شهربانی و ژاندارمری ما منحل شود و نیروهای انتظامی، همگی متشتت و مضمحل شوند تا به اهداف کثیفشان از طریق تخریب و کارهایی که شروع کردند، جامه عمل بپوشند، امّا کور خوانده بودند.
خیال کرده بودند، رهبر، ملت و ارتش ما به اندازه آنها نمیفهمند و اصولا با مکتب اسلامی آشنایی ندارند. والا میدانستند چنین شعاری پذیرفته نیست، اگر چه در آن زمان از اقدامات ارتشی گله داشتیم و آنهایی را که مقصر بودند، مجازات کردیم، اما مجموعه قوای نظامی و انتظامی را به یک نظر نگاه نمیکردیم. ما با تعلیمات اسلامی خودمان و براساس مکتب خودمان، معتقدیم که انسانها بالفطره جانی و گناهکار آفریده نشدهاند.
اگر عدهای تحت فشار پهلوی و خاندان کثیف پهلوی و راهنمایی مستشاران آمریکا و اسرائیل به فساد کشیده شده بودند، با راهنمایی امام و خواست ملت و با تعلیم قرآن دوباره به دامن اسلام و دین و ملت برمیگردند و دیدید که چه زود برگشتند. اگر ما تسلیم آن شعار عوامفریبانه شده بودیم و ارتش را منحل کرده بودیم، امروز در کردستان و دیروز در گنبد و فردا در جاهای دیگر چه میکردیم، ارتش نشان داد که مسلمان است.
ارتش نشان داد آماده پذیرش فرمان رهبری است. ارتش نشان داد که در موقع مناسب درد ملت را میفهمد و آنچه وظیفهاش است، عمل میکند و عمل کرد. ارتش نشان داد اگر آن قساوتهای دیروز را انجام میداد، به دلیل قساوت رهبر آن روز بوده است. چون محمد رضا پهلوی گرگی خونخوار بود، چون امرای ارتشی آن روز خونخوار و سفّاک بودند، چون خواسته آمریکا و اسرائیل، سرکوبی ملت بود. ولی امروز وقتی به کردستان رفتند، اخبار کردستان را دیدید که ارتش همه گونه ملاحظه را کرد که خون از دماغ کسی جاری نشود، هنگام ورود به سقز خودش دهها شهید داد برای اینکه مردم بیگناه کشته نشوند، برای رفتن به مهاباد چند روز صبر کرد تا زمینه مساعد شود و مردم بفهمند که بیجهت کشته نشوند و با داشتن امکانات تخریب، کمترین تخریب را در کردستان کرد. این هم یکی از اشتباهات دشمنان ما و کوردلی آنها بود که نمیدانند و نمیفهمند.
یکی از نقشههای دیگرشان این بود که آن روز که ما بنیاد سپاه پاسداران انقلاب را میریختیم، متأسفانه از طریق گروههایی که خودشان را انقلابی معرفی میکردند، سمپاشی شروع شد. خواستند سپاه پاسداران را متهم کنند، خواستند بگویند اینها مرتجع هستند، خواستند بگویند اینها زور میگویند. خواستند بگویند اینها وسیله زور و وسیله خفقان میشوند، امّا تبلیغات آنها شکست خورد و پاسدران اسلامی بر جای ماندند و سراسر کشور شما زیر پوشش پاسداران انقلاب اسلامی است و برای شما امنیت و آرامش را تضمین میکند.
سپاه حافظ انقلابمطمئن باشید در هر جایی از کشور که نغمهای از شیطنت، بلند شود، پاسداران مجاهد، مبارز و از خود گذشته ما به سرعت در آنجا حاضر میشوند. همان حضوری که دیدید، شهادت برای اینها آرزو و افتخار است. مردمی که تا دیروز آن جور به جانشان چسبیده بودند، هم در ارتش و هم در مردم، امروز گریه میکنند و ناله میکنند که چرا ما را به میدان جنگ نمیفرستید؟ به خدا اگر شما جای من بودید، آن مقداری که من این روزها با تقاضای آنها مواجه شدم، خیلی هیجانیتر از من حرف میزدید، اشک از چشمان جوانان میریخت و گله داشتند که چرا نوبت ما را به تأخیر انداختید و ما را به کردستان نفرستادید؟ نامههای متعددی از خانمها به دست من رسید که اعتراض میکنند که فلانی! شما مدعی هستید که در مکتب اسلام حقوق زن و مرد مساوی است، چرا نمیگذارید ما زنها به شهادت برسیم؟ چرا باید از جنگ و مبارزه در کردستان محروم باشیم؟
اینها چیزهایی است که دشمنان ما نمیفهمند و یک نفر آدم مادی، ماتریالیسم و کمونیسم که انسان را مثل یک درخت و حجر میداند و آیندهای برای انسان قائل نیست، آخرتی قائل نیست و خدایی قائل نیست، نمیداند از دیدگاه مکتب و شهادت چه معنایی دارد. نکته اساسی مطلب این است که کلمه شهید که در قاموس اسلام و در مکتب اسلام این همه تقدّس کسب کرده در هیچ جایی از مکاتب دنیا وجود ندارد و نمیتواند وجود داشته باشد.
شهادت در اسلاماسلام روی شهید تأکید دارد، قرآن میگوید: «اِنَّ اللّهَ اشْتَری مِنَ الْمُؤْمِنüینَ اَنْفُسَهُمْ وَ اَمْوالَهُمْ باَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یُقاتِلُونَ فüی سَبüیلِ اللّهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَیْهِ حَقًّا فِی التَّوْریةِ وَ اْلاَنْجüیلِ وَ الْقُرْانِ وَ مَنْ اَوْفی بَعِهْدهِ مِنَ اللّهِ فَاسْتَبْشرُو اببَیْعِکُمُ الَّذیü بایَعْتُهمْ بهِ وَ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظüیمُ»[1] ، خدا، جان مردم مسلمان و
مؤمن را تحویل میگیرد، لقاءاللّه نصیبشان میشود در بهشت الهی، در جوار خدا، در جوار پیغمبر خدا زندگی همیشگی دارند. سعادت ابدی و حضور در محضر الهی در مکتب مادی چگونه میتواند مونتاژ شود؟ در نگاه آنها شهید یعنی چه؟ آنها وقتی میگویند شهید، منظورشان چیست؟ شهید، شاهد چه چیزی است؟
حداکثر این است که یکی از آنها را بزرگ کنند و از او یک مجسمه بسازند و در میدان بگذارند. بیش از آن نیست، اگر بُعد مادی انسان مطرح باشد، با توجه به همان روحیه خود خودخواهی مسأله شهادت که برای آن مطرح میشود، هیچ مفهومی ندارد. اگر میبینید گاهی به شهادت اهمیت میدهند، تحت تأثیر فرهنگ دینی و مذهبی و خانوادگی و ملی و مذهبی است که این واژه، ارزش پیدا میکند و ارزش آن بالا میرود.
لذا این بازجوهای سفاک و این کمیتهایها به ما میگفتند، در زندان یک بچه مسلمان واقعی پدر بازجو را در میآورد. هزار شلاق میخورد و استخوان آن میشکند، ولی باز میبینیم حرفش را میزند. یا میدانیم که میداند، ولی حرفی نمیزند، برای اینکه هر شلاقی که میخورد، محاسبه دارد، میفهمد چرا و برای چه میخورد. میداند گم نمیشود و حتی حساب اینکه دشمن خودش و خدا را خشمگین میکند، این هم برای او محاسبه است.
میخواهم آیهای را به شهدای این میدان و به روح آنها هدیه کنم. خداوند در قرآن میفرماید: «ما کانَ لِاَهْلِ الْمَدیüنَةَ وَ مَنْ حَوْلَهُمْ مِّنَ اْلاَعْراب اَنْ یَّتَخَلَّفُوا عَنْ رَّسُولِ اللّهِ وَ لا یَرْغَبُوا باَنْفُسهِمْ عَنْ نَّفْسهِ ذلِکَ باَنَّهُمْ لایُصیüبُهُمْ ظَمَاٌ وَّلا نَصَبٌ وَّ لا مَخْمَصَةٌ فüی سَبüیلِ اللّهِ وَ لایَطَؤُنَ مَوْطِئًا یَّغüیظُ اْلکُفّارَ وَ لا یَنالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَّیْلاً اِلّا کُتِبَ لَهُمْ بهِ عَمَلٌ صالِحٌ اِنَّ اللّهَ لا یُضüیعُ اَجْرَاْلمُحْسنüینَ»[2] .
میفرماید: چرا مبارزان اسلامی از جهاد و مبارزه خسته بشوند؟ آنهایی که خداوند برای هر صدمهای که میبینند و برای هر تشنگی و گرسنگی که میکشند، برای هر اقدامی که میکنند و دشمن را خشمگین میکنند، یک عمل صالح بزرگ در نامه اعمال آنها ثبت میکند، چنین مردمی در راه مبارزه به چه دلیل خسته شوند؟ چرا از رسولاللّه تخلّف کنند؟ چرا به دنبال رهبرشان راه نروند؟
دشمن ما این منطق را نمیفهمد، او فکر میکرد وقتی آتش کردستان را به کمک عراق و یا اکراد عراقی و عمال شوروی و عمال آمریکا و عمال ساواک و انگلهای اسرائیل و گروههای چپنمای مترقی و مردم فریبخورده منطقه، آتش افروزی میکند، این آتش سالها و ماهها طول میکشد و کشور را به پرتگاه میبرد. این پیشبینی آنها بود. اما دیدید که یک هفته مقاومت، آن هم چه مقاومتی! یعنی همراه با ملاطفت، اینها را مثل باد متفرق کرد. اینها چه خلقهایی بودند که با دیدن پاسداران و ارتش یک دفعه به پشت مرزها فرار کردند؟! اینها خلقی بودند؟ اینها فدایی کرد بودند؟ برادران کرد ما چگونه میتوانند فریب اینها را بخورند؟
پس توطئه حساب شدهای که برای آنها خیلی اهمیت داشت که در شرق و غرب و جنوب کشور میخواستند آشوب به راه بیاندازند و هیاهو کنند و کشور را دچار جنگ داخلی کنند و به خیال خودشان لبنان جدیدی در ایران بیافرینند، آن طور که ملاحظه فرمودید، آن چنان شکست خورد. توطئههای جدیدی هم مطرح میشود.
من از این تریبون به تمام مخالفان انقلاب اسلامی اعلام میکنم، مطئمن باشید با این روحیهای که مردم ما دارند و با برداشتی که افکار اسلامی ما از انقلاب و آینده کشور دارد، هر توطئهای که بریزید و دنبال هر خیانتی که بروید، چیزی جز اینکه مرگ خودتان را نزدیک کنید، نخواهد بود.
نحوه مبارزهمطمئن باشید اگر یکی از اهداف شما این است که با هیاهو وتخریب انقلاب درکردستانما را به خشونت بکشانید و ما را وادار کنید که دست به خشونت بزنیم و بعد در دنیا تبلیغات راه بیاندازید که انقلاب اسلامی خشونت میکند و چنگیز در ایران ظهور کرده است، این هم مثل بقیه توطئههای شما شکست میخورد. دیدید که وقتی به کردستان رسیدیم، همان روزی که معلوم شد ارتش به سرعت مخرّبین را در کردستان میگیرد و معلوم شد سپاه پاسداران با نهایت شجاعت خرابکاران را در کردستان میکوبد، امام همراه فرمان بسیج، دستور عفو دادند، شما در کجای دنیا پیدا میکنید که در میدان جنگ و همان جا که گلولهها از هر طرف به طرف ارتش و سپاه ما میبارد، اعلام عفو شود؟
از نظر روحی اگر ارزیابی صحیحی بکنید، این عمیقترین تحلیل قدرت ماست. این نشان پشتوانه عظیم روحی ماست، یعنی با اینکه به روی ما اسلحه کشیدند، با اینکه سپاه پاسداران ما را محاصره و ناجوانمردانه شهید کردند، با اینکه عدهای از افسران شریف، سربازان و درجهداران ما را شهید کردند، اما انتقامگیر و کینهتوز نیستیم. ما آرامش کشور و سعادت مردم و سعادت خود شما را میخواهیم.
توطئه دیگری که کرده بودند این بود که میخواستند به نام شیعه و سنی و به نام کرد و فارس، بین ملت ما اختلاف بیندازند، در گنبد، ترکمنها، در خوزستان عرب، در بلوچستان بلوچ و زابلی، در کردستان کرد، در همه جا سنی و شیعه در کنار هم هستند. با این فریبکاریها و توطئهها میخواستند صف ملت ما را به هم بزنند. اما شما امروز شاهد این هستید که خود مردم کرد و خود برادران سنی ما، شعار وحدت میدهند و متوجه فریب کاری و خیانت اینها شدند.
توطئه جدیدی که کم و بیش از گوشه و کنار به گوش میرسد و گاهی شنیده میشود، این است که دشمنان شماو مخّربان داخل کشور، آنهایی که آیندهای برای خودشان و برای کشورشان در نهضت انقلابی شما نمیبینند، مقدمات تخریب در مؤسسات علمی و فرهنگی، مدارس و دانشگاهها را فراهم میکنند. این بار قصد هجوم به مراکز تعلیمی و فلج کردن فرهنگ و دانشگاه شما را دارند، ولی اینها بدانند که اگر در کردستان پیروز شدند و اگر در گنبد پیروز شدند و اگر در کارخانهها پیروز شدند و اگر در بقیه کارشان پیروز شدند، اینجا هم پیروز خواهند شد.
وقتی ملت یکپارچه با اکثریتی در حدود 99 درصد چیزی را نمیخواهد، چه میشود کرد؟ آخرین کار شما تمسک به تروریسم است، تروریسم هم در جامعهای که اکثریت ملتش با تروریسم مخالف باشد، پیش نمیرود، چون ترور کننده را بالاخره سرکوب میکنند و ملت او را نمیپذیرد.
خیال نکنید اگر در رژیم گذشته، مردم به کسانی که علیه رژیم گذشته اعدام انقلابی میکردند، احترام میگذاشتند، حالا هم به شما که علیه رهبران کشور این جنایتها را مرتکب میشوید، احترام میگذارند؟ اگر زیر سنگ بروید، پیدایتان میکنند و تحویل محاکم صالحه خواهند داد.
شایعه پراکنیاز توطئههای خیلی پست و رذیلانهایی که دنبالش هستند و مرتب مرتکب توسط ضدانقلابمیشوند، این است که به پیرزنهای فرتوت و عجوزههای زمینگیر متوسل میشوند و شایعه پراکنی میکنند. مثل پیرزنهایی که دیگر امیدشان از همه جا قطع شده، نسبت به شخصیتها و چهرههای انقلاب، چیزهایی میبافند و در میان مردم پخش میکنند. به دلیل اینکه شاید آنها را بدنام کنند، این کار چقدر پست است!
نهایت ضعف و پستی و رذالت انسان است که به عنوان مخالف سیاسی میخواهد در اجتماع خود را نشان بدهد، مثلا درباره بندهای که دارم در منزلی اجارهای زندگی میکنم، شایعه پراکنی کنند که هاشمی رفسنجانی رفته در خانه عَلَم نشسته و دارد زندگی میکند.
احمقها! فکر نمیکنند بالاخره مردم اینجا را پیدا میکنند؟ آشنایان و دوستانی هستند و این کشف میشود. این حرفها برای دو روز بازار دارد. یا برای برادرمان آقای بهشتی بگویند خانهای خریده که هشت میلیون تومان است. در صورتی که ایشان ده سال در همان خانهای که از حقوق فرهنگی تهیه کرد، زندگی میکند و هنوز هم همان است و هنوز هم ماشین او همان ماشین قبل از انقلاب است.
یا مثلا پیش آنهایی که ما را نمیشناسند بگویند، فلانی، از راه رسید و وارث انقلاب مردم شد. لااقل نصف مردم کشور ما میدانند که من پانزده سال در زندان و یا فراری بودم و یا در خانهام امنیت نداشتم. شایعه پراکنی، آن هم به سبک نادانی و این گونه بیاساس، حربه پیرزنهاست.
بروید فکری برای خودتان بکنید، شما بدانید و مطمئن باشید در این کشور، در کشور امام علی(ع)، در کشور امام صادق(ع) در کشوری که رهبری آن به دست شخصی مثل امام است و در کشوری که مردمش از صمیم دل به اسلام و شیعه علاقمند هستند، مکتبهای مادی و ضدخدایی و الحاد نمیتوانند پیروز شوند. اگر یک مقداری موفق و موی دماغ شوید و مردم را اذیت کنید و جنگ اعصاب راه بیاندازید و این گونه کارها، اینها به نتیجهای نمیرسد.
درخواست ازمن دوستانه و خیرخواهانه و ملتمسانه از همه شما میخواهم، برادران و گروههای سیاسیخواهران! بیایید سازگاری کنید، بیایید با معیارهای اسلامی که کشور را اداره میکند، مخالفت نکنید. بگذارید انقلاب به سرعت راه خودش را بپیماید و کشور را آرام کند و کشور را به سعادت برساند و شما هم در سایه این انقلاب یک زندگی انسانی و آزاد داشته باشید. همان طوری که مکرر گفتیم و در آینده هم تکرار خواهیم کرد، ما به شما آزادی میدهیم، به شما امکان میدهیم که افکار خودتان را اظهار کنید، امکان میتینگ دادن، انتخاب کردن، انتخاب شدن، روزنامه داشتن، کلوپ داشتن و شرکت در کارهای کشور حق شماست، اما همه اینها مشروط است به اینکه خیانت و توطئهای نسبت به اکثریت مردم در کار نباشد.
مقداری از حرفهای خودم را زدم و هنوز حالم مقتضی این نیست که بیش از این حرف بزنم. انشاءاللّه در آینده با شما صحبت خواهم کرد. حرفم را در چند کلمه خلاصه میکنم که یادتان باشد چه چیزی گفتم.
خلاصه مطالبمطلب اساسی این است که دشمنان ما ـ چه رژیم گذشته و چه دشمنان ما در گفته شدهداخل و خارج کشور ـ ماهیت انقلاب ما و محرک و انگیزههای انقلاب ما را نمیفهمند، چون نمیفهمند، نمیتوانند به طور اساسی با ما مبارزه کنند، به همین دلیل در انقلابمان به سرعت شکست خوردند و به همین دلیل در خرابکاریهایی که اخیرآ میکنند، به سرعت سرکوب میشوند و انقلاب ما با انگیزهای که دارد، راه خودش را ادامه میدهد.
والسلام علیکم و رحمة اللّه برکاته
[1] ـ سوره توبه (9)، آیه 111
[2] ـ سوره توبه (9)، آیه 120