بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله والسّلام علی رسولالله و آله
توفیقی است که در خدمت برادران عقیدتی سیاسی و همراهان و دوستان قدیمیمان باشیم. در شرایطی هستیم که فکر میکنم لازم است مذاکراتی با شما داشته باشیم.
مسؤولیت شما تبیین مسایل عقیدتی اسلامی و توجیهات سیاسی برای کسانی است که حافظ کشور و انقلابند. نیروی مسلحی که آرامش و راحتی مردم و استقلال و توسعه کشور ما بستگی به آن دارد که آنها کاملاً آماده باشند و بتوانند با اتکا بر ایمان، عقاید و نظراتشان، از صمیم دل از عهده وظایف سخت خود برآیند.
من به خاطر دوران طولانی حضور در این گونه مسایل، مخصوصاً درگیری بسیار جدّی در مسایل دفاعی، میدانم که نقش ارتش، سپاه و به طور کلی نیروهای مسلح چیست و چقدر اهمیت دارد! توجه واقعی به آنها یک ضرورت اجتنابناپذیر است.
عقیدتی سیاسی به این شکل که الان در برنامههای ما هست، در جاهای دیگر نیست. البته همهجا و در همة نیروهای مسلح افراد زبدهای انتخاب میشوند برای اینکه همیشه بتوانند مسایل سیاسی، فکری و مبانی را به نیروهای مسلح تعلیم دهند و کار کنند. فکر نمیکنم جایی از این اصل کار خالی باشد.
ولی در انقلاب اسلامی چیز جدیدی پیدا شده و آن، این است که مبنای انقلاب و کشور ما براساس انقلاب فرهنگی و فکری است. این انقلاب نیامد که گروه و جریانی را بشکند و جریان دیگری را جایگزین کند. بلکه آمد تا امتی که از اسلام فاصله گرفته و ریشه فکری این امت و فطرت این ملت اسلامی بود،دوباره به فطرت و اسلام برگرداند و این یک مسأله آنی نیست. این کار با یک موج تحقق پیدا نمیکند، باید روی آن کار کرد، تمرین کرد، تداوم داشت و با مداومت ، فطرت دستخورده و رو به ضعف رفته را دوباره به حالت سلامت و به تعبیر قرآن حنیف درآورد که همان دین ابراهیم علیهالسلام بود. دین حنیف، دینی است که عاری از شبهات، انحرافات و کجرویها باشد.
واقعاً کار شما خیلی مهم است، هم به خاطر منطقه و قلمرویی که کار میکنید و هم به خاطر مسؤولیت اساسی که دارید. به تدریج این شجرة مقدس جا افتاده و بارور شده و امروز صدها روحانی و به همراه تعداد بسیار زیادتری از نیروهای همفکر از نظامیها خدمت میکنید.
به گزارشی که جناب آقای دکتر علوی دادند، با دقت گوش کردم. در نمایشگاه هم از فهرست آنها بازدید کردم، به نظرم میآید مجموعه قابل توجهی شده است. یعنی الان کار به شکل حساب شده، با مبنا، برنامه و اهداف مشخص پیش میرود و امیدوارم هر دورهای که این اجلاس شما برقرار میشود، بتوانید حرفها و اقدامات تازهای عرضه کنید، اما هنوز خیلی راه داریم.
در صحبتهایی که میخواهم با شما داشته باشم، روی دو یا سه نکته تکیه میکنم. یکی اهمیت نیروهای مسلح و ارتش و دیگری روحانیت است که این اجلاس بیشتر به آنها مربوط میشود. یکی شرایط است، شرایطی که در آن زندگی میکنیم. باید چه کنیم؟ چه چیزهایی برای ما اولویت دارد؟
بخش اول مربوط به نیروهای مسلح است. الحمدالله دوران دفاع مقدس تجربهای خیلی خوب در تاریخ ثبت کرد. وفاداری نیروهای مسلح، جانبازی و در حقیقت فداکاریشان ثابت شد که با امکانات کم در مقابل انبوه دشمنان توانستند این انقلاب و کشور را حفظ و دشمن را پشیمان کنند و سرفراز و پیروز از دفاع مقدس بیرون بیایند.
قدرتهای بزرگ مثل غربیها، یعنی آمریکا، اروپا، شوروی سابق و ارتجاع منطقه حضور داشتند. در داخل هم ضد انقلاب به خصوص منافقین و شاهدوستها که تا آن موقع حضور خیلی جدّی داشتند، در خیلی از جاها به عنوان ستون پنجم در دفاع ما اخلال میکردند و حالا میفهمیم چقدر اسرار ما را به آنها میدادند. چنین دفاعی، بسیار سخت است.ولی از عهده آن برآمدید. شما کارهای قهرمانانهای کردید. بعضی از عملیاتهایی که در دفاع مقدس انجام شد، حقیقتاً ارزش این کار را دارد که در سلسله دروس استراتژیک قرار بگیرد. میتوان درسهایی از آنها گرفت، چون عمدتاً ابتکاری بود. پا را از حدود کلاسیک بالاتر گذاشته بودیم. ابتکاراتی میشد که بتوانیم این شرایط را به نفع خودمان تمام کنیم و آخرینش از لحاظ سیاسی همان برنامهای بود که در سازمان ملل داشتیم.
میدانیم که همه قدرتهای مؤثر در جنگ علیه ما شریک بودند و گرفتن حکم حقانیت ایران و متجاوز بودن طرف ما کار دشواری بود. البته خداوند در همهی مراحل به ما کمک کرد. لطف خداوند بود. اما چطور بود که آنها حاضر شدند چنین رأیی بدهند؟ میدانیم آنها خیلی زیرک هستند. معمولاً به میل خودشان رأی میدهند. تحلیل خودم این است که پشتوانه نظام ما آنها را وادار کرد که این کار را بکنند، یعنی دیدند اگر نکنند، نمیپذیریم و در عمل ادامه جنگ دیگر به صلاح آنها نبود، البته به صلاح ما هم نبود. نمیخواستیم جنگ ادامه پیدا کند، اما آنها منافع زیادی از دست میدادند. دیدند به اهدافشان نمیرسند، حداقلش این بود. هدف ما دفاع بود و میتوانستیم دفاع کنیم و این کار را با هزینه زیاد میکردیم.
این سابقهی پرافتخار در تاریخ ایران خیلی زیاد نیست. البته ایرانیها در بسیاری از جنگها در گذشتههای دور کارهای بزرگی کردند. نمیتوان آن افتخارات تاریخی را نادیده گرفت. در تاریخ معاصر حقیقتاً نیروهای مسلح ایران، ارتش، سپاه، بسیج، نیروهای انتظامی که در آن موقع بودند و نیروهای متفرقه مردمی حماسه آفریدند. این حماسه لفظی است که با همهی پرمعنا بودنش کافی نیست و نمیتواند این جریان تاریخی را دربر بگیرد. به همین دلیل ارتش افتخار بزرگی به همراهش دارد.
شرایط ارتش را در نظر بگیرید. به هر حال در رژیمی ساخته شده بود که در آن رژیم طبعاً به میل خودشان چیزهایی را تعبیه میکردند. انقلاب که شد، آن رژیم را شکست. این یکی از معجزات انقلاب ما بود که ارتش را تقریباً دست نخورده تحویل انقلاب داد. ارتشی که برای اهداف دیگری تقویت شده بود و در انقلابی که واقعاً انقلاب بود ـ یک وقت با رفرمها میآیند و میمانند، اما با انقلاب که همه چیز دگرگون میشود، آن هم از نوع انقلاب اسلامی ـ ارتش همینجور یکپارچه ماند و در خدمت بود و فوری هم وارد جنگ شد و امتحان خود را پس داد. این سابقه درخشانی در تاریخ ما شد. متأسفانه الان دل آنهایی که تاریخسازند و با قلمها و رسانهها کارهای دنیا را ترسیم میکنند، نمیخواهد این افتخار ارتش ایران را تحلیل و باز کنند. کار بسیار مهمی است. رژیم شاه ماهها ارتش را در خیابان در مقابل مردم میآورد، ولی به محض این که رفتنی شدند و حتّی در زمان خودشان، معلوم شد که ارتش با آنها کار نمیکند.
یکی از ادلهای که زود پاشیدند، این بود که دیدند نمیتوانند به ارتش اتکا کنند. الان در گزارشهای آنها میبینیم و شما هم در فایلهایتان این چیزها را میبینید.
ارتش وفاداری خود را نشان داد و ثابت کرد که با مردم است. حتی نیروهای مخلصتر ارتش در تشکیل سپاه همکاری و تقویت کردند و آموزش دادند. با وضعی که در عراق پیش آمده، وقتی این دو را با هم مقایسه میکنیم، میفهمیم که اهمیت کار در کجاست.
ارتش بعثی استخوانی در گلوی آمریکا شد، وقتی که آمریکاییها آمدند، نمیتوانستند ارتش را نگه دارند. چون اگر نگه میداشتند، مردم عراق و خیلی جاها قبول نمیکردند. نمیتوانستند به آنها اعتماد کنند. لذا منحلشان کردند. آنها فکر میکردند در ایران هم چنین اتفاقی میافتد. ولی نیفتاد. اوایل، بعضیها میخواستند سیستم ارتش را بهم بریزند، سلسله مراتبی را که در ارتش مراعات میشود و ارزش است، نمیپسندیدند. امام با نهیبی آنها را سرجای خودشان نشاندند و ارتش را حفظ کردند. شما هم خوب جواب دادید، ارتشیها موقعیت را خیلی خوب فهمیدند. امروز ما یک ارتش آماده به خدمت مؤمنی داریم که حضور نیروهای روحانی نیز در ارتش به ارزش آن افزود.
بُعد اصلی که عامل بقای ارتش بود، فطرت ایمانی همین نیروهای مسلح بود. نیروهای مسلح در زمان شاه هم از لحاظ ذاتی جزو افراد مسلمان - حداقل سنتی - روزگار بودند و فطرت اسلامی آنها را سرجای خودشان نگه داشت. شاید اگر ریشه دینی و عقیدهای که به خصوص در مسایل حُب اهلبیت(ع) در ایرانیها خیلی قوی است، نبود، متزلزل میشدند. نه تنها ارتشیها متزلزل نشدند، بلکه تقویت شدهاند.
روحانیت در تقویت این سرمایه استحکام کشور، یعنی نیروهای مسلح نقش بزرگی داشته است. چون روحانی هستم، یک مقدار زبانم بسته است که برای صنفی که خودم از آنها هستم، تعبیرات مشعشع داشته باشم. ولی واقعاً روحانیت ستون فقرات استحکام و استقلال جامعهی ما بوده است.
حوزههای علمیه لنگر نیرومندی هستند که جامعه را از تلاطم حفظ کردند و در مواقع خطر به میدان آمدند و هرجا که احساس شد جامعه دارد آسیب میبیند، به میدان آمدند و وظیفهشان را بدون توقع و هزینه به خوبی انجام دادهاند. الان هم همینطور است و دارند این کار را میکنند. در جاهای دیگر هم همینطور است. اگر حوزههای علمیه و مراجع و آیتالله سیستانی در عراق نبودند، چه بلایی بر سر مردم میآمد! در منطقهای که اینها نفوذ دارند، خیلی قابل قبول است. سطح زندگی مردم، آن قدری که از اینها ساخته است، خوب است. امکاناتی هم هست که در دست آنها نیست. جاهایی که در دست اینها نیست، مشکل دارد. آب، برق، بهداشت و تحصیل مشکل دارد که به روحانیت مربوط نیست. ولی آنها جامعه و مردم را آرام نگه داشتهاند که در آینده بتوان برای آنجا فکری کرد. برای آیندهشان برنامه دارند.
دو انفجاری که دیروز در کربلا و نجف انجام شد، واقعاً شرارت خیلی بدی است که بیایند زوّار را نزدیک حرم قتلعام کنند. زوّار دفاعی ندارند، کتاب دعایی گرفتند تا در حرم عبادت کنند که بمب منفجر میکنند و این نهایت بیرحمی و شرارت است.
در جامعهای که اکثریت آن شیعه است و ضعیف نیستند و امکانات فراوانی دارند، میتوانند جنگ داخلی به راه اندازند. اگر آنها هم عکسالعمل نشان میدادند، چه اتفاقی میافتد؟ سلسله انتقامگیریها ادامه پیدا میکند و تبدیل به جنگ خیابانی میشود. ولی میبینیم که علما به میدان میآیند و مردم را دعوت به آرامش میکنند و میگویند: دشمن در خاک ماست و میخواهیم انتخاب را برگزار و از این مرحله عبور کنیم و شما صبر کنید و آرام باشید. مردم هم به حرف آنها گـوش مـیکنند و آرام مـیماننـد.
خیلی باارزش است که چنین وزنهای در جامعه حضور و اعتماد مردم را به همراه خود داشته باشد که بتواند نصیحت کند. البته شرطش این است که درستبفهمد و راه درست را انتخاب کند که الحمدالله مراجع دارند انتخاب میکنند.
در تاریخ ایران خیلی از این موارد داریم. عراق قرنها مرکز روحانیت بوده است. حله، نجف و جاهای دیگر در اوج بودند و امروز هم دوباره مطلع تجدید عظمت حضور مکتب اهل بیت(ع) در آنجاست. امکانات فراوانی هم که در عراق وجود دارد، شرایط ویژهای پیش آورده که در بحث بعدیام صحبت میکنم. پس نقش نیروهای مسلح و ارتش و شما روحانیان که بخشی از آن هستید، برجسته است. در جای حساسی محافظ ایمان، دین، عقیده و سیاست نیروهای مسلح هستید که آن هم حافظ ما هستند.
اما شرایطی که در آن زندگی میکنیم هم حساس است. تا حدودی میدانم در دنیا چه میگذرد و چه اتفاقاتی ممکن است پیش بیاید و چه طراحیهایی هست؟ شک نکنیم که الان استکبار غرب طراحی کرده که به شیوه جدیدی دنیا را کنترل و استعمار کند. دوره استعمار کهنه و یا حتی استعمار نو که از طریق تعیین دستنشاندهها در یک کشور به ظاهر آزاد عمل میکردند، گذشت. چون مردم نمیپذیرند. الان به فکر یک سلطه تضمین شده برای مدتی طولانی هستند.
جهانی شدن هم یک مسأله معمولی و طبیعی است. بالاخره سازمانهای بینالمللی ضرورت جامعه امروزی دنیاست. باید باشند، اگر سازمان ملل نباشد، خیلی مشکل است. مثلاً اگر سازمان هواپیمایی، سازمان کشتیرانی، سازمان تجارت، سازمان بهداشت، سازمان کار وسازمانهای دیگر نباشند، مشکل است. هریک از این سازمانها نقش جهانی دارند و مهم هستند. هریکی از آنها که نباشند، اشکالات اساسی پیش میآید. مثلاً شما که آشنا هستید و کارکنان نیروی هوایی که اینجا هستند، میدانید که اگر سازمان هوایی جهانی نباشد، اصلاً هواپیمایی نمیتواند در این فرودگاهها، خطوط هوایی و حفاظت هواپیماها کار کند. اگر سازمان مخابرات جهانی نباشد، مگر میتوان این فرکانسها را برایش قرار داد و از آن استفاده کرد و نظم داد. اینها جزو ضرورتهای جهان ماست. اینکه میگویند دنیا دهکدهای کوچک است، درست است. کوچک به این معنا که مجموعهای به هم پیوسته است و هر روز به طور مرتب مقداری از اختیارهای حکومتهای ملی را قیچی میکنند و به سازمانهای جهانی میدهند. چارهای هم ندارند. مثلاً اگر عضو تجارت جهانی شویم، گمرکها، تعرفهها، صادرات و واردات و خیلی چیزهای دیگر تابع مقررات جهانی میشوند. اگر همین الان ما مقررات هواپیمایی را مراعات نکنیم، در خیلی جاها نمیتوانیم حضور پیدا کنیم و ناچاریم قبول کنیم. پس بخشی از اختیارها به حکومتهای محلی و بخشی به حکومتهای جهانی داده میشود. این اتفاق دارد میافتد و روز به روز هم شدیدتر میشود.
الان حتی به جنبههای کیفری رسیده است و دادگاههای کیفری دارند تشکیل میشوند که میتوانند پرونده تشکیل بدهند و خیلیها را که در کشور خودشان جنایت کردهاند، محکوم کنند. این اتفاقها هم میافتد و در آینده هم شدیدتر میشود. باید هم بشود. نقشه استعمارگرهای گذشته و امروز این است که حاکمیت جهانی را در دست بگیرند. مثل یک حاکمیت محلی در سازمان ملل حضور داشته باشند. الان هم خیلی اختیار دارند و حق وتو یک امتیاز وحشیگرایانه است که در سازمان ملل هست و اینها میخواهند این را هم بیشتر کنند.
شما میبینید در آژانس برای رشته حساس فناوریهای هستهای چه میکنند. در مسایل شیمیایی همین است. در همهی رشتههای حساس سازمان دارند و میخواهند قطرهچکانی به دیگران بدهند و آنجایی که لازم است، برای خودشان نگه میدارند.
الان توطئه جدیدی به چشم میخورد که زیاد قابل توجه است و آن اصلاح ساختار سازمان ملل است. از چند ماه پیش یک طرح اصلاحاتی دادند. من هم موضوع را پیگیری میکردم و میخواستم ببینم چه میخواهند بکنند و دنبال چه هستند؟ اول همه فکر میکردند، میخواهند یک مقدار عادلانهتر رفتار کنند. یعنی سر عقل آمدهاند و قدری اختیار جهان سومیها را بیشتر کنند تا راضی شوند. چون ناراضیاند. الان معلوم شد که توطئه عجیب و غریبی است. همین چیزی که الان گاهی در شورای امنیت تصویب میشود و بعد ضامن اجرایی درستی ندارد، باید کسی مثل آمریکا یا دیگری بیاید، پشتش بایستد و اجرا کند. مثل داستان عراق که مصوبهای گذاشتند، تحریمش کردند و فکر میکردند صدام همه را اجرا نمیکند و کمکم به جنگ کشید.
الان میخواهند طراحی کنند که برای موارد مورد نظرشان که سازمان ملل یا شورای امنیت تصویب میکنند، خودکار همه حکومتهای دنیا موظف باشند وارد عمل شوند. این کار، یعنی هرجا را بخواهند، با این حرکاتشان خفه کنند. برای همه دنیا خیلی سنگین میشود. اگر عادلانه بود، خیلی خوب بود. یعنی انسان خیالش راحت میشد که اگر 200 کشور رأی دادند، به رأیشان عمل شود. ولی اگر این جوری باشد، حق وتوها و همین آدمها و اینجور چیزها باشد، شمشیر برّانی در اختیار آنها میگذارند و ملتها را خفه میکنند. معلوم است که اینها سراغ اسرائیل نمیروند. اسرائیل ظرف مدت این پنجاهسال دهها بار مصوبات شورای امنیت سازمان ملل را زیرپا گذاشته و خیلی گردنکلفت میایستد و میگوید من عمل نمیکنم و آنها هم چشمانشان را میبندند. جایی که ضعیف باشد و موردنظر آنها نباشد، فشار میآورند. میخواهند آن فشار را خیلی مطمئن کنند که واقعاً حادثه عجیبی است.
در ادامه همین حرکت تکقطبی و حاکمیت بر جهان است که تسمه از گرده نیروهای استقلالخواه جهان و به قول خودشان کشورهای یاغی! بکشند. با این کار وارد مرحله جدیدی میشوند. مقدمهاش همین یاغیگریهای خود آمریکاست که میبینید در عراق و افغانستان چه کار میکند! خیلی گستاخانه نیرو میفرستد و اقدام میکند. اما چون هنوز ابزار لازم را ندارد، بامقاومت مردم یا عدم همکاری کشورهای دیگر مواجه میشود و کشتیاش در گِل مینشیند. اما اگر مقدمات کار فراهم شود، این موانع را هم برطرف میکنند.
در عهدی که انتظار افکار عمومی دنیا این است که به طرف عدالت و مساوات برویم و همه در سازمانهای جهانی حقاظهارنظر و دفاع داشته باشند، اینها دارند به طرف تحکیم موقعیت ظالمانه استکباری خودشان میروند. منتها با تعبیرات جدید اسم حقوق بشر را میگذارند. حقوق بشر چیز عجیب و غریبی برای اینها شد.
نمیدانیم این اخبار چقدر صحیح است. اجزای اجساد مردم عراق را ـ مردمی که اینجوری کشته میشوند ـ برمیدارند و میبرند در جای دیگر استفاده میکنند. این واقعاً جنایت عجیب و غریبی است. کشوری مثل آمریکا اینجوری جنگ راه بیندازد و اینجوری کشتار کند، بعد هم جریانی درست کند که اجساد را از خیابانها جمع کنند و اجزایی را که لازم دارند، بردارند. اینها خیلی ارزشمند است! بعضی از این اجزای بدن برای ارتشها و کشورها خیلی ارزشمند است. یا آن جوری با زندانیها و زنها رفتار کنند، خیلی دارند شرارت میکنند. اسمش را طرفداری از حقوق بشر میگذارند. با دنیایی اینچنین مواجه هستیم، هرکاری بخواهند، میکنند، ولی دیگران را به اسم حقوق بشر و آزادی و اینطور اسامی اسیر میکنند.
فکر میکنم یکی از کارهای بسیار مهم عقیدتی سیاسی که شما میکنید، تجهیز نیروها به مسایل مهم روز دنیاست. یعنی واقعاً یک هسته خیلی قوی لازم دارید ـ همه که نمیتوانند این کار را بکنند ـ که بنشینید این مسایل اساسی را بررسی، مطالعه ، مباحثه و تحلیل کنید. وقتی به نتیجه مشخصی رسیدید، در میان نیروهای مسلح کار کنید.
پس حضور آمریکا در منطقه برای ما معنای بسیار مهمی دارد. مسأله انرژی هم مهمترین مسأله دنیا در آینده نزدیک است. شک نکنید. چون اگر همین رشد 1 یا 2 درصد دنیا هم باشد، معنایش این است که در کشورهای عقبمانده 5 الی 6 درصد است. چون هیچ چیز ندارند و به تدریج دارند رشد میکنند. این رشد، انرژی بیشتری میخواهد. از طرفی مواد فسیلی که الان عمدهترین منبع انرژی است و تجدیدپذیر هم نیست، کم و تمام میشود. هنوز هیچ دورنمای روشنی نیست که جایگزین پیدا کند. البته الان مسأله گداخت یعنی شیوه استخراج انرژی از سیستم جوش به جای شکافت، راهی است که بشر انتخاب کرده و دارند پیش میروند. همین سیستمی که در خورشید است. خورشید الان به جای شکاف سلولها، اجزای کوچکش جوش میخورند. جوش که خورد، نیروی عظیمی تولید میکند که این همه حرارت است و این چیزهایی که میبینید. این سیستم الان در دنیا مطالعه شده و پنج کشور میخواهند اولین واحدش را در اروپا، آمریکا و آسیا بسازند. دعوا دارند که در ژاپن باشد یا فرانسه! هنوز هیچ کس موردی نساخته است. شورویها قبلاً شروع کرده بودند و هنوز نتیجهای نگرفتند. امروز اینها دارند با هم این کار را میکنند. اگر این جواب بدهد، منبع انرژی بیپایانی در جهان درست میشود که از آب دریا برمیدارند. اگر هم روزی این فناوری به عمل بیاید، محصولش خیلی گران، ولی بیپایان است که این مشکل را حل میکند.
به هر حال به زودی نیست. مشکلات انرژی بیش از این است که با اینگونه راهحلها به نتیجه برسد، قبلاً که قدرت شکافتن هسته را پیدا کردند و انرژی هستهای درآمد، نفس راحتی کشیدند که منبع انرژی مستقیمی به وجود میآید. منتها در کنار آن خطرات بمب اتمی پیش آمد و این مسأله دنیا را ترساند. اگر بخواهد عمومی شود، واقعاًُ خطر دارد.
آن مورد در حال حاضر این خطرها را ندارد. ممکن است خطرات جدیدی از آن در بیاورند. میخواهم بگویم الان مسأله انرژی باید جزو بحثهای شما باشد. نگویید به ما چه! دانشگاهها عمل میکنند. قطعاً باید مسایل امنیتی، نظامی و سیاسی را بحث کنید. بالاخره منابع انرژی محدود است و عمدهترین منابع هم اکثراً در منطقه ما یا در خلیج فارس و یا در شمال کشور ماست. در روسیه و سیبری و خود آمریکا و کانادا و آفریقا هم هست، ولی زیاد نیست. به علاوه مصرف زیاد به سرعت آن را تخلیه میکند. ما عظیمترین منابع را داریم و قطعاً چشم مصرفکنندگان عمده و قدرتهای استکباری به اینجاست.
در جنگ عراق چند عامل بود. یکی از آنها همین عامل انرژی است. حضور آمریکاییها در این منطقه حتماً به عنوان ژاندارم مخازن انرژی است. یکی از اهداف مهم آن مسایل فرهنگی، سیاسی، مرزی و آبهاست. اینها همه در جایگاه خود بحث میشوند.
فکر میکنم برای عقیدتی سیاسی نیروهای مسلح جزو مسایل مهم است. نیروهای مسلح کار خودشان را میکنند، ولی وقتی بحث سیاسی مطرح میشود، عقیدتی سیاسی باید مسایل مهم دنیا را تجزیه و تحلیل کند و از اینها نظریه دربیاورد و این نظریه را با افسران، درجهداران و در مراحل بعدی تا حد امکان با سربازان در میان بگذارد که نیروهای مسلح ما، مسلح به افکار درست هم باشند. چون ما نیروی مسلحِ کور و گنگ نمیخواهیم. میخواهیم افراد با فکر، ایمان و عقیده، نیروهایِ مسلح ما باشند. همانطور که بودند و به آن خوبی دفاع کردند.
به هر حال انشاءالله که موفق باشید. پایه خوبی که الان بیرون آمده، همکاری خوبی هم که الان بین شماست، امیدوارکننده است. رهبری هم آگاهانه با مسایل نیروهای مسلح برخورد میکنند و خودشان شخصیتی رزمدیده به تمام معنا، انقلابی، مسلمان، متعهد و مجتهد مسلم هستند که سرمایهی بزرگی برای رهبری نیروهای مسلح است. خداوند شما را از سربازان امامزمان(عج) به حساب بیاورد.
والسلامعلیکم و رحمهالله و برکاته