سخنرانی
  • صفحه اصلی
  • سخنرانی
  • سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در مراسم کنگره شهدای ائمه جماعت

سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در مراسم کنگره شهدای ائمه جماعت

  • مسجد موسی‌بن جعفر(ع) در میدان خراسان – تهران
  • سه شنبه ۱۸ بهمن ۱۳۸۴

بسم‌الله الرحمن الرحیم
الحمدلله و السّلام علی رسول الله و آله
از برادران عزیز در امور مساجد تشکر می‌کنیم که این برنامه را شروع کردند. جای این برنامه در بزرگداشت شهدا خالی بود و یکی از سلیقه‌های خوب آقایان این است که مقدمه این کار را در این مسجد قرار دادند. اینجا یکی از پیشتازترین پایگاههای مبارزه در بین مساجد بوده است و تا امروز همان ویژگی را حفظ کرد. ما خاطرات بسیاری از جلساتی که در دوران سخت مبارزه در اینجا تشکیل می‌شد و افرادی در هر جلسه قربانی، زندانی و بازداشت می‌شدند، داریم که آیت‌الله سعیدی بیشترین آسیب را می‌دیدند.
این برنامه از این جهت مهم است که باید محورهای جهاد، مبارزه و حرکت دینی تاریخ را در این برنامه ببینیم. چند واژه کلیدی در این برنامه هست که هریک استحقاق چندین مقاله و سخنرانی را دارند. شهادت، مسجد، روحانیت و امام مسجد، اگر هر قطعه‌ای از تاریخ را نگاه کنید و تحول مثبت را در کشورهای اسلامی، بخصوص ایران مشاهده کنید، یکی از این واژه‌های کلیدی را می‌بینید و به نقش آن برخورد می‌کنید.
انتظار دارم مقالاتی که برای کنگره بزرگ سازمان مرکزی اداره مساجد تهیه می‌شود، مفصلاً به این مسائل بپردازند و یادگاری از این برنامه بزرگداشت برای تاریخ ثبت کنند که سازنده روشنگر باشد.
هریک از این واژه‌ها بر دیگری تقدم دارد و ما از مسجد که خانه خداست، شروع می‌کنیم. همه چیز و همه جا از آن خداست و عظمت مساجد برای همه روشن است. مسجد از لحظه طلوع اسلام که پیامبر (ص) توانست جایی را به عنوان مسجد انتخاب کند، تا امروز همیشه پایگاه خیر و خیرات و حرکت مثبت بوده است و هیچ‌وقت شرّی از مساجد دیده نشده است. اگر در مسجد ضرار دیده شد، در زمان پیامبر (ص) رخ داد تا سوء استفاده‌ها از پیش محکوم شده باشد.
جالب این است که در تاریخ اسلام و ایران کمتر موردی پیدا می‌شود که مدرسه‌ای مستقل از مسجد در گذشته وجود داشته باشد. همیشه در کنار مساجد، مدارسی برای آموزش مبلغین و علما بوده است و در سالهای اخیر رسم شد که مدارس جدا از مساجد ساخته شوند. مسجد هم مرکز آموزش و هم مرکز هدایت، ارشاد و رسیدگی به امور مردم و حرکات مهم سیاسی در ضرورتها بود و ائمه مساجد تاریخ‌سازان همه تاریخ ایران از بُعد مثبت بودند.
خوشختانه امروز هم در مدارس علوم دینی بناست. باید چند واحد به نام مدیریت مساجد در دروس طلبه‌ها بیاید که بسیار مهم است. این موضوع باید به صورت عالمانه آموزش داده شود. چون اهمیت مساجد در حال حاضر بیش از گذشته است و باید درست از آن استفاده شود.
روحانیت در طول تاریخ و بعد از غیبت کبری حضور پرثمری ‌داشتند. آنها حتی در زمان حضور ائمه(ع) و غیبت صغری در سراسر دنیای اسلام بودند که عنوان روحانی نداشتند، بلکه محدّث بودند که معارف ائمه را به مردم می‌رساندند و در زندگی دینی مردم دخالت داشتند. بعد از غیبت صغری که شخص یا اشخاصی به طور مشخص مسئولیت نداشتند، کم کم روحانیت به شکل یک صنف بوجود آمد و این صنف در تمام دوران بیش از (1100) سال نقش اساسی را در دنیای اسلام و ایران داشت.
اگر کسی تاریخ را بخواند، می‌بیند که روحانیت همیشه در برابر حکام زورگو در کنار مردم بوده است. اگر حاکم خوبی بود، روحانیت با او بود و همکاری می‌کرد و اگر حاکمی از تبار انسانهای ناشایست می‌آمد و ظلم می‌کرد، روحانیت حساب خود را جدا می‌کرد و حامی مردم می‌شد که گاهی واسطه و شفیع و گاهی هم مبارز و مدافع بود.
جالب است که بیش از هزار سال یک صنف و گروه این خاصیت خود را حفظ کرد که معنای مهمی دارد و در اصناف دیگر دیده نمی‌شود. دلیل عمده آن، این است که روحانیت زبان اسلام و قرآن است، همان چیزی که قرآن و اسلام می‌خواهد. اگر روحانیت بخواهد با قرآن باشد، چاره و راهی غیر از این ندارد، از این جهت این افتخار همیشه برای روحانیت است. در مقطعی از تاریخ اگر حاکم سالمی بود، روحانیت از او حمایت کرد و به محض اینکه علائم انحراف پیدا شد، روحانیت راه خود را جدا کرد و به طرف مردم رفت و از مردم حمایت کرده است. اگر فشار زیاد می‌شد، قهر می‌کرد و به طور جدّی فاصله می‌گرفت که تا زمان ما ادامه داشت.
تا دوره‌ای که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید، روحانیت عیناً این‌گونه عمل کرده و مطمئناً در آینده هم همین است. به همین دلیل روحانیت مطمئن‌ترین پایگاه دفاع از مردم و حق و میهن است. این حرف به معنای این نیست که دیگران نیستند. مردم همیشه بودند و بدنه ملت همیشه با حق بوده است. شخصیتها و نخبگان زیادی همیشه با حق بودند که دراین حالت هم با روحانیت سرو کار داشتند و همراه هم بودند.
شهادت که یکی از واژه‌های کلیدی این برنامه هست، از همه روحانیت و همه مساجد تمجید می‌کنیم، ولی شهدای آنها عالم دیگری دارند. محبوبترین انسانها در نزد خداوند هستند. کسانی که مخلصانه جان، یعنی عزیزترین موجودی خودشان را تقدیم خداوند می‌کنند و خدا هم تضمین کرده که آنها سعید و رستگار باشند و به رحمت خداوند فائز باشند و مقامی را داشته باشند که دیگران نمی‌توانند به آنجا برسند. آنها مقام شفاعت دارند، زنده هستند و مرگ برای آنها در تاریخ معنا ندارد. جان آنها در اسکلت مادی جسم آنها نیست. در ظرف دیگری هست که زنده است و آثار زندگی را دارد و ارتزاق و رشد می‌کند. پرونده اعمال ما با مرگ بسته می‌شود و فقط با باقیات صالحات پرونده ما مفتوح است، ولی خداوند پرونده آنها را مفتوح نگه داشته است و تبلور آن در جامعه ما این است که ما برای شهدایمان، مقرراتی وضع می‌کنیم که همانند زندگان دارای امتیاز هستند. فقط تحلیلی در حد فهم خودمان از «عندربهم یرزقون» داریم و نوع این حیات را نمی‌دانیم. همه ما وقتی می‌میریم، حیات برزخی داریم. ولی شهدا حیات دیگری دارند که ما از اینکه به آنها اموات بگوییم، منع شده‌ایم.
به همه مردگان میت می‌گویم و این لفظ در مورد شهدا نیست. آنها زنده و نزد خدا هستند و ارتزاق و رشد می‌کنند و روبه کمال می‌روند. اگر هزاران سال از دنیا بگذرد، آنها به طرف خداوند می‌روند و این راه پایانی ندارد. اگر صدبار دور دنیا تمام شود، باز عظمت و کمال خدا بی‌پایان است. هرکس هرچه پیش برود، باز نیاز دارد به جلو برود.
پیامبر (ص) با همه عظمت و مقامش باید «اهدنا الصراط المستقیم» بخواند و به خدا نزدیک شود. شهدا با این عظمت، در حقیقت خون پیکر تاریخ، تغذیه‌کننده معنویت تاریخ و مشعل راه درست بشریت هستند و این نعمت در بین ما فراوان است. اصولاً مکتب شیعه شهیدپرور است.
امام حسین(ع) این راه را روشن‌تر و واضح‌تر کردند و درسهای مهمتری در تاریخ ثبت کردند که اوج راه شهادت را نشان دادند و هرکس به مقدار بضاعتش در این مسیر می‌رود و در این بزرگراه به آنجا می‌رسد.
امام جماعت که واژه بعدی است، بسیار جالب است. سمتی است که الان یک عده دارند. در اسلام قرار بر این نبوده که همیشه یک نفر امام جماعت باشد. سعی بر این بود در هر جمعی اگر یک نفر صالح بود، پشت سر او نماز بخوانند. ولی همیشه آنها جلو می‌افتادند. باید مردم به کسی اقتدا کنند که او از نظر آنها همه صفات خوب را داشته باشد. حداقل آن حسن ظاهر و عمق آن عدالت است که عالی‌ترین صفت یک انسان است که در محیط اجتماعی زندگی می‌کند. داشتن علم و تخصص که بتواند مسجد و جمع را اداره کند، از ویژگیهای آنهاست. همه اینها ایجاب کرده که به طور طبیعی امام جماعت در هرجایی مراتبی پیدا کند و در هرجایی هر انسان با حسن ظاهر و کسی که بتواند نمازش را خوب بخواند، می‌تواند امام جماعت باشد. امام جماعتی که ما فکر می‌کنیم، یکی از دستاوردهای خوب تاریخ ما است.
در مسجد مجموعه‌ای جمع هستند که ارشاد را به معنای واقعی تحقق می‌دهند. لذا نقش ائمه جماعات را در دوران مبارزه شاهد بودیم و بعد از انقلاب برای تداوم انقلاب، هر نیازی که برای حضور صمیمی مردم مسلمان در صحنه‌ها بود، ائمه جماعات پل واقعی آن نیاز و مردم بودند و مردم از طریق ائمه جماعات وارد صحنه می‌شدند که در دوران مبارزه محسوس بود. روزهای آخر دوران مبارزه شما این چیزها را به خوبی شاهد بودید. وقتی امواج خروشان مردم مثل سیل از مساجد به طرف نقطه نهایی راهپیمایی‌ها حرکت می‌کردند و جلوی مردم گروهی از روحانیت و امام جماعت مسجد حضور داشتند، مردم هم به خاطر جمع، وارد این محیط می‌شدند و این راه را، راه رشد و صلاح می‌دانستند و اعتماد داشتند.
در میان ائمه جماعات ما، عده‌ای به فیض شهادت رسیدند که فراوانند. این اجتماع برای افراد معینی نیست، ولی شما ستاره‌هایی در بین آنها می‌بینید، ائمه شهید جمعه که بهترین علمای ما بودند، مثل شهید صدوقی، دستغیب، قاضی، مدنی، اشرفی اصفهانی و ائمه جماعات در دوران انقلاب که پیشتاز آنها شهید سعیدی بود که تهران را تکان داد. وقتی ایشان به شهادت رسیدند، همه روحانیت مبارز و هیئت انصار الحسین که آن‌موقع محور مبارزات بخش بازار و ... بود، فهمید که چقدر تأثیر داشت و در آن زمان انقلاب را یک قدم به جلو برد.
شهدای بعدی مثل شهید غفاری که در زندان شهید شد، تأثیر عمومی در انقلاب داشت. شهید مفتح، شهید شاه‌آبادی و شهید محلاتی، شهدای ائمه جماعات هستند. هریک از آنها در جای خودشان رکن بودند. انشاءالله در کنگره اصلی و در مقالات به این مسائل خواهید رسید. مجموعه روحانیت در دوران مبارزه که دوران ایثار و فداکاری بود، از خود تجربه بسیار موفقی نشان داد.
نسبت شهدای روحانی با جمعیت روحانیت و شهدای غیرروحانی و جمعیت آنها خیلی زیاد است. روحانیت چندین برابر شهید داده است و طبیعی هم هست که این‌گونه باشد. چون روحانیت مردم را به جهاد دعوت کرده بودند و خودشان هم عمل کردند و باید سهم بیشتری داشته باشند و آنها باید در صف مقدم باشند که خطر بیشتری دارد. این اتفاق درست افتاده است و ما احساس غبن نمی‌کنیم و افتخار می‌کنیم که این‌گونه اتفاق افتاده است. دشمنان اسلام از این موقعیت غافل نیستند و نبودند. آنهایی که تحلیل کردند، فهمیدند که باید کجا را بزنند. در درجه اول خود اسلام و قرآن را هدف قرار می‌دهند که اگر بتوانند آنها را از دل مردم بیرون کنند، به اهداف خود نزدیک می‌شوند. برای آنها فتح همه مسلمانان سخت هست، آنها مستقیم می‌توانند وارد شوند، میدان مخالفت آنها وسیع است، ولی ضربه کاری را نمی‌توانند بزنند. از طریق جریانهای مؤثر در اسلام وارد می‌شوند.
خارج کردن روحانیت از میدان یکی از حرکتهایی بود که همیشه بوده است. وقتی از سیاستمدار معروف انگلیسی درباره دنیای اسلامی سئوال کردند، خودش قرآن را به آنجا برده و آن را بلند کرده و گفته بود:«تا این کتاب برای مسلمان مقدّس باشد، نمی‌توانیم نفوذ کنیم.» محور سیاست آنها بود که عزت قرآن و اسلام را بگیرند و راه آن کوبیدن روحانیت بود. یا وقتی روحانیت را تسلیم می‌کردند، از روحانیون سازشکار و درباری تجلیل می‌کردند و هرچه می‌توانستند به آنها میدان می‌دادند. روحانیت آزاد، آگاه و مجاهد را هرجا که می‌توانستند، سرکوب می‌کردند. آنها از راههای تخریب، تحقیرو کشتن هر بلایی را بر سرآنها می‌آوردند.
مردم چون می‌فهمیدند که چه کسی حق را می‌گوید و با آنهاست، راه خودشان را انتخاب می‌کردند و بیشتر تمایل نشان می‌دادند. این وضع همیشه بود. منتهی برخی مواقع خیلی اوج می‌گرفت.
مثلاً بعد از مشروطه، در زمانی آنها خیال می‌کردند روحانیت نمی‌تواند آن نقش را ایفا کند، خیال آنها راحت بود. چون مدارس و دانشگاهها رواج یافتند و فکر می‌کردند مرجع فکری مردم عوض شده است. در نهضت مشروطه فهمیدند که فکر آنها درست نیست، آنکه توانست رژیم قاجار را بشکند و استبداد مطلق را به مشروطه تبدیل کند، علما بودند که با یک فتوای  یک کلمه‌ای جامعه را به حرکت در می‌آوردند. از نجف یک جمله می‌گفتند و برنامه استعماری را به هم می‌زدند. مشروطه را روحانیت با کمک مردم رقم ‌زدند. آنها دوباره درس گرفتند  و تصمیم گرفتند اسلام و دین را به کلی از میدان بیرون کنند که در ایران و ترکیه بود و هر دو مرکز قدرت اسلام بودند. ایران، شیعه و ترکیه، اهل سنت بود. تصمیم گرفتند علمای شیعه و سنت را از میدان بیرون کنند. در آنجا مأموریت را به کمال آتاتورک دادند، عمل کرد و موفق شد و هنوز رژیم لائیک برقرار است. البته مردم ترکیه خیلی عوض نشدند و هنوز مردم شهرهای جنوبی ترکیه شبیه مردم ما در قم، مشهد و ... هستند و راه خودشان را دارند.
در ایران پهلوی را آوردند و به رضاخان برنامه‌های عمیقی دادند و خیلی رندانه به او یاد دادند. چون خودش اهل تفکر نبود و مشاوران داخلی خوبی هم نداشت و فقط نظامی قلدر بود و موفقیتهایش با قلدری‌اش بود که در صحنه‌های نظامی از خود نشان می‌داد و دارای قاطعیت بود. مشاوران خارجی برایش گذاشتند و خواستند جدایی روحانیت و دین را به دست او انجام بدهند.
در اول کار شروع به تظاهر کرد و در هیئتها شرکت می‌کرد، گل به پیشانی می‌مالید و بیش از همه این کار را می‌کرد. دودستش را در تشت گل می‌زد و به سر و صدا می‌پرداخت و فریاد «یا حسین» سر می‌داد و این روش او مؤثر شده بود و رسانه‌های انگلیسی این موارد را به خورد مردم می‌دادند.
ادعای عجیبی کرد و اثر کرد و جمهوریت را مطرح کرد تا بتواند رقیب را از میدان بیرون کند و در این زمان شهید مدرس که نماینده مجلس بود، بسیار هوشیارانه عمل کرد. اکثریت قاطع مجلس به خاطر همین ظاهرسازی رضا شاه با او بود.
وقتی مسأله جمهوریت مطرح شد، فراکسیونی به رهبری «تدین» از جمهوریت طرفداری کرد و مرحوم مدرس با فراکسیون کوچکتری با جمهوریت مخالفت کرد که موجب تعجب بسیاری شد. مرحوم مدرس گفت: «جمهوری خوب است، ولی رضاخان دروغ می‌گوید. او جمهوری نمی‌خواهد، او می‌خواهد به اسم جمهوری بر ما مسلط شود و بعد پدر ما را دربیاورد.» وقتی این حرفها را زد، یک نماینده سیلی محکمی به صورت ایشان زد که ایشان را از مجلس بیرون کردند و بعد ایشان را ترور کردند که موثر نشد و سپس تبعید کردند. مدرس به جای خوبی انگشت گذاشت و ایستاد و به تاریخ درس داد. ولی اجازه ندادند صدای او بلند شود و حتی در تاریخ ایران ثبت شود.
همین شیوه در زمان مبارزه حضرت امام(ره) هم بود. شاه به خاطر اینکه امام را خلع سلاح کند، اصول چندگانه انقلاب سفید شاه و مردم را مطرح کرد که در آن چیزهایی بود که مخالفت با آنها سخت بود. یکی این بود که خانمها رأی دهند که تا آن موقع خانمها رأی نمی‌دادند که موجب سختی مبارزه می‌شد. یکی این بود که کارگر‌ها در کارخانه شریک شوند، طرح سرباز معلم برای روستا و .... بود و شاه با آموزش آمریکایی‌ها سنگر مترقی برای خودش درست کرده بود.
وقتی امام وارد شدند، گفتند: «همه اینها خوب است. ما اصلاحات ارضی خوب را قبول داریم، ولی این زمینها مال زمین‌داران بزرگ و سرمایه‌داران نیست و همه اینها برای این است که بتوانند رژیم پهلوی را نگه دارند و اگر این بلا بماند، از همه چیز بدتر است.» امام گفت: «بگذارید ما این درخت خبیث را بکنیم که زیر سایه آن، این خوار و خسها نباشند و همه اینها راما خودمان اصلاح می‌کنیم.» امام با این روش با آنها مخالفت کرد که کار خیلی سختی بود.
درست مثل دوران مدرس بود. مخالفت با شعارهایی که رضاخان طرح کرده بود، بسیار سخت بود، ولی مدرس به قیمت جانش ایستاد و روشنگری کرد و امام هم ایستاد و موفق شد. امام وقتی این حرف را زد، جمعیت عظیمی از علما و فضلای قم و شخصیتهای متدین سراسر کشور در رکابش بودند. جمعیت زیادی پشت سر این مرجع تقلید بودند و همه پذیرفتند و مبارزه و مقاومت کردند و نگذاشتند به این حیله عمل شود و جای خود را باز کند و رژیم پهلوی را رسوا کردند. پهلوی می‌خواست همه چیز را حذف کند. لذا مساجد را بست، لباس روحانیت‌را ممنوع کرد. هیئتها را بست، روضه‌خوانی‌ها را تعطیل کرد، حجاب را برداشت و تلاش بسیاری کرد تا ریشه دین را در کشور از بین ببرد و ریشه روحانیت و ائمه جماعات و مساجد را بکند که تا حدودی موفق شده بود.
وقتی او را از ایران بیرون کردند، تقریباً همه چیز تعطیل بود. ولی دلهای مردم به خاطر چیزهایی که می‌دیدند و می‌شناختند، با اسلام، قرآن و روحانیت بود و بعد از شهریور 20 دلها خودش را نشان داد و این وضع بوجود آمد. الان هم همین است و اگر به پیامبر (ص) اهانت می‌کنند و همه کشورهای قلدر از این اهانت حمایت می‌کنند، چیزی غیر از این نیست که آنها می‌خواهند این مشعل الهی را از جامعه بشری بگیرند.
واقعاً فکر نکنید که روحیه آزادیخواهی آمده و پیامبر (ص) را مورد اهانت قرارداد که به عنوان آزادی بیان و قلم است. چه کسی می‌خواهد آزادیخواه باشد و هدفش را تخریب پیامبر(ص) قرار بدهد؟ پیامبری که از جامعه جاهلی سر تا پا وحشی، تمدن عظیمی را در دنیا خلق کرد که یک میلیارد و نیم انسان امروز روی کره زمین به او عشق می‌ورزند. پیامبری که (لااکراه فی‌الدین) را سرداد و بهترین آزادی را به مردم داد.
واقعاً هدف عده‌ای که بخواهند به اسم آزادی به او اهانت کنند، اسلام است. تأثیر این کارها به اندازه تأثیر کارهای پهلوی است. این ملت و مردم و دنیای اسلام از ما جلوتر بودند و اولین جرقه‌ها در دانمارک شروع شد. مسلمانهایی که در آنجا تحت فشار هستند، تظاهرات و مخالفت کردند و کم کم این موج توسعه یافت و به سراسر دنیا رسید که همه مسلمین فریاد می‌کشند. چراغی که پیامبر (ص) به کمک روحانیت و مساجد در دل مردم روشن کرده، به آسانی قابل خاموش شدن نیست. چیزی که آنها را سرجای خودشان می‌نشاند، هوشیاری و حضور مردم درصحنه است که ببینند مردم حرفهای آنها را باور نکردند و سر حرف و عقیده و روی پای خود ایستاده‌اند.
انشاءالله در 22 بهمن که در پیش است، مردم ایران این را ثابت کنند، اگر در سالهای گذشته کمتر می‌آمدند، این بار بیشتر بیایند و روشن‌تر نشان بدهند. در پاسخ به حمله‌هایی که به ایران در مسأله هسته‌ای و اهانت به پیامبر (ص) و تبلیغات گسترده علیه ما و روحانیت به راه انداختند، مردم حضور آگاهانه‌ای را در روز 22 بهمن در خیابانهای سراسر کشور خواهند داشت و همیشه داشتند و بازهم دارند.
والسّلام علیکم و رحمه الله