بسمالله الرحمن الرحیم
الحمدالله و السّلام علی رسول الله
این برنامه شما مردم املش برای بنده بسیار خاطر انگیزه است. در همین مدت کوتاهی که امروز در اینجا بودم، خاطرات مهم دوران عمر خود را تجدید کردم. از شما مردم املش و ستاد برگزاری این کنگره و شخص امام جمعه شما جناب آقای مظفری متشکریم که یاد برادر واقعی ما، برادر سیاسی، برادر راه خدا و برادری که از نوجوانی تا آخر عمرشان با ایشان همراه بودم و سایر شهدای روحانی شهرتان را زنده کردید و گرامی داشتید.
در وقت کوتاهی که با شما صحبت میکنم، باید به چند موضوع اشاره کنم که همه را فهرستوار عرض میکنم. که راجع به کل استان، راجع به املش، راجع به بیت آیتالله ربانی و راجع به شهدا به طور کلی و ایثارگران و فداکارانی که انقلاب خیلی به آنها بدهکار است، خواهد بود. اگر آخر صحبت وقتی بود، کمی از مسایل روز حرف میزنیم.
قبل از همه، از اظهارات برادرانی که بنده را شرمنده کردند، آیتالله صانعی، آیتالله قربانی، استاندار محترم، نماینده محترم شهرستان و امام جمعه شهرستان املش و مجری محترم صمیمانه تشکر میکنم. همه سخنان دارای نکات مهم بود و اگر عیبی داشت، تمجید از من بود. مرا شرمنده کردید. چون خودم بهتر از همه میدانم، خیلی کوچکتر از حرفهایی هستم که درباره من فرمودند. هیچکس به اندازه خودم نمیداند که چقدر حقیرم.
در مورد استان به طور کلی بگویم که سه استان گیلان، مازندران و گیلان، یعنی استانهای ساحل بحر خزر و شمال البرز خیلی عظیم هستند. اگر استعدادهای ساحلی، جنگلی، کشاورزی، ییلاقات و کوهستانی، آب، هوا، زمین و موقعیت مهم توریستی و مهمتر از همه اینها مردم خوب اینجا که همه تاریخ ایران تحت تأثیر این مردم بود و امروز هم هست، درست شناخته شوند، برای سراسر ایران مؤثر است و یقیناً این سه استان از مجموعه کشوری مثل ژاپن نیرومندتر، مرفهتر و پیشرفتهتر خواهد بود. همه چیز در این سه استان بیشتر از آنجاست.
من در دوره مسئولیت اجرایی برنامههای بسیار مهم و دراز مدتی برای این منطقه داشتم که متأسفانه خیلی از آنها مانده و امیدوارم روزی نظام اسلامی از این استعدادها بهتر استفاده کند. الان نمیتوانم توضیح دهم، ولی عرض میکنم که عمق و عظمت این استعدادها بسیار بسیار ارزنده است. باید شما مردم گیلان، به خصوص جوانان و نیروهایی که مسلح به علوم روز هستید، برنامهریزی کنید تا منطقه خود را آنگونه که باید، بسازید. حتماً مسئولان هم حمایت میکنند.
در مورد املش هم امروز نکات خوبی در این جلسه گفته شد. املشیها همیشه تاریخ ساز بودند و باید از زمانهای خیلی قدیم بگوییم که فعلاً مجال نیست. ولی نمیتوان از قطعه تاریخی آل بویه به سادگی گذشت. آل بویه بزرگترین خدمت را به مکتب اهل بیت در تاریخ اسلام و ایران کردند. توسعه مکتب اهل بیت مرهون رشادتهای برادران آلبویه است که از روستایی کوچک از املش کوچک بیرون آمدند. آن زمان چه مظالمی که بر شیعیان نمیرفت!! و کسی شیعیان را یاری نمیکرد. ولی آنان قدرت را به شیعیان دادند.
همزمان با آنها دولت فاطمی در مصر تشکیل شد و این دو قدرت شیعی توانستند مکتب اهل بیت را پایدار کنند. اگر امروز به عنوان مکتب اهل بیت حکومتی را در ایران تشکیل دادیم و سیستم و نظام اسلام ناب را داریم، تا حدود زیادی مرهون رشادتهای آل بویه هستیم. تاریخ باید این موضوع را بیشتر بگوید و شما علما و محققان باید این مسئله را تشریح و باز کنید.
بعد از آن حضور علویان در دیلمان بود که حقیقتاً پایگاه بزرگی برای شیعیان بود. در زمان معاصر ما شخصیت آیتالله حاج میرزا حبیبالله عظمت زیادی به منطقه داد. در دوران مبارزه اینجا را نقطه امنی میدیدیم که بیشتر به خاطر وجود شخصیت روحانی آیتالله ابوالمکارم ربّانی بود. در جاهای دیگر که ظاهر میشدیم، قبل از اینکه سخنرانی کنیم، ما را میگرفتند و بیرون میکردند. ولی به اینجا که میآمدیم، با محبت مردم و حمایت آیتالله ربانی میتوانستیم یک ماه رمضان را بمانیم و کسی متعرض ما نمیشد. حرفهای مهمی هم میزدیم.
خودم دو سال، ماه رمضان را در املش بودم. همین الان تقریباً همه خانوادههای املشی را میشناسم. افطار و سحر را به اکثر منازل میرفتم و با شخصیتها، مردم عادی، کاتب، کشاورز و دیگر اقشار آشنایی و رفت و آمد داشتم.
آخرین باری که قبل از انقلاب به املش آمده بودم، زمانی بود که برای دیدار برادرم آیتالله ربانی املشی که در فردوس تبعید بود، رفته بودم. آن موقع آیتالله ابوالمکارم، یعنی پدری پیرمرد به دیدن فرزند گرانقدر و اسیرش آمده بود. من ماشین داشتم و خودم رانندگی میکردم. آیتالله ابوالمکارم را برداشتم و به اینجا آوردم و چند روزی ماندم و با مردم تجدید دیدار کردم و برگشتم. بعد از انقلاب هم یک بار به دیدار شما مردم آمدم که حتماً به یاد دارید.
امروز شاهد بزرگان استان، ائمه بزرگوار جمعه و جماعات، مدیران استان، شخصیتهای فرهنگی و مردم هستیم که به احترام شهدایشان و به احترام این بزرگوار در این اجلاس شرکت کردند. البته تقدیر الهی برنامه را عوض کرد. قرار بود در فضای باز با مردم حرف بزنیم که باران نگذاشت. البته باران بهتر از صحبتهای ما بود و به نفع مردم است. خداوند رحمت خود را جایگزین وقتی کرد که قرار بود صحبت کنم. صحبتها در این محل متمرکز شد و همه ما و شما سخنان آقایان را شنیدیم.
در مورد شخص آیتالله ربانی عرض کنم که از آغاز جوانی، یعنی از سال 1328 – نزدیک 60 پیش – که به قم آمدم، با ایشان آشنا شدم. ایشان یک سال از من کوچکتر بود. تصادف ما چند نفر را به هم رساند. آیتالله حسن صانعی، آیتالله ربانی، بنده و دوسه نفر دیگر یک گروه همراه طلبهها و هم مباحثه بودیم. هنوز هم آن روزها برای ما خاطرهانگیز است. اکثر آنها نیستند و از آن جمع فقط من و آیتالله صانعی ماندهایم.
خاطرات و مطالب زیادی از آن دوران است. مهمترینش این است که دست تقدیر گروه چند نفره ما را با امام راحل آشنا کرد. ما مرید و عاشق امام شدیم. خیلی تلاش کردیم که امام رساله بنویسند. ایشان نمینوشتند. زحمت زیادی کشیدیم. با همان گستاخیهایی که خدمت امام داشتیم، تقاضا میکردیم. مثلاً حاضر نبودند در روزهای عید و عزا جایی بنشینند و مردم به خدمت ایشان بیایند. تقریباً به زور درب خانه ایشان را در روزهای خاص باز میکردیم و خودمان میرفتیم و مینشستیم.
همه اعضای آن گروه – البته آیتالله صانعی بیشتر از ما – از مردم پذیرایی میکردیم تا مردم بیایند و امام را بشناسند. امام آن روزها در حوزه منزوی و مظلوم بودند. هم رژیم پهلوی و هم بعضی از حسودانی که در قم بودند، ابهت امام را شکسته بودند. تلاش کردیم و الحمدلله با شروع مبارزات به آرزوی خود رسیدیم که امام رهبری مبارزه را برعهده گرفتند. ما هم تا هر قدری که میتوانستیم، در خدمتشان کار کردیم.
آیتالله صانعی تا آخرین لحظه عمر امام در کنار ایشان بود. حقیقتاً پاسدار انقلاب بودند. با شکست نفسی فرمودند که مأمور فلانی بودم. واقعاً خودشان از صمیم دل مدافع و حافظ نیروهای انقلاب بود. اگر افراد مرموزی میخواستند با نفوذ در دفتر امام به گونهای دیگر عمل کنند، ایشان فوراً افشا میکرد و به ما اطلاع میداد که وارد میشدیم و مسئله را حل میکردیم.
البته خود امام هوشیارتر از همه ما بودند و حاجاحمدآقا هم با چشمانی باز همه چیز را زیر نظر داشت، ولی من نقش آیتالله صانعی را در آن مسئله بزرگ میبینم. امروز هم خوشحالم که با هم به این مجلس آمدیم. در جلسه فاتحه آیتالله فاضل لنکرانی نشسته بودیم که به ایشان گفتم: «میخواهم برای شرکت در مراسم آیتالله ربانی و روحانیون شهید به املش بروم.» ایشان فرمودند: «من هم میآیم.»
میدانم که برایشان سخت بود، ولی آمدند. خوب شد که با هم آمدیم. ما دو نفر زندهایم و آیتالله ربانی در میان ما نیستند. اینجا که به عکس ایشان نگاه میکردند، متأثر بودند. من و آیتالله ربانی صیغه اخوت خوانده بودیم. اینکه میگویم ایشان برادرم هستند، به خاطر صیغه برادری بود. تا آخر عمر ایشان هر دوی ما سعی میکردیم به وظیفه برادری خود عمل کنیم. عمده برادری ما هم الاخوت فیالله بود. در راه خدا پیمان برادری بسته بودیم. ایشان به عهدشان وفا کردند و رفتند و خدا کند من هم در این چند صباحی که زندهام، بتوانم در همان راهی که با هم قراداد بسته بودیم، بمانم.
خوب است که به عظمت شهدا هم در این مجلس اشاره کنم. حضور من در املش به احترام همه شهدای شماست. یعنی برای همه 250 شهیدی که املش تقدیم کرده است. اگر قرار گذاشته بودیم که در گلزار شهدا سخنرانی کنم، به خاطر این بود که یک سخنرانی برای مجموعه شهدای املش داشته باشم که تقدیر اینگونه شد.
شهدا، ایثارگران، جانبازان، مفقودان و آزادگان مالک و وارث حقیقی انقلابند. اینها عزیزترین موجودی خود را که جان و یا سلامتی آنها بود، در راه خدا دادند. ما حرف زدیم، اما آنها عمل کردند همه چیز خود را دادند. آنها خیلی بزرگند. خانوادههای آنها بسیار عظیمند. به خصوص که خانوادههای شهدا به عهدشان وفا کردند و راه شهدایشان را حفظ کردند.
امروز شادابی انقلاب متکی به خانوادههای شهدا و مزارهای شهدا در سراسر کشور است. به هر روستای کوچکی که میرویم، گلزار شهدا را میبینیم. هر گلزار شهدای مثل مسجد و مدرسه یک پایگاه بزرگ است که نورافشانی میکند. در هر خانه، محله، مدرسه، اداره، کارخانه، دانشگاه و ... که حضور پیدا میکنیم، نور شهدا میتابد و الهام میدهد. شهدا همیشه برنده واقعی تاریخی هستند.
خداوند این امتیاز را به آنان داده است و آنها هم با صلاحیت شخصی و جهادشان به این موقعیت رسیدند.
امروز انقلاب اسلامی در شرایط ممتازی است که به خاطر همین ایثارگریها، فداکاریها و جانبازیهایی است که نیروهای ایثارگر داشتند.
لشکر قدس شما مردم گیلان در دوران دفاع مقدس در جاهای سختی جهاد کرد. برادر ما جناب آقای مهندس عبداللهی، فرماندهی آن لشکر را برعهده داشتند. میدانم که بچههای گیلان چقدر مخلص و چقدر آماده فداکاری بودند! الحمدلله امروز هم مدافعان واقعی نظام و انقلاب هستند.
امیدوارم در آینده درشرایط مناسبتری مردم گیلان و همه مردم کشور بتوانند اجر فداکاریهایی که در دوران مبارزات، دفاع مقدس و سازندگی با صبرشان کردند، از خداوند بگیرند. قطعاً این اتفاق خواهد افتاد.
شما مردم املش از دیرباز در حد خودتان از پایههای حرکت بودید. نمیخواهم اغراق و بیش از حد تعارف کنم. ولی واقعیت مطلب این است که در تاریخ اسلام و ایران سهم داشتید و اکنون هم با بزرگانی که تقدیم انقلاب کردهاید، صاحب حق هستید. منطقه شما هم منطقه مستعدی است. متأسفانه الان وضع چای که بهترین محصول این منطقه است، خوب نیست. هیچوقت فراموش نمیکنم که چه ساعاتی را در باغات چای شما میگشتیم!! و از اطلاعات مردم اینجا استفاده میکردیم.
فکر میکنم که یکی از وظایف مهم نظام این است که باید صنعت مهم چای را احیا کند. نباید چای ما ازچای آفریقا، هندوستان و سریلانکا بدتر باشد. قطعاً میتوانیم در کشت و صنعت چای حرف بزرگی بزنیم. این از ویژگیهای منطقه شماست که باید باشد. خوشبختانه بخش برنج نسبتاً فعالتر است و امیدواریم باز هم به حد خود برسد. استعداد این منطقه خیلی بیش از این است. امروز وجب به وجب ارتفاعات دیلمان و دامنههای سراسر البرز ارزشمند است. جاهایی که هنوز جاده دسترسی ندارند و باید با هلیکوپتر رفت و یا مردم با قاطر و امثال اینها میروند. از جمله این مناطق روستای بویه است که میخواستم بروم، ولی شاید نتوانم در این سفر بروم.
وجب به وجب این مناطق در کنار دریا، جنگل و سبزهزارها و در کنار تهران که دارد از دود خفه میشود، ارزشمند و سرمایه هستند و میتوان از این مناطق برای برنامههای فراوان توریستی و ایرانگردی داخلی استفادههای فراوان برد. اگر ما لایق نباشیم، حتماً کسانی خواهند آمد و اینجا را به موقعیت خود خواهند رساند.
چند جملهای هم درباره شرایط روز کشور عرض میکنم. متأسفانه دشمنانی که بارها از ابهت و غفلت انقلاب اسلامیشکست خوردهاند و به شکستهایشان در انقلاب، در شورشهای اوایل انقلاب، در دوران دفاع و در دوران سازندگی اعتراف کردند، دوباره خط و نشان میکشند. آنها فکر میکردند ایران نمیتواند به خاطر عمق ویرانیها و گستردگی خرابیها روی پای خود بایستند و کشور را بسازد. در هر مقطعی شکست خوردند، اما دوباره تهاجمات خود را شروع میکنند.
همین الان میبینید که تهدید وارعاب میکنند و صحبت از تحریمهای بیشتر وحملههای نظامی و محاصره و زدن کشتیها در آبها میکنند، ما در چنین شرایطی نیاز به اتحاد داریم. نباید اجازه بدهیم درگیریها، مخالفتها و اختلافات سلیقهای و حتی اختلافات فکری و سیاسی در محافل خاص، منجر به تشتت جامعه شود. باید جامعه را یکپارچه نگه داریم و این جامعه را در مقابل دشمنانی که به ایران به چشم یک لقمه عزیز و شکار آسان نگاه میکردند و میکنند، با وحدت حفظ کنیم. باید صلابت انقلابی خود را نشان دهیم و انقلاب، اسلام، ایران و آثار خون شهدا و ایثارگرانی را حقیقتاً سرمایهگذاری کردهاند، به نسلهای بعدی منتقل کنیم تا روحیه همه ایرانیان را در همه نسلها تقویت کنیم.
چون به ظهر رسیدیم، وقت شما را بیش از این نمیگیرم. یک سخنرانی طلب من از شماست که انشاءالله در سفر دیگری به اینجا خواهم آمد. از حضور بزرگان استان، مخصوصاً حضرت آیتالله رودباری که جلسه ما را مزیّن کردند، صمیمانه تشکر میکنم.
و السّلام علیکم و رحمه الله