بسماللهالرحمنالرحیم
الحمدالله والسّلام علی رسولالله و آله
ولادت مولیالموحدین (ع) را بهحضار و شیعیان جهان و ملت عزیز تبریک عرض میکنم و از جناب آقای دین پرور متشکرم که این برنامه را در طول این سالها پیگیری کردند و راه را در شناخت بیشتر نهجالبلاغه و حضرت علیابنابیطالب (ع) مفتوح نگه داشتند. امیدوارم برکات این برنامهها به صورت جاویدان در تاریخ ما باقی بماند. صحبتهایی که میکنم در مورد مولاعلیبنابیطالب (ع) و کتاب شریف آن حضرت و مؤلف این کتاب در برههای حساس زمانی است که در آن شکل گرفته است. قاعدتاً در چنین افتتاحیهای این مطالب مورد استماع مسلمین است. اولاً نفس اینکه کتاب مربوط به علیبنابیطالب (ع)، دومین شخصیت همه تاریخ بشر خودش یک موضوع شریف و سازندهای است. نکته مهمی که همین الآن باید مورد توجه باشد این است که کتاب همه آثار علیبنابیطالب نیست.
در دل مردم خیلی ذکر شده است که نهجالبلاغه مثل قرآن، همه گفتههای علیبنابیطالب (ع) است. همانطور که قرآن کامل است، این کتاب نیز کامل است که این چنین نیست. نهجالبلاغه بخش کمی از آثار اظهار شده توسط علیبنابیطالب (ع) است. همه ما میدانیم که مولا در تمام مدت عمرشان مطالب فراوانی را اظهار کردند. ولی آنچه در این کتاب جمع شده، بخشی از مطالبی است که در دوران حکومت ایشان در
پنج سال آخر عمر بیان شده است.
حکمتهای فراوان در حقیقت فقط مربوط به دوران ۲۵ ساله خانهنشینی و سکوت رسمی علیابنابیطالب (ع) نیست دوران حیات پیغمبر اکرم (ص) نیز هست. مربوط به دوران آن بیست و سه سالی است که علیابنابیطالب عنصر نیرومند و طراز اول برنامههای پیغمبر اکرم بودند و شخص دوم بودند. البته حکمتهای این دوران خیلی کم است و نمیشود فکر بکنیم که در آن دورهها مطالبی از علیبنابیطالب (ع) در تاریخ نیست. گر چه فقط یک نکته ظریفی هست که توجیه میکند، امّا بهنظر میرسد که تحقیق جامع بر روی این مسئله در زمان ما باید بیشتر بشود. در زمان پیغمبر (ص) مسلمانها توجه اصلی به قرآن و اظهارات شخص پیغمبر داشتند و مطالبی که دیگران میگفتند چندان مورد توجه قرار نمیگرفت. شاید هم تعمّدی داشتند که حرفهای دیگران با وجود قرآن و پیغمبر درشت نشود. اما این دلیل نیست که در شرایط فراوان سفرها، جنگها، مباحثات، مشاجرات و مذاکرات آنها سکوت کرده باشند. رسم نبود که تدوین بشود، مسئلهای نیست، کسانی بودند که مانع جمع شدن اینها بودند.
امّا در تاریخ که مرور میکنیم، خیلی چیزها را میتوانیم پیدا بکنیم. تاریخ علیبنابیطالب (ع) تاریخ برجستهای است. در همه جنگها و بحرانهای زمان پیغمبر (ص) علیبنابیطالب (ع) حضور داشتند. شخصیت برجسته حل بحرانها است. از همان روزهای اول مبارزه در زمان پیغمبر (ص) در مکه، بحران مشکل و بسیار سرنوشت ساز هجرت که حیات پیغمبر (ص) در خطر بود، با فداکاری علیابنابیطالب (ع) حل شد. بحران انتقاد عقاید مدینه را علیبنابیطالب (ع) حل کردند. در عرصههایی مثل بدر، احد، خیبر، احزاب و جاهای دیگر، اگر علیبنابیطالب (ع) نبودند، به صورت ظاهر مسلمانها زمینگیر میشدند و در بنبست بودند. تاریخ، این حوادث و خیلی چیزهای دیگر را ثبت کرد. زیرا آنجا هم حرف و هم عمل گویا است. در دوران بعد از ثقیفه تا ولایت ایشان خیلی حرف است و حضور علیبنابیطالب (ع) در خیلی از مسائل اجتماعی و فکری و حدیثهای عقیدتی در تاریخ روشن است.
نهجالبلاغه را که نگاه میکنیم، عمدتاً از این محور است. طبیعی هم همین است. همین الآنهم که نگاه میکنید، میبینید شیوه معمول ثبت همه چیز است. کسانی که در رأس حکومت هستند، حرفها، اظهارات و آرایشان ثبت میشود. به همین دلیل اینها مانده است. قاعدتاً باید برای مردم روشن باشد که نهجالبلاغه خیلی کمتر از آثاری است که علیبنابیطالب (ع) داشتند.
مسئله دوم حتی اسم این نهجالبلاغه است. آن روزی که این کتاب به همّت علما و محققان و اهل فضل و ادب گردآوری شد، بیشتر متوجه مسائل ادبی و چیزهایی از نوع فصاحت و بلاغت و آراستگی شعر و کلام شدند. در زمان پیغمبر (ص) هم چنین بود و در این زمآنهم چنین است. لذا از میان این همه اسمی که برای این کتاب دوم اسلام شایسته است، اسم راه بلاغت را انتخاب کردند. خود اسم نشانگر هدف اولی مؤلف است. میبینیم بحثهای عرفانی، فلسفی، عبادی، اخلاقی، جهادی، انسانی، اجتماعی و علوم و فنون تاریخ در این کتاب زیاد است. نهجالبلاغه را که نگاه بکنیم، متوجه میشویم نکات قابل برجسته کردن در آن است. اینکه مؤلف این اسم را برای این کتاب در آن روزها انتخاب میکند، خودش نشانهای است. البته اسم مانع شد که آنها همه معارفی را که دیدند بیاورند. ایشان آوردند، همه معارف را ضبط کرده و از این طریق، جهت استفاده از تألیف را میشود پیدا کرد. نباید محتوی کتاب تحتالشعاع اسم قرار بگیرد.
فصاحت و بلاغت و ادبیات خیلی عظمت دارد و امروز هم عظیم است. اما محتوی و مضمون اجتماعی و عرفانی سازنده این کتاب سخت مورد توجه است. اما ما باید مرحوم سید رضی را به خاطر این کار خیلی ارزشمندی که انجام داد تحسین کنیم. امروز سر سفرهای هستیم که ایشان گستردهاند. قرنها این سفره باز خواهد بود. چون دریایی است که بهاین زودی آخرش پیدا نمیشود. آقایآنهم حتماً میدانید که این اولین کتاب نبود. کتابهای فراوانی در این مورد است. از کتاب مهمی هم در زمان خود علیبنابیطالب (ع) از شاگردان و حواریون خود علیبنابیطالب (ع) بهفکر تدوین بودند، صحبت میشود. افرادی مثل اسبق، حارث، کمیل و دیگران شاخصهای خوبان آن زمان هستند که به اسلام خدمت کردند. گفتههای حضرت علیبنابیطالب (ع) را ضبط کردند، نگه داشتند و اینها به صورت پراکنده در تاریخ ماند.
نکته قابل توجهی که اینجا باید مورد توجه باشد این که چهارصد سال از زمان علیابنابیطالب (ع) گذشت تا این کتاب تألیف شد و بهاین صورت در آمد. خیلی از مطالب در زمان حضرت علی (ع) مکتوب بود. یک مقدار را از حافظهها نوشتند. ولی حداقل در طبقه دوم همه اینها مکتوب بود. و گرنه چنین کتابی با این جامعیت تا زمان مرحوم سید رضی پیش نمیآید. چهار صد سال خیلی است. شما الآن فکر بکنید اگر مطلبی که امروز نوشته نشود و چهارصد سال دیگر بخواهد نوشته شود، چه شرایطی خواهد داشت. اگر بخواهد به صورت مکتوب دربیاید، مشکل خواهد شد.
این کتاب با این ترکیب، وسعت و این جامعیت خیلی مهم است. قطعاً در گذشته به این روال نبوده است. الآن روشن شد. کتابهای گذشته جمع شد. لااقل اسمش را میشود پیدا کرد. چنین اثری نبوده است. به نظر میرسد مسئله اساسی که این کار را به تأخیر انداخته، وضع مذهب شیعه است. بعد از شهادت حضرت علیبنابیطالب (ع) شرایطی به وجود آمد که از لحاظ سیاسی و اجتماعی مقدور نبود که این همه سند را جمع و حفظ کنند. حکومتهای زمان با آثار علیابنابیطالب (ع) مبارزه میکردند. از حکومتهای بنیعباس و بنیامیه هیچ کس را نمیشناسیم که طرفدار این باشد که آثار حضرت علی (ع) را جمع کند و افراد را نیز محدود میکردند و اگر کسی آثار علیبنابیطالب (ع) را داشت، زیر خاک جاسازی و مخفی میکرد. بااینکه این معارف آمیخته به قرآن است و برای همیشه و برای همه قابل استفاده است.
شیعه به عنوان یک اقلیت جدّی مخالف با حکومتهای بنیعباس و بنیامیه مطرح بود. حقیقتش هم در تاریخ این بود. افکار و اندیشههای علیبنابیطالب (ع) شیعیان را جذب میکرد. چون احتمال میدادند این آثار خوراک جریانهای مبارز شیعی میشود، به عنوان مسائل انحرافی با آن مبارزه میشد. اولین فرصتی که شیعه توانست کار خودش را در این راه انجام بدهد و این مسائل یک قدری حل بشود، زمان آل بویه است. حکومت نسبتاً کوتاه سلاطین آل بویه این فرصت را مهیا کرد. امرای آل بویه که عمدتاً شیعه بودند به بغداد که رسیدند- بغداد آن روزها مهد علم و تمدن بغداد بود - فرصتی برای شیعه به وجود آمد که آثار و ذخایر ارزشمندش را شکل و سامان دهد.
خیلی از این مجموعهها- که فراوان است و از بیش از صد عنوان اسم میبرند که در زمان خود حضرت علی (ع) بود- به تدریج جمع شد و کتابخانههای نیرومندی شکل گرفت و خیلیها از بین رفت و الآن نیست. دلیلش هم این است که وقتی سلجوقیان به بغداد آمدند، یکی از کارهای بدی که کردند این بود که کتابخانههای شیعی بغداد را آتش زدند و نابود کردند. بسیاری از چیزهایی که مانده بود، در زمان ما میتوانست خیلی ارزشمند باشد. خط اصحاب حضرت علی (ع) را که امروز نیز از لحاظ آثار عتیقه خیلی مهم بود، نابود کردند و منهدم نمودند. متأسفانه در تاریخ اسلام و ایران و بغداد و عراق از آتش سوزی کتابها و آثار جنگهای فرقهای خیلی مصیبتهاست و خیلی آثار گرانبها از دست رفته است و آثار شیعه بیشتر از دیگران مورد غارت و انهدام قرار گرفته است.
به طوری که بعدها که مرحوم سیدرضی و سیدمرتضی در همین تاریخ اینها را جمع کرده بودند، تصمیم گرفته بودند مقداری از اینها را از منطقه بیرون ببرند. بعداً شیخ طوسی این کار را میکند و نجف را مرکز میکند. چون بغداد همیشه در معرض این تهاجمها بود. مرکز و خلیفه آنجا بود و جنگها نیز بهآنجا کشیده میشد. لذا در نجف خیلی آسانتر میشد این آثار را حفظ کنند. شیخ طوسی موفق شد مرکز این اسناد ارزشمند را بهآنجا ببرد. به هرحال در زمان آلبویه این نهضت فکری، فرهنگی و تحقیقی توسط شخصیتهای بزرگ شیعی شکل میگیرد.
مرحوم سیدرضی که به خاطر موقعیتهای مهم سیاسی که داشت، سادات و رئیس دیوان مظالم بود و کارهای مهم سیاسی و حکومتی داشت، دستش باز شد و از شاگردان شیخ مفید که در همین دوره تربیت کرده، استفاده کرد. با طلبههای خوب، محققین خوب، مدارس خوب و اعتبار سیاسی و امنیتی برخوردار بود وامکاناتی که در اختیارش بود، توانست بسیاری از وظایف نافعه دوران چهارصد ساله را که در هر جایی بود، جمع بکند. واقعاً آن روز چنین همتی و تفکری بسیار قابل ارجگذاری و تقدیر بود. ما الآن در زمانی هستیم که به اطراف دنیا میرویم و سندی را پیدا میکنیم، میخریم و میآوریم. زمان ما زمان ارتباطات است.
امّا در آن زمان یک انسان که گرفتاریهای شغلی داشت دارد و بسیار پر کار بود، فراموش نکرد و از امکاناتی که در اختیارش بود، از مدارسی که شیخ مفید آن موقع به وجود آورده بود، از همدستان و محققین خوبی استفاده کرد که مدارک ارزشمند مربوط به علیبنابیطالب (ع) را جمعآوری کرد. کتابی که جمع شده، بسیار بسیار باارزش است. از آن تاریخ به بعد نهجالبلاغه همیشه محوری برای علما و فضلای دنیا بود.
قرآن، نهجالبلاغه و دو کتاب از علمای عرب اهل سنت برای علما مرجع و سند بود. یعنی اگر در هر مشاعره و مباحثهای کسانی از نهجالبلاغه یا قرآن یا یکی از آن کتابها مطلبی میآوردند، طرف را ساکت میکردند. این قانون ادبی است. به عنوان یک قانون و به عنوان یک سند برای ادبیات مهم است. از این به بعد در طول این سالهای فراوان که بیش از ۱۰۰۸ سال است که از نهجالبلاغه میگذرد، این همه شرح و تفسیر و ترجمه بر این کتاب نوشته شده و در طول قرآن دست بهدست گشته و در تاریخ به عنوان محور حرکت بسیاری از دانشمندان و محققین مانده است. همین الآن با این همه شرح و تفسیری که دارد، باز محققین فراوانی دارند کار میکنند که مسائل را روشنتر بکنند.
انشاءالله شما عالمان و محققین بتوانید در شناسایی این کتاب ارزشمند به مردم مخصوصاً نسل جوان موفق باشید. همه شما را به خدا میسپارم.
والسّلام علیکم و رحمه الله