این جنگ در تاریخ اسلام و ایران و روحانیت از هر بعدی که بهآن نگاه کنیم یکی از قطعات بسیار مهم تاریخ ماست و خیلی از چیزها بهخاطر ویژگیهای این جنگ قابل آموختن و بررسی و استفاده میباشد.
غیرقابل مقایسهاینکه یک کشور و یک ملت با همه ایثارها و تقید بهاصول و مقررات و آداب بودن جنگ تحمیلیاخلاقی و انسانی و جهانی در یک طرف باشد و آن طرف قضیه قدرتهای ایران باسایرجنگهاعظیم دنیا با همه نامردمیها است. در این طرف تکیه بر مردم و در آن طرف قضیه، چگونه در رابطه با این جنگ، آن همه تضادهای موجود در اردوگاه کفر حل میشود که البته اینها همه بهخاطر خطر اسلام حل میشود و حضور آمریکا و شوروی و ارتجاع عرب و کسانی همچون حزب بعث که در بین اعراب شعار تقدم میداد در کنار هم، بهخاطر پیدا شدن نقطه مشترک در مقابل خودشان که همان حرکت اسلام است، میباشد.
در جنگ اول و دوم جهانی نیز وقتی که بخش عظیمی از دنیا وارد جنگ شده بودند، وضع این گونه نبود. محور متحدین و متفقین در برابر هم یک بلوک بندی خاصی را برای خودشان پیدا کرده بودند و این یک حالت تازهای بود که در جنگ ما وجود داشت.
در داخل کشور ما واقعآ یک حادثه عجیب و غریبی اتفاق افتاد و آن حادثه فوق العاده، این بود که مردم و جوانهای ما با مقاومت بسیار و صبر عظیم، مشکلات زندگی و جنگ و انقلاب را با هم تحمل کردند و نگذاشتند که دشمن بهاهداف خود برسد. برای دنیا غیرقابل تصور بود که با این هماهنگی که از پیش شده بود، پول ارتجاع عرب و اسلحه شرق و غرب و امکانات فراوان تبلیغاتی امپریالیسم غرب را بر سر یک کشور و انقلاب نوپا بریزند و آن انقلاب بماند و مقاومت نماید. این برای آنها بسیار بسیار بعید بود و لذا میبینیم در وضعیتیک مقطعی، همگی حسابی در خطر قرار گرفته بودند و همه همتشان این بود داخلکه بهیک نحوی از این چاهی که کنده بودند و بهداخل آن افتاده بودند، بیرون کشوربیایند، لذا بهمحض اینکه جمهوری اسلامی ایران قطعنامه 598 را پذیرفت، در ظرف یکی دو هفته جنگ تمام شد، در صورتی که آن طرف از مدتها پیش پذیرفته بود و همه هم قضیه را دنبال میکردند، ولی جنگ ختم نمیشد. به نقطهای رسیده بودند که آنها بیشتر از ما بهختم جنگ احساس نیاز میکردند و اینها در سایه فداکاری و جانبازی مردم ما بود.
در زمان حاضر هنوز قلمهای بیگانه و جهانی حاضر نیستند که روی این مسائل مطلب بنویسند، منتهی حقایق این جنگ در فیلمها و اخبار ثبت شد که بعدآ مورد تحلیل قرار خواهد گرفت. یک روزی این صحنهها در اختیار تاریخ بشریت قرار میگیرد و بهاین نتیجه میرسند که چه اتفاقی در این جا افتاد که مردم، مثل پولاد آبدیده، اینطوری توانستند خطر را از خود دفع نمایند.
مردمی بودن جنگبرای افرادی که در این جنگ سرمایهگذاری بیشتر نمودهاند، امثال خانواده شهدا و جانبازان و اسرا و مفقودان و خود اسرا و رزمندگان، باید حساب جداگانهای در جامعه باز شود.
این امتیاز باید در بعد فرهنگی و هم در بعد معنوی ثبت شود و مشخص گردد. این امتیازها باید بهصورت سرفصلی در تاریخ ما و مدارس و دانشگاهها و مراکز آموزش نظامی و در هنر و فیلمها و داستانها و در اشعار و سرودها، جایگاه خود را باز نماید. یک مدتی باید اینها مایه تغذیه فرهنگی و معنوی کشور ما باشند، زیرا این فقط مختص به خود آنها نیست، بلکه بهکل جامعه، تاریخ و انقلاب تعلق دارد.
بخش اساسی قضیه این است که اینها تنها بهاستقبال خطر رفتند و اثر حضور فرهنگی اینها در تاریخ و در نسلهای آینده، بیشتر از حضور آنها در سنگر میباشد، بنابراین وظیفه ادبا و اهل زبان و قلم و هنر است که این کار را بهعهده بگیرند و انجام دهند.
وقتی که گفته میشود یک رزمنده باید برای حضور در دانشگاه اولویت داشته باشد، این فقط قدرشناسی از او نیست که حق او را بدهیم تا در دانشگاه درس بخواند و بهمقام والای علمی برسد، بلکه این حق جامعه است. یعنی جامعه حق دارد که این طور افراد را بپروراند، تا اینها بهمسئولیتهای اساسی برسند، اگر کسی حاضر شده است جوانی خود را در سنگرها زیر باران گلوله گذارد، در جامعه مسئولیتی بگیرد، همان روحیه را با خود به سنگر مسئولیت خواهد آورد. این با کسی که فقط برای درآوردن نان و آب به اینجا بیاید و یا خدمت بکند فرق دارد. در این جا حق فرد و جامعه کاملا" با هم است. اگر امتیازی باید به جبهه رفتهها و خانوادههای شهدا و جانبازان داد، فقط حق آنها نیست. نه اینکه حقشان نباشد بلکه تا آخر حق دارند، ولی جامعه هم حق دارد. حضور احترامآمیز یک جانباز در یک محیط کاری، باعث این میشود که افراد جامعه بفهمند که باید احساس وظیفه و فداکاری و گذشت و مقاومت داشته باشند.
قدردانی ازیکی از کارهای مهم ما بعد از جنگ این است که از این سرمایههای عظیم سرمایههایتاریخ قدردانی بکنیم و سپس باید برنامه ریزی درستی برای حضور معنوی عظیم تاریخاینها در جامعه بشود. حضور معنوی اینها در جامعه باید بگونهای باشد که بتوانند جامعه را نورافشانی نمایند. خانوادههای شهدا باید بگونهای در تاریخ ما نگهداری شوند که برای دیگران مشعل هدایت باشند. داستانها، فیلمها، تئاترها و سرودها باید همه از ایثارگریهای این عزیزان تأثیر بگیرد. البته این لازمه یک کار فنی بسیار ماهرانهای است که این نوع ادبیات در جامعه بتواند شکل بگیرد.
حضور طلاب و روحانیون در بین گردانهای خط شکن بسیار توان افزا و روحبخش بود. بطور یقین طلاب و روحانیت نقش بهسزایی در این جنگ ایفا نمودهاند و تاکنون روحانیت در مبارزه و جنگ در کانون خطر حضور داشته است. افتخاری که برای روحانیت مانده است این است که وقتی ما به نسبت حساب بکنیم، روحانیون از سایر اقشار بیشتر شهید و جانباز تقدیم انقلاب کردهاند. البته این خسارت ما نیست، بلکه مربوط به همه جامعه است. هدایتی که بهواسطه حضور شماها در خط اول و سنگر انجام گرفته است از ساعتها بحث، ارزشی بیشتر دارد. وقتی که مداد علما و خون شهدا در یک مسیر قرار بگیرد ارزش زیادی در جامعه ایجاد مینماید.
والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته