سخنرانی آیت ا... هاشمی رفسنجانی در جمع فرماندهان سپاه در شهرستان انقلاب ناحیه ایلام
«اَلْحَمْدُالِلّهِ ربِّ الْعالَمین وَ اَلصَّلوةُ وَالسَّلامِ عَلی رَسولِ اللّهِ آلِهِ أَجْمَعیüنْ»
قانع بودن به با یک گروهی از برادران رزمنده و پرنشاط و پر روحیه ملاقات کردیم که تقدیرالهیخاطرههای آن دوران پرشور و التهاب را زنده کردند. همانطور که توی همین حتی درگزارش مختصر شنیدیم، دوره بسیار پرافتخاری را ما در این جنگ پشت سرمان سختترین نبردهاداریم. البته گویا تقدیر الهی این نبوده که ما با پیروزی نظامی دشمن را از پا در بیاوریم، و ما هم تسلیم قدرت خدا و اراده الهی هستیم و تصمیم رهبری را مایه خیر و برکت میدانیم و امیدواریم که در آینده ثمرات این همه تلاشی که شما کردید و این جهاد عظیم و وسیع را شما اداره کردید، خداوند از آنها دریغ نکند و به همه اهداف جهاد و شهادت و ایثار شماها برسید. انصافاً دور از تعصب سیاسی یا نظامیگری یا ایرانی بودن یا مسلمان بودن همین طوری که خودمان منصفانه به تاریخ جنگ نگاه میکنیم، خیلی رضایت بخش است، خیلی امید بخش است و بسیار انسان را امیدوار میکند به آثار اسلام و ایمان و برای دنیا، یک نقطه جالبی است.
قبول قطعنامهازالان دنیا از اظهارات ما میفهمد، از توجیهات ما میفهمد، از بحثهای ما طرف ایرانمیفهمد و خودمان میدانیم مسئلهی ما در داخل کشور وقتی که خواستیم قطعنامه را بپذیریم، این بود که چگونه مردممان را و رزمندگانمان را قانع بکنیم که اینها بپذیرند و جنگ را ادامه ندهند و قبول بکنند صلح را در صورتی که عراق ضد این است. یعنی تمام مردم عراق و ارتش عراق و همه اینها آرزویشان این بود که از جنگ نجات پیدا بکنند. این نشان روحیه بالای شما و مردم ماست و اینک علیرغم شعارهائی که دادیم و امیدهایی که زنده کرده بود بین خودمان و مردم به محض اینکه امام تصمیم گرفتند این جنگ را به این گونه که ختم بکنند (ما دیدیم) تابعترین و تسلیمترین این افراد باز هم این رزمندهها و شماها بودید.
شور و شوق جنگبا این وضعیت، رزمندهای ما که ما میدانیم توی دلشان چقدر شوق عملیات و حضور در جبهه بود، برایشان روشن شد که امام این تصمیم را گرفتند ما آنچنان خضوع و تسلیمی در بچهها دیدیم و آن چنان تبعیت عزم و رهبری و ولایت فقیه را دیدیم که این قدر کسی انتظار نداشت، فوق حد انتظار بود. این خیلی چیز زیبائی است، واقعاً برای یک جوان که وجودش را شور و حماسه و التهاب جهاد و عشق دفاع گرفته زن و بچه و مادر و پدر و همه را ول میکند و میآید جبهه و ما میبینیم که در شبهای عملیات چه حالی و چه روحیهای در بچههای ما بود. یک بار هم نه دوبار سه بار پنج بار ده بار هر وقت لازم میشد،- جانبازی را می دیدم که پایش قطع شده بود با پای مصنوعی توی همین جبهههای اخیر توی جنگ باز هم شرکت کرده بود و باز دوباره پایش آسیب دیده بود. در تاریخ صحنه جنگ ما وسیع و عمیق دیده شده بود و خیلی دنیا سرمایه کرد که این انقلاب را بشکند ملت را بی نشاط بکند و جوانهای ما حالشان را بگیرد، خیلی سرمایهگذاری کردند، ما ندیدیم توی تاریخ که این مقدار سرمایهگذاری شده باشد.
این همه شیاطین دست به هم دادند و این همه نیروهای اهریمنی متحد شدند با این همه تضادهایشان و دلیل این همه سرمایهگذاری و متحد شدن دشمنها با همدیگر این بود که در وجودشان صلابتی احساس شد که شیطان و اهریمن زمان آمریکا و شوروی و قدرتهای ارتجاعی منطقه حسابی ترسیده بودند، آنها بسیار نگران بودند پشت سرشکستن خاکریز اول که بعث عراق است، چه پیش خواهد آمد؟
و خیل عظیم مسلمانانی که احساس پیروزی میکنند بعد از پیروزی بر این منطقه چه خواهند کرد و لذا همه چیز را فراموش کردند جز شماها را و سرمایه عظیمی گذاشتند، چیزهای زیادی به عراق دادند که جلوی پیروزی شما را بگیرند ]و بگویند ما [پیروزیم.
خیانت صدام بهچون دشمن را از رسیدن به هدفش منع کردیم، نتوانست به هدفش برسد. ملت خودش یعنی امروز اگر ملت عراق از صدام بپرسد که چرا جنگ را شروع کردید و چرا (صلح) کردید؟ صدام هیچ جوابی ندارد ولی اگر ملت ما بپرسد که چرا ما هشت سال جنگ کردیم ما راهمان روشن است و جواب داریم، به ما حمله شد و به انقلاب ما تجاوز شد، به خاک ما تجاوز شد ما دفاع کردیم، البته یک نقطهای وجود دارد و آن این است که مدتی ما به مردممان و به خودمان وعده داده بودیم که این جنگ را تا سقوط نظام صدام ادامه میدهیم و در مقطعی این حرف را عمل نکردیم، خود این مسئله همین قضیهای که در پذیرش قطعنامه اتفاق افتاد و تصمیمی که امام گرفتند، از بچههای خود شماها در ایلام بجز افرادی، همان تصور غلططور که با شوق میجنگند همانطور هم با روحیه تسلیم و اطاعت از رهبری دشمنانچیزی را که احساسشان قبول ندارد و تمایلشان قبول ندارد و آن آرامش در جبهههاست آن را هم بپذیرند. دنیا اینطوری تبلیغ کرده است که پاسدارهای انقلاب اسلامی نیروی بیکنترلی است و بسیج نیروی بیکنترلی است و حتی مثلاً در خلیج فارس، آنجاها که کشتیها میآمدند، میگفتند ممکنه رهبری نگذارند از این جا بگذرند ولی پاسدارها میگذارند. تفسیر و تصویر اینها این بود که اصلاً نظر دنیا این بود که اگر روزی دستور آتشبس بدهند پاسدارها نمیپذیرند و بسیجیها نقض آتشبس خواهند کرد، تفسیر اینها این بود. ولی ما متابعت عجیب را در دو حالت، یعنی در حالی که امام فرمودند جنگ آنها هم گفتند جنگ و وقتی امام فرمودند، آتشبس آنها هم با همه وجود میگفتند آتشبس دیدیم. آن برای ما خیلی زیباست.
وقتی که عراق بعد از قطعنامه دوباره شرارت کرد و در همین منطقه حرکت کـرد و در جلو حرکت کرد خوب، نیروی فوقالعادهای توی جبهه جمع شـد. شور و شوقحدود چهارصد پانصد گردان گروه کیفی جمع شدند. بعد از اینکه بعضیها رزمندگانمدتها توی جنگ نبودند، این دفعه آمدند و فرماندهی را به عهده گرفتند. برای عملیاتهاینیروهایی در ]حدود [چیزی که در کربلای چهار و کربلای پنج بود از این بیشتر پی درپینیروی آماده داشتیم. آقای خامنهای توی جبهه بودند از آنجا تلفن کردند و اطلاع دادند به ما که بچهها عملیاتی حاضر کردند و میخواهند عملیات بکنند، من گفتم که بگذارید من خودم بیایم وضع را ببینم بعداً تصمیم بگیرم. منتظر بودند که من موافقت بکنم بچهها آنقدر اصرار داشتند و شور داشتند برای عملیات، به ایشان گفتیم که از امام مستقیماً اجازه بگیرید و با امام تماس بگیرید، ایشان از طریق بیت امام پیغام را بهامام دادند که بچهها حاضرند و آماده عملیاتند، اجازه بدهید که عملیات را بکنند که آخرین عملیات را ما کرده باشیم.
موافقت نکردن امامنمیشود بچهها را مهار کرد، آنها خیلی هیجان دارند. من دیدم که احمد آقا اعملیات بعدازبا من تماس گرفتند و گفتند که من پیغام دارم، و من میگویم نه، ما پذیرفتن قطعنامهقطعنامه را پذیرفتیم و جدی هستیم. همین قدر که عراق به شما تجاوز میکند. شما هم همین کار را بکنید. آن موقع چند تا عملیات هوایی شده بود و دو سه روز اینها میگفتند چرا ما نمیتوانیم عملیات بکنیم؟ اگر جایی ضربه خوردید شما هم همین مقدار بزنید الان که آنها متوقف میشوند، شما هم متوقف شوید. ما این پیغام را دادیم. این دریای نیروی انسانیای که آماده عملیات بوده، تا اینکه شنیدند امام فرمودند عملیات نکنید، یک گلوله هم شلیک نکردند.
اطاعت بیچونوچراروزی یکی از گردانهای شهر خوزستان تصمیم گرفته بود که هر چی گلوله ازرهبری دارد همه گلولههایش را در عراق بریزد. بعد خودشان بحث کردند دیدند که نه وقتی که رهبری ما مایل نیست و اجازه نمیدهد، تفنگهایمان را خالی نمیکنیم، این خیلی چیز خوبیه، این ایمان این اطاعت این روحیه این طوری این سرمایه را حفظ کنید ما برای هوای نفسمان که نمیجنگیدیم برای خدا میخواستیم بجنگیم بدستور رهبری میخواستیم بجنگیم خیالمان هم راحت بود اگر شهید میشدیم اگر میکشتیم اگر جانباز میشدیم اگر طرف را از پا در میآوردیم برای خدا کرده بودیم، هر شکلش ثواب داشت، هر شکلش را هم خداوند اجرش را میداد. دستور ما هم این بود که خودداری بکنیم از اینها فقط (تا) آنجایی که ]لازم بود[ و دستور دیگر اینکه خودمان را آماده نگهداریم همان که امام فرمودند خودمان را در حال جنگ تصور بکنیم من تذکری که به شما میدهم این است که من میخواهم از شما به عنوان مسؤول این کارها که شما آموزشهایتان را هر چه میتوانید قوی کنید، از این فرصت استفاده بکنید.
آماده نگهداشتن ]سطح[ آموزشها را بالا ببرید، بچههایی که در اختیارتان است آنها را آموزش نیروهادرهمه حالبدهید. آنهایی که مسؤول بسیج و سازماندهی هستند، سازماندهی را قوی بکنند. الان ما نمیبینیم جنگ تمام شده باشد، البته خیلی خیلی بعید است که عراق دوباره خودش را بیاندازد در این جنگ، چون هفت سال تقریباً عراقیها التماس میکردند که راهی پیدا کنند و صلح کنند، حالا که پیدا کردند دیگر بهآسانی خودشان را در آتش نمیاندازند.
دنیا ما را جنگ طلب تصور میکرد، ما بودیم که میگفتیم با صدام بجنگیم و عراق میگفت صلح، اگر عراق الان بهانه جویی کند و جنگ را شروع کند، ما که نمیخواهیم شروع کنیم و واقعاً هم نمیخواهیم بکنیم و جدی هستیم، از طرف ما جنگ نمیخواهد آغاز شود امام اجازه نمیدهند.
اگر عراق جنگ را شروع بکند بسیاری از طرفدارانش را از دست خواهد داد دیگر پشتوانهای در میان نیست، دیگر غربیها نمیتوانند بیایند در خلیج فارس به نفع عراق بایستند، دیگر چیزهائی که به عراق میدادند، نمیتوانند بدهند. عراق در موضعی ضعیفتر و پشتوانهای ضعیفتر و ما در موضعی قویتر و با شعار صلحطلبی و با آمادگیای که در این مدت کسب کردیم میتوانیم کارهای اساسیای را بکنیم، شرطش این است که شما آماده باشید و فرض کنید که بعداً جنگی خواهد شد.
بالا بردن سطحفرض کنید خودتان را برای عملیات میخواهید آماده بکنید. سازماندهی این آموزشهادرطوری بکنید (تا) آزمایش و آموزشهای این طوری انجام بدهید. اگر جنگ نیروهای نظامینشد اینها از دست شما نمیرود، شما به هر حال باید این کارها را بکنید. سپاه حال که جنگ تمام شده، فرصت پیدا کرده که خودش را در سطح بالای آموزش بیاورد. شما باید از لحاظ کیفیت آموزش و کیفیت (نهادها) و انضباطها دیگر از آن دوران گذشته خودتان را بهسطح بالا بکشید و میتوانید نیروی کیفی بهتری را آماده با ترکیبی از خودتان و بسیجیهای داوطلب بوجود بیاورید که خوب اگر چنین نیروی بزرگی داشته باشید خود به خود دشمنان ما به ما حمله نمیکنند. جامعه ما جامعه بازی است، همه میفهمند ما چه کاره هستیم.
کار کردن رویتوی ما سانسور و این طور چیزها نیست، بلکه همه مطلع میشوند از کم و صنایع نظامی وکیف کار ما، منتها ما خودمان را باید آماده بکنیم. ما هم در حدود امکانات بالابردنجنگ داریم تلاش میکنیم همین حالا یک امکانی بهدست آوردیم که اگر جنگ کیفیتوامکانات شروع شد، عراق دیگر جرأت نکند ما را تضعیف بکند و امکانات صنایع نظامیمان را داریم بالا میبریم و کیفیتش را داریم خیلی بهتر میکنیم، ذخایر مهماتی و چیزهایی که زیاد مصرف میشوند در جبهه داریم بالا میبریم که دیگر محدودیت در درگیر نداشته باشیم. انشاءالله یک نیروی خوبی با نظام مستحکمی از شما و ارتش در خدمت دفاع از اسلام باشد و ما با خیال راحت بتوانیم انشاءالله سازندگی را و بازسازی را برای اینکه الگوی مناسبی برای یک کشور اسلامی بسازیم، ادامه بدهیم. من قانع نیستم با این وقت کم با شما صحبت بکنم، ولی وضع طوری است که ما نمیتوانیم بیش از یکی دو روز اینجا باشیم.
والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته