سخنرانی
  • صفحه اصلی
  • سخنرانی
  • سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در مراسم کنگره بزرگداشت شیخ ابوالفتوح رازی

سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در مراسم کنگره بزرگداشت شیخ ابوالفتوح رازی

  • شهرری
  • پنجشنبه ۲۶ آبان ۱۳۸۴

بسم‎الله الرحمن الرحیم
الحمدلله والسلام علی رسول‎الله و آله
باید از برادر گرانقدرمان آقای ری‎شهری تشکر کنیم که این حرکت علمی و آرمانی ارزشمند را در کنار مرقد حضرت عبدالعظیم(ع) به راه انداختند و امیدواریم که به اهداف مهمی که طراحی شده، برسند و آنچه که از ذخایر عظیم انسانی و الهی در این منطقه وجود دارد، در تاریخ احیاء کنند که نمونه دومش کنگره مرحوم ابوالفتوح رازی است.
توضیحاتی که جناب آقای مهریزی دادند، نشان از یک حرکت عالمانه برای مقدمات این کنگره بود. نکات بسیار ارزشمندی که در همان صحبت‎های بالبهداهه رهبر معظم انقلاب در ملاقات متصدیان کنگره بوده، برای بنده بسیار جالب بود. ذهن ایشان به نکات خیلی مهمی از آن قطعه تاریخ توجه داشته است. صحبت‎هایی که من می‎کنم، مختصر خواهد بود، ولی چند واژه‎ی کلیدی دارد که درباره‎ی هریک از آنها نکاتی را عرض خواهم کرد.
یک رسم خوبی الآن در تهیه مقالات و کُتب هست که واژه‎های کلیدی را قبلاً معرفی می‎کنند که خواننده بداند دنبال چه چیزی در این مطالعه باشد. در بحث من شاید واژه‎هایی از قبیل تشیّع، قرآن ،‌ایران، زبان فارسی، عدالت و ری محورها و نکاتی باشد که می‎خواهم عرض کنم.
می‌تواند کنگره‎ مفیدی باشد. انشاءالله با سخنرانی‎هایی که بناست شخصیت‎های بزرگ و محقق این برنامه داشته باشند و آثاری که از پیش تهیه شده و خیلی هم فراوان است، مفید خواهد بود. ما که فرصت نمی‎کنیم این آثار را بخوانیم، فقط می‌توانیم فهرست آن را نگاه کنیم. به هر حال نگاهی به آن قطعه تاریخ و اتفاقاتی که افتاده و نکاتی که در تفسیر گران‎سنگ مرحوم رازی وجود دارد، می‎تواند خیلی از مسایل را برای ما را مشخص کند.
اولین نکته‎ای که روی آن تمرکز می‌کنیم، حضور تشیّع در ایران است. تشیّع آن زمان منحصر به ایران نبود، به همه جا راه یافته بود و می‎بینیم که در غرب آفریقا هم تشیع مرکزیت مهمی دارد. در شامات، عراق، در جاهای بسیار دوردست و در خود جزیره‎العرب، کاملاً ریشه‎دار بود و حامل آن انسان‎های عدالتخواه، عالم، آگاه و دلسوز به بشر بودند و با فرقه‎های مختلفی که از تشیّع وجود دارد، مثل اسماعیلیه و زیدیه، حکومت‎هایی هم در اینجا و آنجا تشکیل شدند که آن حکومت‎ها هم موفق شدند ذخایر گرانبهایی از علم، ادب، عرفان و فقه را در تاریخ ثبت کنند که ایران یکی از آن مراکز است.
این صحبت من از این جهت اهمیت دارد که به ایران تکیه می‎کنم. امروز در مسیر تاریخ اسلام به نقطه‎ای رسیدیم که ایران تبدیل به پایگاه مهمی برای اشاعه رسالت مکتب اهل (ع) شده و باید این نقطه را به رازی نزدیک کند که این توجه به ایران بوده است و ایرانی‎ها و فارسی‎زبان‎هایی که این کارها را انجام دادند و محققینی که امروز از نمونه‎ای از آنها تجلیل می‎کنیم، به این آثار می‌رسند.
اینکه چرا این موهبت نصیب ایران شد، می‌تواند ادلّه زیادی داشته باشد. شاید بزرگ‎ترین رمزش حرکت عدالت‎خواهانه حضرت علی‎بن ابیطالب(ع) بود که در آن سال‎های بعد از رحلت پیامبر(ص) و در دوره‎ی خلفای راشدین ممتاز بود که قلب ایرانی‎ها را جذب کرد. اگر امروز بخواهیم مقایسه‎ و تشبیه کنیم، زنده‎ترین مثالش را می‎توانیم در حوادث این روزهای فرانسه عرض کنیم که من به هم مربوطش می‎کنم که ببینید این‎ها ریشه در دو حیات انسانی و عرفانی الهی دارند که می‎توان تحلیل‎های منطقی و عالمانه‎ای ارایه داد.
یکی از اشکالات واقعی که در بعد از پیامبر(ص) در صدر اسلام اتفاق افتاد،‌ظلمی بود که نسبت به موالی شد و کسانی خودشان را به خاطر اینکه اسلام و قرآن با زبان عرب بودند و این دین در یک منطقه کاملاً خالص عربی آمده بود، جریان ممتاز می‎دانستند و برای خودشان حقوق اضافی قایل بودند و نسبت به مهاجرین و موالی که در اطراف آن‎ها بودند، ستم می‎کردند و آنها را شهروند درجه دوم می‎شناختند.
با اینکه نصّ قرآن این را نفی کرده است. شعوب، فرق، ملل، زبان‎ها، رنگ‎ها و نژادها تدبیر آفرینش خداوند است و محور انسانیت، فضیلت، حقوق، امتیازات و ارزش‎های نفسانی بود که تبلّور آن در تقوی است. همین یک آیه برای مسلمان‎ها کافی بود که این ستم را نسبت به موالی نکنند. موالی عده‎ای بودند که مثلاً از ناحیه جنگ‎ها و اسارت‎ها به آنجا آمده بودند، عده‎ای بودند که بعد از اینکه اسلام موفق شده بود، داوطلبانه به آنجا آمده بودند. افراد مختلفی از رنگ‎ها و نژادهای مختلف بودند و در بین این‎ها انسان‎های وارسته و والای فراوان و متخصصینی بودند که به خاطر تخصصشان جذب شده بودند و این جریان هم تا قرن‎های بعد ادامه داشت. از تمدن‎های مختلف می‎آمدند و ایران هم یکی از همان مراکز مهم بود که در قلمرو حکومت اسلامی بود که توسعه پیدا کرده بود.
انسان‎های بسیار بسیار مهم و ارزشمندی از ایران در آنجا حضور داشتند که یک نمونه آن دانشگاه جُندی‎شاپور است که در کنار شوشتر امروز بوده است. آنجا مرکز عظیمی بوده است که افتخارات آن از آن ایرانی‎ها و مسلمان‎هاست. مرکزی که ساسانی‌ها قبل از اسلام آنجا را تأسیس کرده بودند که در هرجا دانشمندانی که به هر دلیلی تحت فشار قرار می‎گرفتند، به جندی‎شاپور پناه می‎آوردند. از هند، چین، یونان، ‌روم و ... می‌آمدند. وقتی وارد ایران شد، اینجا را حفظ و تجلیل کرد و آن مرکزیت باقی ماند. همه علوم دنیا به اینجا می‎آمد و با زبان‎های مختلف ترجمه و علوم اسلامی از همین طریق پخش می‎شد. اینها در تعریف وسیع، جزو موالی حساب می‎شدند. رفتار حکومت‎های وقت با این‎ها مناسب نبود و کسی که منادی حقوق این‎ها بود، علی‎بن‎ابیطالب(ع) بودند که خیلی صریح از آنها حمایت و دفاع می‎کردند. اگر ظلمی نسبت به اینها می‎شد، اعتراض و در جلسات رسمی حکومتی که حضرت به عنوان مشاور شرکت می‎کردند، از آن دفاع می‌کردند. این دفاعیات خیلی سریع پخش می‎شد.
ایرانی‎ها مثل آفریقایی‎ها و جاهای دیگر که این جاذبه برای آنها بود، مجذوب شده بودند و نمی‎توان این حُبّ را گرفت. اینها در دل مردم بود. در محافل آنها مطرح می‎شد. در ادبیات آنها بود و ادامه داشت که شما حتماً می‎دانید.
وقتی حضرت علی(ع) به عراق می‎آیند، یکی از ادله‎اش این بود که در آنجا طرفداران زیادی از ایرانی‎ها مُحّب حضرت علی(ع) بودند. اینها وفادارترین بودند. همان‎طور که شامی‎ها بیشتر به معاویه توجه می‎کردند. اینجا مخلصین حضرت علی(ع) بودند. بعد از این جریان‎ها می‎بینیم که در لشکر مختار، زبان فارسی، زبان رسمی بوده و بیشتر از هر زبانی با زبان فارسی حرف می‎زدند. برای اینکه نهضت مختار یک نهضت کاملاً هوادار شیعی و دفاع از مظلومان شیعی و انتقام‎خواهی از ظلم‎هایی بود که نسبت به خاندان اهل بیت(ع)، به خصوص در عاشورا شده بود.
این جریان به طور طبیعی به ایران آمد و این تفکرات همراه فتوحات اسلامی و آمد و رفت‎ها در سراسر ایران دیده می‎شود. انسان وقتی این مقاطع تاریخ را نگاه می‎کند - ما کم‎کار کردیم و بیش از اینها باید روی تاریخ نفوذ شیعه و عوامل ریز آن در ایران کار کنیم- کاشان، قم و ری مراکز مهم بودند. در کاشان از همان اول به حضرت امام باقر(ع) توجه داشتند و فرزندشان را به قم فرستادند و مرکزی عظیم و پناهگاه و محل زندگی اهل بیت(ع) شده بود. ری هم چنین بود. در مازندران، دیلمان، خراسان، سبزوار، نیشابور، در نقاط دوردست آسیای میانه و خیلی جاهای دیگر،‌ در افغانستان و ... این روحیات بود. جرقه‎ اصلی که امروز در فرانسه می‎گذرد، یک نیروی نهفته است که در دل مظلومان تاریخ وجود دارد. کسانی که احساس مظلومیت می‎کنند و انسان درجه دوم شناخته می‎شوند، در هر کشوری که هستند، حقوق آنها را نمی‎دهند. چون مهاجرند. چون بومی آنجا نبودند. البته خیلی از آن‎‎ها با تخصص‎های بالا در آنجا هستند.
ایرانی‎هایی که در خارج هستند، در آمار بیش از هفتاد درصد آن‎ها متخصص هستند و آدم‎های عالمی هستند که به هر دلیل رفتند. این‎ها اگر احساس مظلومیت کنند، وقتی آنجا ماندند، کم‎کم به یک قدرت عظیم تبدیل می‎شوند. امروز که بشریت به هم مربوط شده و خود مستکبرین به بهانه‎هایی خاص و به دلیل استفاده از همین چیزهای مقدس در بین مردم مسأله حقوق بشر و آزادی را مطرح می‎کنند، گوشه‎ای شامل اینها می‎شود و حرکت می‎کنند و حرکت عمومی در دنیا اتفاق می‎افتد.
امروز که اینجا نشسته‎ایم، کنگره‎ای در تونس است که جامعه اطلاعاتی دنیا آن را تشکیل داده و صدوهفتاد کشور در آن شرکت کردند و محور آن هم اینترنت و اطلاع‎رسانی است. سازمان ملل هم آنجا را برگزار کرده، ولی از همین ابتدا که کار را شروع می‎کنند، مسأله به تبعیض در اطلاع‎رسانی کشیده شد. به خاطر اینکه مرکز این شاهراه اطلاعاتی در آمریکاست و آمریکا گلوی این جریان را گرفته و خودش هم مبتکر آن بود. این مال ارتش آمریکا بود و پنتاگون این شبکه را طراحی کرده بود و بعد از مدتی به کارهای مدنی دادند، بعد جهانی شد و امروز به همه جای دنیا کشیده شد.
حرف کنگره احساس مظلومیت است که چرا ما باید جیره‎خوار آمریکا در این جریان باشیم؟ باید عادلانه باشد و فقط از یک نقطه فرماندهی نشود. اطلاع‎رسانی‎ها جهت‎دار و در جهت منافع استعمار نباشد. شما آن حرکت را در ایران به وضع فعلی دنیا تشبیه کنید که با ادبیات آن روز  و امروز قابل فهم است.
به هر حال ما در ایران جاهای زیادی را داریم که شیعه با حالت تقیّه توسعه شدیدی پیدا کرده و در اعماق دل مردم بوده است و حرف درست هم در تاریخ صفویه این است که صفویه معلول حضور شیعه بودند، نه علت حضور شیعه در ایران. آنها خوب  کشف کردند. قدرت عظیمی در مردم بود و محور را مکتب تشیّع قرار دادند و به سرعت در اطراف خودشان نیروهای مردمی را سازماندهی کردند. البته در مقابل آنها دولت عثمانی بود که نقطه عکس آن حرکت می‎کرد، ولی هم رقابت و هم جاذبه عمومی مردم بود. ری افتخار دارد که یکی از مراکز مهم است. در زمان مرحوم ابوالفتوح رازی گویا اکثریـت مردم ری شیعه بودند. شافعی و حنفی هم خیلی بودند. حکومت سنی بوده است، ولی اکثریت نیرومند مردم ری شیعه بودند. زمان مناسبی برای علمایی مثل ابوالفتوح رازی شده بود. ایشان هم واعظ بودند و شاید از لحاظ ادبیات ما، شغل رسمی‎تر ایشان منبری بود و سخنور بودند و سخنرانی می‎کردند. حتی یک بار هم ممنوع‎المنبر شده بودند که این را غرض شخصی و حسادت افراد معرفی می‎کنند. اما اگر کمی دقت کنید، می‎توانید جنبه سیاسی داشته باشد. ایشان سخنور بسیار توانمندی بودند، جاذبه‎ای داشتند که مستمعین ایشان چشم از ابوالفتوح رازی برنمی‎داشتند و جذب می‎کرد. شبیه مرحوم شوشتری، مقدس اردبیلی و امثال اینها بود. ری با این عظمتی که دارد، می‌تواند مرکزی برای نشر افکار اسلامی باشد. شاید این ریشه را در حضور حضرت حمزه، حضرت عبدالعظیم و توجه ویژه‎ اهل بیت(ع) ببینیم. آنها وقتی افراد از اینجا برای زیارت قبر امام حسین(ع) می‎رفتند و مشکلاتی داشتند، می‎گفتند: «شما عبدالعظیم را در ری دارید، چرا اینجا می‎آیید؟» می‎خواستند توجه را به این نقطه جلب کنند. کانون عظیمی بود. تاریخ ری با این همه محقق، مدرس،‌ مفسر، راوی، عارف، فیلسوف و ... عظمتی برای این منطقه است و اینها نباید تصادفی باشد.
تهران هم آن موقع این جوری بود و مناطق تهران اکثریت شیعه و هوادار اهل بیت(ع) بودند. در رژیم قبل،‌به دلیل تعصب ملی خیلی بیشتر از ما روی فارسی و سوابق تمدن ایرانی کار کردند. ما نباید اینها را منفی تلقی کنیم، ایران مورد توجه پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) بود و آنها می‎دانستند روزی ایران چنین مرکزی خواهد شد و برای این مسأله مقدمه‎چینی کردند. ما طلبه‎ها که با متون عربی سر و کار داریم، به زبان فارسی آن قدری که در دانشگاه به زبان فارسی اهمیت می‎دهند، اهمیت نمی‎دهیم. ولی باید اهمیت بدهیم. زبان فارسی، زبان بسیار نیرومندی است. از مرحوم ابوالفتوح رازی، سؤال می‎کنند که چرا تفسیرتان را به فارسی نوشتید؟ می‎گوید: من فارسی را برعربی مقدم می‎دانم و فکر می‎کنم ریشه‎دارتر از زبان عربی است و هزاران سال قبل از زبان عربی، زبان تمدن دنیا بوده است و روی این تکیه می‎کند.
یکی از نکات مهم این تفسیر، فارسی بودن آن است. آن موقع فارسی نویسی در متون اسلامی مطلوب نبوده، بلکه مغبوض بوده است و ترجمه قرآن به فارسی شبهه جدّی داشت است و مخالف بودند و آن را حرام می‎دانستند و می‎گفتند: دنیای اسلام نباید با غیرمتن اصلی قرآن با متون اسلامی آشنا شود. چون ممکن است در ترجمه، امانت مراعات نشود و ادّله دیگری داشتند. می‌گفتند: خداوند این جوری خواسته که با این زبان باشد. البته از جهت اینکه یک زبان بین‎المللی بین کشورهای اسلامی و ملت‎های اسلامی باشد، خوب است. به خاطر اینکه قرآن و سنت ما عربی است. این نقطه مثبتی است و ما هم به این وفاداریم و حوزه هم نشان همین است که ما این کار را می‎کنیم.
ولی الآن که ایران به عنوان مرکز کشورهای اسلام ناب درآمده، زبان فارسی باید برای ما بسیار با اهمیت باشد و کار ابوالفتوح را به عنوان یک کار بزرگ و تحول و انقلاب حساب کنیم. در همین آثاری که شما منتشر کردید، نکته‎ای دیدم که قبلاً ندیده بودم. وقتی می‎خواستند تفسیر طبری را ترجمه فارسی کنند، اشکال‎های شرعی گرفته و جلوی آنها را گرفته بودند. چون سامانی‎ها نیاز داشتند و عربی را خوب نمی‎فهمیدند، کمک کردند که ترجمه شود. آن موقع اجازه‎ی ترجمه نمی‎دادند، حتی ترجمه تفسیر عربی را نمی‎دادند که کار نامطلوبی بود.
کار مرحوم ابوالفتوحی رازی در این مقطع کار انقلابی و با محتوای بسیار درست بود. اگر کسی طراحی می‎کرد که روزی ایران مرکز پخش انوار الهی اسلام ناب و مکتب اهل بیت(ع) باشد، طبعاً زبان فارسی را محور قرار می‎داد و روی آن کار می‎کرد و این افتخار را از مرحوم رازی داریم. ایشان جلو افتاد.
بعضی‌ها می‎نویسند اولین تفسیر فارسی است. ولی من گمان می‎کنم اولین تفسیر نباشد. تفسیر کشف‎الاسرار خواجه عبدالله انصاری به زبان فارسی بود. در عین حال اینکه شخصیتی مثل ابوالفتوح رازی تفسیر مفصلی به زبان فارسی بنویسد و مطلوب هم قرار بگیرد و نسخه‎های فراوانی از روی آن نوشته بشود و به مراکز بزرگ علمی و فرهنگی آن روز هدیه داده شود، این نشان از یک نیاز و ابتکار بوده که ایشان این کار را کردند. کار جالب ایشان این است که سه مسأله قرآن، فارسی و تشیّع را به هم مربوط کرده است.
این سه، محور اصلی است که عرض کردم. اینها کلید واژه‎های اصلی صحبت من در این سخنرانی است. اینها را با هم تلفیق کرده و اثری این گونه به وجود آورده است. البته الآن اگر بخواهیم تفسیر بنویسیم، متفاوت از ایشان می‎نویسیم ،‌منتهی اگر شما آن زمان را نگاه کنید، همه علوم آن زمان در این تفسیر تبلور دارد. فقه است. ایشان گاهی نکات جالب فقهی را مطرح می‎کند، به عرفان خیلی توجه کرده است، وعظ و اندرز که حرفه اصلی ایشان بوده و عمرش را روی آن گذاشته، در این تفسیر بسیار فراوان است. داستان‎گویی دارد که منبرهای پیش از انقلاب مخلوطی از همین تفسیر بود. ادبیات، آیه قرآن، روایت، داستان، ضرب‎المثل و شعر داشت. منبری که اینها را نداشت، ناقص بود. هرکس منبری حرفه‎ای بود،همه اینها را در منبرخود می‎گنجاند.همه اینهادر این تفسیر بوده است.
اینکه قرآن را محور قرار بدهیم، بسیار اهمیت دارد. در گذشته شیعه را متهم می‎کردند که بیش از اینکه به قرآن توجه کند، به روایت و حدیث توجه می‎کند. البته اگر چنین بود، یک عیب بود. شاید همین الآن هم کسانی هستند که اینجوری هستند. دلیل عمده آن، حاکمیت روحیه اخباری‌گری است که در چند مقطع تاریخ بر ایران حاکم بود. بزرگانی که حقیقتاً بزرگ و در تاریخ مقدس هستند، مروّج مکتب اخباری بودند و بیشتر به طرف روایت تمایل نشان داده می‎شد. از این جهت این تهمت متوجه شیعه شده که بجای اینکه به قرآن استناد کند، به روایت استناد می‎کند.البته متن شیعه این‌گونه نبوده، محور کار بزرگان اصولی، فقهی، عرفانی و فلسفی قرآن بوده و طبیعی است که اهل بیت(ع) و کلمات آنها به عنوان مفسران واقعی قرآن جدای از قرآن نبودند و همه با هم بودند و ما هم باید با هم برسیم. ولی اهمیت کار ابوالفتوح این است که محور کارش را قرآن قرار می‎دهد و زبان فارسی را با تقدسی که از قرآن کسب می‎کند و با توجهی که به معارف شیعه و عرفان ناب شیعی در این تفسیر وجود دارد، جلو می‎آورد و با افکار عمومی مرتبط می‌کند. تفسیر قرآن‎هایی که نوشته می‎شد، نوعاً آن قدر فنی بود که به طبقات عوام نمی‎رسید. این تفسیر با داستان‎ها، قصه‎ها، روایات و اندرزها افکار عمومی مردم را جذب می‎کرد. یک حرکت علمی، دینی، عرفانی، تاریخی‌وسیاسی را در تفسیر ابوالفتوح می‎بینیم و این خود معرف شخصیت ابوالفتوح و جایگاه این منطقه یعنی ری است. حرفم را همان‌طور که ملاحظه کردید، بسیار فشرده گفتم. نکات مهمی در اینجا بود که باید روی آن تکیه می‎کردم. به خصوص روی تفسیر قرآن و توجه به قرآن که در این مدت روی آن کم کار شده است. امیدوارم نکاتی که در صحبت‎هایم بود، در جاهای دیگر بتوانم بیشتر باز کنم. عقبه این حرف‎ها مطالب ارزنده‎ای برای زبان خودمان است که باید از اینها بیشتر استفاده کنیم. انشاءالله برکات این کنگره عظیم بتواند برای پیشبرد علمی و آرمانی جامعه ما تأثیرات خودش را در آینده نشان بدهد.
والسلام علیکم و رحمه‎الله