سخنرانی
  • صفحه اصلی
  • سخنرانی
  • سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در مراسم عزاداری به مناسبت شهادت حضرت فاطمه زهرا(س)

سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در مراسم عزاداری به مناسبت شهادت حضرت فاطمه زهرا(س)

  • تهران - مجمع تشخیص مصلحت نظام
  • دوشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۴
نگاهی تحلیلی به آخرین روزهای عمر پیامبر(ص)/ نقش حضرت علی(ع) در اسلام/ حضرت زهرا(س) غمخوار پیامبر(ص) در همه مراحل اسلام/ شخصیت‌های علمی حضرت زهرا(س)/ شرایط مدینه در سالهای پس از رحلت پیامبر(ص)/ ماجرای فدک/ نقش حضرت علی(ع) در تدوین قرآن/ راز و رمز سخنرانی حضرت زهرا(س) در مسجد مدینه/ شهادت مظلومانه حضرت زهرا و گمنامی ایشان در بقیع/ تأکید دلسوزان اسلام بر وحدت شیعه و سنّی/ ناعقلی مسلمانان در دامن زدن به اختلافات تاریخی/ انذار بزرگان شیعه به تندروها/ ضرورت استفاده از معارف اهل بیت(ع) برای اداره جوامع اسلامی/ اوضاع غم‌انگیز اقلیت شیعه در کشورهای اسلامی/ حاکمیت وهابیون در عربستان/ گناه تفرقه‌انگیزی در کشورهای اسلامی

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله والسّلام علی رسول الله و آله

به مجلس حضرت زهرا(س) خیلی خوش آمدید. از جناب آقای رستگاری و مداح با حال، با شعور و دلسوز اهل بیت(ع) تشکر می‌کنیم. فرصتی نیست که یک بحث اساسی مطرح کنم، جز درباره خانه مقدس پیغمبر(ص) و آنچه بعد از رحلتشان اتفاق افتاد.

از همان لحظاتی که معلوم شد پیامبر(ص) به خاطر آن بیماری از دنیا خواهند رفت، شروع شد. خصصین خانه می‌دانستند و فهمیده بودند. بیرونی‌ها هم از اظهار گذشته پیامبر(ص) مطلع بودند. آن خانه «بیت الاحزان» شده بود. چون پیامبر(ص) را از دست می‌دادند که همه چیز مسلمانان بود. دلشان فرودگاه نزول جبرئیل بود که می‌آمد و پیام خداوند را به مردم می‌رساند و پیامبر(ص) به مردم منتقل می‌کردند.

در مدینه، فرزندان، اهل بیت، مخصوصاً زهرا(س) که عزیزترین شخصیت یثرب بودند، اسلام را نشر می‌دادند. عده‌ای هم بودند که اگر چه پس از سال‌ها مبارزه و جنگ با پیامبر(ص) تسلیم شده بودند، ولی درصدد برنامه‌ریزی بودند تا از دستگاهی که خداوند توسط پیامبر(ص) برای بشریت و برای نجات مردمی که در جاهلیت صرف گرفتار بودند، آورد، انتقام بگیرند. زندگی رقت باری داشتند که پیامبر(ص) آنها را احیا کرد، آموزش داد و از بت‌پرستی به خداپرستی رساند. جای متروک دنیا را به عنوان مرکز حرکتی قرار داد که نشان داده بود به سرعت دارد در دنیا حضور پیدا می‌کند. قدم به قدم معموره دنیا را فتح می‌کرد. در چنین شرایطی، عده‌ای که طبعاً بیشتر اهل دنیا بودند و برنامه‌ای برای توسعه، قرآن، معنویت و نجات بشریت از لجن‌زار جاهلیت نداشتند، برنامه خودشان را دنبال می‌کردند. انصافاً در آن مقطع خیلی بی‌صفایی شد.

علی ابن ابیطالب(ع) هیچ عیبی نداشت که به خاطر آن مردم از ایشان گریزان باشند، جز اینکه برای اجرای قرآن و اسلام و برطرف کردن خطر از امت اسلامی، شجاعانه و بدون توقع، هر چه داشت، در طبق اخلاص گذاشته بود و جهاد می‌کرد. هر جا دشواری پیش می‌آمد و دیگران نمی‌توانستند برطرف کنند، جای حضور حضرت علی(ع) بود که دعوت می‌شد.

در اکثر جنگ‌‌ها این‌گونه بود. در بدر که اولین جنگ بود، درخشید و قهرمانان نامدار بدر را از میان برداشت و آن پیروزی را نصیب مردم کرد. در جنگ احد 70 جراحت خطرناک برداشته بود، ولی تا نفس داشت، نگذاشت پیامبر(ص) را از بین ببرند که می‌خواستند از بین ببرند. در بقیه جاها هم ـ شما می‌دانیدـ هر جا حضور حضرت علی(ع) لازم بوده، برای دفاع از مسلمانان حاضر بود و بن‌بست‌ها را می‌شکست و مشکلات را از سر راه بر می‌داشت.

در این میان حضرت زهرا(س) خیلی جوان بود. ایشان به یک قول 18 سال و به قول دیگری 25 سال داشتند که به شهادت رسیدند. سن ایشان حدوداً همین‌قدر بود. در دوران حیات پدرشان، 10 سال در مدینه بودند که پیامبر(ص) شرایط مکه را نداشت. تمام زجر بود. از خانه که بیرون می‌آمدند، از بالای بام‌ها بر سرشان خاشاک می‌ریختند و در راهشان خار می‌پاشیدند و سنگ می‌زدند.

حضرت زهرا(س) با سن کودکانه از پدرشان طرفداری می‌کردند و زخم‌های پدر را پانسمان می‌کردند. معلوم است که چقدر رجز می‌کشیدند و چقدر مشکل داشتند!! وقتی پیامبر(ص) مجبور شدند از مکه بیرون بروند، نمی‌توانستند حضرت زهرا(س) را با خودشان ببرند. چون مخفیانه و با هدایت الهی می‌رفتند. حضرت زهرا(س) در مکه مانده بودند و علی‌ابن ابیطالب(ع) که هنوز خیلی جوان بود، فواطم را از مکه به مدینه منتقل کرد. پیامبر(ص) تا زمانی که آنها نرسیده بودند، وارد مدینه نشد. بیرون مدینه منتظر بود تا مسافران عزیزانی که مانده بودند، بیایند که با هم بروند. با خوف، ترس، نگرانی و مشکلات راه می‌رفتند.

خداوند مقامی به حضرت زهرا(س) داده بودند که پیامبر(ص) فوق‌العاده به ایشان احترام می‌گذاشتند. احترامی که در خانه بزرگان معمول نبود که شخصیتی مثل پیامبر(ص) که گل سرسبد همه بشریت از آدم تا قیامت هستند، دست دخترشان را ببوسند و برای ایشان «فاطمه امّ ابیها» تعبیر کنند. هر وقت دلشان در مسایلی که بر مسلمین می‌آمد، می‌گرفت، به خانه فاطمه(س) می‌رفتند و آرامش کسب می‌کردند.

این زن جوان، بجز شوهرشان علی(ع) و پدرشان، پیامبر(ص) عالم‌ترین شخصیت‌ اسلام بود. هنوز موفق نشدیم نعمت آثار علمی و غیبی حضرت زهرا(س) را ببینیم. آن کتابی که بین ائمه(ع) مشهور بود و مثل میراث نبوّت به هر امام بعد از امام دیگر می‌رسید و امروز در اختیار حضرت حجت(عج) است. کتابی که مملو از اسرار تاریخ، از گذشته، آن روز و تا آینده مسلمانان و اسلام است.در خانه کوچک و محضرشان، جمعی کوچک، علی(ع)، فاطمه(س)، حسن(ع)، حسین(ع)، زینب(س) و احتمالاً کلثوم(س) و یک مستخدمه به نام فضه بودند که خودشان از بزرگان مسلمانان در تاریخ اسلام است. فضای شیرین اسلامی و انسانی داشتند که در نزدیکترین جای زمین به آسمان زندگی می‌کردند. با رفتن پیامبر(ص) شمع آن خانه حضرت زهرا(س) بود.

شرایط سیاسی به گونه‌ای شد که مردم خیلی جرأت نمی‌کردند و یا نمی‌خواستند. نمی‌دانم چه بود. حتی آنهایی که خیلی نزدیک بودند، یعنی انصار و مهاجرین هم حمایت نمی‌کردند. فضای مرعوب شده مدینه به گونه‌ای بود که ارتباط با خانه علی(ع) سخت بود. اگر نیازی بود، زهرا(س) شبانه به در خانه آنها برای پیدا کردن شاهد جهت ادعای حق خود می‌رفت. البته آن حضرت نه به «فدک» احتیاج و نه به دنیا دلبستگی داشت، ولی هدیه‌ای بود که خدا به او داده بود. خیلی از تفاسیر می‌گویند آیه «ذوالقربی حق» درباره واگذاری فدک است. حضرت زهرا می‌خواستند با درآمد فدک به نیازمندان رسیدگی کنند. آن قطعه با تعبیر «حوایط سبعه» به حضرت زهرا(س) واگذار شده بود. ظاهراً یک یهودی بعد از اینکه مسلمان شد، هفت باغ را به حضرت فاطمه(س) واگذار کرد. یعنی به پیامبر(ص) داد که به زهرا(س) داده شد.

ما می‌دانیم که آنها نه علاقه‌ای به مال دنیا داشتند و نه به فکر آن بودند. ولی در این ماجرا اسراری هست که بعدها در تاریخ کم‌کم روشن شد. اگر آن آموزش پیامبر(ص) و آن تربیت الهی نبود که حتی دل اطفال این خانواده را مملو از صبر کرده بود، تحمل آن مسایل سخت بود. خیلی چیزها را می‌دیدند که ما نمی‌بینیم. چیزهایی برای آنها مکشوف بود که چشم ما نمی‌تواند ببیند.

شمع بزم آن خانه زیبا و پر محبتی که محورش حضرت زهرا(س) بود، خاموش شده بود. حضرت علی(ع) ناچار، پرستاری بچه‌ها را به عهده گرفت. البته خانم‌هایی بودند که کمک می‌کردند، ولی دل بچه‌ها بیشتر به پدر و مادر نزدیک است.

کارشان جمع‌آوری تکه پاره‌های قرآن بود که در سال‌های نزول قرآن به خط خودشان نوشته بودند. روی استخوان، روی پوست، روی چوب و روی هر چیزی که آن موقع‌ها معمول بود، می‌نوشتند و در جایی محفوظ بود. می‌بایست آنها را تنظیم کنند تا کتاب خدا را با همان شیوه و براساس تاریخی که نازل شده بود، جمع‌آوری کنند. البته از ایشان نپذیرفتند. ایشان عبا را به دوش نگرفت تا کار تدوین قرآن را تمام کرد. نمی‌خواهم بگویم، قرآنی که داریم، غیر از آن است. همه آیات محفوظ است. عقیده ماست که خداوند قرآن را حفظ کرده است. اما آنچه حضرت علی(ع) جمع کرده بود و حضرت زهرا(س) هم یک مدت به ایشان کمک می‌کردند و بعدها به تنهایی جمع می‌کردند، براساس نظم نزول و با حواشی تنظیم کرده بود که الان آن قرآن از دسترس ما خارج است و نداریم. البته آثاری معروف به خطّ حضرت علی(ع) است، ولی آن، همین قرآن است که به خط ایشان مکتوب شد و الان هست. نمی‌دانم چگونه است، ولی می‌دانم علی‌ابن ابیطالب(ع) آن را با سبک و ترتیبی که بر پیامبر(ص) نازل می‌شد، تنظیم کرده بود. البته دنیا به این زودی‌ها برقراراست و ما نمی‌‌دانیم آخر دنیا چه زمانی است و بالاخره روزی خواهد رسید که هم کتاب حضرت زهرا(س) و هم قرآنی که حضرت علی(ع) تنظیم کرده بودند، پیدا می‌شود که به عقیده ما، آن اثر، قرآن کامل است.

البته زیاد یا کم نشد و اگر تغییری است، در نظم و ترتیب است که فهمش برای مردم آسان‌تر خواهد بود که ما نمی‌دانیم چگونه است. تا زمانی که خود حضرت علی(ع) زنده بودند، هیچ‌وقت اعتراضی به قرآن موجود نکردند و به همین قرآن تمسّک می‌کردند. اگر غیر از این از قول شیعه نقل شود، جفای به شیعه است. تهمتی است که بعضی از تندروها، مثل همین وهابی‌ها و کسانی که الان این‌گونه خونریز شده‌اند، می‌زنند و بزرگ می‌کنند. قبلاً بیشتر یهودیان و دشمنان اسلام این کار را می‌کردند. هنوز ما را متهم می‌کنند که معتقدیم این قرآن تحریف شده است، اما واقعاً معتقد نیستیم.

به هر حال حضرت زهرا(س) بنا نداشتند که در جمعی سخنرانی کنند. چون نیازی نبود و مسایل را خود پیامبر(ص) و خود علی(ع) می‌گفتند. وضعی پیش آمد که ناچار آن سخنرانی عجیب را کردند. واقعاً سخنرانی حضرت زهرا(س) در مسجد مدینه که خوشبختانه آیت‌الله منتظری خوب آن را ترجمه و تفسیر کردند، به گونه‌ای است که هم کلمات، هم آهنگ کلمات و هم ترتیب کلمات به خوبی چیده شده‌اند. خیلی چیزها در آن سخنرانی است. گذشته اعراب جاهلیت را برای جامعه مشخص کرد و گفت: شما این‌گونه بودید و الان این‌گونه شدید. آن ذلّت و وابستگی و این عزّتی که این روزها در اسلام و مدینه است و دنیا نگاه دیگری به ما دارد، چه کسی برای شما آورد؟ پدر من آورد یا پدر شما؟ چه کسی دفاع کرد؟ علی بود یا شما؟ چه کسی مشکلات را رفع می‌کرد؟ علی بود یا شما؟

آن سخنرانی مفصل، مفسّر خیلی از مسایل است. یک خطبه تاریخی است که حضرت زهرا(س) برای مردم گفتند. این مهمترین سند است که حضرت زهرا(س) در تاریخ ثبت کردند. خیلی از دوستان اهل بیت(ع) از گذشته‌ها این خطبه را حفظ داشتند و جزو محفوظاتشان بود و همیشه می‌خواندند و بین خودشان بحث می‌کردند.

به هر حال کار به جایی می‌رسد که یک روز زمانی که حضرت علی(ع) به مسجد می‌رفتند و در بحث‌های حکومتی شرکت می‌کردند، خیلی بی‌وقت که هیچ وقت سابقه نداشت، به علی(ع) خبر دادند که زود خودتان را به خانه برسانید. حضرت توجه کردند و به خانه آمدند و دیدند بچه‌ها ـ امام حسن(ع) و امام حسین(ع) ـ کنار بدن فرسوده مادرشان نشسته‌اند و گریه می‌کنند و اشک می‌ریزند.

به هر حال هر چه بود، حضرت زهرا(س) خیلی زود از دست امت و از آن خانواده آسمانی، آن فرزندان و آن شوهر عظیم‌الشأن گرفته شد. متأسفانه هنوز هم درست نمی‌دانیم قبر ایشان کجاست؟! گاهی می‌گوییم در حرم پیامبر(ص) و نزدیک قبر ایشان است. گاهی می‌گوییم در بقیع است. کسی نمی‌داند.

نمی‌دانم که چه شد قبر حضرت علی(ع) که مخفی بود، بعد از چند قرن پیدا شد و امروز همه می‌رویم و زیارت می‌کنیم، ولی قبر حضرت زهرا(س) را با تردید زیارت می‌کنیم. این دو حالت خیلی تفاوت دارند. در عین حال و با همه این جفاهایی که انجام شد، الان نباید روی مسایل اختلافی حرف‌هایی بزنیم که همدیگر را نفی و دعوا درست کنیم. رهبری هم پریروز در سخنرانی خود، اولین حرفشان این بود و نصیحت کرده‌اند که الان وقت آن نیست که شیعه و سنی با هم اختلاف داشته باشند و با هم بجنگند و همدیگر را مجروح کنند.

قطعاً یکی از آرزوهای دشمنان اسلام، مخصوصاً اسرائیلی‌ها این است که روزی مسلمانان جنگ شیعه و سنی را جدّی بگیرند. همین الان که مسایل بین ما و عربستان یک مقدار تلخ شده که بی‌دلیل است و نباید می‌گذاشتیم این‌گونه شود، دشمنان اسلام دامن می‌زنند که طلیعه یک خطر بزرگ است. اگر خدای نکرده جنگ شیعه و سنی آغاز شود، شیعه بیشتر از اهل سنت ضرر می‌کند. این را مطمئن باشید. چون اگر بتوانیم در ایران خود را حفظ کنیم، شیعیان بقیه کشورها که در همه جا اقلیت هستند، پایمال می‌شوند. دوباره ظلم بزرگی اتفاق می‌افتد. این مقتضای عقل نیست که الان به گونه‌ای رفتار کنیم که ما مسلمانان به خودمان مشغول باشیم و دشمنان ما بهره ببرند. دنیای اسلام همین الان تکه‌تکه است و تکه‌تکه‌تر می‌شود. نباید به اینجا برسد. این قدر مهم است که رهبری پیش از همه مطالب، این حرف را در سخنرانی خود گفتند. قبلاً این‌قدر جدّی نبود، الان جدّی شد.

در عراق می‌بینید که دارند همدیگر را می‌کشند. در بحرین می‌بینید که چه کارهایی می‌شود؟ در یمن می‌بینید که چگونه همه جا دارد خراب می‌شود و مردم قتل عام می‌شوند! در سوریه می‌بینید که چه بر سر مردم می‌آید! در لبنان خطر داریم که دارد پیش می‌آید. در جاهای دیگر، مثل پاکستان که شیعیان جمع می‌شوند، خطر انفجار وجود دارد. آدم‌های شرور وهابی آنچنانی که نمونه‌هایشان داعش، القاعده و بوکوحرام هستند، چه خشمی از شیعه دارند که خودشان را منفجر می‌کنند تا شیعیان را شهید کنند؟!!

الان این مسایل را داریم و عاقلانه نیست که در جلسات، سخنرانی‌ها، کتاب‌ها و مذاکرات خود به این کینه دامن بزنیم. به نفع شیعه نیست. در سفری که چند سال پیش برای زیارت به عتبات رفته بودم، خدمت آیت‌الله سیستانی رسیده بودم که ایشان گفتند: «عدّه‌ای در ایران هستند که همه همّت خود را درگیری با اهل سنت قرار دادند. ما می‌فهمیم که چه بر سر شیعه می‌آید.» چون ارتباط شیعیان خارج از ایران، بیشتر با آیت‌الله سیستانی است. واقعاً چه مشکلی برایشان ایجاد می‌شود! باید مواظب باشید.

همین اخطار را پریروز از زبان رهبری شنیدیم. ولی بعضی از آدم‌ها که خودشان در امنیت زندگی می‌کنند و در سایه انقلاب همه چیز دارند، خیلی آسان به این مسایل دامن می‌زنند. چه نفعی دارد که این کار را بکنیم؟ من هنوز خیلی جوان بودم و عواطف، علاقه و دلبستگی‌ام به تشیّع خیلی شدید بود که به درس آیت‌الله العظمی بروجردی می‌رفتم. ایشان در درسشان می‌گفتند: ما مسلمانان بر سر چه مسایلی با هم دعوا می‌کنیم؟

اگر خلافت است که یک مسأله تاریخی است که تمام شد و دوره آن گذشت. چه فرقی می‌کند که خلیفه اول، دوم، سوم و چهارم چه کسی بود؟ زمان که بر نمی‌گردد. یک چیز وجود دارد که فقط در صلح و آرامش می‌توانیم به آن برسیم و آن، این است که روابط برقرار کنیم تا معارف اهل بیت(ع) مثل معارف دیگران در جامعه اهل سنت مورد قبول باشد. حجیّت حرف ائمه(ع) مهم است. البته در زمان آیت‌الله بروجردی با دارالتقریب که در مصر تأسیس شد، فتوای رئیس الازهر این شد که می‌توان به احکام شیعه هم مثل احکام سایر مذاهب اهل سنت عمل کرد و بگوییم فتاوای شیعه اعتبار دارد.

آن کار پیشرفت خوبی بود که متوقف شد. الان خیلی جاها این حرف را قبول ندارند و حتی شیعیان را مهدورالدم می‌دانند. الان که در ایران حکومت و ارتباطات حکومتی داریم، مصلحت این است که با اهل سنت کاملاً رفاقت و رفت‌وآمد و به آنها احترام کنیم. اهل سنت را از خود ناراضی نکنیم. خلق میلیون‌ها نفر ناراضی در اطراف مرزها و در داخل کشور، به صلاح ماست؟ چه مصلحتی در آن است؟ کسی که با این حرف‌ها از مذهب خود بر نمی‌گردد. نمی‌دانم آقایانی که این‌گونه فکر می‌کنند، چه هدفی دارند؟! بین خودمان دل ما خون است، اما این دل خون را به قیمت خونریزی شیعیان تمام نکنیم. چرا باید این‌گونه باشیم؟ همین الان اکثریت مردم بحرین شیعه هستند، ولی مظلوم مظلوم هستند. می‌توانستیم با هم کار کنیم که کار می‌کردیم. در زمان دولت ما شیعیان خیلی عزیز شدند. هم در عربستان سعودی، هم در کویت، هم در بحرین و هم در دیگر کشورها، شیعیان راحت زندگی می‌کردند و حکومت‌ها به آنها احترام می‌گذاشتند. از صداوسیما برای طرح مسایل خود استفاده و حتی با علمای سنی مناظره می‌کردند. همین الان هم می‌توانیم آن‌گونه رفتار کنیم. چند مذهب سنّی و چند مذهب شیعه داریم که می‌توانیم همه با هم و در کنار هم زندگی کنیم. شرایط زمان ما این است که باید این‌گونه رفتار کنیم.

الان هر لحظه برای مردم عراق نگران هستیم. کاری که در سامرا کردند و حرم آن دو بزرگوار را خراب کردند، خدای نکرده روزی در کربلا و نجف انجام ندهند. همین وهابی‌ها بودند که قبلاً همه عتبات را خراب کرده بودند. سامرا را هم خراب کردند. قبلاً در مدینه خراب کرده بودند. الان که به مدینه می‌روید، می‌بینید که از قبر چهار امام(ع) در آنجا هیچ آثار نمانده است. می‌توانیم این را برگردانیم. من با حکّام سعودی به تفاهم رسیده بودم که در درجه اول آنجا را به صورتی در بیاوریم که پایه‌های گنبد ریخته شود تا مردم که می‌روند، ببینند. سنگ‌های خوبی فرش کنیم. کم کم می‌توانستیم قدم‌های بعدی را برداریم. آنها هم می‌ترسند. خیلی از علمای سعودی از وهابی‌های تندرو هستند که مواظبت می‌کردند.

به هر حال می‌خواهم عرض کنم که دامن زدن به اختلافات نه عبادت است و نه خدا از ما راضی می‌شود که بین مسلمانان تفرقه بیندازیم. راه دیگری دارد. اگر شرایط خوبی داشته باشیم، می‌توانیم مثل بحث‌های علمایی، با منطق و استدلال بحث کنیم. همه اینها استدلال دارد.

به هر حال هنوز این مظلومیت را در دنیا برای شیعه و دوستان حضرت زهرا(س) می‌بینیم. مقداری از ظهر گذشته که می‌بایست نماز را اول وقت بخوانیم. خداوند به شما صبر بدهد و ان‌شاءالله بتوانیم رابطه خود را با اهل بیت(ع) حفظ کنیم.

والسّلام علیکم و رحمه الله و برکاته  

تصاویر ضمیمه