سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در مورد حوادث کردستان
بسماللّهالرحمنالرحیم
«اَلْحَمْدُلِلّهِ وَ اَلصَّلوةُ عَلی رَسولِ اللّهِ وَ آلِهِ اَجْمعین»
«قالَ الْعَظیمِ فی کتابهِ اَعُوذُ بالْلّهِ مِنَ الشّیطانِ الرَّجیمْ، اِنَّ الّدینَ عِنْدَاللّهِ اْلاِسْلامُ وَ مَا اخْتَلَفَ اَلذّینَ اوُتوُا الکتابَ اِلّا مِنْ بَعْد ما جآءَ هُمُ الْعِلْمُ بَغْیا بَینَهُمْ وَ مَنْ یکفُرْ ِبایاتِ اللّهِ فَاِنَّ اللّهَ سَریعُ الْحِساب»[1]
از من خواسته شد که بعد از مسافرت به کردستان و بررسی مسائل جاری ارائه سنندج، برای مردم ایران، توضیحاتی درباره حوادث جاری و علل و عوامل آن که هنوز برای بسیاری از مردم نامعلوم است، بدهم. من هم به حکم وظیفه و برای روشن کردن مردم و برای پاسخگویی به سؤالهایی که ذهن مردم را اشغال کرده است، این خواسته را پذیرفتم و اکنون با برادران و خواهران ایرانی و هرکس دیگری که بعدآ و یا امروز، صدای مرا بشنود، توضیحاتی درباره این قطعه از تاریخ که در سرنوشت ملت ایران سازنده است، بدهم.
شما تا امروز چیزهای زیادی درباره حوادث سنندج و کردستان شنیدهاید. بعضی از اینها خبر است و واقعیت دارد و بعضیها شایعه است و اساس ندارد و بعضیها مشکوک است. هنوز روشن نیست. قبل از شروع آشوب همهگیر سنندج، شایعات و خبرهای فراوانی یک دفعه فضای ایران و سپس فضای دنیا را پر کرد و هر کسی به فکر خود برای سنندج، تابلویی در خیال خود ساخت. خبرها حاکی از درگیری مردم، آشوب، کشتار و تلفات بود که البته بیش از همه فکر و ذهن مسؤولان کشور و یقینآ بیش از همه، فکر رهبری انقلاب، امام خمینی را به خود جلب کرد.
حرکت به سویخوشبختانه، امام این بار هم مثل دفعههای گذشته، به موقع و بجا و درست کردستاندر لحظه لازم تصمیم را گرفت و دستور اعزام هیاتی به کردستان را صادر کرد. با مذاکرات کوتاهی که در خدمت امام داشتیم، خطوط کلی حرکت و مأموریت مشخص شد و قرار شد هیأتی به سرپرستی آیتالله طالقانی و با عضویت جناب آقای دکتر بهشتی و بنده برای رسیدگی به وضع سنندج و بررسی خواستهای مردم و مطالعه عوامل شورش و آشوب و چیزهای دیگری که ممکن است باشد، به آنجا برویم و به سرعت حرکت کردیم. آن مقداری که ممکن بود، در تهران اطلاعاتی بدست آمد و سپس در مسیر راه از اینجا تا کردستان، مذاکرات مفصلی با عدهای از افرد محلی که مقیم مرکزند و عمیقآ با خواستها و مسائل آنجا آشنایی داشتند، مذاکره کردیم.
در کرمانشاه چند ساعتی ماندیم و در تماس با مردم و علما و ارتشیها، با مسائل و حوادث نزدیکتر شدیم. آخر شب، خودمان را به سنندج رساندیم، آنجا که حوادث در جریان بود. خوشبختانه با ورود هیأت به سنندج، آشوب کم شد و شهر از هیجان تا حدودی آرام گرفت و در محیطی نسبتآ آرام، توانستیم با مردم و گروههای برجسته منطقه در ظرف یک شب و یک روز تماس بگیریم و مطالب را از نزدیک ببینیم و با شرکت در جلساتی که مردم به طور عموم شرکت کرده بودند، از نزدیک مسائل را لمس کنیم. در یک سخنرانی کوتاه و مختصر، در وقتی محدود، میتوانم زمینه و عوامل و جریان آن آشوب را تا حدودی که بتواند فکر هموطنان عزیز را روشن کند، بیان کنم.
مجموعه مطالعات و مذاکرات، ما را به این نتیجه رساند که در کردستان زمینه و شرایط برای دخالت مغرضان و آشوب طلبان و عوامل رژیم بیشتر از جاهای دیگر وجود داشته که قبلاً این زمینه را ترسیم، بعد توطئه را مشخص میکنم و رد پای توطئه را نشان میدهم و سپس اشارهای به نتایج توطئه و سرانجام اشارهای به کارهایی که این هیأت انجام داد، خواهم داشت.
این که گفتم زمینه در کردستان آماده است و آماده بود، دلیلش این است که در گذشته، به خاطر حوادث عمومی جهان و به خاطر حساسیت منطقه و به خاطر آسیبپذیری مرزها، رژیم سابق و دودمان کثیف پهلوی، طبق رویه معمول خودشان در سراسر کشور، آنجا هم میخواستهاند مسائل را از راه فشار، اختناق، آزار و اذیت حل کنند؛ به جای آن که به خواستهای معقول و منطقی مردم جواب منطقی و مثبت بدهند، تصمیم میگیرند که صدای مردم را در گلو خفه کنند.
ساواک در آنجا به شدت تقویت میشود. رکن دوم ارتش آنجا مسؤولیت شدیدتری به عهده میگیرد. مقامات اداری و کشوری به جای اینکه از افرادی با عقل و با درایت و با شعور و دلسوز و انسان انتخاب بشوند، نوعآ از افرادی انتخاب میشوند که قساوت بیشتر و اعمال خشونت بیشتری را بتوانند اجرا کنند. یک سری خواسته در مردم بوده که همیشه و برای آینده هم ابدآ اجرای آنها و جواب مثبت به آنها، هیچ گونه خطری برای اجتماع ندارد و بلکه واقعیت است و عدل است و وظیفه است که باید به آنها داد. مثلاً خیلی طبیعی است که مردم کردستان، بخواهند زبانشان و فرهنگ اصیلشان و سنتهای مخصوص خودشان در میان خودشان رایج باشد. سرکوبی این خواسته نه تنها منطقی نیست بلکه در تحلیل نهایی به ضرر مردم است و به ضرر کشور است و این سرکوبی کاملاً بیمنطقی است. یا مثلاً اگر خلق کرد، مایل است لباسش را آن طور که میخواهد، طبق سنتهای کردی انتخاب کند، چرا باید مانع او شد؟
رژیم گذشته مانع شده، نگذاشته اینها بتوانند در محافل و مجالس عمومی و رسمی ـ و به طور کلّی در هر جا که بخواهند ـ از لباس، زبان، فرهنگ و سنت خود استفاده کنند. یک آزار بیجهت و یک اذیت بدون منطق و یک فشار خطرناک که مردم را تا سرحد حساسیت، آسیبپذیر کرد. در مورد سیاست و دخالت در امور کشور و نظارت بر امور منطقه و اظهارنظر درباره مأموران دولت مثل بقیه نقاط کشور ـ شما بگویید بدتر و شدیدتر ـ با مردم رفتار شده، از پاسبان و ژاندارم گرفته تا فرمانده لشگر و استاندار و مقامات متوسط اداری کشور، سعی میشود غیربومی انتخاب شود که مبادا با مردم اظهار همدردی بکند؛ این چیزی که هم مردم را تحریک میکند و هم رابطه مردم را با دولت ضعیف میکند و هم شک و تردید در مردم ایجاد میکند.
در زمینههای اقتصادی، منطقه کردستان از نظر دامداری و کشاورزی از بهترین و عالیترین نقاط کشور است. با مطالعه مختصری که ما کردهایم، اگر به کشاورزی و دامداری منطقه میرسیدند علاوه بر غنای منطقه و علاوه بر رفاه مردم کرد، بخش عظیمی از کشور را تغذیه میکردند و نیاز به وارد کردن گندم و برنج و گوشت یخزده و مردار نداشتیم، ولی همان فکر غلط و دارای ریشه استعماری که نگذارید مردم در رفاه بمانند که مبادا به فکر سیاست بیفتند، در آنجا بیش از جاهای دیگر حاکم بوده و از طرف دولت، نه تنها حمایتی برای پیشبرد اینها نمیشد، بلکه کارشکنی و مزاحمت دایمآ ایجاد میشده است.
اراضی زرخیز، رودهای پر از آب، منابع پر از آب زیرزمینی و مراتع بسیار پرمایه بدون استفاده یا با استفاده کم مانده است. چه بلایی و چه مصیبتی است که به راههای روستایی که در عصر ماشین در حکم مجرای تنفس روستاها و کشور است، هم شهر میتواند از آنجا تغذیه و تنفس کند و هم روستاها میتوانند، رسیدگی نشده، صنایع وابسته به دامداری و کشاوری که میتوانست بخش عظیمی از مردم را به کار صنعت آشنا کند و مردم را وادار کند که بهتر به کشاورزی و دامداری بپردازند و سطح دامداری و کشاورزی را بارورتر و بهتر کنند، به طور کلی مورد غفلت بوده و یا برعکس عمدآ با آن مخالفت شده است.
جایی که در اطراف مثلاً کرج یا قزوین یا ساوه یا تهران یا اصفهان، این همه صنعت متمرکز میشود و کارگرها را از اقصی نقاط کشور به خود جذب میکند و این ترافیک و این بلا را به سر مردم میآورد، چرا نخواستهاند در آن منطقه این کار انجام شود که مردم در منطقه خودشان و با محیط خودشان و با اهل زبان خودشان بمانند و در آنجا رشد کنند. این شکایتی است که مردم دارند و حقشان هست و باید داشته باشند.
پس در مورد فرهنگ، در مورد سیاست، در مورد اداره کشور، در مورد اقتصاد، در مورد سنتهای ملی مردم و خیلی چیزهای دیگر، فشار و اختناق و اذیت و آزار و سانسور، به جای تأمین خواستهای منطقی و طبیعی و عادی مردم، بر مردم تحمیل میشود.
شما خوب میتوانید بفهمید و لمس کنید که چنین وضعی چگونه شرایط انفجار در مردم ایجاد میکند. بعد از انقلاب و پیروزی انقلاب اسلامی، خیلی طبیعی است که توقعات مردم و خواستهای مردم اوج بگیرد و این حق طبیعی است که عجله داشته باشند، برای رسیدن به آن چیزهایی که دهها سال از آن محروم بودهاند. این زمینه در کردستان وجود دارد و شاید در خیلی از نقاط کشور وجود داشته باشد که توجه دولت، اولیای کشور و رهبران را به آن جلب میکنم که با مطالعه عمیق این مسائل را ازنظر دور ندارند.
خیلی طبیعی است که دولت، ظرف پنج هفته با این همه مشکلاتی که از طریق نحوه غلط و توطئه سوء رژیم گذشته در انتقال قدرت، کار را بدست گرفته، نمیتواند در این مدت کوتاه به این خواستهای عمیق و عظیم، لباس عمل بپوشاند و متأسفانه تبلیغات دولت، ناقص و ضعیف است، خیلی کار کرده، ولی درست به مردم نگفته، یا نتوانسته بگوید و یا کم گفته است.
مردم کردستان به خواستهای خود نمیرسند. عوامل مغرض، عمال رژیم سابق و دشمنان امنیت و نظم کشور و آنها میدانند ایجاد آرامش و امنیت در کشور به نفعشان نیست و منطقشان را ضعیف میکند و زمینه تبلیغاتشان را از آنها میگیرد، اینها با اطلاعی که از اوضاع کردستان داشتهاند، محیط را برای سمپاشی و ایجاد آشوب کاملاً مساعد تشخیص داده و درست فکر کردهاند و مردم کرد و مخصوصآ سنندج، غافل از اینکه این شعارها و این ادعاها به نفع آنها نیست و اینها شعارهایی است که گروههای غیرمسؤول و مغرض و یا عوامل رژیم و ساواک خودشان را در پشت آنها مخفی کردهاند، دشمن که ردّ پایش به ساواک و بعضی از گروههای مخرب منتها شده، توطئهای برای کبریت کشیدن به منطقه و ایجاد آشوب طرح کردهاند.
ما ردپای توطئه را در جاهای مناسبی پیدا کردهایم. مثلاً یک دفعه شایعهایی در شهر میپیچد که سیلوهای گندم دارد خالی میشود. مردمی که در گذشته بارها این گونه جنایات را از رژیم دیدهاند و امیدشان به وضع موجود با این شایعه، میخواهد تبدیل به یأس شود، معلوم است چه حالی پیدا میکنند.
موج شایعه سراسر منطقه را میگیرد، به دهات میگویند، به شهرها میگویند. به بازار میگویند، به ادارات میگویند به مدارس میگویند که سیلوها دارد خالی میشود و مردم عصبانی و هیجان زده مواجه با چنین مسألهای میشوند. به دنبال چنین وضعی خواست کاذبی در مردم به وجود میآورند که مثلاً ارتش در این منطقه مسلح است و ارتش ضدخلق است، همان تبلیغاتی که در این چند هفته شده بود که مردم مسلح نیستند. مردم باید مسلح شوند و از حقوق خودشان دفاع بکنند و با این شعار مردم را از کوچه و بازار و خانهها به استانداری برای گرفتن اسلحه و مبارزه با تخلیه سیلو میکشانند که یک امر خیالی و موهوم و ساختگی بود. مردم عصبانی، مردمی که پشت سرشان عمری محرومیت و توطئه دیدهاند، با این شعار که به خیال خودشان واقعیت دارد، میآیند. اجتماع میکنند و تقاضاهایشان را مطرح میکنند.
ماجرا چگونهدر چنین شرایطی تیراندازی در میان جمعیت به وجود میآید که ما با اتفاق افتاد؟ تحقیقاتی که کردیم مبدأ و عامل آن را فهمیدیم. عدهای میگفتند از استانداری آمدهاند و تیر زدند. جمع زیادی شهادت دادهاند که از یک ماشین ژیان تیراندازی شده، عدهای میگفتند از میان مردم شده، عدهای میگفتند از پنجره خانهای شده، از پشت بامی شده، مطلب مبهم است. اما همانهایی که صحنهسازی کردهاند، نقطه خاصی را هم متهم میکنند که تیر از آنجا آمده و مردم را هم به آنجا میکشانند و دو نفر از مردم را شهید میکنند؛ یا عوامل رژیم یا نیروهای مخرب، من نمیدانم هنوز برای ما روشن نیست. به هر حال در چنین صحنهای و در چنین وضعی، کسانی که توطئه را طرح کرده بودند و مردم را به هیجان آورده بودند و از دهات هم مردم را به شهر کشانده بودند و تا آنجا هم که ما بدست آوردهایم، از شهرهای مختلف منطقه کردستان و حتی از آذربایجان و تهران هم نیروهایی برای توطئه به آنجا رفته بودند و همراهی کرده بودند، یک دفعه مردم را به طرف مراکز شهر میکشانند، تلویزیون را اشغال میکنند، فرودگاه را اشغال میکنند و تمام مراکز شهر را میگیرند.
ستاد ارتش را اشغال میکنند و فرمانده سپاه را هم اسیر میکنند؛ یا چیز دیگری در کار بوده و مردم به طرف ژاندارمری و پادگان میروند. ارتشی که با تبلیغات قبلی به عنوان نقطه مزاحم مردم معرفی شده و مردمی که تشنه پیدا کردن اسلحه و تشنه بدست آوردن مهمات و عصبانی از تخلیه سیلو، ژاندارمری و پادگان را محاصره میکنند، تیراندازی از اطراف به پادگان و ژاندارمری شروع میشود، ارتش که نمیخواست، مثل گذشته عمل کند و صرفآ به دستور امام، این حق را داشت که از خودش دفاع کند، حالت دفاعی به خودش میگیرد و در همان حالت از طرف فرماندهی که در دست نیروهای دیگر گرفتار بوده، پیام رادیویی به پادگان میرسد و به مردم و افراد پادگان میگوید برای جلوگیری از خونریزی و خرابی زیاد، تسلیم شوید و پادگان را به مردم بسپارید. پادگانی که مملو از مهمات و اسلحه و خودروهای فراوان و نیروهای آماده، تسلیم میشود و اگر تسلیم نمیشد، تمام منطقه به خطر میافتاد و فاجعه به بار میآورد. از آن طرف و در همان لحظه و قبل از آن، تعدادی از مراکز ژاندارمری و پاسگاهها در اطراف شهر اشغال میشود و اسلحه آنها بین مردم توزیع میشود و مردم مسلح، تعداد زیادی اسلحه جدید بدست آوردهاند و با درگیری در مقابل ارتش، عده زیادی مجروح و کشته دادهاند.
پیداست در چنین شرایطی چه وضعی در شهر به وجود میآید. در همین حال رادیو و تلویزیون در اختیار نیروهای دیگر است که مرتب از آنجا شعار تحریکآمیز و دستور حرکت مردم مسلح به طرف پادگان اعلام میشود. در ملاقاتی که با افراد پادگان داشتیم، برای ما روشن شد، ضمن اینکه بعضی از فرماندهان پادگان وشاید اکثریتشان مقاومت جانانهای کردهاند، نیروهای جوانتر و مخصوصآ سربازها در این جهت، نقش اساسی داشتند.
اینها وقتی که پیام فرماندهشان را برای تسلیم شدن میشنوند، با صراحت میگویند امام به ما دستور داده که از پایگاه و پادگان محافظت کنیم. بنابراین در مقابل دستور امام، دستور فرمانده نمیتواند برای ما ارزشی داشته باشد و ما تسلیم نمیشویم. مقاومت میکنند، عدهای از آنها کشته و شهید و عدهای از مردم کشته و شهید میشوند. عده زیادی از مردم هم متأسفانه مجروح میشوند که صحنههایی در بیمارستان دیدیم که از صمیم دل سوختیم و اشک ریختیم که چرا مردم، آلت دست اغراضی خاص شدهاند که این چنین بلّیهای را تحمل بکنند؟
اگر در راه هدف صحیحی، هزاران انسان هم قربانی شوند، برای ما قابل قبول است و انسان آن شهادت را با اوج و عظمت میداند، ولی این بار برای چه؛ کشور که کشور اسلامی است، آن پادگان که در مقابل منافع مردم ایستاده بود، این همه خسارت و این همه داغ و این همه جراحت در دل مردم، در آستانه پیروزی و آزادی و در آستانه رسیدن به حوائج مردم باشد؟
ما هر چه بیشتر صحبت و تحقیق کردیم، دلیل قابل قبول و منطقی برای بروز این حادثه، کمتر دیدیم. امیدواریم در آینده مسائل روشنتر بشود. ریشه مطلب این است، خواسته بر حق و قابل قبولی در مردم وجود داشته که عوامل مغرضی، از این خواسته حق، سوء استفاده کردهاند و اولین قربانی هم خود مردم شدهاند که در آینده باید با بیداری و هوشیاری، جلوی این جریانات را بگیریم.
متأسفانه در کشور، شایعه تجزیه طلبی گروهها زیاد به چشم میخورد و خوشبختانه مردم کرد، این اتهام را به شدت رد کردند. در محافل عمومی چند ده هزار نفری و در مجالس خصوصی زن و مرد، جوان و پیر همه فریاد میکشیدند که ما تجزیهطلب نیستیم؛ ما حقوق منطقه را میخواهیم که چیزی قابل قبول و پذیرفتنی است.
جالب بود که در مذاکراتی که با مردم داشتیم، مردم درسهایی که از تاریخ گرفته بودند، به ما پس میدادند. عدهای از جوانان کرد با لحنی معصومانه میگفتند: ما اگر چه خودمان در قضیه آذربایجان در سال 1324 نبودیم، ولی جنایتی که دموکراتها در آذربایجان کردند و خواستند رأس کشور را از بدنش جدا کنند و آن فاجعه و خسارات را به بار آوردند، برای ما روشن است. نمیخواهیم آن صفحه را تکرار کنیم. عدهای از جوانها میگفتند: یادمان نرفته که نهضت مشروطه به دلیل این چنین کارشکنیهایی که امروز شاهدیم، بارور نگردید و ما خسارات عظیمی از آن کارشکنیها میبریم.
با صراحت، مسأله کارشکنیهای ملی شدن صنعت نفت را مطرح میکردند. بار دیگر شاهد شکست انقلاب مردم به خاطر خامی و غرضورزی گروه خاصی نخواهیم شد. لذا ما تجزیه طلب نیستیم و نمیخواهیم چوب لای چرخ کار دولت بگذاریم. نهضت جنگل برای دانشجویانی که ما در دانشگاه آنها منزل داشتیم، شعار شده بود و آنها میگفتند با مطالعه نهضت جنگل، اگر بار دیگر گرفتار این عوامل مغرض شویم، کارمان قابل قبول نیست و ما محکوم میشویم. من از این بیداری و از این آگاهی لذت میبرم و بیپرده بگویم که همین آگاهی و همین روشنی دل مردم است که این بار، فرصت را به مغرضان نمیدهد.
آنها با صراحت و با تحلیل تاریخ به ما میگفتند که ما از تاریخ گذشته ایران، درس گرفتهایم و خواندهایم و بار دیگر حاضر نیستیم و نباید خودمان را کورکورانه در اختیار امواجی که از داخل یا خارج به طرف ما هدایت میشود، قرار بدهیم. برای ما تاریخ نهضت جنگل، مشروطه، نهضت ملی شدن نفت و جریان تجزیه آذربایجان سال 1324 آموزنده است.
برخورد با این افکار روشن، برای ما نشاط آور بود. ما این بار امیدوارتر از سنندج برگشتهایم. یعنی امروز مردم کردستان و تحقیقآ بقیه مردم در شرایط هفتاد سال پیش نیستند، دیگر اگر تاریخ هم بخواهد تکرار شود، به آن شکل تکرار نخواهد شد. کشوری که امروز بیش از پانصد هزار دانشجو و تحصیل کرده در داخل و خارج دارد و کشوری که میلیونها نفر از مردمش در جریان مبارزات شکل گرفتهاند و آگاهی یافتهاند، کشوری که مردمش جنایات گذشته را دیدهاند و تا حدودی به خطوط ترسیم شده آینده کشور آشنا هستند، یقینآ زیر بار این گونه تفرقه اندازیها و این گونه اعمال غرضها نخواهند رفت.
به هر حال ما مطمئن هستیم و به دشمنان اخطار میدهیم به عوامل رژیم گذشته که هنوز ماندهاند و از داخل و خارج مشغول توطئه هستند و متأسفانه کسانی که با آنها همگام نیستند، میگوییم در این مرحله نشانی از همگامیشان به چشم نمیخورد و دیده نمیشوند.
ما اخطار میکنیم که در فکر و نقشه خود تجدیدنظر کنند. همه بدانید ضعیف کردن دولت فعلی جز به نفع امپریالیسم و بیگانه به نفع هیچ کس نیست و بدانید آنهایی که نیروی این را داشتند که درخت خبیس و تنومند دودمان پهلوی را که کسی سقوطش به خاطرش خطور نمیکرد، ساقط و قطع کنند و از ریشه بکنند در صحنه هستند و کندن جوانههایی که جای آن درخت بروید، خیلی سخت نیست.
این رهبر عظیم، توانا، مؤمن و قاطع، یعنی امام خمینی و این نیروهای آگاه جوان و این مردم سر به کف دست گذاشته و جان در دست، آماده مبارزه و فداکاری و هوشیار، در صحنه هستند. برای اینکه مطمئن شوید که چطور مردم با سرعت میفهمند، بگویم که وقتی وارد کردستان شدیم و ظرف یکی، دو روز روشنگری، در یکی از مجالس که در یکی از میدانهای شهر برگزار شد، قیافه عدهای نمایان شد و مردم آنها را شناختند و فهمیدند، عوامل محرک هستند، با آنها برخورد کردند.
ما به وضوح، احساسات مردم را در جهت حرکت دولت و در جهت حرکت هیأت سه نفره انقلاب دیدیم. چیزی برایتان بگویم که شاید الان برایتان قابل باور نباشد. اگر درمسجدجامعدر سنندج بودید، مشاهده میکردید، روز دوم که از دیدار پادگان برمیگشتیم، سنندجهیأت را به مسجد جامع دعوت کردند که مردم از ساعت 11 صبح تا ساعت 4 بعدازظهر بعد از ادای نماز جمعه، منتظر آمدن هیأت بودند. وقتی وارد شدیم، شعارهایی که فوقالعاده جالب و امیدوار کننده بود، میدادند. اکثریت مردم و توده سنندج را ما آنجا دیدیم. قیافههایی که برای مردم شهر آشنا بود، قیافههای بازار، قیافههای روستا و پیشهور و قیافههای مردم شهر از زن و مرد، آنها همان شعارهایی که شما در زمان انقلاب میدادید که «ارتش برادر ماست»، در همان لحظات بحرانی و در همان مسجد با صدای بلند میدادند و یک زبان به هیأت گفتند که ما حمله به پادگان را محکوم میکنیم.
این آگاهی و بیداری مردم است. این رشد مردم است که ظرف دو، سه روز این جور مطالب را بفهمند. جالب این است که بعضی از جوانهایی که روز قبل، میخواستند مزاحم سخنرانی بعضی از دوستان ما بشوند، بعدآ در مقر عذرخواهی و گریه کردند، دانشجو بودند و گفتند که ما اشتباه کردیم. موقعی که سنندج را ترک میکردیم، خیال میکردیم مردم آگاه و هوشیار شدند و ردّپای توطئه را تشخیص دادهاند. خواستههایشان را هم با صراحت به ما گفته بودند. چیزهای دیگری از زبان مردم شنیدیم که خیلی امیدوار کننده بود و من از زبان آنها به شما میگویم که تمام مردم ایران، این درس را بگیرند، خاضعانه و دوستانه میگفتند ما تشخیص میدهیم که توقع معجزه از دولتی که این همه مشکلات دارد، در اصلاح همه مشکلاتی که ریشه در نیم قرن حکومت استبداد دژخیم پهلوی دارد، درست نیست.
آنها فهرست خدمات دولت را شمردند: پایین آوردن هزینه زندگی، کمک کردن به محرومان، مجانی کردن آب و برق، اختصاص یک میلیارد به صندوق وام کارگران، حذف بسیاری از مالیاتهای موزی و مزاحم، طرد بسیاری از سران ناباب ارتش که حقوقهای کلان میگرفتند و کاری نمیکردند و انگل بودند، نفی بسیاری از انگلها و شخصیتهایی که در داخل کشور زالو صفت خون ملت را میمکیدند، آزادی کامل دادن به مطبوعات و احزاب و جمعیتها و انتخاب بسیاری از افراد شایسته، گرچه مواردی هم اشتباه دارد که وقتی انتقاد شود، دولت میپذیرد و خیلی چیزهای دیگر که خودمان فهرست نبسته بودیم. شمارهاش را به بیست رسانده بودند که متأسفانه تبلیغات دولت کافی نبوده که همه مردم، متوجه اینها شوند.
یکی از مردم معمولی شهر در یک مذاکره طولانی میگفت: این آقایان به ما میگویند چه انقلابی! کارخانه همان، کارگر همان، کارفرما همان، روستا همان، راه همان و بسیاری از عمال دولت همان، فرماندار را فریب میدهند، جوانان ما ابتدا تحت تأثیر احساسات قرار میگیرند، اما میدانیم که انقلاب چیزی نیست که یک شبه بتواند همه چیز را اصلاح کند.
مردم کوچه و بازار، تاریخ دنیا را میدانستند؛ همان کرد مثل میزد و میگفت، شوروی بعد از شصت سال و کشتار میلیونها نفر هنوز در مرحله سازندگی است. یکی از جوانان طرح نپ را برای ما توضیح میداد که بعد از انقلاب بزرگ روسیه در سال هفده سه سال قحطی پدر مردم روسیه را در آورد که لنین مجبور شد نپ را اجرا کند و چندین سال به طرف نیمه سرمایهداری برگردد. کامبوج را مطرح میکرد که با کشتار بیش از یک میلیون نفر، مردم هنوز دو وعده غذا هم ندارند.
در الجزایر بعد از گذشت نزدیک بیست سال هنوز مشکلات انقلاب، بسیاری از مردم را خارج مرز نگه داشته که در داخل کشور کار ندارند و در اکثر کشورهایی که انقلاب کردهاند این بیصبری و این بیحوصلگی هست. اگر کسی فکر کند ظرف پنج هفته میتواند تمام نهادهای کشور را زیر و رو کند، این یا مغرضانه یا ساده اندیشانه و سادهلوحانه است.
اگر شما مردم ایران به مبارزه و سرنوشت انقلاب علاقهمند هستید، کسانی را که بیصبرانه با دخالتهای نابجا، میخواهند مزاحمت ایجاد کنند، روشن کنید. نمیگویم مزاحمت ایجاد کنید، روشنشان کنید، واقعیت این است که ما باید در طول زمان رسوبهایی که همه ابعاد وجود کشورمان را گرفته است، برطرف کنیم. دوستان عزیز، برادران مسلمان، تمام کسانی که صدای مرا میشنوید، الان عجله جمعیت زیادی از مردم که روزهای آغازین به نهضت پیوستند، برای پیشرفت بیشتر است.
ما این حق را به آنها میدهیم که عجله داشته باشند؛ اما به قول شاعر عرب:
یرَالنّاس دُهْرَن فی الغواریر صافیا وَ لاَیدر ما یجْزی علی رأس سمْسَمی
مردم به بازارها میروند شیشههای کنجد باصفا در مغازههای روغن فروشی میبینند و میگویند چقدر باصفاست و امید و عجله دارند که استفاده کنند، اما نمیدانند زیر دو سنگ آسیاب چه به سر دانههای کنجد آمده تا این روغن صاف و زلال در این شیشه در اختیار مردم قرار گرفته است.
کسانی که بیست سال است با رژیم سفّاک شاهنشاهی بدون امنیت و امکانات و با تحمل شکنجهها مبارزه کردند، همینها الان در میدان هستند که دارند برای شما خدمت میکنند، بعد از بیست سال الان هم برای شما در شبانهروز شانزده ساعت، کار میکنند و زحمت میکشند؛ برای اینکه این کشور را آزاد و آباد کنند.
نگذارید اینها مأیوس شوند و فکر کنند با مردم عجول نمیشود کار کرد، این طور نشود. ما به تمام گروههای سیاسی و اجتماعی و کسانی که در این کشور زندگی میکنند، با صراحت اعلام میکنیم، با انقلاب اسلامی حقوق هیچ کس ضایع نخواهد شد. اگر بخواهد حق کرد، ترک، بلوچ، ترکمن، و حق هر گونه گروه، نژاد، جناح و هر شاخهای که در کشور وجود داشته باشد، ضایع شود، انقلاب اسلامی ناقص است. ما اصلاً تلاش کردهایم که این گونه تبعیض و اینگونه جنایات را از بین ببریم و تلاش ما ادامه خواهد داشت.
به هر حال من بار دیگر سلام و درود و رضایت مقام رهبری انقلاب و دوستان دیگری را که در این امر مخلصانه شرکت دارند و خدمت میکنند، نسبت به صبر، تحمل، درک، شعور و احساسات همه مردم ابراز میدارم. مطمئنآ بدانید که این گونه حوادث کوچک در هر انقلابی قهری و طبیعی است و نمیتواند پیروان انقلاب و مبارزه را از راه خودشان منحرف کند.
بدانید تا آخرین لحظات این راه را ادامه خواهیم داد. بدانید که مخرّبین و مزاحمان و تفرقه افکنان و توطئهگران و عوامل ساواک در رژیم گذشته که مثل آتش زیر خاکستر، هنوز امید دارند که یک روز دوباره به این کشور بیایند و تجارت کنند و زور بگویند و خفقان ایجاد کنند، در آینده نزدیک مأیوس خواهند شد که این به لطف خدا و کمک، صبر و استقامت شما مردم بستگی دارد.
والسلام علیکم و رحمة اللّه برکاته
[1] ـ سوره آل عمران (3)، آیه 19