سخنرانی
  • صفحه اصلی
  • سخنرانی
  • سخنرانی آیت ا... هاشمی رفسنجانی در مجلس ترحیم آیت الله صدر پیرامون شهادت شخصیت‌های بزرگ عالم اسلام به ویژه آیت الله صدر

سخنرانی آیت ا... هاشمی رفسنجانی در مجلس ترحیم آیت الله صدر پیرامون شهادت شخصیت‌های بزرگ عالم اسلام به ویژه آیت الله صدر

  • پنجشنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۵۹

 

بسم‌اللّه‌الرحمن‌الرحیم

اَلْحَمْدُلله وَالصَّلوةُ عَلی رَسُولِ اللهِ وَ آلِهِ أَجْمَعِنَ. قالَ اَلْعَظیمُ فی  کِتابهِ، اَعُوذُ باللهِ مِنَ الشَّیْطانِ الَّرجیم : «مِنَ اْلمُؤمْنِیِنَ رِجالٌ صَدَقُوا ماعا هَدُوا اللّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَّنْ قَضی نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَّنْ یَّنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدüیلاً»[1] .

زنجیر توطئهحدود یک سال قبل با دو، سه روز فاصله، مجلسی از طرف امام عظیم‌الشأن شرق وغرببه علت شهادت فیلسوف مجاهد، استاد شهید مطهری بود که گفتم ما شهادت مرحوم مطهری را به عنوان یک حلقه و دانه از سلسله طولانی زنجیر توطئه شرق و غرب علیه انقلاب اسلامی ایران تلقی می‌کنیم. این واقعیتی بود که آن روز اظهار شد و در فاصله این یکسال دانه‌ها و حلقه‌های دیگری از این زنجیر شوم و این سلسله نامیمون دیده شد.

البته شروع این سلسله از سال گذشته نیست؛ سابقه دارد. این سیاست جدیدی نیست؛ سیاست قدیم است. همیشه به گواهی تاریخ، دشمنان اسلام هر جا که احساس عجز کرده و شکست خود را نزدیک دیده‌اند، حساب شده یا بی‌حساب، تحت تأثیر شوک‌های روانی با نقشه معین، دست به چنین جنایت‌هایی زده‌اند و این ترورها و این اعدام‌ها و این کشتن‌ها همیشه در تاریخ ما وجود داشته و باز هم در آینده خواهد بود.

البته، هیچ وقت هم جامعه ما از این شهادت‌ها سقوط نکرده و این شهادت‌ها همیشه برای جامعه ما، مایه تلاش و حرکت جدید بوده است. ما قبل از این در رابطه با خانواده جلیل و بزرگ مرحوم صدر، شاهد مفقود شدن شخصیت بزرگوار دیگری در لبنان، دانشمند عظیم‌الشأن، جناب آقای سید موسی صدر بودیم، که نهضت محرومان لبنان، در منطقه حساس خاورمیانه، استعمار شرق و غرب را به وحشت انداخته بود، که آن فاجعه پیش آمد.

شهادت شهادت حجت الاسلام والمسلمین آقای سید مصطفی خمینی، فرزند شخصیت‌هایعظیم‌الشأن و شخصیت بزرگ حوزه علمیه قم و نجف، یکی از همان دانه‌های بزرگزنجیر بود و بعد از آن هم شهادت شخصیت‌های بزرگ دیگر عالم اسلامی، در عالم اسلامایران خودمان (مانند) آیت الله قاضی (طباطبائی)، مرحوم دکتر مفتح و شخصیت‌های مبارز دینی و علمی و اجتماعی ما مصادیق دیگری بودند.

با توجه عمیق به تاریخ شیعه و با نگرشی واقع بینانه به این تاریخ پر افتخار ما از این اوراق حساس و نقاط فراوان داریم. شهادت علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) و بعد از آن در طول تاریخ در همه سده‌ها و دهه‌ها و احیانآ سال‌ها ما از این گونه افتخارات داریم و این خاصیت حرکت ماست و تا در دنیا فساد، تباهی، زور، جور، ظلم، کثافت، استثمار و دیکتاتوری هست و تا در دنیا شیعه زنده است و بناست که حرکت شیعی ادامه پیدا کند، همیشه منتظر باشید که این قطعات تاریخ را ببینید و ما هم همیشه از این قطعات تاریخ استقبال کرده‌ایم و باز هم استقبال می‌کنیم.

آیت‌اللّه صدر ودرباره شهیدی که امروز به نام ایشان به سوگ نشسته‌ایم، ملت ایران، شیعه، ویژگی آثارشدنیای اسلام و دنیای آزاد و مبارز را در همه جا به سوگ و حسرت نشانده است، چیزهای زیادی از روزنامه‌ها و رادیوها خوانده و شنیده‌اید و چیزهای بیشتری هم در روزهای عزا خواهید شنید. من شخصآ نزدیک 25 سال است که با آثار ایشان آشنا هستم. انسان تشابه عجیبی بین مرحوم استاد مطهری در ایران و آیت‌اللّه صدر در عراق به چشم می‌بیند، از جمله همان موقع که ایشان «فَلْسَفَتُنا» را می‌نوشت و منتشر می‌کرد، در ایران «روش رئالیسم» نوشته و منتشر می‌شد. همان موقعی که در ایران «نهضت مطالعه در اقتصاد جدید» در حوزه‌های علمی به چشم می‌خورد، ما حرکت پیشرفته‌تری از ایشان در نجف اشرف دیدیم که کتاب بسیار ارزنده «اِقْتِصادُ نا» را - آن هم در دو دهه قبل - نوشته است.

عکس‌العمل دشمنانکتابی که هم شرق از آن عصبانی است و هم غرب و من در زندان شاهد دربرابرآثارصحنه‌هایی بودم، از جمله تحریم کتاب «اقتصادنا» و ترجمه کتاب «فلسفتنا» آیت‌اللّه صدرو تحریم کتاب «روش رئالسیم و اصول فلسفه» از طرف مارکسیست زده‌های اسلامی و مارکسیست‌های افراطی، یعنی، سدی که در مقابل فکر آنها کشیده شد، عراق و ایران را مصون کرد. دشمنان فکری ما و سایر دشمنان ما که می‌دانستند این سدی است و جلوی فکر و شعارهای فریبکارانه آنها را می‌گیرد، با نقشه مکارانه و هوشیارانه‌ای به جوان‌ها می‌گفتند که این کتاب‌ها مایه تخدیر است و جلوی تکامل فکری شما را می‌گیرد و این کتاب‌ها در کتابخانه‌های زندان خاک می‌خورد؛ آنجا که بچه‌ها بیش از هر چیز دیگری به کتاب نیاز داشتند.

همین نقشه را باز در بیرون می‌بینیم؛ یعنی، در محیط علم و تحصیل و دانشگاه، تبلیغات حساب شده لازم بود تا افراد و جوانان و محافل علمی و فکری را از نفوذ این افکار، حفظ کند. وقتی که این کتاب در عراق منتشر شد، جبهه چپ، این کتاب را در خدمت جبهه راست معرفی می‌کرد و جبهه راست، این کتاب و نویسنده‌اش را به عنوان کسی که افکار کمونیستی دارد، معرفی می‌کرد.

دو جبهه مخالف احساس می‌کردند که این کتاب مکتب را معرفی می‌کند و اگر مکتبی که زنده شود و به دنبالش موج جمعیت‌ها، این طور که امروز مشاهده می‌کنید به راه می‌افتد که تهدید مستقیم منافع شرق و غرب است. این یک حالت طبیعی بود که برای مردم با چنین شرایطی به وجود آمد.

ما در قبال چنین توطئه‌ای در دنیای خودمان، در محیط خودمان و در داخل جامعه خودمان قرار گرفته‌ایم. شخصیتی بزرگوار، روحانی‌ای عظیم‌الشأن و دانشمندی پر فروغ که وجود، نوشته، فکر، قلم و راهش، منافع امپریالیسم شرق و غرب را تهدید می‌کند، خیلی طبیعی است که مورد بغض و نفرت و سرانجام در مقابل جوخه اعدام آنها قرار بگیرد.

این زمینه بحث من است و من می‌خواهم یک قدم به عقب برگردم و بحث اساسی را در رابطه با شهادت آیت الله صدر و خواهر دانشمند و مبارزش که میوه و ثمره‌ای از شجره مقدس مکتب شیعه هستند، بیان کنم و مطلب را به مایه‌های فکری و اساسی‌ای که در مکتب، دین، اسلام، قرآن و مخصوصآ شیعه ما وجود دارد، برگردانم.

مطلب اینجاست. ما با دیدگاهی که قرآن، اسلام و مکتبمان به ما عرضه کرده‌اند، دینی محدود به یک نقطه (چه نقطه مکانی و چه زمانی) نداریم و معتقدیم مکتب و مذهب، جهانی و حرکت توفنده و بالنده است و برای همیشه و همه جا دوام دارد و باید روز به روز رشد کند. برای رسیدن به این نقطه و پیاده کردن این فکر، مسأله جهاد مطرح است.

جهاد که یکی از شاخه‌های منشعب شده آن شهادت است، در مکتب، قرآن و دین ما، وسیله اجرای این فکر اساسی و تحقق بخشیدن به نیتی است که اسلام به خاطر آن آمده است. «وَ مآ اَرْسَلْناکَ اِلّا کآفَّةً لِّلنّاس بَشüیرًا وَّ نَذüیرًا وَّ لکِنَّ اَکَثَر النّاسر لا یَعْلَمُونَ»[2] .

دین و پیغمبر(ص) برای همه مردم دیروز و امروز و فردا و مردم خاورمیانه و خاور دور و نزدیک و اروپا و آمریکا آمده است.

یعنی هدف نهایی دین گسترش به تمام دنیاست. لازمه چنین فکر و ایده و ادعایی تشریح جهاد و پذیرفتن شهادت است؛ یعنی، اگر پرچمداران چنین مکتبی و مدعیان چنین ادعایی خیال کنند که با آسایش، آرامش، سکون، رفاه، مصرف و لوکس بازی می‌توانند این هدف اسلام را پیاده کنند، سخت در اشتباه هستند.

به نظر قرآن اگر در روی زمین مستضعف وجود داشته باشد، یک مسلمان نمی‌تواند آرام و راحت بنشیند و به نظر قرآن و اسلام، آن روزی که انسان آرام بنشیند و ساکن باشد، مرده است و مسلمان نیست و داعیه اسلام داشتن، با زبان بوده و در عمل تایید نشده است.

جهاد و دفاعمسأله جهاد هم با دفاع تفاوت دارد و من امروز می‌خواهم در جداکردن این دو نقطه و در رابطه با مسائلی که در کشورمان می‌گذرد و در رابطه با شعار انقلاب فرهنگی که مطرح شده، مطلب را تحلیل و از دیدگاه اسلام و قرآن بیان کنم.

صحبت از جهاد است؛ نه دفاع. در انقلاب فرهنگی با حالت دفاع، ممکن است هر دو متوجه دشمن باشد؛ جهاد، حرکت علیه دشمن است و دفاع، دفع شر دشمن است، اما یک تفاوت و فرق اساسی و ماهُوی دارد.

جهاد به انسان دستور حمله و تلاش و هجوم می‌دهد و دشمن را در لانه، خانه و سنگرش، زیر ضربه می‌گیرد، ولی دفاع، انسان را در خانه خودش آرام و ساکن نگه می‌دارد و دست و سپرش را در مقابل هجوم و ضربات دشمن به عنوان حمایت از خود و فکرش بلند می‌کند. البته از نظر فقهی، دفاع یک وظیفه عمومی است و هر وقت و هر جا که اسلام و مکتب مورد هجوم قرار بگیرد، هر مسلمانی در هر حالی (زن، مرد، مریض، سالم، پیر، معلول از کار افتاده و کودک) و در هر توانی باید دفاع کند و استثنا ندارد، اما جهاد، شرایط و افراد خاصی دارد و ارتش و پیشتازان مخصوصی می‌خواهد و اینها پیشتازان حرکت مکتب، حاملان مکتب، حامیان عدالت و مزاحمان ظلم و ستم و استبداد هستند.

اگر در عصر غیبت حضرت ولی (عج) این روحیه از جامعه شیعه گرفته نشده بود و وظیفه دفاع به عنوان یک وظیفه مهم جای جهاد را نگرفته بود و روحیه جهاد، جای خود را به حالت دفاع نداده بود، ملت ما زودتر و جلوتر از این به تاریخ امروزش می‌رسید.

شخصیت رهبری و حرکت امام درست مثال مجسم روحیه جهاد است. جهاد حالتی است که اسلام از انسان مسلمان خواسته است که موجوار و طوفانوار، فکر آسایش، آرامش، سکون و سکوت را به مغزش ندهد. به محض اینکه از یک جبهه فارغ شد، جبهه دوم را بگشاید و به محض اینکه یک مرز را گشود و یک قلعه را فتح کرد، به قلعه دوم برود. مسلمان نمی‌تواند، تا فساد و تباهی می‌بیند، در یک نقطه بایستد.

جهاد از دیدگاهاول، این سوره کوتاه را برایتان معنی کنم تا پایگاه قرآن برایتان روشن شود، قرآنبعد آیات زیادی خواهد آمد: «بَسْم‌اللهِ الرَّحیِم، اَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ وَ وَضَعْناعَنْکَ وِزْرَکَ اَلَّذüیَ اَنْقَضَ ظَهْرَکَ وَ رَفَعْنالَکَ ذکْرَکَ فَاِنَّ مَعَ اْلعُسْرِ یُسْرًا اِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا فَاِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ وَاِلی رَبِّکَ فَارْغَبْ»[3]  خطاب به پیامبر(ص)

است. سوره قبلش که به احتمال قوی و به نظر بسیاری از مفسرین، جزء این سوره است، تاریخچه پیامبر(ص) را به طور کوتاه از نظر می‌گذراند؛ دوره ساخته شدنش و رنج‌ها و دردهایی که کشیده و تحمل مشکلاتی که کرده و آماده شدن برای جهاد و حرکت اسلامی.

بعد می‌فرماید: «سینه‌ات را باز کردیم» یعنی از نظر علم و اطلاعات و محتویات فکری، شخصیتی به تو دادیم که بتوانی حامل مکتب باشی و «بار سنگینی را که کمر را می‌شکست، از دوشت برداشتم» که به تفسیر مفسرین تعلقات و علایقی است که انسان را زمین‌گیر می‌کند، علاقه به مال، ریاست، شهوت، جاه‌پرستی و نام طلبی و علاقه به زن، زندگی، خانه، آسایش، رفاه و چیزهایی که انسان را ساقط می‌کند و از حیثیت یک انسان مسلمان متحرک می‌اندازد و شخصیت انسان را تا سرحد یک حیوان پایین می‌آورد. قرآن می‌گوید: این بارها را از پشت تو برداشتیم و «خوشنامی که لازمه یک انسان مجاهد است ـ چون بدنامی جلوی نفوذ انسان را می‌گیرد ـ به تو دادیم». انسان دانشمند، بی‌تعلق، آزاد و خوشنام! باید آماده بشوی تا وظیفه رسالت خود را انجام دهی و آماده تحمل مشکلات شوی. همه این نعمت‌ها را ندادیم که آقایان بنشینند و راحت و با رفاه، لذت، مستی، شهوت پرستی و لوکس بازی زندگی کنند؛ نه، این نعمت‌ها مناسب انسانی است که می‌خواهد پرچم توحید و عدالت را به دوش بکشد و از شبه جزیره عربستان تا آخرین نقطه شرق و غرب عالم ببرد. باید آماده رفتن در ورطه مشکلات شود که «به همراه مشکلاتی که برای انسان است، آسایش هم است».

آسایش فکری و لذت و عشق و تمام لذات ممکن برای یک جهاد و پیشرفت هست. نکته اینجاست. «فَاِذا فَرَغْتَ فَاْنَصبْ»[4] ، حالا این جوری است

و شرایط جهاد را داری، مواظب باش به محض اینکه از یک کار فارغ شدی، دوباره قیام و حرکت کن. به محض اینکه مشکلات یک کار را پشت سر گذاشتی، دوباره به استقبال مشکلات جدید برو؛ انقلاب پشت سر انقلاب، حرکت پشت سر حرکت و تلاش پشت سر تلاش.

جهاد و دفاع در««فَاِذا فَرَغْتَ فَاْنَصبْ، وَاِلی رَبِّکَ فَارْغَبْ»[5] ، هدف خداست، راه خداست و

جامعه امروزیحرکت به سوی خداست، پایان ندارد و باید دایمآ بجوشی و حرکت کنی تا شکر نعمت بزرگی را که خدا به تو داده، بجا بیاوری. حالا به سراغ جامعه خودمان می‌آیم. خیلی‌ها فکر می‌کردند که به محض اینکه شاه را بیرون کردیم و ساواک را شکستیم و کاخ‌ها را گرفتیم، دوره آسایش، رفاه، اسراف، پرخوری و لوکس بازی رسیده است!

اولا، اگر هم مطلب درست بود، تازه زمانی بود که ما انقلاب را در همه ابعادش تمام کرده باشیم. ما تازه در قدم‌های اول انقلاب هستیم، یک سد بزرگ را شکسته‌ایم و هنوز سدهای بزرگی در جلوی ماست که باید شکسته شود.

امام و جهادحرکت امام برای ما واقعآ امامت است. می‌بینید در بیمارستان نشسته بود، قلبش به زحمت می‌تپید، اما همان جا انقلابی فکر می‌کرد و انقلابی حرف می‌زد. وقتی که منظره برف‌ها را دید و گفته بود که اگر به من اجازه بدهید روی این برف‌ها بروم، خوب می‌شوم، ممکن بود مسأله ساده‌ای تلقی شود، ولی این نمایانگر همان روح است؛ روحی که نمی‌شود آن را حبس کرد. روح الله است. این خلیفه‌الله و مصداق آیه «فَاِذا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فüیهِ مِنْ رُّوحüی فَقَعُوا لَهُ ساجِدüینَ»[6]  است. این وظیفه «فَاِذا فَرَغْتَ فَاْنَصبْ»[7]  است.

عکس العمل دشمناگر ما این طوری فکر کنیم و حالت هجوممان را در همه ابعاد حفظ کنیم، مقابل جهاددشمنان ما، غلط می‌کنند که به فکر هجوم به مملکت ما یا انقلاب ما بیفتند. به محض اینکه آرام شدید و نشستید و دست‌ها را روی هم گذاشتند و صبح حرکت کردید و به بازار و دانشگاه و ... رفتید و شب به خانه رفتید و جمعه هم به پیک نیک و گردش رفتید، دشمن به فکر می‌افتد که شما را باید خرد کند.

یادتان هست، روزها و ماه‌های اول انقلاب، چنین حالتی بود و سندی که دو سه روز پیش پخش شد که کاخ سفید واشنگتن، تصمیم به کودتا در ایران گرفته بود و نقشه نفوذ در جمعیت‌های ایران و حرکت برای محو انقلاب را داشت، مال آن زمان است.

آن روز می‌خواست هجوم را شروع کند، ولی اشغال سفارت آمریکا و هجوم مردم به آمریکا، این حالت را از او گرفت و او را در حالت دفاعی قرار داد. ما مجاهدیم، او مدافع و اگر فردا آرام گرفت و خیالش راحت شد، دوباره سیا و کاخ سفید و موساد و دیگران شروع به راه اندازی نقشه‌هایی می‌کنند که در بخش استعماری وزارتخانه‌هایشان از پیش آماده شده است.

مردم و هجومحالا باید تلاش کنند که قدرت ما را بکوبند و هجوم ما را خنثی و انقلاب ما گروهک‌هارا آرام نمایند. همین حالت در دانشگاه بود. از جوان‌ها و مسلمان‌ها تعجب می‌کنم، که چرا این قدر به این گروهک‌های کوچک بی‌شخصیت چپی مهلت دادید که این قدر جسور بشوند و حالت هجوم بگیرند و شما در دانشگاه حالت دفاع داشته باشید؟!

اگر ما جهاد و حرکت می‌کردیم و به آنها مهلت نمی‌دادیم، چنین نبود. چرا انقلاب باید در شرایطی قرار بگیرد که یک گروه که پشت سرش غیر از خیانت و دروغ و آدمکشی ندارد، خود را طلبکار بداند و در دانشگاه‌ها و خیابان‌ها و میدان‌های ما علیه عالی‌ترین مقدسات ما شعار بنویسد؟ وقتی هم که به او بگوییم که چرا نوشتی؟ فریاد مظلومانه هجوم دیکتاتوری و فاشیسم را بلند کند. شما را به خدا در تمام تاریخ، بدهکاری به اندازه اینها که این قدر طلبکار شده‌اند و با نهایت پررویی، حقی که ندارند مطالبه می‌کنند، می‌توانید ببینید؟ شما قیام کردید، شما شهید دادید، من نمی‌گویم آنها نکردند، آنها هم بودند و به اندازه‌ای که بودند هم حق دارند و در مقابل حقی که دارند، به آنها می‌دهیم.

مسأله این نیست، ملتی قیام کرد و شهید داد. آن موقعی که ما در زندان‌ها بودیم و ساواک نفسمان را بریده بود، قیام شما و تظاهرات شما و شهادت‌های شما و دیوارها و میدان‌های رنگین از خون شما، در زندان‌ها را باز کرد و اینها را نجات داد و بیرون آمدند. باز حوصله شما و صبر و سماجت و گذشت شما، در دانشگاه‌ها و مؤسسات دیگر را باز کرد. بروید آنجا درس بخوانید. بروید تبلیغ کنید. شعار بدهید و با هم جلسه داشته باشید.

در دانشگاه‌های ما از گروهک‌های کوچک گرفته تا گروهک‌های قدری بزرگ، هر چه می‌خواستند از امکانات این ملت برای خودشان جمع کردند، اتاق‌ها را گرفتند، ماشین‌های چاپ را گرفتند و وسایل صوتی را گرفتند، وقتهای حساس را گرفتند، این ملت، این مردم، که آفتاب سوختگی صورتشان را نشان می‌دهد و همین‌هایی که آن روز آمدند و در همه قیافه‌ها آثار حرارت و زحمت و مرارت کار را می‌دیدیم، مالیات می‌دهند، تلاش می کنند، اینها کار می‌کنند، دانشگاه می‌سازند، حقوق ساعتی به فلان استاد می‌دهند و پول توجیبی به شمای دانشجو می‌دهند و این کلاس‌ها و این اوضاع و محیط را برای شما درست کرده‌اند و شما مدعی هستید که خلقی هستید.

شما برای خلقتان در سرودهایتان «جان من فدای خلقم» می‌خوانید. رفته‌اید آنجا نشسته‌اید به جای اینکه درس بخوانید، علیه خلق کار می‌کنید، بحث دیگری است که راست می‌گویید یا نه؟ آن مسأله دیگری است و ما باید در بحث‌های آزاد ایدئولوژیک و سیاسی و اجتماعی بحث کنیم که به تلویزیون و رادیو نمی‌آیید. دعوتتان کردیم و رفتیم و نشستیم و نیامدید. آنجا به جای اینکه کار کنید و فردا بروید در کارخانه‌ها، بیابان‌ها و در رودخانه‌ها سد ببندید، پل درست کنید، کارخانه راه بیندازید و این بیابان‌ها را آباد کنید و دینتان را به این مردم ادا کنید، به مقدسات این مردم اهانت می‌کنید. از همه اینها می‌گذریم و باز هم خلقی هستید. از این هم می‌گذریم. همین مردم، وقتی که می‌خواهند انقلاب فرهنگی کنند و بنیاد اجتماعیشان را عوض کنند؛ باز می‌ایستید و شعار می‌دهید. همین شما بودید که تا دیروز می‌گفتید، در همه ابعاد زندگی باید انقلاب بشود، حالا ما می‌گوییم می‌خواهیم انقلاب را از دانشگاه شروع کنیم. چرا مقاومت می‌کنید؟!

مفهوم جهادچرا تهمت می‌زنید و نمی‌گذارید؟! اگر یک سال امکانات مردم را غصب وآزادیکردید و هر چه خواستید کردید، حالا که مردم می‌گویند اینها را پس بدهید و بروید در خانه‌هایتان تبلیغ کنید و در کلاس‌هایتان سخنرانی کنید، باز هم باید این جوری برخورد کنید؟! در دانشگاه که وزرا و مدیران کل و وکلا نبودند، همین خلق بودند، چرا به سراینها سنگ ریختید؟ چرا؟!

من دلیلش را می‌دانم. دلیلش این است: ملتی که از جهاد و هجوم تغییر موضع بدهد و به سنگر دفاع برود و منتظر بماند که آن آقا چیزی بگوید و بعد جوابش را بدهد، این ملت و این انقلاب دیگر حالت انقلابی ندارد. البته این حرف من معنایش این نیست که مردم فردا حرکت کنید و هجوم بیاورید و مزاحم آنها شوید، نه ما واقعآ می‌خواهیم محیط آزاد داشته باشیم.

به خدا، به همین انقلاب قسم؛ که آرزوی ما این است که محیطی بسازیم که هر کس بتواند حرفش را بزند. اما حرفش را بزند، شانتاژ نکند. بیش از حد خود از مردم توقع نداشته باشد. به مردم اهانت نکند که اینها همه تقلب کردند و دروغ گفتند و نفهمیدند. یا بگوید اینها ناآگاهند و فریب خوردند و عوامند و نمی‌فهمند. این رسم یک محیط آزاد نشد، یک چیز را انتخاب کنید. یا بیایید دمکرات باشید، مثل دنیای دمکراسی عمل کنید، به اکثریت تن در بدهید، تسلیم قانون باشید. در کدام مملکت و کدام انقلاب، رهبر و شورای انقلاب آن و مردمش همه یک نفس و یک زبان می‌گویند که ستادهایتان را از دانشگاه بیرون بیاورید و گروهک‌ها بتوانند با سنگ و رگبار تیربار، جواب بدهند و باز هم شعار دهند! کجای دنیا این طور است؟ دنیای آزاد این جوریست؟! قبله گاه‌های شما این جور است، اگر در راهروهای متروی مسکو ببینند که کسی دارد یک شعار به دیوار می‌نویسد، همانجا کله‌اش را به دیوار می‌زنند و بعد هم به بیمارستان می‌فرستند و شما آنجا را قبله گاه می‌دانید! اما اینجا شما در وسط میدان‌های ما برج می‌سازید و به هر کس که می‌خواهید اهانت می‌کنید و ما روی این حرف نداریم.

با چه معیار با ما حرف می‌زنید؟ اگر با عصای دمکراسی می‌خواهید راه بروید، دنیای دمکراسی با اکثریت آرا کار می کند و وقتی که مردم رئیس جمهوری انتخاب می‌کنند، نظر رئیس جمهور را می‌پذیرند و نمی‌آیند به این شکلی که شما برخورد کردید، برخورد کنند.

اگر قبله‌تان جای دیگری هست؛ که هست، آنجا وقتی که انقلاب فرهنگی کردند، چه کردند؟ اسمش انقلاب فرهنگی بود و آنجایی هم که انقلاب فرهنگی نکردند چه کردند؟ شما هم می‌خواهید از ادعاهای تک حزبی‌ها، که آن هم در مرحله نهایی ادعایی مارکسیسم است داشته باشید که هر کس به اندازه قدرتش از هر کس و به هر کس به اندازه نیازش، هم می‌خواهید آن ادعا را داشته باشید و هم می‌خواهید ادعای مردم سوئیس و سوئد را داشته باشید و هم می‌خواهید ولگردی‌های دانمارکی‌ها را داشته باشید و هم می‌خواهید توطئه‌های ساواکی‌ها را بکنید و هم می‌خواهید قاچاقچی باشید! هر چه هر  عنصری توقع دارد، می‌خواهید داشته باشید و در مقابل این انقلاب این همه حرف؟!

تقصیر شما نیست، تقصیر ماست که سماجت اسلام و گذشت اسلام را که زمانش در مرحله دیگری بوده، خواستیم زود انجام بدهیم و ان‌شاءالله با تجدید نظر درپشتوانه‌ای که از رهبر و مردم داریم، صبر می‌کنیم که بتوانیم این حالت را حفظ موردمؤسساتکنیم و به مردم توصیه می‌کنیم از حدودی که رهبری تعیین و شورای انقلاب آموزش عالیتایید می‌کند، تجاوز نکنند. فعلا از شما این را خواسته‌اند. گفته‌اند دانشگاه‌ها و مؤسسات عالی آموزش ما نیاز به یک تجدید نظر اساسی دارد و این تجدید نظر، نیاز به یک دوره تعطیلی دارد که ما این دوره را هنوز اعلام نکرده‌ایم، مگر 14 خرداد. گفته‌اند این آقایانی که در محیط دانشگاه مزاحم کار هستند، نباید مزاحمت کنند، به عنوان رفع مانع بیرون بیایند، ولی مثل هر محیط دیگری در آنجا آزادند. ما از مردم و دانشجویان عزیز مسلمان و از گروه‌های سیاسی‌ای که دلمان می‌خواهد در این کشور بمانند، می‌خواهیم که صبر کنند. نسبت ناروایی که به شما می‌دهند و می‌گویند که ناآگاهید، نهایت آگاهیتان را نشان دادید و از تحصیل کرده‌ها هم انتظار داریم که آگاه باشند و از آن قشر خاص تحصیل که ممکن است به انسان یک حالت غرور بدهد، بیرون بیایند و بگذارند این محیط به وجود بیاید و این بعد انقلابی در زمان و وقت خودش که در نظر است، آن طور که طراحان مایلند، عمل شود. گفتم اشکال کار اینجاست و اساس صحبت من این است، ببینید قرآن همان موقعی که مسلمان‌ها گرفتاری‌های کار خودشان را دارند، این را می‌فرماید که: «وَ ما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ فüی سَبüیلِ اللّهِ وِالْمُسْتَضْعَفüینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّسآء وَ الْوِلْدانِ اَلّذüینَ یَقُولُونَ رَبَّنآ اَخْرِجْنا مِنْ هذهِ الْقَرْیَةِ الظّالِمِ اَهْلُها وَ اجْعَلْ لَّنا مِنْ لَّدُنْکَ وَلِیًّا وَّاجْعَلَ لَّنا مِنْ لَّدُنْکَ نَصüیرًا»[8] ، خدا به شدت از مردم طلبکار است.

می‌گوید چرا نشسته‌اید و برای نجات محرومان و زن و مرد و کودک مستضعف قیام نمی‌کنید و آنها را از شر اشرار نجات نمی‌دهید؟ «اَلّذüینَ یَقُولُونَ رَبَّنآ اَخْرِجْنا مِنْ هذهِ الْقَرْیَةِ الظّالِمِ اَهْلُها وَ اجْعَلْ لَّنا مِنْ لَّدُنْکَ وَلِیًّا وَّاجْعَلَ لَّنا مِنْ لَّدُنْکَ نَصüیرًا». همین آیه قرآن، اگر عراقی‌ها مسلمانند و اگر مدعی اسلامند، به ما و هر مسلمان دیگر هم وظیفه می‌دهد که از سرنوشت برادران و خواهرنمان در عراق، نمی‌توان غافل شد.

شهادت آیت‌اللّهیعنی این قابل قبول نیست که در میدان شهادت امام حسین(ع) و عراق کسی صدروخواهرشحکومت کند که به محض اینکه عصبانی شد، این قدر دیو شود و این قدر ورسوایی صدامشرور شود و این قدر دیوانه شود که دستور بدهد مردم را هزار هزار از دم خانه‌ها، مغازه‌ها، محل کارشان و کارخانه‌هایشان بگیرند و سوار کامیون کنند و با کمپرسی دم مرز بیایند و بریزند و بروند و زن و بچه و قوم و خویشان و بستگانشان بی‌اطلاع باشند. یک جامعه متمدن و انسانی و اسلامی نمی‌تواند این را تحمل کند. نمی‌توان بی تفاوت بود. این قدر شرور و پررو که شخصیت عظیم‌الشأنی مثل آیت‌الله صدر و خانم بزرگوار و نویسنده و شاعره و مبارزی را از خانه به زندان بکشند و یک شبه در زیر شکنجه بکشند. کاری که صدام کرد روی شمر را سفید کرد. یعنی در کربلا لااقل با زن‌ها این جور رفتار نکردند، این خاک بر سرهای روسیاه، با نهایت پررویی، خانم عفیفه و فاضله‌ای را همراه و در حضور برادرش آن قدر شکنجه بدهند و با بدن خونین و آثار شکنجه تحویل بدهند؟ رویتان سیاه که لکه‌ای بر دامان دنیای اسلام و نام اسلام انداختید.

جهاد و مسألهچطور یک ملت بیدار، زنده و مدعی انقلابی در رابطه با این جنایت می‌تواند فلسطینبی‌تفاوت بماند؟ می‌شود؟ فرق نمی‌کند، فلسطین هم برای ما همین است و اگر ما مسلمانیم، باید آرام نگیریم، موج باشیم. ما زنده از آنیم که آرام نگیریم، موجیم که آرامش ما در عدم ماست. سطح دریا که آرام شد، موج مرده است و دیگر نیست. حیثیت ما الان این است و باید این جوری حرکت کنیم. البته داخل خودمان نیاز به انقلاب دارد و باید حرکت کنیم.

نارضایتی اماممن همین جا آنچه که امروز در محضر امام و رنجی که در خاطر ایشان ازمطبوعات احساس کردم نمی‌توانم منعکس نکنم. من احساس کردم، خاطر امام از مطبوعات راضی نیست. روزنامه‌ها بدانند که وظیفه یک روزنامه دوران انقلاب را عمل نمی‌کنند و صبر مردم یک روز تمام می‌شود. حالا دیگر مردم نمی‌توانند تحمل کنند که بعد از 14 ماه از انقلابشان هنوز در صفحات روزنامه، شما برای ضد انقلاب روضه بخوانید.

هشدار بهبه برادران و خواهرانی که در رادیو و تلویزیون کار می‌کنند به استثنای صداوسیمامعدودی که می‌شناسیم و می‌دانیم که آدم‌های انقلابی و دلسوزی هستند، دوستانه توصیه می‌کنیم که فراموش کنید، دوره پهلوی گذشته و دیگر بر نمی‌گردد و رفته رفته خودتان را با انقلاب هماهنگ کنید و می‌فهمیم و مردم می‌فهمند. شما هنوز هم که می‌آیید و فیلم می‌گیرید و نمایش می‌دهید، می‌فهمیم که دارید چه می‌کنید و مردم عصبانی هستند. از این مسائل نمی‌شود آسوده گذشت. یعنی ضمن اینکه صبر و تحمل داریم و تلاش می‌کنیم، از شما مردم می‌خواهیم که صبر کنید و عنان را از دست رهبران نگیرید و بگذارید کشور با روال و طرح و نقشه و با نظم حرکت کند، ولی به آنها هشدار می‌دهم. من احساس کردم خاطر امام از این چیزها رنجیده است و به هر حال در این گونه مراکز و مراکز دیگر، فردا مسائل کارخانه‌ها و مسائل دیگر است و همه جا ما تصمیم داریم که مسلمان و آزاد و با رویه انسانی و اسلامی زندگی کنیم. دست از این چیزها بردارید. از این کارهای پست و موذیانه‌ای که مجموعه ساواک و گروه‌های چپ تندرو عمل می‌کنند، باید دیگر دست بردارید.

خانه عَلَم واین تهمت‌ها، این اهانت‌ها، این شایع پراکنی‌ها و این ترور شخصیت‌ها ماشین کارهای موذیانه‌ای است که اثرش محدود است و تمامش جنگ اعصاب است. آخرین سیستم!نمی‌خواستم از خود حرف بزنم، ولی اینجا این کلمه را می‌گویم، چون شایعه‌ای انداخته‌اند که به عنوان یک نمونه می‌گویم که این کارها را نکنید، به نفعتان نیست. مثلا به من می‌گویند فلانی (رفسنجانی) ماههاست که خانه علم را گرفته و در آنجا زندگی می‌کند و یک ماشین آخرین سیستم هم مثلا 800 هزار تومن خریده یا مصادره کرده و سوار شده! من مطمئنم که این گونه چیزها و شایعات پایان ندارد. برای اینکه بالاخره مردم می‌فهمند. چون می‌دانم صدایم به همه ایران می‌رسد و این سؤال در همه ایران از من می‌شود، عمدآ این را اینجا می‌گویم، این طور نیست. من منزلی کرایه کرده‌ام، منزل دیگری، 5000 تومان اجاره کردم برای اینکه هفت، هشت پاسدار به زندگی من اضافه شد و با آنها زندگی می‌کنم. ماشینم هم هر روز در این خیابان‌ها حرکت می‌کند و می‌بینید. یک بلیزر کهنه قدیمی است که هر وقت می‌خواهم به قم بروم باید یک بار به تعمیرگاه ببرم[9] . بر فرض هم داشتم مسأله

آن قدر مهم نیست. ولی می‌گویم این را هم بگویم. واقعآ این سؤال مطرح است. از لندن هم با تلفن از من درباره باغ‌های پسته رفسنجان سؤال کرده‌اند. باغ‌های پستهمی‌توانید از رفسنجانی‌ها بپرسید. چون آنها اکثرآ مرا می‌شناسند. مجموعه رفسنجاندرخت پسته‌ای که از پدرم ارث برده‌ام، پدر من 12 1 یک قریه را داشته است که از آن  12 1، 9 1 به من رسیده است و مجموعه‌اش یک سوم خرج من است؛ یعنی، کمتر از یک هکتار است.  3 1 خرج مرا می‌دهد که دو سال هم نداده. حالا این مسأله شخصی است و واقعآ شاید ظلم بود، در این مجلس مطرح شود، ولی به عنوان مثال شما بدانید چه جور مبارزه می‌کنند، این مبارزه مال پیر زن‌های (نه پیر زن‌های ما) فرتوتی است که فقط می‌توانند با اشاره حرف بزنند. مبارزه صحیح این است که بیایید تلویزیون و بنشینید و بحث کنیم و ایدئولوژیمان و فکرمان و طرحمان را بگوییم و مردم را هدایت کنیم، مردم انتخاب کنند و حرف حسابی بزنند.

جهاد به جای دفاعبه هر حال من وقت شخصیت‌های عظیم‌الشأنی را که در مجلس نشسته‌اند و شما مردم و همه مردم ایران را که ممکن است بخواهند به این برنامه گوش بدهند، بیشتر نمی‌گیرم و خلاصه حرفم را به عنوان نتیجه‌گیری از یک بحث اساسی که روند آینده حرکت را تعیین می‌کند، می‌خواهم عرض کنم. گفتم که ما یک جهاد داریم و یک دفاع. تا زنده‌ایم جهاد تمام نمی‌شود، مگر اینکه دیگر در دنیا کثافت، ظلم، ستم و خیانت نباشد. تا در دنیا ناامنی، ظلم و ستم باشد، وظیفه ما جهاد هست. منتها شرایطی دارد که امروز جامعه ما آن شرایط را دارد. همه شرایطش را دارد و این حالت اجازه نمی‌دهد که ما این حالت را به حالت دفاعی تبدیل کنیم. اگر دانشجویان ما در دانشگاه به جای اینکه جواب ایرادات و القائات و فریبکاری‌های آنها را بدهند، خودشان نقاط ضعف آنها را کف دستشان می‌گذاشتند، به آنها مهلت نمی‌دادند حرکت کنند، اگر ما هر روز آمریکا را مثل امروز که سفارتش را اشغال کردیم، مشغول کنیم، مهلت نقشه کودتا نخواهد یافت.

دفاع و جهاداگر ما در داخل و خارج به ضد انقلاب ضربه بزنیم و حرکت خود را شروع ازدیدگاهکنیم، همیشه جلو هستیم. این جمله علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) را ببینید. علی(ع) در علی(ع)مردم ضعفی دید و آمد از مردم گله کرد. یکی از جملاتش این است که فرمود : من این قدر به شما گفتم که «اَلاَ وَ اِنِّی قَد دَّعَوْتُکُمْ اِلَی قِتَالِ هِؤُلاَءِ الْقَوْمِلَیْلاً وَ نَهَاراً وَ سرّاً وَ اِعْلاَنًا، وَ قُلْتُ لَکُمُ اغْزُوهُمْ قَبْلَ اَنْ یَغْزُوکُمْ، فَوَ اللَّهِ مَا غُزیَ قَوْمٌ قَطُّ فِی عُقْرِ دَارِهِمْ اِلاَّ ذَلُّواْ»[10] . شما جنگ کنید که آنها با شما نجنگند. بعد فرمود :

«فَتَوَاکَلْتُمْ وَ تَخَاذَلْتُمْ حَتَّی شُنَّتْ عَلَیْکُمُ الْغَارَاتُ، وَ مُلِکَتْ عَلَیْکُمُ الاَْوْطَانُ. وَ هِذَآ اَخُو غَامِدٍ وَ قَدْ وَرَدَتْ خَیْلُهُ الاَْنَبارَ، وَ قَدْ قَتَلَ حَسَّانَ بْنَ حَسَّانَ الْبَکْرِیَّ، وَ اَزَالَ خَیْلَکُمْ عَنْ مَّسَالِحَهَا. وَ لَقَدْ بَلَغَنِی اَنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ کَانَ یَدْخُلُ عَلَی الْمَرْاَةِ الْمُسْلِمَةِ وَ الاُْخْرَی الْمُعَاهِدَةِ فَیَنتَزعُ حِجْلَهَا وَ قُلْبَهَا وَ قَلاَئِدَهَا وَ رِعَاثَهَا، مَا تَمْتَنِعُ مِنْهُ اِلاَّ بالاِسْتِرْجَاعِ وَ الاِسْتِرْحَامِ. ثُمَّ انْصَرَفُواْ وَافِرِینَ، مَانَالَ رَجُلاً مِّنْهُمْ کَلْمٌ وَ لاَ اُرِیقَ لَهُمْ دَمٌ. فَلَوْا اَنَّ امْرَاً مُّسْلِمًا مَّاتَ مِنْ بَعْد هِذآ اَسَفًا مَّا کَانَ بهü مَلُومًا، بَلْ کَانَ بهِ عِنْدی جَدیراً»[11] . این جمله امام باید امروز برای ملت ما شعار شود.

باید تابلو شود و باید پوستر شود و به همه جا داده شود. علی(ع) می‌فرماید: به خدا قسم هیچ ملتی و هیچ مردم و گروهی، دشمنشان جنگ را بر آنها تحمیل نکرد و در خانه‌شان نیاورد، مگر اینکه اینها ذلیل شدند. یعنی اگر اجازه دادید که آنها بیایند دم خانه شما بجنگند، شما ذلیل هستید. ولی اگر شما جنگ را به در خانه آنها بردید، اگر شما حمله را آغاز کردید و اگر هجوم را شما آغاز کردید، قوی هستید. ولی اگر به جای مهاجم بودن مدافع بودن را انتخاب کردید، بدانید که ذلیل شده‌اید.

چه ذلتی از این بدتر و بالاتر که یک عده که تعدادشان را در آرا دیدیم، این قدر به خودشان جرأت و جسارت بدهند که در دانشگاه، مسجد، مدرسه، خیابان، کارخانه، راه، بازار و همه جا علیه انقلاب ما شعار پرکنند! این ذلت است؛ ضمن اینکه آزادی است، یک نوع ذلت است.

بنابراین روح حرف من به عنوان یک دستور دینی و به عنوان یک برنامه جهاد و به عنوان دستور قاطع علی(ع) و به عنوان موضوعی که علی(ع) دلش از آن خون بود و از مردم گله کرد، این است که؛ حالت غرور، شخصیت، انقلاب، هجوم، پیشرفت، تلاش، مواجی، توفندگی و بالندگیتان را حفظ کنید و ذلت اینجاست که قرآن می‌فرماید: «یا اَیُّهَا الَّذüینَ امَنُوا مالَکُمْ اِذا قüیلَ لَکُمُ انْفِرُوا فüی سَبیüلِ اللّهِ اثّا قَلْتُمْ اِلَی الْاَرْضِ اَرَضیüتُمْ باْلحَیوةِ الدُّنْیا مِنَ الْاخِرَةِ فَما مَتاعُ الْحَیوةِ الدُّنْیا فیِ الْاخِرَةِ اِلّا قَلیüلٌ»[12] ، مسلمانها چرا این قدر بد شده‌اید که

وقتی فرمان جهاد به شما می‌دهیم، خودتان را به زمین می‌اندازید و سنگینی علایق دنیوی شما را به زمین می‌گیرد و زمین گیر می‌شوید؟ «اَرَضیüتُمْ باْلحَیوةِ الدُّنْیا مِنَ الْاخِرَةِ» شما این دنیای پست و محقر و کوتاه و بی‌ارزش را بر آخرت بی‌پایان و عزیز و عظیم ترجیح دادید. «فَما مَتاعُ الْحَیوةِ الدُّنْیا فیِ الْاخِرَةِ اِلّا قَلیüلٌ» خیلی بی‌شعورید اگر این چنین باشید. دنیا در مقابل آخرت هیچ چیز نیست و شهادت برای انسان یک پرش و جهش است «وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَاَ الَّذüی اتَیْناهُ ایاتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها فَاَتْبَعَهُ الشَّیْطانُ فَکانَ مِنَ الْغاویüنَ»، این خیلی مهم است. «وَلَوْ شئْنا لَرَفَعْناهُ بها وَ لکِنَّهُ اَخْلَدَ اِلَی الْاَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْب اِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ اَوْتَتْرُکْهُ یَلْهَثْ ذلِکَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذüینَ کَذَّبُوا بایاتِنا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُوِنَ»[13] ، پیغمبر(ص) به این مردم این داستان را

بگو. آن کسی که خدا آیاتش را به آنها داد، این آیات را از خودش دور کرد و کنار زد و دنبال شهوات و امیالش رفت و اخلد به ارض کرد و به زمین تمایل کرد، به جای اینکه به آسمان تمایل کند، چشمش را به زمین دوخت. به جای اینکه از فضا حرکت کند، زیر خاک حرکت کرد.

این آدم مثلش یک سگ است. این مصداقش جامعه‌ای است که خداوند به آن رهبر عظیم‌الشأنی داده، انقلاب عظیمی داده و پیروزی فوق‌العاده‌ای که چشم دنیا را خیره کرده و در دنیا به عنوان انقلاب به سبک ایرانی جا باز کرده است. به آن امکانات اقتصادی، روحیه انقلابی و رهبری داده است. انسان ناسپاس همه اینها را کنار بگذارد و به دنبال توقعات بی‌ارزش فوری و نابجا بیفتد که هیچ انقلابی در دنیا به این زودی به مردم عرضه نکرده است. این حالت را به عنوان یک سگ ناسپاس شکست خورده مورد هجوم خدا، معرفی می‌کند.

امیدوارم با بهره‌گیری از این سخنرانی، ملت ما در سراسر کشور آماده باشند. آماده باشید، ولی تجاوز نکنید، مغرور و با شخصیت و پر افتخار باشید و ریزه خوانی‌ها، شعارهای فریبا و ادعاها و اتهامات ضد انقلاب شما را ضعیف نکند و انضباط و استقلال و شخصیت و عظمت خودتان را حفظ کنید و مطمئن باشید در چنین شرایطی پیروزید و حق با شماست.

            والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته