سخنرانی آیت ا... هاشمی رفسنجانی در جمع مسئولین بنیاد مستضعفان
«اَلْحَمْدُالِلّهِ ربِّ الْعالَمین وَ اَلصَّلوةُ وَالسَّلامِ عَلی رَسولِ اللّهِ آلِهِ أَجْمَعیüنْ»
متشکریم از زحمتی که برادرانمان کشیدند و امیدواریم که این اجتماع شما و مشاورهها در بهبود وضع بنیاد مفید باشد.
ساختار ادارییاین چیزی که فعلاً بنیاد مستضعفان بخش قابل توجهی از امکانات مادی متمایزبنیادکشور ]را[ بهصورت متمرکز در آورده است یک تجربه جدید و مهمی میتواند مستضعفان باباشد. در روند حرکت اقتصادی، بهطور کلی به عنوان یک راه حل برای شرکتهای اقتصادیمعضلات اقتصادی و اجتماعی میتواند باشد. البته شما تنها نیستید بنیادهایی مانند شما هستند که اموالی شبیه اموال شما را اداره میکنند و این هم چیزی نبوده که متکی به یک طرح باشد، یعنی یک طرح اقتصادی از پیش باشد که براساس آن بروند کارخانههایی یا شرکتهایی را بگیرند و در یک زنجیره در بیاورند.
چون طرح نبوده و پیش آمده، ما دنبال واقعیتهایی که در جامعهمان اتفاق افتاده حرکت کردیم. قاعدتاً برای مدیریت یک چنین بخش عظیمی از امکانات با توجه به اینکه یک مقدار زیادی وقت مدیران را مسائل روزمره و حل این مسائل و جابجایی مدیریتها و شرایط جامعه میگیرد، انتظار اینکه در زمان کوتاهی بشود به یک نتیجه قطعی رسید، یک قدری به نظر جدی نمیآید، ولی اصل مسئله قابل توجه است که به هر حال یک چیز تازهای الان اتفاق افتاده است.
تفحص در مسألهدر کشورها و در نظامهای دیگر انواع این نوع مالکیتها وجود دارد. مالکیت مدیریتیدولتی، خوب دولت شاید خیلی بیشتر از شماها شرکتها و کارخانهها را تحت مدیریت خودش دارد. کارخانههای بسیار عظیمی و شرکتهای بسیار بزرگ، چیزهایی مثل مثلاً شرکت نفت یا بانک ملی یا پست و تلگراف یا چیزهایی مثل بیمه، شرکت بنادر، بازرگانی و امثال اینها تحت مدیریت دولت هستند.
شرکتهای بسیار بزرگ و مؤسسات عظیمی در دنیا وجود دارد که کلاً خصوصی است و آنها هم یک تجربههایی دارند. اما یک سری کارخانهها و شرکتهای متفرق و غیر همگن که آنها زنجیره مکمل همدیگر ممکن است نباشند.
چون اگر یک سازمانی خودش تصمیمگیری بکند و کارخانه سازد و شرکت درست کند و کار خودش را تکمیل کند او نگاه میکند حلقههای مفقود را میسازد، برای اینکه بتواند یک زنجیره منظمی داشته باشد و خودکفا در همه ابعاد خودش باشد.
کادر شما این طوری هم نبوده، چیزهای مختلفی ساخته بودند برای مدیریتهای جداگانه و بخشهای جداگانه و کم کم افتاده دست شما. این کاملاً یک کار تازهای است و روی برنامه قبلی نیست، با خرید و فروش و جابجایی آنها میشود آنها را تکمیل کرد و یک زنجیره درستی را بوجود آورد.
ماهیت خاصی که این شرکت دارد، بین دولت و بخش خصوصی قرار دارد. شما دولتی نیستید و لذا آن مشکلاتی که شرکتهای دولتی در مدیرتشان دارند شما ندارید.
ما هر سال در مجلس یک سری قوانین به اداره مدیریتها اضافه میکنیم و از پیش هم بوده، خوب چون اموال عمومی است و مال دولت است، تابع مقررات اداره دولتی میشود.
آنها یک مشکلاتی دارند که شما ندارید، شما آزادی زیادی نسبت به آنها دارید، در مقابل بخش خصوصی شما باز یک چیزهای بهتری دارید که بخش خصوصی ندارد، شما متکی هستید به یک نوع حمایتهایی که جامعه و دولت از شما باید بکند به خاطر اینکه شما برای خودتان کار میکنید، برای مردم و برای مستضعفان کار میکنید.
حال چقدر این حمایتها را میگیرید، من نمیدانم، ولی خوب قاعدتاً مسئولین دولتی وقتی که برخورد میکنند با یک کارخانه بنیاد مستضعفان و یک کارخانه بخش خصوصی، یک جور برخورد نمیکنند.
حتی آن کارگری که آنجا کار میکند، کارگران مسلمان بخصوص، محرومان پیشبردو مستضعفان که نوعاً اینها هستند، وقتی که فکر میکنند محصول کارشان کشوربه سویدر جیب یک پولدار نمیرود و به هر حال آثارش برمیگردد بهمحرومان آیندهای درخشانو مستضعفان و جامعه، مخصوصاً خود او، برای کار کردن انگیزه بیشتری دارد تا کار کردن برای دیگران، مخصوصاً اگر شما درآمدتان را برای همان منطقه محل کارخانه و شرکت خود خرج بکنید.
وقتی که او ببیند محصول کار او تبدیل به یک مدرسه شده است، اضافیاش تبدیل به یک پل شده است و یا راه شده یا کارخانه جدید شده یا مشکلات مردم را به نحوی حل کرده - آمار و ارقام هم بدهید و به آنها بگویید - ، انگیزه کار در کارگر و در متخصصانی که در آنجا کار میکنند، چند برابر میشود. وقتی که ببیند درآمد کارش در جیب یک عده ثروت اندوز نمیرود و یا در جیب مردم میرود، حتماً انسانها در این گونه موارد برای جامعه بیشتر خدمت میکنند تا اشخاص.
بنابراین این هم نقطه دوم قدرت شماست، بله نقطه اوّل یکی گرفتن حمایت از دولت، دومی گرفتن قدرت بیشتر کار از کارکنان و دیگری هم دست باز بودن تأکیدبراستفادهدر مقابل شرکتهای خصوصی. شما یک مقدار محدودیت دارید. آنها قدرت بهحق ازاموال عمومیمانور بیشتری نسبت به شما دارند، تصمیم با صاحبش است و به هر نحوی میگیرد، مگر آنکه جمع عمومی و چیزی محدودشان بکند، خوب این تجربه یک تجربهای است که به آسانی نمیشود وسیله تجربهاش را فراهم کرد.
یک حادثهای لازم است مثل این انقلاب که در آن یک مقدار زیادی ثروت غصبی وجود داشته باشد و اینها را جمع بکنند و اینها را سازماندهی کنند و بدهند در اختیار افراد و بگویند، حال اینها را اداره کنید والا خودبخود در دنیا چنین چیزی بوجود نمیآید.
این همه ثروت، خوب اگر برای دولت باشد در بخش دولتی میرود و اگر برای مردم باشد در بخش خصوصی میرود. بهطور کلی عواملی که بیایند یک چیزی مثل مجموعه شما درست کنند و بگویند حالا این را اداره بکنید، شاید فقط در انقلابها میتواند اتفاق بیفتد و آن هم در انقلابی از نوع انقلاب اسلامی، حال موقع این است که بعد از این 7-8-10 سال تجربه و وارد شدن در مقطع بازسازی و دوران بعد از جنگ، که اگر حالا جنگ جداً تمام شد و مشکلات جنگ حل شد، از امکانات موجود، نهایت استفاده را بکنیم.
شما اگر بتوانید یک تجربه خوبی برای این نوع مدیریت باشید، این نوع سازماندهی اقتصادی، ممکن است یک جایی در کل اقتصاد دنیا باز کند. من نمیدانم چقدر تا به حال این توفیق را داشتهاید، آن طوری که آقای مظاهری میگفتند، حدود 35 میلیارد تومان شما گردش پول دارید، این خیلی رقم بزرگی است و این رقم را اگر در سال در نظر بگیریم که در اختیار یک مدیر باشد به اضافه اینکه حتماً هنوز در بنیاد منابع زیادی است که نرسیدیم بهرهبرداری کنیم، ما میدانیم که هنوز در اموال منقول بنیاد ثروت زیادی داریم، هنوز در زمینهای افتاده، ثروتهای نقد نشده در مستغلانی که هنوز به آن نرسیدیم، اینها فراوان است، یک چنین مجموعهای میتواند در دنیا حسابی منشأ یک تحول اقتصادی باشد و مورد مطالعه قرار بگیرد.
میآیند ببینند این شیوه مالکیت و این شیوه مدیریت چه نتیجه میدهد؟ ما نباید در کشور خودمان فقط خودمان را محدود بکنیم، اولاً شما بیرون هم بعضی جاها ثروتی دارید و ثانیاً میشود خلق کرد.
چه اشکالی دارد ما طرحهای بزرگی در کشورهای محروم و مستضعف انجام دهیم، وقتی آنها از ما میخواهند، کشورهای آفریقایی میآیند میگویند بیایید برای ما کار بکنید.
در این بنیاد حتماً الان قدرت تکنیکی خوبی هست، حتماً مدیریتهای شایسته هست، حتماً امکانات فراوان هست که میشود فکر کرد برای جاهای دیگر. ما طرحهای مفیدی را در کشورهای فقیری مثل آفریقا که آنها مستضعفان دنیا هستند میتوانیم اجرا بکنیم، شما آنجا برنامهریزی بکنید و چیزی را به دنیا ارائه بدهید.
ساخت کارخانه سیماندر داخل همین کاری که در ایلام دارید میکنید، انجام دهید مثلا " درایلام توسطکارخانه بزرگ سیمان را میسازید، جاهائی که بخش خصوصی به آسانی بنیادمستضعفاننمی رود سرمایهگذاری بکند، شما بروید سرمایهگذاری بکنید و خودتان آنجا را به عهده بگیرید که مشکلاتش را حل بکنید.
10-15 تا از این گونه طرحها یا چیزی که الان مثل مشکل مردم ارومیه و آذربایجان غربی است که میگویند آنها میوههای تازهشان روی دستشان میماند و کشاورز دیگر صرفش نمیکند که از درخت بچیند، خیلی زود میشود با همین درآمدی که شما دارید، کارخانهای درست بکنید و جمع بکنید این میوهها را و تبدیل کنید به آب میوه و یا کمپوت و یا به نحو دیگری بستهبندی کنید تا مصرف کنند.
تأکید برانجام خیلی کارهای اساسی که الان در مملکتمان گیر کردند واقعآ میتوانید انجام کارهای صنعتی دهید. بستهبندی بعضی کالاها مثل خرما یا کشمش و چیزهای دیگر ممکن است صادرات آنها درآمد این مردم را بالا ببرد و مشکل کشاورزان را حل بکند. یک پولداری الان در جامعه ما جرأت نمیکند، که برود و آن کارها را بکند دولت هم، اینها در اولویتهایش نیست، دولت خوب، مسأله آب را دارد، برق را دارد، مسائل جادهها را دارد، راه آهن را دارد و مسائل اساسی کشور را دارد. خوب دولت وام میدهد و کارهایی را بانکها میکنند، اما اینکه وارد این میدان بشود و سرمایهگذاری بکند این کار شماهاست.
باید از این امکانات فراوانی که در خدمت شماست درست بهرهگیری بشود، واقعاً ما باید به مستضعفان برسیم. مثلاً ما اگر خرمای همین آبادان و خرمشهر و این مناطق جنوب که این مدت این بندههای خدا نتوانستند در ظرف 8 سال جنگ استفاده بکنند یا نبودند سرکارشان، یا زیرگلولهها و خطرها نمیشد کار بکنند، یا آبیاری نمیشد بکنند، آب شور شد یک مقداری صدمه دیدند.
اینها مستحقترین مستضعفان ما هستند که ما باید برای اینها خدمت بکنیم از جنگ آسیب دیدند، از انقلاب آسیب دیدند و خانوادهایشان آسیب دید و جنگ زده هستند، مهاجر هستند، رزمنده هستند.
آنها به گردن ما خیلی حق دارند، به گردن انقلاب و به خصوص به گردن شماها، یکی از آثار انقلاب ما همین بنیاد مستضعفان است که اموال تاراج شده مردم جمع شده و آمده دست یک مدیرانی مثل شما، اگر شما به سرعت به همان خرمای آنجا برسید، آن بنده خدایی که خرمایش را از درخت میچیند، بتواند درست استفاده بکند، سلف خرها نروند از او جلوتر بخرند و نصف پولش را ببرند.
قطع واسطهها یا دلالان نروند اینها را بگیرند و صادر کنند و این بنده خدا یک درآمد ودلالانتوسطکمی داشته باشد. صنایع جنبی هم که دارد، درخت خرما که همه چیزش بنیاددرجمع آوریصنعت است هر برگ و پوست و ریشهاش، همه اینها برای خودش یک محصولات صنایعی را در کنارش دارد و همت ما این باشد که در جاهای این طوری بهکمک مردم برسیم. یا مثلاً جایی مثل بشاگرد که از محرومترین نقاط کشور ماست، آدم برود آنجا و فکر بکند برای مردم آنجا چه میتواند بکند من که نمیدانم همه که برای سود نمیخواهند، تازه سود هم دارد، شما سود دراز مدت را میتوانید دنبالش بروید، بخش خصوصی شاید آن قدر نتواند برود ولی شما میتوانید، شما اگر 10 سال دیگر هم سود ببرید، مثلاً در بشاگرد میگویند که آنجا جاهایی هست که درخت لیمو، لیموترش وقتی که آنجا میکارند نمونه آن در هیچ جای ایران به آن خوبی و به آن باردهی نیست، منتهی یک سرمایهگذاری میخواهد، یک تحقیقی میخواهد، رسیدن آب به آنجا میخواهد. زمین پیدا کردن میخواهد، یک کارهایی دارد که یک پولدار تهرانی نمیرود آن کارها را بکند. بنیاد مستضعفان باید این کارها را بکند. باید آنجا برود.
منطقه ما اگر شما بتوانید مشکلاتش را حل بکنید، یک منطقهای است وسیع، کوهستانی، حساس مرزی جای مهمی هم هست، کنار تنگههرمز و خیلی با ارزش است.
البته با معیارهای معمولی اقتصادی کسی نمیرود سرمایهگذاری کند. آنهائی که زود بین هستند و میخواهند زود نتیجه بگیرند، نمیروند آنجا سرمایهگذاری کنند.
تأکید برسرمایهگذاریشما بروید آنجا سرمایهگذاری کنید 5-10 سال هم ممکن است سود بنیاددرنقاطنبرید، حالا یک مقداری اگر از ارقام خدماتتان اینجا بیاید پایین، عیبی محروم جامعهندارد، شما 1 میلیارد و 100 میلیون تومان امسال پول دادید که از سودتان خرج کردید یا 4-5 میلیارد تومان اموالتان را دادید به نهادها و بنیادها و فقرا، خوب اینها را اگر آنجا مصرف بکنید 5 سال دیگر، 10 سال دیگر، یک کار بزرگی را ارائه دادید و اینگونه چیزها زیاد است در کشور و منحصر به آنجا هم نیست یا طرحهای دیگری که صاحب ندارد. تحقیقات شده در دانشگاههای بزرگ دنیا به عنوان یک گیاهی که از آب شور زمینهای ساحلی بهدست میآید که ما به اندازه چند کشور اینجا داریم.
تمام سواحل ما در جنوب از آبادان تاگوآرت، آخر جنوب شرقی سیستان و بلوچستان اینها همه زمینها دارد هدر میرود، آب شور هم آنجا هر چه بخواهیم است، هم زمین است، هم آب است، هم آفتاب است، همه چیز آنجا هست.
ما افرادی فرستادیم و یکی از مزارع این گیاه را هم دیدند، در یکی از کشورهای همسایهمان بود، از مجلس هم رفتند، وزارت کشاورزی هم دیدند، الان آن گیاه را کاشتند و محصولش را هم برداشتند، دانه روغنی است که خیلی بازده بالایی دارد. خوب آب و زمین ما هم دارد هدر میرود، بنیاد مستضعفان هم حتماً از این اراضی، جزء اراضی مصادرهای خود در این مناطق هست.
بر فرض اگر هم نباشد دولت میدهد و شما این کار را بکنید. دولت میرود دنبال آن کار، اما شیوه رفتن دولت کند است و شیوه کار خودش است و باید اعتبارش در بودجه کل کشور تصویب بشود و طرحهایش بیاید، تصمیمگیریش یک مقدار طول میکشد.
آن طور کارهایی که اتفاق میافتد، بنیاد مستضعفان باید انجام بدهد، واقعاً خدمت به مستضعفان است. ما در سواحل جنوب خلیج فارس هر چقدر خدمت بکنیم، این خدمت به مستضعفان است. در سواحل جنوب مردم محرومی زندگی میکنند و آنها به گردن ما هم خیلی زیاد حق دارند.
برای آبادی کشور هم است و خدمت به کل انقلاب و برای بستن مرزها، برای بردن نیروهای انسانی در مرزها که جلوی قاچاق و اینها را بگیرد و مردم آنجا بهجای کار قاچاقچیگری کارسازنده بکنند و امثال اینها که اینها خیلی خدمت هست.
طرحهای اقتصادی دراز مدت برای شماهاست و در این مجموعه هم میگنجد، چون شما در مجموعه خودتان میتوانید چنین چیزی را اداره کنید. برای این کارها شما مهندس کشاورزی دارید، مهندس آبیاری دارید، مهندسهای کارخانجات روغنکشی را دارید، هر چه که لازم باشد برای یک چنین حرکتی در اختیار شماست، باید جور کرد و کسانی دنبال طرحهایی از این قبیل بروند و جور بکنند.
سرمایهگذاری بنیادپس خدمت کردن در طرحهای بزرگ دیر بازده، سرمایهبری که بخش مستضعفان درطرحهایخصوصی خرجش نمیکند و دولت نمیتواند در اولویتها قرار بدهد، دوم بزرگ دیربازدهاستفاده از این مجموعه امکاناتی که مزایایی دارد نسبت به بخش خصوصی و مزایایی دارد نسبت به بخش دولتی و این یک قدرت عظیم است، ضمناً آبروی انقلاب هم به این بسته است.
اگر مثلاً 10 سال دیگر بگذرد و بنیاد مستضعفان بدرخشد و بقیه بنیادهایی مثل شما در مدیریت این اموال یک چیز حسابی را ارائه بدهد و خدمات خوبی را بتواند نشان بدهد و بگویید ما این 10 سال مملکت را به اینجا رساندیم خوب این اعتبار حرکت انقلاب میشود، اگر ما کاری کنیم و بعد از 10 سال دیگر ثابت بشود که صاحبان بخش خصوصی، بهتر از شما اینجاها را اداره میکردند، یک کارخانه و یا یک شرکت را، این یک شکست میشود، شما هم نمیتوانید آن موقع بگویید که ما مشکلاتی داشتیم که بخش خصوصی نداشته است.
اگر مشکلی در مقابل آنها داریم، آن نقطه مهم انگیزه سودپرستی صاحبان کارخانه است، که آن موتور محرک کار زیادتر در کارخانههاست.
اگر یک مدیر مزد بگیرد شاید او انگیزه بیشتری داشته باشد، ولی در مقابل این انگیزههای فراوان معنوی هست که گفتم هم کارگران دارند و هم شما باید داشته باشید.
تقویت بخش تعاونی و این منع اسلامی ندارد و انقلاب هم مخالف این کار نیست و راه انگیزه دادن دردنیابهعنوان یکبه افراد هم هست. خوب الان کشورهای مارکسیستی که از انگیزه اهرم سازنده درجامعهمشخص محرومند دیگر دارند نشان میدهند که شکست خوردند. یکی از مهمانان ما که از کشور مارکسیستی آمده بود خود ایشان میگفت که ما بنا داریم از 95 درصد اموال دولتی که الان هست، در کشورمان برسانیم اموال دولتی را به 75 در صد، یعنی 20 درصد کم کنیم و بخش تعاونی را تقویت کنیم که مجموعاً برسد به 50 درصد، این گام اولشان است برای حل مشکل تولید که منظورم این است که میخواهند انگیزههای شخصی را قدری بالا ببرند.
این یک واقعیتی در جامعه ما است، شما از این اهرم عیبی ندارد، در کارتان استفاده بکنید و برای مدیرانتان که بهتر از دیگران اداره میکنند، یک سطحی قرار بدهید، یک حدی قرار بدهید، کسانی که از این حد بالا بروند خوب امتیاز بدهید و آنهایی که پایین بیایند، کمتر بگیرند.
این حقی است که میشود به همه داد و نتیجهاش را هم ما میبریم و هم جامعه میبرد. فکر برنامههای دراز مدت هم باشید. این فکری که این بنیاد حالا معلوم نیست چه میشود، این را از ما میگیرند یا عوض میشود و اینها دیگر درست نیست. این اموال ماندنی است، این مال، مال مردم است، مال فقرا است و حتماً در مدیریتی مثل همین مدیریت یا شبیه این مدیریت همیشه باید بماند، چون ما که دنبال این نیستیم این اموال را دولتی کنیم، دولت به اندازه کافی خودش الان کارخانه و امکانات دارد و میتواند برای توسعه هر چه میخواهد توسعه بدهد. خصوصی هم اینها را نمیشود کرد. این اموال دولتی نیست، اموال مال فقرا است.
بررسی عملکردبنابراین شما برنامهریزی کنید و یک برنامههای دراز مدتی که فکر کنید مثلا" بنیاددهها سال باید برای آنها ماند و کار کرد، اگر آن برنامهها را ما بریزیم، خود آنها ضامن تداوم کار میشود، اگر روزمره کار بکنیم، بالاخره یک روزی میآیند حسابرسی میکنند یک قدری که سرمان خلوت شد از جنگ و مسائل دیگر، آن موقع میآییم بررسی میکنیم که ببینیم که چه شد، این کاری که کردیم به کجا رسیدیم؟ چقدر رویهمان درست است، آیا رویه بهتری هست یا نه، شما باید بهترین رویه را ارائه دهید که انشاءالله موفق باشید. و ضمناً کار خودتان را هم عبادت بدانید، شما الان وضعتان فرق دارد با یک مدیر کارخانه مشخص، این دیگر شخصی نیست، واقعاً در خدمت فقرا هستید، اگر با حسن نیت و تقرب الی الله کار بکنید هر لحظات کارتان عبادت است.
برای شغل و مسئولیت خودتان ارزش قائل باشید. خداوند این چیزها را در دست شما امانت داده است، هم امتیاز انقلاب و هم اعتبار اسلام در گرو موفقیتهای شماست.
انشاءالله این وظیفه را به خوبی شما انجام خواهید داد. ما دعا میکنیم شما موفق باشید و در خدمت شما هم هستیم، مشکلی اگر باشد که از دست ما ساخته باشد، حتماً حمایت لازم را خواهیم کرد.
والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته