بسماللّهالرحمنالرحیم
«اَلْحَمْدُلِلّهِ وَ اَلصَّلوةُ عَلی رَسولِ اللّهِ وَ آلِهِ اَجْمعیüن، قالَ الْعَظیüمِ فüی کِتابهِ اَعُوذُ بالْلّهِ مِنَ الشّیطان الرَّجیüمْ، و لا تَحْسَبَنَّ الَّذیüنَ قُتِلوا فی سَبیüلِ اللّه امواتآ بل احیاءُ عِنْدَ رَبُّهُم یُرْزَقون»[1] .
حلقهای ازحادثه عظیمی که در تاریخ انقلاب ما با شهادت پرافتخار استاد بزرگوار و توطئه استعمارفیلسوف عظیمالشأن به وقوع پیوست، یک حلقه از زنجیر طولانی سلسله توطئههایی است که استعمار شرق و غرب برای ما تنظیم کرده است. استعمار در تاریخ کشور ما و در تاریخ کشورهای دیگر، از پیش با مطالعاتی که دارد برنامههای خاصی تنظیم میکند واین بار استعمارگران کور خواندهاند. انقلاب ایران از آن الگوهایی که از پیش در خاطر استعمارگران ساخته و پرداخته شده و برای آن میتوانند نقشه بکشند و توطئه کنند، نیست.
انتظار من از آقایان محترمی که در این هوای گرم و در این مجلس باشکوه حضور دارند، این است که در محضر امام بزرگوارتان، سکوت و آرامش و نظم را مراعات کنید.
کوچکترین حرکت و کوچکترین صدا که بنا باشد هر فردی به خودش اجازه بدهد که در این مجلس بزرگ از خود بروز بدهد، هم تضییع وقت دیگران و هم ظلم به استفادهای است که باید از این مجلس بشود. به خاطر خدا و به خاطر انقلاب و به احترام امام و برای بهرهگیری از مجلس در هر حالی و در هر جایی که هستید، سکوت و نظم را مراعات کنید. به دستور امام چند جملهای با شما صحبت میکنم که اگر توجه بفرمایید، صحبت من زود تمام و نتیجه بهتر گرفته میشود. مقدمات بحث به خاطر فشردگی مجلس حذف میشود. از ابتدای توطئهای که به چشم میخورد، شروع میکنم.
توطئههای مخالفانبا پیروز شدن انقلاب و مأیوس شدن دشمنان داخلی و خارجی و شکستن انقلابتوطئهها و نقشههایی که داشتند، یک سری برنامههای ابتر و کم ارزش ولی به صورت موی دماغ و کارهایی ایذایی و فصلی و منقطع شروع شد. نمونههایش را در سنندج، گنبد و در بعضی از نقاط کشور دیدید. تظاهرات بسیار و انتقادات بسیار بیمنطق و بیپایهای به کمک بعضی از وسایل انتشاراتی که امروز در کشور ما وجود دارد و صورت میگیرد، نمونههایی از این توطئهها را نشان میدهد.
چیزی که قابل تردید نیست، این است که ملتی به رهبری امام خود و با شعاری مخصوص و به دنبال مکتبی که غیر از اسلام نیست، انقلاب کرده است. دنیا در جریان انقلاب و بعد از انقلاب و در جریان رفراندوم و پس از آن، بارها نظر قاطع مردم ما را شنیده است. اکثریتی در حدود 99 درصد از مردم، مؤمن به انقلاب و هواخواه انقلاب هستند و نسبت به حفظ دستاوردهای انقلاب، تا سرحد تعصّب و جان فشانی آمادگی دارند. اقلیتی معدود از عوامل رژیم گذشته و عمال ساواک، عمال سرویسهای جاسوسی دنیای شرق و غرب و گروههای معدودی در کشور ما وجود دارند که ایدئولوژیهای ساخته شدهای دارند و ما نمونههایش را در تاریخ دیدهایم. اینها حرکتهای مذبوحانهای را شروع کردهاند و تلاشهای بیارزشی دارند تا بتوانند انقلاب ما را از حرکت سریع خود باز دارند. نمونههایش را ببینید.
سانسور دریکی از مسائلی که این روزها علم کردهاند و به رخ دنیا میکشند و میخواهند جمهوری اسلامیجوانهای ما را فریب بدهند، مسأله سانسور است.
شنیدهاید که همین روزنامهها و عوامل ارتجاع و عوامل امپریالیسم سرخ و سیاه، دولت، ملت، رهبری و تشکیلات یک ملت انقلابی را به سانسور متهم کردهاند. شما نمونههای این حرف را پیدا کنید. خدا میداند در تاریخ دنیا، انقلابی به وجود نیامده که در روزهای اول بتواند مثل کشور ما، این جور باز و همه چیزش در اختیار مردم باشد. انقلابهای دنیا را ببینید. شوروی پس از شصت سال که از عمر انقلابش میگذرد، هنوز پشت پردههای آهنین زندگی میکند، هنوز از آنچه که در خانه همسایه میگذرد، همسایه دیگر شوروی نمیفهمد که چه گذشته است.
ما روز بعد از انقلابمان مرزهای هوایی و زمینی را به روی مردم باز کردیم. خبرنگاران داخلی و خارجی هر چه میخواهند ـ ولو دروغ و تهمت ـ علیه انقلاب ما میگویند. این روزنامههایی که با قدرت انقلاب ما پیروز و آزاد شدهاند و توطئهگرانه چیزهایی را که بویی از حقیقت ندارد، منعکس میکنند و آزادند. رادیو و تلویزیون آزاد است. فیلم دیشب را دیدید که چه چیزهایی پخش شد. بنده خودم نشستم ودیدم. من در تظاهرات تهران شرکت کردم، در تشییع جنازه در قم بودم، در مدرسه فیضیه قم بودم و شما هم بودید، شعارهایی که عدهای میدادند، چه بود و آنچه که ما از تلویزیون شنیدیم، چه بود؟ ما دهها شعار علیه امپریالیسم شرق داشتیم. چرا آن شعارها منعکس نشد؟ مردم میگفتند: اسلام پیروز است، کمونیسم نابود است، چرا این شعار را از تلویزیون با صراحت نشنیدیم؟
چرا بیشترین شعار را که مسائل ایدئولوژیکی مطرح میکرد، نگفتند. حالا فردا آنها باز صدا بلند میکنند که سانسور است. خواسته و فریاد 99 درصد مردم در سراسر کشور منعکس نشده است، چیزهایی که خواستهاند، منعکس کردهاند، در عین حال دشمنان ما فردا باز خواهند گفت سانسور میشود. ببینید چقدر رو دارند و چه ظلمی است!
داستان کوچکی از رهبر عظیمالشأن که در خدمت ایشان بودم، نقل میکنم؛ هم لطیفه است و هم گویای حال ما و وضع دشمنان ماست. مرجع عالی قدر جزو مسائل شیرینی که نقل میکردند، میفرمودند: در جوانی، دوستانی داشتند که با هم جلسه میگذاشتند. در میان این چند نفری که هم جلسه بودهاند، یک نفر نساز بوده است و معمولا با تصمیمات همکاری نمیکرد و تازه بعد از جلسه به دیگران میگفت: شما روح اجتماعی ندارید و تک روی میکنید.
داستان ما همین است. 99 درصد مردم، چیزی را میخواهند و ممکن است یک درصد و یا نیم درصد مردم چیزهای دیگری را میخواهند و صدای آن نیم درصد بیشتر از صدای 99 درصد در رادیو و تلویزیون شنیده میشود؛ باز با کمال پررویی، این انقلاب را متهم به سانسور میکنند. بدبختها! در کامبوج بعد از دو سال و کشتار بیش از یک میلیون نفر، هنوز همسایههای کامبوج نمیدانند در درون کشور چه میگذرد! شما با این ایدئولوژی انقلاب ما را متهم به سانسور میکنید؟
در شوروی انتخاباتش به قول اوتلی مثل یک مسابقه اسب دوانی است که در آن فقط یک اسب شرکت میکند که همیشه برنده است و با کمال پررویی، بلندگوهایشان اینجا فریاد میزنند و انتخابات و رفراندوم را تحریم میکنند. اسلحه به دوش گرفتهاند و مراکز دولتی را قبضه کردهاند. آزادانه در خیابان حرکت میکنند و ذخایر انقلاب را ناجوانمردانه در دل شب به خاک و خون میکشند. آن هم چه تروری! فیلسوفی که حاضر نیست چاقو در جیب خود بگذارد و حاضر نیست محافظ با خود بردارد و نیمه شب در کوچههای تاریک حرکت میکند، ترور کردن او که هنر نیست. یک بچه سه ساله هم چنین کاری میکند؛ لابد این را به حساب قدرت خود میگذارند.
ولی اشتباهشان همین جاست. اینها خیال کردند ترور استاد مطهری مثل ترور هویدا و منصور و عّمال شاه است. آنها خیال نمیکردند و نمیدانستند، الگوی انقلاب با مسائل گذشته فرق دارد. جامعه ما ظرف دیروز و امروز، همان حالی را نشان داد که دو سه روز پیش از رفتن شاه مخلوع نشان داده بود. برخلاف نغمههایی که ساز شده بود و برخلاف ادعاهایی که میشد، معلوم شد که جامعه ما به انقلابش، بیش از هر چیز فکر میکند.
من قبول دارم عدهای از مردم بیکارند و از گرانی رنج میبرند و طبیعی است که دنبال انقلاب چنین مسائلی است، ولی رشد مردم نشان داد که مسائل فرعی برایشان اهمیت ندارد. بالعیان دارم تاریخ سالهای فوت مرحوم آیت اللّه سیدابوالحسن اصفهانی را احساس میکنم. به قول همان شاه مخلوع، در روزی که رفت، گفت: کشور در حال نابودی بود. وقتی که دموکراتها آذربایجان را از ایران جدا کرده بودند، یک پیرمرد روحانی با مجالس فاتحه، ایران را در سال 1324 نجات داد.
حساسیت مردمیعنی دشمنان فهمیدند با این مردمی که در مقابل دین، فکر، مذهب و رهبری مذهبی آنها این قدر حساسیت دارند، نمیتوان بازی کرد. جوانان امروز آن تاریخ را نمیدانند، ولی این مسائلی که امروز میبینید، برایتان امید میآفریند. عرض کردم دشمنان شما حلقههای خاصی از کارهای مخصوص را ترتیب دادند که روحیه شما را ضعیف کنند، یکی از آنها ترور است، بدتریناش همین است، ضعیفترین کار است، اینها خیال میکنند کسانی که در این انقلاب نقش دارند، از مرگ میترسند.
واللّه العظیم من احساس میکنم و به طور محسوس برایم روشن است که مطهری وقتی گلوله میخورد، اگر توجه داشت در حالت روانی جمله «فُزتُ بربِّ الکعبه» امیرالمؤمنین به یادش میآید. برای کسانی که در این مراحل میمانند، مسائل شخصی مطرح نیست. آنچه مهم است، هدف است.
آمادگی برایاین مسأله روشن است، احتیاج به استدلال ندارد، ما با کشته شدنمان به شهادتهدفمان زودتر میرسیم. چقدر توانستیم زحمت بکشیم و تبلیغ کنیم تا شما را اینطور جمع کنیم! اگر لازم باشد در سراسر ایران یک بار دیگر مانور میدهیم و به دنیای غرب و شرق و به عوامل سیا و کا.گ.ب میفهماندیم که همه ما آماده شهادتیم. این افتخار الان نصیب مطهری شد. همه ما آمادهایم. واللّه آمادهایم؛ یعنی استقبال میکنیم.
وقتی که ابن زیاد میخواهد حضرت زینب(ع) را در مجلس سرزنش و تحقیر کند، میگوید: کَیْفَ رَأَیتَ صُنْعَ لله بأَخیک؟ دیدی خدا با برادرت چه کرد؟ جمله زینب، امروز وصف الحال ماست، فرمود: ما رَأَیتُ اِلّا جَمیلا. من غیر از جمال و شکوه و عظمت در حادثه کربلا با آن همه خونی که ریختید، ندیدم.
اجتماع بیکاراناین جمله امروز برای شما مجّسم است، یعنی مدرسه فیضیه، امروز شکوه آبادانشهادت یک رهبر مذهبی را نشان میدهد. دشمنان ما یاد بگیرند. از این به بعد دنبال این توطئههای ضعیف و این کارهای بیرمق و بیخرد نروند. من پریشب از آبادان برگشتم. چیز جالبی است، خدمت شما عرض میکنم از طرف ده هزار بیکار دعوت شده بودم که برایشان صحبت کنم. ده هزار انسانی که بیکار هستند و زندگی آنها فلج است، به صورت ظاهر از انقلاب ضربت خوردند. مرا دعوت کرده بودند که برایشان صحبت کنم. مسأله شهادت مطهری پیش آمد. من در جلسهای که شرکت کردم، دیدم اینها دارند با چشم به آنهایی که شعار کار برایشان میدهند، تیر میزنند.
این افتخارات، عمق انقلاب را میرساند. بیکارهایی که هدف تبلیغات اینها بودند. بیکارهایی که زحمت کشیده بودند تا اینها را جمع کرده بودند و شرکت من هم در آن جلسه با هدف بود. خیال میکردند اگر من شرکت کردم، در مقابل سؤالات آنها چیزی ندارم که بگویم. به خدا وقتی که برنامههایمان را توضیح دادم، وقتی که گفتم دشمنان شما با شما چطور رفتار میکنند و گفتم که فریب این حرفها را نخورید، شوروی بعد از شصت سال هنوز دارد گندم را از آمریکا میخرد و اگر گندم آمریکا نیاید، شوروی را قحطی میگیرد. کامبوج بعد از سه سال از انقلاب، هنوز مردم یک وعده غذای سیر نمیخورند. چینی که غیر از کشاورزی چیزی ندارد، اگر آمریکا به او گندم و برنج ندهد، دچار قحطی میشود.
شما با چه الگویی دارید مردم را فریب میدهید؟ به دشمنان غربی هم میگویم، بدبختها! بیچارههای شکست خوردهای که عمالتان را مثل لجن از کشور بیرون ریختیم، با مستشاران نظامی و نفتی و آن همه مسرف، کشور ما را به لجن کشیده بودند. بیرونشان کردیم، حالا رفتهاید آنجا در روزنامههایتان صحبت از خشونت و صحبت از این چیزها، برای ما میکنید و برای ما توطئه میچینید؟!
معنای دموکراسیشما اگر اکثریت به علاوه یک داشته باشید، یعنی 50 درصد به علاوه یک نفر، به خودتان حق میدهید که اقلیتها را خلع سلاح کنید. ما در این کشور چه کردیم؟ 99 درصد از مردم در دوران انقلابی که بعد از آن دادگاه صحرایی تشکیل میشود و گروه گروه مردم را به تیر میبندند و کسی هم حرفی نمیزند، چند نفر قاتل، مجرم، سفاک و مفسد را که اعدام کردیم، شما چه کردید؟ خودتان، دستتان به خون ما آلوده است. شما به خاطر نفت در غرب و شرق دارید آدم میکشید. شما همه جا دارید توطئه میکنید.
برخورد دوگانهدموکراسی را که خودتان معنا کردید و خودتان میگویید حق با اکثریت بادموکراسیاست. مگر ما اکثریت نیستیم؟ کدام اکثریت به اقلیتش این قدر اجازه میدهد از روزنامهها و رادیوهایش، بیشتر از اکثریت استفاده کند؟ ما به خدا داریم جلوی مردم را میگیریم. داریم مردم را کنترل میکنیم. اگر ما مردم را کنترل نکنیم، مردم نمیگذارند این مشت اقلیت، زندگی کنند (فریاد صحیح است حاضران).
آن روزی که بنا بود مرجع و رهبر عزیزمان که از جانمان بیشتر دوستش داریم، از پاریس بیایند و نگذاشتند و یک هفته تأخیر شد و ما در دانشگاه متحصن شدیم، کنار گوش ما سفاکهای غربی در میدان 24 اسفند آن خونریزی را راه انداختند. ما از دانشگاه بیرون آمدیم برای اینکه جلوی مردم را بگیریم که کشته نشوند، بدون اسلحه در بین مردم رفتیم. صدای مسلسل و غرّش تیرها از کنار گوش ما عبور میکرد.
مردم جلوی ما ایستاده بودند، اشک میریختند و شعار میدادند که ما را مسلح کنید. خواست مردم این بود که ما را مسلح کنید. ولی ما مصلحت نمیدانستیم در آن مرحله با سلاح به جنگ رژیم برویم و مردم را کنترل میکردیم و معلوم شد حق هم با ما بود. امروز ما دچار همین مسألهایم. من دیروز در تشییع جنازه هیچ فرصت نمیکردم که به جنازه نگاه کنم، دایمآ مردم میآمدند و میگفتند حالا که همه چیز معلوم شد، اجازه بدهید ما خودمان جلوی این گروهها را بگیریم.
بدبختهایی که شعار سانسور و خفقان میدهید، اگر ما به این مردم اجازه بدهیم، اگر ما مردم را نصیحت نکنیم، اگر رهبر عظیمالشأن ما از مردم نخواهد که آرام بمانند، میدانید که در مقابل یک خون با شما چه میکنند؟! ما اهل انتقام نیستیم.
قطرات خون مطهری برای ما از گروههای شما بیشتر ارزش دارد و اهل انتقام هم نیستیم. ولی چه کنیم؟ قدر این نعمت را بدانید. شما اگر کشور را آزاد کرده بودید، ما را قتل عام میکردید. مطمئنآ اینطوری است. هنوز به جایی نرسیدهاید. از سال 32 به بعد تیرهای اعدام به همراه ماست. خودمان کشته میشویم و خودمان مورد انتقام قرار میگیریم و خودمان در مقابل مردم، حالت ضعف نشان میدهیم، برای اینکه بگذاریم کشور آزاد باشد. در کجای دنیا این قدر به شما ارج میدهند؟ ساختمان دولتی در اختیارتان، روزنامههایتان آزاد، ستونهای روزنامه آزاد است و اعلامیههایتان از رادیو تلویزیون این مردم پخش میشود تا این 99 درصد مردم بخوانند.
تجربه انقلاب چرا خودتان را به دردسر میاندازید؟ چرا نمیخواهید آزاد زندگی کنید؟ از مشروطیتاین آزادی چه بدی دیدید؟ تمام طول تاریخ کشور چنین نقطهای ندارد. از دوره مشروطه که آن هم مربوط به رهبران مذهبی بود، در همان تاریخ هم جنایت پیشهها همان کردند که امروز، شما دارید میکنید. مردم مبارزه کردند، رهبران دینی مبارزه کردند، آیت اللّه طباطبایی و آیت اللّه بهبهانی و ملکالمتکلمین و سیدجمالالدین واعظ و بسیاری از علما تلاش کردند، زحمت کشیدند، مردم اعتصاب کردند، آزادی گرفتند، ریشه رژیم کثیف قجر را کندند، مردم را آزاد کردند، وقتی آزاد شدند، چهار نفر از همین چپگراها و فرنگ رفتههای لوس و متجدّد که حالا به نام دموکرات و امثال اینها حرف میزنند، شروع به فحاشی به علما کردند و میخواستند تاریخچه زندگی اینها را پیدا کنند. آن روز موقوفه چنان شده است، آن روز چیز چنان شده است، سوء استفاده کردند. بعد دیدند تیغشان نمیبرد، آیت اللّه بهبهانی را که به حق، حق عظیمی بر مشروطه داشت، ترور کردند.
امروز اینها خیال میکنند دنیای ما مثل دنیای هفتاد سال پیش است. خیلی بد فکر میکنید. امروز مردم ما آن قدر آگاه و بیدارند و آن قدر هوشیارند که پیش از آن که ما به آنها حرفی بزنیم و پیش از اینکه رهبر ما چیزی به آنها شعارهایبگوید، خودشان شعار مناسب را انتخاب میکنند. خدا میداند که شعارهای مردمدیروز، ـ به همه مقدسات عالم قسم ـ که مردم میدادند، رهبری به آنها القا نکرد، خودشان انتخاب کردند، امروز با ملتی که اینقدر بیدار است و در کنارش رهبری آگاه دارد، طرف هستند. نمیخواهم در حضور رهبرم اینقدر از ایشان اسم ببرم. به طور طبیعی پیش میآید. بند و بسط مطلب است. والا خودم شخصآ زیاد مایل نیستم از کسی ـ ولو امام ـ اسم ببرم.
رهبری که درست در زمان مناسب شعار مناسب را انتخاب میکند. در موقع مبارز، هر وقت با اینکه در داخل کشور بودیم، مینشستیم، مشورت میکردیم و فکر میکردیم، گیج میشدیم، نمیفهمیدیم الان باید چه بگوییم، صبح که بیدار میشدیم، میدیدیم خبری از پاریس آمده بود و مطلب را برای ما حل کرده است. الان هم دارید میبینید که همین است این رهبری و آن آگاهی مردم به چهار نفر خفاش صفت که شب از سوراخها و لانههایشان بیرون بیایند و بخواهند نظم را به هم بزنند، میدان نمیدهد.
مردم ایران! من با کمال صداقت میپذیرم که شما کمبود دارید. گرانی هست، کمبودهای دیگری هست، بیکاری هست، نابسامانی هست. هنوز عوامل فاسد فراوانی در ادارات ما زندگی میکنند که باید بعدآ رسیدگی شود و تصفیه شوند. ولی گول اینها را نخورید که میگویند هیچ کاری نشده است. به خدا در همین دو سه ماه که میگذرد، خیلی کار شده است. کم کار نشده است. کارهای فراوانی شده است. در بعد نظامی شما میدانید که امرای ارتش ـ آن زالوهای خشن ـ تصفیه شدهاند.
ارتشی که در گذشته هیچ رابطهای با مردم نداشت، الان با مردم صمیمی شده و به عنوان پشتوانه بقای کشور میتوانیم رویش حساب کنیم. در بعد اداری بسیاری از سران و مفتخورها و عمال شاه تصفیه شدهاند. البته عدهای ماندهاند که باید تصفیه بشوند. در بعد اقتصادی اطلاع دارید که قراردادهای خارجی لغو شد و دیگر سرمایههای خود را به بهای اسلحه و تجمل و سکس نمیدهید. طبعآ یک مقدار مشکل است. گر چه الان سؤال میکنید پولها چه میشود؟ چون سؤال کردید، میگویم، از امروز یا فردا شروع میشود. چون اولین قسطی که باید پرداخت شود، دو ماه بعد از فروش بوده است و شروع میشود. کم کم دلار میآید و تا به ریال تبدیل بشود، زمان میبرد. خودش محاسبه اقتصادی دارد. ما که ریال نداریم. باید ریال داشته باشیم تا با دلار معاوضه کنیم.
کم کاری درکالا باید به دست مردم بیاید و ریال بدهند تا در مقابل دلار به خارج بدهیم. کارخانههاهمه اینها حل میشود. زمان میخواهد، فرصت میخواهد. ملت ایران نباید مثل بچهای باشد که یک مفسد و مغرض بتواند با شعارهای فریبنده و بیارزش او را فریب دهد و او برود کارخانهها را تعطیل کند.
متأسفانه میشنویم که در کارخانهها کم کاری وجود دارد. کارگران عزیز، در سراسر دنیا همه جا رسم است، کارگر که امید گرفتن حقش را دارد، بعد از انقلاب باید ساعات کارش را اضافه کند. ولی متأسفانه در ایران هنوز شما این کار را نکردهاید، شما عزیزید. ما برای شما نقشههای رفاهی و برای گرفتن حق شما طرحهای زیادی داریم. فریب دیگران را نخورید. نمیدانم که بالاخره صدای من از این بلندگو به گوش مردم ایران خواهد رسید یا نه، مطمئن نیستم. چون هنوز مطمئن نیستیم که حرفهایی که به گوشه قبای شرق و غرب بربخورد، نقل شود. ولی به هر حال فشار میآوریم که بگویند. ما به فکر شما هستیم. من که هیچ، رهبر شما به فکر شما هست و خیلی هم هست. دلش برای شما میسوزد، شما هم به فکر خودتان باشید. تعطیل شدن یک روز یک کارخانه یعنی کمبود در بخشی از کشور. اگر خودتان این را تحمل میکنید و اگر به ضرر خودتان نیست، چنین اقدامی بکنید.
از شما انتظار داریم چند روز بیشتر کار کنید، برای اینکه بقیه عمرتان بتوانید، شرافتمندانه زندگی کنید. به هرحال من از جسارتی که در مجلس علما و در حضور مرجع عالی قدرمان امام بزرگوارمان آیت اللهالعظمی خمینی کردم، (صلوات حاضران) عذر میخواهم و مخصوصآ از اساتید و افاضل و علمای قم ـ که بنده شاگرد آنها هستم ـ صحبت کردن در حضور آنها غیر از مهماننوازی نیست؛ غیر از اینکه من از تهران آمدهام، مفهوم دیگری ندارد.
والسلام علیکم و رحمة اللّه برکاته
[1] ـ سوره آل عمران(3)، آیه 169