سخنرانی آیت ا... هاشمی رفسنجانی در مدرسه فیضیه قم
بسماللّهالرحمنالرحیم
«اَلْحَمْدُلِلّهِ وَ اَلصَّلوةُ عَلی رَسولِ اللّهِ وَ آلِهِ اَجْمعیüن»
برای توجه حواسها و تجمع افکار، بحث خودم را با یک مثال ساده و یکی از حکمتهای لقمان حکیم آغاز میکنم. اگر به این نکتهای که ابتدای صحبتم دارم، توجه بفرمایید، برای درک بقیه مطالب آماده خواهید بود.
داستانی ازاین حکمت ساده از زبان لقمان حکیم به این صورت در کتب ما ضبط است لقمان حکیمکه جمعی ایشان را پیغمبری عظیمالشأن میدانند و جمعی حکیمی والامقام. معارف خودشان را معمولا از طریق مثلها و محسوس کردن مطالب به مردم میگفتند، در یکی از این حکمتها آمده که لقمان یک روز به پسرش میگوید : فرزندم با هم از میان جمعیت این شهر عبور میکنیم، توجه و دقت کن که مردم را چگونه ارزیابی میکنی.
این دانشمند بزرگوار با شاگردش که همان فرزندش است، از خانه بیرون میآید، در حالی که همراه خود مرکب سواری را برداشته، ابتدا پدر و پسر پیاده راه میروند و مرکب سواری را جلوی خود حرکت میدهند. مردمی که مشاهده میکنند، اعتراض میکنند و میگویند ببین چه مردم احمقی هستند! با داشتن مرکب، پدر و پسر پیاده راه میروند. لقمان به پسرش میگوید این نکته را حفظ کن و مواظب باش. این بار پدر سوار میشود و پسر دنبال مرکب راه میرود، جمعی میرسند و میگویند عجب پدر بیرحمی! خودش سوار است و پسرش پیاده میرود. به پسرش میگوید این را هم داشته باش، مسأله را برعکس میکند. لقمان پیاده و پسرش سوار بر مرکب میشود. بندهای اعتراض میکند عجب پسر بیادبی! پسر جوان سوار و پدر پیرمرد پیاده است.
لقمان میگوید این را هم ببین، باز مردم اعتراض دارند. شکل جدیدی ابتکار کرد. این بار پدر و پسر هر دو سوار بر مرکب میشوند. باز به میان جمعیت که میرسند، عدهای اعتراض میکنند عجب مردم ظالمی! دو نفر سوار بر یک مرکب شدند.
لقمان بعد که از جمعیت دور میشود، به فرزندش میگوید: فرزند عزیزم این مردم هستند، مردم را ببین، ما در این سفر هر حالتی که ممکن بود، به خودمان گرفتیم و باز مورد اعتراض مردم قرار گرفتیم. دو نفر سوار شدیم اعتراض کردند. من سوار شدم، اعتراض کردند، تو سوار شدی، اعتراض کردند. بنابراین اگر میخواهی در میان جمع مردم زندگی و حرکت کنی و با مردم باشی، فکر نکن و این خیال خام را به مغزت راه نده که ممکن است تمام مردم و همه خلق خدا نسبت به عملی که شما میکنی، راضی باشند و اعتراض نکنند.
به هر شکلی و صورتی که شما در دنیا جلوه کنی، یک عده میپسندند و یک عده نمیپسندند، این مثال کوتاه را که آوردم ضمن اینکه نظرم این بود که توجه شما را به بحث جلب کنم و مجلس را آماده شنیدن صحبتم کنم که خیلی موفق نشدم. برای این که میخواستیم وضع کشور و مملکت عزیزمان، ایران را در وضع انقلاب اسلامی که امروز داریم تجربهاش میکنیم، برای شما تشریح کنم.
منتقدین انقلابامروز در گوشه و کنار کشور، نقها، اعتراضها، انتقادها و حرفهایی کم و بیش نسبت به انقلاب اسلامی شنیده میشود. عدهای به نام ناسیونالیسم و وطندوست، عدهای تحت عنوان مکتبهای افراطی چپ، عدهای تحت عنوان سوسیالیسم معتدل، عدهای تحت عناوین فرهنگی، عدهای به اسم حقوق بشر، عدهای به اسم مراعات حقوق دموکراتیک مردم و جمعی به صورت آزادیهای دیگر اخلاقی و غیراخلاقی از انقلاب اسلامی ایران وحشت کردند.
آزادی وانقلاباساس مطلب در شرایطی که ما زندگی میکنیم، این است. آن روزی که انقلاب میشد، آن روزی که جامعه و مردم مسلمان ما با رژیم میجنگیدند و مبارزه میکردند، یکپارچه یک چیز میخواستند و آن سقوط رژیم پهلوی بود. اما با گذشت زمان و سقوط رژیم و پیدا شدن حکومت و آمدن قدرت در دست مردم و شروع سازندگی کشور، آن سلیقهها، آن خواستهها، آن هواها و هوسهای مختلفی که با اختلاف در نهاد مردم وجود دارد، مجال خودنمایی پیدا کرد.
هر کس از آن قطعه تاریخ به بعد، انقلاب را آن طور میخواست که خودش فکر میکرد. عدهای که دچار افکار افراطی چپ هستند، همه امکانات خود را برای رسیدن به اهداف خودشان بسیج میکنند که موفق نمیشوند. عدهای که منافع شخصی میخواستند و فکر میکردند که در محیط آزاد بهتر میتوانند به هواها و هوسهای خودشان برسند و امروز احساس میکنند که آزادی به معنای میدان دادن به هوا و هوس نیست، احساس خطر میکنند. عده زیادی در رژیم گذشته دست به تجاوز و چپاول و زورگویی و رشوهخواری و ستم به مردم زده بودند و خیال میکردند بعد از انقلاب، حسابی در کار نیست و به حساب آنها رسیدگی نمیگردد. امروز احساس میکنند که انقلاب گامهای اول خود را برداشته و آماده مبارزه و حسابرسی با متجاوزین رژیم گذشته شده است هر کسی که هواها و هوسهای خود را در این رژیم و در این انقلاب تأمین شده نمیبیند، برای خودش احساس خطر میکند.
اما باید دید مجموعه اینها چقدر هستند؟ باید دید اگر همه اینها را که جمع کنیم، نسبت به متن جامعه و اساس اجتماع چقدر هستند؟ بدون شک و بدون تردید عده اینها همان یک درصد و یا دو درصدی است که در همان روزهای اول انقلاب، حسابهای خودشان را روشن کردند و در رفراندوم و رأیگیری، آراء آنها یا پیدا شد یا شکل منفی به خودش گرفت.
منتها اینها گروهی پرسروصدا هستند. گروهی هستند که سرو صدا و هیاهو راه میاندازند، با این مثالی که زدم، گفتم: مردم طبیعتآ با هم اختلاف دارند و خواستهها و هواهای آنها با هم مختلف است. دنیا برای حل این مشکل یک راه معمولی انتخاب کرد که راه اکثریت است. او به اکثریت میچسبد و میگوید خواسته اکثریت را میدهیم. اما اسلام خشک برخورد نمیکند. اسلام میگوید : ما حق را میخواهیم، ولو طرفداران آن کم باشند، اگر نود و نه درصد مردم باطل و پوچ را بخواهند و یک درصد مردم حق را بخواهند، اسلام میگوید ما دنبال خواست همین یک درصد میرویم.
اما خوشبختانه در کشور و انقلاب ما امروز حق و اکثریت با هم ائتلاف کردهاند. یعنی حق همان چیزی است که اکثریت میخواهند و اکثریت همان چیزی را میخواهند که حق است.
بنابراین وضع انقلاب ما در شرایطی که ما هستیم و در این مقطعی که زندگی میکنیم، از هر جهت میتواند برای ما اطمینان بخش باشد و در نقطه مقابل وضع دشمنان انقلاب و وضع ضد انقلاب از هر جهت متزلزل است، نه حرف حساب و نه اکثریت دارند و نه آمار به نفع آنهاست و نه حقیقت به نفع آنها حرکت میکند. لذا میبینیم که دست به کارهای احمقانه و فوقالعاده جاهلانه میزنند.
کسانی که شعارشان در گذشته و امروز فقط منافع مردم بود، امروز میبینیم میخواهند با آتش زدن خرمنها و با آتش زدن دروشدههای کشاورزان، کینه خود را بروز دهند. محصول کشاورزانی که در زیر گرمای شصت درجه تابستان محصول یکسال زحمتشان را جمع و خرمن کردهاند، به دست کسانی که به اسم منافع خلق پا به میدان میگذارند، به آتش کشیده میشود.
این منطق و این عمل و این سیمای انسانی است که در مقابل انقلاب شما مردم صف آرایی میکند. ضدانقلاب امروز دست به منفجر کردن یک لوله نفت زده که ثروت کشور است، نفتی که حیات اقتصادی خلق است. چطور میشود کسی مدعی حق و مبارزه برای حق باشد و دست به چنین اقدامی بزند؟
همه اسلامدارم صحبتم را متمرکز میکنم. دقت کنید، کاملا توجه کنید. من گفتم میخواهندجامعه ما، خلق ما، مسلمانان ما و هموطنان ما یکپارچه باشید. اسلام و قانون اسلام عده معدودی را که چیزی غیر از اسلام مطرح میکنند، به هیچ میانگارد. حالا هر کس میخواهد باشد، سوسیالیسم باشد، کمونیسم باشد، مدعی حقوق بشر باشد، مدعی آزادی، حتی، آزادی بدون قید و شرط باشد. مدعی هر چه میخواهد باشد.
ما باید عمل ضدانقلاب را، عمل آنهایی را که مدعی حق هستند و در مقابل اسلام صف کشیدهاند، با ادعایشان تطبیق بدهیم، معمولا یک انقلاب که در دنیا رخ میدهد، تا امروز اکثر انقلابها این طور بوده، یک گروه معین انقلاب کردهاند، شما نگاه کنید، در شوروی چنین بود. در آنگولا چنین بود، یک گروه انقلاب میکنند، آن گروه که انقلاب کردند حالا یا اقلیت یا اکثریت وقتی مسلط شدند، به دلیل اینکه نیاز به آرامش دارند و دوره انتقالی میخواهند، برای یک دوره طولانی به خودشان حق میدهند که هر چه بخواهند به سر مردم بکوبند و هر چه بخواهند به سر مردم بیاورند.
اگر تاریخ گذشته انقلابها را نمیدانید، ولی اگر روزنامه خوانده باشید، انقلابهای روز را میدانید. در کشور همسایه ما، همین کشور اسلامی عراق که چند سال پیش حزب بعث حکومت را به دست گرفت، سالهای طولانی در پشت پردهها مرزها را بسته بودند. گارد ملی بعث سالها با مردم چه کرد! چه مظالمی که نکردند! در آنگولا شاهد بودید وقتی حزب مپلا پیروز شد و دو رقیبش را از میدان بدر کرد، میلیونها نفر را قتل عام کرد و هنوز هم دارد قتل عام میکند و داد کسی بلند نمیشود که آنجا دارند به مردم زور میگویند. در شوروی شصت سال پیش وقتی حزب کمونیسم پیروز شد، تسمه از گرده مخالفان کشید و سرمایهداران را از میدان بیرون کرد. دوره پشت پرده آهنی شروع شد، هر چه میخواستند و هر طور که مصلحت میدانستند، با مردم رفتار کردند.
در ویتنام وقتی که ویتکونگ بعد از بیست و پنج سال جنگ موفق شد کشور را فتح کند و آمریکا را بیرون بریزد و عوامل آمریکا را از میدان بدر کند، چه کرد! هنوز میبینید که کشتیهای شکسته و کهنه دایمآ دارند از دریاهای اطراف، آواره میآورند. آوارگان ویتنامی در تایلند، برمه، آمریکا، ژاپن، هندوستان، پاکستان و بنگلادش پر هستند. یک منطق هم وجود دارد و آن، این است که ما انقلاب کردهایم، پیروز شدهایم برای تثبیت و تحکیم انقلاب نیاز داریم که یک دوره فشار بیاوریم و ضدانقلاب را سرکوب کنیم. این طور برخورد میکنند و دنیا هم این شیوه را قبول میکند و میگوید: چون انقلاب است، راست میگویند. معنای انقلاب همین است.
در چنین وضعی بعد از اینکه کمونیسم پیروز شد، سالهای سال مردم را تصفیه میکردند. آمریکا وقتی بعد از استقلال داخلی دولت آمریکا، یک کشور مستقل و آزاد شد، آن قدر از مردم بومی و غیربومی، مهاجران انگلیسی و اسپانیولی قتلعام کردند و کشتند که سالها منطقه آمریکا را خون گرفته بود و اینها همه بنام انقلاب و اقتضای انقلاب پذیرفته شد. اما کشور ما، شما خودتان در اینجا هستید و میبینید، شما در این کشور زندگی کردهاید.
از شب بعد از انقلاب، مردم راحت خوابیدهاند، اصلا آواره نداریم، اگر فراری داریم، کسانی هستند که جرمهایشان را پیش از انقلاب میدانستند و از مرزها بیرون رفتهاند. بعد از انقلاب هیچ گروهی، هیچ جمعیتی، هیچ حزبی، هیچ دستهای برای خود ضرورتی ندید که از کشور فرار کند. غیر از مجرمین درجه یک که آنها باید بروند و این گروه آن قدر خوردهاند و بردهاند که آنجا دارند بهتر زندگی میکنند.
اتهام دیکتاتوریدر عین حال متأسفانه میبینیم در جراید ما و از زبان افرادی که به ادعای به روحانیتخودشان رهبران مبارزه گذشته بودند، دولت، کشور و انقلاب ما را متهم به دیکتاتوری و انحصارطلبی و خشونت میکنند و به انقلاب نسبت شکنجه و چنین چیزهای بد میدهند. به خدا قسم، من با نهایت بیطرفی میگویم. تاریخ انقلابات گذشته از هند گرفته، تا پاکستان، بنگلادش، عراق، عدن، الجزایر، لیبی، آنگولا، حبشه، تمام کشورهای کمونیستی و پرتغال، را با دقت مطالعه کردهام. سالمترین و پاکترین و بیآلایشترین نوع انقلاب را در ایران میبینم.
بدون یک ذره تّعصب میگویم در جریان انقلاب، سالم حرکت کردیم و بعد از پیروزی انقلاب با دوست و دشمن، سالم برخورد میکنیم. همین کسانی که امروز خرمن آتش میزنند، همین کسانی که امروز اسلحه به دوش گرفتهاند و شبانه به ما میتازند و ذخایر کشور ما را منفجر میکنند، افرادی از اینها بازداشت میشوند و به زندان میآیند، مسؤولان ما زندانی آنها هستند. یعنی جوری با اینها رفتار میشود که آنها این قدر گستاخ میشوند که فحش میدهند. اهانت میکنند، شعار میدهند، تهمت میزنند، متهم به دیکتاتوری میکنند. اتهامشان این است که به جرم شرکت در ترور بازداشت شدند. این قیافه انقلاب شماست، انقلابی که رهبرش فرزند علیابنابیطالب(ع) است که وقتی قاتلش را میگیرند و میآورند، امام در بستر شهادتش توصیه میکند از شیری که من میخورم، قدری به قاتل من بدهید.
این انقلاب دنباله آن حرکت است، متهم کردن این انقلاب به خشونت، ظلم است، خیانت است، خیانت به بشر است، خیانت به تاریخ انسانیت است.
به هر حال، نکتهای که میخواهم بگویم این است که ضدانقلاب امروز در ایران چه میگوید؟ با چه منطقی با ما روبرو میشود؟ اگر با منطق مرسوم انقلاب است، در همه جاهای دنیا مرسوم این است کسانی که انقلابشان پیروز میشود، برای یک مدت طولانی، کشور را در خفقان و دیکتاتوری میبرند، بهانه آنها این است که ما احتیاج به آرامش داریم.
اما انقلاب ما چنین نکرد، از این طرف وارد میشوند که دموکراتیک هستند و دموکراسی و رأی اکثریت را قبول دارند، همین انسانها، جایی که 99 درصد مردم گفتند جمهوری اسلامی باشد، جایی که 99 درصد مردم میگویند قوانین اسلام، جایی که خودشان روزهای اول انقلاب، رهبری رهبر ما را پذیرفتهاند و از آن طرف شروع به دسیسه میکنند.
این نقهایی را که درباره قانون اساسی راه انداختهاید، چیست؟ اگر مسأله انتقاد است، حرفی نداریم، انتقاد سازنده صحیح است و باید باشد، یعنی ما باید مجال دهیم تا مردم حرفشان را بزنند. اما اخلال یعنی چه؟ تهمت زدن یعنی چه؟ فحاشی کردن یعنی چه؟ شایعات بیاساس راه انداختن یعنی چه؟ این که مبارزه سطحی نیست، این که دموکراسی نیست، این که آزادی نیست که شما ادعا میکنید هفت دنبالش حرکت میکنید، نیم درصد جمعیت میخواهد به نود و نه درصد جمعیت زور بگوید و افکارش را تحمیل کند و رهبران انقلاب را متهم به دیکتاتوری و انحصارطلبی کند. پس با چه منطقی میخواهید مواجه شوید؟
مسأله دوم این است که این آقایان برای اینکه مردم را فریب دهند، دایمآ به گوش مردم میخوانند، در روزنامهها، میتینگها، سخنرانیها و حتی از رادیو دایمآ میخوانند، مینویسند و میگویند که دولت کاری نکرد، انقلاب کاری نکرد. ولی انصافاً وضع گذشته خیلی عوض شد. شرایط یکی است؟ من منصفانه شما را به قضاوت میطلبم.
خدمات انقلابآقایان، خانمها، دقت کنید، الان یک ادعا میکنم، ممکن است فکر کنید به مردم اغراق است. ولی با توضیحی که دارم، میفهمید اغراق نیست. مدعی هستم در خدماتی که این انقلاب در دوره پنج ماهه کرد، انقلابهای دیگر دنیا در یک سال، دو سال و سه سال هم نکردهاند. اجازه بدهید آن مقداری که حافظهام یاری میکند، برای شما بشمارم که انقلاب در این شلوغی چه کرده است. همین دولتی که این قدر متهمش میکنید که ضعیف است، چه کرده است. بعد با بقیه دنیا مقایسه میکنم. تا ببینید ما چه کردهایم. بعد از ظهر امروز حدود ده دقیقه فکر کردم، سی عدد کار بزرگ را ظرف ده دقیقه در ذهنم حاضر کردم که انقلاب انجام داده است. خیلی چیزها هست که به ذهن من نیامد و شما خودتان به یاد بیاورید.
1 ـ اولین کار بزرگی که انقلاب کرده، شکستن سدّ دیکتاتوری و خفقانی بوده است که در کشور شما حاکم بود. در کشوری زندگی میکردیم که اگر میخواستیم کوچکترین انتقادی به شرایط محیط خودمان بکنیم، برای خودمان حبس تا ابد را باید میپذیرفتیم. اگر مثلا به روغن شاه پسند بد میگفتید، چون کلمه شاه در آن بود، ممکن بود به حبس برسید. ولی امروز به جایی رسیدهایم که یک بچه، یک جوان، یک پیرمرد، یک خانم و یک مرد، به خودش حق میدهد به دانشگاه برود و پشت تریبون مرکز آموزش کشور بایستد و به مقدسات انقلاب ما از صدر تا ذیل اهانت کند و سینهاش را سپر کند و بیرون بیاید و خیال کند که دارد خدمت میکند و کسی متعرض او نشود.
2 - در گذشته شما یک روزنامه و حتی یک صفحه روزنامه آزاد نداشتید، امروز بیش از صد نشریه است که نود نشریه آنها قیافه ضد دولتی و ضدانقلابی به خود گرفتهاند و کسی متعرضشان نمیشود. آن دیکتاتوری را به این انقلاب و این محیط آزاد تبدیل کردید من مختصر فهرستوار میگویم و رد میشوم.
3 ـ جلوگیری از اتلاف اموال مردم در ارتش و خیلی جاهای دیگر، میدانید که چهل درصد بودجه و اموال کشور عزیز ما صرف این میشد که وسایلی برای ارتش بیاورند که هیچ به درد ما نمیخورد. هواپیماها و زیردریاییهایی که هیچ استفاده نکردیم و اسلحههایی که بعد از دو سال از رده خارج میشد و تازه همراه هر یکی از آنها یک گروه مستشار بود که حقوق تا سیصد هزار تومان میگرفتند. از روزی که انقلاب شما آمده، تمام قراردادهای خرید اسلحه را لغو کرد. تازه به فکر افتاده اسلحههای زاید را بفروشد و پول آن را به کشور برگرداند. دولت و رژیم گذشته، سیل پول و دلار را در جزیره کیش خرج میکرد. طرح چاهبهار میلیاردها دلار پول مردم را در بیابانها تلف کرد. لوکس بازیها، پدر مردم را درآورد. کاخهای عظیمی که در شمال و جنوب کشور برای تابستان و زمستان ساختند. دولت جدید آمد و جلوی تمام این اتلافها، اسرافها و تبذیرها را گرفته و نمیگذارد بودجه کشور شما تلف شود. از آن روزی که این انقلاب شده، به جرأت قسم میخورم یک هزارم اتلاف دوران گذشته هم پیش نیامده است.
4 ـ آب و برق را به فرمان امام در روزهای اول انقلاب برای طبقات محروم در سراسر کشور مجانی کردند، کاری که در رژیم گذشته، شما خواب آن را هم نمیدیدید.
5 ـ میلیاردها ریال وام بیکاری به افرادی که در دوره انقلاب شغلشان را از دست داده بودند، پرداخت شد.
6 ـ وضع ارزی کشور تثبیت شد. این همه ارزی که قاچاق کردند و از کشور بیرون بردند، دولت در همین پنج ماه موفق شد، ده میلیارد دلار ارز در خزانه موجود داشته باشد.
7 ـ تا آخرین روزهای حکومت رژیم پهلوی، روزی شش میلیون بشکه نفت به خارج میرفت و نمیدانستید چه گیرتان میآید و امروز دولت موفق شد به جای شش میلیون، چهارمیلیون بشکه صادر کند. یعنی سی و پنج درصد از ضایع شدن ذخایر کشور شما صرفهجویی میشود. تازه این پولهایی که برمیگردد، در آینده در عمران و آبادی و ساختن کشور مصرف خواهد شد که در آینده شما آثار آن را خواهید دید. از یک طرف تا آن روز یک بشکه نفت دوازده دلار به فروش میرفت و امروز ما همان بشکه را بیست و یک تا بیست دو دلار میفروشیم؛ یعنی نزدیک دو برابر. آن روزها برای گران کردن پنج سنت، شش ماه وقت همه را میگرفتند، اما امروز برای پنج دلار گران کردن فقط یک فرمان میدهیم و اعلان میکنیم.
8 ـ حقوقهای گزاف را در بخش دولتی ساقط کردند؛ یعنی حداکثر حقوقی که امروز یک کارمند عالی رتبه دولت یعنی خود نخست وزیر از این کشور میگیرد، پانزدههزار تا شانزدههزار تومان است. حقوق مدیرکلها، استاندارها، فرماندارها و طبقات بالای حقوق بگیر افت کرده است. حقوق بعضیها پنجاه درصد کم شد. حقوق بعضیها چهل درصد کم شد. اضافه کارهای بیخود را گرفتهاند. ماشینها را از آنها گرفتهاند. حق راننده را گرفتهاند، حق تلفن را گرفتهاند. چیزهای مزخرفی که گاهی حقوق یک کارمند تا صد هزار تومان میرسید، این حرفها دیگر در کشور نیست. در نقطه مقابل آن حقوق طبقات پایین، بالا آمد. طرحی ریخته شد که در آینده رفته رفته، سطح حقوقها به هم نزدیک شود.
9 ـ روزهای اول انقلاب، همه جا را میترساندند که در ایران قحطی میشود، کارخانهها میخوابند، مواد غذایی نمیآید، گندم نمیآید، ولی الان خودتان احساس میکنید که مسأله گوشت حل شد، شما دیگر گوشت حرام نمیخورید، مسأله غذا حل شد، کمبود وجود ندارد. در آینده انشاءاللّه همه چیز وافرتر خواهد بود. بنابراین انقلاب جلوی قحطی و کمبود و تورم دو رقمی را که تهدید میکردند که مثل شیلی گرفتار میشویم و بعد از آن سقوط میکنیم، گرفته است.
10 ـ ادارات را تا حدودی ـ البته نه کامل ـ تصفیه کردند. تمام وزرا عوض شدند، تمام مدیرکلها عوض شدند، اکثر معاونان بیرون رفتهاند، اکثر فرماندارها، استاندارها، شهردارها و طبقات بالای فاسد را از ادارات بیرون ریختهاند و انشاءاللّه در آینده نزدیک شاهد تصفیه تمام عناصر فاسد از ادارات خواهید بود.
11 ـ شصت میلیارد ریال وام به کشاورزی دادند؛ یعنی در همین دوران کوتاه، شش میلیارد تومان در اختیار بانکهای کشاورزی گذاشته شد که برای تقویت بخش کشاورزی عمل شود.
12 ـ وام عظیمی برای تقویت صنعت کشور به کارخانههایی که سالم حرکت کنند، اختصاص داده شد و به خیلی از آنها هم داده شده است.
13 ـ دادگاههای انقلاب در همین مدت کوتاه بسیاری از جنایتکاران را تصفیه کرده و در زندانها انداخته و یا اعدام کرده است و عده زیادی را تصفیه خواهد کرد.
14 ـ اساس پاسداران انقلاب پیریزی شده است. الان که من با شما صحبت میکنم، دهها هزار پاسدار شریف انقلاب از جوانهای پاک کشور ما در سراسر کشور، در شهرها، در مراکز استانها و حتی در دهات جا گرفتهاند و مشغول خدمت هستند. این نیروها رو به توسعه است و آینده انقلاب ما را همین پاسداران در موقعی که شهربانی و ژاندارمری ضعیف است، تأمین و خطر ضدانقلاب را کم میکنند. میبینید که ضدانقلاب از دست پاسداران خیلی عصبانی است. چون میداند اینها نیروی تسلیم ناشدنی انقلاب هستند.
15 ـ انقلاب اژدهای پولخوار زمین را در جلوی ملت سر برید و دیدید که قیمت زمین تقریبآ سقوط کرد و در آینده ملت ما مجبور نخواهد بود درآمد یک عمرش را برای خرید یک قطعه زمین که در آن یک اتاق بسازد، مصرف کند.
16 ـ بانکها که مثل زالو به جان مردم افتاده بودند و همه هستی و زحمات مردم را به صورت بهره وامها میخوردند و میبردند، با یک فرمان ملی شد و دیگر کسی نمیتواند مردم را از طریق ربا استثمار کند.
17 ـ در حال حاضر حدود هشتاد درصد صنایع عظیم، بدون سروصدا ملی شدند. در پنج ماه با مطالعه و حساب ، هشتاد درصد از صنایع را ملی کردیم، صنایع مادر به طور کلی، تولید فولاد، ذوب فلزات، قسمت عمده پتروشیمی صنایع مادر اتومبیل سازی و کشتیسازی و پنجاه مؤسسه عظیم صنعتی از پنجاه گروه وابسته به رژیم سابق که قسمت عمده صنعت کشور هستند، از آنها گرفته شده و در اختیار دولت شما گذاشته شده است که قسمت عمده آن به مستضعفین خواهد رسید.
18 ـ شرکتهای بیمه که کثیفترین نوع استثمار بود که یک انسان بنشیند و فقط بگوید من فلان چیز را بیمه میکنم و میلیارد، میلیارد به جیب بزند که بدترین نوع دزدی و سرقت در دنیاست، از دست بخش خصوصی گرفته شد و در اختیار دولت قرار گرفت که دیگر مردم از این طریق استثمار نشوند.
19 ـ جهاد سازندگی تشکیل شد که همین الان دهها هزار جوان به دهات رفتهاند و دارند روستاها را آباد میکنند. مدرسه میسازند، حمام میسازند، راه میسازند، بهداشت یاد میدهند، کمک میکنند، زندگی کردن را یاد میدهند، فرهنگ میدهند، همه چیز میدهند که انشاءاللّه ادامه پیدا میکند و سطح روستاها را بالا میبرند، از خدمات عظیمی است که با فرمان رهبر عظیمالشأن ما حضرت آیتاللّه العظمی امام خمینی (صلوات حاضرین) انجام شد.
20 ـ اموال، خانهها و اندوختههای بسیاری از سران رژیم سابق در دادگاه انقلاب، مصادره شده که به اضافه مصادره اموال پهلوی یک مرکز عظیم برای مستضعفان و رسیدن به محرومان به وجود آمده است.
21 ـ شماره حساب 100 که از طرف رهبرمان برای خانهسازی اعلام شد، هم اکنون در دهها شهر کشور ضمن اینکه برای مردم کار ایجاد کرده است، مشغول خانهسازی برای فقرا و مستضعفین است که انشاءالله در آینده توسعه پیدا میکند و مسأله مسکن از همین طریق حل میشود.
22 ـ ضمن حرکت انقلاب، موفق شدیم خائنین را سر جای خودشان بنشانیم و به آنها بفهمانیم که اگر خیال کردید که این گذشت و سعه صدر دولت و انقلاب میتواند برای شما زمینه اخلال باشد، اشتباه است. درسی به آنها دادیم که انشاءاللّه در آینده هم فراموش نکنند.
23 ـ کمبودهایی که در دوران اعتصاب به وجود آمده بود، رفته رفته جبران میشود. سال گذشته در این موقع چقدر برق کم داشتید! چقدر خاموشی داشتید؟ ولی با حسن اداره تا امروز این مشکلات حل شد و انشاءالله بقیه هم حل میشود.
24 ـ قانون اساسی تنظیم شد و به همین زودی از نظر شما خواهد گذشت و رأی شما را درباره آنها خواهیم گرفت.
25 ـ رفراندومی که خود شما شاهد آن بودید و دلیل یکپارچگی و سند قاطعیت ملت ما بود، به آن خوبی انجام شد.
26 ـ قطع رابطه ریال با دلار به درستی اعلام شد که از این طریق همیشه گرفتار بودیم. دلار در دنیا دایمآ تنّزل میکرد و ما چوب تنّزل دلار را میخوریم. دیگر از این طریق استثمار نمیشوید.
27 ـ در برنامههای دولت انقلابی شما، اولویت به محرومان داده میشود. این را انقلاب میگویند، بگذارید یک قطعه کوچک برای شما از رژیم سابق بگویم تا ببینید انقلاب یعنی چه؟
سندی در تاریخچه کثیف هویدا دیدیم، که نوشته بود یک نامه از استاندار سیستان و بلوچستان رسید که درخواست کرده بود شما دویست هزار تومان برای این استان مقرر کنید. من خودم سیستان را آرام میکنم، همان موقعی بود که قحطی آمده بود.
هویدا زیرنامه نوشته است، بایگانی شود، یعنی اصلا ترتیب اثر نداده است، دو روز بعد از آن یک نامه از شاه رسید و دستور داده است ده میلیون دلار برای خرید یک خانه و قصر برای شاه مخلوع افغانستان در رم و ایتالیا اختصاص دهید. در کشوری که برای خریدن خانه شاه مخلوع افغانستان ده میلیون دلار ـ نه ده میلیون تومان ـ مثل آب خوردن اختصاص میدادند، برای مردم سیستان، دویست هزار تومان را بایگانی میکردند. امروز انقلاب شده است و مسأله بر عکس است، هر چه برای کارهای محرومان میخواهند، فوری تصویب میشود.
28 ـ هر چه برای کارهای لوکس میخواهند، هر چه برای کارهای بیارزش مطالبه میکنند، دولت و رهبر زیر بار نمیروند. این انقلاب است، این زیر و رو شدن است. این عوض شدن طبیعت کشور است و خیلی کارهای دیگر. دولت، کشور و انقلابی که در این مدت کوتاه این طور خدمت کرده است، وضع کشور را آرام کرده است، حال بیایند آن را متهم کنند که هیچ خدمتی نکرده است، ببینید خطاب چیست؟ یک عده متظاهر دموکراسی در کنفرانسها، پشت میزها و مبلها بنشینند و بگویند آزادی در خطر است، صدای دیکتاتوری میآید، صدای پای نعلین دیکتاتوری را میشنویم!!
به هر حال این گوشهای از خدمات بود. دو نکته کوتاه را به شما بگویم و دلتان را محکم کنم.
1- کشور ما، به فضل خدا و در سایه داشتن رهبری قاطع و توانا و مخلص و در سایه داشتن ملتی یکپارچه ـ اگر بگوییم نود و نه درصد اغراق نیست. من از نودو هشت درصد تنزل نمیکنم. انشاءاللّه در رأیگیریهای آینده خواهیم دید که مطلب همین است ـ پیش میرود.
2- رهبری ما قاطع است و یکپارچگی مردم و پشتوانه عظیم اقتصادی برای ما سرمایه هستند. وضع مالی شما از تمام دنیا ـ غیر از چند کشور ـ محکمتر است، ده میلیارد ذخیره ارزی داریم، اصلا از کمبود ترس نداشته باشید، هیچ کمبودی نداریم. از نظر امنیتی محکم هستیم، پاسدارها رو به توسعه هستند، خود مردم هم پاسدار هستند.
بنابراین داریم به سرعت به طرف تثبیت، استحکام، عظمت و موفقیت بیشتر، جلو میرویم و همین است که باعث میشود دشمنان ما حسودانه به انقلاب ما نگاه میکنند. گفتم کاری که ما کردهایم، در دنیا نظیر ندارد. یک نمونه میگویم و شما مقایسه کنید.
در کشور شوروی بعد از انقلاب اکتبر، یکسال نگذشته بود که قحطی بروز کرد. کار به جایی رسید که مردم یکدیگر را میخوردند. لنین، پیشوای شوروی طرحی به نام طرح نپ و اقتصاد نوین تهیه کرد که اجبارآ به طرف اقتصاد سرمایهداری برگشت و یک مقدار به بخش خصوصی میدان داد. چند سال ـ از سال 1919 تا سال 1927 میلادی ـ با اقتصاد نوین و سرمایهداری مختصر و کوتاه و محدودش توانست کشور را از قحطی نجات دهد. ولی دوباره که استالین آمد، خشونت آمد و دوباره تا سال پنجاه قحطی شد، اگر ما قول سورسیانستین را به عنوان یک مورخ قبول کنیم، شصت میلیون کشته در این گیر و دار داده تا به وضع موجود رسیده است، کشور شما در پنج ماه این همه دستاورد داشت.
توصیه به مردمامسال اولین محصول گندم شما بهتر از سالهای گذشته بود، یقینآ بعدآ آمار صنایع ما و کارهای دیگرمان بهتر خواهد بود. کشوری که این طور حرکت میکند، چرا ضعیف باشد؟ چرا قوی نباشد؟ من برای اینکه بیشتر شما را خسته نکنم و از این ازدحام شدیدی که شما را رنج میدهد، شما را زودتر راحت کنم، با این که حرفهای زیادتری برای شما دارم، حرفهایم را تمام میکنم و تنها توصیهای که دارم این است که از عموم مردم تقاضا میکنم بهانه به دست دشمن ندهید. از این هیاهوهای توخالی نترسید، در مقابل یک تظاهرات یا راهپیمایی حوصله شما سر نرود، دست به خشونت نزنید، بگذارید چهره انقلاب ما درخشانتر بماند و از این هم بهتر نشان داده شود. بنابراین صبورانه مسائلی را که پیش میآید، تحمل کنید و از اختلافات شدید و درگیریهای نا به جا بپرهیزید.
والسلام علیکم و رحمة اللّه برکاته