سخنرانی
  • صفحه اصلی
  • سخنرانی
  • سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در مراسم اولین همایش دوسالانه برترین‌های حکومت اسلامی

سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در مراسم اولین همایش دوسالانه برترین‌های حکومت اسلامی

  • سالن اجتماعات دارالشفاء حوزه علیمه قم
  • پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۸۵

بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحیم‌
الحمدلله‌ و السلام‌ علی‌ رسول‌ الله‌ و آله‌
و اذا ابتلی‌ ابراهیم‌ ربُه‌ بکلمات‌ فاتمهن‌. قال‌ انی‌ جاعلک‌ للناس‌ اماماً (سوره بقره، آیه 124)
ابتدا باید از دبیرخانه‌ مجلس‌ خبرگان‌ و شخص‌ آیت‌‌الله‌ امینی‌ قدردانی‌ کنیم‌ که‌ در این‌  دوره‌ جریان‌ خوبی‌ را برای‌ تحقیقات‌ در مهم‌ترین‌ رکن‌ نظام‌، اسلام‌ و تاریخ‌، پایه‌گذاری‌ کردند و می‌دانیم‌ که‌ به‌ خاطر وسعت‌ و عمق‌ کار، در گام‌های‌ اول هستیم‌. خودمان‌ را به‌ آنچه‌ که‌ به دست آوردیم، قانع‌ نمی‌دانیم‌، ولی‌ آنچه‌ که‌ تا به‌ حال‌ به دست آمده‌، نشان‌ از یک‌ نیاز و همچنین‌ امکان‌ و پیشتازی‌ انسان‌های‌ بزرگواری‌ است‌ که‌ جلو افتادند و در این‌ وادی‌ وارد شدند.
باید بپذیریم‌ ما در بارة‌ امامت‌، احکام‌ امامت‌، اختیارات‌ امامت‌ و آثار امامت‌ از دیدگاه‌ اسلام‌ و واقعیت‌ها، خیلی‌ کم‌ کار کردیم‌. نه‌ این‌ که‌ بخواهیم‌ روحانیت‌ و حوزه‌ها را سرزنش‌ کنیم‌، بلکه‌ به‌ خاطر شرایطی‌ که‌ در‌ تاریخ‌ ما بوده‌، تقاضایی‌ نبوده‌ تا عرضه‌ای‌ اتفاق‌ بیافتد.
اگر می‌بینیم‌ کتاب‌های‌ مورد نیاز و تقاضای‌ جامعه‌ در فقه‌ و اصول‌، به خصوص در بحث‌ صلات، زکات‌، حج‌ و تا حدودی‌ طهارت‌؛ این‌ همه‌ فراوان‌ شده‌ و کتابخانه‌ها را پُر کرده‌، به‌ خاطر این‌ است‌ که‌ در این‌ موارد، به‌ حوزه‌ها مراجعه‌ بوده‌ و حوزه‌ها به‌ این‌ مسائل‌ می‌پرداختند، امّا در مسائلی‌ که‌ مراجعه‌ نبوده‌ و روحانیت‌ و حوزه‌ها در آن مسایل منزوی بودند، تحقیقاتشان‌ در حد همان‌ نیاز و درک‌ خودشان‌ و گاهی‌ مراجعات‌ محدود و سئوال‌ و جواب‌ بوده‌ است‌.
امامت‌ هم‌ از همان‌ موارد منزوی‌ شده‌ و مظلوم‌ در کارهای‌ تحقیقاتی‌ قاطبة‌ مسلمین‌ است‌. شاید انقلاب‌ اسلامی‌ و حرکت‌ شجاعانه‌ امام‌ راحل‌، به‌ خوبی‌ این باب‌ را باز کرده‌ باشد و برای‌ آینده‌ هم‌، نیازهای‌ حکومتی‌، حوزه‌ها را وادار به‌ کار بیشتر کند که‌ ظاهراً همین‌‌گونه می‌شود. در بحث‌های‌ کلامی‌ و مسائلی‌ از این‌ نوع‌، وضع‌ بهتری‌ داریم‌، ولی‌ وقتی‌  وارد مباحث‌ فقهی‌ و مسائل‌ فراوانی‌ که‌ در سراسر زندگی‌ مردم‌ وجود دارد، می‌شویم‌ که‌ باید ولایت‌ و امامت‌ پاسخگو باشد، باید خیلی‌ کار کنیم‌.
من‌ هم‌ به‌ عنوان‌ طلبه‌ای‌ که‌ با مبانی‌ و راهکارهای‌ حوزه‌ آشنا هستم و هم‌ به‌ خاطر گرفتاری‌های‌ کارهای‌ سیاسی، اجرایی‌ و تقنینی‌، می‌دانم‌ که‌ چقدر عقب‌ هستیم. اول این‌ هشدار را عرض‌ می‌کنم‌.
همة‌ ما می‌دانیم‌ که ‌روی هیچ مسئله‌ای به‌ اندازة‌ امامت‌ و ولایت‌، تکیه‌ نشده‌ که‌ ما را دعوت‌ به‌ توجّه‌ به‌ آن‌ کرده‌ باشد و می‌دانیم‌  به‌ خاطر انحراف‌ از آنچه‌ که‌ خداوند در بحث‌ امامت‌ و ولایت‌ برای‌ بندگانش‌ خواسته‌، چقدر تاریخ‌ و جامعة‌ ما ضرر کرده‌ است‌!!
خدا کند که‌ این‌ کار در سایة‌ تداوم‌ انقلاب‌ اسلامی‌، تداوم‌ داشته‌ باشد و ما‌ روزی‌ شاهد جوابگویی‌ به‌ همة‌ مسائل‌ آن‌ باشیم‌!
در قرآن‌ به‌ بحث‌ امامت‌ ‌پرداخته شد. مبنای‌ اصلی‌ ما باید از قرآن‌ گرفته‌ شود؛ اول‌ باید به‌ قرآن و بعد به‌ مفسّران‌ قرآن‌ و در رأس‌ مفسّران‌، ائمه (ع) توجه کنیم که‌ خیلی‌ چیزها به‌ ما آموخته‌اند.
به‌ نظر می‌رسد که‌ بحث‌ امامت‌ ـ اگر واقعاً هم‌ این‌گونه نباشد ـ در قرآن‌، بیشتر از زمان‌ حضرت‌ ابراهیم‌، مطرح‌ می‌شود. قبل‌ از آن‌، انبیایی‌ بوده‌اند، ولی چگونگی‌ امامت‌ آنها و‌ امامت‌ عصرشان‌، خیلی‌ مطرح‌ نیست‌. بعد از حضرت‌ ابراهیم‌ که‌ به‌ انبیای‌ دیگر می‌رسیم هم بحث‌ امامت‌ مطرح‌ نیست‌. یا لازم‌ نبوده‌ که‌ قرآن‌ همه‌ را بگوید، یا  همه‌ امامت‌ نداشتند. «و جعلنا منهم‌ ائمه»، (سوره سجده، آیه 24) یک‌ جا هم‌ بدون‌ «منهم‌» است‌. اگر «مِن‌» را «تبعیضیه‌» بگیریم‌، باید بگوییم‌ که‌ امامت‌ مخصوص‌ یک‌ عده‌ از انبیا بوده‌ و شاید هم‌ همه‌ داشتند؛ چون‌ یک‌ جا هم‌  «و جعلنا هم‌ ائمه» (سوره انبیاء، آیه 73) هست‌. البته‌ آن‌ «هُم‌» ممکن‌ است‌ به‌ همان‌ انبیای‌ مسبوق‌ برگردد.
به‌ هر حال‌، قطعاً بسیاری‌ از انبیا، امامت‌ داشتند و امامت‌ هم‌ با رسالت‌ تلازم‌ نداشته‌ است. البته‌ به‌ هرحال‌ به طور ذاتی تا حدودی‌ یک‌ نوع‌ ولایت‌ را برای‌ فقها قائلیم‌؛ تحقیقاً انبیاهم‌ یک‌ نوع‌ ولایت‌ در محدودة‌ کار خودشان‌ داشتند، امّا آن‌ امامتی‌ که‌ الان‌ روی‌ آن‌ تکیه‌ می‌کنم‌، قبل‌ از بحث‌ ولایت‌ است‌ و ولایت‌فقیه‌، بحث‌ بعدی‌ ماست‌.
در مورد امامت‌ که‌ قرآن‌ بیشتر روی‌ ائمة‌ منصوص‌ - چه‌ انبیا و چه‌ جانشینان‌ آنها - تکیه‌ دارد، شرایط‌ زیادی‌ دارند که‌ بتوانند امام‌ باشند و اولین‌ آنها عصمت‌ است‌. نباید کمترین خدشه‌‌ای در رسالت‌ آنها و انجام‌ وظایفشان‌ و کار و ارشادی‌ که‌ می‌کنند، باشد.
این‌ برای‌ ادارة‌ جامعه‌ خیلی‌ اهمیت‌ دارد و تعجب‌ می‌کنیم‌ که‌ تاریخ‌ همیشه‌ شاهد مظلومیت‌ ائمه منصوص‌ و معصوم‌ از عصر حضرت‌ ابراهیم‌ تا عصر امام‌ زمان‌ (عج) بوده است. این‌ از ظلم‌هایی‌ است‌ که‌ بشریت‌ به‌ خود‌ کرده‌ است‌. به‌ امامت‌ که‌ مهم‌ترین‌ هدیة‌ الهی‌ به‌ بشریت‌ است‌، کم‌توجهی‌ کرده‌ و واقعاً «ظالم‌ لنفسه‌» شده است.
مطالب دیگری‌ نیز از قرآن‌ استفاده‌ می‌شود. من‌ چند موردش‌ را که‌ الان‌ در خاطرم‌ هست‌، عرض‌ می‌کنم‌: مثلاً یقین‌ و ایمان‌. قرآن‌ وقتی‌ امامت‌ انبیا را می‌گوید، جمله‌ای‌ دارد که‌ اینها اهل‌ یقین هستند. «وکانوا بآیاتنا یوقنون». (سوره سجده، آیه 24) بعد از آن‌‌ می‌فرماید: «و جعلنا منهم‌ ائمه»  الی‌ آخر،  «و کانوا بآیاتنا...»؛ به‌ این‌ دلیل‌ است‌ که ایمان‌ و یقین‌ شرط‌ مهمی‌ برای‌ کار است‌ که‌ با قاطعیت‌ بتوانند عمل‌ کنند. صلاحیت‌های‌ عمومی‌شان‌ قطعی‌ است‌؛ چون‌ اول‌ قید صلاحیت‌ می‌کند، بعد «جعلناهم‌ ائمة‌»؛ «و کلاً جعلنا صالحین‌ و جعلناهم‌ ائمة‌ یهدون‌ بامرنا» (سوره انبیا، آیات 72 و 73).
ارشاد، آموزش‌ و هدایت‌ مردم‌ از لوازم‌ جدی‌ امامت‌ است‌؛ یعنی‌ امامتی‌ که‌ این‌ خاصیت‌ را نداشته‌ باشد، آن‌ هدف‌ امامت‌ را تأمین‌ نمی‌کند. حتماً آقایان این‌ چیزها را بهتر از ما می‌دانند که‌ از عصمت‌، عدم‌ ظلم‌ هم‌ فهمیده‌ می‌شود، ولی‌ واقعاً باید تأکید جداگانه‌ای‌ کنیم‌ که‌ به‌ هیچ‌ نحو نباید سابقه‌ و آلودگی‌ به‌ ظلم‌ داشته‌ باشند.
وقتی‌  حضرت‌ ابراهیم‌ تقاضای‌ ادامة‌ امامت‌ را در نسل‌ و ذریة‌ خودشان‌ می‌کند، جوابشان‌ این‌ است‌ که‌ این‌ حق‌ به‌ ظالمین‌ نمی‌رسد و به‌ آنها داده‌ نمی‌شود. ظلم‌ هم‌ پهنة‌ وسیعی‌ دارد، حتماً این‌ ظلم‌های‌ خیلی‌ معروف‌ نیست‌!
کسی‌ که‌ می‌خواهد امام‌ باشد، باید واقعاً از هر نوع‌ آلودگی‌ پاک باشد. شاید تعبیر دیگر عصمت‌ باشد و شاید هم‌ بتوانیم مفهوم‌ دیگری‌ از آن‌ دربیاوریم‌. الان‌ نمی‌خواهم‌ وارد این‌ بحث‌ها شوم‌، چون‌ در درس‌ها و مباحث خود‌ دارید و می‌دانید. الان‌ بیشتر می‌خواهم‌ به‌ بخش‌ دوم‌ کار‌ و مسألة‌ استمرار ولایت‌ برسم.این‌ کار موقت‌ و موضعی‌ نبوده‌، چون‌ در قرآن‌ آمده است: «وجعلها کلمة‌ باقیة‌ فی‌ عقبه‌» (سوره زخرف، آیه 28) بعد از آن‌ که‌ ولایت‌ را اعطا می‌کند؛ امامت‌ را می‌گوید. می‌فرماید: (و جعلها کلمة‌ باقیة‌ فی‌ عقبه‌). «فی‌ عقبه‌» تا قیامت‌ می‌آید؛ چون‌ قیدی‌ ندارد. بنابراین‌، یک‌ اصل‌ قطعی‌ است‌. ما از زمان‌ ابراهیم‌ به‌ بعد را داریم‌، شاید قبلش‌ را باید داشته‌ باشیم‌! بالاخره‌ دنیا که‌ بدون‌ رهبر نبوده‌ است‌. اگر فرض‌ کنیم‌ که‌ نسل‌های‌ دیگر از آدم‌های‌ دیگر یا نوع‌ دیگر‌ از بشر بوده‌، هم بی‌رهبر نبودند. از آیات‌ قرآن‌ هم‌ این‌‌گونه استنباط می‌شود.
به‌ هر حال‌، ما که‌ دنبالة‌ دین‌ حنیف‌ حضرت‌ ابراهیم‌ هستیم‌ و همة‌ انبیا افتخار می‌کنند که‌ به‌ نحوی‌ خودشان‌ را به‌ حضرت‌ ابراهیم‌ منسوب‌ کنند و امت‌ها هم‌ افتخارشان‌ همین‌ است‌ و به‌ این‌ می‌نازند و مشاجره‌ دارند که‌ چه‌ کسی‌ «ابراهیمی‌» است‌؛ این‌ دین‌ حنیف‌، مبتنی‌ بر امامت‌ بوده‌ است‌.
تا معصومین‌ هستند، سایة‌ آنها همه‌ جا هست‌ و خداوند به‌ آنها امامت‌ داد و‌ انحصاری‌ است‌. یک بحث این است که امامت‌ جهانی‌ یا محدود باشد. این، بحث‌ کاملاً مهمی‌ است‌ که‌ در یک‌ زمان‌، با دستور آسمان‌، در زمین‌ چند امامِ منصوب منصو‌ص می‌توانند باشند؟ این موضوع بحث جداگانه‌ای و جزو تحقیقات‌ است‌ و باید روزی‌ به‌ این‌ سئوال‌ جواب‌ بدهیم‌.
به‌ هر حال‌، تا ائمة‌ منصوص‌ و معصوم‌ هستند، تکلیف‌ ما خیلی‌ روشن‌تر است‌. بعد از غیبت‌ کبرای‌ امام‌ زمان‌(عج)، مسألة‌ جدّی‌ و جدیدی‌ پیش‌ آمده‌ است‌. خیلی‌ از فقهاو اندیشمندان‌ اسلامی‌ معتقدند که‌ امامت‌ مثل‌ روح‌ در جسد است‌. اگر عموم‌ پیکر جامعه‌ را یک‌ پیکر حساب‌ کنیم‌، روحش‌ ولایت‌ و امامت‌ است‌ که‌ بدون‌ آن‌ روح‌ رویش ندارد.
منطق‌ هم‌ همین‌ را حکم‌ می‌کند. هیچ‌ کس‌ نمی‌تواند جامعه‌ای‌ بی‌سرپرست‌ را بپذیرد؛ این‌ یعنی‌ هرج‌ و مرج‌. هیچ‌ وقت‌ هم‌ نخواهد بود. دل بعضی از جامعه‌شناس‌ها می‌خواهد روزی‌ دنیایی‌ را ببینند که‌ در آن‌، هیچ‌‌‌کس‌ بر هیچ‌ کس‌ ولایت‌ نداشته‌ باشد و همه‌، خودشان‌ باشند. یعنی این‌ قدر صالح‌ و پیشرفته‌ باشند، امّا تا آن‌ جایی‌ که‌ انسان‌ طبع‌ و روح‌ بشر را کالبد شکافی‌ می‌کند، به‌ نظر نمی‌رسد چنین‌ فضایی‌ را در آینده‌ ببینیم‌. به‌ نظر می‌رسد یک‌ واقعیت‌ و نیاز تاریخی‌ بشر تا قیامت‌ است.
 اگر امام‌ زمان‌(عج) ظهور کنند، دیگر این‌ بحث‌ها را نداریم‌. امام‌ زمان‌(عج) همه‌ چیز را مشخص‌ می‌کنند و خیال‌ همه‌ راحت‌ می‌شود. ولی‌ تا وقتی‌ ایشان‌ ظهور نکردند، خوشبختانه‌ منابع‌، ما را به‌ امیدخدا  رها نکرده که به‌ خودمان‌ واگذار کرده‌ باشد. منابع ما می‌گوید: گرچه‌ امام‌ معصوم‌ نیست‌، ولی‌ باید امتداد آن‌ هدیة‌ الهی‌ باشد. طبعاً کسی‌ که‌ سایة‌ یا نائب‌ امام‌ زمان‌(عج) می‌شود، یا در غیاب‌ حضرت‌ بقیة‌الله‌، می‌خواهد به وظیفة‌ امامت‌ عمل‌ کند، شرایط‌ سنگینی‌ دارد. چند شرط‌ را برای‌ ائمة‌ منصوص‌ از قرآن‌ عرض‌ کردم‌ که خیلی‌ بیشتر است‌. بحمدالله‌ الان‌ راحتیم‌، چون‌ قانون‌ اساسی‌ که‌ فقها‌، علما و دانشمندان‌ ما نوشتند، شرایط‌ لازم‌ را برای ولی‌فقیه‌ که‌ امتداد امامت‌ الهی‌ است‌، دیده‌اند و به‌ صورت‌ نایب‌ - نه‌ با اصالت - عمل می‌کند.
خیلی‌ روشن‌ است‌ که مهم‌ترین‌ آنها دانش‌ و عدالت و تقواست‌. چون‌ ضروری‌ترین‌ است‌. عصمت‌، توقع‌ بیجایی‌ است، ولی بر تقوا تأکید شده‌ است. می‌توانیم‌ تالی‌ تلو عصمت‌ را تقوا بگیریم‌. در کلمات‌ اسلامی گویاتر از تقوی برای‌ این‌ معنا نداریم‌. چون‌ بحث‌ امامت‌ است‌، شجاعت‌، درایت‌، مدیریت‌ و تدبیر در همه زمانها، از جمله در زمان ما  از ضرورت‌هاست‌، ائمه‌ و انبیا منهای‌ جنبة‌ وحی و منهای‌ جنبة‌ الهامشان‌ اشجع‌‌الناس‌ و مدبرترین‌ انسان‌ها بودند. از لحاظ‌ شخصیتی این‌‌گونه بودند و برگزیدن‌ آنها به‌ خاطر این‌ زمینه‌ها بوده‌ است‌. خداوند به‌ آنها موقعیتی اعطا کرده‌ و این‌ جا هم‌ این‌‌گونه است‌. به‌ هر حال‌، فعلاً روی‌ این‌ بحثی‌ نداریم‌. چون قانون‌ اساسی‌ ما شرایط‌ ولی‌ فقیه‌ را روشن‌ کرده‌ است.
بعد از پیروزی‌ انقلاب‌ موفق‌ شدیم‌ این‌ اصل‌ مهم‌ ادیان‌ آسمانی‌ و به خصوص اسلام‌ را احیاء کنیم‌. این‌ یکی‌ از بزرگ‌ترین‌ کارهایی‌ بوده‌ که‌ انقلاب‌ کرده‌ است. شاید اصلاح‌ و رفرم‌ در جامعه‌ زیاد اتفاق‌ افتاده‌ باشد. گاهی‌ امرایی‌ که‌ با قدرت‌، زور و سر نیزه‌ آمدند، اصلاحاتی کردند و همیشه‌ هم‌ می‌تواند اتفاق‌ بیفتد، امّا یک‌ کار مبنایی‌ که‌ مسأله‌ را از اساس‌ حل‌ کند، در انقلاب‌ اسلامی‌ اتفاق‌ افتاد و قبل‌ از آن‌ در جایی‌ سراغ‌ نداریم‌ که‌ اتفاق‌ افتاده‌ باشد.
در دوران‌ صفوی‌ها، وقتی‌ می‌خواهند خودشان‌ را به‌ جایی‌ متکی‌ کنند، حداکثر این‌ است که‌ از یک‌ عالم‌، محقق‌ و فقیه‌ اجازه‌ می‌گیرند تا به‌ مردم‌ بگویند ما مجازیم‌ و عمل‌ می‌کنیم‌. دخالتشان‌ هم‌ جدّی‌ نبوده‌ است. در عصر قاجاری‌ها هم‌ این‌گونه بود. در دولت‌ مراعشه‌ در مازندران‌ هم‌ که قطعه‌ای‌ از تاریخ‌ است، عالمی‌ را از لبنان‌ دعوت‌ کرده‌ بودند که‌ مرشدشان‌ باشد، امّا اینکه‌ آمد یا نیامد یا ارشاد کرد یا نکرد، خیلی‌ معلوم‌ نیست‌.
امّا اقدامی‌ که‌ انقلاب‌ اسلامی‌ کرد و امام‌ این‌ اصلِ عظیمِ مظلومِ و منزوی‌ را احیا کردند، باید جزو دست‌آوردهای‌ مهم‌ انقلاب‌ و ریشه‌ای‌ترین‌ کاری‌ که‌ می‌توانستیم‌ بکنیم‌، به‌ حساب‌ بیاوریم‌. از این‌ به‌ بعد همة‌ ما برای‌ حفاظت‌ و حراست‌ از این‌ موقعیت‌ وظیفة‌ سنگینی‌ داریم‌. وظیفه حوزه‌های‌ علمیه‌ بسیار سنگین است‌! الان‌ وظیفه خبرگان‌ که‌ این‌ مسؤولیت‌ را به‌ عهده‌ دارند و از مردم‌ هم‌ رأی‌ گرفتند تا این‌ وظیفه‌ را انجام‌ بدهند، بسیار سنگین‌ است‌؛ برای‌ این‌ که‌ این‌ مرکزیت‌ را به‌ گونه‌ای‌ حفظ‌ و حراست‌ کنند که‌ آن‌ جایگاه‌، آثار و ارزش‌ خود را از دست‌ ندهد و روز به‌ روز تقویت‌ شود.
بحمدالله‌ تا امروز خوب‌ گذشته‌ است. از خود امام‌ شروع‌ می‌کنیم‌ که پیشتاز مسأله‌ هستند. این‌‌گونه نبود که‌ قبل‌ از انقلاب‌ در حوزه‌، بحث‌ ولایت‌ فقیه‌ مطرح‌ نباشد. در همة‌ اعصار بود. منتها در همان‌ محدوده‌ای‌ که‌ می‌توانستند و دستشان‌ باز بود، بحث می‌کردند. خیلی‌ وارد نمی‌شدند که‌ بحث‌ بیشتری کنند.
موقعی‌ که‌ امام‌ بحث‌ ولایت‌ فقیه‌ را در نجف‌ شروع‌ کردند، جزو سخت‌ترین‌ مقاطع‌ دوران‌ مبارزه‌ بود؛ یعنی‌ در آستانة‌ تهاجم‌ عمیق‌ رژیم‌ سفّاک‌ پهلوی‌ به‌ نیروهای‌ مبارز بود که‌ خیلی‌ سفّاکی‌ کردند و بعد‌ خیلی‌ زود به‌ کمیته مشترک‌ رسیدیم‌. یعنی‌ موقعی‌ نبود که‌ فکر کنیم فردا حکومت‌ اسلامی‌ در دست ماست. ایشان‌ به‌ عنوان‌ یک‌ فقیه‌ در حوزه‌، قبل‌ از این‌ که‌ علایم‌ پیروزی‌ ظهور کند، بحث‌ ولایت‌ فقیه‌ را جزو درس‌هایشان‌ کردند و بعداً منتشر و در جامعه‌ پخش‌ شد.
بحث‌های‌ خیلی‌ خوبی‌ ارائه‌ دادند که‌ تا الان‌ ادامه‌ پیدا کرده‌ است‌. نمونه‌هایش‌ همین‌ بحث‌هایی‌ است‌ که‌ الان‌ شما می‌بینید و امروز این‌ جا گفتند: کتاب‌های‌ با ارزشی‌ نوشته‌ شده است. واقعاً باید برای این تحوّل امام را بنیانگذار و پایه‌گذار حساب‌ کنیم‌.
بعد از پیروزی‌ انقلاب‌ هم با تأسیس‌ خبرگان‌؛ به عنوان یک نهاد، ساختارسازی کردیم که جزو مهم‌ترین‌ کارهای‌ اجرایی‌ است‌. اگر ساختار نباشد و به‌ امید خدا رها کنیم‌ و بگوییم‌ بعد از هر ولی و امامی‌؛ کس‌ دیگری‌ را انتخاب‌ می‌کنیم‌، مشکل درست می‌شود، اما بحمدالله  با اتکای‌ به‌ مردم‌ ساختار درست شد.
باید به‌ امام‌، مردم‌ و خودمان تبریک‌ بگوییم‌ که‌ هدایت‌ شدیم‌ و این‌ کار را انجام‌ دادیم. می‌دانیم‌ در گذشته‌ هم‌ به‌ اندازه‌ای‌ که‌ مردم‌ با ائمة‌ منصوص‌ بودند، موفق‌ می‌شدند. خود پیغمبر این‌‌گونه بودند، دوران‌ زندگی‌شان‌ این‌گونه بود. حضرت‌ علی‌(ع) خیلی‌ روشن‌ این‌‌گونه بودند و سایر ائمه‌ هم‌ در حد امکانشان‌ حتی در جهاد این‌گونه بودند. وقتی‌ امام‌ می‌فرماید: «اگر من‌ به‌ اندازة‌ اینها به‌ این گروه – به گوسفندانی‌ که‌ در آنجا بودند، اشاره می‌کنند- پیرو واقعی‌ داشتم‌، جور دیگری‌ حرکت‌ می‌کردم‌.» غربت‌ آن‌ها را در بین‌ مردم‌ نشان‌ می‌دهد. همان‌ مقداری‌ که‌ دستشان‌ می‌رسید، می‌رفتند؛ یعنی‌ اصل‌ مسأله‌ مردم‌ است‌. اگر مردم‌ همراهی‌ نکنند؛ اگر مردم‌ در رکاب‌ نباشند، اگر مردم‌ ابراز رأی‌ نکنند، اگر مردم‌ نیایند و نپذیرند، این‌ اصل‌ آسمانی‌ معطل‌ می‌ماند، همان‌ طور که‌ مانده‌ و آثارش‌ دیده‌ نمی‌شود و مظلوم‌تر و غایب‌تر از خود امام‌ زمان‌(عج) در تاریخ‌ جلوه‌ می‌کند.
این‌ کار درستی‌ است که‌ انتخاب‌ خبرگان‌ را به مردم و انتخاب‌ ولایت‌ فقیه‌ را به‌ منتخبان‌ مردم‌ واگذار کرده‌اند. کاری‌ که‌ انجام‌ شد، منطقی‌ و علمی‌ است. مردم‌ صاحب انقلاب هستند و باید صاحب‌نظر باشند. نظرشان‌ را می‌دهند و افرادی‌ را برگزیده‌ می‌کنند و این‌ها باسواد‌، صلاحیت، تقوا و علمشان‌، فرد اصلح‌ را تشخیص‌ می‌دهند و انتخاب‌ می‌کنند.
از این‌ بهتر نمی‌شد، شما که‌ اهل‌ تحقیق‌ هستید، می‌توانید تحقیق‌ کنید. البته‌ کار عرفی‌ بود که‌ انجام دادیم. این‌ کار متکی به دستور روشنی‌ در ساختار نیست.‌ مثل‌ نُسکی‌ که‌ در زندگی‌ اسلامی داریم‌، بلکه به خودمان‌ واگذار شده‌ است. می‌شد از اول‌ اهل‌ حل‌ و فصل‌ خودشان‌ انتخاب‌ کنند. مراجع‌ تقلید را چگونه انتخاب‌ می‌کنیم‌؟! ممکن‌ بود این‌‌گونه انتخاب کنند. ولی کافی‌ نبود! از مرجع‌ تقلید یک‌ جور انتظار هست‌، امّا از رهبری‌ انتظار دیگری‌ هست‌. مستقیم‌ یا غیرمستقیم‌ مسؤول و جوابگوی‌ همة‌ امور کشور و فرمانده‌ می‌شود. فرمانش‌ با قانون‌، با عوامل‌ اجرایی‌ و با همة‌ قدرت‌ یک‌ نظام‌ باید اجرا شود. خیلی‌ تفاوت‌ دارد با این‌ سبکی‌ که‌ ما الان‌ داریم‌ که‌ هر کسی‌ خودش‌ مرجع‌ تقلیدش‌ را انتخاب‌ و به‌ رسالة‌ او عمل‌ می‌کند. اگر هم‌ نخواست‌، انتخاب‌ نمی‌کند. همه‌ چیز‌ اختیاری‌ است‌. امّا اینجا، این‌گونه نیست‌! وقتی‌ اتفاق‌ افتاد، دیگر مطاع‌ است‌ و مردم‌ هم‌ باید اطاعت‌ کنند.
شاید رویه‌های‌ سنتی‌ در انتخاب‌ ولی‌ فقیه‌ جواب‌ نمی‌داد. همین‌ راهی‌ که‌ انتخاب‌ کردیم‌، یک‌ راه‌ عقلانی‌ است‌. مجلس‌ خبرگان‌ آمد. مردم‌ هم‌ کم‌ کم‌ دارند ارزش‌ کار را می‌فهمند و دلیل‌ آن انتخابات‌ اخیر است.
در‌ تجمیع‌ انتخابات‌ خبرگان‌ و شوراها تفسیر خیلی‌ها این‌ بود که‌ این‌ کار را کردند تا حضور مردم در خبرگان‌ کم‌ نباشد و مردم‌ که‌ برای‌ شوراها می‌آیند، به‌ خبرگان‌ هم‌ رأی‌ بدهند، حتی‌ بعضی‌ها نگران‌ بودند که اگر مردم آمدند و به شورا رأی‌ دادند و به‌ خبرگان ندادند، چه می‌شود؟! یک‌ رسوایی‌ از آن در می‌آید!
ولی‌ درعمل‌ چیز دیگری‌ در آمد! خیلی‌ها آمدند به‌ خبرگان‌ رأی‌ دادند و به‌ شوراها رأی‌ ندادند. با اینکه‌ شوراها مال‌ زندگی‌شان‌ است‌. آن‌ هم‌ جزو وظایف و نیازهایشان‌ است‌. این‌ نشا‌نی بسیار خوب است که مردم‌ کم‌ کم‌ ارزش کار را فهمیدند. علیه‌ خبرگان‌ تبلیغات‌ هم‌ خیلی‌ زیاد بود؛ دلیلش‌ هم‌ این‌ بود که‌ کارهای ما در خبرگان‌ علنی‌ نیست‌. در مجلس‌ شورای‌ اسلامی‌ مردم‌ از صبح‌ تا شب‌ آنچه‌ را که‌ می‌گذرد، می‌شنوند و از مباحث کمیسیون‌ها یا خود مجلس‌ مطلع و صاحب‌ نظر می‌شوند.
در مورد خبرگان‌، ما سالی‌ دو بار اجلاس تشکیل‌ می‌دهیم‌ و عمدة‌ بحث‌ هایمان‌ غیر علنی‌ است‌. فقط‌ خبری‌ از آنجا می‌دهیم‌ و مردم‌ هم‌ به‌ خاطر اعتمادی‌ که‌ به‌ علما و روحانیت‌ دارند، به‌ آنچه‌ که‌ در آن‌ جا می‌گذرد، اعتماد می‌کنند. ما که‌ برای‌ مردم‌ استدلال‌ نمی‌کنیم‌. در طول سه‌ دورة‌ نسبت‌ به‌ این‌ مسأله‌ تبلیغات‌ منفی‌ شد که چرا حرفهای خبرگان‌ علنی‌ نیست‌؟ چرا مردم‌ مطلع‌ نیستند؟ همین‌ بحث‌هایی‌ که‌ دارید می‌بینید و زیاد است‌. همین‌ها کافی‌ بود که‌ مردم‌ دلسرد شوند. ولی حضور آنها در انتخابات خبرگان نشان‌ رُشد اجتماعی‌ مردم‌ و اعتماد آنها به‌ روحانیت‌، خبرگان‌ و رهبری‌ و نشان‌ اطمینان‌ آنهاست‌ و به‌ این‌ نکته رسیدند که چنین‌ نهادی‌ مورد نیاز است‌. البته‌ ما می‌توانیم‌ در خبرگان‌ کار زیادی‌ برای‌ خودمان‌ درست‌ کنیم‌ که‌ معلوم‌ باشد. اگر بنا باشد خبرگان‌ وارد مسائل‌ شود، راه‌های‌ زیادی‌ دارد. مثالش را در خود خبرگان‌ گفتم‌. گفتم‌ مثلاً ولی‌ فقیه‌، مجمع‌ تشخیص‌ مصلحت‌ را تعیین‌ می‌کنند، مجمع‌ تشخیص‌ مصلحت‌، مصوباتی‌ دارد که‌ از طرف‌ ولی‌ فقیه‌، مأمور شده‌ که‌ نظارت‌ کند. در قانون‌ اساسی‌ این‌ نظارت‌ مال‌ رهبری‌ است‌. ایشان‌ دستور دادند که مجمع‌ نظارت‌ کند. الان‌ خبرگان‌ می‌توانند مجمع‌ را احضار و پی‌گیری‌ کنند و بگویند نظارت‌ شما کجاست‌؟ چه‌ کردید؟ به مصوبات شما عمل‌ شده‌ یا نه؟ اگر نشده‌، شما چه‌ کردید؟ کجا رفتید؟ پرونده شما کجاست‌؟ قضاوتتان‌ کجاست‌؟
اگر خبرگان‌ بخواهد وارد مسائل‌ شود، در بسیاری‌ از مواردی‌ که‌ زیر نظر رهبری‌ است‌، می‌تواند وارد عمل‌ شود، البته‌ با شیوة‌ خاص‌ خود وارد می‌شود که‌ شاید یک‌ مقدار اطلاع‌رسانی‌ لازم باشد. جزو بحث‌های‌ امروز نیست‌. این‌ بحث‌ خبرگان‌ است‌ و در آنجا باید بحث‌ کنیم‌. اگر خبرگان‌ هم‌ بخواهد نهاد معتبر و ارزشمندی‌ در جامعه‌ بماند، نباید فقط‌ به‌ این‌ وظیفه‌ اکتفا کند که‌ اگر خدای‌ نکرده‌ روزی‌ لازم‌ شد، ولیّ جدید انتخاب‌ کند. یا نظارتش‌ را الان‌ انجام‌ می‌دهد، که بحث‌ دیگری‌ است‌.
به‌ هرحال‌، این‌ ساختار، یک‌ چتر حفاظتی‌ برای‌ نظام‌ است‌! نعوذبالله‌! اگر اتفاقی‌ برای‌ ولایت‌ فقیه‌ بیافتد و چنین‌ خبرگانی‌ حاضر نباشد، در شرایطی‌ که‌ مشروعیت‌ عملکرد مسؤولان‌ نظام‌ به‌ اجازة‌ ولی‌ فقیه‌ متکی‌ است‌، چه‌ اتفاقی‌ در کشور می‌افتد؟! بر سر این‌ منصب‌ چه‌ اختلافاتی‌ پیش‌ می‌آید؟! خبرگان‌ هنر خود را بعد از امام‌، به‌ خوبی‌ نشان‌ داد. واقعاً امتحان‌ تاریخی‌ داد. روزی‌ که‌ خداوند امام‌ راحل‌ را از میان‌ ما بردند و ایشان‌ را به‌ بزم‌ اولیا و انبیا رساندند، شرایط‌ بدی‌ داشتیم‌. جنگ‌ هنوز باقی‌ بود؛ یعنی‌ آتش‌بس‌ بود، امّا خطر تجدید جنگ‌ واقعی بود. گزارشهایی می‌رسید که‌ دشمن‌ دوباره‌ دارد حرکت‌ می‌کند. بعضی‌ها بعداً گفتند این‌ها تبلیغات‌ بود برای‌ این‌ که‌ زودتر رأی‌ بگیرند. واقعاً این‌گونه نبود! همان‌ موقعی‌ که‌ در جلسه نشسته‌ بودیم‌ و من‌، جانشین‌ فرماندهی‌ کل‌ قوا و در مجلس‌ خبرگان‌ بودم‌، در طول‌ جلسه چند بار به بیرون احضار شدم و خبر دادند که در فلان‌ جا تحرک‌ دیده‌ می‌شود؛ عراق‌ دارد آماده‌ می‌شود؛ و در فلان‌ جا آتش‌ تهیه‌ ریختند. احتمال‌ می‌دادم‌ که‌ این‌ها یک‌ مقدار جنگ‌ اعصاب‌ باشد، ولی‌ بعداً که‌ فراغت‌ پیدا و رسیدگی‌ کردم‌، دیدم‌ درست‌ بود. واقعاً آن‌ موقع‌ خطر بود.
خبرگان‌ ظرف‌ چند ساعت‌، وظیفة‌ خود را انجام‌ داد - این‌ گواهی‌ را بارها دادم‌ و الان‌ هم‌ می‌دهم‌ ـ به‌ بهترین‌ شکل‌ عمل کرد. انتخابی‌ که‌ خبرگان‌ در آن‌ موقع‌ و با آن‌ سرعت‌ کرد، حقاً بهترین‌ انتخاب‌ بود! نه‌ اینکه‌ ما فقهای‌ عظیم‌الشأن‌ کم‌ داریم‌! بسیار هم‌ داریم‌، همین‌ الان هم‌ داریم‌. با توجه به مجموعة‌ شرایطی‌ که‌ بعداز رحلت امام(ره) در ادارة‌ کشور، حاکم‌ بود؛ بعد از سال‌ها هرچه‌ فکر می‌کنیم‌، می‌بینیم‌ خبرگان‌ بهترین‌ انتخاب‌ را کردند و شخص‌ آیت‌‌الله‌ خامنه‌ای‌ مناسب‌ترین‌ فرد برای‌ این‌ کار بودند و هنوز هم‌ در جامعة‌ ما مناسب‌ترین‌ فرد است‌.
این‌ ارزش‌ خبرگان‌ است‌. یعنی‌ خود این‌ کار مهم‌ است‌! خبرگان‌ کم‌هزینه‌ است. در طول‌ سه دوره هزینه زیادی نداشت. سال‌های‌ اول‌ که‌ اصلاً یک‌ شاهی‌ از دولت‌ نمی‌گرفتند. همه‌ می‌گفتند از جیب‌ خودمان‌ خرج‌ می‌کنیم‌. بعداً کم‌ کم‌ بودجة‌ حقیری‌ برای‌ جلسات‌ و رفت‌ و آمدها و امثال‌ این‌ها می‌گیرد. هیچ‌ یک‌ از نمایندگان حقوق‌ نمی‌گیرند و امتیازات‌ خاص‌ ندارند. مردم‌ که‌ نمی‌دانند اینها مسؤولیت‌ اجرایی‌ و مسؤولیت‌های‌ نظارتی‌ آن‌گونه ندارند، از آنها توقع‌ دارند و مثل‌ نمایندة‌ مجلس‌ از آنها می‌خواهند به‌ آب‌ و نان‌ و مشکلاتشان‌ برسند و خبرگان هم نوعاً از خودشان‌ هزینه‌ می‌کنند تا این‌ خدمت‌ را بهتر انجام‌ بدهند.
به‌ هر حال‌، این‌ ساختاری‌ که‌ برای‌ مسألة‌ ولایت‌ درست‌ شد، از کارهای‌ با ارزشی‌ بود که‌ امام(ره)‌ آن‌ موقع‌ کمک‌ کردند. کلمة‌ خبرگان‌ به‌ خاطر این‌ مجلس‌ پیش‌ نیامد. واژة‌ خبرگان‌ را برای‌ مجلسی‌ که‌ قانون‌ اساسی‌ را تدوین‌ می‌کرد، انتخاب‌ کردیم‌. علتش‌ هم‌ این‌ بود که‌ اول‌ امام‌ (ره) فرموده‌ بودند: «مجلس‌ مؤسسان‌ تشکیل‌ می‌دهیم‌. «بعد در عمل‌ معلوم‌ شد که اگر بخواهیم‌ مجلس‌ مؤسسان‌ تشکیل‌ بدهیم‌، چند سال‌ طول‌ می‌کشد تا قانون‌ اساسی‌ را بنویسیم‌؛ چون‌ طبق‌ نظام‌نامه موجود باید پانصد، ششصد نفر انتخاب‌ می‌شدند و معلوم نبود آنها چگونه‌ عمل‌ می‌کردند؟ خیلی‌ طولانی‌ می‌شد، در  شورای‌ انقلاب‌ بحث‌های‌ زیادی‌ کردیم‌. امام‌ در قم‌ بودند و خدمت‌ ایشان‌ می‌آمدیم. بار آخر با پیشنهاد آیت‌ الله‌ طالقانی‌ به‌ کلمة‌ خبرگان‌ رسیدیم‌. اسم‌های‌ زیادی‌ پیشنهاد شده‌ بود. ولی‌ این‌ اسم‌ مناسب‌ شد که‌ برای‌ خبرگان‌ رهبری‌ هم‌ جلو بیاید که‌ آمد. الان‌ ساختار و شیوة‌ کار هم روشن‌ است‌. دست ما هم از نیروهای‌ با صلاحیتی‌ که‌ در بین‌ حوزه‌ها و علما هستند،  خالی‌ نیست‌.
مسألة‌ مهمی‌ که‌ به‌  اجلاس‌ شما مربوط‌ می‌شود، کار بیشتر فقهی‌ و کلامی‌ و تحقیقات‌ برای‌ آثار یک‌ حکومت‌ اسلامی است که می‌خواهد با امامت‌ قرآنی‌ اداره‌ شود. آن‌ امامت‌، فعلاً امامت‌ منصوص‌ نیست‌؛ امامتی‌ است‌ که‌ به‌ عنوان‌ نایب‌ امام‌ زمان‌ (عج)، البته‌ با همان‌ منشأ الهی‌ عمل می‌کند. چون‌ این‌ حکم‌ را در مکتب‌ اهل‌ بیت‌(ع) به‌ عنوان‌ نایب‌ امام‌ زمان (عج) داریم‌. ادّلة‌ ما این‌ را می‌گوید. عقل هم‌ حکم‌ می‌کند که‌ باید ولی‌ داشته‌ باشیم‌.
بهترین‌ کاری‌ را هم‌ که‌ کردیم‌، این‌ بود‌ که‌ این‌ مسأله‌ را با رأی‌ مردم‌ انجام دادیم که‌ همیشه‌ پشتوانة‌ مردمی‌ داشته‌ باشد و این‌ ضمانت‌ بقاست‌! کار حوزه‌ الان‌ تحقیقات‌ عمیق‌ در بحث‌ها و درس‌های‌ مهم‌ و مطالعة‌ انواع‌ حکومت‌هایی‌ است که‌ در دنیا وجود دارند. باید بحث‌ مقارنه‌ای‌ داشته باشیم که‌ این‌ها را با هم‌ مقایسه‌ کنیم‌ و ببینیم‌ امتیازات ما‌ چیست‌؟ امتیازات را به‌ مردم‌ بگوییم‌. الان‌ بعضی‌ها نظام‌ ما را مسخره‌ می‌کنند و به‌ استهزا می‌گیرند. هنوز درست‌ از این‌ دفاع‌ نکردیم‌! الان در همه دنیا رهبر یا رئیس‌ جمهور را انتخاب می‌کنند که هر کسی‌ می‌تواند باشد و شرایط‌ معمولیِ عرفی‌ هم برایش‌ می‌گذارند.
قیودی‌ که‌ ما داریم‌، تالی‌ تلو معصوم‌ می‌شود. شرط کردیم‌ که‌ فقیه‌ و متقی‌ وعادل باشد. اگر لحظه‌ای‌ خالی‌ از شرایط شود، خود به‌ خود عزل‌ است‌؛ یعنی‌ خودش‌ دیگر در خودش‌ برای‌ ادارة‌ کشور مشروعیت‌ نمی‌بیند؛ حق‌ دستور دادن‌ ندارد؛ حق‌ امضا کردن‌ ندارد!
چنین‌ شروطی‌ را در قانون‌ اساسی‌ قائل‌ شدیم‌ و اینها هم‌ شروط‌ من‌ درآوردی‌ نیست‌! درامامت منصوص عصمت‌ را داشتیم‌ و الان عصمت‌ از دست‌ ما دور است‌. نمی‌توانیم‌ برای‌ هیچ‌ کس‌ ادعای‌ عصمت‌ کنیم‌، امّا تقوا و عدالت صفات دست‌ یافتنی‌ است‌. مسألة‌ شجاعت‌، تدبیر و بقیة‌ شروط هم هست‌ که‌ بالاخره‌ باید انسان‌ها را شناخت‌. حضرت‌ ابراهیم‌ بعد از امتحانش‌ به‌ امامت‌ می‌رسد. ما هم‌ باید کسانی‌ که‌ این‌ امتحان‌ را دادند و می‌شناسیم‌ و در پروندة‌ زندگی آنهاست، شناسایی‌ کنیم‌. جزو وظایف‌ خبرگان‌ است‌ که‌ قبلاً روی‌ این‌ کار مطالعه‌ کند. پروندة‌ تدبیر، شجاعت‌، دانش‌ و تقوا وعدالت را در مورد افرادی‌ که‌ در مظان‌ هستند، بررسی‌ کند و همیشه آماده باشد.
این‌ امتیاز انقلاب‌ اسلامی‌ است‌. ارزش آن کمتر از کار دیگران‌ نیست‌. مردم‌ علما را و علما رهبر را انتخاب‌ می‌کنند و شروط‌ هم هست‌. ولی الان در خیلی از کشورها این‌ شروط‌ را ندارند؛ باید جواب‌ بدهند که‌چرا آدم‌ فاسق‌ و فاجری‌ را بر سر مردم‌ مسلط‌ می‌کنند و هر بلایی‌ را بر سر مردم‌ می‌آورند. همان‌‌گونه که می‌بینیم‌ در دنیا چه‌ اتفاقاتی‌ دارد می‌افتد.
آیا انتخابی‌ که‌ در آمریکا به‌ شخصی‌ مثل‌ آقای‌ بوش‌ می‌رسد، انتخاب‌ خوبی‌ است‌ و انتخابی‌ که‌ ما در ایران به‌ یک‌ انسان‌ مجتهد عادلِ متقیِ شجاعِ مدبر می‌رسیم‌، خوب‌ نیست‌؟! اگر اجبار در آن‌ بود، ممکن‌ بود بگویند با دموکراسی‌ نمی‌سازد، ولی‌ این‌‌گونه نیست‌! هشتاد نفر خبره‌ از بین‌ عدة‌ زیادی‌ از انسان‌هایی‌ که‌ ممکن‌ است‌ صلاحیت‌ داشته‌ باشند، رأی‌ می‌گیرند و یکی‌ را انتخاب‌ می‌کنند. همان‌گونه‌ که‌ ما کردیم. البته‌ رهبری‌ امام شکل‌ دیگری‌ داشت‌ و مردم به‌ طور طبیعی‌ ایشان‌ را رهبر کردند و آن‌ قدر هم‌ صلاحیت‌ ایشان‌ برای‌ همة‌ مردم‌ محرز بود که‌ مثل‌ آفتاب‌ بود.
به هرحال حرفم‌ را خلاصه‌ می‌کنم‌ در اینکه‌ این‌ نعمت‌ الهی‌ برای‌ مدیریت‌ بشر که‌ منشأ آسمانی‌ دارد و در قرآن‌ کریم‌، اصول‌ آن‌ برای‌ ما روشن‌ شده‌ و در عمل‌ پیغمبر اکرم‌(ص) آن‌ را پیاده‌ کردند و راه‌ را برای‌ بعد از دوازده‌ امام‌ هم‌ مشخص‌ کردند، مهم‌ترین‌ سرمایة‌ تشکیل‌ یک‌ جامعة‌ اسلامیِ مقبول‌ و الگو است‌.  مردم‌ انصافاً الان‌ با روحانیت‌ همکاری‌ می‌کنند. به‌ خصوص‌ اگر روحانیت‌ وظایف‌ خود‌ را انجام‌ بدهد و علما، مراجع‌ و کسانی‌ که‌ ظرفیت‌ این‌ برنامه‌ها را دارند، بیشتر دخالت‌ کنند.
امیدواریم‌ آیندة‌ خوبی‌ برای‌ انقلاب‌ اسلامی‌ باشد. کارهایی‌ که‌ این‌ روزها در دنیا علیه‌ ما خیلی‌ اوج‌ گرفته‌ و از راه‌های‌ مختلف‌ دارند علیه‌ ما جنگ‌ روانی‌ می‌کنند، خیلی ظالمانه است. ولی اگر این‌ بنا در داخل‌ کشور مستحکم‌ باشد، تیرهایشان‌ به‌ سنگ‌ می‌خورد. آنها هم این‌ را می‌دانند. لذا در صددند داخل‌ کشور را ضعیف‌ کنند؛ درصددند که‌ بین‌ مردم‌ و نظام‌ فاصله بیندازند. در صددند که‌ ناکارآمدی‌ ما را به‌ رخ‌ ما بکشند و مردم‌ را مأیوس‌ کنند. ما باید همة‌ این‌ جهات‌ را در داخل‌ در نظر بگیریم‌ و انشاءالله‌ کشور را در داخل‌ به‌ خوبی‌ اداره‌ کنیم‌ و اگر خوب‌ اداره‌ کردیم‌، دشمنان‌ خارجی‌ اولاً طمع‌ نمی‌کنند و ثانیاً اگر طمع‌ کردند، خودشان‌ ضررش‌ را خواهند دید و خداوند دین و راه‌ خود‌ را حفاظت‌ می‌کند.
ان‌شاءالله‌ که‌ برکت‌ بیشتری‌ از این‌ اجلاس‌ بگیرید. شما را به‌ خدا می‌سپاریم‌ و خداحافظی‌ می‌کنیم‌.
والسلام‌ علیکم‌ و رحمه‌الله