سخنرانی
  • صفحه اصلی
  • سخنرانی
  • سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در مراسم کنفرانس عراق، واقعیت‌های موجود، چالشهای پیش روی، بایدها و نبایدها

سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در مراسم کنفرانس عراق، واقعیت‌های موجود، چالشهای پیش روی، بایدها و نبایدها

  • مرکز جهانی علوم اسلامی -قم
  • پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۸۵

بسم‌الله الرحمن الرحیم
الحمدلله والسلام علی رسول‌الله و آله
....  و حدود یک‌چهارم از کشورهای دنیا مسلمان هستند و بهترین منابع زمین که منابع انرژی است، عمدتاً در منطقه مسلمانان است. مکتبی دارند که اگر درست درک و عمل شود، بسیار سازنده و به روز است و با مکتب سایر ادیان تفاوت دارد.
هریک از اینها شرح می‌خواهند که نمی‌خواهم توضیح بدهم. احساس مظلومیت در امت اسلامی زیاد است. مردم و جوانان مسلمان این روزها که اطلاعاتشان بیشتر شد، خودشان را مظلوم می‌بینند و استکبار جهانی را متجاوز می‌دانند. تحقیقاً دنبال احقاق حق خودشان هستند. یعنی بخواهیم یا نخواهیم یک جنبش اساسی اسلامی در دنیای اسلام درحال پیشرفت است. در جاهایی که رهبران نیرومندی داشته باشد، سرعت می‌گیرد و اگر چنین نباشد، درجا می‌زند، ولی این هست.
منابع کشورهای اسلامی تا بحال به نفع توسعه دنیای استکباری غارت می‌شد و آنها نمی‌خواهند در مقابل خودشان قدرت‌های همتایی ببینند که بخواهد مثل آنها از حقوق خود استفاده کند. قطعاً این برای آنها خوشایند نیست. بخصوص منطقه خاورمیانه و به ویژه منطقه خلیج‌فارس و ایران که بین دو منبع عظیم‌ انرژی در شمال و جنوب و روی منبع انرژی در خاک خود قرار دارد. آنها نمی‌خواهند پیشرفت ایران را ببینند. لذا به هر راهی که بتوانند، می‌روند تا ما را در حالت عقب‌افتادگی و تابعیت در فرهنگ، دانش، صنعت و سیاست نگه دارند.
بنابراین الان یک چالش واقعی بین کشورهای استعماری و کشورهای اسلامی وجود دارد. کسی نمی‌تواند منکر این شود. شاید تحلیل‌های متفاوتی داشته باشند. فکر می‌کنم همه این را درک می‌کنند. یکی از اهداف جمهوری اسلامی این است که مسلمانان این وضع را در دنیای اسلامی نبینند. از خودمان شروع کردیم و برای دیگران نسخه نمی‌نویسیم. منتها آمادگی داریم تجربیات خود را به کسانی که می‌خواهند، بدهیم که تشکیل همین مرکز علوم اسلامی و دعوت از این همه انسان‌های علاقه‌مند به تحصیلات دینی در ایران نشان دهنده همین است. خودتان باید روی این مسئله گواهی بدهید . می‌توانید گواهی بدهید که ما چقدر در این راهی که می‌رویم، صادق هستیم و مایلیم که همکاری درستی با همه مراکز علمی جهان اسلام داشته باشیم.
اما آنچه که الان در منطقه می‌بینید، نمونه‌ای از تفکر زورگویانه استعمار و استکبار است که جلوی این حرکت را بگیرد. قبلاً با کاشتن اسرائیل در این منطقه و خلق یک رژیم جعلی، آوردن مردم بسیاری از کشورهای مختلف روی سرزمین دیگران و آواره کردن مردم آن سرزمین فکر کردند که پایگاه دائمی برای خودشان در منطقه خلق کردند و دارند با نفوذی که روی بعضی از حکومت‌های منطقه، از جمله ایران دوران رژیم شاه داشتند، فکر می‌کردند ضامن بقای خود و تداوم این سلطه را دارند.
انتظار نداشتند این زنجیره اسارتی که در منطقه ما و در دنیای اسلام بافته بودند، در قوی‌‌ترین نقطه خود پاره شود و آن ایران است. چون روی ایران خیلی سرمایه‌گذاری کرده بودند. در زمان شاه آن قدر به ایران اعتماد داشتند که امکانات سطح بالای دفاعی و نظامی و کارشناسی را به ایران می‌دادند. چون اینجا را پایگاه حرکت خود در بقیه نقاط می‌دادند و شاه را به عنوان ژاندارم منطقه می‌شناختند.
ایران هم پول داشت و نیازی به آنها نداشت و حتی به آنها کمک می‌کرد و هم برای آنها میزبان بسیار باسخاوتی بود. کارشناسان آمریکایی تقریباً همه نقاط حساس و کلیدی کشور ما را در دست خودشان داشتند. نیروهای مسلح، ارتش، پلیس، ژاندارمری و سازمان برنامه را برای برنامه‌های دلخواه خود در اختیار داشتند. وزارت نفت را که آن موقع شرکت نفت بود، در دست خود داشتند که مایه دزدی آنها شده بود. هرچه که می‌خواستند، نفت ارزان را از اینجا می‌بردند و با نفت ما در دنیا فشار می‌آوردند و قیمت نفت را تعیین می‌کردند.
در ساواک که همه چیز را زیرنظر داشت، چشم آنها همه جا بود و اسرائیل را هم به عنوان زایده خود به ایران آورده بودند. البته خیلی علنی نبود، ولی کاملاً حضور داشت.
اسم چنین جایی را «جزیره امن» گذاشته بودند که واقعاً برای آنها امن بود. انقلاب اسلامی کار بزرگی کرد که این جزیره امن را از دست آنها گرفت و برای آنها ناامن کرد و همه آنچه را که در دست آنها بود، به دست خودش گرفت.
با حاکم شدن مردم ایران بر سرنوشت خودشان، این زنجیر استعمار و استثماری که در منطقه کشیده بودند، در نقطه حساسش پاره شد. از آن موقع تا الان درگیر هستیم. البته پیش از انقلاب هم درگیر بودیم. ما بیش از آنکه زندانی شاه باشیم، زندانی آمریکا بودیم. هنوز هم درگیر هستیم و هر روز سازی را برای ما می‌زنند که در موضوعات مختلف است و آخرین آنها مسایلی است که شما در جریان هستید و می‌دانید.
ما را متهم می‌کنند که دنبال سلاح هسته‌ای هستیم و مردم دنیا را می‌ترسانند. حتی همسایگانی را که در تمام این 28 سال دیدند آزار ما به کسی نمی‌رسد و آزار دیگران را هم مظلومانه تحمل می‌کنیم که خودشان به ما آزار رساندند، می‌ترسانند. ما از همه کارهای آنها گذشتیم و رفاقت خود را حفظ کردیم . این یک مسئله است.
مسئله دیگر بحث و اتهام دخالت در عراق است. واقعاً تهمت عجیب و غریبی به ما می‌زنند. کسانی آمدند کشوری را اشغال کردند و همه چیزش را در اختیار دارند. هوا، زمین، پلیس، ارتش و نفتش را در اختیار دارند و از آن طرف دنیا آمدند و ما که همسایه هستیم، حتی تحمّل نمی‌کنند زوّار ما برای زیارت ائمه(ع) به عراق بروند. ناجوانمردانه به ما می‌گویند در امور عراق دخالت می‌کنند.
خود عراقی‌ها نمی‌توانند دخالت کنند، چه برسد به ما که عراقی نیستیم. ناله دولت عراق از این بلند است و می‌گوید:«به ما اختیار نمی‌دهند که سلاح داشته باشیم.» همین دولت به ایران می‌گوید:«در عراق دخالت می‌کند. دولت عراق می‌گوید به ما در حد تفنگ اجازه تسلیح می‌دهند. اختیار نمی‌دهند که نیرو حرکت دهیم و اگر بخواهیم حرکت دهیم، باید با اجازه آنها باشد. یعنی گروهان، گردان و تیپ ما باید با اجازه آنها به مأموریت بروند. هوا و فضای ما در اختیار ما نیست.» یعنی بدون اجازه آمریکا حتی یک پرواز در عراق انجام نمی‌شود. زمین عراق که این گونه و مرزهایش هم که آن گونه است.
این آمریکا با این دخالت عجیب و غریبش ایران را متهم می‌کند که در امور عراق دخالت می‌کند و هنوز نتوانسته یک مورد را ثابت کند. بالاخره اگر کسی می‌گوید کشوری مثل ایران دارد در عراق ناامنی ایجاد می‌کند و هر روز هم اتفاقات عجیبی در عراق می‌افتد، یک بار مستند بگویند که فلان حادثه از طرف ایران بود. اگر پیدا کردند، بگویند.
الان چند روز است که دیپلمات‌های ایرانی را در اربیل گرفتند و بردند و هر روز وعده می‌دهند که مصاحبه می‌کنیم و وقتی موقع وعده آنها می‌رسد، می‌گویند الان مصلحت نمی‌دانیم که بگوییم. بگویید در کجا دخالت کرده‌ایم.
ایران واقعاً علاقه‌مند است که عراق امن شود. چون می‌دانیم که اگر عراق امن شود، مردم عراق سود می‌کنند. به خصوص اکثریت مردم عراق که شیعه هستند، استفاده می‌کنند. آقای بوش مدعی است که آمده دمکراسی ایجاد کند. دمکراسی یعنی حاکمیت نظر اکثریت و قطعاً اکثریت مردم عراق – چه سنی و چه شیعه – دوستان ما هستند. بعثی‌ها، القاعده‌ای‌ها و تکفیری‌ها که در عراق هستند، با ما خوب نیستند. کردها، سنی‌ها و شیعه‌ها به طور طبیعی خوب هستند. هیچ نیازی نداریم که در امور عراق دخالت کنیم.
در مصاحبه‌ای از آقای طالبانی پرسیده بودند: «ایران در کار شما دخالت می‌کند؟» جواب خوبی داد و گفت: «چرا دخالت کند؟ دوستان خودش سرکار هستند» آن موقع هنوز دولت آقای جعفری بود، گفته بود: «من، آقای جعفری‌ها و مجلسی‌ها، کسانی بودیم که ایران به ما پناه داده بود و ما دوستان ایران هستیم. شما می‌گویید ایران دخالت می‌کند که غیر از دوستانش را سرکار بیاورد؟ از ما که بهتر پیدا نمی‌کند.»
واقعاً این گونه است. ما را متهم به دخالت در امور فلسطین می‌کنند. نمی‌توانند فلسطین را آرام کنند. مشکل دارند و باید فرافکنی کنند و می‌گویند ایران دخالت می‌کند. کجا ما را دیدید؟ اسرائیلی‌ها دو سه روز پیش خبر دروغی پخش کردند و وقتی رفتند دانشگاه کوچکی را که فلسطینی‌ها در غزه داشتند و در دست حماس بود، آتش زدند، گفتند: «شش هفت ایرانی را با یک ژنرال ایرانی گرفتیم!»
ما که می‌دانیم در فلسطین هیچ ایرانی‌ای برای این کارها نداریم، خیلی تعجب کردیم. بعدها اعتراف کردند که اشتباه کردیم و ایرانی نبودند. در لبنان مردم خودشان تصمیم می‌گیرند و زندگی می‌کنند. ما با مردم لبنان صمیمی هستیم و برای رفع مشکلات ناشی از جنگ داخلی در گذشته کمک کردیم و هنوز هم کمک می‌کنیم، این مردم لبنان بودند که با اسرائیل جنگیدند، ما که نجنگیدیم.
خرید اسلحه در لبنان برای همه آسان است. نه تنها برای لبنانی‌ها، بلکه هرکسی که بخواهد برای هرجایی اسلحه بخرد، از لبنان تهیه می‌کند. محیط آماده‌ای است. مردم مسلح هستند. جنگیدند و اسرائیل را شکست دادند و این را به پای ایران می‌گذارند. اگر ما هم می‌کردیم، افتخار می‌کردیم که اسرائیل را در این جنگ شکست بدهیم، ولی این افتخار را نداشتیم. مردم لبنان خودشان افتخار داشتند و جنگیدند و از خاک خود دفاع کردند.
پس اصل مسئله این است. اصل مسئله عراق را می‌گویم تا جواب بعضی از سؤالات آسانتر شود. جمهوری‌خواهان آمریکا و گروه حاکم در خاک سفید که به اصطلاح بازها و تندروها هستند، در تحلیل خود به این نتیجه رسیدند که باید بر عمده‌ترین مرکز انرژی دنیا که خاورمیانه است، مسلط باشند.جای دیگری این منبع نیست. در روسیه هست، ولی نمی‌توانند در آنجا مسلط باشند. جاهای دیگر به اندازه خودشان دارند. منبع انرژی قابل صدور عمدتاً در خاورمیانه و کمی هم در شمال غرب آفریقا مثل لیبی و الجزایر است که در آنجا مشکل چندانی ندارند.
بنابراین برای این برنامه طرح معروف خاورمیانه بزرگ توسط آقای بوش طراحی شد. دوستانش طراحی کردند و او اعلام کرد. البته ادعایی کردند که در آن تناقض بود که الان به آن رسیدند. من همان موقع به آنها گفتم. وقتی اعلام کردند، گفتم: «شما دچار تناقض هستید.» در مجلس خبرگان رهبری صحبت کردم که پخش شد.
آنها گفتند:«باید همه کشورهای خاورمیانه دمکرات باشند و دمکراسی حاکم شود. ما می‌جنگیم تا دمکراسی در آنجا حاکم شود.» در افغانستان و عراق که شروع کردند، حکومت‌ها ضد دمکراسی بودند. صدام با حزب بعث مستبدترین حاکم منطقه ما بود. طالبان هم ذاتاً ماهیتی ضددمکراسی دارند.اصلاً به رأی اعتقادی ندارند که شما آنها را می‌شناسید. اگر آمریکا حسن نیت داشت و واقعاً می‌خواست دمکراسی ایجاد کند و ایجاد می‌کرد، کار خوبی بود. البته این کار را نباید یک کشور خارجی با لشگرکشی بکند. می‌بایست ابزار این کار را تهیه و به کمک سازمان ملل و نیروهای منطقه و مردم آزاد، دمکراسی را در عراق و افغانستان حاکم می‌کردند.
دفعه قبل که صدام به کویت حمله کرد و آمریکا صدام را بیرون کرد، مردم عراق شروع به مبارزه برای دمکراسی کردند. جانفشانانه رفتند که آزادی بگیرند. اما آمریکا به صدام چراغ سبز داد و همه را قتل‌عام کرد. بزرگترین جنایت را در همان دوره‌ای که فضای عراق در دست آمریکا بود، صدام با اجازه‌ای که گرفت، با هلی‌کوپتر و سلاح‌های دیگر مردم را واقعاً قتل‌عام کرد که هنوز پس از سال‌ها مردم نمی‌توانند اجساد شهدای خود را پیدا کنند.
می‌گویند الان در عراق خانه‌ای نیست که شهید نداشته باشد. نمی‌دانم درست است یا اغراق است. ولی این را می‌گویند. لابد بعثی‌ها این‌گونه نیستند. اگر آمریکا آن موقع به صدام اجازه نمی‌داد، لازم نبود الان این همه هزینه کند.
این یک مسئله اساسی است. اگر مردمی آزاد شدند و کشورشان را با آرای خود اداره کردند، هیچ ملتی را پیدا نمی‌کنید که داوطلبانه تحت سلطه خارجی‌ها برود. اولین چیزی که در دمکراسی بروز می‌کند و خود را نشان می‌دهد، این است که ما می‌خواهیم آزاد باشیم . نمی‌خواهیم نسخه دیگران را عمل کنیم. نمی‌خواهیم از دیگران فرمان بگیریم. نمی‌خواهیم منافع خود را به دیگران بدهیم. شاید کشور فقیری باشند و احتیاج به کمک داشته باشند که می‌توان با مقررات بین‌المللی کمک کرد.
آمریکا می‌گوید:«می‌خواهم به این منطقه بیایم و دمکراسی ایجاد کنم!» در صورتی که می‌دانیم آمده است تا به خاطر منابع نفتی و مناطق جغرافیایی در منطقه بماند. این اوّلین تناقض آنها بود. در هر دو جا این تناقض روشن شد. در عراق به محض اینکه مردم را آزاد گذاشتند، انتخاباتی کردند که آمریکا نپسندید. مجبور شد که بپذیرد. بعثی‌ها هم نمی‌پذیرند. اما این دمکراسی برای آمریکا قابل هضم نیست.
در افغانستان هم همین کار را کردند. مردم افغانستان قانون اساسی خوبی نوشتند که اگر همیشه عمل شود، افغانستان یک کشور، مستقل، آزاد ومسلمان می‌ماند. اسلامی است و با تفاوت‌های کم که مربوط به خودشان است، شبیه قانون اساسی ایران است. این خواست مردم افغانستان بود.
قانون اساسی عراق هم پایه درستی دارد که آمریکا نمی‌تواند تحمل کند. همه اینها را به پای ما می‌نویسند. به سنی‌ها می‌گویند ایرانی‌ها این کار را انجام دادند. شیعیان واقعاً فداکاری کردند. معنای دمکراسی آقای بوش این بود که اکثریت ـ البته ادعا می‌کردند ـ حاکم باشند. شیعیان هم در عراق اکثریت مجلس را دارند. کسی که اکثریت مجلس را دارد، دولت هم تعیین می‌کند. نخست‌وزیر انتخاب و کابینه اعلام می‌کند.
شیعیان سهم اهل سنت و کردها را بیش از جمعیت آنها دادند. از خودشان فداکاری نشان دادند. 65 درصد جمعیت هستند، ولی الان 65 درصد مناصب را ندارند. در حالی که می‌توانستند طبق اصول حاکم بر دمکراسی همه مناصب را داشته باشند.
بنابراین اگر ایران توصیه‌ای کرده باشد، این است. هنوز هم به جریان اکثریت عراق می‌گوییم: «شما اقلیت‌ها را تحمّل کنید و آنها را تنها نگذارید و منزوی نکنید. بگذارید به اندازه جمعیت خود در کشور سهم داشته باشند. در مجلس، دولت و همه امور سهم داشته باشند.» ولی آنها عادت کردند که مثل دوره صدام حکومت کنند که همه روزه دعواست.
آمریکا واقعاً گیر کرده است. هرکس به آنچه که در عراق می‌گذرد، آشنا باشد، نمی‌تواند آینده خوبی برای آمریکا ببیند. اگر مردم عراق آزاد باشند، بعد از برقراری امنیت، اولین خواسته آنها این است که آمریکایی‌ها نباشند. قطعاً این را می‌خواهند.
الان بعضی از عراقی‌ها می‌خواهند که آمریکا بماند. چون می‌گویند اگر آمریکا نباشد عراق بیشتر ناامن می‌شود. اما بعداً این‌گونه نیست. در افغانستان عاجز شد و ناتو را آورد. ناتو متشکّل از کشورهای فراوانی است که همه آنها سهم گرفتند و نیرو آوردند. پس هرچه که در این کشور می‌خواست، نشد. الان ناامنی، انفجار و کشتار در افغانستان مثل دوران جنگ داخلی است و مردم کشته می‌شوند.
مسئله مواد مخدر برای آنها اصل و شعار شد. گفتند:«اینجا مرکز مواد مخدر است و باید اینجا را کنترل کنیم. به جای اینکه دلال‌ها، واسطه‌ها و خرده‌فروشی‌ها را بزنیم. اینجا را می‌زنیم.» جای خوبی بود. ولی الان تولید مواد مخدر 4 برابر شده است.
البته الان دولت و مجلس مشروعی هست و حدود زیادی از مردم نسبت به گذشته وضع بهتری پیدا کردند و آوارگان برگشتند، ولی همه اینها با فشار حضور ناتو می‌باشد. البته وضع افغانستان مثل عراق نیست. چون آمریکا هم نسبت به افغانستان زیاد حساس نیست.
افغانستان راه می‌خواست تا جناح شرقی ما را در اختیار داشته باشد. ایران لقمه بزرگ طرح خاورمیانه بود که هنوز هم هست. الان هم خیلی‌ها اعتراف می‌کنند اشتباه کردیم که از افغانستان و عراق شروع کردیم. می‌بایست از ایران شروع می‌کردیم. ولی این کار را کردند و در باتلاق گرفتار شدند و الان به روزگاری افتادند که می‌بینید.
آقای بوش امسال 200 میلیارد دلار بودجه اضافه می‌خواست که دو سه روز پیش به مجلس داد تا حضورش در عراق تداوم داشته باشد. این مبلغ کم نیست. اینها که قطره قطره از همه‌جا می‌دوشند، اینجا باید یک دفعه سیل سیل پول بریزند که همراه جان، آبرو و حیثیت است.
برای ما جنگ روانی راه انداختند و خداوند جنگ روانی را به خانه خودشان برده است. الان قطعاً فضای حاکمیت آمریکا گرفتار اضطرابی به مراتب بیشتر از ایران و کشورهایی که خواست ایجاد کند، می‌باشد. در انگلیس هم این‌گونه است. فشاری که الان روی گرده آقای بلر و حزب کارگر می‌آید، سابقه ندارد.
یعنی به اهداف خود در داخل کشورهای خود و منطقه ما نرسیدند. نه امنیت آوردند، نه جلوی مواد مخدر را گرفتند و نه دمکراسی درستی ایجاد کردند. خودشان می‌گویند اگر برویم، همین دمکراسی نیم‌بند مواجه جنگ داخلی می‌شود. این وضعی است که درست کردند.
فکر می‌کنم آمریکایی‌ها اشتباه کردند. اگر هدفشان خدایی یا انسانی بود، می‌توانستند عراق را از راه درست از شرّ صدامیان و افغانستان را از شرّ طالبان نجات دهند. طالبان را آنها ساختند.
با بعضی از سران کشورهای جنوب خلیج‌فارس بحث‌های طولانی داشتیم که چه کسانی طالبان را اداره می‌کند؟ چه کسی پول، اسلحه و ... می‌دهد و تبلیغشان می‌کند؟ همه اینها را به آنها گفتیم و آنها هم اعتراف کردند. همیشه آمریکا پشت سرشان بود. از خود پاکستان تا همه جا با حمایت آمریکا بودند.
البته آن موقع در برابر شوروی این کار را می‌کردند. بعد که شوروی رفت، در برابر ما می‌کردند. شوروی شکست و رفت و افغانستان آزاد شد، ولی دیدند ایران در افغانستان حضور دارد. چون تاجیک‌ها، شیعه‌ها، ازبک‌ها و دیگر فرقه‌های افغانی به ایران علاقه‌مند بودند. حتی بسیاری از پشتون‌ها با ما بودند. چون مدت‌های طولانی میزبان آنها بودیم. این جریان را علیه ما به راه انداختند و الان به این نتایج رسیدند.
اشتباه بزرگی کردند. اگر واقعاً می‌خواهند عاقلانه رفتار کنند، باید اعتراف به اشتباه کنند و بعد از آن به مردم خود منطقه واگذار کنند. البته باید در حدّی که مردم منطقه می‌خواهند، کمک کنند تا این خرابی‌هایی که به بار آوردند، اصلاح شود و حداقل به صفر برسد تا مردم خودشان کشورهای خود را بسازند.
البته آمریکا طرح اوّلیه را پس گرفت. نمی‌گوید باید دمکراسی در خاورمیانه اجرا شود. با حاکمان بسیاری از کشورهای منطقه که می‌خواست در آنجا هم دمکراسی ببرد، عقد اخوت بسته و همکاری می‌کند و آنها را شریک کار خود کرده است. چون دید آن طرح عملی نیست. خیلی زود تناقض طرح را فهمید. تحقیقاً اگر هریک از کشورهای جنوب ما را آزاد کنند، یکی دو سال بعد مردم خواستار رفتن آمریکا از کشورشان می‌شوند و خیلی چیزها را عوض می‌کنند. لذا دیدند این نمی‌شود و الان کارهای دیگری می‌کنند.
باید سراغ سؤالات شما برویم.
    ○ نقش آمریکا در جریان خونین عراق چگونه است؟
● گفتم که مقصر اصلی مسایل عراق، آمریکاست. اما جریانات خونین هم بی‌گناه نیستند. البته آمریکا نتوانست اداره کند و جریانات تکفیری، بعثی‌ها، القاعده و سلفی‌ها در عراق لانه کردند و مسلح شدند. از جاهای مختلف پول می‌گیرند و در بدنه عراق حضور دارند. چون از قبل بودند و اطلاعاتشان فراوان است. شبکه‌های آنان گسترده است و هرجا را که می‌خواهند، منفجر می‌کنند.
در مقابلشان مردم مظلوم عراق در بعضی‌ جاها تلافی می‌کنند که اوضاع خونین می‌شود. مسؤول این مسایل آمریکاست. چون ارتش و پلیس عراق اختیاری ندارند. اجازه اعزام یک گروه نظامی یا پرواز یک هلی‌کوپتر ندارند. سلاحی بالاتر از تفنگ ندارند. حتی دوشکا به آنها نمی‌دهند. بنا شد در طرح اخیری که آقای بوش با دولت آقای مالکی ریخته است، این مسایل را حل کنند. بنابراین نقش آمریکا در این خونریزی‌ها درجه اول است. اگر به دست آمریکایی‌ها هم نیست، باید جوابگو باشد.
○ سایر کشورهای منطقه در این جریانات چه نقشی دارند؟
● عمیق نمی‌دانم. ولی ادلّه‌ای هست که این گروه‌های تکفیری را بعضی از کشورهای منطقه حمایت می‌کنند. نمی‌خواهم اسم کشوری را ببرم. چون یک مقام مسؤول هستم و نباید حرفی بزنم که روابط ما با کشورهای همسایه ـ حتی اگر از هم گله‌ای داریم‌ـ تلخ شود. باید همکاری کنیم.
○ جمهوری اسلامی چه تدبیری برای خاتمه دادن به این اختلافات دارد؟
● یکی از فتنه‌های بزرگی که الان به راه انداختند، با همان هدفی که آمدند، اختلافات شیعه و سنی است. متأسفانه با بعضی از کارهای جاهلانه‌ای که افراطی‌ها شیعه و سنی ـ چه در گفتار و چه در کردار و چه کارهای مسلحانه و چه کارهای غیره ـ انجام می‌دهند، زمینه را برای آمریکایی‌ها و غربی‌ها آسان کرده است. بالاخره وقتی در جایی به مقدسات شیعه و سنی اهانت می‌کنند، طرف مقابل عکس‌العمل نشان می‌دهد. ما مسلمانیم و قرآن به مسلمانان می‌گوید: «ولا تصبّوالذین یدعون من دون‌الله فیصبوالله عدواً بغیر علم» به مسلمانان نهی کرد که بت‌های بت‌پرستان را اهانت کنند. گفت: «به بت‌ها فحش ندهید، چون جاهلند و به خدا فحش می‌دهند.» یعنی اگر شما به بت‌ها فحش دهید، آنها هم به مقدسات شما بد می‌گویند. در این شرایط کینه‌ها رشد می‌کند. بعضی‌ها واقعاً معتقد هستند و مقدس می‌دانند و پای آن می‌ایستند و خون می‌دهند. دیدید که کسانی خودشان را منفجر می‌کنند. اگر معتقد نبودند که خودشان را منفجر نمی‌کردند. از راه دور می‌زدند. اینها معتقدند.
من فکر می‌کنم از خسارت‌بارترین کارها اعمال افراطی‌های مذهبی است که نسبت به مذاهب دیگر برخوردهای بدی دارند. باید اول خودمان را کنترل کنیم. برادران سنی هم باید خودشان را کنترل کنند و باید همکاری کنیم. ما همه برادریم. مسئله‌ای که باعث اختلاف ما شد، مربوط به 1400 سال پیش است. یعنی خلافت بلافصل یا خلافت بافصل. این اتفاق افتاد و گذشت و تمام شد.
اگر همه آنها بگویند حق باشماست، چیزی عوض نمی‌شود. نه حضرت علی(ع) هست و نه ابوبکر و عمر هستند. آن مسئله تمام شد. یک عقیده است که الان داریم. مسئله اصلی ما مسایل عملی است. مرجعیت است. یعنی در وظایف حرف‌های چه کسی را بپذیریم؟ به چه عمل کنیم؟
اهل سنت معارف اهل بیت را قبول دارند. ما هم خیلی از روایات اهل سنت را قبول داریم و به آنها استدلال می‌کنیم. خیلی آسان است که با هم بنشینیم و هماهنگ شویم. بر فرض که هماهنگ نشویم.
در عمل ما به فقه خودمان عمل می‌کنیم و آنها به فقه خودشان عمل می‌کنند. سنی‌ها که یک فرقه نیستند. چندین فرقه هستند و اختلاف هم دارند. مثل ما هستند. چرا باید جنگ شیعه و سنی به راه بیفتد و این‌گونه شود؟
ما که در مکه ومدینه پشت سر ائمه جمعه و جماعات آنها نماز می‌خوانیم. مگر نمی‌خوانیم؟ مگر امام به ما دستور نداند  که نمازهای مکه و مدینه را با جماعت بخوانیم؟ رهبر و مراجع تقلید ما گفتند. ما که حاضریم نماز خود را با آنان بخوانیم، بر سر چه دعوا کنیم؟ مگر بین خود شیعه اختلاف نیست؟ مگر همه علمای ما یک چیز می‌گویند؟ مگر در سیاست و مبارزه همه یک چیز می‌گفتند؟ یک عده مخالف بودند و می‌گفتند: «مشت و درفش است» و می‌گفتند: «تا امام زمان(عج) نیاید، هر پرچمی که بلند شود، پرچم ضلال است» مگر این حرف‌ها نبود؟ ما با هم برادریم.
برسر این مسایل اختلاف داشتیم، ولی با هم بودیم و هستیم. سنی‌ها هم این اختلافات را دارند. لذا فکر می‌کنم یکی از جاهلانه‌ترین کارهایی که الان می‌شود، توسعه اختلافات شیعه و سنی است که نباید بگذاریم اضافه شود.
○ طلاب و فضلای حوزه چه وظیفه‌ای در قبال مشکلات و چالش‌های امروز مردم عراق دارند؟
● دشمنان ما آماده‌اند هر حرف تفرقه‌انگیزی که بگوییم، ده برابر در بلندگو بلند کنند. سپس ما باید حرف‌های دوستانه، صلح اندیش و وحدت‌آفرین بزنیم. من فکر می‌کنم همین جمعیت ده هزارنفری مرکز علوم اسلامی می‌تواند خیلی خدمت کند و دیگران را هم تجهیز کند.
○ در مورد تعرض اخیر صهیونیست‌ها به مسجدالاقصی چه می‌گویید؟
● این کار ادلّه روشنی دارد، اولاً اسرائیل در درون خود بسیار گرفتار است. علاوه بر عوارض شکست در لبنان که واقعاً تاریخی است و برایش خیلی گران تمام شد، فرمانده‌های ارتش آن به شدت زیر سوال هستند، بعضی از آنها تحت محاکمه‌اند، رئیس جمهورش با آن پرونده بدنام مجبور به کناره‌گیری است.وزیر دادگستریش همینطور و خیلی اشکالات الان در آنجا هست.
آنجا الان فرار از فلسطین جدّی است. به سفارتخانه‌ها گفتند که شما حق ندارید آمار مراجعه به سفارتخانه‌ها را برای مسافرت بدهید. اینها باید سرّی بماند. این مشکلات را دارند و اینها زبان تندروها را باز کرده است. یعنی افراطی‌های یهود الان حرف جدی دارند و دارند فشار می‌آورند. باید کاری کنند که اینها بپسندند.
از کارهایی که خیلی می‌پسندند همین است که تعرض به مسجدالاقصی بشود. چون این خواست تندروهای صهیونی است که بیایند دیوار اینجا را خراب کنند و زیرزمین آن را حفاری کنند و نگذارند مردم بیایند. هدف نهایی آنها هم این است که روزی مسجدالاقصی را از مسلمان‌ها بگیرند.
به علاوه نکته دوم این است که الان در فلسطین نیروهای فلسطینی به جان هم افتادند و کار اسرائیل را خیلی آسان کردند. فتح و حماس هر روز در خیابان‌ها با هم می‌جنگند و خون مردم فلسطین را خودشان به زمین می‌ریزند. دانشگاه غزه را آتش زدند. دانشگاهی را که همه هستی آموزش‌ آنها بود، آتش زدند و خاکستر کردند. اینها که با هم اینطور می‌جنگند دیگر اسرائیل وحشتی ندارد.
قبلاً شارون که به مسجدالاقصی آمد، انتفاضه راه افتاد. این بار قضیه دارد خیلی آسان می‌گذرد. غرب مسجدالاقصی محله‌ای به نام مغربه است، مردم مراکش در آنجا بودند. آنجا مشرف بر مسجدالاقصی هم هست. اسرائیل می‌خواهد آنجا را صاف کند. تپه‌ای در آنجاست که در همین جریان آنجا را صاف کرده است. از آنجا می‌خواهد به زیرزمین مسجدالاقصی برود که از راه‌های دیگر رفته است. برای اینکه معبد سلیمان را پیدا کنند.
مدعی هستند زیر همین قطعه دروازه اصلی معبد سلیمان است و می‌خواهند از اینجا بروند و دروازه را پیدا کنند. دروغ می‌گویند. ولی آنجا را انتخاب کردند.
بنابراین فلسطینی‌ها خودشان صلابت خودشان را شکستند، فشار هم است. امتیازات را به تندروها می‌دهند که بتوانند کابینه‌ای درست کنند که آبرویشان نرود.
○ مسأله حمله آمریکا به ایران تا چه حد جدّی است؟
● البته حمله به ایران آسان نیست. بسیار برای آمریکا گران تمام می‌شود. قطعاً آمریکا باید روی آن خیلی فکر بکند. اگر بخواهد چنین حمله‌ای بکند، مشکلات عراق را باید ضرب در ده نماید. ولی به هر حال اینها گرگ زخمی و عصبانی هستند.
ما باید فرض را بر این بگذاریم که ممکن است این اتفاق بیفتد. لذا باید خودمان را آماده کنیم. چیزهایی هست که احتمال آنها قوی نیست و ضعیف است. مثلاً سی درصد، چهل درصد است، ولی محتمل بزرگ است. جزو درس‌هایی که شما می‌خوانید این است که اگر محتمل مهم بود و احتمال ضعیف بود، باز تکلیف آور است. شما خودتان اگر الان بخواهید فرزندتان را به مدرسه بفرستید و احتمال بدهید که بین راه او را می‌زنند و می‌کشند، اگر این احتمال ضعیف هم باشد، نمی‌فرستید. چون جان بچه درخطر است.
بنابراین ما باید خیلی مواظب باشیم و ملاحظه کنیم. نباید دشمن را تحریک کنیم و نباید او را کوچک بشماریم. خودمان باید آماده باشیم و تدبیرهای سیاسی بین‌المللی کنیم. ایران موقعیت ممتاز و منابع مهم و انسان‌های مهمی دارد. جغرافیای عظیم و دوستان خوبی در سراسر دنیا دارد. مردم انقلابی به ما چشم بسته‌اند. می‌توانیم از منابع فراوانی استفاده کنیم و با دیپلماسی این مسایل را حل کنیم و نگذاریم کار به اینجا برسد.
البته من فکر می‌کنم برای آمریکا اقدام به یک کار احمقانه این‌قدر آسان نباشد. بخصوص که الان برای فرستادن بیست هزار نیرو به عراق در آنجا گرفتار کنگره شده است.
○ چرا آمریکا دیپلمات‌های ما را بُرد و چرا ایران واکنش قاطع نشان نداد؟
● کاری که آمریکایی‌ها کردند واقعاً یک رسوایی است، برای اینکه خودشان که به ما می‌گفتند ایران اول انقلاب آدم‌ربایی کرد. درباره لانه جاسوسی می‌گفتند. الان خودشان به ساختمان سیاسی ما رفتند و دیپلمات‌ها را ربودند. پریروز هم در بغداد یک دیپلمات ما را ربودند. این همان کارهایی است که آنها قبلاً ما را دربارة آن سرزنش می‌کردند. در حالی که اینگونه هم نبود. این یک رسوایی است. ولی آمریکا شاید می‌خواهد ضرب شصت نشان دهد و بگوید که کار را باید شروع کنیم. همین کار جنگ روانی است.
البته انتظار داشت اطلاعات گران‌قیمتی هم از آنجا به دست بیاورد که لابد منافقین هدایت کرده بودند و الان دسته خالی است. هم آزاد کردن و هم نگه داشتن آن بی‌آبرویی است. باید ببینیم چگونه خودش را نجات می‌دهد. اگر ایران کارهای بی‌محابا انجام دهد، درست نیست.
شاید آمریکا همین را بخواهد که کار تندی کنیم. ما باید با تدبیر در این مسایل برخورد کنیم و مسئولان آنقدری که از آنها برمی‌آید دارند انجام می‌دهند.
○ تا چه اندازه نقش شیعیان افراطی را در درگیری‌های عراق ارزیابی می‌نمایید و چه راه‌حلی برای نزدیک‌تر شدن مذاهب اسلامی در صحنه عراق پیشنهاد می‌نمایید؟
● شیعیان افراطی بی‌نقش نیستند. وقتی که آنها می‌کشند، اینها هم در مقابل کارهایی می‌کنند. ولی آنها پیشقدم بودند. آنها هستند که سامرا را منفجر می‌کنند. آنها در مساجد شیعه بمب می‌گذارند و در حرم‌ها خمپاره می‌زنند. چند سال این کار را می‌کردند، ولی کسی جواب آنها را نمی‌داد. البته من فکر می‌کنم درست بود که جواب ندهند و واقعاً بگذارند به اهداف اصلی برسیم و فشار بیاورند تا شورشی‌ها را پیدا کنند و سازماندهی کنند و آدم‌های تخریب‌گر را مجازات کنند و نگذارند آسیبی به مردم بی‌گناه برسد.
خیلی از شما در جنگ نبودید، عراق هر وقت شکست می‌خورد، به شهرهای ما حمله می‌کرد و شهرها را با موشک به خاک و خون می‌کشید. ما می‌خواستیم انتقام بگیریم. امام اولاً که اجازه نمی‌دادند. ثانیاً به ما می‌گفتند اگر می‌خواهید بزنید، قبلاً اعلام کنید و چهل و هشت ساعت قبل بگویید تا مردم آن شهر از آنجا بیرون بروند و بعد شما اقدام کنید. ما پشت بصره بودیم. توپخانه ما به بصره می‌رسید. ولی نمی‌خواستیم مردم بصره با توپخانه ما کشته شوند.
این صبر ما جواب داد و جواب آن هم این است که امروز مردم عراق دوست ما هستند. ما آن روز هم فکر می‌کردیم، در پایان جنگ با مردم عراق طرف هستیم و باید با مردم کار کنیم. من فکر می‌کنم صبر در اینجا بهتر است، البته نباید بگذاریم که شورشیان گستاخ شوند و باید خیلی جدی بگیریم.
○ ارتباط بین عراق و افغانستان از نظر نقش آمریکا چیست؟
● این را در تحلیلم گفتم. نقطه اصلی آنها ایران و عراق هدف درجه دوم بود. افغانستان هم مرکزی برای القاعده و تروریست‌ها شده بود. ظاهر قضیه این بود. ولی اضافه براین هم بود که می‌خواستند شرق ایران را در اختیار داشته باشند. ما در آنجا مسایل و مرز زیادی داریم که مشکلات درست می‌کنند.
فقط آنجا هم نبود. در کشورهای آسیای میانه، قفقاز و ... پایگاه گرفتند، در جنوب هم پایگاه دارند. تقریباً همه جا در اطراف ما حضور نظامی پیدا کردند. این احتمال را می‌توان جدّی گرفت که هدف ایران بود. منتها چون در راه شکست خوردند، هدف آنها هم از دسترس دور افتاده است.
ان‌شاءالله موفق باشید و اجلاس شما بی‌ثمر نباشد. شما را به خدا می‌سپارم. برای ما هم دعا بفرمایید. ان‌شاءالله در ایران برای شما طلّاب خارجی بد نگذرد و بتوانید با سرمایه دانش به کشورتان برگردید.
والسلام علیکم و رحمه‌الله