سخنرانی
  • صفحه اصلی
  • سخنرانی
  • سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در مراسم 13 آبان

سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در مراسم 13 آبان

افشای سفر هیئت آمریکایی به سرپرستی مک فارلین به ایران و رسوایی آمریکا

  • سه شنبه ۱۳ آبان ۱۳۶۵

بسم‌اللّه‌الرحمن‌الرحیم

اَلحَمدُلِلّهِ رَبِّ العالَمین و اَلصَّلوهُ وَالسَّلامِ عَلی رَسولِ اللّهِ و آلِهِ اَجمعین

از صمیم دل از این محبت‌ها و الطاف و احساسات پاک و انقلابی شما برادران و خواهران عزیز و ارجمند تشکر می‌کنم.
روزی که رژیم خودکامه پهلوی، حضرت امام را به خاطر مخالفت با حضور کارشناسان آمریکایی در ایران تبعید کرد و روزی که به همین مناسبت، خون بهترین عزیزان دانش‌آموز ما در سنگفرش‌های کوچه‌ها و خیابان‌ها در همین رابطه به زمین ریخت و درنهایت، روزی که دانشجویان قهرمان، مبارز، انقلابی و پیشتاز با حرکت انقلابی اشغال لانه جاسوسی، نقطه عطفی در تاریخ انقلاب و کشور ما و بلکه در تاریخ دنیا به وجود آوردند. با این مناسبت‌ها امروز ما جمعی از بهترین جوانانمان را در مقابل مجلس شورای اسلامی و در حضور نمایندگان مجلس داریم که من در نظر گرفتم در این محفل بسیار پرشکوه و پررونق، ارزیابی مجددی از محصول حرکت انقلابی دانشجویان خط امام در روز 13 آبان را انجام دهیم. البته این ارزیابی نهایی نیست، چون پایان کار نیست و باید صبر کنیم که پایان این حرکت توفنده انقلابی را ببینیم و بعد به‌صورت عینی‌تر با مسائل برخورد کنیم.

آنچه تا امروز در این رابطه می‌شود فهرست‌وار مطرح کرد، من برای شما مطرح می‌کنم و فکر می‌کنم که مطالب جالب در این رابطه امروز خواهم داشت. برای شناخت ارزش این حرکت، صفحات زرین جدیدی در تاریخمان با شروع این بحثی که کاملاً تازگی دارد، ثبت خواهد شد. بعد از اشغال این جاسوس خانه و حوادثی که بعدازآن پیش آمد، دو نظر کاملاً رودررو و مقابل، در محیط خودمان و در دنیا می‌دیدیم.

یک نظر، از مخالفان بود که نوعاً لیبرال‌ها، غرب‌زده‌ها و کسانی که قبله‌گاهشان تمدن آلوده غرب است، این‌ها این نظر را داشتند که این حرکت را حرکت مضر و در جهت تضعیف کشور و مایه عقب‌ماندگی در امور مادی تلقی می‌کردند و اگر تابه‌حال یک مطلبی پیش آمده که مشکلی ایجاد کرده، این‌ها فورآ نتیجه‌گیری کرده و گفته‌اند که این ثمره همان افراط‌کاری‌ها بود که آن روزها کردند. البته، این‌ها کسانی هستند که اصولاً بنیه فکری‌شان با غرب آن‌چنان گره‌خورده که نمی‌توانند حرکت آزاد مستقلی را در دنیا تصور کنند و فکر می‌کنند که واقعاً اگر امریکا عطسه کند، آدم باید تب کند و اگر امریکا نهیب بزند، آدم مجبور است بمیرد!

در مقابل این‌ها، تفکر دیگری بود که مایه اصلی‌اش از امام است که حضرت امام همان روز فرمودند: این انقلاب دوم است و انقلابی است که از انقلاب اول بالاتر است و در همین رابطه، ایشان مطالبی گفتند، مثلاً آمریکا چه غلطی می‌تواند بکند. یا رابطه با امریکا را ما می‌خواهیم چه کنیم و چیزهایی از این قبیل که به‌صورت کلمات قصار ملتمان از این‌ها دارند و یادشان است. موضع جمهوری اسلامی، موضع حاکمیت و نظام، موضع حزب‌الله، موضع کسانی که امروز در جبهه‌ها و پشت جبهه‌ها جان و خون و مال می‌دهند و آماده‌اند که مشکل را تحمل کنند، از اول همین بود و امروز هم همین است. منتها ما می‌خواهیم این را مقداری باز کنیم و ببینیم در این مدت چه دیده‌ایم.
ممکن است بعضی‌ها فکر کنند که ما خسارات مادی دیدیم که البته ما همین را هم قبول نداریم. ما معتقدیم اگر چنانچه این حوادث پیش نمی‌آمد، امریکا به هیچ قیمتی، اموالی را که ما در امریکا داشتیم به ما پس نمی‌داد. بهانه می‌گرفت و اموال را در بانک‌ها نگه می‌داشت. ما توانستیم میلیاردها دلار را به‌طور نقد از بانک‌های آمریکا پس بگیریم که آن روزها گفتند، بزرگ‌ترین حجم پولی است که در تاریخ بانک‌ها از قاره‌ای به قاره دیگری منتقل شده که البته چون آن‌طرف قضیه پیش نیامده، ما نمی‌توانیم استدلال کنیم، ولی واقعیت این است که با تجربه‌ای که ما داریم و با خصومتی که آمریکا با انقلاب اسلامی ما داشت، اگر اهدافش عملی نمی‌شد و اگر حکومت لیبرال‌ها نمی‌شد و اگر در ایران فرهنگ آمریکایی تجدید نمی‌شد و اگر در ایران کارشناسان آمریکایی و سیاست آمریکایی پیش نمی‌آمد، آمریکایی‌ها این پول را به ما نمی‌دادند و ما چیزی نگرفته بودیم.

اما ازلحاظ معنوی و انقلابی و همان‌که اهداف انقلاب را تشکیل می‌داد، در همه ابعاد ما پیروز بودیم. اصلاً از اول شعار انقلاب استقلال بوده، مگر می‌شد با حضور فعّال و رضایت‌مندانه آمریکا، ما در کشور استقلال داشته باشیم؟ مگر می‌شد رژیم پهلوی را بیرون کنیم و کارشناس‌های آمریکایی و سیاست آمریکا و حضور جدی آمریکا را در قیافه لیبرال‌ها و سایر غرب‌زده‌ها در ایران، در دانشگاه‌ها و مدارس و کارخانه‌ها و ارتش و سراسر کشورمان داشته باشیم. انقلاب واقعاً ناقص بود، اگر ما در همان حدّ پیشرفت، می‌خواستیم توقف کنیم؛ بنابراین امام فرمودند: این انقلاب بالاتری است، برای این‌که پله دوم انقلاب بود.

پله اول، حذف رژیم پهلوی بود و پله دوم حذف اربابان خارجی بود که پایگاه رژیم پهلوی بودند.
بنابراین، این پله دومی بود که روند تکاملی انقلاب را ایجاب می‌کرد و لذا ما پله سوم را حذف بنی‌صدر و طرد کلی لیبرال‌ها از میدان سیاست می‌دانیم که با رأی قاطع مجلس شورای اسلامی و تأیید افتخارمندانه‌ای که امام ازنظر مجلس شورای اسلامی فرمودند، آن پله سوم پیش آمد که ما از ابعاد سیاسی، راه مملکتمان را برای حرکتی که باید بکنیم باز کردیم. از ابعاد دیگر، من اگر بخواهم خیلی بحث کنم، فکر می‌کنم به آن قسمت موردنظرم کمتر برسم.
اگر رابطه ما با آمریکا مثل گذشته می‌ماند، وابستگی ما به امریکا امروز بدتر از زمان شاه بود، برای اینکه در زمان شاه جنگ نبود و ما اگر در دوران جنگ می‌خواستیم وابسته آمریکا زندگی کنیم، یعنی امروز تمام کشور و سراسر منطقه را باید زیر یوغ آمریکا داشته باشیم. تمام اسلحه، امکانات، طرح، جنگ و دفاعمان همه‌چیز باید به اراده آمریکا باشد. اقتصاد و درآمد و مصرفمان و قانونمان، همه‌چیز را زیر نظر می‌گرفت، همین وضعی که اربابان صدام در عراق دارند.
شما وضع عراق را در نظر بگیرید، عراقی‌ها در شرایطی زندگی می‌کنند که از اطرافشان هرکس بخواهد این‌ها را خفه کند، می‌تواند. اگر ترکیه بخواهد این‌ها را خفه کند، با اشاره آمریکا نفتشان را قطع کند (لوله‌ها را) عراق رفته است. اگر اردن بخواهد با اشاره آمریکا عراق را خفه کند، بندر عقبه را ببندد، عراق رفته است. اگر عربستان سعودی و کویت بخواهند عراق را بایکوت کنند، با اشاره آمریکا، لوله‌های نفت و بندرها و جاده‌ها را ببندد، عراق رفته است. اگر این پول‌ها را از او قطع کنند، عراق رفته. اگر فرانسه اسلحه ندهد، عراق رفته، اگر آمریکا حمایت سیاسی نکند، عراق رفته، اگر شوروی اسلحه ندهد، عراق رفته، خوب، این چه زندگی است؟

اما ایران امروز به کجا وابسته است؟ چه کسی در دنیا در زیر این آسمان هست که بگوید ما می‌توانیم با قهر یا خشم یا قطع و وصلمان یک ضربه به ایران بزنیم. در زیر این آسمان غیر از ملت ایران وجود ندارد که بتواند درباره سرنوشت ما تصمیم بگیرد و چنین چیزی در کل دنیا وجود ندارد و در تاریخ اخیر، نمونه‌اش نادر است. این محصول چیست؟ اگر آن حرکت قاطع دانشجویان خط امام نبود و اگر ملّت ما آن‌چنان پشتیبانی نمی‌کرد و اگر رهبری مسئله را آن‌چنان تأیید نمی‌کردند، ما چطور به این نقطه می‌رسیدیم؟

در شرایطی که بایکوت جدی اقتصادی از طرف استکبار جهانی نسبت به این ملت هفت سال است برقرار است، این ملت امروز از هفت سال پیش مستحکم‌تر، این جنگ وسیع را که در حقیقت، جنگ با استکبار جهانی است، اداره می‌کند. امّا آمریکا ببینیم چه به دست آورد؟

آمریکا که مورد خشم ملّت ما قرار گرفت، بلافاصله عکس‌العمل نشان داد. حساب‌های ما را مسدود کرد و بعد هم به دوستانش در سراسر دنیا گفت ما را بایکوت کنند و یک بایکوت رسمی و محاصره اقتصادی جدی علیه ما برقرار کردند، بعد از گذشت هفت سال، آن‌هم در شرایط جنگی.

حالا می‌خواهیم ارزیابی کنیم و ببینیم که آمریکایی‌ها در چه وضعی هستند و ما در چه وضعی هستیم. ببینیم، ما مستأصل شدیم یا آمریکایی‌ها.

من نمونه بسیار زیادی در این سینه‌ام انباشته است. از استیصال آمریکایی‌ها مطالبی دراین‌باره دارم که نه می‌شود اینجا طرح کرد و نه فرصتی هست و شاید در آینده، به مناسبت‌هایی، چنین فرصت‌هایی را پیش بیاوریم و صحبت کنیم. یک نمونه را در رابطه با لبنان و مسائل منطقه برای شما می‌توانم مطرح کنم که در داخل کشور خودمان هم قابل‌توجه است. آن‌ها می‌خواستند با این سیاست‌ها ما را محبوس کنند. حالا ببینیم ما محبوس شدیم؟

آمریکا، پاکستان را در جریان سفر ریاست جمهوری ما چگونه دید؟ مصر را امروز چگونه می‌بیند؟ لبنان را چگونه می‌بیند؟ عراق را شما در این عملیات فتح یک دیدید که ما واقعاً فاتح عراقیم و امروز حاکمیت جمهوری اسلامی در مردم عراق عملاً ثابت شد، بیش از حکومت حزب بعث، آنجا حضور فیزیکی دارد و این نمونه‌های موفقیت‌های آن‌ها در محدود کردن ماست که لیبرال‌ها می‌گویند که شما وقتی‌که گروگان گرفتید، خودتان گروگان آمریکایی‌ها شدید، نه آن‌ها!

حالا ببینید مسئله این گونه است و همین صدا در سراسر دنیا هست، منتها حالا قله‌هایی برجسته می‌شود که ما نمونه‌اش را می‌بینیم. آمریکا از طرق مختلف دستش پیش ما دراز است و اعتراف به استیصال می‌کند، برای جبران اشتباه تاریخی‌اش که کرده، شیطان صفت و رندانه حرکت می‌کند که شاید بتواند این ضرر بزرگ و خسارتی که از این رهگذر، تحمل کرده جبران کند. من یک جریان محدودی از این را می‌خواهم خدمت شما عرض کنم.
در لبنان، ضربه‌ای که آمریکا خورد و خفتّی که آمریکایی‌ها در لبنان تحمل کردند، تحقیقآ به‌حساب ما می‌گذارند و به حساب ما هم هست؛ یعنی اگر تفنگداران آمریکا از لبنان فرار کردند و یک عده‌شان هم آنجا با آن وضع به گور رفتند، این از آثار انقلاب اسلامی بود. اگر اسرائیل با آن خفت از جنوب لبنان طرد شد، اگر فالانژها که میدان دار لبنان بودند، امروز به‌صورت یک یهودی شکست خورده آنجا زندگی می‌کنند، این‌ها از آثار انقلاب اسلامی است و مسأله‌ای که امروز در لبنان برای آمریکا هست، مسئله گروگان‌های آمریکاست که ملّت امریکا احساس غیرت می‌کند و رهبران آمریکا و فرانسه احساس خفت می‌کنند و هر روز به ملّتشان قول می‌دهند که این مسئله را حل می‌کنند و روز به روز مشکلاتشان زیاد می‌شود. این در اثر بیداری مردم منطقه و مسلمانها به وجود آمده که لبنانی که خانه امن آمریکا در گذشته بود، مردمش این قدر شجاع و دلیرند که جاسوسهای آمریکایی را می‌گیرند و می‌گویند زندانیهای ما را از اسرائیل آزاد کنید و از کویت یا از فرانسه آزاد کنید، یا فلان خیانت را دیگر نکنید که ما دست از سر شما برنمی‌داریم. اگر دولتها اسیر و گروگان می‌گیرند، در لبنان مردم - آن‌هایی که در دنیا از خانه خودشان هم محروم شده‌اند- در مقابل استکبار جهانی این گونه مقاومت نشان می‌دهند.

ما در سال گذشته که به لیبی و سوریه رفته بودیم، در برگشت در سوریه که بودیم یادتان است که حادثه هواپیمای TWA بود. ما آنجا که رسیدیم، مهم‌ترین مسئله دنیا در جریان بود. در فرودگاه لبنان، هواپیما را نگه داشته بودند و می‌گفتند زندانیهای لبنانی از اسرائیل که برخلاف همه مقررات بین‌المللی از کشوری به کشور دیگر زندانی گرفته‌اند، آزاد شوند. همه دست‌اندرکاها عاجز شدند. آنجا که من بودم، با بحثهایی که با رئیس جمهور و مسئولان سوریه و لبنان داشتیم، آن‌ها نظرشان این بود که این مسئله باید حل شود. در این رابطه ما یک اظهار نظر کردیم. من در یک مصاحبه رسمی، نظر جمهوری اسلامی را اعلام کردم و گفتم که نظر ما این است که هواپیما را در مقابل تعهد آمریکا و اسرائیل برای آزادی اسراء آزاد کنند. ما آمدیم ایران، هواپیما آزاد شد و عده‌ای از زندانیهای لبنانی هم آزاد شدند. ماجرای استیصال آمریکا را از این به بعد ببینید.

من رفتم ژاپن، آنجا همه جا خبرنگاران غربی و آمریکایی ما را محاصره می‌کردند که شما یک اظهارنظرتان مؤثر شد و غائله لبنان خوابید، حالا کمکی نمی‌کنید؟ و این نوع سئوالها که من جواب دادم که آمریکا دست از شیطنتش بردارد، مردم لبنان را راحت بگذارد، مردم لبنان خودشان آزاد می‌کنند و نیاز به دخالت ما ندارد. ما وقتی که به‌ایران برگشتیم، دنبال همین مسئله، آقای نخست‌وزیر ژاپن یک نامه مفصلی به‌ما نوشت و درخواست کرد که این مسئله مشکل بزرگ جهانی است، یک دمل چرکینی در منطقه و دنیاست و فقط نفوذ جمهوری اسلامی می‌تواند مسئله را اصلاح کند.
من جوابی به آقای ناکازونه نخست‌وزیر ژاپن دادم که آن موقع جواب را اعلام نکردیم، کل جواب را نگفته‌ام. قطعه تاریخی جالبی است و دنباله‌های جالب‌تری دارد. گرچه شب می‌شود، ولی فکر می‌کنم، بهتر است این بحث را به‌جایی برسانیم. یک صفحه مقدمات است، این‌ها را نمی‌خوانم تا اینجا که در مورد مسئله گروگان‌های خارجی در لبنان، متأسفانه برای ما ابهامات زیادی وجود دارد که امیدواریم در سایه تلاشهای شما رفع شود. من به آقای نخست‌وزیر ژاپن نوشته‌ام:

- ما نمی‌دانیم ادعای وجود گروگان آمریکایی در لبنان تا چه حد صحّت دارد. اصلاً ما واقعاً شک داشتیم که آمریکا در لبنان گروگان دارد، یا قضیه را این گونه مطرح می‌کنند که در منطقه دخالت کنند.

2 - در صورت صحّت ادعا، نمی‌دانیم عامل آن کیست و احتمال اینکه عوامل آمریکا و اسرائیل برای اهداف خاص ماجراجویانه خود دست به‌این کار زده باشند، وجود دارد؛ یعنی ما تردید داشتیم که واقعاً خود اسرائیلیها یا فالانژها - اگر گروگانی باشد - این‌ها را برای یک اهداف خاصی گرفته باشند.

3 - اصلاً مطمئن نیستیم که آمریکا خواهان آرامش در منطقه باشد و ممکن است برای ایجاد بهانه، دخالت و سرکوب مردم، چنین حوادثی را به وجود آورده باشد.

4 - و بر فرض اینکه گروگانگیری واقعاً توسط مخالفان آمریکا واقع شده باشد، مطمئن نیستیم که آمریکا خواهان حلّ آن باشد، ممکن است ترجیح دهد این وضع بماند و وسیله اجرای اهداف دخالت در امور دیگران یا استفاده برای اهداف داخل آمریکا باشد.

5 - حرکت آمریکا بعد از حل مسئله هواپیمای ربوده شده TWA این سوءظنها را تأیید می‌کند. مسئولان سوریه به‌ما گفتند، آمریکا تعهد کرده که بعد از حلّ مسئله هواپیما، زندانیان لبنانی که برخلاف مقررات جهانی در اسرائیل زندانیند، آزاد شوند، ولی می‌بینید که به وعده خود عمل نمی‌کند. عده‌ای هنوز (چند صد نفری) مانده بودند.
6 ـ به نظر می‌رسد آمریکا با این خلف وعده می‌خواهد، مردم منطقه را عصبانی و تحریک به‌این گونه اعمال کند.

7 - اگر سیاست آمریکایی این باشد، احتمال بی‌اعتبار شدن شما و ما در نظر مردم مظلوم لبنان در جریان تلاش جدید جدی است.

8 - به نظر اینجانب برای اثبات جدی بودن مسئله گروگان‌ها و جدی بودن آمریکا در راه نجات آن‌ها، آمریکا باید به وعده قبلی خود عمل کند و زندانیان لبنانی در اسرائیل را آزاد نماید.

9 - قابل پیش‌بینی است که اگر زندانیان لبنان در اسرائیل بمانند، حتی در صورت آزادی گروگانهای ادعایی آمریکا، این گونه حوادث با شکل بدتری به وقوع بپیوندد.

10 - از مسئولان هوشمند ژاپن انتظار دارم به‌این تذکرات دوستانه توجه نمایند و فریب ریاکاران را نخورند که تلاشها بی‌نتیجه یا بدنتیجه نباشد.

این نامه را فرستادیم. بعد از مدتی حالا استیصال آمریکا را ببینید.

بعد از قضیه هواپیمای TWA از دهها کانال به ما التماس کردند که شما به ما در لبنان کمک کنید، از طریق ژاپن که حالا یک چیزهای دیگری هم دارد و عرض می‌کنم. از طریق کشورهای همسایه، از طریق سفارتخانه‌های متعدد ما در سراسر دنیا. از طریق کسانی که در سازمان ملل هستند. از طریق دلالهای اسلحه‌ای که معمولاً ما از طریق آن‌ها، بعضی اسلحه‌های مورد نیاز خودمان را تهیه می‌کنیم و آمریکایی‌ها می‌فهمیدند، این‌ها با ایران مراوده دارند، از هر طریقی دست به‌این التماس‌ها زدند. بعد از جواب نامه من، آقای فوجیو به‌ایران آمد. البته باز هم فاصله بود که آقایان یادشان است. در یک ملاقاتی در همین مجلس شورای اسلامی، ایشان باز این مسئله را یادآورد و گفت که این‌ها گروگان دارند و جدی‌اند و می‌خواهند گروگانهایشان را آزاد کنند و حاضرند که از خودشان، حسن نیّت نشان دهند. من همان موقع - چون آمریکا از کانالهای دیگر هم وارد شده بود - قضیه‌ای که داستان خاصی دارد به آقای فوجیو گفتم که امروز نگاه کردم دیدم در مذاکرات ما در مجلس شورای اسلامی، این نکته وجود دارد. گفتم اینکه، این‌ها می‌گویند حسن‌نیت دارند، درست نمی‌گویند. دلیلش در فرودگاه مهرآباد ما وجود دارد. در این مورد جواب می‌دهم. آن موقع هم طی نامه‌ای به آقای ناکازو نوشتم که من تردید دارم که آمریکایی‌ها راست بگویند و صادق باشند که اولاً گروگانها، دست عوامل خود آمریکا هستند یا در دست مردم و ثانیآ نمی‌دانیم که آمریکا می‌خواهد آن‌ها آزاد شوند یا می‌خواهد آن‌ها را وسیله سیاسی قرار دهد. گفتم اگر ما بفهمیم که آمریکا صادق است، ممکن است برای کمک به حلّ قضیه، وارد عمل شویم.
بیشتر انتقاد ما این است که آمریکایی‌ها از این طریق کلاه‌برداری می‌کنند و دنیا را فریب می‌دهند. شما همین حرفها را بگویید، خودشان می‌فهمند. همین حالا آثار فریبکاری آن‌ها در فرودگاه مهرآباد هست. به‌هرحال، اگر بفهمیم که آن‌ها صادقند، به‌خاطر مسائل انسانی کمک خواهیم کرد. بعضی نماینده‌ها که در آن جلسه بودند، وزارت خارجه از ما پرسید این چیست؟ که من به‌آنها توضیح دادم، فعلاً آن مسئله را نمی‌گویم. ممکن است مسائل دیگری دنبال داشته باشد.
به دنبال این، آقای وزیر خارجه ژاپن باز نامه نوشت. گفت: آمریکایی‌ها به ما تعهد کرده‌اند که صادق باشند. از شما خواهش می‌کنیم که به این‌ها کمک کنید. البته از دریچه انسانی وارد ماجرا می‌شدند و آخرین بار من خواهش کردم که سفیرشان بیاید و جواب من را شفاهی بگیرد. آمد، من گفتم: اگر آمریکایی‌ها صادقند، یک خواسته‌هایی خود مردم لبنان دارند. ما تا به حال فهمیده‌ایم که گروگان هست. یک قدم جلو رفته و فهمیدیم گروگان در لبنان هست، تابه حال نمی‌دانستیم، واقعاً هست. امّا خواسته‌های آن‌ها اعلام شده: آن‌ها در سراسر دنیا زندانی‌هایی دارند، آن جایی که زندانی دارند باید آزاد شوند؛ و امّا او غیر از توطئه خصومت و دشمنی و فتنه و توطئه علیه ما چه کرده؟ حالا اقمار آمریکا در منطقه با ما چه می‌کنند. این پولها را چه کسی به عراق می‌دهد؟ این بندرها را چه کسی به عراق می‌دهد؟ و این تأییدهای سیاسی را چه کسی می‌کند؟ این رادیوهایی که در اختیار عراق است مال کیست؟

به این‌ها گفتیم که آمریکایی‌ها اموال ما را در همین شرایط جنگی - آن‌هایی که ما 7 سال پیش پولش را داده‌ایم - در انبارهایشان نگه داشته‌اند و ما امروز نیاز داریم و اطراف دنیا این‌ها را با بازار سیاه می‌خریم، آمریکا اگر راست می‌گوید و شیطنت ندارد، بیاید این اموالی را که آنجا داریم، آزاد کند و بگذارد به‌ایران برگردد.

به آقای سفیر ژاپن گفتم این آخرین مذاکره شما با ماست. اگر آمریکایی‌ها آمادگی ندارند این کارها را انجام دهند، بدان که دروغ می‌گویند. اگر راست می‌گویند آن موقع برای شفاعت ما بیایید و با من حرف بزنید که این چیزهایی که ما در آمریکا داریم، وارد ایران شود. ایشان گفت: شما چه دارید؟ گفتم؛ شما از آمریکایی‌ها بپرسید که اگر آن‌ها آمادگی دارند که اموال ما را پس دهند - که باید طبق قانون و قراردادی که با آن‌ها در بیانیه الجزایر داریم باید پس دهند - بعد بیایید و با ما حرف بزنید.

سفیر ژاپن رفت و اینجا به بن‌بست خورد، در این ماجرا کانالهای دیگر فعّال بودند. حالا قسمت جالب صحبتم که شنیدنی است اینجاست که استیصال آمریکا را ببینید و آنهایی که فکر می‌کنند که آمریکایی‌ها یک سیاست عاقلانه و مدبرانه‌ای دارند و در کاخ سفید یک گروهی از کارشناسان خبره دنیا نشسته‌اند و طراحی می‌کنند و کلاه سر دنیا می‌گذارند، ببینید این‌ها چه مردمی هستند و چطور با قضایا انفعالی برخورد می‌کنند و چه استیصالی امروز دامن آن‌ها را گرفته است.

این ارزیابی که من عرض می‌کنم، متکّی به دهها گونه از این تجربه است. منتها من یکی را خدمت شما عرض می‌کنم که در این مقطع، احساس کردم امروز که برادران دانش‌آموز و دانشجویان آمده‌اند جلوی مجلس، مناسب‌ترین وقت است که این حرف اینجا مطرح شود.

کانال‌های غیر ژاپن هم تقریبآ تیرشان به سنگ خورد و هر یکی که آمدند چیزی شبیه همین از ما شنیدند و بعد نتیجه‌ای نگرفتند. کانال‌های دلالهای اسلحه که از طریق خرید سلاح مأموران ما که با این‌ها کار داشتند، این حرفها را به ما منتقل می‌کردند، یک کلاه بسیار گشادی به سر آمریکاییها گذاشتند و آن‌چنان آمریکاییها را رنگ کردند که البته آن‌ها خودشان می‌خواستند، خدمت کنند، امّا آمریکا آن‌چنان رنگ شد که در تاریخ آمریکا این داستانی که حالا من برای شما می‌گویم قاعدتآ بی‌سابقه است و شنیدنش برای همه دنیا جالب است. برای خود آمریکاییها جالب است، برای بازار مشترکیها جالب است، برای ملّت ما خیلی جالب است، برای دنیای سوم بسیار بسیار جالب است و جالب‌تر برای سوریه است که امروز مورد تهاجم رسمی آمریکا و انگلیس قرار گرفته و با شنیدن این داستانی که حالا عرض می‌کنیم باید بفهمد که پنجه در پنجه آمریکا انداختن خیلی سخت نیست و آمریکا این غول وحشتناکی که چهره‌اش را وحشتناک نشان داده، نیست و می‌شود با آن مبارزه کرد و زمینش زد و ذلیلش کرد و می‌شود به‌این صورتی که ما به سرش آوردیم، به سرش آورد که حال عرض می‌کنم.

یکی از هواپیماهایی که برای ما اسلحه می‌آورد، از یکی از کشورهای اروپایی، اجازه عبور گرفت که وارد شود و اسلحه‌اش را در فرودگاه مهرآباد پیاده کند. البته اسلحه‌اش قطعات بعضی از نیازهای پیچیده ما بود. کسانی که به‌عنوان خدمه هواپیما اجازه ورود گرفته بودند، 5 نفر بودند که همراه خلبان، کمک خلبان و ... اسامی ایرلندی هم به ما داده بودند. وقتی که هواپیما وارد فرودگاه مهرآباد شد به‌ما اطلاع دادند که این آقایانی که از هواپیما پیاده شده‌اند، می‌گویند ما آمریکایی هستیم و برای مسئولان کشور شما، از آقای ریگان و مسئولان امریکا پیام آورده‌ایم. ما فوری با دوستانمان جلسه تشکیل دادیم و به سران قوا گفتیم این آقایان را در فرودگاه توقیف کنید تا ببینیم مسئله این‌ها چیست. هواپیمایشان را منتقل کردیم به پایگاه شکاری و آن‌ها را هم نگه داشتیم. سه ساعت و نیم در فرودگاه معطّل شدند تا ما توانستیم تصمیم بگیریم و مسئله را خدمت امام عرض کردیم. امام فرمودند: که با این‌ها صحبت نشود، پیغامشان را هم نگیرید و ببینید که این‌ها کیستند و چه کاره‌اند و برای چه آمده‌اند. منتقلشان کردیم به هتل و در هتل گفتند که آقای مک فارلین هستند و یکی دو نفر دیگر هم از مشاوران ریگان هستند. پیام آورده‌اند برای مقامات ایران و آقای ریگان، هدیه‌ای برای مسئولان کشور شما فرستاده‌اند. برای هر یک از ما یک اسلحه کمری و پیام را هم در ملاقات حضوری به‌شما می‌گوییم؛ و یک عدد کیک آورده‌اند. کیک کلیدی که کلید فتح روابط است. این را ما دیگر نمی‌دانستیم که جزء رموز است! بچه‌ها که خیلی گرسنه بودند و در فرودگاه و هتل معطّل شده بودند، کیکشان را گرفته و خورده بودند. ما گفتیم که بابا ما خودمان اسلحه بالاتر از این‌ها داریم ما فونیکس و هاک و اف 14 و ... داریم، شما برای ما کلت می‌فرستید؟ ما اصلاً هدیه کسی را قبول نمی‌کنیم و حرفی هم با کسی نداریم. پیام کسی را هم قبول نمی‌کنیم. شما باید جواب دهید که چطور قاچاقی وارد ایران شدید؟

پاسپورت آن‌ها را گرفتیم، حالا رونوشت پاسپورت‌ها را هم برداشته‌ایم، عکس درست است، یعنی قیافه به قیافه مک فارلین می‌آید که همان باشد. البته ما هنوز صد در صد مطمئن نیستم که آن‌ها باشند. چون کسی درست با این‌ها صحبت نکرد که بفهمند واقعاً این‌ها هستند یا نه. کسانی که با این‌ها طرف بودند، همان‌هایی بودند که مأموران امنیتی ما در آن منطقه هستند و یکی از کسانی که در خرید اسلحه با دلالها - چون دلال اسلحه هم با این‌ها آمده بود و زبان هم خوب می‌دانست، منتها در مقامات مسئول نیست و اهل فهم هم هست - جزو این‌ها کردیم که وقتی با این‌ها حرف می‌زنند، حرفهایشان را بفهمند. خلاصه، هدف این‌ها در اصل این بود که به تعبیر خودشان بیایند آن یخهای سردی که بین ایران و آمریکا درست شده و این دریای یخ و اقیانوس منجمد را ذوب کنند. هدف نزدیک، ما را شفیع کنند در لبنان و هدف دور، ایجاد روابط حسنه و آن منظره طلایی که آن‌ها در نظرشان بود؛ و خواهش و التماس و پیغام که یکی از مسئولان کشور ما بپذیرند، چون پیام آقای رئیس جمهور است، آقای رئیس جمهور شما بپذیرند. گفتم نه ایشان ملاقات نمی‌کنند. پس رئیس مجلس را بفرستید، گفتیم ایشان هم ملاقات نمی‌کنند. گفتند پس نخست‌وزیر بفرستید، گفتیم ایشان هم ملاقات نمی‌کنند. آقای مک فارلین عصبانی شده بود و گفته بود شما چقدر دیوانه‌اید؟ شانس در خانه‌تان آمده و ما آمده‌ایم مشکلات را حل کنیم. فضای شما در مصرف هواپیماهای عراقی است و چه و چه ... ما آمده‌ایم مشکلاتتان را حل کنیم، شما این گونه با ما رفتار می‌کنید، من اگر رفته بودم روسیه - این جمله جالبی است گوش دهید، روس‌ها هم گوش دهند - و آنجا پوست بخرم  [ پوست روسیه مشهور است  ]گورباچف روزی سه بار با من ملاقات می‌کرد! شما کی هستید که نماینده مخصوص رئیس جمهور آمریکا آمده، یک کلمه حاضر نیستید با او حرف بزنید. ما گفتیم: کبوتر با کبوتر، باز با باز. بروید همان جا. اینجا جای این حرفها نیست ما با آمریکا قهریم، ما با شما در جنگیم، شما آتش افروز این جنگید، شما مسئول این همه مسائل کشور ما هستید، چطور ما می‌توانیم با شما ملاقات کنیم و حرف بزنیم؟ مگر ما یادمان رفته برژینسکی با دولت موقت ما در الجزایر ملاقات کرد و دولت موقت را آب برد و شما حالا آمدید در خانه ما و می‌خواهید با ما ملاقات کنید؟ مگر ملّت ما خواب است و مگر این مسائل می‌شود؟
این‌ها به‌صورت توقیف 5 روز در هتل ماندند، این‌ها را وحشت گرفته بود و بعد هم به‌ما اطلاع دادند که نیروهای واکنش سریع آمریکا، به‌حال آماده‌باش درآمده‌اند.

البته ما این را هم نمی‌دانیم که راست می‌گویند یا نه بالاخره بعد از 5 روز مرخصشان کردیم، هواپیمایشان را هم به‌آنها دادیم تا آن موقع هواپیمایشان را نمی‌دیدند، چیزی هم در هواپیمایشان برای ارتباط مستقیم داشتند که با تلفن عمومی، نمی‌خواستند صحبت کنند ولی ما گفتیم نمی‌شود از آن وسیله استفاده کنید. گاهی هم از تلفنهایی که تحت نظر ما بود، تماس می‌گرفتند تا به فکر انکار این هم نیفتند، چون همین صدای آقای مک فارلین اگر باشد را ما داریم و بعد اگر خواستند به‌آنها می‌دهیم. صدای تاریخی است!

به‌این صورت آمریکایی‌ها ریسک کردند و چه خطری را استقبال کردند. بعد ما تحقیق کردیم گفتیم، شما با چه جرأت با پاسپورت اشتباهی و عوضی به اینجا می‌آیید، شما در کشور ما غیرقانونی هستید. ما اگر شما را به‌عنوان جاسوس بخواهیم بازداشت کنیم و به دنیا اعلام کنیم این‌ها به کشور ما آمده‌اند، چه می‌شود؟ گفتند: دلال‌ها گفتند که شما بیایید ایران، این‌ها از شما استقبال می‌کنند، فهمیدیم حسابی این‌ها را رنگ کرده‌اند و واقعاً شاید عقیده داشتند. البته این دلال یکی از فراریهایی است که رد خارج است و گاهی هم به خریدهای ما کمک می‌کند. حالا آمریکایی‌ها چه بر سرش بیاورند، من نمی‌دانم این با خودشان. در یکی از همین پیغام‌هایی که می‌دادند و ما می‌گفتیم شما را قبول نداریم، آقای ریگان یک انجیلی را برداشتند، یکی از آیات انجیل را که نوشته «ادیان خدا با هم هستند و ...» این را برداشته با خط خودش پشت انجیل نوشته و امضاء کرده و برای اعتماد ما به ایران فرستاده است.

ما انجیلش را نمی‌خواستیم، فتوکپی آن را داریم که یک روزی پخش کنیم ببینید. این آمریکاست، این غول بزرگ دنیاست. این ابرقدرتی است که غربزده‌ها خیال می‌کنند یک قدرت جهانی است و اگر تکان بخورد چه می‌شود، اگر اراده کند چه می‌شود و خیال می‌کنند دنیا روی انگشت این‌ها می‌گردد. با همین خیالهای خام و فکرهای بزدلانه‌ای که در مردم وجود دارد، این‌ها با این مسائل برخورد می‌کنند. سوریه راه ما را انتخاب کند که البته کرده، لبنانی‌ها راه ما را انتخاب کردند، این‌ها در لبنان چه کار توانستند کنند؟ لبنان تمامش ده هزار کیلومتر است، به‌اندازه یک شهر است، همه‌اش به‌اندازه یک استان ماست، از استان ایلام هم کوچکتر است. آمریکا با اینکه آنجا فالانژها و اسرائیل و این همه نیرو دارد، در لبنان چه می‌تواند بکند که متوسل به‌ما شده تا مسئله حادّ داخل کشورش را حل کند. فرانسه در لبنان چه می‌تواند بکند؟ فرانسه در مقابل حزب‌الله لبنان به‌زانو درآمده، دنیا این گونه نیست که کسی خیال کند یک کشوری اگر با ابرقدرتها نساخت، حتمآ باید برود، این از ضعف مدیران کشور است، این از ضعف سردمداران است، این از ضعف خود باخته‌هاست که خیال می‌کنند با این‌ها همیشه باید با خضوع برخورد کرد و عتبه بوسی کرد - دنیا این را خوب گوش دهد - آمریکایی‌ها برای ملاقات سران کشورها با افرادی مثل برژینسکی و مک فارلین و شولتز و امثال این‌ها هزار گونه باج می‌گیرند که با این‌ها ملاقات کنند.

افتخار سلاطین دنیاست که با یکی از این گردن کلفتهای دنیا ملاقات کند، ولی جمهوری اسلامی چون روی پای خودش ایستاده و چون به خدا اتکا کرده، این قدر قدرت دارد که آن‌ها می‌آیند و التماس می‌کنند، خواهش می‌کنند و بی‌اجازه وارد کشور می‌شوند که شفقت ما را جلب کنند و ما را مأخود به حیا کنند و به‌عنوان مهمانی که بر مسلمان وارد شده و انجیل امضاء شده برای ما می‌آورند که ملاقات کنند. جمهوری اسلامی می‌گوید نه ما با کسی که آثار جنایتش اینجا و آنجا بلند است، ملاقات نمی‌کنیم. حرفمان را هم از طریق رسانه‌های عمومی به‌شما زده‌ایم و باز هم می‌زنیم. ما تا یک مقطعی، نمی‌دانستیم که در لبنان گروگانگیری واقعیت دارد، وقتی که فهمیدیم آنجا هست و بعضی از این‌ها - نه همه‌شان - هم مربوط به نیروهای اسلامی است، نیروهای اسلامی هم بعضیشان از ما حرف شنوی دارند، ما همین حالا هم به ملت آمریکا می‌گوییم، از همین جا من به ملت فرانسه می‌گویم، به‌دولتها نمی‌گویم.
به‌ملتها می‌گویم: جمهوری اسلامی به‌عنوان یک وظیفه انسانی در صورتی که دولتهای شما عملاً ثابت کنند که با ما در جنگ نیستند و عملاً ثابت کنند که خیانت به ما نمی‌کنند و با قلدری اموال ما را مصادره نمی‌کنند - آمریکا اموال ما را آنجا بایکوت و توقیف نمی‌کند و فرانسه پول ما را بی‌جهت در بانکهایش نگه نمی‌دارد - اگر این‌ها آن را ثابت کنند و عملاً این نکته را اثبات کنند، جمهوری اسلامی هم به‌عنوان یک وظیفه انسانی حاضر است، نظرش را به دوستانش در لبنان بگوید. نظر ما را هم دوستان ما می‌دانند. نظر ما این است: خواسته‌های مسلمانان مظلوم لبنان باید داده شود. آن‌هایی که زندانی این‌ها هستند، اینجا که دولت نیست مثل شما زندانیها را به زندان بیفکند و نگه دارند، این‌ها مجبورند زندانیها را جایی مخفی کنند، شما یک طرف هستید، این‌ها هم یک طرف، این‌ها کوچکند، شما بزرگ. منتها این‌ها حق هستند و حق از شما بزرگتر است؛ بنابراین اگر خواسته‌های آن‌ها داده شود و ادعای این را دارید که نمی‌خواهید با ما خصومت کنید، اگر این را ثابت کنید، ما به‌عنوان یک حرکت انسانی، مثل هواپیمای  TWA نظرمان را به دوستانمان در لبنان و جاهای دیگر می‌گوییم و آن‌ها اگر از ما حرف شنوی داشته باشند، این بدبختهایی که اسیر و گروگانند - مثل اینکه بعضیها را هم در ازاء چیزی آزاد کرده‌اند - این‌ها را آزاد خواهند کرد. امّا شرطش این است که شما هم از خر شیطان پایین بیایید و پیاده به طرف ما بیایید که ما یک چیزی داشته باشیم، او شیطان است، سوار بر خر و ما پیاده. اینکه نمی‌شود.

ما که اختلافات داخلی شما را نمی‌توانیم تحمل کنیم. درون خود این‌ها اختلاف است. فرانسه یک جناحش می‌ترسد، برای نجات مردمش در لبنان وارد عمل شود. چون رقیبش می‌گوید شما باج دادید به‌ایران. باج دادید به تروریستها. آمریکا همین طور است. این جناح از آن جناح می‌ترسد. اگر واقعاً شما می‌خواهید صادقانه گروگانهایتان را آزاد کنید که البته می‌خواهید بعید است که نخواهید، مسائل روشن شده است. خودتان هم می‌توانید آزاد کنید. ما هم خوشحال می‌شویم که چند نفر بی خود گرفتار نباشند. اگر از ما شفاعت می‌خواهید، «ویل خصماء شفعاعه» ما با شما دشمنیم. شما هم با ما دشمنید. اگر می‌خواهید ما شفاعت کنیم، ما راه را باز گذاشته‌ایم، شما اثبات کنید که این خصومتهای بی معنا را ندارید. اینکه شما قلدری کنید و اموال ما را در آمریکا بگیرید و ندهید و یا اموال ما را در فرانسه بگیرید و ندهید، فرانسه این همه اسلحه در حلقوم صدام بریزد و باز هم بگویند که ایران، دوست ما بیاید این مشکل را حلّ کند، این دیگر خیلی عوامی لازم دارد که آدم با طرف این گونه حرف بزند و جمهوری اسلامی حرفش حرف اولش است؛ ما مستقلیم، ما آزادیم، ما ضدامپریالیسم هستیم، ما مسلمانیم، ما حامی مظلومانیم. اگر از ما می‌خواهید مردم لبنان را که از حقشان دفاع می‌کنند محکوم کنیم، محکوم نمی‌کنیم و یا اگر می‌خواهید از ما در صورتی که شما هم مثل دیگران کاری به کار ما نداشته باشید، کمک کنیم و اگر دوستان لبنانی ما از ما بپذیرند، ما کمک می‌کنیم که البته دوستان لبنانی ما هم آزادند. ما حقّی به گردن آن‌ها نداریم که از آن‌ها چیزی بخواهیم. آن‌ها هم تعهدی در مقابل ما ندارند که با دستور، کاری را انجام دهند و مسئله، مسئله خودشان است. ما را هم به‌عنوان دوست حامی خودشان قبول دارند و در مواردی هم به حرف ما گوش می‌کنند، همان طور که در آن جریان هواپیما گوش دادند.
من از شما خواهران و برادرانمان که تا این وقت صبورانه گوش دادید، تشکر می‌کنم و امیدوارم که شما این راهی را که انتخاب کرده‌اید، به همین خوبی ادامه دهید و ان‌شاءاللّه شما و جمهوری اسلامی و رزمندگان شما پیروز خواهند بود.


    والسلام علیکم و رحمه‌اللّه و برکاته