«اَلْحَمْدُالِلّهِ ربِّ الْعالَمین وَ اَلصَّلوةُ وَالسَّلامِ عَلی رَسولِ اللّهِ آلِهِ أَجْمَعیüنْ»
نقش بسیجیانخیلی خوش آمدید برادران بسیجی کارگرمان به مجلس شورای اسلامی که درجنگخانه خود شماست و ما هم از طرف شما کار میکنیم. از زیارت نیروهای بسیجی، انسان به یاد خدا میافتد، همانطوری که ما در آثار اسلامی داریم که دیدن مؤمنان صالح یکی از ثمراتش توجه به خداوند و معنویات است. انصافاً بسیجیها در مجموع یک آبرو، یک اعتبار، یک وجهه اسلامی انقلابی به این کشور دادند. رمز مسأله هم توی فداکاری داوطلبان است. این نکته اصلی که بسیجی را ممتاز کرده و یک حالت ویژه معنوی به این اسم و این عنوان داده همان نکتهای است که در حرکت بسیجی این دوره ما بود که عنصر داوطلبان اساسی بود.
خوب، انصافاً سربازان ما هم در میدانهای جنگ جنگیدند به خوبی سپاه و ارتش، هر یکی به سهم خودش تلاش خودش را کرد و این جنگ را به خوبی اداره کردند، چیزی که به نام بسیج در این جنگ حضور داشت که نیروهایش خودشان بدون اینکه کسی از آنها بخواهد، بدون این که اجباری داشته باشند مأمور باشند. اینها حرکت کردند رفتند جبهه و ما بیشترین شهید را هم و بیشترین تلفات جانی را از همین قشر داریم.
در میدانهای جنگ و در عملیاتها عنصر بسیجی عمدتاً صف شکن بود و پیشتاز ما، قدرت نظامی ما را نیروهای بسیجی داشتند. گرچه کادرها را غیر بسیجیها عمدتاً داشتند ولی کمکم بسیجیهایی که طولانی در جبهه ماندند، بخشی از کادرها را اینها تشکیل میدادند. فرمانده زیادی از میان بسیجیها داشتیم. الان عناصر تعلیم دیده مجرب با قدرت فرماندهی با قدرتهای بالای رزمی توی بسیجیها هست.
شهادت طلبیاین حالت داوطلبی و شهادت خواهی این یک تقدمی داد به نیروهای بسیجیانبسیجی و حقش هم بود که بدهد؛ یعنی، این مهمترین عنصر فضیلت درون انسانهاست. کسی که داوطلبانه و عاشقانه که همراه عرفان است این نوع عشق و با عرفان همراهی دارد، چون اگر انسان به رتبه بالای شناخت خداوند نرسد چنین آمادگی پیدا نمیکند که خودش را در معرض خطر جدی قرار بدهد. به خاطر آزمایش موقعی آدم حاضر میشود جان بدهد، از زن و بچه جدا بشود، از پدر جدا بشود، از کارش جدا بشود، از کسبش از تحصیلش، اینکه هر کسی رفت بههر شکلی در جبههها که یک چیزی بالاتر از این را ببیند و لمس بکند، همین عرفان است، یک نوع شناختی از خداوند و ملکوت و آینده، آینده این نوع انسانها در درونشان پیدا میشود، قلبشان را نورانی میکند، آن برانسان مسلط میشود، انسان را از چیرهایی که به آنها علاقمند هست میکند و میبرد.
مسأله تشکیل سپاهاین بسیار حالت با ارزشی است. اصولاً جهاد در اسلام در زمان پیغمبر هم درزمان پیامبربراین اساس بوده؛ یعنی، سرباز آماده برای آن زمان، که نبوده است کم بوده، مردم خودشان میآمدند داوطلب، البته پیغمبر وقتی که نیاز بود امر میکرد و اگر کسی تخلف میکرد محکوم بود، یعنی اجبار تکلیفی بود. اما اجباری به این شکل که ما داریم به این شکل نبود، کسی که نمیآمد گناه کرده بود، متخلف از امر پیغمبر بود.
ارزش بسیجیاناینجا هم امام فرمودند که جهاد واجب کفایی است، هر موقعی که اعلام درجامعه ومیشود ما نیرو نیاز داریم جوانها و غیر جوانها میریختند میآمدند تا این که پیشگاه الهیظرفیت مورد نیاز را پر میکردند، این عنصر داوطلب که در جریان بسیجی ما روح قضیه بود ارزش و اعتبار انسانها را بالا برد و شما که این توفیق را پیدا کردید در طول جنگ یک بار یا بیشتر به جبهه رفتید و بخشی از عمرتان را گذراندید، الان حتماً اینطوری است که نگاه که پشت سرتان میکنید زیباترین قطعه زندگیتان را همان میدانید، تا آخر عمرتان هم همینطوری است. بچههایتان هم بعداً افتخار خواهند کرد پدران ما در جبهه بودند، رزمنده بودند، بهنحوی در جبهه شرکت کردند، آن حالت مشکلی است که آدم خودش را آماده بکند بعد لذتش را در تمام طول زندگی انسان میبرد، خوشبختانه بسیج در این مدت و اول عمرش بهطور کلی یک قطعه با افتخاری توی تاریخ انقلاب گذاشت و فردفرد بسیجیها در پرونده خودشان یک صفحه زرینی را ثابت کردند و پیش خداوند یک جایگاه مناسبی را برای خودشان باز کردند. توصیه من این است که این جایگاه را حفظ کنید، قرب به خدا نزدیکی به خدا اینطوری نیست که اگر انسان پیدا کرد، خود بهخود بماند. آدم باید این را حفظ بکند.
خیلی کسانی بودند به مقامات عالی رسیدند بعد در اثر لغزشها گذشته خودشان را خراب کردند، دچار خبط عمل شدند. تحقیقاً شماها که به جبهه رفتید یک راهی را باز کردید، یک ارتباطی با خداوند دارید، این ارتباط را همیشه حفظ کنید. نگذارید بهآسانی به خاطر گناهها، معصیتها، تخلفها، فساد اخلاقی و امثال اینها این رابطهای را که با خدا پیدا کردید از دستتان برود. این خیلی با ارزش است، شما در یک مقطعی از عمرتان به مقام عرفان رسیدید و رفتید در معرض خطر، این حالت برای شما میتواند به صورت یک نگهبان توی سینهتان همیشه بماند، توی دستتان بماند، هر وقت دیدید شیطان دارد وسوسه میکند که یک کار نامناسبی انجام بدهید به یاد بیاورید که شما در محضر خدا هستید، شما بهجایی رسیدید، مواظب باشید شیطان به جای دیگری پرتتان نکند.
صحبت در موردآن را حفظ بکنید و این تذکری که دادند برادرتان در مورد کارخانهها و مراکز مشکلات کاریکارتان، البته ما بارها گفتیم، بخشنامه کردیم، توی سخنرانیها گفتیم اگر موردی بسیجیاندیدید به ما بگویید، یعنی گزارش بدهید به ما اطلاع بدهید که فلان جا به خاطر مثلاً جبهه یا چیزی شبیه او با کارگری یا کارمندی، کسی بدرفتاری کرد، هرکس ]چنین [بکند یا ضد انقلاب است یا با جنگ مخالف بوده یا یک دلیل دیگری باید پیدا کنیم و الّا دلیلی ندارد که انسانی که داوطلبانه میرود در معرض شهادت قرار میگیرد او را اخراج بکنیم. این چه چیزی غیر از این است که آدم با انقلاب و با آدمهای خوب دشمنی داشته باشد. دلیل دیگری برایش آدم نمیبیند، خوب اینطور آدمی در کارخانه باشد بهتر است. کسی که میرود جبهه در کارخانه بهتر خدمت میکند، چرا او را از دست بدهیم؟ باید اینطور آدمها را ما بشناسیم، هر جا هستند پیدایشان بکنیم بیاوریمشان.
در مورد قانون کار، آقایان میدانند مجلس کارش را تمام کرده، ما انجام دادیم تمام شد، دادیم به شورای نگهبان، آنها از لحاظ قانون اساسی و بعضی چیزهایی که پیشنهادی در مجلس مطرح شده، موادی تصویب شده که بار مالی دارد. در قانون اساسی است که مجلس از طرف خودش نمیتواند چیزهایی که بار مالی دارد را تصویب بکند، باید دولت پیشنهاد بکند. در پیشنهادهای دولت نبوده، وقتی آمده اینجا در مجلس اضافه شده یک چیزهایی به نفع کارگر که بار مالی پیدا کرده ]است[ برای کارخانجات دولتی.
این اشکال در قانون اساسی ]وجود[ دارد که آنها هم گیر بودند، نمیدانستند چه بکنند. چون قانون اساسی میگوید نمایندهها اگر پیشنهادی دادند که بار مالی دارد، باید منبع این را هم بگویند، بگویند این پول را از کجا بیاوریم، از یک جایی باید پیدا بکنند بدهند و چنین کاری نشده ]است.[ حالا مانده به مجمع تشخیص مصلحت ما در نوبت هستیم. وقتی که بحث میکنیم قائدتاً باید به نحوی اصلاح بکنیم که مشکل قانون اساسیاش را هم حل بکنیم و ابلاغ بکنیم. البته این قانون دیگر تصویب شده است موانعش را برطرف میکنیم و ابلاغ میکنیم انشاءالله و خیلی خوش آمدید، سلام مرا به همه خواهران و برادران بسیجیمان ابلاغ بفرمایید.
والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته