سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در مراسم یادواره شهدای رفسنجان
بسمالله الرحمن الرحیم الحمدالله والسّلام علی رسولالله و آله خداوند را شکر میکنم که این توفیق را داد تا در جمع خانوادههای معظم شهدا و در گرامیداشت شهدا با آنها همنوا باشم. از آنهایی که نسبت به بنده ابراز محبّت کردند، صمیمانه قدردانی میکنم. اگر به حوادث گذشته و آینده نگاه کنیم، به حقانیت این پیام قرآنی و لطف الهی بیشتر واقف میشویم که به ما گفته است که در مخیله خودتان خطور ندهید که آنهایی که در راه خدا کشته شدهاند، مردهاند. ما را نهی کرده که تصوّر کنیم و یا اظهار کنیم که شهیدان مردهاند. حرف بسیار مهمّی است که کمی درنگ روی مضمون آن خوب است. چگونه است که خداوند نهی میکند کسانی را که به صورت جسمانی از میان ما رفتهاند، مرده بدانیم؟ حرف مهمی است. اگر معنای مردن این است که روح از جسم جدا شود، در مورد اینها شد.پس موضوعی دیگر و حیات جاویدان است و غیر از حیاتی است که ما داریم. ما زندهایم. بعد از مرگ روح ما برای همیشه هست. روح همه مردهها وجود دارد. روح همه شهدا هم هست. خداوند میفرماید: «گمان نکنید آنها مردهاند بلکه آنها زندهاند.» تفاوتی که آثار حیاتی آنها با حیات برزخی ما دارد، این است که آنها مثل یک موجود زنده در دنیا از خداوند ارتزاق میکنند و از رحمت خدا میگیرند و از اثری که شهادت آنها در تاریخ خلق میکند، بهره میگیرند. در قوانین استخدامی، شهدا را زنده به حساب میکنیم و به آنها درجه میدهیم و فرض میکنیم زنده و تأثیر گذار هستند و مثل خیلی از سربازان دیگر خدمت میکنند. امادرجه ما دنیوی است و درجه واقعی را خداوند به آنها میدهد و آنها نزد خدا زنده هستند واز رحمت خدا استفاده میکنند. آیهای که عرض کردم در آخر میگوید: «و یستبشرون باالذین لم یلحقوا بهم من خلفهم الّاخوف علهیم و لاهم یحزنون» این آیه به صراحت ارتباط ویژهای را بین شهید و بستگانش اعلام میکند. انواع فوت شدگان را داریم. امّا این تعبیر در مورد آنها نیست، بلکه خاص شهداست. میخواهم عرض کنم قاعدتاً ارواح شهدای شما در این مجلس با شکوه شما حضور دارند و جویای حال فرزندان و همسران خودشان هستند و حتّی تا قیامت هم ادامه دارد و روایتهای زیادی داریم که شهید قبل از اینکه وارد بهشت شود، منتظر میماند تا بستگانش برسند و خداوند بدون اینکه از مقام او چیزی کم کند، آنها را به شهیدشان ملحق میکند. این لطف خدا و مقتضی معاملهای است که شهدا با خدا کردند. شهید بهترین موجودی خودش را با خدا معامله کرده و در راه خدا داده است. چیزی بهتر از آن نداشته است. آنهایی هم که ماندهاند، یعنی جانبازها، از همین تبار هستند. آنها به جای جان، سلامتیشان را از دست دادند و شاید رنجشان از شهدا بیشتر باشد. بنده کوچکی که از همه هستیاش در راه خدا میگذرد، خدای بزرگ و مالک حقیقی همه کائنات، قادر، عالم، غنی و دانای مطلق چنین لطفی را در قبال چنین بندهای دارد و چیزی از خزانه غیب خداوند کم نمیکند. مگر از خداوند چیزی کم میشود که نتواند از عهده آن برآید؟ خدایی که نبض همه مخلوقات خوب و بد، خیر و شر، کافر و فاجر، مؤمن و مطیع همه به فرمان او میزند، طبیعی است که به بندگان مخلصش که در راه خدا فانی میشوند، پاداشهای زیادی میدهد. معامله بسیار بسیار سودبخشی است. اتفاقاً قرآن نام این طور کارها را معامله و تجارت گذاشته است. کسانی که ایمان و عمل خوب داشته باشند ودر راهخدا مجاهدت کنند، ولو شهید هم نشوند، بهترین تجارت و سودبخشترین معاملات را انجام دادند.این چند جمله که عرض کردم بعنوان هدیه و تسلیت به بازماندگان است. مطمئناً بازماندگان شهدا که چنین مقامی را برای شهیدشان قبول داشته باشند، متأسف نیستند و ناراحت نمیشوند و احساس میکنند برنده هستند و خوشان را مغبون نمیدانند. بله، فراق و جدایی سخت است و اندوه و رنج دارد. همان رنج برای شما عبادت است، به شرطی که راه شهیدتان را قبول داشته باشید و در مسیر او باشید. هیچ تسلیتی برای بازماندگان شهید بهتر از این نیست که موقعیت ممتاز فرزند، شوهر و برادرشان را تصور کنند و به آن ایمان داشته باشند. از لحاظ آثار هم باید بگویم مطمئن هستیم که اگر این 940 شهید رفسنجان در بین ما بودند، تأثیرگذار بودند. چون قطعاً وجود چنین انسانهایی نور است. نبود آنها برای ما خسارت است. اما خون، یاد و آثار شهدا جای آنها را پر میکند. قطعاً خون یک شهید از وجود عینی و جسمی او در میان ما سازندهتر است. وقتی شما انسان خوب را مشاهده میکنید و درباره او فکر میکنید و میبینید این انسان خوب در چنین راهی جانش را فدا کرد، قطعاً اندیشه میکنید که این راه، خوب و راه خداست. سازندگی تربیتی خون شهدا بسیار بسیار بالاست. تردیدی ندارم که بخش زیادی از استحکام نظام جمهوری اسلامی مرهون خون شهداست. پیروزیهای قبل و بعد از انقلاب مرهون شهدای ماست. شهدای قبل و بعد انقلاب، جنگ تحمیلی و در راههای دیگر خدمت همگی حقیقتاً جامعه و کشور ما را بیمه و مستحکم کردند. در نظر بگیرید در شهرستانی مثل رفسنجان خانوادههای 940 شهید، 3000 جانبار و 180 آزاده در سراسر این شهرستان پخش هستند. میبینید که وجود فرزندان، همسران، پدران و مادرانشان بعنوان سربازی مجانی و آماده به خدمت برای دفاع از انقلاب، امت، رهبری و راه خدا و قرآن در صحنه هستند و چنین جریان نیرومند و فداکاری که امروز همه کشور ما را گرفته است، مثل بند تسبیح، دانههای متفرّق جامعه را به هم وصل کرده و مجموعهای درست کرده و مدافعین با ایمانی را در تاریخ ما ثبت کرده است. یک مملکت چقدر باید خرج کند تا اینهمه مدافع برای راه و انقلاب بوجود بیاورد؟! اگر همین را در نظر بگیرید، میبینید چقدر مهم است! بعلاوه تاریخ متوقّف نشده است و هزاران سال بعد هم خودن شهدا اثر غیرمستقیم دارد و انسانهایی تربیت میکند که درجامعه حضور دارند و سازنده هستند. آنها در عصر خودشان بزرگترین کار را کردند. برای دشمنان انقلاب خیلی روشن بود که با برنامهریزیهایی که کرده بودند، فکر میکردند میتوانند انقلاب را بشکنند و به زانو در بیاورند و ایران را به چنگال آمریکا بیندازند و مردم ما را از صحنه خارج کنند. فکر میکردند برنامهها آنقدر قوی است که این آثار را به دنبال دارد. چیزی جز همین جانبازیها، فداکاریها، رشادتها و مجاهدتها که نیروهای مسلّح ارتش، سپاه و بسیج به عهده گرفتند و مردم حمایت کردند، نمیتوانست جلوی شیطنتها و شرارت دشمنان نیرومند مادی ما را بگیرد. خوب میدانید که در قطعهای از زمان، شوروی، آمریکا، اروپا و ارتجاع منطقه پشت سر صدام بودند و هرچه میخواست به او میدادند برای اینکه انقلاب ما را بشکند و مطمئن بودند میتوانند. ولی اینطور نشد. چرا توانستیم پیروز شویم و دشمنان را از خاک عزیزمان بیرون بریزیم؟ چرا توانستیم در سازمان ملل مظلومیت خودمان را ثابت و عراق را بعنوان آغازگر جنگ ثبت کنیم؟ این با پشتوانه همین فداکاریها بود. البته لطف خداوند هم به فریاد ما رسید. حال مدتی از جنگ گذشته است و تاریخ آرام آرام جلو میرود. ببینید خداوند چگونه جزای هرکسی را میدهد و میفهمید خون بچههایتان به هدر نرفته است و عزیزانتان بهترین ثمره را از فداکاریهایشان گرفتند. آنهایی که با ما درگیر شدند، چه شدند؟ بخشی از آنها صدام و حزب بعث بودند که امروز ذلیل و متواری هستند و یا در زندان سرکوب شدند وجرأت سربلند کردن ندارند و باید در تاریخ به جنایتهایی که کردند، جواب بدهند. منافقین هم بازویی برای صدامیها بودند و هر وقت ما در جبههها پیروز میشدیم، جنایتی انجام میدادند تا شادی را از مردم بگیرند که امروز در سربازخانهای در عراق تحت محاصره هستند. گرچه آمریکا میخواهد از آنها حمایت کند، ولی مردم عراق و حتی هیچ جای دنیا آنها را نمیپذیرند. نه دل برگشت به ایران دارند و نه کشوری آنها را میپذیرد. آیا انسان از این ذلیلتر میشود که جوانی خود را به اسم مبارزه با استکبار و امپریالیسم صرف کند و اینقدر اسیر امپریالیسم شود و روزگار تلخی داشته باشد؟بالاتر از آنها، آمریکاییها را ببینید که خود را ابرقدرت آسیبناپذیر دنیا تصوّر کردند. واقعاً هم قدرت بزرگی هستند و بزرگترین قدرت نظامی، علمی، اقتصادی و سیاسی دنیا هستند و در مجامع جهانی نفوذ دارند و تبلیغات و اطلاعات وسیعی دارند. اما خداوند آنها را اسیر و ذلیل کرده است. در افغانستان در سربازخانههایشان هم آرامش ندارند. در عراق در خیابانها باید همه چیز زیر نظر باشد تا حرکتی داشته باشند. هفتهای 5 میلیارد دلار در عراق و افغانستان خرج میکنند، در حالیکه برای پول آمده بودند و میخواستند نفت منطقه ما را مجانی ببرند. تلفات جانی زیادی هم دادند. آبروی آنها هم در مجامع بینالمللی و در کشورشان رفته و هیمنه آنها شکسته است. مردم فکر میکردند آمریکا اگر اراده کند، میتواند دنیا را عوض کند. ولی حالا میبینید با 140 هزار سرباز خود و دهها هزار سرباز دیگر در عراق اسیر عدّهای شدند که در مقابل آنها مقاومت میکنند. بدترین روزهای آمریکا از لحاظ منفور بودن در دنیا و بخصوص در کشورهای اسلامی همین روزهاست. چه کیفری بدتر از این برای ابرقدرتی که به ما در جنگ با عراق ظلم کرد، تصور میکنید؟ ببینید خداوند چگونه به موقع کیفر هرکسی را میدهد! قرآن میفرماید: این در دنیای آنهاست و آخرت آنها واویلا و خیلی بدتر است. الان فقط جزای بخشی از جنایاتشان را میبینند. انقلاب بعد از گذشت 25 سال با طراوت و مستحکم است. بعد از جنگ تحمیلی و این همه شهید و اسیر و جانباز و مفقود هم انقلاب بحمدالله با طراوت و آسیبناپذیر است و مردم در صحنه و آماده همکاری و جوانان ما انبوه انبوه در صحنه هستند. وقتی آدم میشنود که 10 میلیون جوان در بسیج نامنویسی کردند، میفهمد ترفندها، لجنپراکنیها و تبلیغات دشمنان نتوانسته است انسانهای آگاه را منحرف کند. البته بعضیها منحرف هستند. حتی در زمان جنگ هم این موضوع را داشتیم. انسانهای فاسد جامعه را خالی کردند، امّا انسانهای حق و در راه خدا پایدارتر و آگاهانهتر در صحنه هستند. این معنای معامله با خداست. فرض میکنم همه چیز مطلوب نشود. ولی انسان که با خدا معامله میکند، چیزی را از دست نمیدهد. در بهشت و در جهان بیپایان بعد از مرگ خیلی چیزها وجود دارد که مجاهدتها و فداکاریها را جبران کند. بنابراین چیزی که به ما احساس مغبونی بدهد، در این مسیر نیست. فقط شیطان میتواند انسان را گول بزند و فریب دهد و انسان را مغبون و اندوهگین کند و ما با هوشیاری نباید بگذاریم چنین اتفاقی بیفتد. به هرحال ما امروز علیرغم اینکه از برکت حضور جسمی شهیدان برخوردار نیستیم، از آثار ارزشمند خون و شهادت آنها برای انقلاب و اسلام بهره میگیریم. علیرغم اینکه از فقدان آنها متأسف هستیم، خوشحالیم از اینکه از میان آنها انسانهایی از میدان جنگ به بزم ربوبی و الهی پرواز کردند و شادمان و مسرور از لطف خداوند هستند. علیرغم اینکه احساس میکنیم جامعه ما با از دست دادن چنین انسانهایی، از وجود جسمانی چنین شخصیتهایی استفاده نمیکند، ولی میدانیم با لطف خداوند اثر خون آنها، جای خالی آنها را پر میکند.بخش دیگری از ایثارها در وجود جانبازهاست. انصافاً مظلومترین بخش در میان ایثارگران همین جانبازان هستند که سلامتی خودشان را از دست دادند و به رنج طولانی جسمی گرفتار شدند و گاهی دچار امراض و نواقص جبرانناپذیر شدند و خانواده و بستگان آنها در رنج هستند. نعوذبالله که در ادای حق آنها کوتاهی شود. آنها برای ما نمونهها و راهنماهای امروز و فردا هستند و انصافاً هم صبوری این نیروهای آسیب دیده جسمی برای ما درس فراموش نشدنی است. دیدن چهره اینها انسان را مقاوم میکند و به خود میآورد. آزادگانی که مردانه زندانهای بسیار شقاوتمندانه صدامیان را تحمّل کردند و سرافراز به کشورشان برگشتند و جذب جامعه شدند و هیج باری بر بردوش جامعه تحمیل نکردند و باز هم به خدمت جامعه درآمدند، نمونههای باارزشی هستند. تأسف بیشتر ما از بابت مفقودان است که هنوز خانوادههای آنها منتظر شنیدن خبری از آنها هستند. این مجموعه ارزشمند ایثارگر که همسنگران آنها سنگر آنها را خالی نکردند و نگذاشتند تفنگشان بر زمین بماند و مردانه راهشان را ادامه میدهند، همگی از آثار پرصلابت دفاع مقدّس است. خداوند چنین خواسته است و خداوند میتواند بدون هیچ مشکلی همه شیطانها را بیرون کند. میخواست بشر مهاجرت و در راه خدا حرکت کند. میخواست ما با اراده خودمان به قربانگاه برویم و از این راه به خدا برسیم. خوشا به حال آنهایی که به این راه رفتند و خوشا به حال بازماندگانی که صبر میکنند و خوشا به حال جامعهای که قدر این ثروتهای عظیم معنوی و الهی را بداند و فراموش نکند. امروز در سوگ حضرت زهرا (س) هم عزادار هستیم، اما فکر میکنم باید برای یاد شهدایی که گاهی اوقات در چنین مراسمهایی مطرح میکنیم، بها و وقت بیشتری در نظر بگیریم. من صمیمانه از برادرانی که زحمت این برنامهها را کشیدند و از شما که با حضورتان این اجلاس را با شکوهتر کردید، تشکر میکنم. شما را به خدا میسپارم و برای توفیق شما مردم خوب رفسنجان دعا میکنم. چون از وقتی که شما را دیدم، پشتوانه بزرگی برای انقلاب بودید. آن روزهایی که نیروهای اسلامی در جامعه غریب بودند و به شهرها راهشان نمیدادند، رفسنجان محل امنی برای آنها بود. وعاظی که از جاهای دیگر طرد میشدند، به رفسنجان میآمدند و مردم از آنها حمایت میکردند. در جاهای دیگر که مردم جرأت نمیکردند بگویند مقلد امام هستیم، همه مردم رفسنجان علناً مقلّد امام خمینی(ره) بودند. ما در حوزه قم و بین طلبهها سرفراز بودیم که چنین مردمی پشتوانه انقلاب هستند. بعد از انقلاب هم از کم توقعترین شهرهای ایران است و مردم آن معمولاً نیازهای خودشان را خودشان تأمین و سعی میکنند به دولت و نظام کمک کنند. به شما تبریک میگویم. فراموش نکنید که همیشه آخرت از دنیا خیلی بهتر است. والسّلام علیکم و رحمه الله و برکاته
1- سوره مبارکه آل عمران (3)، آیه شریفه 170