سخنرانی
  • صفحه اصلی
  • سخنرانی
  • سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در مراسم گردهمایی روحانیون شاغل در ارتش

سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در مراسم گردهمایی روحانیون شاغل در ارتش

  • ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران
  • سه شنبه ۱ دی ۱۳۸۳

بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله والسّلام علی رسول‎الله و آله
توفیقی است که در خدمت برادران عقیدتی سیاسی و همراهان و دوستان قدیمی‎مان باشیم. در شرایطی هستیم که فکر می‎کنم لازم است مذاکراتی با شما داشته باشیم.
مسؤولیت شما تبیین مسایل عقیدتی اسلامی و توجیهات سیاسی برای کسانی است که حافظ کشور و انقلابند. نیروی مسلحی که آرامش و راحتی مردم و استقلال و توسعه کشور ما بستگی به آن دارد که آنها کاملاً آماده باشند و بتوانند با اتکا بر ایمان، عقاید و نظراتشان، از صمیم دل از عهده وظایف سخت خود برآیند.
من به خاطر دوران طولانی حضور در این گونه مسایل، مخصوصاً درگیری بسیار جدّی در مسایل دفاعی، می‎دانم که نقش ارتش، سپاه و به طور کلی نیروهای مسلح چیست و چقدر اهمیت دارد! توجه واقعی به آنها یک ضرورت اجتناب‎ناپذیر است.
عقیدتی سیاسی به این شکل که الان در برنامه‎های ما هست، در جاهای دیگر نیست. البته همه‎جا و در همة نیروهای مسلح افراد زبده‎ای انتخاب می‎شوند برای اینکه همیشه بتوانند مسایل سیاسی، فکری و مبانی را به نیروهای مسلح تعلیم دهند و کار کنند. فکر نمی‎کنم جایی از این اصل کار خالی باشد.
ولی در انقلاب اسلامی چیز جدیدی پیدا شده و آن، این است که مبنای انقلاب و کشور ما براساس انقلاب فرهنگی و فکری است. این انقلاب نیامد که گروه و جریانی را بشکند و جریان دیگری را جایگزین کند. بلکه آمد تا امتی که از اسلام فاصله گرفته و ریشه فکری این امت و فطرت این ملت اسلامی بود،‌دوباره به فطرت و اسلام برگرداند و این یک مسأله آنی نیست. این کار با یک موج تحقق پیدا نمی‎کند، باید روی آن کار کرد، تمرین کرد، تداوم داشت و با مداومت ، فطرت دست‎خورده و رو به ضعف رفته را دوباره به حالت سلامت و به تعبیر قرآن حنیف درآورد که همان دین ابراهیم علیه‎السلام بود. دین حنیف، دینی است که عاری از شبهات، انحرافات و کجروی‎ها باشد.
واقعاً کار شما خیلی مهم است، هم به خاطر منطقه و قلمرویی که کار می‎کنید و هم به خاطر مسؤولیت اساسی که دارید. به تدریج این شجرة مقدس جا افتاده و بارور شده و امروز صدها روحانی و به همراه تعداد بسیار زیادتری از نیروهای هم‎فکر از نظامی‎ها خدمت می‎کنید.
به گزارشی که جناب آقای دکتر علوی دادند، با دقت گوش کردم. در نمایشگاه هم از فهرست آنها بازدید کردم، به نظرم می‎آید مجموعه قابل توجهی شده است. یعنی الان کار به شکل حساب شده، با مبنا، برنامه و اهداف مشخص پیش می‎رود و امیدوارم هر دوره‎ای که این اجلاس شما برقرار می‎شود، بتوانید حرف‎ها و اقدامات تازه‎ای عرضه کنید، اما هنوز خیلی راه داریم.
در صحبت‎هایی که می‎خواهم با شما داشته باشم، روی دو یا سه نکته تکیه می‎کنم. یکی اهمیت نیروهای مسلح و ارتش و دیگری روحانیت است که این اجلاس بیشتر به آن‎ها مربوط می‎شود. یکی شرایط است، شرایطی که در آن زندگی می‎کنیم. باید چه کنیم؟ چه چیزهایی برای ما اولویت دارد؟
بخش اول مربوط به نیروهای مسلح است. الحمدالله دوران دفاع مقدس تجربه‌ای خیلی خوب در تاریخ ثبت کرد. وفاداری نیروهای مسلح، جانبازی و در حقیقت فداکاریشان ثابت شد که با امکانات کم در مقابل انبوه دشمنان توانستند این انقلاب و کشور را حفظ و دشمن را پشیمان کنند و سرفراز و پیروز از دفاع مقدس بیرون بیایند.
قدرت‎های بزرگ مثل غربی‎ها، یعنی آمریکا، اروپا، شوروی سابق و ارتجاع منطقه حضور داشتند. در داخل هم ضد انقلاب به خصوص منافقین و شاه‎دوست‎ها که تا آن موقع حضور خیلی جدّی داشتند، در خیلی از جاها به عنوان ستون پنجم در دفاع ما اخلال می‎کردند و حالا می‎فهمیم چقدر اسرار ما را به آنها می‎دادند. چنین دفاعی، بسیار سخت است.ولی از عهده آن برآمدید.  شما کارهای قهرمانانه‎ای کردید. بعضی از عملیات‎هایی که در دفاع مقدس انجام شد، حقیقتاً ارزش این کار را دارد که در سلسله دروس استراتژیک قرار بگیرد. می‎توان درس‎هایی از آن‎ها گرفت، چون عمدتاً ابتکاری بود. پا را از حدود کلاسیک بالاتر گذاشته بودیم. ابتکاراتی می‎شد که بتوانیم این شرایط را به نفع خودمان تمام کنیم و آخرینش از لحاظ سیاسی همان برنامه‎ای بود که در سازمان ملل داشتیم.
می‎دانیم که همه قدرت‎های مؤثر در جنگ علیه ما شریک بودند و گرفتن حکم حقانیت ایران و متجاوز بودن طرف ما کار دشواری بود. البته خداوند در همه‎ی مراحل به ما کمک کرد. لطف خداوند بود. اما چطور بود که آنها حاضر شدند چنین رأیی بدهند؟ می‎دانیم آنها خیلی زیرک هستند. معمولاً به میل خودشان رأی می‎دهند. تحلیل خودم این است که پشتوانه نظام ما آن‎ها را وادار کرد که این کار را بکنند، یعنی دیدند اگر نکنند، نمی‎پذیریم و در عمل ادامه جنگ دیگر به صلاح آنها نبود، البته به صلاح ما هم نبود. نمی‎خواستیم جنگ ادامه پیدا کند، اما آن‎ها منافع زیادی از دست می‎دادند. دیدند به اهدافشان نمی‎رسند، حداقلش این بود. هدف ما دفاع بود و می‎توانستیم دفاع کنیم و این کار را با هزینه زیاد می‎کردیم.
این سابقه‎ی پرافتخار در تاریخ ایران خیلی زیاد نیست. البته ایرانی‎ها در بسیاری از جنگ‎ها در گذشته‎های دور کارهای بزرگی کردند. نمی‎توان آن افتخارات تاریخی را نادیده گرفت. در تاریخ معاصر حقیقتاً نیروهای مسلح ایران، ارتش، سپاه، بسیج، نیروهای انتظامی که در آن موقع بودند و نیروهای متفرقه مردمی حماسه آفریدند. این حماسه لفظی است که با همه‎ی پرمعنا بودنش کافی نیست و نمی‎تواند این جریان تاریخی را دربر بگیرد. به همین دلیل ارتش افتخار بزرگی به همراهش دارد.
شرایط ارتش را در نظر بگیرید. به هر حال در رژیمی ساخته شده بود که در آن رژیم طبعاً  به میل خودشان چیزهایی را تعبیه می‎کردند. انقلاب که شد، آن رژیم را شکست. این یکی از معجزات انقلاب ما بود که ارتش را تقریباً دست نخورده تحویل انقلاب داد. ارتشی که برای اهداف دیگری تقویت شده بود و در انقلابی که واقعاً انقلاب بود ـ یک وقت با رفرم‎ها می‎آیند و می‎مانند، اما با انقلاب که همه چیز دگرگون می‎شود، آن هم از نوع انقلاب اسلامی ـ ارتش همین‎جور یکپارچه ماند و در خدمت بود و فوری هم وارد جنگ شد و امتحان خود را پس داد. این سابقه درخشانی در تاریخ ما شد.  متأسفانه الان دل آن‎هایی که تاریخ‎سازند و با قلم‎ها و رسانه‎ها کارهای دنیا را ترسیم می‎کنند، نمی‎خواهد این افتخار ارتش ایران را تحلیل و باز کنند. کار بسیار مهمی است. رژیم شاه ماه‎ها ارتش را در خیابان در مقابل مردم می‎آورد، ولی به محض این که رفتنی شدند و حتّی در زمان خودشان، معلوم شد که ارتش با آنها کار نمی‎کند.
یکی از ادله‎ای که زود پاشیدند، این بود که دیدند نمی‎توانند به ارتش اتکا کنند. الان در گزارش‎های آن‎ها می‎بینیم و شما هم در فایل‎هایتان این چیزها را می‎بینید.
ارتش وفاداری خود را نشان داد و ثابت کرد که با مردم است. حتی نیروهای مخلص‎تر ارتش در تشکیل سپاه همکاری و تقویت کردند و آموزش دادند. با وضعی که در عراق پیش آمده، وقتی این دو را با هم مقایسه می‎کنیم، می‎فهمیم که اهمیت کار در کجاست.
ارتش بعثی استخوانی در گلوی آمریکا شد، وقتی که آمریکایی‎ها آمدند، نمی‎توانستند ارتش را نگه‎ دارند. چون اگر نگه می‎داشتند، مردم عراق و خیلی جاها قبول نمی‎کردند. نمی‎توانستند به آن‎ها اعتماد کنند. لذا منحلشان کردند. آن‎ها فکر می‎کردند در ایران هم چنین اتفاقی می‎افتد. ولی نیفتاد. اوایل، بعضی‎ها می‎خواستند سیستم ارتش را بهم بریزند، سلسله مراتبی را که در ارتش مراعات می‎شود و ارزش است، نمی‎پسندیدند. امام با نهیبی آن‎ها را سرجای خودشان نشاندند و ارتش را حفظ کردند. شما هم خوب جواب دادید، ارتشی‎ها موقعیت را خیلی خوب فهمیدند. امروز ما یک ارتش آماده به خدمت مؤمنی داریم که حضور نیروهای روحانی نیز در ارتش به ارزش آن افزود.
بُعد اصلی که عامل بقای ارتش بود، فطرت ایمانی همین نیروهای مسلح بود. نیروهای مسلح در زمان شاه هم از لحاظ ذاتی جزو افراد مسلمان - حداقل سنتی - روزگار بودند و فطرت اسلامی آن‎ها را سرجای خودشان نگه داشت. شاید اگر ریشه دینی و عقیده‎ای که به خصوص در مسایل حُب اهل‎بیت(ع) در ایرانی‎ها خیلی قوی است، نبود، متزلزل می‎شدند. نه تنها ارتشی‎ها متزلزل نشدند، بلکه تقویت شده‎اند.
روحانیت در تقویت این سرمایه استحکام کشور، یعنی نیروهای مسلح نقش بزرگی داشته است. چون روحانی هستم، یک مقدار زبانم بسته است که برای صنفی که خودم از آن‎ها هستم، تعبیرات مشعشع داشته باشم. ولی واقعاً روحانیت ستون فقرات استحکام و استقلال جامعه‎ی ما بوده است.
حوزه‎های علمیه لنگر نیرومندی هستند که جامعه را از تلاطم حفظ کردند و در مواقع خطر به میدان آمدند و هرجا که احساس شد جامعه دارد آسیب می‎بیند، به میدان آمدند و وظیفه‎شان را بدون توقع و هزینه به خوبی انجام داده‎اند. الان هم همین‎طور است و دارند این کار را می‎کنند. در جاهای دیگر هم همین‎طور است. اگر حوزه‎های علمیه و مراجع و آیت‎الله سیستانی در عراق نبودند، چه بلایی بر سر مردم می‎آمد! در منطقه‎ای که این‎ها نفوذ دارند، خیلی قابل قبول است. سطح زندگی مردم، آن قدری که از این‎ها ساخته است، خوب است. امکاناتی هم هست که در دست آن‎ها نیست. جاهایی که در دست این‎ها نیست، مشکل دارد. آب، برق، بهداشت و تحصیل مشکل دارد که به روحانیت مربوط نیست. ولی آن‎ها جامعه و مردم را آرام نگه داشته‎اند که در آینده بتوان برای آنجا فکری کرد. برای آینده‎شان برنامه دارند.
دو انفجاری که دیروز در کربلا و نجف انجام شد، واقعاً شرارت خیلی بدی است که بیایند زوّار را نزدیک حرم قتل‎عام کنند. زوّار دفاعی ندارند، کتاب دعایی گرفتند تا در حرم عبادت کنند که بمب منفجر می‎کنند و این نهایت بی‎رحمی و شرارت است.
در جامعه‎ای که اکثریت آن شیعه است و ضعیف نیستند و امکانات فراوانی دارند، می‎توانند جنگ داخلی به راه اندازند. اگر آن‎ها هم عکس‎العمل نشان می‎دادند، چه اتفاقی می‎افتد؟ سلسله انتقام‎گیری‎ها ادامه پیدا می‎کند و تبدیل به جنگ خیابانی می‎شود. ولی می‎بینیم که علما به میدان می‎آیند و مردم را دعوت به آرامش می‎کنند و می‎گویند: دشمن در خاک ماست و می‎خواهیم انتخاب را برگزار و از این مرحله عبور کنیم و شما صبر کنید و آرام باشید. مردم هم به حرف آن‎ها گـوش مـی‎کنند و آرام مـی‎ماننـد.
خیلی باارزش است که چنین وزنه‎ای در جامعه حضور و اعتماد مردم را به همراه خود داشته باشد که بتواند نصیحت کند. البته شرطش این است که درست‎بفهمد و راه درست را انتخاب کند که الحمدالله مراجع دارند انتخاب می‎کنند.
در تاریخ ایران خیلی از این موارد داریم. عراق قرن‎ها مرکز روحانیت بوده است. حله، نجف و جاهای دیگر در اوج بودند و امروز هم دوباره مطلع تجدید عظمت حضور مکتب اهل بیت‎(ع) در آنجاست. امکانات فراوانی هم که در عراق وجود دارد، شرایط ویژه‎ای پیش آورده که در بحث بعدی‎ام صحبت می‎کنم. پس نقش نیروهای مسلح و ارتش و شما روحانیان که بخشی از آن هستید، برجسته است. در جای حساسی محافظ ایمان، دین، عقیده و سیاست نیروهای مسلح هستید که آن هم حافظ ما هستند.
اما شرایطی که در آن زندگی می‎کنیم هم حساس است. تا حدودی می‎دانم در دنیا چه می‎گذرد و چه اتفاقاتی ممکن است پیش بیاید و چه طراحی‎هایی هست؟ شک نکنیم که الان استکبار غرب طراحی کرده که به شیوه جدیدی دنیا را کنترل و استعمار کند. دوره استعمار کهنه و یا حتی استعمار نو که از طریق تعیین دست‎نشانده‎ها در یک کشور به ظاهر آزاد عمل می‎کردند، گذشت. چون مردم نمی‎پذیرند. الان به فکر یک سلطه تضمین شده برای مدتی طولانی هستند.
جهانی شدن هم یک مسأله معمولی و طبیعی است. بالاخره سازمان‎های بین‎المللی ضرورت جامعه امروزی دنیاست. باید باشند، اگر سازمان ملل نباشد، خیلی مشکل است. مثلاً اگر سازمان هواپیمایی، سازمان کشتیرانی، سازمان تجارت، سازمان بهداشت، سازمان کار وسازمان‎های دیگر نباشند، مشکل است. هریک از این سازمان‎ها نقش جهانی دارند و مهم هستند. هریکی از آن‎ها که نباشند، اشکالات اساسی پیش می‎آید. مثلاً شما که آشنا هستید و کارکنان نیروی هوایی که اینجا هستند، می‎دانید که اگر سازمان هوایی جهانی نباشد، اصلاً هواپیمایی نمی‎تواند در این فرودگاه‎ها، خطوط هوایی و حفاظت هواپیماها کار کند. اگر سازمان مخابرات جهانی نباشد، مگر می‎توان این فرکانس‎ها را برایش قرار داد و از آن استفاده کرد و نظم داد. این‎ها جزو ضرورت‎های جهان ماست. اینکه می‎گویند دنیا دهکده‎ای کوچک است، ‌درست است. کوچک به این معنا که مجموعه‎ای به هم پیوسته است و هر روز به طور مرتب مقداری از اختیارهای حکومت‎های ملی را قیچی می‎کنند و به سازمان‎های جهانی می‎دهند. چاره‎ای هم ندارند. مثلاً اگر عضو تجارت جهانی شویم، گمرک‎ها، تعرفه‎ها، صادرات و واردات و خیلی چیزهای دیگر تابع مقررات جهانی می‎شوند. اگر همین الان ما مقررات هواپیمایی را مراعات نکنیم، در خیلی جاها نمی‎توانیم حضور پیدا کنیم و ناچاریم قبول کنیم. پس بخشی از اختیارها به حکومت‎های محلی و بخشی به حکومت‎های جهانی داده می‎شود. این اتفاق دارد می‎افتد و روز به روز هم شدیدتر می‎شود.
الان حتی به جنبه‎های کیفری رسیده است و دادگاه‎های کیفری دارند تشکیل می‎شوند که می‎توانند پرونده تشکیل بدهند و خیلی‎ها را که در کشور خودشان جنایت کرده‎اند، محکوم کنند. این اتفاق‎ها هم می‎افتد و در آینده هم شدیدتر می‎شود. باید هم بشود. نقشه استعمارگرهای گذشته و امروز این است که حاکمیت جهانی را در دست بگیرند. مثل یک حاکمیت محلی در سازمان ملل حضور داشته باشند. الان هم خیلی اختیار دارند و حق وتو یک امتیاز وحشی‎گرایانه است که در سازمان ملل هست و این‎ها می‎خواهند این‎ را هم بیشتر کنند.
شما می‎بینید در آژانس برای رشته حساس فناوری‎های هسته‎ای چه می‎کنند. در مسایل شیمیایی همین است. در همه‎ی رشته‎های حساس سازمان دارند و می‎خواهند قطره‎چکانی به دیگران بدهند و آنجایی که لازم است، برای خودشان نگه می‎دارند.
الان توطئه جدیدی به چشم می‎خورد که زیاد قابل توجه است و آن اصلاح ساختار سازمان ملل است. از چند ماه پیش یک طرح اصلاحاتی دادند. من هم موضوع را پی‎گیری می‎کردم و می‎خواستم ببینم چه می‎خواهند بکنند و دنبال چه هستند؟ اول همه فکر می‎کردند، می‎خواهند یک مقدار عادلانه‎تر رفتار کنند. یعنی سر عقل آمده‎اند و قدری اختیار جهان سومی‎ها را بیشتر کنند تا راضی شوند.  چون ناراضی‎اند. الان معلوم شد که توطئه عجیب و غریبی است. همین چیزی که الان گاهی در شورای امنیت تصویب می‎شود و بعد ضامن اجرایی درستی ندارد، باید کسی مثل آمریکا یا دیگری بیاید، پشتش بایستد و اجرا کند. مثل داستان عراق که مصوبه‎ای گذاشتند، ‌تحریمش کردند و فکر می‎کردند صدام همه را اجرا نمی‎کند و کم‎کم به جنگ کشید.
الان می‎خواهند طراحی کنند که برای موارد مورد نظرشان که سازمان ملل یا شورای امنیت تصویب می‎کنند، خودکار همه حکومت‎های دنیا موظف باشند وارد عمل شوند. این کار، یعنی هرجا را بخواهند، با این حرکاتشان خفه کنند. برای همه دنیا خیلی سنگین می‎شود. اگر عادلانه بود، خیلی خوب بود. یعنی انسان خیالش راحت می‎شد که اگر 200 کشور رأی دادند، به رأیشان عمل شود. ولی اگر این جوری باشد، حق وتوها و همین آدم‎ها و این‎جور چیزها باشد، شمشیر برّانی در اختیار آن‎ها می‎گذارند و ملت‎ها را خفه می‎کنند. معلوم است که این‎ها سراغ اسرائیل نمی‎روند. اسرائیل ظرف مدت این پنجاه‎سال ده‎ها بار مصوبات شورای امنیت سازمان ملل را زیرپا گذاشته و خیلی گردن‎کلفت می‎ایستد و می‎گوید من عمل نمی‎کنم و آن‎ها هم چشمانشان را می‎بندند. جایی که ضعیف باشد و موردنظر آن‎ها نباشد، فشار می‎آورند. می‎خواهند آن فشار را خیلی مطمئن کنند که واقعاً حادثه عجیبی است.
در ادامه همین حرکت تک‎قطبی و حاکمیت بر جهان است که تسمه از گرده نیروهای استقلال‎خواه جهان و به قول خودشان کشورهای یاغی! بکشند. با این کار وارد مرحله جدیدی می‎شوند. مقدمه‎اش همین یاغی‎گری‎های خود آمریکاست که می‎بینید در عراق و افغانستان چه کار می‎کند! خیلی گستاخانه نیرو می‎فرستد و اقدام می‎کند. اما چون هنوز ابزار لازم را ندارد، بامقاومت مردم یا عدم همکاری کشورهای دیگر مواجه می‎شود و کشتی‎اش در گِل می‎نشیند. اما اگر مقدمات کار فراهم شود، این موانع را هم برطرف می‎کنند.
در عهدی که انتظار افکار عمومی دنیا این است که به طرف عدالت و مساوات برویم و همه در سازمان‎های جهانی حق‎اظهارنظر و دفاع داشته باشند، این‎ها دارند به طرف تحکیم  موقعیت ظالمانه استکباری خودشان می‎روند. منتها با تعبیرات جدید اسم حقوق بشر را می‎گذارند. حقوق بشر چیز عجیب و غریبی برای اینها شد.
نمی‎دانیم این اخبار چقدر صحیح است. اجزای اجساد مردم عراق را ـ مردمی که این‎جوری کشته می‎شوند ـ برمی‎دارند و می‎برند در جای دیگر استفاده می‎کنند. این واقعاً جنایت عجیب و غریبی است. کشوری مثل آمریکا این‎جوری جنگ راه بیندازد و این‎جوری کشتار کند، بعد هم جریانی درست کند که اجساد را از خیابان‎ها جمع ‎کنند و اجزایی را که لازم دارند،‌ بردارند. این‎ها خیلی ارزشمند است! بعضی از این اجزای بدن برای ارتش‎ها و کشورها خیلی ارزشمند است. یا آن جوری با زندانی‎ها و زن‎ها رفتار کنند، خیلی دارند شرارت می‎کنند. اسمش را طرفداری از حقوق بشر می‎گذارند. با دنیایی این‎چنین مواجه هستیم، هرکاری بخواهند، می‎کنند، ولی دیگران را به اسم حقوق بشر و آزادی و این‎طور اسامی اسیر می‎کنند.
فکر می‎کنم یکی از کارهای بسیار مهم عقیدتی سیاسی که شما می‎کنید، تجهیز نیروها به مسایل مهم روز دنیاست. یعنی واقعاً یک هسته خیلی قوی لازم دارید ـ همه که نمی‎توانند این کار را بکنند ـ که بنشینید این مسایل اساسی را بررسی، مطالعه ، مباحثه و تحلیل کنید. وقتی به نتیجه مشخصی رسیدید، در میان نیروهای مسلح کار کنید.
پس حضور آمریکا در منطقه برای ما معنای بسیار مهمی دارد. مسأله انرژی هم مهمترین مسأله دنیا در آینده نزدیک است. شک نکنید. چون اگر همین رشد 1 یا 2 درصد دنیا هم باشد، معنایش این است که در کشورهای عقب‎مانده 5 الی 6 درصد است. چون هیچ چیز ندارند و به تدریج دارند رشد می‎کنند. این رشد، انرژی بیشتری می‎خواهد. از طرفی مواد فسیلی که الان عمده‎ترین منبع انرژی است و تجدیدپذیر هم نیست، کم و تمام می‎شود. هنوز هیچ دورنمای روشنی نیست که جایگزین پیدا کند. البته الان مسأله گداخت یعنی شیوه استخراج انرژی از سیستم جوش به جای شکافت، راهی است که بشر انتخاب کرده و دارند پیش می‎روند. همین سیستمی که در خورشید است. خورشید الان به جای شکاف سلول‎ها، اجزای کوچکش جوش می‎خورند. جوش که خورد، نیروی عظیمی تولید می‎کند که این همه حرارت است و این چیزهایی که می‎بینید. این سیستم الان در دنیا مطالعه شده و پنج کشور می‎خواهند اولین واحدش را در اروپا، آمریکا و آسیا بسازند. دعوا دارند که در ژاپن باشد یا فرانسه! هنوز هیچ کس موردی نساخته است. شوروی‎ها قبلاً شروع کرده بودند و هنوز نتیجه‎ای نگرفتند. امروز این‎ها دارند با هم این کار را می‎کنند. اگر این جواب بدهد، منبع انرژی بی‎پایانی در جهان درست می‎شود که از آب دریا برمی‎دارند. اگر هم روزی این فناوری به عمل بیاید، محصولش خیلی گران، ولی بی‎پایان است که این مشکل را حل می‎کند.
به هر حال به زودی نیست. مشکلات انرژی بیش از این است که با این‎گونه راه‎حل‎ها به نتیجه برسد، قبلاً که قدرت شکافتن هسته را پیدا کردند و انرژی هسته‎ای درآمد، نفس راحتی کشیدند که منبع انرژی مستقیمی به وجود می‎آید. منتها در کنار آن خطرات بمب اتمی پیش آمد و این مسأله دنیا را ترساند. اگر بخواهد عمومی شود،‌ واقعاًُ خطر دارد.
آن مورد در حال حاضر این خطرها را ندارد. ممکن است خطرات جدیدی از آن در بیاورند. می‎خواهم بگویم الان مسأله انرژی باید جزو بحث‎های شما باشد. نگویید به ما چه! دانشگاه‎ها عمل می‎کنند. قطعاً باید مسایل امنیتی، نظامی و سیاسی را بحث کنید. بالاخره منابع انرژی محدود است و عمده‎ترین منابع هم اکثراً در منطقه ما یا در خلیج فارس و یا در شمال کشور ماست. در روسیه و سیبری و خود آمریکا و کانادا و آفریقا هم هست، ولی زیاد نیست. به علاوه مصرف زیاد به سرعت آن را تخلیه می‎کند. ما عظیم‎ترین منابع را داریم و قطعاً چشم مصرف‎کنندگان عمده و قدرت‎های استکباری به اینجاست.
در جنگ عراق چند عامل بود. یکی از آن‎ها همین عامل انرژی است. حضور  آمریکایی‎ها در این منطقه حتماً به عنوان ژاندارم مخازن انرژی است.  یکی از اهداف مهم آن مسایل فرهنگی، سیاسی، مرزی و آبهاست. اینها همه در جایگاه خود بحث می‎شوند.
فکر می‎کنم برای عقیدتی سیاسی نیروهای مسلح جزو مسایل مهم است. نیروهای مسلح کار خودشان را می‎کنند، ولی وقتی بحث سیاسی مطرح می‎شود، عقیدتی سیاسی باید مسایل مهم دنیا را تجزیه و تحلیل کند و از این‎ها نظریه دربیاورد و این نظریه را با افسران، درجه‎داران و در مراحل بعدی تا حد امکان با سربازان در میان بگذارد که نیروهای مسلح ما،‌ مسلح به افکار درست هم باشند. چون ما نیروی مسلحِ کور و گنگ نمی‎خواهیم. می‎خواهیم افراد با فکر، ایمان و عقیده،  نیروهایِ مسلح ما باشند. همان‎طور که بودند و به آن خوبی دفاع کردند.
به هر حال انشاءالله که موفق باشید. پایه خوبی که الان بیرون آمده، همکاری خوبی هم که الان بین شماست، امیدوارکننده است. رهبری هم آگاهانه با مسایل نیروهای مسلح برخورد می‎کنند و خودشان شخصیتی رزم‎دیده به تمام معنا، انقلابی، مسلمان، متعهد و مجتهد مسلم هستند که سرمایه‎ی بزرگی برای رهبری نیروهای مسلح است. خداوند شما را از سربازان امام‎زمان(عج) به حساب بیاورد.
والسلام‎علیکم و رحمه‎الله و برکاته