سخنرانی
  • صفحه اصلی
  • سخنرانی
  • سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در مراسم افطار جمعی از علما و روحانیون مبلّغ

سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در مراسم افطار جمعی از علما و روحانیون مبلّغ

  • تهران - مجمع تشخیص مصلحت نظام
  • سه شنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۰
افراط و تفریط شیعیان درباره امام حسن(ع)/ ائمه(ع)، نور واحد/ تفاوت رفتاری ائمه در عمل به وظیفه/ ماهیت واحد همه ائمه در امامت/ اهمیت تبیین صلح امام حسن(ع) برای مسلمانان/ انجام درست وظیفه امامت از سوی امام حسن(ع)/ لزوم توضیح بیشتر درباره حیات و ممات امام حسن(ع)/ لزوم درک عظمت حرکت امام حسن(ع) در صلح/ پرهیز امام حسن(ع) از اظهارات غیراخلاقی در مشاجرات سیاسی/ علی(ع)، سیاستمدارترین فرد اعراب/ گسترس دروغ در جامعه/ روی‌آوری بعضی‌ها به کارهای مباح برای حفظ نظام به عنوان یک هدف مقدس/ اشتراک رفتاری امام حسن(ع) و امام حسین(ع)/ حضرت علی(ع) و مأموریت به ده نفر از اصحاب برای توضیح امور به مردم/ علی(ع) و بیان مظلومیت در نمازهای جمعه/ شبهه‌افکنی انسان‌های ظاهرالصلاح درباره علی(ع)/ اهمیت بیعت مردم برای امام حسن(ع) در حکومت/ پایبندی امام حسن(ع) به رأی مردم/ تمدید احکام عاملان حضرت علی(ع) از سوی امام حسن(ع)/ برنامه امام حسن(ع) برای ارسال لشکر امام علی(ع) به جنگ با معاویه/ فتنه‌انگیزی دشمنان در زندگی امام حسن(ع)/ امام حسن(ع) و تهدیدات معاویه/ امام حسن(ع) و حوادث تلخ مدائن/ جراحت امام حسن در میان لشکر/ مظلومیت امام حسن(ع) در زندگی، شهادت و پس از آن/ مظلومیت قبر امام حسن(ع)/ امام حسین(ع) و کربلا/ جایگاه امام حسن(ع) نزد پیامبر(ص)/ آگاهی امام حسن(ع) از رسالت خویش/ زیرکی غیرمتعهدانه معاویه در صلح با امام حسن(ع)/ عدم پایبندی معاویه به تعهدات صلح/ تعبیرات نامناسب مسلمانان در حق امام حسن(ع)/ امام حسن(ع)، مورد تهاجم دوست و دشمن/ تعبیرات زشت معاویه از اهل بیت(ع)/ دستاوردهای صلح امام حسن(ع)/ جمله پیامبر(ص) درباره صلح امام حسن(ع)/ شباهت گفتاری افراطیون زمان امام حسن با افراطیون پس از قبول آتش‌بس/ نگرانی امام(ره) از گفتار افراطیون/ جملات هاشمی رفسنجانی با امام درباره قبولی آتش‌بس/ بیانیه امام(ره) و پایان جنگ/ الگو بودن صلح امام حسن(ع) و شهادت امام حسین(ع) برای مسلمانان/ اهمیت مصالح کشور و مردم برای مسئولین

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله والسلام علی رسول الله و آله

خیلی خوش آمدید. به دفتر ما صفا آوردید. به شما این میلاد مقدس را تبریک می‌گوییم. امیدواریم در این زمان بتوانیم قدر خدمات خوب ائمه را بدانیم که در جهت هدایت جامعه کشیده‌اند.

تشخیص من این است که یک نوع تفریطی در جامعه ما شیعیان مخلص امام حسن(ع) در مورد امام حسن(ع) هست. انتظار داشتم جناب آقای رستگاری که معمولاً از این نکات زیاد دارند، صحبت کنند. اما ظاهراً وقت ایشان کم بود و صحبتی نکردند.

از قرائت قرآن و مداحی برادر خوبمان که خیلی خوب خوانده‌اند، استفاده کردیم. من براساس یک مبنای مورد قبول همه علمای شیعه و شخصیت‌های دنیای اسلام و شیعه حرف می‌زنم. یعنی این مطلبی که می‌خواهم صحبت کنم، بر این اساس است.

همه ما قبول داریم و کسی اختلافی ندارد که تمام ائمه ما نور واحد بودند، چه آنهایی که قیام و جهاد کردند و چه آنهایی که سکوت کردند. هم به وظیفه خودشان عمل کردند. یعنی آنچه را که تشخیص دادند. آنها معصوم بودند و با عصمتی که داشتند و هدایت خداوند، وظیفه واقعی خودشان را تشخیص دادند و عمل کردند. تفاوتی هم بین امام حسن(ع)، امام حسین(ع)، امام رضا(ع)، امام علی(ع) و ائمه دیگر نیست. همه ائمه یک ماهیت واحد امامت داشتند و مقام امامت هم خیلی بالاست. یکی از افتخارات انبیا به این است که امامت هم داشته باشند.

ما در انجام وظیفه برای امام حسین(ع) خیلی خوب تلاش می‌کنیم و جهاد امام حسین(ع) را خیلی خوب توضیح می‌دهیم. البته این مقدار هم کمتر از حدّی است که امام حسین(ع) استحقاق دارند که باید بگوییم. ولی این وضع در مورد امام حسن(ع) هم هست. اما تفاوت خیلی زیاد است و انتظار از حوزه‌ها، علما و شخصیت‌های فکری ما این نیست. قطعاً نمی‌توانیم بگوییم که کار امام حسن(ع) از کار امام حسین(ع) کمتر بود. قطعاً این‌گونه نیست با همان مبنایی که گفتم، اینها امام هستند. «قاموا اوقعدوا کلهم نور واحد» امام حسن(ع) همان کاری را می‌بایست در آن زمان انجام دهد، انجام داد و امام حسین(ع) هم همان کاری را که می‌بایست انجام داد.

ما در روز ولادت امام حسن(ع) همین جلسات مختصری که در دیشب و امشب داریم، است. ولادتشان که این‌گونه است. شهادت ایشان هم تحت‌الشعاع وفات حضرت پیغمبر(ص) و در ایران هم شهادت امام رضا(ع) است. چون امام رضا(ع) به عنوان امام مدفون در ایران است، بیشتر به آن توجه می‌کنیم و احساسات یک نوع عاطفی است. خیلی کم در مورد واقعیت‌های امام حسن(ع) گفته می‌شود و حقیقتاً هم نیاز به توجیه بیشتر مردم دارد.

امثال ما می‌دانیم و مشکلی نداریم. اما اصل مسئله این است که عظمت حرکت امام حسن(ع) را بهتر بفهمیم. شاید در بین همه ائمه، مظلوم‌ترین آنها امام حسن(ع) بودند. امام حسن(ع) فوق‌العاده مظلوم بودند، به خاطر اینکه دچار حکومتی مثل معاویه شده بودند و معاویه بی‌نهایت رند و حقّه‌باز بود. در کنارش هم عمروعاص بود که همه نوع جنگ روانی را علیه امام حسن(ع) به کار می‌گرفت.

امام حسن(ع) هم شخصیتی بودند که حاضر نبودند یک کلمه برخلاف حقیقت و حیله بازی و اظهارات انحرافی و غیراخلاقی که در مشاجرات سیاسی معمول است، به کار بگیرند و صحبت کنند. ایشان صبر می‌کردند و دیگران هر چه را که می‌خواستند، می‌گفتند.

در مورد حضرت علی(ع) هم همین مسئله در مقابله با معاویه بود و معمولاً آدم‌های ساده‌لوحی می‌گفتند که معاویه خیلی زرنگ، سیاس و سیاستمدار است و علی(ع) سادگی می‌کند.

حضرت علی(ع) یک بار سفره دلشان را باز کردند و گفتند که اگر مسئله تقوی نبود، من سیاستمدارترین فرد اعراب بودم. «لولت تقاه لکنتُ سیاس بین الاعراب»

پایبندی به تقوا و حساب است که انسان نمی‌تواند برای هر هدفی کار خلاف بکند که متأسفانه در زمان ما این مسئله بسیار خطرناک شده است. در جامعه ما، در نیروهای انقلابی ما و در نهادهای انقلابی ما فکر می‌کنند برای اهدافی که خودشان مقدس تشخیص می‌دهند، هر دروغی را بگویند، هر گناهی را بکنند، هر تهمتی را بزنند، هر خلافی را انجام بدهند، هر ظلمی را بکنند، هر کسی را اذیت کنند و هر کسی را بگیرند و ببندند و بدنام کنند و بی‌جهت محکوم کنند. متأسفانه از این کارها اتفاق می‌افتد.

چون در نظر آنها این برای یک هدف مقدس، یعنی حفظ نظام است و همه این کارها مباح است. این درست همان ایده غلطی است که دنیا از آن رنج می‌برد. اما ما چون شیعه، مسلمان و ولایی هستیم، نمی‌توانیم این‌گونه باشیم و باید پایبند به تقوا و حقیقت باشیم و گناه را نردبان امید به یک هدف قرار ندهیم.

ده سال در دوران امام حسن(ع)، اما حسین(ع) هم بودند. امام حسین(ع) همان موقع هم امام حسین(ع) بود. یعنی چیزی از شخصیتش کم نداشت. امامتش رسمی نشده بود. همان کارهایی را که امام حسن(ع) می‌کردند، امام حسین(ع) هم می‌کردند و فرقی نداشت و همان رفتار انجام می‌شد.

در این دوره کوتاهی که امام حسن(ع) گرفتار شدند، در اواخر عمر حضرت علی(ع) هم مشکلات پیش آمده بود. اختلافات داخلی جدّی شده بود. ابهام و شبهه در طرفداران حضرت علی(ع) و اردوگاه کوفه و لشکریان پیش آمده بود. کار به جایی رسیده بود که حضرت علی(ع) ده نفر از شخصیت‌های بزرگ اصحاب خود را مأمور کردند تا برای مردم بگویند. ابتدا خود حضرت علی(ع) یک درس کلی به آنها دادند و تاریخچه اسلام و خدمات خودشان را در صحبت مفصلی توضیح دادند و بعد به آنها گفتند که شما هر ده نفر با هم در نماز جمعه‌ها بروید و کمیل و صعصعه حرف‌های من را بزنند و شما هم شهادت بدهید تا اینکه مردم روشن شوند. حضرت علی(ع) این‌گونه مظلومیت خودشان را با توضیحات امثال کمیل و صعصعه که خودشان گفتند، بیان می‌کردند.

با نفوذ در شیعیان حضرت علی(ع) و انسان‌های بزرگ و ظاهر الصلاح ایجاد ابهام و شبهه کرده بودند که این چه ولایتی شد که همیشه جنگ و کشتار است! چقدر باید کشته شویم و یا بکشیم! این‌گونه حرف‌ها را رواج داده بودند.

کار در زمان امام حسن(ع) خیلی مشکل‌تر شده بود. همان حرف‌های مبهم به فرقه‌های گوناگون تبدیل شده بود. وقتی که پدر شریف امام حسن(ع) شهید شدند، ایشان به صورت مردمی مسائل را با مردم در میان گذاشتند و مردم هم بدون اختلاف در کوفه بیعت کردند و نماینده‌هایی از بصره، حجاز، یمن، ایران و خیلی جاهای دیگر با امام حسن(ع) بیعت کردند. البته همه مردم مثل الان رأی نمی‌دادند، سیستمی داشتند که کسانی از طرف آنها بیعت می‌کردند. ایشان کاملاً بابیعت و نظر مردم امامتشان را عملی کردند.

امام حق و حقیقت است و حق با آنهاست. مردم بخواهند یا نخواهند، آنها امام هستند. اما برای حاکم بودن، مردم باید موافقت کنند. اگر مردم موافقت نکنند، نمی‌توان حکومت کرد. بدون رأی و نظر مردم عملی نیست، این یک واقعیت است که سر جای خودش هم هست.

لذا رأی مردم برای امام حسن(ع) آن قدر مهم بود که از سراسر جهان اسلام بیعت گرفتند. بعد هم اولین مسئله ایشان، مسئله معاویه بود. چون همه کسانی که از طرف حضرت علی(ع) حکم داشتند، حکم آنها را امام حسن(ع) تأیید کردند و همه آن شخصیت‌ها و ائمه جمعه سر جایشان بودند و حضرت کارشان را این‌گونه شروع کردند.

اولین مسئله ایشان هم مسئله جنگ بود که آن هم ادامه کار علی ابن ابیطالب(ع) بود. چون حضرت علی(ع) آن طور که می‌گویند یک جمعیت 120 هزار نفری آماده کرده بود که بعد از نهروان، به شام برسند و شرّ معاویه را از جامعه کوتاه بکند که این‌گونه نشد و شهید شدند. بنا شد که امام حسن(ع) همان لشکر را تجهیز کند و بروند.

آن‌چنان فتنه در زندگی امام حسن(ع) درست کردند و آن چنان شبهه ایجاد کردند و فضا را غبارآلود کردند که اختلافات عجیب و غریب شروع شد. معاویه سر کیسه‌های پول را باز کرده بود و افراد را به هر قیمتی می‌خرید. وقتی که امام حسن(ع) لشکرش را تجهیز کرد و به راه افتاد، معاویه پیغام داد که شما با چه کسی می‌خواهید بجنگید؟! یک خورجین رونوشت نامه از شخصیت‌های بزرگ حکومت حضرت علی(ع) را فرستاد و گفت که همه اینها با من هستند و منتظر آمدن من هستند که به من بپوندند. شما چگونه می‌خواهید بجنگید؟

امام حسن(ع) که به این حرف‌ها وابسته نبودند، به کارشان ادامه دادند تا اینکه آن حوادث تلخ مدائن پیش آمد و به خیمه ایشان ریختند و خیمه ایشان را آتش زدند و حتی لباس ایشان را برداشتند و ایشان با عبای یکی از اصحابشان بیرون آمدند. خنجری به پای ایشان زدند و مجروح کردند و استخوان حضرت آسیب دید.

با این حالت شرایطی پیش آمد که اوضاع روشن شد و امام می‌دانستند که نمی‌توان خون مردم را ریخت. شعار دادن، جان دادن و حتی جنگیدن و جان دادن برای انسان‌های با ایمان آسان‌تر است تا اینکه مورد تهاجم انتقادات واقعی که حق نیست، قرار بگیرند. امام حسن(ع) بایستی کار بزرگی انجام بدهد. حقیقتاً این شخصیت مظلوم است. امروز هم امام حسن(ع) مظلوم‌تر است. شما می‌بینید که قبر ایشان چند قرن است که از دسترس زوّار خارج است. وقتی که به مدینه می‌رویم، نمی‌گذارند قبر ایشان را درست زیارت کرد. تشییع جنازه ایشان هم آن گونه بود که نگذاشتند در کنار جدّشان در مسجد پیامبر(ص) دفن شود.

امام حسین(ع) کار بزرگی کردند. شعله عظیمی را ظرف چند ساعت افروختند. یعنی از صبح عاشورا تا عصر عاشورا در آن چند ساعت از لحاظ جنگ همه چیز تمام شد. بعد هم اسارت اهل بیت بود. اما امام حسن(ع) در تمام این مدت خون دل خورد. دوستان صمیمی ایشان را یکی یکی معاویه می‌گرفت و می‌برد و با آنها مباحثه می‌کرد و بعد زندانی و شهید می‌کرد. خیلی امام حسن(ع) را اذیت می‌کردند. شرایط هم شرایطی نبود که امام حسن(ع) وارد جنگ شوند.

همه شما شنیدید که پیامبر(ص) تکریم زیادی برای امام حسن(ع) قائل بودند. بعضی‌ها پرسیدند که شما خیلی این کودک را بزرگ نشان می‌دهید، حضرت فرمودند: ایشان یک روز کاری برای امت من می‌کند و فتنه‌ای را از امت من جدا می‌کند که اگر آن نباشد، معلوم نیست سرنوشت امت ما چه می‌شود.

امام حسن(ع) رسالت خودشان را از قبل می‌دانست. همان طور که امام حسین(ع) رسالت خودشان را می‌دانستند. همان طور که گفتم معاویه یک زیرک غیرمتعهد بود، وقتی که صحبت از صلح شد، پای میز مذاکره نیامد که دو طرف چه بگویند. یک کاغذ سفید با امضا و مهر خودش برای امام حسن(ع) فرستاد و گفت که هر چه می‌خواهید در این کاغذ بنویسید. اگر آن صلح نامه را بخوانید، می‌بینید که امام حسن(ع) حرف‌های خیلی مهمی نوشتند و اگر نصف آن را معاویه عمل کرده بود، اوضاع این‌گونه نبود. وقتی که معاویه به کوفه آمد، روی منبر رفت و گفت همه آنهایی که گفتند، زیر پای من است.

ما جنگ کردیم که حکومت کنیم. ما برای نماز و روزه و اینها جنگ نکردیم. اینها را خودتان می‌خوانید. ما برای چیز دیگری می‌جنگیم. دنیاطلبان این‌گونه هستند. ولی ائمه و مردان خدا که این‌گونه نیستند. امام معصوم ما که این‌گونه نبودند. امامان ما حق می‌گفتند و تا آخر هم پایش می‌ایستادند.

وقتی که صلح انجام شد، اهانت‌ها به امام حسن(ع) شروع شد. باید نگاه کرد و دید که چه شخصیت‌هایی بودند که می‌آمدند! کسانی که یا مذلل المؤمنین می‌گفتند یا مزّور وجوه المؤمنین می‌گفتند. تعبیراتی را برای امام حسن(ع) درست کرده بودند. ایشان هم می‌دید همان کاری که وظیفه‌اش است و همان کاری را که مصلحت است و همان کاری را که رسالت ولایت و امامت ایشان ایجاب می‌کند، در حال انجام دادن هست و این مسائل هم هست.

اگر تحمل آن چندان برایشان سخت نبود، ولی برای شخصیت‌های بعدی خیلی سخت بود. آنها این‌گونه مظلومانه مورد تهاجم دوست و دشمن باشند. معاویه هم کوتاه نیامد. حتی وقتی خودش خطبه می‌خواند یا سخنرانی می‌کرد، به حضرت علی(ع)، حسن(ع) و حسین(ع) و بزرگان کلمات زشتی را به کار می‌برد و خطبه و سخنرانی را تمام می‌کرد. این‌گونه رفتار می‌کرد. امام حسن(ع) حدود شش یا هشت ماه این‌گونه حاکم بودند. بعد هم به مدینه رفتند و آن هم شرایط دیگری است. معاویه هم هر چه خواست به سر دنیای اسلام آورد. ولی حداقل این بود که این حوزه اسلام و مجموعه امت اسلامی از هم نپاشید. ولو اینکه مسیر انحرافی داشتند. انشاءالله روزی امام زمان(عج) می‌آیند و این مسیرهای انحرافی را اصلاح می‌کند.

از همان جمله پیغمبر(ص) فهمیده می‌شود که اگر این اقدام امام حسن(ع) نمی‌بود، خدا می‌داند که چه اتفاقی می‌افتاد. من یک نمونه را که برای همه محسوس است و تا حدودی تازه است و در آن هستید، می‌گویم. چون وقت اذان و نماز هست.

همه آدم‌های خیلی خوب و شیعیان حضرت امام حسن(ع) با سوءنیت این کار را نمی‌کردند. همین بچه‌های افراطی بودند که وقتی به چیزی علاقه داشته باشند، غیر از آن چیزی نمی‌بینند. داستان جنگ خودمان را می‌گویم. بین صاحب‌نظران ما در جنگ، هم نیروهای نظامی و هم غیرنظامی و هم شخص امام، اتفاق‌نظر بود و به یک جایی رسیده بودیم که دیگر نباید جنگید و ادامه جنگ ممکن است مساوی با انهدام کشور باشد و خیلی چیزهای دیگر. یعنی به اینجا رسیده بودند. امام آخرین جمله‌ای که گفتند این بود که ما به مردم گفتیم که تا آخرین نفس و تا آخرین قطره خون و بیست سال می‌جنگیم، الان به مردم چه بگوییم؟!

نگرانی ایشان این بود که با این شعارهایی که دادیم و حرف‌هایی که زدیم، مردم را در این مسیر نتوان قانع کرد. من یک راهی پیشنهاد کردم و به امام گفتم که من فرمانده جنگ و جانشین شما هستم و حق دارم. من اعلام آتش بس می‌کنم و شما مرا محاکمه کنید. شما هم حق دارید. مردم یک نفر را مقصر می‌دانند و همه کارها راحت می‌شود، گفتند این دیگر خیلی کار بدی است و بعد هم خودشان به عهده گرفتند. بعداً که ما از پیش ایشان بیرون آمدیم، ایشان بیانیه‌ای فرستاد که همه شما آن را خواندید و آن گونه توجیه کردند. شاید در آن روز بعضی‌ها ناراحت بودند. ولی شخصیت امام این خطرها را آب کرد و مسئله را به خوبی حل کرد.

می‌خواهم بگویم همان طور که زندگی امام حسین(ع) برای ما در بخش‌هایی از تاریخ باید الگویی برای جهاد باشد، زندگی امام حسن(ع) هم باید الگو باشد. این هم احتیاج به توضیح دارد و مردم نمی‌توانند بدون تحلیل به این مسئله برسند.

بقیه ائمه(ع) هم همین‌طور است. از بین دوازده امام ما، یک مقدار حضرت علی(ع) و حدود شش ماه امام حسن(ع) به میدان آمدند و بقیه این‌گونه مصلحت دیدند. الان شاید مصداق ما امام حسین(ع) باشد، ولی در کنار آن همیشه باید مواظب مصالح امت اسلامی، کشور، مردم باشیم و با کارهای بی‌حساب و کتاب آنها را به خطر نیندازیم.

شما را به خدا می‌سپارم و امیدوارم موفق باشید.

والسلام علیکم و رحمه الله