بسمالله الرحمن الرحیم
الحمدالله و السلام علی رسولالله و آله
از برنامه با صفایی که در دفتر تبلیغات تشکیل شده و آقایانی که محبت کردند و حضور پیدا کردند، صمیمانه تشکر میکنم. شاید انتظار بود که من در اینجا بحث علمی در مورد تفسیر و قرآن عرض کنم. فکر کردم اگر وارد بحث شوم، ناتمام بماند. لذا مقداری از بحثهای جنبی کار را عرض میکنم.
بعضی از آقایان اشاره فرمودند که این کار ریشه در حالات زندان دارد و درک درستی بود. البته تفکر آن برای قبل از زندان است، اما شروع و تصمیم کار از زندان بوده است. قبل از اینکه این اثر تهیه شود، به چهل تا پنجاه سال پیش برمیگردد. خیلی احتیاج داشتیم که برای مسائل فراوانی که در سطح جامعه بود، از قرآن استفاده کنیم. امکان مراجعه به قرآن در این حد بود که یکبار قرآن را بخوانیم تا نظر قرآن را در مورد موضوع خاصی بدانیم. مسائل قرآن تفکیک نشده بود و حقیقتاً جای یک گله تاریخی از مسلمانان درگذشته است که برای متنی به این عظمت، چنین کاری نکردند. متنی که از سوی خداوند توسط جبرییل و با قلب پیامبر (ص) برای بشر هدیه آمد. ضمن اینکه در تفسیر و نگهداری و تجوید خیلی کار شده که آسان در دسترس همه قرار گیرد، متأسفانه که این کار نشده بود. دیگران کارهای ناقصی کرده بودند که المعجم از جمله آن است. تفسیر الایات که بسیار مختصر بود و در هر موضوعی که میخواستیم به قرآن مراجعه کنیم، مجبور بودیم یک مراجعه سراسری به قرآن داشته باشیم تا بتوانیم نظر نهایی قرآن را داشته باشیم.
برای ما طلبهها عیبی بزرگ و مشهود بود و همیشه آرزو داشتیم کسی این کار را انجام دهد. فکر نمیکردم این مسئولیت بزرگ به دوش یک طلبه مثل من که کم سواد و کم ظرفیت بودم، بیفتد که افتاد و خداوند این توفیق را داد.
نکته بسیار جالبی که برای خودم است، اینکه کار در سختترین حالات زندان انتخاب شد. برای بار پنجم که بازداشت شدیم، در کمیته مشترک بودیم که بدترین زندان رژیم شاه و تاریخ بوده است. الان حتی گوانتامو هم مثل زندان کمیته نیست. خیلی بد بود. وقتی که من در انفرادی بودم و هیچ امکانی نبود، آرزویی داشتم و نتوانسته بودم انجام دهم و همچنان روی قلبم سنگینی میکرد. حالتی بود که احتمال اعدام برای من خیلی جدّی بود. بازجوها هم این مسأله را به من گفته بودند. ولی باید به آن آرزو عمل میکردم. خیلی دلم میخواست به آن عمل کنم. قلم و کاغذ نداشتم. کمیته آن روز الان موزه شده است. با ذهنم شروع کردم، چون بخشی از قرآن را حفظ بودم و شروع به مطالعه آیات بدون یادداشت کردم. تا ببینم از هر آیه چه میفهمم. از اول قرآن شروع کردم، روی اولین آیه در تابلوی ذهنم فکر کردم و چند مضمون از آیه فهمیدم که درحافظهام بایگانی شد. آیه بعدی و آخرین آیهای که در مدت یک ماه رسیدم یا ابراهیم ربه بلکات بود. اینها در خاطرم بایگانی بود. زندان ما تمام شد و به زندان اوین رفتیم. فکر میکنم خداوند آن اوضاع را در زندان بخاطر قرآن فراهم کرد. زیاد دعا کرده بودیم، رژیم به فکر افتاد که شخصیتهای روحانی مبارزه را دلجویی کند. شاید کمک کنند که مشکلات آنها حل شود و به فکر نجات بودند. لذا ملاطفت کردند و عدهای از دوستان در زندان اوین جمع شدیم که حیاط و اتاقهای بزرگی داشت. توانستیم تفسیر و کتاب بیاوریم و بلافاصله هم من کار یادداشت را شروع کردم. آنهایی که در ذهنم تابلو شده بود، دوباره آیات را خواندم و تفسیر مجمعالبیان را داشتم و بعد تفسیر المیزان را هم آوردند. شیوه کار اینجوری بود که تعهد کرده بودم هیچ کاری را مقدم بر قرآن و این هدفی که دارم قرار ندهم، وقتی که برای نماز صبح بلند میشدیم تا نزدیک ظهر این کار را انجام میدادیم. خیلی هم آسان شده بود. وقتی آیهای را میخواندم، برای فهم آن از تفسیر استفاده میکردم، سریعاً در لوح خاطرم آن نکاتی که از آیه میشد فهمید، نقش میبست. حدود ده، پانزده، بیست مورد میشد که آنها را در یک ردیف کنار دفترم یادداشت میکردم و جملهای هم جلوی آن مینوشتم که خیلی صرفهجویی بود. مثلاً چهار کلمه در یک جمله نوشته میشد همان چهار نمایه بود که کنار یادداشتم بود. مثلاً اگر صبر و احتمال و دخالت به یک آیه مربوط میشد-، در کنارش بود. اکثر وقتی که در مورد آن صرف شد، موقعی بود که احتمال اعدام برای ما زیاد بود. لذا هیچ چیز از دنیا برای ما مطرح بود و آنچه که مطرح بود، یک کار نشده در مورد قرآن بود که باید انجام میشد میگفتم شاید من انجام دهم.
تقریباً دو سال و نیم طول کشید و شروع به تنظیم کردم که فصل، فصل کنم، هدف اولی که تا به حال نشده و هدف تازه دارد اجرا میشود، کلید قران بود. از دفتر تبلیغات تقاضا دارم که خیلی جدی دنبال آن هدف باشند. هدف نهایی من تفسیر موضوعی قرآن بود. البته مقداری از آن تبعی است، هدف متن این بود که هرمطلبی از قرآن، راجع به هر موضوعی که هست، مشخص و تنظیم شود. چه از صراحت و ظهور آن و چه از تأویل و تفسیر مفسران و چه از ارتباطات آیات و برداشت آیات که آیتالله معرفت از تأویل و بطن تعبیراتی را گفتند که اینها در ذهن ما بود که بالاخره بتوانیم این پیام را از قرآن بفهمیم و این موارد مشخص شود.
چیزی که در همه کتابخانههای دنیا جایش خالی است، بعد از آن چیزهایی مثل قاموس قرآن و ... نوشته شده، ولی کامل نیست. چیزی که دنبالش هستیم فرهنگ قرآن است که در مرکز قرآن آن را انتخاب کردند و من هنوز روی کلید قرآن تکیه دارم. چون قرار شد آنها کار را دنبال کنند و شورایی تصمیم بگیرند و نظر من هم به عنوان یک رأی محاسبه شود و نظر اکثریت لحاظ شود. همین باعث شد که مقداری از یادداشتهای من در این تفسیر نیاید. وقتی که از زندان آزاد شدم، به شهید مطهری گفتم هرچه که در قرآن هست در این بیست دفترم هست. ایشان گفتند نمیشود. من گفتم شما بیایید چیز جدیدی پیدا کنید و ما امتحان میکنیم. ایشان در خانه من بودند و من دفتر را به ایشان دادم و ایشان چند جا آیات قرآن را نگاه کرد و گفت من نتوانستم چیزی اضافه کنم.
البته جای چیزهایی خالی است و قرار است آقایان زحمت آنها را بکشند که بحث تخصصی است. علومی در قرآن هست، مثل روانشناسی، جامعهشناسی که ما مضمون آیه را نوشتیم، اما ممکن است مجموعه آیات در بحث جامعهشناسی و یا روانشناسی و امثال اینها مثل اقتصاد باشد. این بحثهای مهمی است که از نتیجه علوم امروزی حاصل میشود. مقداری از آن آمده است و گروههایی تشکیل شده که باید این کار انجام شود.
یکی از کارهای مهم فرعی که بعداً به کارهای مرکز اضافه میشود، رشتههای تخصصی است که باید از این موضوعات درآید. موضوعی بود که ساواک نمیتوانست روی آن حساس باشد. ما کاری نکرده بودیم که آنها از لحاظ سیاسی نگران باشند. ولی شیوه آنها در گذشته این بود که هر وقت به ما یورش میآوردند، هرچه در خانه ما بود و هر یادداشتی داشتیم، میبردند تا شاید از آن چیزی بفهمند. من احتمال میدادم این دفاتر مرا مصادره کنند، چون میدیدند که مینویسیم و یادداشت میکنیم، کار ریسکپذیری بود. همسرم که به ملاقات من میآمدند، چادر داشتند و من هم با عبا به ملاقات میرفتم. یکی از امتیازاتی که به ما داده بودند، ملاقات حضوری بود. ما این مطالب را به دست ایشان میرساندیم و آنها هم با شجاعت آن را بیرون میبردند. اواخر وضع زندان خوب شد و مانعی نبود و بقیه را خودم آوردم. این یک کاری است که در مقدمه کتاب نوشته شده است و الان مطلبی را که به تاریخ حوزه مربوط میشود، خدمت شما عرض میکنم.
وضع ما در آنموقع برای کار و یادداشت و تبلیغ چگونه بوده است و این کار من محصول آن وضعیت است. اینگونه برای کار کردن ابتکار کرده بودیم. از همین نوع است، یعنی نوشتن فهرست و نمایه و وارد کردن مطالب متون اسلامی- چه روایات، چه قرآن، چه نهجالبلاغه و چه سایر متون - که الحمدلله انجام میشود. ما آن موقع گرفتار معیشت سخت طلاب خصوصاً طلاب مبارز بودیم، دورهای بود که رژیم از هرکسی که ذرهای ناراحت میشد، او را ممنوعالمنبر و بازداشت میکرد معمولاً زندگی طلبهها به منبرهای آنها وابسته بود و اگر منبر نمیرفتند، با شهریه نمیتوانستند زندگی کنند، گاهی فراری میشدیم، گاهی تبعید بودیم. فکر کردیم وسیله ارتزاقی داشته باشیم و راهی را برای تحقیقات جدید در حوزه باز کنیم که همان نمایهسازی و موضعگیری متون بود. خودم که جزو ممنوعالمنبرها بودم، متولی شدم، با امکانات شخصی و کمک دوستان، چند متن را برای این کار انتخاب کردم. یکی نهجالبلاغه و دیگری زندگی ائمه بود که از کاهلی حوزههای ما در طول تاریخ و زمان است که زندگینامه مطلوب برای ائمه ننوشتیم. چیزهای متفرقه و اسناد هست، ولی کار جامع برای ائمه نکردیم. به فکر افتادیم که زندگینامه ائمه را آنچه که روز میپسندد و متناسب با روز است، تهیه کنیم.
به فکر موضوعبندی نهجالبلاغه افتادیم که دو خاصیت داشت که کارهایی از این قبیل انجام شود. قرآن مد نظرم بود که قبل از زندان من عمل نشد که خودم کردم که وسیله معاش شد. به هریک از آقایانی که مشکل پیدا میکردند، ساعتی پنج تومان میدادیم که کافی بود و روزی پنج شش ساعت کار میکردند و زندگی آنها با این مبلغ تأمین میشد و آنها برای ما یادداشت میآوردند. زندگی ائمه را به عده زیادی از فضلای حوزه دادیم و مجموعهای در آمده و بخش کمی از کار انجام شد. آن موقع چهارده معصوم را چهارده فصل کردیم و برای هر فصلی ده، بیست عنوان نوشتیم که این موارد را میخواهیم تحقیق کنیم. آقایان تعداد عناوین را بیشتر کردند و مشغول تحقیق هستند.
یکی از کارهای مهم انقلاب اسلامی و حوزهها است که ائمه (ع) را درست معرفی کنند. دویست و پنجاه سالی که ائمه ما در سختترین شرایط کار کردند و تاریخ اسلام و تمدن مسلمین شکل گرفت و آنها خودشان منبع بودند و منابع دست اول را هم در اختیار داشتند، خیلی مهم است. آنها خیلی زحمت کشیدند و خداوند آنها را به الطاف خاص خود میرساند، ولی ما باید در زمان خودمان یک نوع کار دیگری انجام دهیم.
به هر حال شما الان حوزه را با آن زمان مقایسه کنید. من قبل از اینکه وارد این بخش از کار شوم، در آن زمان مکتب تشیّع را منتشر میکردم و با علمای اهل قلم و فکر مناسب روز سر و کار داشتم و میدیدم که معیشت آنها چقدر به سختی میگذرد.
فحول علمایی را که شما الان آنها را به عنوان بزرگان تاریخ اخیر میشناسید، برای معیشت خودشان مشکل داشتند و برای حقالاجره چیزی که مینوشتند مباحثه میکردند. مثلاً از فلان شخصیت میخواستیم مقالهای ده صفحهای بگیریم، اینکه صد تومان بدهیم و یا کمتر و بیشتر بحث داشتیم. آیتالله علامه طباطبایی به آثار و نوشتههایشان وابسته بودند و زندگی ایشان از این طریق تأمین میشد. برخی بودند که میتوانستند مجانی بنویسند. ولی روحانیت نمیتوانست چنین کاری بکند. چون معیشت رو به این کار بسته بود. از آنجا به نکته بعدی منتقل شده بودیم که از این موقعیت و ظرفیت استفاده کنیم و این نیاز را با نیاز جامعه و تاریخ و مبارزه به هم پیوند دادیم و تفکر نمایهسازی و موضوع سازی آغاز شد که ادامه و نتیجه آن تفسیر راهنما است. البته تفسیر راهنما متنی دارد و از اول نظرمان چاپ تفسیر نبود. از ابتکارات آقایان است. ما به دنبال فرهنگ قرآن بودیم و الان هم بیشتر به این اهمیت میدهم. مطالبی که در تفسیر داریم، در تفاسیر دیگر هم یافت میشود. اینگونه نیست که ما چیزی را ابداع کرده باشیم. همان مطالب است که با نظم و مطالب فارسی بیان شد. ولی چیزی که نبود، فرهنگ قرآن است. الان تا جلد سوم را منتشر کردند و مجلدات بعدی هم به سرعت منتشر میشود. الان هریک از این موارد را که بخواهید تفسیر موضوعی بنویسید، همه چیز آماده است. برای تفسیر موضوعی واقعی همه چیز در یکجا جمع هستو بقیه کار بستگی به روحیه خلاق نویسندگان بعدی دارد که به آن شکل دهند و مطالب قرآن را در یک شیوه ارزشمندتر و جامعتر و با اجتهاد قویتری در جامعه مطرح کنند که برای این کار راه باز است.
من فکر میکنم ترجمه عربی فرهنگ قرآن، اهمیت بیشتری نسبت به ترجمه فارسی دارد. چون کتابخانههای همه دنیای عرب تحقیقاً به آن نیاز دارد و به دنبال آن خواهند آمد. محققانی که بخواهند راجع به قرآن چیزی بفهمند، به آن نیاز دارند. زبانهای اردو هم به آن نیاز دارند. به هرحال این زحمتی نیست که تنها من آن را انجام داده باشم. من بخشی از آن را در طول دو تا سه سال کار متمرکز انجام دادم، بعداً حدود صد نفر درگیر این کار شدند و حقیقتاً هم آن را تکمیل کردند.
تحقیقات اضافی شد، تفاسیر دیگر و روایات مطالعه شد. من فقط روایات تفسیر المیزان و مجمعالبیان را دیده بودم، ولی آقایان تحقیق وسیعی روی روایات انجام دادند. چیزهای زیادی به ذهن آنها رسید. اگر بخواهند حق آقایان و حق نویسنده اول را جدا کنیم، انتشار متنی است که من با متن خودم نوشتم، آقایان هم تنظیم کردند که دو جلد بزرگ شد. آنها اصلاح نشده است و فکر میکنم برای سندیت ارزش تاریخی دارد که آنها چاپ و در اختیار گذاشته شود، آن موقع معلوم میشود که کار گروه محققی که کار تفسیر راهنما را تکمیل کردند، چقدر ارزشمند بوده است و کاری که من کردم چقدر ارزش داشته و اینها از هم جدا میشود! چیز بسیار خوبی است و فکر میکنم روزی این کار را انجام دهیم. دائره المعارفی که دارید مینویسید از همین سرمایه استفاده شده و فکر میکنم یکی از کارهایی است که حوزه و تاریخ شیعه را از لحاظ قرآن که ضعف داشتیم، غنی میکند یکی از مزایای حوزههای اهل سنت برما این بود که آنها حداقل در سطح ظاهر به قرآن بیشتر توجه میکردند.
ولی با این کارهایی که در حوزه میشود و علمای زیادی به تفسیر میپردازند - پیش قراول همه ما مرحوم علامه طباطبایی میباشند که ایشان پایهگذار این حرکت در حوزه بودند- در آینده نشان میدهیم که شیعه خیلی توجه به قرآن داشته و باید آثار خود را به دنیا ارائه دهیم.
در مجموع الان آنچه که در دفتر تبلیغات به عنوان مرکز مطالعه و فرهنگ قرآن شکل گرفته و با این کتابخانه تخصصی و دانشمندان ورزیده و با تجربه کاری، باید به عنوان یک سرمایه بزرگ برای آینده توجه به قرآن استفاده کنیم و این سند جاویدان آسمانی را که به ما هدیه شده، قدرشناسی کنیم و به بشریت این امکان را بدهیم که از دیدگاه اهل بیت که به عنوان عدل قرآن شناخته و معرفی شدند و مفسر واقعی قرآن و مبیّن آن هستند از آن استفاده کند. من این وظیفه را جزو مهمترین وظیفههای خودمان در تاریخ فعلی میدانم.
باز هم از عواطفی که ابراز کردید، از دفتر تبلیغات، از محققان و از عنایتی که آیتالله معرفت و برادر بزرگوارمان آقای محامی و آقای بوشهری نسبت به بنده ابراز فرمودند و تلاشی که جناب آقای ربانی برای اداره این مجموعه میفرمایند و تلاشهایی که شخصیتهای قبل مثل آقای جعفری، مرحوم عبایی که ما با ایشان و دوستان ایشان کار را شروع کردیم، تشکر میکنم. اولین ملاقات ما با آقای عبایی، آقای ایازی و برخی از دوستان بود. از زندان که خارج شدم، اول آن را به رادیو و تلویزیون دادم که استفاده کنند و آنها توانستند آن را تفکیک کنند که کار خوبی بود. بعد آن را به روزنامه حزب جمهوری اسلامی دادم که نتوانستند استفاده کنند. بعد آیتالله جنتی به سازمان تبلیغات گفتند که کاری در این خصوص بکنند که نتوانستند. آقایان شروع کردند و با طرحی که ارائه دادند دیدم درست است و همان چند ماه اول معلوم شد مسیر درستی است. خداوند کمک کرد و بنام حوزه علمیه قم این اثر بزرگ خلق شده و بنده هم یکی از کسانی هستم که در این کار سهم دارد.
والسلام علکیم و رحمه الله و برکاته