«اَلْحَمْدُالِلّهِ ربِّ الْعالَمین وَ اَلصَّلوةُ وَالسَّلامِ عَلی رَسولِ اللّهِ آلِهِ،
برادران عزیز کارگر و مجاهد ما خیلی خوش آمدند.
یکی از جلساتی که برای من جاذبه دارد و خیلی مطلوب است که با این چهرهها برخورد بکنم این گونه جلسات است.
اصطلاح کارگرانصافاً در کشور قشر کارگر، اصطلاحی است، البته هر کس کار میکند، لغتاً کارگر است حال هر نوع کاری که باشد و عمدتاً مردم کار میکنند حالا اصطلاح شده که به یک بخش از نیروهای کار، کارگر میگویند.
قشر همیشه مظلوماین قشر که ]به[ اصطلاح کارگر گفته میشود پایه اصلی زندگی جامعه را در دست دارد و مشکلترین بخش اداره زندگی را به عهده گرفته است و در طول تاریخ، از اول که آدم تاریخ بشر را در اجتماعات میخواند، این بخش از نیروی کار همیشه مظلوم بوده و حقوقش در معرض دستبرد دیگران بوده است.
هیچ وقت این قشر کارگر به عنوان یک جریان استکباری، ظالم، متعدی و مستثمر که از حقوق دیگران بهرهگیری بکند یا باری بردوش دیگران باشد در تاریخ خود و پشت سر از خودش ندارد.
اما بقیه بخشها چنین چیزهایی را گاهی مفید و مؤثر حرکت میکنند و گاهی عادلانه حرکت میکنند و گاهی هم ظالمانه.
کارگران دراما به این جریان کارگری فرصتی در تاریخ برایش پیش نیامده که از حکومتهای مختلفخودش یک طغیان نشان بدهد و حتی در کشورهای مارکسیستی که تز حکومت کارگری مطرح شد و دیکتاتوری و پرولتاریا را شعار خود قرار دادند عملاً وقتی که حکومت مارکسیستی برقرار شد آن کس که حضور نداشت کارگر واقعی بود.
ممکن است که نمایندگان کارگران بیایند در حزب به مقاماتی برسند و موقعیتهایی را در کشورهای مارکسیستی کسب کنند، ولی وقتی که حاکمیت آن طوری میشود باز آن طبقهای که کار میکنند و در کارخانهها، در مزارع، در ساختمانها و آنهایی که دستانشان با بیل و کلنگ و آچار و با ماشین و ... درگیر است باز اینها همان طبقه کم حقوق و کم بهره هستند.
همین الان شما حادترین کشور مارکسیستی را که هم نگاه بکنید باز طبقه کارگرش چیز درستی به دستشان نیامده و اما بله نمایندگانی انتخاب کردند و جاهایی هم چیزهایی دارند ولی این آن نیست که بگوییم کارگر به یک حاکمیت استثمارگر تبدیل شده است.
نقش کارگرانما در این انقلاب نقش کارگران مسلمان را بدون توقع بسیار جدی دیدیم. در درانقلابحزب جمهوری اسلامی یکی از بخشهای مؤثرمان خانهکارگر بود که انصافاً نقطه اساسی شعارهای اجتماعی حزب جمهوری اسلامی بود.
در این دوره انقلاب از یک سال پیش از پیروزی انقلاب یکی از مراکزی که دشمنان اسلام، مارکسیستها، چپیها و حتی راستیها به فکر افتاده بودند که آنجا را کانون قدرت خودشان کنند و بهرهگیری کنند، کارخانهها بودند.
شعار حمایتشعار حمایت از کارگر و حقوق کار یک چیزی است که عام پسند است و هر ازکارگرجریان سیاسی میخواهد این شعار را برای خودش یدک بکشد و با اسم کارگر و جاهت در کل دنیا پیدا بکند. و در جامعه و مخصوصاً در جوامعی که اکثریت مردمش به نحوی محرومیت دارند و به نحوی با کار به معنای کارگری ارتباط پیدا میکنند، جریانهای سیاسی این طوری هستند که آنها را مطالعه میکنند، آن نقطه حساس را پیدا میکنند و میروند آنجا لانه میکنند و تخمریزی میکنند.
برای اینکه آنجا بهرهگیری بکنند تا رشد بکنند. تهاجم عجیبی شده بود به طرف کارگران و آنها این جور فکر میکردند که بعد از انقلاب که طلسم آن دیکتاتوری شاه شکست و طبقه کارگر آزاد شد، از این نیروی آزاد شده بتوانند استفاده کنند و این قدرت عظیم را موتور محرک اهداف سیاسی خودشان بکنند.
هوشیاری و ایمانهوشیاری کارگران مسلمان بعد از انقلاب و هم آن یک سال انقلاب واقعاً کارگرانقابل تحسین است که اینها فریب نخوردند، اگر اینها فریب میخوردند کارخانهها به تعطیل کشیده میشد و مشکلات عظیم اقتصادی برای کشور پیش میآمد و از این مجرا انقلاب را فلج میکردند، اما بچه مسلمانها در کارخانهها، که اکثریت کارگران هم در محیط اسلامی ما مسلمانند و اکثریت قویشان بچه مسلمانهایی هستند که به افکار آنها آلوده نیستند، شعارهایی ممکن است گاهی ذهنهایشان را مختوش بکند و ابهام در آنها ایجاد بکند، اما چون بُنیه آنها اسلامی است و اسلام وجودشان را قبضه کرده آنها با نورانیت اسلام خودشان را حفظ کردهاند و عمیقاً خودشان توانستند توطئههای گروهکها و ... در کارخانهها را از بین ببرند، خنثی بکنند و محیط کار را حفظ بکنند، تولید را در حدی که امکانات در اختیارشان گذاشته میشد حفظ بکنند و در جنگ هم ما دیدیم که حضور کارگرها خیلی مؤثر و مفید بود.
حضور در جبههدانش آموزها و دانشجویانی هم که به جبهه میآمدند، قسمت عمدهشان از این گونه خانوادهها بودند، یعنی از خانوادههای قشر زحمتکش کارگران و کشاورزان بودند، البته جنگ عمومی بود همه شرکت میکردند از طبقات مختلف، ولی بخش قابل توجهای از اینها بودند. شهدایی که کارخانهها داشتند و نورانیتی که جبهه به کارخانهها داده بود، رابطهای که بین محیط کار و جبهه درست شده بود و هست، کمکهایی که کارگرها به جبهه میکردند، یک کارگری که واقعاً حداقل ممکن وسایل زندگی را دارد، یک بخش از درآمدش را خودش خرج میکند و غیر نیاز خودش را تقدیم جبهه میکند و به نوبت خودش هم اسلحه برمیدارد و در بسیج شرکت میکند، این زندگی برایش خیلی با معنا میشود و یک حالت خاصی پیدا میکند و از محیط خشک اقتصادی کارخانه یک کانالی باز میکند به یک محیط عرفانی، ایثار دیگری که در این رابطه بسیار سازنده است.
رابطه بین جبههمن دو سه بار در جبهه جاهایی که میرفتم با رزمندگان حرف میزدم ومحیط کاربرخورد میکردم با بچههای کارگر که آنجاها بودند، مثلاً کنار یک توپی بود یا در سنگر بود یا جایی از این قبیل بود. یک قدری درد دل میکرد و با هم حرف میزدیم، میفهمیدم که چه رابطه خوبی بین جبهه و محیط کار برقرار شده بود.
پشتوانه آرامشبه هر حال ما نقش کارگران را، کارگران اسلامی را به خصوص، انجمنهای مردم اسلامی را، خانه کارگر را این مجموعه را در آن فرازهای حساس تاریخ پرنوسان انقلاب خودمان به طور جدی حس میکنیم، هم در جنگ هم در مبارزه با ضدانقلاب و هم در حفظ خط انقلاب، و هم در تولید، پشتوانه زندگی مردم و آرامش جامعه متانتی که محیط کارگری از خودش نشان داد در این دوران پرتلاطم قابل توجه است.
هیچ وقت ناظران خارجی، آنهایی که جامعه ما را نمیشناسند فکر نمیکردند که محیط کارگری این چنین پشتوانه انقلاب بماند. چون معمولاً در نوسانات، باندهای سیاسی، محیط کارگری را که آماده آشوب است، چون نوعاً کارگرها ناراضی هستند از وضع حاکمیت محیط خودشان آن هم در نظامی مثل نظام گذشته، قبل از اینکه یک نظام عادلانهای مستقر بشود، از این محیط به نفع خودشان استفاده میکنند. در انقلاب ما در محیط کارگری نه تنها مشکل نبوده، بلکه پشتوانه عظیمی برای اداره انقلاب بود.
آیندهای نامشخصحالا آیندهمان: من نمیدانم که ما در آیندهای زود وارد یک تحول جدی سازندگی میتوانیم بشویم یا نه؟ چون هنوز برای من که آشنا هستم با مسائل جنگ و جبهه و مذاکرات و ... هنوز خیلی قطعی نیست و خیلی روشن نیست که جنگ تمام شده باشد و به طور جدی بازسازی شروع شده باشد. مادر فکر بازسازی هستیم و در فکر تهیه برنامه و ... هستیم.
اما یک حالت تثبیت شدهای الان وجود ندارد، به هر دلیلی که جنگ را با ما شروع کردند و در آن با ما به بنبست رسیدهاند، به همان دلیل ممکن است که هنوز نخواهند که جمهوری اسلامی، به طرف سازندگی برود و در الگو سازی برای دنیا، ما در مبارزهمان الگوی بسیار خوبی بودیم.
انقلاب خوب، در کیفیت شکست رژیم طاغوت بهترین نوع انقلاب را به دنیا ارائه دادیم. مبارزه خوبمردمیترین و مستقلترین انقلاب که از درون خودش و با فکر خودش و با وجنگ خوبنیروی خودش و با نهایت نجابت و بدون تخریب جدی برای کشور، پیروز شد. دوران درگیریها و جنگ را هم بسیار خوب اداره کردیم.
ملت ما خوب ]جنگ را[ اداره کرد و تنهایی، بدون باج دادن به دیگران، بدون اتکاء به ]کشورهای[ خارجی، و با حفظ آرمانها و شعارهای خودش در سختترین شرایط جنگید و انقلابش و کشورش را حفظ کرد و دشمنش را حسابی به بنبست و وحشت انداخت.
این چیز واقعی است که تاریخ دید. دوره بازسازی را هم آنها میدانند که اگر ما را به حال خودمان بگذارند همین خواهد بود. این ملت نشان داد، هم خوب انقلاب میکند و هم خوب مبارزه میکند و هم خوب میجنگد، حالا سازندگی مطرح است.
نمونه کشور مستقلاگر فرض به این صورت شد که جنگ تمام شد و ما فرصتی کردیم برای ساختن کشورمان، باز یکی از تجربههای تاریخی را برای انقلابهای اسلامی آینده در دنیا عرضه میکنیم و من خیال میکنم با محاسباتی که من دارم و اطلاعاتی که دارم و به مقداری که کشور را، نیروها را، امکانات طبیعی را، امکانات انسانی را، تخصصها و مهارتها و مدیریتها را میشناسم، این انقلاب میتواند از درون خودش و با امکانات خودش یک کشور نمونه انقلابی و مستقل را در دنیا عرضه بکند.(تکبیر)
بلندگوهای این طبیعی است که در این مقطع در آستانه ورود به وضع جدید، بلندگوهای استکباراستکبار و کفر جهانی مثل دوران انقلاب، مثل دوران جنگ، ذهن مردم و ذهن نیروهای انقلابی را آلوده بکنند.
الان ما یک جامعه بازی هستیم، ما مثل کشورهای مارکسیستی نیستیم که همه امواج رادیویی را ببندیم و پارازیتی بکنیم. دهها رادیو به زبان فارسی هر چه میخواهد، هر شایعهای، هر مطلبی را در تمام ساعات روز به مردم ما القاء میکند.
ضدانقلابها که از ایران فرار کرده یا ایادی آنها هنوز در ایران وجود دارد و ارتباطشان هم در داخل و خارج وصل است کار زیادی میکنند، روزنامه دارند، مجله دارند، شب نامه دارند، عواملی دارند در نیروهای مسلح، در کارخانهها، در بازار و ... همه جا، دائماً میتوانند آشفته بکنند و هر چیزی هم میتوانند بگویند.
یعنی وقتی که یک تحلیلگری مینشیند و چیزی را نقد میکند، اختلاف میاندازد و مسائل را این جور آن جور میکند.
یک کلمهای را از یک نماینده مجلس، یا یک مسئول، یا یک نویسنده، در یک بحث پیدا میکنند و اینها را به یک طریق تفسیر میکنند برای آن که اطمینان و آرامشی که در ذهن مردم است، آن را به هم بریزند و حالت اضطراب درست بکنند و اختلاف انگیزی بکنند.
آنها احساس کردند که از تنور جنگ برای آنها نانی به دست نمیآید و الان ما به نظرمان محافل استکباری حرفی ندارد که جنگ تمام بشود چون؛ میداند که اگر این جنگ ادامه پیدا بکند، هر چه جنگ پیشرفت میکند ما در درون خودمان نیرومندتر میشویم و قدم به قدم به اهدافمان نزدیکتر میشویم و منطقه هم حساس است، خلیج فارس هم دیگر تحمل جنگ این جوری را برای هیچ کس ندارد.
مهمترین کارما الان یک مسأله جدیدی برایمان مطرح میشود، در این دوران جدید استکباردرشاید مهمترین کار ضدانقلاب و استکبار این باشد که ذهن مردم را آلوده بکند، دوران سازندگیمردم فکر کنند که دوباره دوران وابستگیها و آن حالت نفوذ خارجی و آن شرایطی که قبلاً ایران داشته دوباره به خاطر مردم، خطور بکند و چنین مسائلی از درون انقلاب، نیروهای انقلابی را دچار تفرقه و حداقل عدم اتحاد و عدم همکاری بکند.
خوشحالی متخصصینما خودمان نظرمان این است که در درون کشورمان همه چیز وجود دارد. داخلیپیش از انقلاب هم اینها بود، منتها مدیریت درست نبوده و این امکانات خراب میشده، آن موقع موانعی بودند که نیروهای ما احساس بکنند که خودشان قدرت سازندگی ندارند. در هر بخشی که ما میرویم، چون من تقریباً خیلی از مراکز صنعتی، نظامی را و جاهای حساس را میبینم، بزرگترین خوشحالی که متخصصین ما ابراز میکنند این است که میگویند: قبل از انقلاب نمیگذاشتند که دست ما به کارهای اساسی بند بشود، ولی حالا دست ما باز است.
همین دیروز رفتم و از نمایشگاه خودکفائی نیروهای مسلح بازدید کردم البته کم و بیش مطلع هستید و از زمان جنگ با آنها آشنا هستید. آنها آنجا ]به[ یک کارهای انجام شده در بخش نظامی دسترسی پیدا کردند، به آن ریزهکاریهای حساسترین اسلحههای پیشرفته دنیا که در گذشته اینها در انحصار فقط مستشاران فنی آمریکایی بوده است. کی اجازه میدادند که ما یک پیچی از موشک را باز بکنیم چه برسد به اینکه تکنسینها بنشینند و کل موشک را باز کنند و روی زمین بریزند، موشکی که ده و دوازده هزار قطعه دارد و اینها را بررسی کنند و باز کنند و ببندند و تعمیر بکنند.
در گذشته در ایران یک خیال بوده، که اینجا هواپیمایی را تعمیر کلی بکنند. به یک حدی که میرسید، قطعه باید عوض میشد، قطعه را هم کامپیوتر میداد عوض میکردند به عمری که میرسید و از این حد که میگذشت، بایست میرفت در مراکز خارج از کشور و در آنجا تعمیر میشد.
الان هواپیماهایی مثل اف 14 و ... که واقعاً از نشانههای اوج صنعت نظامی است، اینها را در اینجا نیروهای فنی همه چیزش را تعمیر میکنند، حساسترین قطعات را میسازند و اصلاح میکنند، نه با تکنیک خریدنی، نه با گرفتن نقشه از خارج، نه با آوردن معلم و استاد، بلکه خودشان با همین روش، با باز کردن، خواندن، دیدن اینها، الان هواپیما میسازند، هلیکوپتر میسازند، موشک میسازند و ساختن موشک به دو صورت؛ یکی اینکه یک وقت قرار داد میبندند با یک کمپانی موشکسازی و از آنجا متخصص بگیرد، نقشه بگیرد، پول بدهد و ما برای گرفتن یک نقشهای برای یک وسیله حساس باید یک مبلغ حسابی را بدهیم اگر بخواهیم از آنها بگیریم، یک وقت آن که طرف بنشیند، مطالعه بکند، خودش این آلیاژ را در بیاورد و این گره را در بیاورد و آنالیز کند و خودش به این شیوه برسد در بسیاری از بخشها، در بخش نفت، در بخش صنایع، در بخش صنایع نظامی و در چیزهایی که در تصورات فنی دهها سال ما با آنها فاصله داشتیم مگر آنکه بخریم و وارد بکنیم، الان در داخل کشور ما تخصصهای سطح بالایی موجود است.
تأمین منابع اولیهمحدودیت ما الان در تخصص نیست، محدودیت ما الان در تأمین منابع اولیه اینهاست. در پیدا کردن امکانات مادی که در اختیار متخصصهایمان و نیروهای تربیت شدهمان قرار بدهیم.
جنگ این خاصیت را برای ما داشت که ما هفت هشت سال در درون خودمان فکر کنیم و کارهای خودمان را خودمان انجام دهیم. این عمل خیلی خاصیت داشته، یکی از خاصیتهایش این بوده که ما فکر کرده بودیم این جنگ که الان هم معلوم نیست که تمام بشود، حالا هم فکر میکنیم که ممکن است دهها، یا سالها ما هنوز گرفتار جنگ باشیم، یا لااقل گرفتار بایکوت جهانی باشیم چون آنها نمیخواهند به ما میدان بدهند. ما این طور فکر میکردیم و لذا رفتیم به دنبال این چیزها، در اکثر رشتهها، حالا آدم نمیتواند بگوید همه چیز، بالاخره مواردی هستند که هنوز در انحصار دیگران است.
اما در قسمت اعظم زیربنای صنعت و تحرکهای اقتصادی در ایران الان نیروهای متخصص و آشنا و مؤمن و علاقمند که اصلاً برای کار دل میسوزاند نه برای چیز دیگری وجود دارد.
در سطح کارگری این را شماها باید شهادت بدهید و ما از زبان شماها میشنویم، آن قدرتی که الان کارگرهای فنی ما در داخل کشور دارند. همه کارخانهها تقریباً مستغنی هستند از وجود کارشناس خارجی و چیزهای دیگری که بیاید آنها را اداره بکند.
مغزهای متفکر درپیچیدهترین کارخانههای ما الان در درون خودش میتواند خودش را اداره اروپاوآمریکابکند به شرط آنکه امکانات مادی، مالی و منابع لازم را در اختیار آنها قرار بدهند، این یک چیز خیلی بالا ]است[. در دنیا کمتر کشوری الان این جوری است، شما الان فرض کنید بروید آمریکا یا آلمان و یا یک کشور واقعاً مستقل که نیروهای همان جا اداره میکنند، اینها مغزهایی را از سراسر دنیا آوردهاند از خود ایران ما، شما میدانید چقدر الان مغزهای متفکر و محقق در کشورهای پیشرفته مثل آمریکا، اروپا دارند کار میکنند.
هم تحقیقات آنها را میگردانند و هم کارهای آنها را انجام میدهند و از سراسر دنیا هستند؛ آفریقایی هستند، پاکستانیها هستند، عربها هستند و از جهان سوم مقدار زیادی مغزهای رشد کرده در اختیار کشورهای پیشرفته هستند.
فلسطینها، این کشور آوارهای که هیچ چیز ندارد، صدها هزار مغز متفکر و علمای سطح بالا دارد که الان در سراسر دنیای غرب دارند چرخ اقتصاد آنها را میچرخانند، حتی کارهایی مثل پزشکی. پزشکان عالی رتبه دنیای غرب خیلی از آنها از همین جهان سوم هستند و اگر یک روزی یک جوری، البته این اتفاق نمیافتد اینها نوعاً غرب زده شدهاند و با آن زندگی خو گرفتهاند و مثل خود آنها هستند، اگر روزی اتفاق بیفتد که این مغزها از آن کشورها بیرون بکشند، آنها یک دفعه احساس خلأ میکنند، خیلی روابطشان بریده میشود و سیستمشان از هم پاشیده میشود. کشور ما الان این جوری نیست که ما تعدادی خارجی که در کشور ما کار میکنند، تحقیقاً اگر اینها را بیرون بگذاریم، یک آشفتگی پیدا بشود.
صنعت نفت در کشوراول انقلاب که این همه نیروهای مستشاری و ... از کشور بیرون رفتند معلوم شد که بچههای این مملکت به خوبی میتوانند کشور را بگردانند، در مدت کوتاهی برامور کشور مسلط شدند، صنعت نفت ما آن قدر وابسته بود که هیچ کس فکر نمیکرد این جوری اداره بشود. در این دوران بازسازی ما چیزهای عجیب و غریبی در این مراکز نفتی در دریا، دیدیم این سکوها، این اسکلهها، این بارگیریها، این چاههای نفتی، اینها خیلی صنایع پیچیدهای هستند که در آباند، امکانات هم میخواهند، حالا ممکن است شناخت هم سخت نباشد اما امکاناتی که اینها را آدم بتواند اداره بکند در آب است و دشواری زیادی دارد. نیروهای متخصص ما در بازسازی، بستن چاهها، خاموش کردن آتش، برگرداندن اینها به بهرهگیری خیلی از خودشان مهارت نشان دادند. کارهایی که اطراف جنگ بود، ما چیزهایی شبیه به معجزه میدیدیم.
امکانات مالی کشورامکانات مالی کشور هم به طور طبیعی خیلی خوب است. ما معادن بسیار غنی داریم، معادن طلای این کشور را اصلاً کسی دنبالش نمیرفت، ما نفت داشتیم، به این آسانی میآمده و مثل آب از لولهها عبور میکرده و ارز باز میگرداند و دیگر کسی به دنبال طلا نمیرفته، اگر هم میرفتند ما یک مواردی داریم که در بار با کمپانیهای خارجی قرار داد بسته است.
معدن طلا بابعضی جاها افرادی معادن طلای غنی را میرفتند دولت هم خبر نداشته، عیاربالاخودشان طلا را در میآوردند، تصفیه میکردند و طلا را میبردند که حالا ما دنبال این طور جاها رفتیم، اصلاً پرونده ندارد.
در ظرف همین یک، دو سال که ما در مضیقه ارزی بودیم، دنبال طلا رفتیم، چندین معدن طلا پیدا شده که عیارهای بسیار بالایی دارد. از آفریقای جنوبی که بیشترین طلا را آنجا دارد، عیار معادن طلای ما بالاتر است و فراوان هم هست.
معادن مس و گازمعادن مس خیلی غنی است. معادن سنگ آهن خیلی غنی است، معادن نفت که دیگر برای همه روشن است، معادن گاز، ما دومین معدن گاز دنیا هستیم، آن چیزی که تا حالا کشف شده، 300-400 سال سوخت میتواند بدهد و دریای به این عظمت شمال و جنوب بسیار برای ما چیز با ارزشی است. کشور وسیع است، انواع نیازهایمان در زیر این زمین خوابیده است، متخصصان سطح بالایی در داخل داریم و نیروهایی در خارج داریم که اگر یک کمی ما محیط را برای زندگی آنها مناسب بکنیم، آنها برمیگردند.
آنها الان میترسند، از جنگ میترسیدند بیایند، از این که بچههایشان میخواهند خارج تحصیل کنند و نمیتوانند اینجا باشند و ممکن است به سربازی بروند، نمیآمدند.
یک قدری هم از جو انقلاب میترسیدند، نیروهایی هستند که بالاخره ایرانیاند و علاقمند به کشورشان هستند و هر جا هم که بروند به خوبی اینجا نمیتوانند زندگی بکنند. یک کمی که وضع طبیعی بشود آنها برمیگردند و میآیند ما هم نباید از خودمان بدخلقی و تلخی و خشکی نشان بدهیم که این طور نیروهایی که مال این کشورند و بچههای این کشور هستند، آنها نتوانند اینجا بیایند زندگی بکنند و در محیط اسلام و انقلاب باشند. باید سعی کنیم آنها را برگردانیم.
ارتباط با دنیانیرو داریم، امکانات داریم، مواد داریم و مانعی هم برای ما از لحاظ اسلامی نیست. اگر چیزی را نداشته باشیم که آن خیلی کم است از جاهای دیگر بگیریم همان طور که آنها هم از ما میگیرند، البته دنیا به هم وصل است و هیچ کشور در کل دنیا شما الان نمیتوانید پیدا کنید که دور خودش را ببندد و بگوید من تنهایی میخواهم زندگی بکنم.
حداقل اینکه صادرات میخواهد. ما نفتمان را میخواهیم بفروشیم، آن وقتی هم که نفت میفروشیم در مقابل آن چیزی باید وارد بکنیم و تبادل هست، تبادل کارشناس است، تبادل فرهنگی است، تبادل نیروی انسانی است، تبادل اطلاعات است.
اینها اگر در محیط سالم و با مدیریت سالم انجام بشود، هیچ خطری برای هیچ چیز ندارد، در خود دنیای اسلام همه چیز هست. در جهان سوم همه چیز هست، کشورهای پیشرفته هم، هم آنها به ما نیاز دارند و هم ما در مواردی به آنها نیاز داریم، اینها هیچ اشکالی ندارد. اگر اینجا یک حکومت سالم باشد، یک مجلس سالم باشد، یک نیروی کار سالم باشد و وابستگی نباشد، برای سرعت کار، برای مبادلات هم سیاستهای خارجی متعادل وجود داشته باشد با سیاست خارجی متعادل، با اتکاء به نیروهای متخصص داخلی، با الویت دادن به استعدادها و امکانات داخلی، و با بهرهگیری از منابع موجود خودمان ما میتوانیم با فرهنگ اسلامی یک کشوری اینجا بسازیم که غنیترین کشور منطقه باشد و سالمترین کشور منطقه باشد و در دنیا به عنوان یک طرف، نه به عنوان یک بازار و عامل برای سیاستهای دو بلوک شرق و غرب کار بکند، ما امروز خودمان را در دنیا در مقابل سایر بلوکها، یک قطب میدانیم، اسلام با یک میلیارد جمعیت امروز یک سخنگو لازم دارد که در مقابل مارکسیست و کاپیتالیزم حرف بزند.
سوابق قومی واگر آنها در دنیا به عنوان یک مکتب مطرح بود و ایران در تاریخ خودش بیش ملی ایراناز آنکه، اینها در دنیا چیزی باشند، اگر به سوابق قومی و ملی هم ما نگاه بکنیم ایران همیشه به عنوان یک وزنه اساسی در تاریخ این کره خاکی حضور داشته است. الان ایران را باید به عنوان یک طرف بشناسند و به عنوان یک فرهنگ یک انقلاب، یک تمدن و یک مرکزی که برای جهان یک پیام دارد، با آن برخورد کنند. با این پیام برخورد مساوی میشود کرد نه برخورد طرف مغلوب یا برخورد طرف تحت سلطه؛ در روابط جهانی از این به بعد انقلاب اسلامی بعد از پشت سرگذاشتن دوران کورانهای انقلاب، شکستن توطئههای جنگ، میتواند در مرحله بازسازی به صورت یک طرف و به عنوان یک شخصیت مستقل جهانی در جهان سوم مطرح بشود و ما امروز مستمع هم در دنیا خیلی داریم.
یک امتیازیکی از امتیازهای ما الان این است که دیگران این را ندارند. در سراسر دنیا حتی در دانشگاههای آمریکا، اروپا، شرق، غرب، در مارکسیستها، در سرمایهدارها همه جا الان گوشهای فراوانی هست که حرفهای ما را میخواهد بشنود، محققین زیادی هستند که مایلند بدانند که اینجا چه میگذرد، قبلاً این جوری نبود، ما را به عنوان یک گاو شیرده حساب میکردند و به این صورت نگاه میکردند، الان به عنوان یک صاحب تز به ما نگاه میکنند، جوانان دنیا در آفریقا و آمریکای لاتین و در آسیا مخصوصاً بخشهای محروم دنیا چشمهایشان الان به اینجا دوخته شده است.
مرکز امیدهاکارگران دنیا چشمشان دوخته است به اینجا، یکی از دوستان ما از مدیران وزارت خارجه میگفت: در یکی از کشورهای عقب افتاده آمریکای لاتین، یک بار ماشینمان خراب شد در یک جادهای. در جنگلها عبور میکردیم، به یک کلبهای در یک روستای کوچکی در جنگلی پناه بردیم، وقتی که میرفتیم آنجا برای گرفتن آبی، دیدیم که در خانهاش عکس امام را از یک روزنامهای گرفته و زده، او نمیدانست که ما کی هستیم و ایرانی هستیم.
گفتیم: این عکس کی است؟
گفت: شما کجائی هستید؟
گفتیم: ایرانی.
گفت: چطور شما این عکس را نشناختید؟
گفتم: شناختیم، ما میخواستیم بدانیم شما میدانید این عکس کی است یا نه؟
گفت: بله، این مرکز امید ماست. ما اینجا منتظریم که ثمره انقلاب شما را بچینیم. این یک چیز شوخی نیست، یعنی واقعیت است و ما میدانیم؛ یعنی، هر جا میرویم و با هر کسی صحبت میکنیم، انقلاب را الان به عنوان یک نقطه امید شناختند، ما در شرایط قیام و خون در همین مبارزات، در همین جنگها، در همین شهادتها و در همین پایمردیها توانستیم این احترام را ]در[ دنیا کسب بکنیم، البته ما دشمنان گردن کلفتی هم داریم، قدرتهای شیطانی دنیا با ما اصلاً خوب نیستند، ممکن است الان یک مقدار سرتسلیم فرود بیاورند، دست از تظاهر دشمنی به آن صورت بردارند ولی آنها دلشان با ما صاف نمیشود، چون میدانند که ما هم دلمان با آنها صاف نمیشود، خیلی حرف داریم، آرمان ما یک فاصلهای بین ما و استکبار به وجود میآورد، اما این منافاتی ندارد که در عرف معمول سیاست جهانی بتوانیم کارهای کشورمان را با همکاری دیگران، تا آنجایی که به استقلالمان و عظمتمان و آرمانمان و راهمان صدمه نزند، استفاده بکنیم.
نقش روحانیت هیچ آشفتگی در دلتان راه ندهید که این انقلاب هر چه که بگویند و هر چه درجامعهتلقین بکنند، راهش را نمیتواند فراموش بکند تا موقعی که روحانیت در پیش شماهاست، تا موقعی که روحانیون و کسانی که همراه شما در زندانها و همراه شما در میدانهای جنگ بودند و همراه شما در خیابانها، تظاهرات کردند و پیشاپیش شما و شما با پیشتازی آنها حرکت کردید، آنها حضور در این انقلاب داشته باشند، این انقلاب روزبروز راهش را روشنتر و هموارتر خواهد داشت و خدای نکرده اگر روزی روحانیت از این انقلاب گرفته بشود، آن روزی خواهد بود که دیگر نمیشود به آینده کار مطمئن بود، سلام بنده را به همه کارگران عزیز و همسنگرانتان ابلاغ بفرمائید.
قانون کاردر مورد قانون کار که فرمودید بگویم؛ قانون کار آنچه که در مجلس گذشته، به نظر من قانون خوبی است، نه ایده آل همه چیز، اما تا حدود زیادی میتواند حقوق طبقه کارگر را، حقوق سیاسی، اجتماعی و شئون انسانی را تأمین بکند.
البته ما در این قانون، پایهاش را از دولت داریم بعد در مجلس کمیسیون کار، آقای کمالی و دوستانش خیلی زحمت کشیدند، بنده خودم که در مجلس هستم شهادت میدهم که آنها زحمت زیادی کشیدند و با آشنایی که با محیط کار دارند، این قانون را غنی کردند. الان این قانون کار مشکلاتی دارد، در شورای نگهبان روی دو، سه نقطه اعتراض است که بعضی مشکلات فنی است.
مثلاً در مجلس ما چیزهایی اضافه کردیم که بار مالی دارد، بار مالی را نماینده در مجلس نمیتواند بر دولت تحمیل بکند، مگر اینکه منبع آن را هم تعیین کند؛ یعنی، اگر ما خواستیم یک قانون بگذاریم که خرجی برای دولت دارد، باید بگوییم این خرج را از کجا بردارید و چطور مصرف کنید.
اشکالات قانون کاراین یکی از اشکالات است که چندین ماده را مورد سئوال قرار داده است. یکی از اشکالات دیگرش مسائلی است که آنها احساس کردند با قانون اساسی اختلاف دارد که بعضیشان را ما قبول نداریم. قرار شده که این قانون در شورای مجمع تشخیص مصلحت هم بیاید و آنجا مطرح بشود که در جمع کوچکتری آنجا بررسی بشود. با اطلاعی که از وضع روحیه و فکر و خواست دوستانمان داریم من فکر میکنم که انشاءالله این قانون با این وضعی که تهیه شده به شما ابلاغ خواهد شد و چیز مهم از این قانون کم نخواهد شد و اگر این قانون بیاید، ما یک کار قابل قبولی در حدی نه آن حد عالی برای کارگران کردیم.
یکی، دو روز پیش ما این را به مجمع تشخیص مصلحت با اجازه شما ارسال کردیم. خداوند نگهدار شما باد.
والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته