سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در مراسم کنفرانس بینالمللی استراتژیکها و تکنیکهای حل مسئله
بسمالله الرحمن الرحیم
الحمدلله و السلام علی رسول الله و آله
والعصر*انّ الانسان لفی خسر*انّ الذین آمنوا و عملوا الصالحات*وتواصوا بالحق*و تواصوا بالصبر.
من این اجلاس و همایش را، همایش مهم و کاربردی و کارساز ارزیابی میکنم، اگر انشاءالله مسائل اساسی که مطرح کردید، پیگیری شود، بسیار مؤثر است. همان آیاتی که آقای دکتر سلیمی، به عنوان قاری جلسه خواندند، ارتباط بسیار جدّی با مسأله دارد. من هم همان را محور صحبتهایم قرار میدهم و رابطهای بین چند واژه و اصطلاح و حرف ایجاد میکنم که درگفتار ما خیلی تکرار میشود و بهم ارتباط دارد و به ارتباط آنها کمتر توجه میشود. همچنین درباره ارتباط آنها با این اجلاس صحبت میکنم.
اولی ایمان و عمل صالح و بعد جنبش نرمافزاری و بعد استراتژی و کاربرد است. مواردی که امروز اضافه شد، کشف و حل مسأله است. اینها همه یک چیز است و دنبال یک هدف میگردد. اگر بتوانیم این مسأله را در بین مدیران جامعه جا بیندازیم و تبدیل به یک فرهنگ عمومی کنیم، کار بزرگی کردیم. این کنفرانس شما میتواند مبدأ این کار باشد و از سلیقه خوبی که داشتید، تشکر میکنم.
همین صحبتهای کوتاه آقای دکتر سلیمی و بیانیه شورای سیاستگذرای کنفرانس و صحبتهای مختصر آقای دکتر رهایی روح مطلب را خیلی موجز و گویا بیان کرد. ولی مقالاتی که نوشته شد، کاملاً عالمانه و واضحکننده مسأله است. برای ما خیلی جالب است که در قرآن بارها برخورد میکنیم در ستایش انسانها میگوید: «الذین آمنوا و عملوا الصالحات.» آنهایی که ایمان آوردند و کار درست انجام دادند. معمولاً در ذهن مخاطبان و جامعه ما، بیشتر ناظر به عبادات و ... است. آنها هم هست، نمیگویم که نیست.
اشتباه همین است که ما این مسأله بسیار مهم را که امروز دانشگاه امیرکبیر پیشتاز یک کنگره برای آن میشود، در مسائل بدیهی خلاصه کردیم. در حالی که این اینطور نیست. فکر میکنم این تعبیری که خیلی مکّرر در اظهارات ما گفته میشود، همین مسأله است، یعنی کشف مسأله و کشف راهحل مسأله. ایمان یعنی اینکه چیزی را انسان بفهمد و جزء وجودش شود و آن را ذاتاً قبول کند. خیلی چیزها میدانیم، ولی به خیلی چیزهایش ایمان نداریم. اطلاع پیدا کردیم موقعی که جزء وجودمان میشود و به تعبیر قرآن کاملاً اشراب میشود و
همه ذرات وجودمان آن را میپذیرد، آن ایمان است. متعلّق این ایمان هر چیزی میتواند باشد. ایمان به اینکه الان روز است، به خاطر مشاهداتمان خیلی آسان است، ولی بعضی از ایمانها برای اینکه به این وضوح قابل حس نیست، نیاز به بررسی، مطالعه، عمل و تکرار دارد تا انسان به آن مؤمن شود. درجات آن هم مختلف است. همه ایمانها بالسویه نیست.
واقعاً اگر به قرآن توجه میکردیم، همینطور حساب میکردیم. یعنی وقتی که بحث از ایمان بود، میخواستیم مسائل را بفهمیم و کشف کنیم و عمل صالح را هم مخصوص عبادات و اتفاقات ندانیم، بلکه عمل صالح یعنی کار درست، یعنی مسألهای را که کشف کردیم و میخواهیم اجرا کنیم، درست عمل کنیم.
اصلاً امروز هم در ادبیات عرب کلمه صالح بیشتر به همین صورت استفاده میشود. ذات کلمه صالح در ادبیات عرب همین است که درست باشد.
وقتی که جنبش نرمافزاری را مطرح میکنیم، معمولاً جملهای است که هرکسی از این برداشتی میکند، اما مسأله همین است. جنبش نرمافزاری همین است که بتوانیم جامعه را در حدی که خوب کشف کنیم، درست به پیش ببریم. مثل همین حرکت چهار وجهی که شما مطرح کردید و ممکن است بعداً چند وجه دیگر هم به آن اضافه شود و ابزار لازم و حرکت درست عالمانه و کارشناسی در اجرای آن به کار ببریم. راهحل آن را کشف کردیم. اصل هدف و سیاستهای آن را هم کشف کردیم، اهداف مشخص است و راه رسیدن به آنها را باید انتخاب کرد.
اینها مخصوص مسائل اقتصادی یا سیاسی نیست. در مسائل علمی، صنعتی و همه زندگی ما جریان دارد. حتی در زندگی شخصی و خانوادگی ما هست و باید بفهمیم چه میخواهیم. این یک مسأله کلی است. چگونه میخواهیم به آن برسیم؟ راهی است که باید درست برویم. یعنی راه را پیدا و عمل کنیم. اگر هدف بیست سالهای انتخاب میکنیم، الان باید بدانیم کجا هستیم و بیست سال دیگر میخواهیم کجا باشیم.
محسوس آن یک مسافت جغرافیایی است، اما طبیعت آن خیلی بیشتر از اینهاست. یعنی هر موضوعی که در زندگی ماست، ما باید ببینیم الان کجا هستیم و بیست سال دیگر میخواهیم به کجا برسیم و چگونه باید برسیم. یک جامعه عالم اینگونه عمل میکند.
در ضمن صحبتهایم میخواهم به نقطهای برسم که چرا ما به ضرورت تدوین سند چشمانداز بیست ساله رسیدهایم؟ نمونههایی از کارهای درست کشف و حل مسأله را در همین تاریخ مبارزات و پیروزی و انقلاب خودمان عرض میکنم و امیدوارم بتوانیم از این کنگره نتیجه بگیریم. امیدوارم الان که سند چشمانداز بیست ساله را نوشتیم و قانون و ابلاغ شده، بتوانیم تعبیر کار را درست انجام بدهیم. این مسأله برای همه دنیاست. یعنی امروزه به هرکشوری که بروید، حتی کشورهای در حال توسعه، برای خودشان برنامه دراز مدت بیست یا چهل ساله و ... دارند.
یکی از عللی که این کار انجام شد، این است که در دموکراسی بشر امروز که در تاریخ بشر نسبتاً جدید است، به سرعت مدیران، برنامهریزان، مسئولان و تصمیمگیران عوض میشوند. هر انتخاباتی به دنبال خود تغییرات مهمی در جغرافیای انسانی و جامعه دارد و طبیعی است. چون معمولاً کسانی که میخواهند بیایند و کار کنند، در زمان انتخابات وعدههایی میدهند و توقعاتی ایجاد میکنند و مردم به آنها رأی میدهند و در دوران کارکرد به وعدهها که معمولاً همراه با شعار است و خوشبینانه مطرح میشود و دست اشخاص در کار نیست و نمیدانند که کار یعنی چه، وعدههایی داده میشود و در زمان عمل میبینند آنطور که گفتند، نمیشود. مردمی هم که رأی دادند، رأیشان را عوض میکنند. همانطور که در همه کشورهاست و خیلی کم اتفاق میافتد حزبی به مدت طولانی در مقرّ تصمیمگیری بماند. تغییر میکند. بعضیها بهتر کار میکنند و بیشتر میمانند و بعضیها، کمتر میمانند.
دنیا این مشکل را با همه وجودش به خوبی درک کرد که این تغییرات و جابهجا شدنها خیلی به تصمیمات آسیب میزند. کارها نیمه کاره میمانند، کار جدید شروع میشود و هزینههای گزافی بر ملتها تحمیل میشود.
همین بحثی که آقایان به عنوان سعی و خطا مطرح کردند. این سعی و خطا ممکن است مختص به یک حزب باشد و ممکن است مخصوص کل جامعه باشد. تصمیم میگیرد و احساس میکند در تصمیمش اشتباه کرده است، دوباره برمیگردد و این سعی و خطا خیلی آسیب میرساند. یعنی بسیاری از انرژیها، امکانات و سرمایهها را تلف میکند.
دنیا کمکم به همین چشمانداز رسیده است. نمیتوان گفت برنامه، چون خیلی سخت است. مثلاً اگر امروز این مقدار برق تولید میکنیم، بیست سال دیگر چقدر باید تولید کنیم یا الان این مقدار بزرگراه داریم، بیست سال آینده چقدر میخواهیم داشته باشیم؟ شرایط دنیا را بررسی میکنیم و میگوییم در آن سال باید اینقدر دانشمند، کارگر، تکنسین و امثال اینها داشته باشیم.
اما اینکه چگونه به این برسیم، با امکانات نقد است. لذا برنامهها معمولاً پنج ساله است که خود آنها به بودجههای سالانه تقسیم میشود که گاهی برنامهها را در بودجههای سالانه اصلاح میکند. دنیا احساس کرد احتیاج دارد به اینکه چشماندازی را در جلوی ملت خود بگذارد که هر دولتی میآید آن چشمانداز را هدف قرار دهد و از آن منحرف نشود.
الان شما در اکثر کشورها که بروید، میبینید قبل از ما یا همراه و یا بعد از ما چشمانداز نوشتند، بقیه هم که ننوشتند، به فکر نوشتن آن افتادند. در دوران بعد از جنگ توجه کردیم که احتیاج به چشمانداز بیست یا بیست و پنج ساله داریم. اگر به یاد داشته باشید، در دولت من مسأله تمدن بزرگ اسلامی و ایران 1400 مطرح شده بود. آن زمان در سال هفتاد و پنج بودیم و ما برای ایران 1400 به برنامه بیست و پنجساله فکر کردیم. البته ما در آن زمان به برنامه فکر میکردیم، نه چشمانداز، لذا اینگونه طراحی کردیم که الان کجا هستیم و بیست و پنج سال دیگر میخواهیم به کجا برسیم که تمدن بزرگ اسلامی را نمایندگی کند و در دنیا به عنوان تمدن اسلامی مطرح شود؟
به همه ارگانها ابلاغ شد که بگویید الان کجا هستید و بیست و پنج سال دیگر به کجا میخواهید برسید؟ برای رسیدن به آنجا چه لازم دارید؟ سرمایه شما چیست؟ چه میخواهید؟ نیروی انسانی، اعتبار، ابزار، تجهیزات و چگونه است و چگونه باید باشد؟ شروع کردند و مجموعه اطلاعات بسیار ارزشمندی جمع شد که یک اتاق بزرگ را در سازمان برنامه و بودجه به خود اختصاص داد. مشغول جمعبندی بودیم که دوره ریاست جمهوری من تمام شد و دولت بعد آمد. آنها دیگر آن را ادامه ندادند.
این همان بحث قبلی است که وقتی دولتها عوض میشوند، بسیاری از تصمیمات گرفته شده، نیمه تمام میماند. هنوز هم آنجاست و کسی دنبال آن نرفته است. به مجمع که رفتیم و به چشماندازهای دنیا توجه و فکر کردیم که برنامه بیستوپنجساله را به چشمانداز بیست و پنج ساله تبدیل کنیم. چون دولت میتواند برنامه بنویسد و کار مجمع نیست و حتی مجلس هم نمیتواند بنویسید. دولت است که باید برنامه را تنظیم و مجلس تصویب کند. در صلاحیت مجمع نبود، اما چشمانداز در صلاحیت مجمع و رهبری بود. چون این سیاستها استراتژی اساسی حرکت کشور است.
با نظری هم که رهبری معظم انقلاب داشتند و موافق این مسأله بودند، وضع به اینگونه شد که ایشان دستور تدوین چشمانداز را دادند و ما در مجمع از ظرفیتهای کارشناسی کشور استفاده کردیم. از مجلس، دولت، دانشگاهها و هرکسی که به آن دسترسی داشتیم، استفاده کردیم. سعی کردیم به هرجا که امکان دارد، برویم و از آنها استمداد کنیم. چشمانداز کشورهای دیگر را مطالعه و ارزیابی کردیم. با تلاشهای زیادی که شد، متن چشمانداز نوشته شد. البته هنوز الزاماتش باقی است که انشاءالله در چند ماه آینده آن هم تصویب و ابلاغ میشود.
این رکن مهم است و بحث راهحلی که دارید، با الزامات ما، خیلی بهم ارتباط دارند. اگر الزامات را مراعات کنیم، میتوانیم مسأله را حل کنیم و اگر آن الزامات هم قانونی، تصویب و اجرا شود، آن موقع است که راهحل برای کسانی که میخواهند برنامههای چهاروجهی و .. اجرا کنند، با نظارت الزامات خیلی آسانتر میشود. ما الان این را داریم، به نظر من کار بزرگی است. کاری است که در ایران سابقه ندارد. در زمان رژیم قبل هم در حدود سال 55 آنها به این مسأله رسیده بودند. آنها هم به عنوان دروازه تمدن بزرگ مطرح کــردند، ولی عمرشان کفاف نداد که وارد مقررات و اصول آن شوند و فقط به عنوان هدف همان را مطرح کردند.
امیدوارم در کاری که از این پس میخواهد انجام شود، محوریت چشمانداز فراموش نشود که سعی و خطا تا عمق استراتژیهای ما نرود و اگر هم هست، در اجراییات اتفاق بیفتد که انشاءالله در آنها هم کمتر اتفاق بیفتد.
برمیگردم و یک مقدار نمونههایی از کارهایی که دراین جهت، یعنی کشف و حل در تاریخ اخیر خودمان، انجام شد، مطالبی میگویم. ببینیم چگونه است. اصولاً مدیریت و زعامت انبیاء که فرستاده خداوند هستند، بسیار خوب است. عالیترین تصوری را که درباره مدیریت درست میتوان کرد، باید در انبیاء دید. به دلیل اینکه آنها راهنمایی مثل خداوند دارند و وحی آنها را در کشف و حمل هدایت میکند. برهمین اساس این همه ایمان و عمل صالح در قرآن تکرار میشود و همین مضمون را در انجیل، تورات و ... زیاد میبینید. این مسألهای نیست که فقط در اسلام اتفاق افتاده باشد.
الان از خودمان میگوییم که محسوس باشد. مسأله مبارزه و مدیریت امام را مطرح میکنم. مدیریتی که شما درباره آن بحث میکنید که شایستگی آن به استراتژیها و کشف مسأله و اجرای درست آن است. نمونهای از زندگی امام را که زندگی همه ماست، عرض میکنم.
شما که مطلع هستید تاریخ ما دراین دویست سال، مبارزات زیادی را داشته که نیمه تمام و ابتر مانده و شکست خورده و همیشه هم تلفات و اندکی آگاهی داده است. مبارزهای که درست به نتیجه رسید، مبارزه مردم و روحانیت به رهبری امام بود که به پیروزی رسیدند و به انقلاب اسلامی منجر شد. یکی از مسائل و رازهای مهم این پیروزی همین مسأله شماست یعنی کشف است.
امام کشف کردند که مبارزه به خاطر اینکه همه با حفظ رژیم سلطنتی در ایران انجام میشد، ناقص است. هرجا جلو میرفتند و به جایی میرسیدند، وقتی به پر قبای سلطان وقت برخورد میکرد، اصلاحات و مبارزات شکست میخورد. امیرکبیر اگر شکست خورد، برای همین مسأله سلطه سلطنت ناصرالدین شاه بود. قائم مقام اگر نتوانست اهداف بزرگ خود را پیاده کند، به خاطر این بود که در زیر سایه درخت کهنسال شاهنشاهی زندگی میکرد و تصمیمات اساسی را ایشان میگرفت و کار نابسامان بود.
طبعاً در آن زمان منافع ملت با منافع حکومتگران در تضاد بود. راه آنها بهم میریخت. البته من معروفها را عرض میکنم، چون غیرمعروفها خیلی زیاد هستند. مشروطه اگر شکست خورد، به خاطر این بود که رژیم سلطنتی را در آن حفظ کردند. در مقطعی سلطان ضعیف میشد و نمایندگان اقدامی میکردند و بعد سلطان خودش را قوی میکرد و مجلس را یا به توپ میبست یا منحل و یا دچار تفرقه میکرد و کار مجلس را مشکل میکرد و یا در تشکیل دولت، اخلال میکرد.
تا زمان مبارزه امام کسی به این فکر نیفتاد که این راز اصلی و آن مشکل و خواست اصلی مبارزان را کشف کند. اگر هم بعضیها کشف کرده بودند، جرأت مطرح کردن آن را نداشتند. در سایه او میخواستند مبارزه کنند. امام این را کشف کردند و ما از همان روزهای اولی که با امام آشنا شدیم و قبل از اینکه مبارزه شروع شود، کتاب کشف الاسرار ایشان را که قبلاً بینام منتشر شده بود، خواندیم و دیدیم ایشان با رضاشاه طرف شده بود. علیه رضاخان حرفهای زیادی داشت. تفکر ایشان را میدانستیم، به همین دلیل دلباخته ایشان شدیم و در خدمتشان قرار گرفتیم. امام هم در زمان مناسبی این خواسته را اعلام کردند و زود اعلام نکردند. اینجا به اجرا برمیگردد که حرف دوم شما، یعنی تکنیکهای حل مسأله است.
قطعاً اگر امام در سالهای اول این مسأله را حل میکردند، شکست میخوردند. اوّل میبایست افکارهای عمومی را آماده میکردند، راهکارهای لازم را ایجاد میکردند و آگاهی میدادند. همه این کارها را کردند، حتی وقتیکه در تبعید بودند، مقدمات را فراهم کردند. شعار «شاه باید برود» را در وقت مناسبی مطرح کردند که شعار ملت شد. ملت هم با آن مقدمات خیلی آسان پذیرفت. چون همراه خودش استدلالهای کافی را داشت و زمینه تاریخی آن در دوره مبارزه فراهم شده بود و امام موفق شدند.
همان موقع خیلی توصیه میشد. خیلی از دوستانمان که در مبارزه همراه بودند و گاهی از ما جلو هم بودند، در سال آخر توصیه میکردند که بپذیریم شاه بماند. اگر یادتان باشد ـ حتماً شمایی که سنّتان بالاتر است، به یاد میآورید ـ سالهای آخر مبارزه آقایان ملیگرایان میگفتند: «بپذیریم که شاه باشد، سلطنت مشروطه باشد و شاه حکومت نکند، بلکه سلطنت کند.» البته این دو تعبیر از لحاظ ادبی فرقی ندارد، سلطان همان سلطهگراست و حکومت هم شبیه آن در میآید و به آن صورت نمیشد. منظورشان این بود که مقام تشریفاتی باشد. ممکن بود چند روز تشریفاتی شود و مثل احمد شاه یا دیگران کار کند، اما بعد، رضاخانی از داخلی آن دربیاید و طور دیگری بشود.
واقعاً یکی از مسائل مهمی که مدیریت کلان امام را خوب ثابت میکند، در این مرحله است؛ مرحله سختی بود. چون آنها میگفتند شاه تحمل نمیکند و بمباران و قتل عام میکند و ارتش را به کار میگیرد و مردم را از میدان بیرون میکند. امام همه این مسائل را جواب دادند و مقاومت کردند و موفق شدند.
مسأله بعدی وقتی بود که انقلاب پیروز شد و مسأله حکومت اسلامی مطرح شد، طرحهای مختلفی بود. امام با دیدی که از کشورمان داشتند و عقایدی که مردم ما دارند و ارزشی که اسلام دارد و قدرتی که به نظام میدهد و پشتیبانیای که مسلمانها از نظام میکنند و اینکه تکیه بر آرای انسانهای مؤمن چه مزیت بزرگی دارد، ایستادند و گفتند: «حکومت اسلامی بدون یک کلمه کم و یا زیاد» و رأی 99 درصدی مردم را در رفراندوم گرفتند.
در این مقاطع که جلو میرویم، مدیریت صالح و استراتژیک، روشن میشود. در جنگ و در ختم آن هم، همین بود. من نمیخواهم مسأله را بیشتر از این طولانی کنم. چون اگر شما بحثهای تخصصی را مطرح کنید، بهتر است. بعداز جنگ، کشور ویرانی تحویل ما داده شد. کسری بودجه پنجاه و دو درصدی و ویرانیهای جنگ و عقبافتادگیهای سازندگی در طول این دوران و بازمانده از دوران شاه، کشور را واقعاً دچار مشکل میکرد. به خصوص نیروهایی که از جنگ آزاد میشدند.
باز اسلام به کمک ما آمد و امام تصمیم بزرگی گرفتند و دستور دادند که جمعی از ما بنشینیم و سیاست بازسازی و سازندگی را طراحی کنیم. چشماندازی که ما امروز نوشتیم و شما درباره آن بحث میکنید، امام در آن موقع دستور دادند که سازندگی کشور را به صورت سیاست آماده کنید. ما هم این کار را کردیم و به امام دادیم و ایشان هم تأیید کردند و بعد برنامه اول که از سالها قبل در مجلس بود و دولت آن را پس گرفته بود، در مجلس تصویب شد.
برنامه اول دراینجا خیلی مهم است، برای اینکه کشف مسأله و حل مسأله است. کشوری با آن وضعی که عرض کردم و با ویرانیها و عقبافتادگیهای جنگ، کسری بودجه، انبارهای خالی، ماشینهای فرسوده، خیل عظیم بیکاری که از بیست درصد هم تجاوز کرده بود و آنهایی هم که کار میکردند، کار خوبی نداشتند و فقط وقتگذرانی میکردند و عدم وجود زیربناها، نبودن بندرها و راهها و وسایل حمل و نقل کافی و خیلی چیزها که میدانید.
آن موقع که شمرده بودم، بیست و پنج نقطه خالی خطرناک در کشور بود که بایستی حل میشد. از چیزهایی که مردم احساس میکردند، برق بود که قطع میشد و یا آب که کم داشتیم. شهرها در دوران جنگ مخروبه شده بودند. چون ما در دوران جنگ به شهرها نرسیده بودیم. امکانات شهرداریها را هم به جبهه فرستاده بودیم. در آن شرایط امام درست انتخاب کردند. یعنی مسأله اول سازندگی و توسعه و ساخت زیربناها با برنامه بود که برنامه تصویب و کار شروع شد.
این مقدار را تا اینجا خدمتتان عرض کردم برای اینکه ببینید تصمیمات براساس شناخت موقعیت که شما به آن کشف میگویید و ایجاد راهکار درست برای اجرای آن هدف که با شناخت موقعیت ترسیم میشود، در این مقاطع به داد ما رسید و امروز هم وقت آن است که برای بیست سال آینده، چنین مسألهای برای ما در محور قرار گیرد. کشور ما بعد از دوره طولانی سازندگی و توسعه، شرایط ویژهای پیدا کرده است.
دانشگاههای ما الحمدلله از دانشمندان ارزشمند پُر است. سالانه تعداد زیادی فارغالتحصیل خیلی خوب جوان، اما عالم تحویل جامعه میدهیم که نمونههای آنها همانهایی هستند که امروزه با دستیابی به سلولهای بنیادی یا تکنولوژی هستهای و یا نانو و خیلی چیزهای دیگر کشور را جلو میبرند. با تکیه بر اساتید استخواندار، جوانها به میدان آمدند. زیرساختهای کشور تا حدود زیادی وجود دارد. فضاهای آموزشی، آزمایشگاهها و ابزار آموزشی، راهها، بندرها، برق، آب، گاز، نفت، لولهکشیها، تولید مواد مهم پتروشیمی و فلزی و بسیاری از معدنیهایی که قبلاً در چرخه اقتصاد ما نبود، کشاورزی نسبتاً معقول، صنایع جنبی قابل قبول که میتواند کشاورزی، دامداری و شیلات ما را اقتصادی و نیرومند کند و خیلی چیزهای دیگر که باید فهرست چند صفحهای عرض کنیم. کشور چنین آمادگیای را دارد.
از طرفی خوشبختانه، چشمانداز، در موقع مناسبی تهیه و ابلاغ شده و در زندگی ما در حال تجربهشدن است. از طرفی نفت که انصافاً در گذشته ارزان فروخته و اسراف میشد، امروزه قیمت تا حدودی مناسب را پیدا کرده که میتواند از ما و کشور پشتیبانی کند. شما محاسبه کوچکی کنید و خودمان را با پاکستان یا ترکیه مقایسه کنید.
ترکیه بدون نفت اقتصاد خود را میگرداند، ما حدود صد میلیارد دلار از گاز و نفت به اقتصاد خود تزریق میکنیم. چرا باید مساوی باشیم؟ چرا باید شبیه هم باشیم؟ آنها این صد میلیارد را باید با فروش صدها میلیارد کالا به دست بیاورند، ولی ما این صد میلیارد را از جیب کشورمان برمیداریم. شاید ظلم است که از حق نسلهای آینده برداشت و امروز مصرف میشود و آن هم مسرفانه و انگار قسمت زیاد آن دود میشود و محیط را ضایع میکند.
به هرحال در کشوری با این امکانات، با این وسعت، لولههای گاز را تا مرزها بردهایم و امروز بحث گازرسانی به روستاها مطرح است. کدام کشوری با این وسعت در دنیا میتواند و این ظرفیت را دارد که انرژی آسان، ارزان، خوب و سالم را در سراسر کشور پخش کند و هرکس احتیاجی به انرژی دارد، از آن استفاده کند؟ ولی متأسفانه ما برای تضییع انرژی و برای اسراف و تبذیر استفاده میکنیم که بیش از اسراف است. الان این مسائل وجود دارد. در چشمانداز همه این مسائل دیده شد. رشد مشخص شد که باید سالانه حدود هشت درصد رشد داشته باشیم متأسفانه بعد از ابلاغ چشمانداز توسط رهبری که حدود یک یا دو سال از آن میگذرد، به جای اینکه رشد شش و نیم درصدمان به هشت و نیم برسد، به پایینتر برگشته است که این عقبگرد است و پیشرفت نیست.
بنا بود هرسال 10 درصد از وابستگی اقتصاد به درآمدهای نفتی کم شود. سیاست چشمانداز این است که کشور و اقتصاد را از وابستگی به نفت، سالی ده درصد نجات دهیم، ولی تحقیقاً بیش از ده درصد در هر سال وابستگی ما بیشتر شد و الان بیش از چهل میلیارد دلار بودجه را از نفت مینویسیم و بعد هم از ذخایر ارزی برمیداریم. وابستگی روز به روز بیشتر میشود.
الان داریم در جهت عکس حرکت میکنیم. بنا بود در این چشمانداز سالی ده درصد کارهای کشور از دولت گرفته شود و به بخش خصوصی داده شود و بخش خصوصی بزرگ و بخشهای دولتی کم شود که در حال حرکت معکوس هستیم. دولت درحال بزرگتر شدن است. اینها شاخصهای اساسی است. در شاخصهای ریزتر هم که وارد شویم، همین مسائل اتفاق میافتد.
بنابراین من فکر میکنم یکی از وظایف بسیار مهم دولت، مجلس، دانشمندان و دانشگاهها این است که چشمانداز را با عقبهاش مطالعه کنند. شما ده یا دوازده بند این چشمانداز را میبینید، شاید چندین کتاب عقبه داشته باشد. همه این کلماتی که در این چشمانداز میبینید، چند صفحه تحلیل، توجیه و استدلال دارد و آمار و ارقام پشت آنهاست. با این دید وارد میدان شوید.
همین بحث خوب کشف و حل مسأله را دنبال کنید و کمیسیونها و همه اعضای مجمع برای همکاری حاضریم و در خدمت شما هستیم. ما منتظر بودیم و ابلاغ کردیم و خواستیم همه استانها برای خودشان، به ما برنامه بیست ساله بدهند که استانشان کجاست و به کجا میخواهد برسد و چه چیزهایی دارند و چه ندارند. وزارتخانهها باید اینکار را انجام دهند. همه باید مشخص باشد. وزارتخانههای آموزش و پرورش، آموزش عالی، بهداشت و درمان، نیرو و غیره باید برنامه بیست ساله خود را مشخص کنند و نوروز به نوروز به ما نشان بدهند و بگویند مثلاً ما یک بیستم جلو رفتیم و آنهایی که جلوترند، پاداش بگیرند و آنهایی که عقبترند، تنبیه و مجازات شوند. باید چنین جریانی به وجود بیاید.
بخشی از مقالاتشما را که خواندم، متوجه شدم که دارید اجرایی و عملیاتی فکر میکنید و انشاءالله عمل صالح را در اجرای اهداف صالح و سیاستهای مشخص شده و استراتژیهای دیده شده نشان بدهید که جنبش نرمافزاری معنای واقعی خود را پیدا کند. من شما را به خدا میسپارم و برای برکت بیشتر اجلاس شما دعا میکنم.
والسّلام علیکم و رحمه الله