بسماللّهالرحمنالرحیم
«اَلْحَمْدُلِلّهِ وَ اَلصَّلوةُ عَلی رَسولِ اللّهِ وَ آلِهِ اَجْمعیüن» قالَ الْعَظیüمِ فی کِتابهِ اعوذُ باا... مِنَ الشَّیطان الرَّجیüمْ، «اَمْ حَسبْتُمْ اَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمّا یَاْتِکُمْ مَّثَلُ الَّذüینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ مَّسَّتْهُمُ الْبَاْسآءُ وَالضَّرّآءُ وَ زُلْزلُواحَتّی یَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذüینَ امَنُوا مَعَهُ مَتی نَصْرُاللّهِ اَلا اِنَّ نَصْرَاللّهِ قَریüبٌ»[1] .
وظایف حزببحثی که آقایان برای من پیشبینی کردهاند که صحبت کنم، مسأله وظایف درانتخاباتحزب در جریان انتخابات مجلس شورای ملی است که اعلام کردند. اما آنچه که دیروز به من گفته شد، به طور کلی وظیفه یک نفر حزبی و افراد حزب و در رابطه با حزب، جریانات عمومی بود که موضوع وسیعتری بود که حالا محدودتر میشود. فکر میکنم در جمع کادر نظارت افراد و دوستان اعضای حزب، مسأله انتخابات و کارهایی که باید بکنیم، هم باید بیاید. دیدن شما برادران عزیز در یک جا که بخشی از دوستان مجموعه افراد حزب هستید، امید را در انسان قوی میکند که لابد در خودتان هم، چنین احساسی خواهید داشت. اگر ما در سراسر کشور رابطه منسجمی با دوستانی مثل شما داشته باشیم و وظایف حزبی را به عنوان اولین وظیفهای که از مجرای مکتب و هدف به دوشمان گذاشته شده، تلقی بکنیم، بدون شک قدرت خواهیم داشت که کشور را به مسیری هدایت بکنیم که مکتبمان میخواهد و خدا میخواهد.
بدون شک قدرت این را خواهیم داشت که جلوی توطئههایی که علیه انقلاب، نهضت و آینده ما در دست اجراست، بگیریم. شما کم نیستید، خیلی قوی و نیرومند و متکی به نیروهای عظیمتر از آنچه که خودمان هستیم، میباشید.
بحثی که میخواهم، بکنم و مواردی که آقایان در این یک ساعتی که نشسته بودند، اظهار کردند و سؤالهایی در ذهن آقایان هست که طبعآ به آنها هم باید پاسخ بدهم، نمیتواند یک بحث منسجم و مرتب باشد. یا باید از این انتظارهایی که شد، صرفنظر کنم که صحیح نمیدانم، باید جوابهایی داده بشود، مطالبی روشن بشود و ترجیح میدهم از بحث منسجم تا حدودی که ضرورت دارد به این سؤالها پاسخ داده شود، صرفنظر بشود. قبلا یک مطلب کلی که پایه صحبتهایم هست و اساس حرفهایم میشود، مطرح میکنم، جزئیات با سطح فکری که شما دارید، نیازی به توضیح ندارد.
تکالیف حزبیآن مطلب این است که وظایف حزبی را مطرح کردیم. اولین سؤالی که به واسلامیذهن میآید، این است که مگر وظایف حزبی و تشکیلاتی بیشتر از وظایفمذهبی و دینی است که ما مسلمانها قبل از اینکه عضو حزب باشیم، بر دوش داشتهایم؟ مگر تکالیف یک مسلمان غیرحزبی کمتر از یک مسلمان حزبی است؟ مگر ما اعضای حزب جمهوری اسلامی، چه وضعی داریم که بیشتر از مردمی که مسلمانند و مثل ما شیعهاند و در این نهضت و انقلاب شریک بودهاند و خواهند بود، نظارت اسلامی خواهیم داشت؟ به طور کلی آیا این تفاوت وجود دارد؟ اگر وجود دارد، چرا؟ تا چه حدی؟ اصلا میتواند ریشه اسلامی داشته باشد؟ میتواند ریشه مکتبی داشته باشد؟ یا یک چیز آشکار و من درآوردی است و خودمان داریم میسازیم؟
عضویت در حزبمیخواهم عرض کنم که جوابم مثبت است. یعنی بله، تکالیف اضافی دارد و باید سنگینی بیشتری بر دوشهایمان احساس کنیم و خودمان را آماده کنیم که برخلاف آنچه که از روزهای اول تشکیل حزب و برداشت مردم به ذهن میآمد، نقطه مقابلش را ارائه بدهیم. آن روزهایی که حزب شروع شد، برداشت اکثریت مردم و شاید بعضی از دوستان این بود که کانون قدرتی بوجود میآید و هر چه زودتر باید جذب این کانون قدرت شد و اینجا مرکز تقسیم غنایم انقلاب و نردبانی برای ترقی و تکامل است. همانطور که حزب کمونیسم در روسیه و جاهای دیگر تنها راه رسیدن به قدرت است و در گذشته در ایران، حزب رستاخیر وسیله رسیدن به قدرت بود. چنین کانونی دارد به وجود میآید و ما باید برویم و از وجود بسیاری از مردم چنین احساسی را میکردیم.
همان روزهای اول که در کانون توحید مسؤول اسمنویسی بودیم، قیافههایی که میدیدیم، از طبقههای مختلف، ضمن اینکه یک عده سرشار از ایمان میآمدند و به عنوان یک پشتوانه ادامه انقلاب، به حزب امید بسته بودند، یک عده هم با توجه به شناختی که از گذشته و وضعشان داشتیم و میشناختیم، معلوم بود که با چه منظوری میآیند.
از شهرستانها هم همچنین، تقاضاهایی که از شهرستانها میشد، متعدّد بود. بعضی از جوانهای دل سوخته و افراد پاک و با فضیلت که از پیش احساس کرده بودند که تشکیلات و انسجام و تحزّب برای دوام انقلاب ضرورت دارد، بدلیل اینکه فکر و ایدهاشان را در آستانه تحقق میدیدند، مشتاقانه آمده بودند. عده زیادی هم بودند که میآمدند تا در کانون قدرت باشند.
به هر حال روز اول این دو تیپ برخورد به حزب بود که جدای از عامه مردم هستند که از روی صداقت دنبال هر چیزی میروند و قصدی ندارند. در آنهایی که حساب شده کار میکنند، این دو فکر وجود داشت، آنهایی که به عنوان یک وظیفه و با درک این معنا که چه راهی دارند انتخاب میکنند، آمده بودند، از اول به مشکلات و اهمیت کار توجه داشتند. ممکن است بعضی از خوش نیتها هم توجه نداشتند و کمکم متوجه شدند و کمکم داریم به آن نقطهای که شرایط اساسی تشکیل یک حزب لازم دارد، میرسیم.
همیشه در حرفهای معمولی که میزدیم این جمله بود که اگر حزب در شرایط رفاه یا در شرایط هجوم بوجود بیاید و از بالا باشد، نمیتواند، دوام بیاورد. چون مردم یک دفعه میآیند و مردمی که یک دفعه بیایند، یک دفعه هم برمیگردند. این حزب نیست. اصلا چنین حزبی در دنیا نیست. هر جا هم تشکیل شد، دوام نیاورده است. در هیچ جا چنین حزبی وجود ندارد. این یک هجوم است، هجوم تا آنجایی هست که عوامل هجوم در پشتش هستند. وقتی که برداشتند، دیگر نیست. ظرف بیست روز، چندین میلیون آدم به عنوان حزب در ایران اسم نویسی کردند و عضو شدند. اگر این را به حساب یک حزب بیست میلیونی یا ده میلیونی یا پانزده میلیونی یا پنج میلیونی، بیاوریم، خیلی خامی است.
در کشورهایی مثل روسیه که از دویست و شصت میلیون آدم در ظرف شصت سال و سالها پیش از پیروزی انقلابشان این حزب ادامه داشته است، حدود پانزده میلیون نفر عضو دارند که تازه عده زیادی هم برای پیدا کردن پلکان ترقی آمدهاند. پانزده میلیون از دویست و شصت میلیون، زیاد نیست. در چین از نهصد میلیون نفر، بیست و هشت میلیون نفر عضوند و تازه سفره خوردن غنایم ملت است. این رقم نسبت به افراد حزبی در کشورهایی که حکومت و همه چیز با حزب است، کم است. احزاب دیگر هم در دنیا این گونهاند و خیلی کمتر به این نسبت هستند.
خدمت به اسلامولی حزبی که بر اساس ایمان و اعتقاد و آن چیزهایی که من میخواهم بگویم که چه جور باید باشیم، به وجود بیاید، افراد مکتبی، افرادی که از عمق وجودشان برای حرکتشان ارتزاق میکنند و نیرو میگیرند، افرادی که عوامل بیرونی و هجومها و حملهها و تشویقها و ترسها و تهدیدها اینها را به این راه نیاورده، بلکه از درون میجوشند و حرکت میکنند، اگر تعداد چنین افرادی در حزبی، چشمگیر باشد و در سراسر کشور باشند، موفق میشویم چنین چیزی بسازیم که حالا پایههایش را میبینیم.
در همین مجلس انسان احساس میکند که مجلس کوچکی از مجالس عظیم حزب هست. دقیقآ میتوانیم امیدوار باشیم که عظیمترین خدمت را در کشور انجام دادهایم. اصولا تاریخ پیشرفت اسلام را ببینید. یا از کمکهای استثنایی که از وحی میشد و راهنماییهایی که خداوند برای همه وعده داده و مخصوص پیغمبر(ص) نبود، به ما هم خواهد رسید. وقتی برای این کار آماده شدیم، همانطور که در سخنان رهبر و اماممان میبینیم، مواردی غیبی است که فقط خودشان صلاحیت بیان آن را دارند. زیربنای اساسی جامعه اسلامی را تعدادی از مسلمانها تشکیل دادهاند که «وَالسّابقُونَ اْلاَوَّلُونَ مِنَ اْلمُهاجِرüینَ وَ اْلاَنْصارِ وَ الَّذüینَ اتَّبَعُو هُمْ باِحْسانٍ رَّضِیَ اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُواعَنْهُ وَ اَعَدَّلَهُمْ جَّناتٍ تَجْرüی تَحْتَهَا اْلاَنْهارُ خالِدüینَ فیüهآ اَبَدًا ذلِکَ الْفَوْزُ اْلعَظüیمُ»[2] .
این گروه تیپ خاص و آنها چیزهای دیگری هستند و وظایف دیگری دارند. آنها آدمهای خاصیاند. اینکه گفتم تکالیف یک حزبی با تکالیف یک غیرحزبی فرق میکند، اینجاست. مسؤولیت سلمانفارسی، ابوذر، علی و حمزه از نظر پیغمبر(ص) به اندازه همان عربهای سادهای که از بیابان میآمدند یا کاسب کارهای معمولی که در جمع مسلمانها بودند، نبود. وقتی که قرآن با صراحت میگوید، باید شما مسلمانهای مؤمن یک نفرتان در برابر ده نفر مقاومت کنید، این تکلیف است. یعنی مؤمن با تکلیف، یک نفرش، ده نفر است. مسؤولیت شما این است.
درباره خانواده پیغمبر(ص) میبینید که قرآن با صراحت میگوید که شما مثل بقیه مردم نیستید. نه گناهانتان و نه مجازات شما به اندازه گناهان دیگران است و نه ثواب و اجری که بر عملتان میگیرید، به اندازه دیگران است. بلکه بیشتر است. شما خانواده وحی هستید، شما خانواده نبوت هستید. شما پشتیبان انقلابید، شما الگوی انقلابید، شما مدعی رهبری انقلابید. محاسبه کسانی با این خصوصیتها با مردم عادی یکی نیست.
حالا این دو قسمت را تفکیک میکنم، ما مسلمانیم، در حد اسلام تکالیف عبادی، اجتماعی و اقتصادی داریم که معمولا مسلمانهای معمولی انجام میدهند. نمازهایمان را میخوانیم، روزههایمان را میگیریم، اگر انفاقی داشته باشیم، اگر خمس و زکات واجبی داشته باشیم، انجام میدهیم. عبادات مستحبی را در حد معمولی انجام میدهیم، این تکالیف همه است که انجام میدهند، اما یک فرد حزبی که میخواهد عضو حزب جمهوری اسلامی باشد، آن هم در دوره سازندگی، آن هم در کارهای هدایت کننده که میخواهد پایه حزب را بریزد، اگر به این اندازه بخواهد فعالیت کند که یک مسلمان معمولی میکند، وضع ما خیلی بهتر از آنچه که تا حالا پیش رفتیم، خواهد بود.
وظایف خاصوقتی شعار «حزب فقط حزب الله» زیاد مطرح میشود، همه خیال میکنند اعضای حزبعضو این حزباند و در حد معمولی میآیند، اینها با ما چه تفاوتی دارند؟ ما اگر واقعآ این راه را به عنوان یک وظیفه اساسی انتخاب کردهایم، باید همه هستی را بگذاریم. ایثار، اصحاب خاص پیغمبر(ص) را از دیگران جدا کرده بود که در یک سطح برای مردم عادی ایثار، واجب نیست، اما برای افرادی که مقداری بیشتر ادعا و مسؤولیت دارند، ایثار در حدودی و در شرایطی واجب میشود. «وَ الَّذüینَ تَبَوَّؤُ الدّارَ وَ اْلایüمانَ مِنْ قَبْلِهِمْ یُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ اِلَیْهِمْ وَ لایَجِدُونَ فüی صُدُورِهْمِ حاجَةً مِّمّآ اوُتُوا وَیُؤْثِرُونَ عَلی اَنْفُسهِمْ وَ لَوْکانَ بهِمْ خَصاصَةٌ وَّ مَنْ یُّوقَ شُحَّ نَفْسهِ فَاُولئکَ هُمُ اْلمُفْلِحُونَ»[3] . قبل و بعد این آیه را
بخوانید، درست در همین مرحله آمد. یعنی آن جاهایی که پیشگامان، سابقون، اوّلون، پیشتازان و رهبران مطرح میشوند.
مسأله دیگر، امور مالی حزب است که باید برای ما حل شده باشد. اگر بخواهید مثل همه مردم به همان اندازهای که مردم در کارها و خدمات مالی شرکت میکنند، یعنی آنهایی که امکانات عالی دارند، به همین اندازه هم عضو حزب باشند و در برنامههای حزب شرکت کنند، تفاوتی با دیگران ندارند. در هیچ جای دنیا بنا بر این نیست که حزب از خارج اداره بشود و اگر از خارج اداره بشود، صحیح نیست. البته ما در این مرحله از سهم امام استفاده کردیم و قرض کردیم و خرج کردیم. ولی این روش صحیح نیست، این روش حزبی نیست. از این به بعد که کارت صادر میشود واعضاء حزب مشخص میشوند، کسانی که عضو حزب هستند، باید اگر احساس میکنند که راه عظیمی را پیش گرفتهاند و میخواهند خدمات عظیمی انجام بدهند و پشتوانه تداوم انقلاب باشند، اصول کار حزبی این است که در یک شهر امکانات خود اعضای حزب، نیازهای شهر را تأمین کند. مرکز حزب که مسؤولیتهای بیشتر و کارهای عظیمتری دارد و مسؤولیت رسیدگی به حوزههای فرعی و همه جا را دارند و مخارج بیشتری دارند، از آنجا تأمین شود. هنوز هم اینطوری است و اگر هم نیست، صحیحش این است که اگر درآمدی دارند، ده یا پنج درصد به مرکز برگردد که مسؤولیتهای بزرگ را به عهده دارد.
امکانات ودرباره امکانات مالی حزب سؤال شده بود که باید بگویم حزب هیچ گونه تجهیزات حزب امکانات مالی ندارد. هنوز خیلی از مردم حساب میکنند که حزب از امکانات دولتی استفاده میکند و این در ذهن مردم است، برای اینکه میبینند خدمات دولتی انجام میدهد و کارهایی که دولت میبایست میکرد و مسؤولین دولت میبایست میکردند، افراد حزب انجام میدهند. اینها احساس میکنند که باید حزب اعتبار دولتی داشته باشد که ما حتی یک شاهی حق نداریم و نمیگیریم و صحیح هم نمیدانیم که بگیریم. اگر غیر از این باشد، دیگر حزب نیست.
بنابراین جواب این سؤالی که مطرح بود، این است که از این به بعد اگر بخواهیم حزب باشیم، وقتی کارتها صادر میشود و اعضاء عضو رسمی میشوند، مبلغی بگیریم. در جریان مبارزات آنهایی که جدی مبارزه میکردند، به اندازه زندگیشان از درآمدشان مصرف میکردند و بقیه را تحویل گروهشان میدادند. چون ما برای خودمان زندگی نمیکنیم، ما محو در تشکیلات هستیم. اگر تشکیلاتی شدیم، تا اندازهای که اضافه داریم، باید سراغ حزب رفت و باید در صندوق حزب پول باشد. این منحصر به ما نیست. باید وقت ما در کارهای فرهنگی مصرف بشود. یک فرد حزبی با یک فرد غیرحزبی در این جهت خیلی باید تفاوت بکند. یک فرد حزبی اگر بخواهد این جوری رفتار بکند که هر وقت رسمی میشود، یک سخنرانی بکند یا چیزی بنویسد یا دنبال این باشد، این حزب پا نمیگیرد.
در درجه اول باید تمام چیزها را در اختیار حزب قرار بدهد. حالا اگر حرفهای است، شغلی است، ناچاریم که یک جای دیگر کار کنیم و در خدمت دیگری باشیم، از همان مسیر به طرف هدف حرکت کنیم. الان دوستانی داریم که با نمونهای که اینها حرکت میکردند، حرکت میکردیم. بسیاری از این گلهها بیجا بود. یعنی مورد نداشت. دوستانی داریم که همه زندگیشان را ول کردهاند. البته زندگی این است، زندگی شخصیشان را ول کردهاند و تمام وقت در حزب هستند. نه حقوق میگیرند و نه اسم دارند، نه دنبال نام هستند، صرفآ برای اینکه کارانجام بشود، برای اینکه تشخیص دادهاند که اصل اینجاست و اینجا باید محکم بشود، وارد حزب شدند. اگر با این شکل دوستان در شهرستانها حرکت کنید، دفتر حزب نباید هیچ وقت خالی باشد. اگر رفتار و شرکتمان در امور اجتماعی با این محور انجام شود، حزب موفق میشود.
بنابراین در نیروی انسانی حزب بیش از آنکه متکی به حقوق دادن باشد، چون حقوق دادن هم کار میآورد، اما آن کار خیلی ارزش ندارد، یعنی آن آقایی که آمد تا در حزب چهار ساعت کار کند برای اینکه پنجاه تومان بگیرد، منتظر است این چهار ساعت تمام شود و پنجاه تومانش را بگیرد. اما آن آقایی که آمد کار انجام بدهد، حساب پول را ندارد، این آدم منتظر است که تمام نشود. هر وقت میبیند ساعت دارد نزدیک به وقت رفتن میشود، ناراحت است که کار تمام نشده و من باید بروم. خیلی تفاوت است. نباید کارهایمان در حزب این جوری باشد، یعنی عضو باید با ایمان و خودجوش و پرمایه باشد. استخدام کردن نیروی انسانی در حزب که کار اساسی نیست. باید داوطلبانه باشد. البته کسانی که کار میکنند و نیاز دارند، حزب باید نیازشان را تأمین بکند، این چیز دیگری است. باید نیاز زندگیشان تأمین شود.
مسائلی مالی ودر مورد پول که توضیح دادم، عرض کردم که ما تا بحال قرض کردهایم و خود تشکیلاتیمن یک قلم نسبتآ درشتی از خود امام قرض کردم و تعجب این که به امام که میگوییم پول نداریم، امام هم تعجب میکردند، مگر شما بودجه ندارید؟ ایشان هم خیال میکردند که دولت میدهد. یعنی احساس میکردند که ما داریم در این راه حرکت میکنیم و تعجب تا اینجا بود.
یکی از آقایان نوشته از آستان قدس استفاده میکنید یا نه؟ همین جا هم که موقوفهای است که ما گرفتیم تا اجاره بدهیم، مسؤول امور مالی ما ماهی بیست و چهار هزار تومان برای این ساختمان کوچک میدهد. ما داریم اجاره میدهیم. هر یک از دوستان ما برای موقوفه پول داده است. فعلا نزدیک هفده، هجده میلیون تومان قرض کردهایم و مقروضیم. برای اینکه حزب هنوز حزب نیست. برای اینکه حزب هنوز شهریه نمیگیرد. برای اینکه افراد هنوز در مورد حزب این گونه اظهار نظر دارند.
وظیفه مؤسسانبعضی از سؤالات این جوری بود که مسؤولان یا مؤسسان حزب چقدر حقوق میگیرند؟ ما مؤسس نداریم. یعنی عنوان مؤسس را فراموش کنید. معمولا اصطلاح مؤسس به این معناست که اگر کسانی مؤسس یک تشکیلات باشند، حقوق ممتاز دارند، امتیازاتی برایشان در نظر گرفته میشود. چنین چیزی اصلا وجود ندارد. ما با یک دلیل که احساس ضرورت کردیم که خیلی فوری باید اعلام شود و امکان جمع کردن دفتر مرکزی برای ما نبود و کار زیادی داشتیم، یک دفعه آن چهار پنج نفر دور هم نشستیم و با امام مشورت کردیم و نظر این شد که زودتر باید حزب اعلام شود و ما زود اعلام کردیم و فقط اعلام کننده هستیم نه مؤسس حزب.
بعضی از گلههای آقایان این است که چرا مؤسسین و اعلام کنندهها کمتر میرسند؟ وضع ما را میدانستید. قاعدتآ اگر بدانید این گله را از ما نمیکنید. تفاوت ما با دیگران این است که این را باید شما بدانید و در منطقتان باشد و با دوستانتان در میان بگذارید. ما الان افرادی نیستیم که تمام وقتمان آزاد باشد و بتوانیم در خدمت حزب باشیم. علتش این است ما در مورد انقلاب مثل بچهای که هر لحظه نسیمی هم میتواند به او ضربه بزند، احساس وظیفه میکنیم. ما در شورای انقلاب هستیم و در دولت هستیم و در کارهای اجرایی هستیم، تفاوت ما با خیلی از آقایان این است که ما آنجا به عنوان مادر حساب میشویم و خیلی از همکارانمان به عنوان دایه. اولین مشکلی که پیش میآید، بسیاری از همین دوستانی که میشناسید، فوری قهر میکنند و استعفا میدهند. اما ما نمیتوانیم استعفا بدهیم، چیزی نیست که از وجودمان جدا باشد. همه هستی و جوهر وجود ماست.
در همان لحظهای که در شورای انقلاب هستیم، یعنی مسؤولیت پارلمانی داریم که باید استیضاح کنیم، خودمان احساس میکنیم در قوه مجریه مسؤولیم و نمیتوانیم جدا باشیم. تفکیک مسؤولیتها پیش نیامده است. دوستان قهر میکنند و استعفا میدهند، ما ضمن اینکه خودمان هم مثل آنها باید قهر کنیم، باید آنها را هم راضی کنیم و برگردانیم. همین حالایی که من اینجا با شما، صحبت میکنم، مسؤولیتهای فراوانی را به عهده دارم که باید بروم آنها را هم انجام بدهم. از هیچ چیزش نمیتوانم بگذرم.
مثلا مجلس ترحیم شیهد مفتح در قم تشکیل میشود و به من بگویند بیا و اگر نتوانم بروم، احساس میکنم که ارزش شهید و ارزش برادری را کم گرفتهام و به عنوان یک مسؤولیت ناچارم بروم. حالاتی اینجوری در ما وجود دارد. برادرمان آقای بنیصدر که احساس میکنم در آینده مسؤولیت سنگینی دارند، فرض کنیم در دو جلسه در شورای انقلاب شرکت نمیکنند. برای اینکه کار دارند، اما ما این کار را نمیتوانیم بکنیم، یعنی ما یک لحظه نمیتوانیم قضیه را بگذاریم و بگوییم در شورای انقلاب هر چه گذشت، بگذرد، امروز باید حزب را اداره کنم. چون حزب مال ماست. نمیتوانیم این گونه برخورد کنیم.
همان روزهایی که میخواستیم حزب را تأسیس کنیم، با امام صحبت کردم که به هر حال برای این کشور ضروری است. ایمان وانقلاب ما که آن طرف مرزها را به خود گرفته، میخواهد وسیعتر از اینجا باشد، نمیتواند قائم به فرد باشد. باید به یک جریان فکری در یک تشکیلات منسجم حزبی متکّی باشد که امام هم پذیرفتند. همان روز ما احساس میکردیم که اگر یک لحظه از شورای انقلاب بیرون بیاییم، کارها خراب میشود. اگر ما فرصتی پیدا کنیم که بتوانیم تمام روزمان را در حزب در خدمت شما باشیم، نهایت اشتیاق را داریم. برای این که حکومت جمهوری است، سازندگی است و این برای ما ضرورت دارد. اما ما در مورد انقلاب هم، همچنان احساس مسؤولیت میکنیم و نمیتوانیم خودمان را از جریاناتی که آنجا میگذرد، کنار بکشیم. آنچه که در تهران میگذرد، در منزل امام میگذرد، در شورای انقلاب میگذرد، بستگی و همبستگی دارد و ما به عنوان مسؤول احساس میکنیم که همه جا باید لااقل اطلاع و حضور داشته باشیم و نگذاریم مسائل جور دیگری پیش بیاید.
انتظارات مردمبنابراین ضمن اینکه گله آقایان از اینکه ما به بعضی از شهرستانها ازحزب نمیرسیم، نمیتوانیم همه جا بیاییم، برای ما قابل قبول است. ضمن اینکه این گله که ما حتی در مرکز حزب نمیرسیم وقت زیادی بگذاریم، قابل قبول است، ولی واقعیت این است که شما آقایان در نظر بگیرید که آیا این امکان وجود دارد که سرنوشت انقلاب را به امید خدا بسپاریم و بیاییم فقط حزب بنا کنیم. یکی از مسائلی که آقایان در ضمن گلههایتان تحلیل نکردید این بود که مردم توقعاتی از انقلاب داشتهاند که انجام نشده است، این درست است، اما اگر این را تحلیل کنید، میبینید حزب از تمام امکانات یک حزب حاکم محروم است، ولی در عین حال توقعات یک حزب حاکم از این حزب وجود دارد. یعنی مردم حتی برای کارهای عادی اداری هم به دفتر حزب مراجعه میکنند. خیال میکنند اینجا مرکز قدرت است. در صورتی که ما از امکانات حکومتی برای حزب استفاده نمیکنیم و حتی به دلیل اینکه دوستان ما حزبی هستند، افراد مشابه پیدا میشوند، غیرحزبی را در مناصب میگمارند، برای اینکه حزبی نباشد. تا این حد از امکانات محروم هستیم. ولی مردم توقعات حزب حاکم را از ما داشتند و هر عیبی که به حکومت موقت و شورای انقلاب و یا جای دیگر وجود داشته، آن عیب را در خود حزب میدیدند. یعنی همان انتقاد را به حزب میکردند. این حالت رفته رفته با باز شدن مسائل و روشنتر شدن حقایق برای شما، دارد پیش میآید که بطرف کارهای اساسی که باید انجام بدهید، قدم برداریم. اولین کار مهمی که از این به بعد درپیش دارید، مسأله انتخابات مجلس شورای ملّی است.
اتفاقآ نظر امام هم این است. وقتی که باامام درباره مسائل بحث میکردیم، امام بیشتر علاقمند بودند که حزب و دوستان بتوانند در مجلس و یا قوه مقننه و آنجایی که نظارت بر همه کشور و تصمیمگیری در قوانین کشور وپیاده کردن قانون اسلام و مکتب است، حضور داشته باشند و این از بزرگترین وظایفی است که شما در پیش دارید. حزب از پیش، قدمهای اساسی برداشته است. آقایان بعضیها گله داشتند که تأخیر میشود. در این جهت تأخیری نیست. فرصت کافی داریم. ما معیارهای کسانی که صلاحیت نمایندگی مجلس را دارند، اعلام کردیم. نشستیم مطالعه کردیم، فکر کردیم و معیارها را گفتیم و در روزنامه، پخش شد. مستقیمآ با دفاتر در سراسر کشور تماس گرفته شد و کمابیش افراد شناسایی شدهاند و چهرههایی که احیانآ بتوانند این وظیفه خطیر را انجام بدهند شناسایی شدهاند. یا یک شناسایی داریم که الان خودتان هم که اینجا هستید بهتر میتوانید با هم درمیان بگذاریم و برای این کار مقدمات لازم است. آنچه که مربوط به حزب میشود، همین است. گروههایی رفتهاند و تماس گرفتهاند. قبلا نظرخواهی شد. جوابهایی آمد. اسامی جمع شد. با برادرانمان مذاکرات مقدماتی کردهایم و با برادران، جامعه روحانیت مبارز تهران قرار مذاکره داریم و در مجموع برای این مسأله اساسی آماده میشویم. باید این کار را خیلی جدی گرفت. حضور در مجلس و عضویت در شورای ملی وظیفه خاصی است که کاملا با حزب متناسب است.
یعنی اگر حزبی مکتبی و فکری باشد و بخواهد براساس مکتب اسلام کار بکند، اولین شرط و وسیلهاش حضور در مجلس قانونگذاری و حضور در مرکزی است که کارهای اساسی کشور باید در آنجا به تصویب برسد.
س ـ یکی از شرایط ریاست جمهوری نداشتن سابقه کار حساس در رژیم گذشته بود. چرا؟
لزوم حضورج ـ نمیخواهم اینها را مطرح کنم که چرا فلان کس اسمش در کاندیداهاست. جدی دربه هر حال در مسأله انتخابات شورای ملی، از همین حالا تصمیم بگیرید که انتخاباتخیلی جدیتر و خیلی عمیقتر و خیلی حساب شدهتر باشید که ما در این مرحله به هر اندازه که موفق بشویم، به همان اندازه میتوانیم در تداوم انقلاب اسلامی ایران حضور داشته باشیم و میتوانیم پشتوانه حضور اسلام در این کشور باشیم. البته نمیخواهم بگویم مقامهای اجرایی اهمیت ندارد. خیلی اهمیت دارد. هر پستی میتواند منشأ اثر باشد. جدا کردن کارهای اجرایی از کارهای قانونگذاری قابل قبول نیست. این بُعد، آن بُعد را نفی نمیکند.
حالا در این مرحله هستیم. حضور شما در اینجا، این فرصت را به شما و ما داده است که اگر نظراتی و مطلبی دارید و نظراتی از منطقه خودتان دارید که میتواند در تصمیمگیری مؤثر باشد، مطرح کنید. مطرح نکرده، نروید. اگر فرصت مذاکره هم نبود، یادداشت کنید. موظفید که مفصلا یادداشت کنید و بگذارید رسیدگی شود. در انتخابات هیچ تمایل نداریم و از اول هم تمایل نداشتیم که از مرکز به شهرها تحمیل کنیم. این کاری است که مورد نفرت ماست و اگر احیانآ گاهی در موردی دیدید، چیزی را تعیین کردیم، همانطور که به ما انتقاد کردند و انتقاد صحیحی هم بود، به دلیل این بود که دیر تصمیم گرفتیم و دیر تصمیم گرفتن عیب حزب است. این را رفقا، بپذیرید همه جا اینطوری است. اما عذری که ما داریم، همان توجیهی بود که کردم که توجیه واقعی بود. نمیخواستم فقط جواب بدهم. گرفتاری زیاد و مسؤولیت غیرقابل اجتناب ما در کارهای کشور که نمیتوانیم شانه خالی کنیم، باعث میشود که گاهی دیر برسیم. به هر حال در این مورد دیر نشد. بررسی شد. مطالعه شد. از خود شما، از دفاتر حزب و از مردم محل نظرخواهی شده و مشورت کاملی هم انجام میشود. با این مشورتی که خواهیم کرد، این مسائل را مطرح میکنیم و بعد به اطلاع شما آقایان خواهد رسید. امیدواری ما و امام بیشتر این است که موفق شویم مجلسی داشته باشیم که این مجلس، اسلامی باشد (انشاءالله حاضران) این خیلی اهمیت دارد.
مجلسی اگر نتوانستیم داشته باشیم که عبور قوانین در آنجا دچار وسوسههایی نشود که قانون را از اصالت اسلامی بیاندازد و مجلس اول ما موفق بشود با تجدید نظر کردن در قوانین طاغوتی که این همه کتاب قانون و در این همه تصویب نامههاو در این همه لوایحی که تصویب شده، میدانیم چقدر اشاعه ضددینی و مطالب غیر اصولی و چیزهای غلط وجود دارد و رسالت عظیم مجلسی که اولین مجلس انقلاب ماست، این است که با مرور گذشته، سایههای طاغوتی را از قوانین بیرون کند، ابعاد غیراسلامی و غیرمکتبی را بیرون بریزد. پایههای یک حکومت صحیح و اسلامی تضمین شده را در قانون جدیدی که باید تنظیم شود، بریزد. دادگستری، ادارات، به طور کلی روابط خارجی و داخلی، احتیاج به اصول و برنامههایی دارد که در این مجلس باید تضمین شود.
اقدامات فرهنگیشورای انقلاب به مقتضای نیاز روز، برای گذراندن دوره انتقال، کارهای ضربتی انجام داده است. فرصت کافی برای مطالعه و بررسی و تهیه طرحهای دراز مدت نبوده است. برای اینکه هر روز، مسأله داشتهایم و میبایست همان روز به آن مسأله برسیم. مجلس شورای ملی چیز دیگری است. مجلس با افراد زیاد، با کمیسیونهای زیاد، با تخصصهای فراوان و مسؤولیتهای زیاد تشکیل میشود. مسؤولیتها مشخص میشود و ارگانهای کشور در مسیر میافتند. کمابیش در این دوره افراد لایق قسمتی از پستها را گرفتهاند که خیال مجلس راحت است که در آینده هم این وضع، تحکیم میشود حزب ما در کنار کارهایی که در این مرحله انجام میدهد تا خیالش از مجلس راحت شود، برنامه سازندگی و تشکیلات و نظام دادن را برای اعضاء خود در سراسر کشور تنظیم میکند.
انشاءالله نظام یک حزب را با تشکیل حوزهها و تشکیل کلاسهای مرتب هفتگی و با رساندن برنامههای تبلیغی و بردن جزوههای آموزنده و عادت دادن مردم به روزنامه خواندن که از انتقاداتی است که ما در مقابل حرفهای شما به شما داریم، با برنامه عمل میکنیم. برادران شما در اینجا زحمت میکشند و خون دل میخورند و شب و روز کار میکنند، این روزنامه را درست میکنند، در هر شماره از این روزنامه درسهایی هست، مسائل فلسفی هست، مسائل اجتماعی هست. مسائل سیاسی هست. مسائل آموزنده است. هر شمارهاش میتواند چندین کلاس درس را اداره کند، شما برادران به این اهمیت بدهید. سعی کنید کسانی که به حزب علاقهمند هستند و مدعیاند حزب به ما نرسیده است، در هر خانهای یکی از این روزنامهها را ببرید، خلاصهگیری و در کلاسها و در جمع دوستان تدریس کنید و از آنها جواب بخواهید که انشاءالله در دروههای آینده و در تشکیلاتی که ترتیب خواهیم داد، برای ایجاد یک حزب واقعآ به معنای حزب، این کار را انجام میدهیم.
انتقادات به حزبانتقادهایی که اینجا دیدم، فکر میکنم ضمن صحبتم گفتم که یکی از ایرادات عدم جذب افرادی بود که نام نوشتهاند. این ایراد را دارد، ما در تهران هم این کار را نکردیم، در شهرستانها هم این کار نشده و کم شده است. حالا با تشکیل حوزههایی که از این به بعد شروع میشود و با شروع دادن کارت عضویت، که همراه با تقبل مسؤولیتهای سنگین و ایثار و فداکاری و مایه گذاشتن بیش از حد یک انسان مسلمان و معمولی در برنامههای حزبی است، این کار باید سرعت بیشتری پیدا کند. امیدواریم ما هم وقت بیشتری داشته باشیم.
آقای دیگری ایراد دیگری داشت که بعضی از کارها در اینجا میشود که اسباب زحمت دوستان در شهرستانها میشود. مسأله افشاگری روزنامه در روز پیش از انتخابات را مثال زده بودند. البته اشتباه ایشان این بود که این افشاگری را روز پنجشنبه خیال میکنند. روز چهارشنبه روزنامه اطلاعات در چاپ دومش این افشاگری را کرده بود و مسؤولیت آن به عهده روزنامه شما نبود. البته از نظر وزارت کشور این افشاگری تقبیح شد که به طور کلی دیر شده بود.
منابع مالی را جواب دادم که گفتم چه جور بود و چه جور خواهد شد، انتقادش درباره دیر اعلام کردن وارد است و در آینده انشاءالله این مسائل نخواهد بود. دیر رسیدن برنامههای تبلیغاتی، در بعضی موارد انتقاد واردی است، در بعضی موارد هم خوب عمل نکردن رفقا در شهرستانها است. اگر روزنامه به طور مرتب خوانده میشد و به شهرستانها میرسید و تنظیم میکردید که مرتب برسد، معمولا در مسائل جاری، حزب مواضع خود را در روزنامه مشخص میکند. کمتر موردی داریم که در روزنامه نظر ما نیامده باشد.
س ـ چرا روزنامه دو روز آخر مانده به انتخابات چیزی درباره کاندیدای حزب نگفت؟
ج ـ چون بیست و چهار ساعت قبل از انجام انتخابات، تبلیغات باید متوقف بماند و روزنامه صبح منتشر و در ظرف روز پخش میشود. از این جهت بنا نیست تبلیغات بشود. از نظر وزارت کشور تخلّف است.
س ـ شایع است که برای روزنامه مجازاتی در نظر گرفتهاند. درست است؟
ج ـ نه، مجازاتی برایش در نظر گرفته نشد. احتمالا وزارت کشور اعلام میکند و وزارت کشور به رادیو داد و رادیو خواند. البته تنها این نبود، اکثر روزنامهها تخلّفاتی داشتند که ما این تخلّفات را در روزنامه اعلام کردیم.
س ـ چرا در اعزام مبلغ به شهرستانها کوتاهی میشود؟
ج ـ آن مربوط به من نیست. ولی در اعزام مبلغ به شهرستانها کوتاهی نمیشود. انصافآ این مطلب درست نیست. چون یکی از کارهای بزرگی که کردیم، اعزام مبلغ بود. خیلی فرستادیم، حتی خود ما با این وقت کم تا به حال به چندین استان رفتهایم و انشاءالله در آینده هر یک از شما یک مبلغ باشید.
س ـ شما به مراکز استانها تشریف بردهاید و به شهرستانها تشریف نبردهاید.
ج ـ برای شهرستانها هم رفتهایم. خودم به بوشهر، کازرون، رفسنجان و مشهد رفتهام. بوشهر طرف خود ما نیست. ضد خود ماست.
ریاست جمهوریس ـ آیا قبول دارید حزب در انتخابات ریاست جمهوری، نقش وحزب شایستهای را نداشته است و ضعف حزب را نشان داد؟
ج ـ البته اگر آقایان در جریان بودید، میدانستید که ما تا روزهای نزدیک به آخر فکر میکردیم کاندیدای ما یکی از دوستان مورد نظر همه است. خیال میکردیم آمادهایم و هیچ گونه تردیدی نداشتیم. موضوعی که خیلی دیر پیش آمد، تغییر نظر در مورد کاندیدای مورد نظر بود. طبعآ ما را در آن جریان انداخت که دیدید. واقعآ برای تصمیمگیری فرصت نداشتیم. چون وقت اعلام شده بود و دیگر نمیشد کاری کرد. حزب در این جهت تقصیری نداشت. ما از پیش آمادگی کامل هم داشتیم.
س ـ آقایان مواظب باشید، وظایف افراد در انتخابات و روش تبلیغات مخدوش نشود.
ج ـ بارها تأکید میکنیم، چون کار ما اسلامی است، باید جوری تبلیغ کنیم که ایرادی به ما نگیرند، حمایت کنید، اما دروغ گفته نشود، اغراق گفته نشود، واقعیت گفته شود. باید به قدر کافی تلاش بشود. چون مردم نمیشناسند. اگر شما در همین انتخابات گذشته کمی وارد میشدید، میدیدید نقش اساسی را شناسایی قبلی مردم دارد. مردم وقتی که میخواهند تصمیم بگیرند، تصویری در ذهنشان داشته باشند که حزب قبلا جا باز کرده باشد. این از کارها و وظایف آقایان در شهرستانهاست. باید به آن اهمیت بدهید. نظارت بر صندوقها از کارهای مهمی است که دو جنبه اساسی دارد. یکی اینکه حقوق دیگران تضییع نشود و دیگر اینکه به طور کلی آبروی انتخابات برای خودمان مهم است. یعنی چون انقلابمان بسته به این نیست که چه کسانی باشند، فعلا هر عمل خلافی در جریان کارها قرار بگیرد، به انقلاب ضربه میزند.اگر انتخابات خوب اجرا بشود، آبروی انقلاب است. من از این جهت تا حدودی، البته نه خیلی زیاد، خوشحالم که کار انتخابات را جوری انجام دادیم که کمتر بتوانند ایراد بگیرند و اشکال قانونی به وجود بیاید.
س ـ در روزنامه انقلاب اسلامی نوشته بود که شما عملا از آن صد و بیست نفر فقط هیجده نفر را کنار زدید و صد و دو نفر را گذاشتید که آقای فارسی هم در آن برود، شما چرا این را تکذیب کردید؟
موضوع ریاستج ـ چون مدتی بود که میگفتند: امام گفتند که آقای فارسی صادقانه کنار جمهوریبروند، اینها هنوز هم این کار را نکردهاند و خود وزارت کشور هم اقدام نمیکند. جلالالدین فارسیما این همه جواب در رادیو و روزنامه دادیم، نمیتوانید جوابها را بخوانید؟ به حرفهای روزنامه انقلاب اسلامی توجه نکنید. من گفتم که مسأله این نبود. وزارت کشور حق نداشت غیر از چند مورد، که حق وزارت کشور بود و جدا کرد، کسی را حذف کند. آنهایی که نبود، امام باید دخالت بکند که امام هم دخالت نکردند. در مورد آقای فارسی آن روزی که اسمشان اعلام شد، اعلام کردیم که جریان شناسنامه ایشان را نمیدانستیم، بعدآ که فهمیدیم نظر ما این بود که ایشان ایرانیالاصل هستند. نظر رفقای حزبی هم اکثرآ این بود. منتها امام بیشتر به خاطر این تأکید داشتند که جای شبهه در قانون اساسی نماند که بقیه مردم وسوسه کنند. نظر خودشان هم این بود که ایرانیالاصل باشند. ما حرف امام را پذیرفتیم. یک روز هم فرصت داشتیم تا با حزب صحبت کنیم. اینها خیال میکنند تصمیمی که حزب باید بگیرد، من شخصآ میتوانم اعلام بکنم. من به عنوان عضو حزب، یک فرد هستم. جمع باید تصمیم بگیرد. وقتی امام فرمودند، در مجلس مطرح کردیم و شورای حزب تشکیل شد و در دو جلسه طولانی بحث کردیم. نظرات جدیدی پیش آمد، نظرات جدید را به امام گفتیم و بعد از مباحثات زیاد که شاید حدود سی ساعت وقت بود، در مجموع تصمیم گرفتیم که اعلام کنیم.
س ـ خواهشمند است در مورد قانون انتخابات مجلس شورای ملی و تقسیمات منطقهای صحبت بفرمایید.
ج ـ لایحه را دیشب به شورای انقلاب بردیم و تصویب شد که اعلام میکنیم. آقایان در روزنامهها میبینید، که در لایحه انتخابات، قانون انتخابات و جدول افراد کاندیداها هم دست بردهایم. یعنی آنکه سابقآ بود، فعلا تغییراتی کرد که عادلانهتر ترسیم کردهایم. جدول را همراه قانون منتشر میکنیم. سابقآ فرض کنیم که چیزهایی بود. مثلا برای قم و مشهد به آن بزرگی یک وکیل گذاشته بودند و برای یک بخش کوچکی که کنار قم است، هم یک وکیل بود. علتش این بود که پسر فلانی میتوانست انتخاب بشود. اینجا هم درست کرده بودند. مطالعه کردیم و جدول را عوض کردیم و روال قابل قبولی ترسیم کردیم و دویست و هفتاد کاندیدا را معرفی کردیم.
س ـ منعی برای ورود روحانیون به مجلس هست یانه؟
ج ـ نخیر. نه تنها منع نیست، بلکه اصرار هست. امام وقتی فرمودند که در فلان پست آقایان نباشند، تأکیدشان این بود که اهمیت را به مجلس بدهید که در قانونگذاری باشند.
س ـ حزب برای کاندیداهای مجلس شورای ملی در رابطه با روحانیت تهران و شهرستانها و حوزه علمیه چه کرده است؟
روحانیت مبارزج ـ قرار است جلسهای با آقایان روحانیت مبارز تهران برای متحد کردن و وحزبمشترک کردن کارهایمان داشته باشیم. امروز هم من به قم میروم و در جلسه مدرسین قم شرکت میکنم. برای مذاکره در همین جهت است. قبلا هم مذاکراتی کردهایم که مشترکآ انتخاب کنیم.
س ـ اگر شخص ذیصلاحی برای نمایندگی مجلس، یعنی باتقوا و شایسته باشد، ولی عضو حزب نباشد و یا با حزب همکاری نداشته باشد، امکان هست که کاندیدا بشود.
ج ـ ما از اول اعلام کردیم که به معیارها اهمیت میدهیم و کسانی که شایستگی دارند حتی اگر عضو حزب هم نباشد، میتوانیم انتخاب کنیم، همانطور که دیدید در چند جا این کار را کردیم، ضرورتی ندارد حتمآ حزبی باشد.
س ـ میگفتند به عنوان یک کلک انتخاباتی است.
ج ـ نه، دشمنان ما هم بالاخره چیزی باید بگویند. از این جور چیزها میگویند. هم چپیها و هم راستیها فعلا با این حزب دشمن هستند و حقشان هم هست که دشمن باشند. دیدید که آمریکاییها ـ بخشی از نظرشان را در رادیو خواندند و همه را نخواندند ـ از روزنامه جمهوری اسلامی چه وحشتی داشتند! به دلیل اینکه ارگان حزب جمهوری اسلامی است. چپیها را از روز اول دیدید که به عنوان بدترین دشمن با ما مواجهند.
س ـ اشخاصی که در شورای شهر انتخاب شدهاند، آیا میتوانند در مجلس شورای ملی شرکت کنند؟
ج ـ اگر شرکت کردند، دیگر عضو شورا نیستند.
س ـ بعضیها هستند که ساکناند، اینها چقدر باید در آن شهرستان بمانند؟
ج ـ این قانونی است که گفتم منتشر شد. هیچ شرطی ندارد. قانونی هم که ما دیشب در شورای انقلاب تصویب کردیم، هیچ شرطی ندارد، هر کس بتواند این قدر معروفیت داشته باشد که در محیط آزاد رأی بیاورد ولو اهل آنجا نباشد، قبول میکنیم.
س ـ طبق قانون سابق هر صد هزار نفر یک نماینده انتخاب میکردند. آیا به قوت خویش باقی است؟
مقررات انتخاباتج ـ نه، یکصد و پنجاه هزار نفر است. یعنی ما الان سیو پنج میلیون داریم و قانون اساسی دویست و هفتاد کاندیدا را تعیین کرد. تا ده سال دیگر همین است. ده سال که گذشت، با ازدیاد جمعیت، از نو میتوانیم تعداد را بالا ببریم.
س ـ آیا کسی که در شهرستانها انتخاب میشود، لازم است در همان شهر سکونت داشته باشد؟
ج ـ جوابش را دادم، نه.
س ـ آیا کاندیداها در محل اعلام میشوند یا با معرفی دفتر شهر، شهرستان، یا دفتر مرکزی اعلام خواهد شد؟
ج ـ طبق قانون کاندیداهایی که داوطلباند، در همان شهر به فرمانداری یا بخشداری میروند. آنجایی که باید بروند، به آن شکلی که اعلام میکنیم، نام نویسی بکنند و خود فرماندار محل، اعضای هیأت اجرایی را اعلام میکند. اما از نظر حزبی هم دفتر حزب و هم مرکز حزب اقدام میکند، یعنی ما در روزنامه هم مینویسیم و مرکز حزب هم اعلام میکند.
س ـ برای ما در مورد مجلس خبرگان سؤالاتی است. فکر کنم سؤال در این رابطه است که حزب در فلان شهر مثلا سه نفر را انتخاب کرد. بعد دفتر شهرستانی این سه نفر را خط زد و یکی دیگر را گذاشته است. آیا چنین کاری میتوانند بکنند؟
ج ـ سعی میکنیم که نباشد. چون امکانات حزب ایجاب نمیکند و از نظر انضباط حزبی این گونه تخلّفات را نباید داشته باشیم. باید قبلا مشورت بکنیم. الان هم فرصت دارید که افرادتان را بدهید، چند نفر را اینجا انتخاب میکنیم. سعی میکنیم که نظرهای همه را همراه بکنیم که این گونه اختلاف پیش نیاید.
س ـ آیا محدودیتی برای کاندیداها هست؟
ج ـ چه محدودیتی؟
س ـ مثلا کاندیدا بیش از سه نفر نباشد.
ج ـ معین نکردیم، ممکن است بیست نفر در جایی باشند. قانون قبلی یک شرط دارد. کسی که میخواهد اعلام بشود، باید بیست نفر انسان مورد اعتماد معرفیاش کنند که هر کسی نتواند خودش را معرفی بکند.
س ـ حد سنی کاندیداها چقدر است؟
ج ـ بیست و پنج سال تا هفتادو پنج سال.
س ـ نحوه نظارت بر صندوقها چگونه است؟
ج ـ هر حوزهای یک نفر ناظر تعیین میکند که مجموعه کاندیداها میتوانند انتخاب شود. مثلا در شهر صالح آباد چهل صندوق داشتیم. هر کاندیدا هشت ناظر داشت. یعنی سی و دو صندوق که بیاطلاع بودیم.
س ـ در تمام حوزهها مأموران حوزهها بلا استثنا تقلب میکردند. من پیشنهاد میکنم وزارت کشور برای اینکه ناظری از کاندیداها سر صندوق، بگذارد. مأموران اخذ رأی خودشان هم باید کاندیدا باشند. مثلا پنچ نفر سر هر صندوق برای هر کاندیدا باشد.
ج ـ فهمیدم، ایشان از کارهای تکنیکی چیزی نمیدانند، بعضی از کاندیداها بودند که ده نفر هم طرفدار نداشتند. چطور میتوانند در تهران دو هزار نفر را معرفی کنند.
س ـ هر که ندارد، ندارد؟
ج ـ آن وقت او ادعا میکند که دیگران حق مرا خوردهاند، اگر از آنها بگذریم، دعوا میشود. یعنی اگر همه اینها که در انتخابات مجلس، کاندیدا هستند، بیایند، چطور میشود؟
این بحث خصوصی است. من از آقایان خداحافظی میکنم. با اینکه خیلی مایلم در مجلس بمانم، باید به جای دیگری برسم.
والسلام علیکم و رحمة اللّه برکاته
[1] ـ سوره بقره (2)، آیه 214
[2] ـ سوره توبه (9)، آیه 100
[3] ـ سوره حشر (59)، آیه 9