بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله و السلام علی رسولالله و آله و اصحابه از میهمانان گرانقدر که زحمت حضور در این اجلاس را تحمّل کردند، به خصوص از کسانی که برای پربار کردن کنفرانس زحمت مقاله را متحمّل شدند، متشکریم. از ریاست سازمان فرهنگ و ارتباطات جناب آقای عراقی هم صمیمانه تشکر میکنیم که این برنامه را تنظیم کردهاند. فکر میکنم در زمان مناسبی این بحث را مطرح میکنیم و امیدوارم آثاری در اصلاح مسیر افکار جامعه ما و امت اسلامی داشته باشد. میبینید که مسایل عراق، فلسطین و افغانستان نبض تاریخ اسلام را شدید تر و تندتر کرده است و در نقطه سرنوشتسازی قرار گرفتهایم و نیاز است افکار امت اسلامی را متوجه واقعیتها و آینده کنیم. بحثهایی که در برنامههای شماست، عمدتاً جهتدار و مفید است. انشاءالله که خوب ادا شود. اینکه الان وضع انقلاب در ایران چگونه است و اینکه آینده چه خواهد بود؟ دو نکتهای که روی آنها تکیه میکنم و شما هم همین را خواستید وهدف کنفرانس همین است. از لحاظ عقیدتی و تئوری، آیاتی که قاری محترم اوّل برنامه قرائت کرد، همه چیز را به ما مسلمانان میگوید. این اراده قطعی خالق آسمان و زمین و خداست که آینده بر محور حق و مال نیروهایی است که امروز دچار محرومیت، ستم، تجاوز و تحقیر هستند. این وعده خداوند همیشه مشروط به عمل است. یعنی اگر بخواهیم و برای خواسته خود برنامهریزی و اقدام کنیم، این وعده خدا تحقق پیدا میکند. «انالله لایغیر ما بقوم حتّی یغیروا ما بانفسهم» شرطش این است که از خودمان شروع شود. ما در ایران این کار را کردیم. مردم ایران با پیشتازی روحانیت زمینه تحقق وعده الهی را تا جایی که به آنها مربوط میشد، فراهم کردند. مبارزات بسیار طولانی، وسیع و نفسگیری را انجام دادند و خداوند هم به وعده خود عمل کرد. رژیم ستمشاهی پهلوی را که از سوی ابرقدرتهای غرب و شرق و ارتجاع منطقه حمایت میشد و منابع مالی و ثروت فراوانی داشت، شکست و آمریکا، انگلیس و قدرتهای استعماری را از ایران بیرون کرد و روی پای خود ایستاد و همه شرارتها را دفع کرد. شورشهای مسلحانه و جنگ طولانی هشت ساله را پشت سرگذاشتیم که با خواست آمریکا و به دست حزب بعث عراق بر ما تحمیل شد. تحریمهای اقتصادی و شرارتهای تبلیغاتی را شکستیم و از گردنههای سخت عبور کردیم و به نقطه ثبات و اطمینان رسیدیم و در این ربع قرن گامهای بسیار بلندی برای توسعه برداشتیم که به اندازه عمر چندهزار ساله تاریخ ایران است. امروز میبینید آمریکاییها نگرانی خود را از پیشرفت علمی و فنی ایران مخفی نمیکنند و با صراحت مردم دنیا را میترسانند که ایران در آستانه تحوّل عمده هستهای است. در قسمت اوّل درست میگویند که ما در آستانه تحصیل کامل تکنولوژی هستهای هستیم. امّا آنچه آمریکا میگوید درست نیست. ما دنبال سلاح هستهای نیستیم، چون میدانیم در جامعه بشری بکار بردن چنین سلاحهایی به هیچ وجه درست نیست. فقط جنبه بازدارندگی دارد و امیدواریم بتوانیم با شیوههای دیگر این بازدارندگی را داشته باشیم. امروز ایران از هر جهت پایه محکمی دارد. در درجه اوّل به اسلام متّکی است. عقیدهای در بین مسلمانهاست که آن پیروزی حق است. همه تاریخ انبیا بر محور پیروزی حق و مبارزه با باطل چرخیده و باز هم میچرخد. خداوند وعده قطعی و مکرر داده که حق پایدار است و ناحق در جولانها، خودی نشان میدهد و عبور میکند. این از لحاظ تئوری است. از لحاظ علمی هم میبینید که انقلابی که 25 سال در معرض شدیدترین تندبادهای سیاسی، اقتصادی، نظامی و تبلیغاتی قرار گرفته، همه را از سر گذراند. دو سال است که آقای بوش مرتب تکرار میکند «ایران محور شرارت است» ولی امروز دنیا آمریکا را به عنوان محور شرارت میشناسد که این به خاطر عمل خود آنهاست. همینجا باید عرض کنم که این سرنوشت مخصوص ایران نیست، قبل از ایران، این سرنوشت از اسلام است. اگر یک انقلاب پایدار و موفق داریم، به خاطر این است که بخشی از دنیای اسلام هستیم و بنا گذاشتیم بر محور اسلام حرکت کنیم و از قرآن ارتزاق کنیم و این امتیاز همه مسلمین است. مطمئناً ایران نباید به عنوان یک جزیره کوچک در اقیانوس جهان اسلام، تلقی شود. انقلاب اسلامی باید شروع یک حرکت موفق مبارزاتی در دنیای اسلام به حساب بیاید و ما چنین محاسباتی داریم. اگر غیر از این باشد، اشتباه است. قدرت مسلمانان که اسلام است و آینده بشریت براساس وعدههای خداوند و با محاسبات مادی باید مال مسلمانان باشد.نزدیک یک چهارم جمعیت دنیا مسلمان هستند. حدود یک سوّم کشورهای دنیا عضو سازمان ملل مسلمان هستند و بهترین نقاط جغرافیایی زمین در اختیار مسلمانان است. اساسیترین نیاز بشریت که منابع حامل انرژی، مثل نفت و گاز است، عمده آن در کشورهای اسلامی، بخصوص در اطراف خلیج فارس و دریای خزر است. شاید مهمترین اهرم تاثیرگذاری بر دنیا و تاریخ مال کسانی باشد که انگشتان خود را روی ماشه انرژی گذاشتند و میتوانند روی دنیا اثرات اساسی بگذارند. اگر چنین جمعیتی متّکی و مسلّح به تفکر درست الهی و انسانی باشد، راهش را بهتر پیدا میکند. اگر افکار تشتت و نادرست داشته باشد، منابعش را هدر میدهد. تجربه انقلاب اسلامی میتواند دستمایهای برای بقیه دنیای اسلام باشد که با هم از خواست خداوند و حق انسانها دفاع کنیم. محورها روشن است. خداجویی در همه امت اسلامی عام است، مبارزه با ظلم و ستم- چه داخلی، چه خارجی – و سلطهستیزی و نفی سلطه اجانب و اتّکای بر مردم سه محور مهم است. ما در ایران قدرتی جز مردم نداریم. با حضور مردم در خیابانها پیروز شدیم، با حضور انبوه آنها در دفاع، جنگ را به نفع خود خاتمه دادیم و با حضور مردم مشکلات خود را حل میکنیم. این چیزی است که باید در کلّ دنیای اسلام باشد. اگر همبستگی اسلامی باشد، کلّ مکتب متّکی به جامعه وامت اسلامی است و این اتفاق از لحاظ اجرایی، نادر و معجزهآسا نیست. قابل تحقق است، منتها به شرط اینکه متفکران و صاحبنظران دراینباره بیشتر با مردم حرف بزنند و آنها را بیشتر آشنا کنند. اگر سؤال این است که الان وضع چگونه است؟ میگویم الان از نیم قرن پیش خیلی بهتر است. امروز شرایط دنیای اسلام از جمله ایران که نیم قرن پیش به شدت گرفتار استعمار و استبداد بودند، بسیار بسیار بهتر است. به طرف دانش، تحصیل، فناوری و تجدید هویت اسلامی پیش میروند. کم کم تهاجمی که تا الان از طرفی غربیها، کمونیستها و سوسیالیستها متوجه ما بود، معکوس میشود و این تهاجم از طرف دنیای اسلام و برمحورهای دیگر در حال حرکت است. الان تهاجم به فرهنگ مبتذل غرب، استکبار، استعمار، سلطه ناحق، تبعیضها و زورگوییها در برنامههای بخشهایی از امت اسلامی است و بسیاری از دولتهای اسلامی نسبت به گذشته وضع بهتری پیدا کردند و روبه پیش هستند. آنها الان تز جهانیسازی را مطرح کردند تا از این طریق سلطه خویش را دائمیتر کنند. ولی آن طرف سکّه را ندیدند. وقتی چیزی جهانی شد، معنایش این است که همه مردم جهان در آن سهم دارند. ممکن است با طراحیهای خودمدتی جهانیسازی را مدیریت کنند. امّا بالاخره کار به دست مردم میافتد و دیگران ابتکار را به دست میگیرند و به تدریج وارد میشوند. چون تجربه تاریخی در همه موضوعات همین است. اوّل آنها شروع میکنند و دیگران اگر بلد نیستند، یاد میگیرند و اگر بلدند، راه رفته را از زاویهای دیگر میپیمایند. فکرمیشود این سبوع زندگی در جامعه مردم است.حالت استسباعدربین خیلی از مردم دنیای اسلام وجود دارد. یک وحشت نامعقول از غول قدرتآمریکاییها، غربیها و مستکبران در دلهایشان است و درچشمانشان پیداست. ولی اینهاخیال است. چون قدرت واقعی مال انسانهایی است که آمادهاند وارد معرکه شوند. تجربه ایران برای این مسئله کافی است. یک رگ دنیای غرب و شرق راضی نبود که مردم ایران پیروز شوند، ولی شدیم. هیچ مایل نبودند، بتوانیم انقلاب را ادامه بدهیم که ادامه دادیم. امروز همه راضی نیستند انقلاب اسلامی قلّههای دانش، علم، فن و توسعه را بپیماید. امّا انقلاب در حال پیمودن است. مایل نیستند حرف ما در دنیا مطرح شود، ولی مطرح میشود. مستمع زیادی داریم. خودشان هم برای رد کردن مطرح میکنند، ولی مستعمین هر دوطرف را گوش میکنند. گاهی فکر میشود چون آنها سابقه و تجربه دارند، میتوانند همیشه ما را پشت درنگه دارند. اشتباهات کمتری میکنند و ما اشتباه میکنیم. از این تفکرات در جامعه هست. آرزو داریم که اینگونه کنفرانسها، اینگونه واهمهها را از بین ببرد. اینگونه نیست که آنها اشتباه نمیکنند و همیشه با قدرت هستند. نقاط ضعف و آسیبپذیری آنها بسیار زیاد است. درست است که زور و قدرت تخریب دارند، اما آسیبپذیر هم هستند. اشتباهات زیادی میکنند. اتفاقاً آمریکاییها در دو، سه سال اخیر رکورد اشتباهات استراتژیک را شکستند والان رکورد دار اشتباهات بزرگ هستند. این نشان میدهد که جامعه اسلامی میتواند خیلی خوب راهش را پیدا کند و به جلو برود. بعد از حادثه 11 سپتامبر. کم کم اشتباه آمریکا رو شد. اولین اشتباهی که امروز اعتراف میکنند، خلق طالبان و القاعده در منطقه بود. فکر میکردند بهتر است برای مبارزه با انقلاب اسلامی از تعصّبات اهل سنت، آن هم از نوع وهابیها استفاده کنند. طالبان و القاعده را خلق کردند و امروز بلای جانشان شده است. میبینید که همانجا کابوس القاعده و طالبان آنها را رنج میدهد.کافی است یک نوار ناشناخته از یکی از افراد القاعده به یک شبکه تلویزیونی برسد و آن شبکه به عنوان سرمایه جلب مشتری پخش کند که همه دنیا پر میشود. همه روزنامهها مینویسند. حرفهای اینها به سرعت دنیا را میگیرد. البته اگر حرف حق و درستی بزنند، مستمعین زیادی دارند. افراد داخل کاخ سفید اولین مستمعین حرفهای اینها هستند. وقت زیادی از نیروهای اطلاعاتی غرب را میگیرد که اولاً تحلیل کنند این نوار درست است یا نیست یا اینکه چه میگویند و میخواهند چکار کنند. ابتکار در دست این گروه است. آمریکا الان میفهمد که چه اشتباه بزرگی در خلق طالبان کرده و راه برگشتی هم ندارد. چکار کند؟ الان اعتراف میکنند که اشتباه بزرگتری در مورد صدام کردند. برای اینکه انقلاب اسلامی را در نطفه خفه کنند، به صدام متوسّل شدند و او را به همه سلاحهایموردنیازمسلّح کردند. امروز صدام و آن هزینهها برایش نمایند ودرمقابل این گرفتاریها را در عراق درست کرده که واقعاً باتلاق تاریخی و تاریخسازی شده است. باید سرنوشت منطقه و دنیا در عراق رقم بخوردکه میخورد. یک اشتباه بزرگتری را قبلاً کردند و هنوز ادامه میدهند و آن مسئله فلسطین است. آمریکا الان حقیقتاً گروگان اسراییل و فلسطین است. انگلیسیها اسراییل را خلق کردند و آمریکاییها تحویل گرفتند.خلق کردند تا توسط اسراییل منطقه خاورمیانه را به میل خودشان اداره کنند. بر ذخایر نفت و انسانی و بر نقاط حساس و سوقالجیشی جغرافیایی مسلّط باشند. جنگ راه بیندازند و اسلحه بفروشند. نزاع درست کنند. همه را به خود محتاج کنند. یک مقدار به این اهداف رسیدند. امّا امروز به اعتراف خودشان افکار عمومی 5/1 میلیارد مسلمان را از دست دادند. این مقداردشمن برای آمریکا خیلی زیاد است. خطر بزرگی است. الان آمریکا به خاطر کارهای احمقانهای که برای نگهداری صهیونیستها میکند، همه جا مورد تهدید است. چه کسی این کار را عاقلانه میداند؟ چرا عاقلانه است؟ چرا فکر کنیم آمریکا اشتباه نمیکند؟ کسانی که زور دارند، مدّتی مانور موفقیت میدهند، ولی این مسایل را باید در دراز مدّت بررسی کرد. بعد از 11 سپتامبر اشتباهات آمریکا خیلی سرعت گرفت و زیاد شد. علیه دنیا اعلام جنگ کردند. آمریکا سیاست جنگی گرفت و گفت: «باید از ارتش، پول و نیروهای سیاسی که در دنیا داریم، استفاده و اهداف خود را به زور تأمین کنیم.» لشکرکشی به افغانستان و عراق را شروع کردند. آقای بوش رسماً جنگ صلیبی اعلام کرد. خیلی زود متوجه شد که اشتباه کرد و پس گرفت. الان تعبیر جنگ صلیبی نمیشنوید. چون دیدند این تعبیر اشتباه بزرگی بود. آقای بوش علیه مسلمانان صریحاً حرف زد و دنیای اسلام را به نادانی، عقبافتادگی و افراطیگری متهم کرد و الان باید هزینه زیادی کند تا فحشهایی را که داده، جبران کند و عواطف جریحهدار را دوباره به حالت عادی برگرداند. یک جنگ صلیبی واقعی علیه اسلام به راه انداخت و به کشورهای مورد نظرش دیکته کرد که باید درسهای اسلامی را از مدارستان کم کنید. مواد درسی، اسلامی نباشد. چقدر احمقانه است!! ما اینها را عاقل دنیا و سیاستمدار حساب میکنیم!! کدام کشور اسلامی جرأت میکند مواد درسی خود را از اسلام خالی کند؟ اگر این کار را بکند، نتیجه برعکس میشود. یعنی بچههایی که در این مدارس هستند و خانوادهها ببینند این کار شده، تعلیمات اسلامی را از راههای دیگر و خیلی وسیعتر و عمیقتر میدهند. چقدر نادانی میخواهد که آمریکا به کشوری مثل عربستان فشار بیاورد که مواد درسی خود را اسلامی نکنید؟! اگر اینها اشتباه نیست، چیست؟! اینها که میگویند اهل سانسور نیستند! اینها که میگویند بگذارید هرکس به هرچه میخواهد فکر کند، هرچه میخواهد، یاد بگیرد و هرچه میخواهد، بگوید. چطور میگویند این درسها را در مدارس نگویید؟
اشتباهات آنها استراتژیک است. اشتباه آمریکا در قضیه عراق این بود که عجله کرد و چند روز صبر نکرد تا دنیا را با خود هماهنگ کند و با سازمان ملل هماهنگ شود که وقتی میخواهد سراغ صدام بیاید، با هماهنگی جهانی باشد. پیش خود گفت، زودتر بروم و چاههای نفت را تصرّف کنم و روی گنج نفت عراق و اژدهای محافظ این ذخایر باشیم.
هم سازمان ملل و هم کشورهای دوست اروپایی را رنجاند و هم روسها را عصبانی کرد. وقتی صدام بیریشه، بیپایه و بیتکیهگاه مردم را ساقط کرد، خیال کرد در کوهپیماییاش به قله اورست رسیده است. امّا خیلی زود متوجه شد که عجب اشتباهی کرد. حالا این حیوانی که خودشان بالای بام بردند، پایین نمیآید. حقیقتاً عراق برای آمریکا باتلاق است. فکر میکنم الان هیچکس در دنیا گرفتارتر از آمریکا نیست. هیچ دولتی به اندازه آمریکا در مخصمه نیست. در عراق
چکار کند؟ در مدت یک سال اشتباهات فراوانی در عراق کرده که یکبار در خطبه نمازجمعه سی و چهار موردش را شمردم. آخرین اشتباهی که آمریکا کرده، در هفته گذشته بود که از آن حماقت میبارد. این را کمی باز میکنم. چون مسئله روز ما و شماست. نمیدانم با چه هدفی که هنوز قابل توجیه نیست، بخش شیعهنشین عراق را دچار تشنّج و درگیری کرد. با یک افکار خاص مسایل جدیدی را پیش آورد و کارش به جایی رسید که پریروز به گنبد مطهر بارگاه حضرتعلی ابن ابیطالب(ع) گلوله پرتاب کرد. کاری که به معنای گلوله زدن به قلب میلیونها انسان در دنیاست. اینها نمیفهمند که چه میکنند. نمیدانم مشاورانشان چه کسانی هستند؟ با اینکه علمای نجف و قم احضار و تحذیر کردند و گفتند: «آنجا خطّ قرمز است و وارد نشوید و اگر وارد شوید و اهانت کنید، جبرانش آسان نیست.» همه اینها خیرخواهانه گفتند. تهدید نبود، ارشاد بود. ولی آمریکاییها احمقانه وارد شدند. اینها خیال میکنند رساندن تانک به 100 متری حرم کربلا و یا وارد شدن به خیمهگاه امام حسین(ع) یا تصرّف وادیالسّلام که قلبهای میلیونها انسان متوجه آنجاست و مقدّس میدانند، پیروزی و نشان دادن قدرت است. این کارها از لحاظ سیاسی نادانی است. چه نتیجهای میگیرند؟ چه اتفاقی در آنجا میافتد؟ مهمانان داخلی میدانند، ولی مهمانان خارجی کم میدانند که در زمان پهلوی مسجد گوهرشاد خراسان را به گلوله توپخانه بستند که همین کار ریشه پهلوی را کند. وقتی به مسجد گلوله زدند و به حرم امام رضا (ع) اهانت کردند، دیگر راه آشتی بین مردم و خانواده پهلوی بسته شد. هیچ کس فراموش نمیکند. اگر بخواهیم در مقایسهای جهانی بگوییم، آقای شارون به بیتالمقدس رفت و به آنجا اهانت شد و انتفاضه دوّم از آنجا شروع شد. الان چند سال است که چه ها بر سراسراییل نیاورد! چقدر در محیط فلسطین مسئله آفریده است! چون یک کار خام او، یک جرقه بود. آن کار فینفسه مسئله پردامنهای نیست، امّا در شرایطی که محیط مناسب است، این جرقهها مثل زدن کبریت به انبار باروت است. شرایط به گونهای است که آمریکا باید بفهمد و واردآن شود. مگر مردم ایران که به کوچکترین آثار ائمه (ع) این قدر عشق میورزند و 200 میلیون شیعه در سراسر دنیا، این گناه آمریکا را میبخشند؟ مگر این بغض از دل ما بیرون میرود؟ مگر ما آرام میگیریم؟ علما و حوزهها خیلی خودداری کردند که در بپا کردن آشوب عجله نکنند. ولی اگر آمریکاییها بخواهند اینگونه رفتار کنند، آشوب میشود. اگر کسانی باشند که این کارها را عمداً نکنند، نشان از بیاطلاعاتی کامل آنها و نشان از عدم شناخت دنیاست. احتمال دارد شیاطینی که اطراف آنها هستند، این کارها را عمداً انجام دهند. الان نقطهای که میتوانست کمک کند که آرامش به عراق برگردد و آسیب کمتری برسد و مردم در مقابل هم قرار نگیرند و جنگ داخلی پیدا نشود، حوزه بود تا به عنوان وزنهای مورد امید باشد که وحدت عراق را حفظ کند که به چالش کشیده میشود. انداختن اختلاف بین شیعه خطرات زیادی دارد. دارند دو گروه را به جان هم میاندازند. قبلاً بین شیعه و سنی اختلاف و گاهی بین مسلمانان و غیرمسلمان یا کردها و عربها میانداختند. البته سیاست «تفرقهانداز و حکومت کن» یک سیاست همیشگی استعماری است، امّا در جاهای مناسب نتیجه معکوس میدهد. یعنی از این طرف اتفاقاتی میافتد. فکر میکنم این کار انسانی است که گرفتار باتلاق شد. خاصیت باتلاق این است که وقتی پایش را گذاشت، هرچه تلاش میکند، بیشتر فرو میرود. میخواهد برگردد، ولی به کف زمین باتلاقی فشار میآورد و پایینتر میرود. آمریکا الان چنین حالتی دارد. احتیاج دارد که عقلا کمک کنند و نگذارند اینقدر فتنه شود. چون این فتنهها آتشی را بپا میکند که دودش به چشم همه میرود. همین افتضاح مسئله شکنجه چیز کمی نیست. ادعای یک قرنی غربیها و آمریکا را با همین عمل احمقانهای که در زندانهای صدام سابق و آمریکای امروز کردند، به باد دادند. خانمهای شخصیتهای کاخ سفید و کنگره میگویند: «در دنیا شرمساریم و نمیتوانیم سرخود را بلند کنیم.» منظرههایی که بعضی از رسانهها نشان دادند، تحقیرهایی که به انسانهای مظلوم عراقی – خانمها، آقایان و کودکان – میشد، آبرویشان را برد. خودشان میگویند فیلمهایی داریم که از شدّت بدی نمیتوانیم منتشر کنیم. اگر این کارها اشتباه نیست، پس چیست؟ کاری که کردند و بعداً کمی بروز کرد، یک نوع حماقت واضح است که دارند پایههای خود را درمقابل ادعاهایشان می زنند. البته شاید افرادی مثل صدام از این نوع جنایات بکنند که این کاره است و کسی توقع غیر از این ندارد. ولی آمریکا این همه لشکرکشی کرده و هفتهای چهار، پنج میلیارد دلار خرج میکند، برای اینکه مدعی است که میخواهیم آزادی بدهیم. انسان برای کسانی که میخواهد به آنها آزادی بدهد و این رفتارها راداشته باشد، این کارها را نمیکند. این نشان عاطفه نیست. نشان از خصومتواقعی است. شنیدم بسیاری از نظامیان آمریکا میگویند: «روی برگشتن به آمریکا را نداریم، چون وقتی برگردیم به عنوان شکنجهگر – و نه آزادی بخش – مطرح هستیم.» در خبرها آمده که خانوادههای سربازان آمریکا که فرزندانشان در عراق هستند و انتظار دارند اینها را خانوادههای جهادگران آمریکا بشناسند، الان شرمنده هستند که فرزندانشان با مردم عراق اینگونه رفتار کردند. پس نتیجه این همه حرف من از اشتباهات آمریکا این است که فکر نکنیم طرف ما آن قدر قوی است و مصونیت دارد که مجبوریم این وضع را بپذیریم. اینگونه نیست. آنها هم اشتباه میکنند و آسیبپذیر هستند. چون ناحق هستند، پایدار نیستند. چون مغرورند، اشتباهات فراوانی میکنند. چون منافع خود را به همه جا توسعه دادند، در همه جا آسیبپذیر هستند. هرکس بخواهد در هرجا به آنها آسیب بزند، مثل کیسه بوکس هستند. همیشه باید به آمریکاییها اعلامیه بدهند که به این یا آن کشور نروید. در جاهایی که هستید، دمپنجره نیاید. دنیای اسلام، بخصوص انقلاب اسلامی ایران بر پایههای حق و با شیوههای حرکتی درست و با واقعبینی و نه غرور و ضعف و با دیدن داراییها و امکانات خود و دشمن و با در نظر گرفتن راهکارها میتواند اسلام را در قرن حاضر عزیز کند و باید بکند. وظیفه همه است. «ان تنصروالله ینصرکم و یثبت اقدامکم» والسّلام علیکم و رحمه الله