سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در مراسم بزرگداشت شهیدمفتح
بسمالله الرحمن الرحیم
الحمد لله والسلام علی رسول الله و آله
برای ما قابل تصور نبوده که بعد از ربع قرن از شهادت دکتر مفتح در مراسم ایشان شرکت کنیم و صحبت نمائیم، «فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر» که این انتظار برای ما بسیار طولانی شده است.
دوستان بسیار بزرگواری را در یک مقطع فشرده تاریخ از دست دادیم که هر یک از آنها به عنوان یک امت بودهاند. البته خونهای مقدسشان به افکار و آثارشان نورانیت بیشتری بخشید و معنویت آنها را بیشتر کرد و آثارشان را در عمق تاریخ جای داده است.
روزهایی که ستارههای آسمان ما را به سرعت به زمین میکشیدند و آنها را از فضای انقلاب میربودند، روزهای مهم و سرنوشت سازی بود و یکی از تدبیرهای مهم امام راحل این بود که سریعاً به جای آنها افراد دیگری را جایگزین میکردند و نمیگذاشتند دشمن از جای خالی آنها استفاده کند و به نظام و انقلاب ضربه بزند.
امام به ما سفارش میکردند که بدون هیچ معطلی و از طریق افراد شناخته شده جای خالی شهدا را پر کنید و وقتی از مجلس، دولت و قوه قضائیه شخصیتهای مهمی به شهادت میرسیدند، در مدت کوتاهی جای خالی آنها پر میشد. اما آن چیزی که بطور واقعی این فضا را پر میکرد، صفای باطن، آثار ارزشمند و خلوص همان شهدا بود. برای همه روشن است که طراحی دشمنان انقلاب این بود که اگر گروهی از شخصیتهای تأثیرگذار و چهرههای انقلابی را از جامعه بردارند، امام تنها میماند و میتوانند انقلاب را از پای درآورند.
آنها از شهید قرنی شروع کردندو شهید دکتر مفتح چهارمین یا پنجمین شهیدی بودند که به دست منافقان به شهادت رسیدند. موقعی ترورها شروع شد که ضد انقلاب و استکبار و بقایای رژیم سابق فهمیدند که اکثریت با نیروهای خط امام و وفادار به اسلام است و آنها جایی ندارند و فکر میکردند در جامعه دارای موقعیت هستند و مطمئن بودند با تبلیغی اندک فضا را از دست مسلمانان متعهّد و متعبّد خارج میکنند که از جمله آنها منافقین، کمونیستها، لیبرالها و بقایای رژیم و جاسوسان خارجی بودند.
آنها بعد از پیروزی انقلاب و در جهت بدست گرفتن کنترل جامعه تبلیغات وسیعی را شروع کردند. اولین انتخابات و رفراندومی که برای انقلاب برگزار شد، نشان داد همه تبلیغات و هیاهوی آنها دو تا سه درصد مردم را شامل نمیشود، اما مردم علیرغم تبلیغات سنگین آنها بطور یکپارچه به انقلاب اسلامی و قانون اساسی رأی قاطع دادند و دشمنان فهمیدند که دیگر جایی در بین مردم ندارند و مردم نیز انتخاب خود را انجام دادند.
بعد از این، به فکر حذف نیروهای مثمر ثمر و برجسته برآمدند و منافقین و کمونیستها به دلیل شناختی که از نیروها و شخصیتها داشتند، میدانستند به کجا و چگونه ضربه وارد کنند و بدون هیچ درنگی به انجام آن دست زدند و خیلی جبّارانه و سفّاکانه و بدون هرگونه ملاحظهای شخصیتهای بزرگ، تنومند و ریشهدار دوران مبارزات را که به شجره طیبهای تبدیل شده بودند و ریشه در اعماق جامعه داشتند و شاخ و برگ آنها فضای جامعه را پر کرده بود، ترور میکردند و همه آنها را یکی پس از دیگری به شهادت میرساندند و بقول خودشان قصد داشتند انتقام بزرگی از روحانیت بگیرند.
جریانهای ضدانقلاب خیلی خوب فهمیده بودند که روحانیت، مساجد، تکایا، حسینیهها و افرادی که از روحانیت تبعیت میکردند، توانستند این انقلاب عظیم را تا سطح دورترین روستاها، اعماق جامعه و قاطبه ملت برسانند. خیابانهای شهر را غیر از روحانیت و نظرات امام و یارانش، کس دیگری نمیتوانست پر نماید که نمونههای آن را در زندگی دکتر مفتح میبینیم. کسانی که از تاریخ اطلاعی داشتند، میدانستند که مشروطه را روحانیت ایجاد کرد و ضربههای کاری را در جریان تنباکو و قبل و بعد آن به استکبار وارد آورده بود. وقتی روحانیت را در دوران مشروطه از صحنه سیاست حذف کردند، متوجه شدند صحنه سیاست خالی شده و چیزی باقی نمانده است و هر چه میخواستند بر کسانی که در مجلس و دولت بودند، تحمیل و آنها هم امضاء میکردند. لذا فکر کردند راه درست این است که شخصیتهای مؤثر روحانی را از صحنه خارج نمایند و تعداد زیادی را نیز به شهادت رساندند و خسارات زیادی وارد کردند.
اما خونهای مقدس آنها همه این زیانها را جبران کرد. دکتر مفتح یکی از استوانههای دوران مبارزه بودند که چندان اهل پرخاش و تهاجم همانند انقلابیون پر حرارت و با انرژی نبودند، اما خیلی عمیق کار میکردند.
در قم برای تربیت طلّاب و مسائل اجتماعی زمان برنامه میگذاشتند که در آن موقع کار بیسابقهای بود که گروهی از محققین آثار آنها را جمع و تدوین کرده بودند که تا آن موقع معمول نبوده و اکثر طلاب فقط مشغول تحصیل بودند و وقتی کارهایی مثل مکتب تشیّع و مکتب اسلام شروع شد، این کارها نوعی بدعت محسوب میشد.
شهید مفتّح در این مسیر پیشقدم بودند. شهید مفتّح جزو متفکران و پیشگامان وحدت حوزه و دانشگاه بود که با آیت الله بهشتی در مدرسه دین و دانش قم همکاری میکردند و برای تربیـت طلاب مورد نیاز روز، مدرسه شهید حقانی را تأسیس کردند. شهید مفتح در قـم وارد مسائل مهمیشده بود و مدتی ایشان را از قم تبعید کردند و بعد از آن به تهران آمد و سببخیر شد.
مسألهای از زمان آیتاللهبجنوردی وجود داشت که تحصیل طلبهها در دانشگاهها معمول نبوده و طلابی که به دانشگاه میرفتند، شهریه آنها قطع میشد. اما بعد از مدتی عدهای تشخیص دادند که بین حوزه و دانشگاه باید پلی زد. آنها کسانی بودند که در قم با مدرسه دین و دانش ارتباط داشتند و بعد از به تهران آمدند و وارد دانشگاه شدند. آثاری خلق کردند که این آثار در دوران اوج مبارزه در دانشگاهها نمایان شد و نشان دادند که به حقیقت پل میان حوزه و دانشگاه بودند و افرادی که قصد فهمیدن منطق روحانیت را داشتند، از طریق آنها به خواسته خود رسیدند. در ضمن در دانشگاهها نیز اساتید و دانشجویان متدینی بودند که از طرف دانشگاه پل زدند و این پل از دو طرف حوزه و دانشگاه را به هم وصل کرد.
وقتی که ایشان جایگاهی در مسجد جاوید پیدا کردند، این مکان به پناهگاهی برای طلاب و وعاظ مبارز تبدیل شد و این مسجد بعد از سخنرانی مؤثر رهبر انقلاب حضرت آیتالله خامنهای به مناسبت شهادت امام صادق(ع) بسته شد و دلیل آن بحث ریشهای و عمیق ایشان درخصوص تحکیم بنیان مبارزات سیاسی توسط حضرت امام جعفر صادق(ع) بود که موجب خشم رژیم شده بود.
بعد از مسجد جاوید که واقعاً اسم شایسته و با مسمّائی میباشد، عدّهای از نیروهای مبارز و متدیّن مسجد قبا را تأسیس کردند. در این زمان ما در زندان بودیم و خبرها را از طریق ملاقاتها و رسانهها میشنیدیم که در مسجد قبا چه واقعهای پیش میآید.
آخرین ماه رمضان پیش از انقلاب منتظر آخرین خبرهای مسجد قبا بودیم و هر کس که به ملاقات ما میآمد، سوغاتیاش خبری درخصوص مسجد قبا بود. در آن زمان شخصیتهای درجه اول مبارزه در این مسجد سخنرانی میکردند و مردم تا کوچههای اطراف این مسجد تجمع میکردند و از این طریق رژیم را به ستوه آورده بودند و بعد از آن به راهپیمایی عظیم بعد از عید فطر که به پیشنهاد دکتر مفتح بود، منجر شد.
قبل از آن در قیطریه همین کار را انجام داده بودند که بعد از نماز راهپیمایی انجام و رژیم بشدت عصبانی شد و برخورد کرد. نماز عید فطر سال 1357 و حرکت مردم فضا را دگرگون کرد و تعادل رژیم بهم ریخت و بعد از آن علیرغم بیرحمیها و سفاکیهای بسیار نتوانستند تعادل را به رژیم باز گردانند که مدتی بعد خیانت وحشتناک 17 شهریور را مرتکب شدند. اما نتوانستند تعادل را به رژیم برگردانند و ابهت حضور جمعیت میلیونی از قیطریه تا میدان آزادی موجب تغییر بسیاری از مسائل از جمله موجب یأس حامیان و مأموران رژیم و تقویت روحیه مؤمنین و نیروهای انقلاب شد. اتفاق بزرگی بود که سفاکیهای بعد از این حادثه بصورت انفعالی انجام میگرفت.
نزدیک کردن حوزه و دانشگاه عاملی بود که شهید مفتح بیشتر وقت خود را در دانشگاه بگذراند. همانگونه که اولین جلسه را در دانشگاه برگزار کردند و بنده هم جزو سخنرانان آن مراسم بودم. ما بسیار جدی به وحدت حوزه و دانشگاه نگاه میکردیم و الان هم نگاه میکنیم و میدانیم از روز اول که دانشگاه در ایران تأسیس شد، شیاطینی پشت این مسئله بودند که در مقابل حوزههای علمیه که در آن روزگار مرجع علوم بودند، رقیب ایجاد نمایند و دو قشر محقق و دانشجو را از یکدیگر جدا سازند، اما حوزه همیشه در مسیر ارتباط و وحدت گام برداشت و دلسوزان دانشگاه نیز همیشه به این فکر بودند که نباید این قشر و این دو مکان از یکدیگر جدا شوند و جای هیچ رقابتی بین این دو نیست.
حوزهها چارچوب، اساس و اصول انقلاب، حاکیمت اسلامی و زندگی دینی را و دانشگاهها مسائل کاربردی و اساسی اداره زندگی را در چارچوب اسلام و کسانی که دیدگاه اسلامی دارند و برای اسلام فعالیت میکنند، تعیین میکنند.
به تعبیر امروز همانند برنامه و بودجه و یا سیاستهای کلی و سیاستهای برنامهای که در طول یکدیگر عمل میکنند. دانشگاه برای خود رسالت کارشناسی دینی به معنای تشخیص چارچوبها و اصل و راههای اساسی از نظر قرآن و اسلام قائل نیست و اگر قائل است، به عنوان تفسیر و توضیح و اجرای مراجع ذیربط است و حوزههای علمیه نیز هیچوقت در فکر بدست گرفتن قلمرو دانشگاه نیستند. لذا هر کدام دارای سیر خاص خودشان هستند که در یک نقطه بهم میرسند و یکدیگر را کامل میکنند و بر یکدیگر اثر میگذارند.
در آن زمان وقتی بحث وحدت حوزه و دانشگاه مطرح میشد، عدّهای فکر میکردند ما قصد داریم همه چیز را شبیه حوزه کنیم که توضیح دادیم و حتی در زمینهها و شیوههای تدریس و تحصیل باید ترکیبی میان حوصله تحقیق حوزهها و شیوهها و متُدهای درست دانشگاه و نظم حاکم بر آن بوجود بیاید که دانشگاهها ورود و خروج مشخص و دوره و امتحان دارند و در حوزه اینگونه مسائل خیلی کم وجود داشت و الان کم کم در حال درست شدن میباشد.
لذا ما فکر میکردیم که نظم درست و متُدهای دانشگاه به حوزه و شیوههای طلبگی و تحقیق آنها به حوزهها سرایت کند که به نظرم به اندازه کافی روی این مسائل کار نشده، اما پیشرفت خوبی حاصل شده است و باید راضی باشیم.
بنابراین یکی از چیزهایی که موجب شد به سراغ شهید مفتح بروم، همانگونه که به سراغ شهید بهشتی و شهید مطهری رفتم، اینگونه مسائل بود. یعنی آنها هدفگیری خوبی کرده بودند و درست به همان جاهایی میزدند که دشمنان نمیخواستند. اینها خوب میدانستند که کجا را هدف گرفتهاند و دشمنان نیز به خوبی میدانستند که از کجا مورد هدف قرار گرفتهاند.
با این اوصاف و بدلیل حفاظتهای اندک، خسارتهای مهمی دیدیم که بهترین شخصیتهای مبارزه به شهادت رسیدند. هنوز افکار جدایی حوزه و دانشگاه، مثل جدایی دین از سیاست که همیشه از تزهای استعماری بوده، ادامه دارد و هر کس از حوزه و دانشگاه و خارج از آن به این بحث دامن بزند، در خدمت منافع استعمار حرکت کرده است و نفعی برای هیچکس جز دشمنان خارجی ما ندارد که همیشه خواهان این بودند که حوزه و دانشگاه رقیب و در مقابل یکدیگر قرار گیرند.
بنابراین اگر این فکر در گذشته اجرا نشد، امروزه طراحان آن با برنامه، حمایت و تقویت از خارج حرکت کردند تا این برنامه تفرقهافکنانه را اجرا کنند. لذا ما باید بیدار و هوشیار باشیم و تعصب را کنار بگذاریم که اگر در این مسیر تعصب داشته باشیم، ضد تعصب عمل کردهایم.
شاهد هستیم که اکنون در عراق چه میگذرد! آن چیزی که موجب همین آرامش اندک در عراق است، حوزههای علمیه و مراجع و علمای عراق هستند، لذا مناطق تحت نفوذ آنها نسبتاً آرام است و تحت فرمان آمریکا قرار ندارد و آنها خودشان خواستند که این مناطق آرام باشد تا مردم در انتخابات شرکت کنند و نظام با رأی مردم برقرار شود. الان مراجع عراق همان حرفی را میزنند که امام راحل میفرمودند: ولی نعمت ما مردم هستند و هر چه را که مردم خواستند، همان درست است.» وقتی از تبعید برگشتند، در بهشت زهرا فرمودند: «من به پشتوانه مردم دولت تعیین میکنم.»
در مقابل دولتی که آمریکا در ایران تعیین میکرد و یا بصورت صوری بود، امام(ره) راه را نشان دادند و به آن عمل کردند و بعد از امام(ره)، همان سیاست را رهبر انقلاب ادامه میدهند. راهی را که مراجع عراق در پیش گرفتند، راه درستی است و آن برگزاری انتخابات و احترام به رأی مردم است.
بنابراین با شناختی که از مردم عراق داریم، میدانیم که مردم عراق تحمّل اشغال طولانی کشورشان را ندارند و آمریکاییها باید روزی با حسرت پشت سر خود را بنگرند که آمدند و از بعثیها حمایت کردند و سدّی را که بدست خودشان ساخته بودند، خراب کردند و آب این سد هم بعثیها و هم آمریکاییها را به نابودی کشاند و این اتفاق در حال رخ دادن است. هر چند شاید شیطنتهایی را انجام دهند، اما با افکار عمومی نمیتوان اینگونه برخورد کرد. امروز در عراق و کشورهای اسلامی، عقل و منطق، همراه احساس و عاطفه شده که نیرویی بسیار قوی است. امروز وقتی چنین برنامههایی برگزار میشود، دوباره به یاد یاران بسیار عزیز میافتیم.
شبهای هجررا گذراندیم و زندهایم ما را به سخت جانی خود این گمان نبود.
انشاءالله افکار و انقلابشان پایدار خواهد ماند. بنده به شما قباییها، خانواده مکرّم شهید دکتر مفتّح و فرزندان گرامی ایشان تسلیت میگویمکه خیلی خوبراه پدرشان را ادامه میدهند و احترام خون پدر بزرگوارشان را خوب ادا میکنند و هریک از آنها در هر بخشی از مدیریتهایی که فعالیت کردند، خوب درخشیدند و انشاءالله خداوند توفیق بدهد که نمونههای خوبی برای این بزرگان تاریخ و والد گرامی خود باشند.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته