«اَلْحَمْدُالِلّهِ ربِّ الْعالَمین وَ اَلصَّلوةُ وَالسَّلامِ عَلی رَسولِ اللّهِ آلِهِ أَجْمَعیüنْ»
خیر مقدم عرض میکنم به میهمانان محترم کنفرانس، میهمانان خارجی و داخلی و تشکر از کسانی که زحمت کشیدهاند و برای سمینار مطالبی تهیه کردهاند و امیدواریم که مطالب تهیه شده در این مجمع بتواند در تاریخ آینده و روابط بینالمللی تأثیر داشته باشد و گوشهای از مشکلات جوامع انسانی را که دچار روابط غیر عادلانه است را حل بکند.
من از دور در جریان بحثهای این اجتماع بودم و با جمعبندی که در این چند لحظه شنیدم به نظر میآید که ابعاد گوناگونی از مسائلی که باید مطرح میشد، مطرح شده است.
هشت سال دفاعمن یک نکته خاصی به ذهنم رسید که اینجا بیشتر رویش تأکید خواهم کرد. وجنگ به عنواناز دیدگاه ما که در متن حوادث و جریانات این هشت سال و سالهای قبل از آن تجربهای گرانقدرکه سالهای انقلاب بود، هستیم و هم مسائل را با همه وجودمان لمس
میکردیم، درسهای فراوانی میشود برای غنیتر کردن تاریخ و تجربههای انسانی در روابط بینالمللی از این هشت سال جنگ نابرابر گرفت.
البته این بستگی به این دارد که انسانهایی که میخواهند از این مسائل استفاده بکنند، متفکرین، تحلیلگران، خودشان را از پیش داوریها خالی بکنند و سعی کنند با واقعیتها آنگونه که بوده در این دوران تماس حاصل بکنند، آزمایشگاه بسیار غنیای است این قطعه تاریخ برای شناخت جریانهایی که بر جهان و روابط بین انسانها حاکمیت دارد و در این آزمایشگاه انسان چیزهایی میتواند بهدست بیاورد که در جاهای دیگر به آسانی بهدست نمیآید زیرا این جنگ ویژگیهایی دارد که در جاهای دیگر نبوده است.
ریشه دار بودناولین مسأله اینجا است که این جنگ که شروع شد، بین دو کشور جا افتاده و کینه وحملهآماده نبرد این جنگ اتفاق نیفتاده است. یک انقلاب، انقلاب به تمام معنی و به ایراناصیل و مردمی تنها از یک طرف و رژیم وابسته و متکی به قدرتهای بزرگ دنیا و آماده جنگ از طرف دیگر، شما میدانید که قبل از انقلاب بین ایران و عراق یک مسابقه تسلیحاتی بوده است، یعنی عراق برای مقابله با ایران از پیش آماده بود ضمن اینکه آن طرف هم، با اسرائیل مواجه بوده، بنابراین دولتی در عراق حاکم بوده است که مقدار زیادی از امکانات کشورش را صرف تهیه یک نیروی نظامی کرده بود، در ایران هم همچنین بود، یعنی ایران هم ـ رژیم سابق ـ در این مسابقه تسلیحاتی بهشدت وارد بود و امکانات زیادی هم تهیه کرده بود و نسبت به عراق در آن موقع، دست بالا را هم داشت. چون متکی به آمریکا بود متکی به ناتو بود و قدرت ناتو میچربید، منتها با رفتن رژیم سابق از ایران آن قدرت نظامی بهطور کامل و قابل استفاده در اختیار مردم و انقلاب نبود، رژیم سابق متکی بود به آن امکانات نظامی که درست کرده بود، طبعاً با رفتن آن مسائلی در ایران اتفاق افتاده بود، ارتش ایران، مدیریت سابق خودش را از دست داده بود، کارشناسان آمریکایی بودند، مستشاران آمریکایی و انگلیسی بودند که ارتش ایران را آن موقع هم تعلیم میدادند و هم هدایت میکردند و تخصصهای سطح بالایی که در ارتش بود، هنوز در ایران آماده بهره برداری
نبود.
حمله عراق بسیاری از سران ارتش هم از مهرههای آمریکا و ضدانقلاب بودند، بنـابراین به ایران با اینکه امکانات فراوانی در ایران وجود داشت ولی آن امکانات برای مردم و دروضعیت برای انقلاب به طور نقد قابل استفاده نبود، عراق همه چیزش آماده بود و ایران بحرانی ونامتعادل امکاناتی داشت که نیاز داشت به یک زمانی که انقلاب و نیروهای مخلص ارتش که طبقات پایینتر ارتش بودند و آن پیکره اصلی ارتش بود، آنها بتوانند مسطح بشوند، و این نشده بود، ما هنوز مشغول تصفیه ارتش بودیم، امرای ارتش فرار کرده بودند خیلیهایشان محبوس بودند، کارشناسان آمریکایی که رفته بودند، کسی جایشان را نگرفته بود، تعداد زیادی از قراردادهایی که مکمل قدرت ارتش بود در همان روزهای قبل از انقلاب لغو شده بود.
بختیار لغو کرده بود و خیلی از امکانات بدون لجستیک مانده بود.
کمبود نیروهاینیروی نظامی دیگری هم در ایران پا نگرفته بود، کمی پاسدار داشتیم که آنها مدافعدر حد حل مشکلات داخلی انقلاب و برخورد با ضدانقلاب در داخل بودند خوب یک رژیم مسلم دیکتاتور و آماده نبرد و یک انقلاب با هیچ برنامه برای اینگونه حوادث میتوانند مؤثر باشند.
همه هم به نوعی در آن موقع پشتیبان رژیم متجاوز عراق بودند، البته اینها اینجا بحث شده به خاطر ]اینکه[ اثبات بکنند که متجاوز کیست. من از یک بعد دیگری میخواهم حرف بزنم، میخواهم بگویم این ویژگی در جنگهای دیگر پیدا نمیشود، معمولاً جنگهای دنیا در شرایطی اتفاق میافتد که دو طرف یک نوع آمادگی برای شروع جنگ پیدا میکنند.
و عجب این است که این شرایط برای تکان دادن وجدان انسانهای معمولی باید کافی باشد، یعنی؛ وقتی که یک انقلاب مردمی بدون وابستگی به جاهای دیگر و تنها با مشکلات انقلاب خودش دست به گریبان است، ناظران جهان که ببینند این انقلاب ظالمانه مورد تعدی قرار گرفته، باید شاکی بشوند و باید یک حرکتی بکنند، این حرکت را ما آن زمان ندیدیم. سازمان ملل شورای امنیت کاری را که حالا دارد میکند آن زمان نکرد. کاری که بعداً شروع کرد انجام بدهد
وقتی که دید انقلاب ما از پا در نیامده روزهای اول جنگ نکرد. آمریکا هیچ اظهار تأسفی نداشت بلکه خوشحال بود و از پیش هم ما را تهدید میکرد. وقتی که کودتای نوژه قبل از جنگ در ایران شکست خورد، آنها صریحاً گفتند که اتفاق دیگری در ایران خواهد افتاد که ایران نمیتواند مقاومت کند. آنقدر مطمئن بودند به این حرکت که انقلاب شکسته میشود از پیش هم ابایی نداشتند که به نحوی ما بفهمیم. روسیه بهعنوان یک قدرت همسایه ما در جنوب اظهار خوشحالی کرد و خوب تاریخ همه اینها را ثبت کرده و بعداً هم وضع عوض شد.
موضعگیری عوض شد، من نمیدانم حالا شما در تاریخ معاصر جایی را دارید، مخصوصاً در این یکصدسال اخیر انقلابی تنهای تنها و بیاتکاء به هیچ قدرت خارجی پیروز شده باشد و در همان دوران مشکلات انقلاب چنین جنگ وسیعی به او تحمیل بشود. در این ماجرا مطالب مهمی وجود دارد.
حاکمیت افرادمن خودم نتیجهای که میخواهم از بحثم بگیریم اول اشاره میکنم که آقایان صالح دردنیاو خانمها ضمن بحث خودشان هم در ذهنشان مرور بکنند. من الان مشکلات مقرراتی دنیا، کمبود مقررات و سازمانهای ناظر را ضمن اینکه تا صدور قبول دارم ولی شکل اصلی را این نمیبینم. مشکل اصلی را کمبود انسانهای صالح در رأس قدرتهای دنیا میبینم.
اگر آدمهای صالح در دنیا حاکم باشند و قدرتها را در دستشان داشته باشند حالا چه قدرت سیاسی و چه قدرت اقتصادی و چه قدرت فرهنگی و علمی، اگر انسانهای صالح این اهرمهای قدرت - تقریباً همه قدرتها را عرض کردم - همه شعبههای قدرت در اختیارشان باشد، ما هر قدر هم قانون عادلانه برای دنیا بنویسیم با اینها نمیتوانیم عدالت دنیا را تأمین بکنیم.
این مشکل اساسی که بشریت از آن رنج میبرد این است. البته شما زحمت میکشید و عیوب مقررات بینالمللی را رفع میکنید، ما با این کار مخالفتی نداریم. در داخل یک جامعه هم همینطور است شما جامعه را بدهید به دست یک عده متجاوز و انحصارطلب قدرتطلب حالا هر چه هم قانون باشد و هر
چه هم قوانین عادلانه بنویسید خوب قوانین متروک میماند یا به نفع آنها تقسیم میشود و توجیه میشود.
الان دنیا اینطوری است خانواده بزرگ دنیا قدرتش را در اختیار کسانی داده که آنها دنبال حق و عدالت نیستند. اگر دنبال حق و عدالت بودند با همین سازمانهای موجود و با همین مقررات که شاید هم مقررات قوی باشند خیلیهایشان با همین دنیا را عادلانه میچرخاندند.
حالا ما نمونههایی از بیعدالتیها را در این جنگ میگوییم. خوب، شده و مکرراً گفتهایم. بههرحال برای اینکه این بحث را بپرورانیم ناچاریم یک قدری نمونه بگوییم والا لزومی نمیدیدم چیزهایی که حتماً مکرر در این جلسه تکرار شده، من هم مطرح کنم. از اول که این جنگ شروع شد با اینکه ما طرف مظلوم و مورد تجاوز بودیم و دنیا حق میدهد به مظلوم و مکاتب دنیا حق میدهند به مظلوم که در دفاع از خودش به هر چیزی متوسل شود ما، ترجیح دادیم که پایبند به اصول باشیم. دلیلمان هم این است و هنوز هم این فکر را داریم و در آینده نیز خواهیم داشت، ما یک انقلاب فرهنگی هستیم، پیش از آنکه یک انقلاب سیاسی یا اقتصادی باشیم ما برای همین مشکلات مردم که همان مشکلات کمبود دنیا است ]جنگ [کردهایم حالا من نمیدانم به این حرفمان چقدر برسیم.
هدف اصلی انقلابولی هدف اصلی انقلاب اسلامی انسان سازی است که هدف انبیاء بوده ونقش انبیاءاست. برای ساختن انسان در تاریخ حضرت موسی(ع)، حضرت عیسی(ع)، حضرت ابراهیم(ع)، حضرت رسولاکرم(ص) پیغمبر ما و دیگر انبیاء همت اصلیشان این بوده که انسانهای صالح را تربیت بکنند، انسانهای صالح خودشان راه را باز میکنند و آنها حق را در جامعه پاسداری میکنند. هدف انقلاب ما این است، چون این هدف است بنابراین ما باید همه جا مواظب باشیم. این چیزهایی که انسانها را از لحاظ روحیه شکست میدهد و منحرف میکند و تردید در دل انسانها ایجاد میکند از آنها اجتناب بکنیم و روی این اصل ایستادهایم. من نمیگویم حالا در هشت سال جنگ در طول جبههها و در
برخوردها و سربازان ما یک کاری اتفاق نیفتاده باشد که ما قبول نداریم.
حوادث عجیببه هرحال هیچ کس نمیتواند همه چیز را در این وسعت کنترل بکند، ولی اول جنگجای انقلاب این بوده و بنای دفاع بر این بوده است. ما از اول فکر کردیم که در این دفاع روی اصولی که معتقد هستیم و برای آن انقلاب کردهایم پافشاری بکنیم حوادث عجیبی از اول جنگ من یادم است، آن اوایل نیروی هوایی ما برتری داشت نسبت به عراق، خیلی هم برتری داشتیم. یکی از نقاط قوت ما بود. در همان چند روز اول جنگ ما ضربات کاری وارد کردیم.
اساس اقتصادی عراق، همین چیزهایی که عراق در دریا داشت البکر و الاُمیه و آن وسایل صدور نفت و اینها همه منهدم شد که نفت عراق از همان روزهای اول رسید به صدودویست هزار بشکه در روز که اصلاً دیگر تقریباً فلج شد. من یادم است که خلبان از مأموریت برگشته بود، رفته بود یک پل نظامی را بزند وقتی که گزارش میداد میگفت: من رفتم روی پل، دیدم که یک ماشین غیر نظامی از روی پل در حال عبور است، مقداری در آنجا چرخیدم تا این ماشین از روی پل عبور کند بعد پل را منهدم کردم، برای اینکه نمیخواستم کسی که در
جنگ نیست آسیب ببیند. خوب این خلبان این تأخیری که آنجا میکرد ممکن بود به قیمت جان خودش و از دست دادن هواپیمایش تمام بشود و شاید از لحاظ اصول نظامی هیچ فرماندهی نتواند این را تأیید بکند، ولی فرماندهان ما آن روز تأیید کردند و گفتند که کار درستی شما انجام دادهاید.
رفتار با مردمهمان روزهای اول جنگ، عراق وقتی با قدرت وارد ایران شد ما که آماده غیرنظامینبودیم، پنجاه، شصت کیلومتر جلو آمد؛ نزدیک دزفول، نزدیک اهواز، نزدیک باختران. یکی از کارهایی که عراقیها کردند مردم غیر نظامی آن منطقه را بهعنوان اسیر جمع کردند و آن طرف بردند، و هنوز هم اینها آنجا هستند. برای اینها یک جایی مثل اردوگاه درست کردهاند هشت سالی است که عده زیادی از مردم که به هیچوجه در جنگ شرکت نداشتند، اینها باز داشت هستند در اردوگاه، و ما تا امروز یک نفر هم عنصر غیرنظامی عراقی را در بازداشت خودمان نداریم، ما در شهر حلبچه که رفتیم به مردم گفتیم که میل خودتان
است، میخواهید بیائید با ما میهمان ما باشید، میخواهید هم بروید بهطرف عراق و با آنها باشید و عدهای انتخاب کردند بیایند این طرف و عدهای انتخاب کردند رفتند آن طرف و اینهایی که آمدند به آنها گفته شد که میهمان هستند و هر روزی که مایل باشند میتوانند به عراق بازگردند، و شما دیدید که عراق مردم شهر خودش را یعنی- شهری که ما گرفتیم- شهر حلبچه را چگونه با بمب شیمیایی آنطور بهصورت فجیع قتل عام کرد، جنگیدن با این دو روحیه مختلف بسیار دشوار است برای کسی که پایبند اصول است و همه چیز را میخواهد مراعات بکند خیلی سخت است ولی برای دشمن همه چیز آسان است و او هیچ چیز مانعش نیست.
سیاست حضرت علیبرای حرکت نظامی که میخواهد بکند ما این را در تاریخمان از رهبرصدر درجنگهاواسلام، مرد دوم اسلام حضرت علی ابنابیطالب(ع) داریم که گاهی میآمدند پایبنداصولاعتراض میکردند به ایشان در مقابل معاویه که جنگ داشت، بودن ایشان علیابنابیطالب(ع) میآمد و میگفتند شما از آن شیوههایی که معاویه دارد استفاده میکنید چرا استفاده میکنید، انواع و اقسام شیوهها را برای تضعیف لشکر علیابن ابیطالب(ع) استفاده میکرد، میگفتند معاویه سیاستمدار است و علیابنابیطالب(ع) سیاستمدار نیست، توی کلمات ایشان در نهجالبلاغه هست که درس ما از آنجا گرفته شده که حضرت میفرمایند که نه اینکه من سیاست نمیدانم و نه اینکه من بلد نیستم این حیلهها و این رندیها را به خرج بدهم، با اصول اسلام سازگار نیست، آنها خیال میکنند که من بلد نیستم اینکار را بکنم، چرا؟ "لول اَلطّغالکُنت اَدهل عرب" اگر من پایبند اصولم نبودم من زیرکترین و رندترین مردان عرب بودم، میتوانستم هر طرحی را برای از خط در کردن دشمن بریزم.
اصلیترین هدفاین اصل است برای ما و روی این اصل ایستاده بودیم، هنوز هم به این اصل انقلابپایدار هستیم و فکر هم میکنیم پیروزی ما این است. آن راهی که ما انتخاب کردیم توی انقلابمان و برای آن انقلاب کردیم و مردممان را این جوری هم میخواهیم تربیت بکنیم، آن راه را یک ذره هم منحرف نشدیم، البته خداوند
حفظ کرده، انسان در شرایط سخت تاب و تحملش را ممکن است از دست بدهد، ولی ملت ایران مجموعه حاکمیت ایران و رهبری این انقلاب روی اصول خودش توانسته تکیه بکند، برای اینکه انسانها بالاخره این تاریخ را مطالعه میکنند، آنهایی که بخواهند درس بگیرند، درس میگیرند و ما خودمان را پیروز میدانیم و فکر میکنیم عمده پیروزی ما این است که اصول را حفظ کردهایم و دنیا را و آنهایی را که موضع غیر عادلانه گرفتهاند، آنها را شکست خورده میدانیم و فکر میکنیم که این تاریخ درس بزرگی میشود برای آیندگان، بالاخره این مسائل مطرح خواهد شد.
مشکلات اوایلهمین حالا هم حرفهای زیادی زده میشود، یعنی اینطور نیست که کسی انقلابنداند. بسیاری از متفکران دنیا، انسانهای صالح در همین مطبوعات آلوده و در همین رسانههای آلوده که امپریالیسم خبری آنها را نردبان ترقی خودش کرده، باز ما میبینیم که حرفهای حسابی گاهی در میآید، خوب اصل مطلب اینکه، ما دفاع کردیم، هیچ کس نمیتواند شک بکند، خود عراقیها هم وقتی میخواهند قضیه را لوث بکنند، میگویند ما قبول داریم که وارد خاک ایران شدیم ولی ایران ما را تحریک کرده، این ادعا از آن ادعاهای عجیب و غریب است. یک انقلابی که تازه پیروز شده، انقلابی که در درون خودش مسأله تصفیه ارتش را دارد، مسأله تصفیه پلیس را دارد، مسأله تصفیه سازمانهای اطلاعاتی را دارد، مسأله گروهکهای فراوان چپ و راست را دارد، ما سالهای اول انقلاب همه میدانند، شماها هر یکیتان اهل اطلاع باشید میدانید ما شبیه جنگ مسلحانه داخل کشورمان داشتیم، وقتی که انقلاب شد یکی از اتفاقاتی که افتاد پادگانها غارت شد و گروهکهای چپ که در ایران آن موقع سازمان داشتند، و مجموعه مردم که سازمان نداشتند آنها ریخته و پادگانها را غارت کردند و همه جا مسلح شدند و وقتی که دیدند در انتخابات اکثریت ندارند افتادند به جان مردم. ما هر روز ترور داشتیم، هر روز انفجار داشتیم، کودتا داشتیم همین کودتای نوژه چند هفته قبل از جنگ اتفاق افتاد و اصلاً تصور اینکه ایران آنقدر به خودش مسلط باشد که بخواهد به این زودی برود
به عراق و عراق را تحریک بکند، این از لحاظ یک آدم آشنا به تاریخ سیاست چیز درستی از آب در نمیآید.
ما ممکن است صریح حرفهایی میزدیم، ما حرفمایمان را همین حالا هم میزنیم و همیشه رک میگفتیم که ما چه میخواهیم از این انقلابمان، اما اینکه آماده باشیم که در یک کشور همسایه بخواهیم برنامه پیاده بکنیم، تحقیقاً انقلاب ما آن روز آماده نبود و همه هم میدانند که اینجور است. ارتشمان هم که آماده دفاع نبود، این ادعا که ما تحریک میکردیم و غصه چه داشتیم در عراق این ادعا پذیرفته نیست، مگر در حد اعلام مواضع انقلاب که این هیچ جا و در هیچ مکتبی نمیتواند جرم باشد که یک انقلابی و نیک مکتبی نظرات خودش را به دنیا اعلام بکند. شروع جنگ تحقیقاً برای نابودی انقلاب بود. علت آن هم این بود که نه شرقیها راضی بودند از این انقلاب ما و نه غربیها، غربیها که بیشترین منافع را در ایران داشتند قدرت ناتو را عرض میکنم، این انقلاب را مستقیماً علیه منافع خودشان میدانستند.
شرقیها هم که امید داشتند در کشورهای اسلامی از خلاء یک حاکمیت مکتب عدالت خواه استفاده بکنند و از کمبود راه درست در میان این ملتها زمینه نفوذ مارکسیسم را داشتند توسعه میدادند وقتی که دیدند اسلام با آن افکار عدالت خواهانه سردر آورده و شعار عدالت را از زبان اسلام که عزیزترین سرمایه مردم بود در دنیا شنیدند، آنها زود فهمیدند که زمینه توسعه مارکسیسم در دنیای اسلام دارد از بین میرود و این هم یک واقعیت شد، یعنی بعد از انقلاب اسلامی است که رنگ حرکت مارکسیستی و کمونیستی حسابی کم شد. اگر منصفانه کسی قضاوت بکند میبیند که حرکت مارکسیسم با شروع انقلاب اسلامی و با پیروزی اسلام در ایران یک دفعه سقوط میکند.
ناراضی بودناین منحنی را اگر آدم نگاه بکند میبیند که یک دفعه چند پله میافتد پایین و کاپیتالیستهاوامروز شعار مارکسیسم در هیچ یک از کشورهای اسلامی دیگر رنگ ندارد این مارکسیستهابیرنگی مسئول موفقیت کاپیتالیسم نیست. کاپیتالیسم چیزی ارائـه نکرده ازانقلابکه مارکسیسم را از بین ببرد، چیزی در اینجا مطرح شده که جوانان مسلمان که
برای تأمین عدالت از قرآن میبریدند احساس کردند این عدالت در قرآن بیشتر از جاهای دیگر است و عمیقتر است و اساسیتر است. مارکسیستها ناراضی بودند از این انقلاب، کاپیتالیستها ناراضی بودند از این انقلاب، ارتجاع منطقه که این یک عده سود طلب و شهوتپرست و بدون مکتب هستند تحقیقاً ناراضی بودند چون تهدید میشدند، آنها سرنوشت شاه را برای خودشان یک سرنوشت شریری میدیدند، بنابراین دشمنان ما صاحبان قدرت بودند و در کشورهای همسایه ما عنصر مناسبی هم پیدا کردند. حزب بعث عراق همان تهدیدی را میشد که شاه تهدید میشد، یعنی مردم عراق در روحیهشان و روابطشان با حاکمیت عراق مثل مردم ایران بودند و در تحلیل خیلی قابل قبول بهنظر میرسید.
توسعه حرکت مردماولین جایی که انقلاب اسلامی تکرار میشد عراق بود. مردم عراق هم به عراق بادیدنهمین امید حرکتشان را توسعه دادند، منتها عراق این را به پای ما نوشت. مردم انقلابعراق شاهد این انقلاب بودند، دیدند ]در[ ایران شده چرا در عراق نشود. آنها راه حل را در جنگ دیدند. اصلاً بحث این نیست که ایران آنجا تحریک میکرد، بحث این بود که برای جلوگیری از تکرار این انقلاب و برای مأیوس کردن مردم کشورهای دیگر برای اینکه این انقلاب راه خودش را به جای دیگر باز نکند، باید در ایران شرایطی بوجود آورد که دیگران بگویند نمیشود، این جنگ یکی از اهدافش این بوده، یعنی ایران را بهعنوان ایران غربیها هیچ وقت نمیخواستند.
مردم را مورد تهاجم قرار میدادند، آنها هنوز هم خیال میکنند در ایران برای آنها چیزهایی هست. آنها برای سرکوبی انقلاب و برای مهار انقلاب حاضر شدند اینکار را بهدست عراق که در آنجا شرق و غرب مارکسیسم و امپریالیسم عرب در این هدف بههم میرسیدند و تقاطع میکرد، خطهای حرکت را - صدام نقطه تقاطع حرکت این خطوط بوده - از آنجا شروع کردند.
مورد تأیید بودنفشار روی ایران آوردند و عجیب این است که این تجاوز ظالمانه رسوا مورد انقلاب ازطرفاعتراض جدی دنیای آن روز قرار نگرفت. هیچ کس نبود که آن روز ادعا بکند که
اکثریت مردمانقلاب اسلامی ایران اصیل نیست چون نزدیک نود و نه 99 درصد مردم رأی داده بودند به قانون اساسی و به انقلاب اسلامی آری گفته بودند عنودترین دشمنان ما قبول داشتند که این خواست مردم است. حالا اگر کسی اسلام را هم قبول ندارد و انقلاب را هم اصلاً قبول ندارد، لااقل غربیها که روی دموکراسی خیلی حساب میکنند با معیارهایی که با آن زندگی میکنند اینجا بهترین شکل دموکراسی حاکم بوده، یعنی خواست مردم بود. در کدام کشور غربی و در کدام یک از کشورهای دنیا شما الان میبینید که نود و نه درصد مردم نود در صد مردم هشتادو پنج درصد مردم یک اکثریت تا این حد بالا به این صورت دنبال حاکمیتشان باشند. همین حالا هم بعد از گذشت حدود ده سال از انقلاب و این همه مرارتها که تحمیل شده برانقلاب، کاش شما میهمانان ما روز بیعت مجدد با امام در ایران بودید و میدیدید که چه خبر بود در ایران و تحلیلهای رسانههای شما این بود که در ایران بین مردم و امام دیگر فاصله افتاده و مردم خسته شدهاند عجیب بود آن چیزهای که اتفاق افتاده و واقعاً در خانهها کمتر آدم میشد پیدا کرد روز بیعت مجدد مردم همه توی خیابانها بودند. کسانی بودند که ناراحت بودند که جنگ تمام بشود، خیلی هم بودند. مردم عمدتاً آن قشر وفادارتر به انقلاب تمایلشان به این بود که جنگ ادامه پیدا کند و ما چون جنگ را متوقف کرده بودیم از لحاظ روحی مردم شکسته شده بودند.
یکی بودن هدف ولی آن اصل وفاداری به نظام و امام و آن مایه اصلی دموکراسی در وآن برقراریغرب آن کاملاً در جای خودش بود، یعنی مردم ایستادند و حمایت کردند از امنیت درمنطقهبرنامهای که امام و رهبری ارائه داده بودند. خوب یک انقلاب اینجوری مورد تعرض قرار بگیرد، دنیا چرا آن عکسالعمل مناسب را نشان نمیدهد؟ ]به[ این سؤال شاید فقط آنهایی که میخواهند جواب درستی برای آن پیدا بکنند جواب بدهند. جواب واقعیاش این است که بغض به اسلام و بغض به کسی که منافع قدرتهای بزرگ را تهدید کرده، اینها را کور و خاموش کرده بود. این در شروع جنگ نزدیک یک سال و اندی طول کشید تا ما برخودمان مسلط شدیم و توانستیم خطوط دفاعیمان را سرو سامان بدهیم و نیروی مردمیمان را
آموزش بدهیم و تهاجم مقابل خود را شروع بکنیم. به محض اینکه ما دست به دو سه تا عملیات زدیم و عراق در میدان رو به هزیمت گذاشت. جنگ فتحالمبین و بیتالمقدس و امثال اینها اتفاق افتاد و خرمشهر را گرفتیم و دنیا فهمید که ما رو به پیشرفت هستیم، ما میبینیم که زمزمههای توقف جنگ بهطور جدی آن موقع شروع میشود، نه اینکه تاریخ دنیا است که وقتی که یک انقلابی مورد تعرض قرار میگیرد و وقتی که انقلاب موفق میشود از خودش دفاع بکند اظهار خوشحالی بکند. ما حرفی نداریم ولی بنده که نمیشناسم، یعنی این رسوایی که برای مدعیان دموکراسی و مدعیان حقوق بشر الان در این قطعه از تاریخ پیش آمده، بنده سراغ ندارم. رفته رفته که عراق احساس عجز کامل کرد و ما را در تعقیب هدفمان مصمم دید شروع کرد به کارهای ناشایست از لحاظ مقررات بینالمللی که هر یک از آنها کافی است که دنیا در مقابل او موضع بگیرد و دست او را ببیند. چنین اتفاقی نیفتاده است. از اول ما یک مطلب را مطرح کردیم، امروز هم آن مطلب را میگوییم، ما گفتیم، در تعقیب دشمن متجاوز ما عدالت را میخواهیم، نه خاک عراق را میخواهیم، بلکه حاضریم برای خاک عراق سرمایهگذاری بکنیم. ما میدانستیم در صورتی که حتی عراق را فتح نظامی بکنیم تازه اول مشکلات ایران است که باید فکری برای عراق بکند و مشکلات داخلی عراق را حل بکند و در کشور جنگ زده از ایران توقع دارند، ما برایمان روشن بود، اما یک چیز ما میخواستیم و آن تأمین عدالت بود، متجاوزی که همه اصول را زیر پا گذاشته کیفر ببیند، و امروز هم همین را میگوییم، امروز که قطعنامه را پذیرفتهایم به این امید پذیرفتهایم که به ما گفتهاند که ما در تعیین کمیته شناخت متجاوز جدی هستیم و خدا نکند که اتفاقی بیفتد و ما احساس کنیم که اینها به ما دروغ میگفتهاند، اگر چنین احساسی در ملت ما بوجود بیاید ممکن است عواقب ناخوشآیندی باز برای منطقه داشته باشد.
ما یک حرف داشتیم، اگر همان روز یعنی هفت سال پیش، که ما به طرف مرزهایمان به حرکت در آمدیم، میآمدند و میگفتند که این کمیته بهطور
جدی تشکیل میشود و شورای امنیت میآمد و این را اول اقدام میکرد و کمیته را تشکیل میداد ما همان روز پذیرفته بودیم. ما حرفمان را اول زدیم تا بهحال هم دنبال آن هستیم و فکر میکنیم اگر بخواهد در منطقه صلح واقعی بوجود بیاید و منطقه و دنیا به آرامش خوبی برسد، راه آن همین است.
این عدالت را باید بالاخره کسانی که طالب صلح هستند، طالب امنیت در منطقه هستند باید پافشاری بکنند، در موقعی که ما دست بالا را داشتیم باز همیشه مواظب بودیم که یک کار بیاصول و برخلاف اصولمان نکنیم، برای ما خیلی شیرین است.
لطف الهیما تاریخ جنگ را که میخوانیم و میبینیم که خداوند به ما این صبر را داد که بیحوصلگی بهخرج ندهیم و مثل عراق اصول را زیر پا نگذاریم، ما برایمان بسیار بسیار زیبا است و فکر میکنیم که این حرکت ما تاریخ ساز و انسان ساز است و اثر خودش را بالاخره روی انسانهایی که دنبال حق میگردند میگذارد، گرچه بوقهای تبلیغاتی دنیا، آن جرقههای نورانی و این صداهای آرام عدالت و حق را همیشه تحتالشعاع قرار میدهد. خوب شما الان میدانید که عراقیها چند سال است که علیه ما اسلحه شیمیایی را بهکار میگیرند، میدانید توی شهرهای ما ریختهاند، میدانید اوشنویه را همین دو سه روز پیش بعد از حکم شورای امنیت، بمباران شیمیایی کردند و بیش از ده هزار نفر را مسموم کردند، توی خود عراق هم این کار را میکنند و شماها میدانید و ممکن است عامه مردم ندانند که تهیه مواد شیمیایی برای یک کشوری مثل ایران کار دشواری نیست، ایران که کارخانههای عظیم داروسازی و متخصصان بسیار سطح بالای شیمی را دارد برایش این دشوار نیست. ما توانستیم صنعت موشک را که از پیچیدهترین مراحل صنعت نظامی است و آخرین رده صنایع نظامی دنیا است خودمان به آن برسیم.
استفاده ازاگر بنا داشتیم که از اسلحه شیمیایی استفاده بکنیم تحقیقاً میتوانستیم اسلحههای شیمیاییدر سطح وسیعی استفاده بکنیم چرا نکردیم؟ خوب دنیا باید وجدان خودش را اینجا قاضی بکند و متجاوز و مدافع را اینجوری بشناسد، جنگ شهرها را
عراقیها راه انداختند، از اول و هنوز هم در دستور کارشان است، زدن اوشنویه آخرین کار اینها بود، و شهرهای عراق تقریباً عمده شهرهای عراق در تیر رس توپخانههای ما بود، یعنی در جنگ شهرها تحقیقاً دست ما دست بالا بود. بصره یک میلیونی که زیر برد خمپاره اندازههای ما بود ما فقط موقعی میزدیم که عراق جنگ شهرها را اوج میداد و ما برای باز دارندگی میزدیم.
بصره که در برد ده کیلومتری نیروهای ما است، پر از جمعیت غیر نظامی است ولی آبادان و خرمشهر که در برد سلاحهای عراقی است از اول جنگ خالی شده، چرا؟
برای اینکه عراق هیچ ابایی ندارد، هر روز خرمشهر و آبادان را میزند، مردم نمیتوانند بمانند ولی ما نمیخواستیم مردم بصره را آواره بکنیم. در حد بازدارندگی وقتی که خیلی فشار میآمد به مردم ما، ما بصره را میزدیم، شهرهای عماره، علی شرقی، علی قربی، فایقتن، میدان، کویت، هندلی، دربندی فان سلیمانیه، قلعه دیزه، چوآرتا تمام این شهرهای مرزی عراق در طول 5 هزار و دویست کیلومتر ما در برد توپخانههای ما بود.
ما همیشه ملاحظه میکردیم، خوب اگر ما مثل عراقیها شیمیایی توی شهرهای آنها بهکار میبردیم، مردم متفرق میشدند و میرفتند و روی دست عراق میلیونها آواره میماند، اما این با ایدههای ما سازگار نبود، با اصول ما سازگار نبود، این سفر محققان شورای امنیت سازمان ملل که آمدند، خیلی دقت کردند، عراقیها خیلی صحنهسازی کردند، سربازهای خودشان را به شکلی آلوده به مواد شیمیایی کردند یا در میدان نبرد وقتی که مصدوم شده بودند نشان دادند، انبارهایی را ارائه دادند و گفتند که اینها اسلحههایی است که از ایران گرفتهایم و اینها هم خیلی دقت کردند و دیدید که محققین سازمان ملل گفتند که ما سرباز مجروح شیمیایی دیدهایم ولی برایمان روشن نیست که اینها در کجا مجروح شدهاند؟
اگر عراق توانست چنین چیزی را نشان بدهد، خوب نشان بدهد، اگر بود ثابت میشد و من به شما عرض میکنم که جمهوری اسلامی الان قدرت
ساخت انواع مواد شیمیایی معمول در ارتشهای دنیا را بهصورت انبوه در اختیار دارد. ولی علیه ملت عراق این را بهکار نگرفته، این پایبندی به اصول است، در همین خلیج فارس آنقدر درس برای دنیا وجود دارد برای اینکه متجاوز و مدافع را بشناسد که اگر یک ذره انصاف و وجدان انسانی در وجود دولتهای دنیا بود، اینها اینجا در مقابل ما خاضع میشدند، حدود هزار کیلومتر از مقابل ما کشتیها عبور میکنند، کشتیهای حامل نفت و به بندرهایی میروند که آن بندرها مرکز تدارکات عراق است، کویت و عربستان و بقیه کشورهای جنوب و اینها از زیر دید ناوها و قایقها و هواپیماها امنیت خلیج فارس را پاسداری کرده و در حد مقابله به مثل فقط عمل کرده، ما اگر آن روحیه بعثیها را داشتیم یا شبیه آمریکاییها و روسها فکر میکردیم، و از اول ماجراجویی میکردیم در خلیج فارس برای منطقه گران تمام میشد و این کارها را ما نکردیم، آن موقعی که حتی ناوهای آمریکایی هم نیامده بودند.
وقتی که یک کشتی از ما میخورد، یک کشتی که به بندر دشمن میرفت میخورد، وقتی هم که آمریکاییها آمدند همین کار باز هم ادامه داشت، یعنی آمریکاییها یک روز هم نتوانستند در مقابله به مثل دست ما را ببندند، یک بار هم نتوانستهاند تا همین حالا ما اصول خودمان را آنجا حفظ کردیم و چیز عجیبی است من نمیدانم که آیا وجدان مردم آمریکا شرمنده نیست که چنین حکومتی برآنها حاکم است که حکومتشان میآید توی خلیج فارس و میگوید شما بگذارید عراق کشتیهای شما را بزند و شما ببینید که منطقه بیطرف بین کویت و عربستان روزی سیصدوپنجاه هزار بشکه توی کشتیها میریزد و به نفع عراق فروش میرود و اسلحه میشود و برمیگردد در همین بنادر و میرود به عراق و روی سر شما ریخته میشود و شما مقابله به مثل نکنید. این منطق آمریکاییها است، من نمیدانم ملت آمریکا اصلاً برای اینگونه مسائل پروندهای میتواند درست بکند یا اینکه نه چون فکر میکند که ابرقدرت است و پول و اسلحه از دیگران بیشتر دارد.
هر تصمیمی که بگیرید آن درست است، این ظلم فاحش، این طرفداری از
شرارت، این پاسداری از نانجیبی و بستن دست مظلوم و مدافع اینها چیزهایی است که در تاریخ بشریت آدم نظیرش را باید در عصر ضحاکها و چنگیزها و نروتها و هیتلرها پیدا بکند، اینها را نمیشود در زمانی که سازمان ملل هست و شورای امنیت هست و یونسکو ادعای بالا بردن سطح فرهنگی دنیا را دارد و این مسائل در سطح دنیا هست و ملتها خرج این سازمانها را از جیب خالی خودشان میپردازند، آدم اینها را ببیند و باز هم یک کشور خودش را به اسم مترقی و متمدن و متعهد به آداب بینالمللی در دنیا بخواهد عرضه بکند.
چقدر اینها در این مدت هواپیماهای مسافربری را زدند و شما دیدید که ما عکسالعملهای مناسبی حتی از متولیان خطوط هواپیمایی غیر نظامی ندیدیم، هواپیمای ایرباس ما که سقوط کرد، و خود آمریکاییها هم اعتراف کردند که دستگاههای ناو هم اشتباه نکرده و هواپیما هم در مسیر خودش بوده و در حالت اوجگیری هم بوده و نه در حالت پائین آمدن و حالت تهدید هم نشان نمیداده، ما هنوز میشنویم که در آمریکا مردم تومار امضاء میکنند برای حمایت از کاپیتان کشتی که این اشتباه عظیم را به عقیده آنها اشتباه، که ما قبول نداریم اشتباه باشد ما او را بهعنوان عامل اجرای یک دستور تهدیدآمیز و یک اخطار به ما و مردم منطقه که به ما بفهماند که اگر در ادامه دفاع از خودمان پافشاری بکنیم تا هر جا اینها حاضرند پیش بروند، تصور میکنیم.
خواستند نشان بدهند که هیچ حد و مرزی ندارد، اگر منافعشان تهدید بشود، اینها، ما نمیدانیم یک ملت به اصطلاح متمدن و کسی که خودش را پرچمدار آزادی دنیا میداند، چطور میتواند راضی و قانع بشود که دویست و نود 290 نفر را مأموران آنها اینجوری تهدید بکنند، و میدانند که ملتهای دنیا اگر تصمیم بگیرند که خطوط هوایی را ناامن بکنند، این قدرت را الان هم دارند، بدترین خطر در دنیا این است که مردم عاصی و مأیوس از عدالت تصمیم بگیرند ناامن بکنند خطوط هواپیمایی را، هیچ چیز برای دنیا نمیگذارند، بنابراین آنها باید بیشتر از همه به فکر این امنیت باشند و از اینگونه چیزها که ما در جنگ خیلی داریم و این آزمایشگاه غنی در اختیار بشریت قرار گرفته بنشینند و قضاوت
بکنند و ماهیت این انقلاب را بشناسند، ماهیت متجاوزها را بشناسند، ما در جلسهمان از محققان آمریکایی زیاد داریم از آنها میپرسیم، واقعاً سؤال بکنند وقتی که برگشتند بگویند شما که از دموکراسی در دنیا حمایت میکنید، واقعاً در عربستان سعودی دموکراسی است که این همه برای شما عزیز است، آنجا مجلس هست، آنجا انتخابات هست، آنجا قانون به آن شیوهای که شما قانون میدانید وجود دارد؟ چطور شما آنجا را اینقدر خانه دوم خودتان میدانید و اینقدر به آنجا علاقه نشان میدهید؟
والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته