بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله والسلام علی رسول الله و آله
قبل از شروع سخنرانی، شما را خوشحال کنم و آن اینکه سخنرانی من کوتاه است، برای اینکه هم خسته هستید و هم از صحبتهایی که آقایان فرمودند، بهره بردید و ما هم بهره بردیم. خیلی از حرفهایی را که میتوانستم بگویم، آقایان فرمودند.
دو، سه نکته عرض میکنم. به علاوه سعی میکنم، فضیلت نماز ظهر را درک کنید و نماز بخوانید.
امروز هم در مورد دانشگاه آزاد اسلامی، نکات خیلی جالبی گفته شد. من هر چه فکر میکنم و این بیست و نه سال را مرور میکنم، روز به روز مطمئنتر میشوم که این توفیق و لطف خداوند بود. اگر الطاف ویژه الهی شامل حال ملت و ما نمیشد، نمیتوانستیم چنین کار بزرگی را در این شرایط شکل بدهیم. ما وسیله بودیم و یک مقدار کار کردیم، اما توفیق از جانب خداوند بود.
عوامل مادی قضیه هم این است که نیاز به تحصیل در کشور بسیار جدّی بود. این عشقی که آقای دکتر الوانی مطرح کردند و آقایان دیگر هم روی آن حساب کردند، از روی نیاز پیش میآید. وقتی انسان احساس نیاز میکند، عشق به هدف را پیدا میکند.
«آب کم جو، تشنگی آور بدست» این تشنگی در مردم بود و هنوز هم هست، منتها در مراحل بالاتر. این نیاز عامل اصلی توفیق ماست. چون جوانها به هر قیمتی حاضر به درس خواندن بودند. پدران آنها هم حاضر بودند فرش خانه یا ماشین خودشان را بفروشند و بچه هایشان ادامه تحصیل بدهند. دانشگاههای دولتی ما هم نمیتوانستند جواب بدهند. نه اینکه نمیخواستند،
- البته بعضیها نمیخواستند- بعضیها فکر میکردند که تحصیلات عالیه، لوکس است و عده کمی باید باشند و بقیه هم از دوره دبیرستان به سمت کارهای عملیاتی بروند که بعداً وارد میدان کار شوند. تصوری اینگونه بود.
ولی اسلام و ما به این معتقد نبودیم. هم امام و هم ما که شاگردان ایشان بودیم، معتقد بودیم که اگر جامعه عالم شود، مسائل بعدی را خودش حل میکند. این عقیدهای است که همین الان هم دارم و فکر میکنم اینگونه است. بهترین کار ما این بود که انسانهای عالم و مؤمن تربیت کنیم و کارها را به دست خودشان بدهیم. خودشان همه جا مسائل را با تدبیر، دانش، فن و هنر حل میکردند. این حرفها را آقایان گفتند و من وقت را بیشتر نمیگیرم و از مجری خیلی خوبی که هنرمندانه جلسه را اداره کردند، تشکر میکنم.
به هر حال ما با این انگیزه که مردم نیاز دارند و آماده هستند هزینه تحصیل را بدهند و دولت هم نمیتواند دانشگاهها را مجانی توسعه بدهد، کار دانشگاه آزاد اسلامی را آغاز کردیم. در دو روز پیش گزارش رسمی آمد که امسال 5/16% از کسانی که وارد دانشگاه میشوند، جذب دانشگاه دولتی میشوند. پس 84 درصد بقیه دانشگاه پولی هستند. دانشگاه پولی را دولتیها هم دارند. آنها هم یک مقدار با پول اداره میکنند. آنهایی هم که مخالفت میکردند، با همین پولی بودن مخالفت میکردند و الان خودشان هم وارد این ماجرا شدند. اگر این دانشگاه پولی را در دست مردم میگذاشتند، خیلی بهتر بود و خیلی آزادتر، بهتر، با تدبیر بیشتر و با عشق بیشتر دانشگاهها را اداره میکردند. چه لزومی دارد که دولت از مردم پول بگیرد و مردم پیش دولت درس بخوانند؟ دولت شرایط را فراهم بکند، این همه مشتاق و تحصیلکرده با عالم و متخصص که خیلیها بازنشسته هستند، حاضرند این مدارس و دانشگاهها را اداره بکنند و خوب هم اداره میکنند و با عشق هم اداره میکنند.
به هر حال دولت هم میخواهد رقیبی برای بخش غیردولتی باشد. اما مسئله این است که واقعاً نیاز بود و دولت هم نمیتوانست. حداقل اینکه آن زمانی که دانشگاه آزاد تأسیس شد و دوران جنگ هم بود، در جلسات بررسی میکردیم که دولت چگونه میتواند یک دانشگاه جدید بسازد. بعداً هم که دستشان باز شد و ساختند، نتوانستند به همه نیازها پاسخ بگویند. گفتم امسال 16 درصد جذب شدند.
معلوم است که اولویت با دانشگاههای دولتی و بدون پول است. این مطلب روشنی است که اول به آن سمت میروند و اگر نشد، به جاهای دیگر میپردازند. با این رویکرد و با توجه به اینکه دانش خیلی برای بشریت مهم است و عامل رشد و ارتقای فهم، ایمان و همه چیز است، ما وظیفه خودمان میدانستیم که به عنوان یک مسئول در نظام انقلاب اسلامی مردم را باسواد کنیم.
راه ما هم این بود و از این راهی که به عقل ما رسید، استفاده کردیم. این هم لطف خدا بود که این تصور را در ما ایجاد کرد و خوشبختانه امام که خیلی از ما بالاتر بود و استاد بسیار عظیمالشأنی بودند، مساعدت کردند. درباره امام باید بگویم من در تمام عمرم در این هفتاد و چند سال، هیچ وقت کسی را مثل امام ندیدم و در تاریخ هم نخواندم که کسی از علما، امام باشد. وقتی دیدند که ما به این فکر افتادیم، خیلی خوشحال شد و استقبال کرد و ایشان اهل پول دادن به جایی نبود و خیلی در خرج کردن اموال بیتالمال سختگیر بود.
یادم هست در موقع کاپیتالاسیون و موقعی که به اخبار جهانی نیاز داشتیم، ایشان به من 200 تومان دادند و گفتند که رادیو بخرم تا اخبار را گوش بدهیم و من هم هیچ پولی نداشتم. من رادیو را 400 تومان خریدم و 200 تومان باقی را خودم قسطی دادم. ایشان اینگونه خرج میکرد. چون از خودشان به اندازه زندگیشان داشتند و مال مردم و بیت المال را با حساب خرج میکردند و این بریز و بپاشهایی که گاهی آدم میبیند، خیلی از ادب امام دور بود که این کارها را بکنند.
اما ایشان در قضیه دانشگاه آزاد حمایت کردند و مبلغ یک میلیون تومانی که ایشان دادند، به اندازه همین سه هزار میلیارد تومانی که این روزها از دست مردم رفته، به درد انقلاب اسلامی ایران خورد. ایشان یک میلیون تومان دادند و خیلی هم بابرکت بود و حمایت عملی و لفظی کردند و کار را به اینجا رساندند. ما هم این را از لطف خداوند میدانیم و به شما عرض میکنم خیلی شاکر باشید که خداوند شما را در مسیر تحصیل آورده است. استاد، مدیر، دانشجو، محقق و هر چه هستید، این مقام خیلی بزرگی است.
«هل یستوی الذین یعلمون والذین لایعلمون» این استفهام انکاری قرآن همراه با تعجب و یک نوع تخطئه این تفکر و یک هشدار است که اصلاً در ذهنتان نیاید که آدم عالم و جاهل یک جور هستند. یک ملت جاهل نمیتواند سعادتمند باشد و محال است سعادتمند باشد، میخواهد سعادتمند باشد اما چشم، دست و گوش آنها بسته است.
استعمارگرها وقتی که دوران استعماری شروع شد، یکی از اصول استراتژیک آنها این بود که کشورهای دیگر را در جهل نگه دارند. اسناد و مدارک فراوانی هست که بگذارید مردم جاهل بمانند تا ما بتوانیم منابع آنها را به دست بیاوریم و از نیروهای کارشان استفاده بکنیم. همین قدر به آنها سواد یاد بدهیم که بتوانند کار ما را بهتر انجام بدهند. البته گاهی لازم است افراد بااستعداد را آموزش بدهند و استخدام کنند. این شیوه در میان آنها مرسوم است. این سیاست استعماری مردم را خیلی عقب انداخته است. در دنیا برای ملتها با همین جهل و بیسوادی و کمسوادی جهنّم دنیوی درست کردند.
وقتی که ما در ایران شروع کردیم، با اینکه در ایران سروصدای نظام شاهنشاهی آن روز خیلی بلند بود و تیرش میخواست به عرش بخورد و ادعاهای بزرگ میکرد، چند درصد باسواد خواندن و نوشتن داشتیم؟ زیر 50 درصد بود. هنوز هم متأسفانه از همان زمان در سنین بالا حدود 20 درصد و یا بیشتر از جمعیت ما نمیتوانند بنویسند و بخوانند. کشور ما از نظر سواد خیلی عقبافتاده بود. همه دانشجویان کشوری که حدود 40 میلیون جمعیت داشت، از 150 هزار نفر کمتر بودند. الان ما در کشور نزدیک 5/3 میلیون نفر دانشجو داریم و هنوز هم عدهای هستند که دستشان به دانشگاه نمیرسد. این نشان میدهد که آن زمان خیلی دوران بدی بود. الان هم هنوز در خیلی از کشورهای دنیا این بساط باقی است.
آیه قرآن صریح دارد که از اهل جهنم وقتی میپرسند که چرا شما در جهنم هستید؟ میگویند: برای اینکه نادان بودیم. قالوا لو کنّا نسمعون اقل ما کنّا فی اصحاب السعیر. اگر گوش بازی داشتیم که حرفهای خوب دنیا را بشنویم و اگر عقلی داشتیم که تشخیص بدهیم و اگر تعقل داشتیم، در جهنم نبودیم. جهنم و فلاکت دنیا هم معلول بیسوادی مردم است.
تأسیس دانشگاه آزاد واقعاً یک کار خیلی بزرگ بود و خیلی بیشتر از قدرت و توان و امکانات ما بود. خداوند لطف کرد و به همت همین عشق مردم که حاضر شدند هزینههای دانشگاه را بدهند، دانشگاه هم توانست هر سال 20 درصد رشد بکند. چند سال پیش که به همین دانشگاه قزوین آمدم، به نظرم دانشگاه ممتازی آمد، اما امروز که با چند سال قبل مقایسه میکنم، میبینیم مثل یک موجود زنده رشد کرده است.
کاملاً میتوان دانشگاه آزاد اسلامی را به یک موجود زنده یا درخت یا انسان تشبیه کرد. هنوز در حال گذراندن مراحل تکاملی است و به سن کمال نرسیده است. چهل سالگی در عمر انسان سن کمال است. انشاءالله این دانشگاه یازده سال دیگر با این برنامههایی که داریم و با چشمانداز و برنامههای 5 ساله و ده سال و با این نیروهایی که همکاری میکنند و با نیروهایی که خودمان تربیت میکنیم و علاقهای که دیگران پیدا کردند، به کمال علمی، پژوهشی و تحقیقاتی میرسد. این دانشگاه در یکی، دو سال اخیر از لحاظ سیاسی خیلی بلوغ به خرج داد. البته یکی از طبایع دانشگاه آزاد این است که کار خودش را میکند و در باند، گروه و جناح نیست. من، گروهها و جناحها را عیب نمیدانم. بالاخره در هر جامع زندهای جناح، حزب و باند هست و اینها هم ترکیب میشوند. اما دانشگاه آزاد سابقه علمی خودش را دارد و در آن همه جور آدم هست و همه جریانها در دانشگاه آزاد اسلامی در دانشجو، کارمند، مدیران و اساتید وجود دارند و واقعاً ما هم امتیازی قائل نیستیم. گاهی فشار میآوردند که فلان آقا چون مثلاً رادیکال است، برکنارش کنید. وزارت اطلاعات یک جور اذیت میکند و دیگران جور دیگری اذیت میکنند و بچه حزب اللهیها به صورت دیگر اذیت میکنند. این کار ما نیست. یعنی مدیران ما بدانند که ما اینگونه نیستیم.
از آن طرف هم بعضیها میآیند و میگویند اینهایی که این قدر شما را اذیت میکنند، دروغ میگویند، مینویسند و سر کلاس حرف میزنند، چرا در دانشگاه باشند؟ بالاخره استاد هست و نظراتی دارد و سر کلاس میگوید. ما بنا نداریم مسائل سیاسی و باندی را ولو اینکه خودمان هم اگر یک جریان باشیم، وارد دانشگاه آزاد کنیم. بالاخره هر کسی عضو یک جریان و تفکری است. اما در دانشگاه آزاد میخواهیم میدان برای دانشجو، معلم، استاد و افراد حقیقی باز باشد.
اُنظر الی ما قال ولا تنظر الی من قال، اینجا را هم میگیرد. در اینجا شما نگاه کنید که آیا خوب درس میدهد و به وظیفهاش خوب عمل میکند و مدیریتش را درست انجام میدهد؟ اگر اینها را خوب انجام داد، استقبال کنید و دستش را هم ببوسید. اگر هم بد کار میکند، تذکر دهید و عوض کنید. حالا هر کسی میخواهد باشد، باید کارش را درست انجام دهد.
به هر حال مبنای ما بر این است که دانشگاه آزاد جایی برای تعلیم، تربیت و اخلاق باشد و بنیه علمی کشور را بالا ببرد که مایه سعادت کشور است. شما یک خاطره گفتید، من هم خاطره کوچکی بگویم.
اوایل انقلاب کسی آمد و از فرودگاه جملهای را برای من نقل کرد. من تکانی خوردم و اشکم ریخت. میگفت که خانم و آقایی که از مدیران رژیم شاهنشاهی بودند، آمده بودند و میخواستند از کشور بروند. خانمش یک مقدار دستبند و گردنبند طلا و زیورآلات داشت. مأمورین جلوی اینها را گرفتند و اجازه ندادند که طلا را بیرون ببرند، شوهر این خانم جملهای گفت که همان جمله، مرا تکان داد.
این را یکی از مأمورین برای من نقل کرد. گفت: شما جوان هستید و نمیفهمید، بیرون رفتن چند قطعه طلا مهم نیست. مهمتر این است که افرادی مثل من که ارزش ما برای کشور از همه طلاها بیشتر است، از کشور میرویم. شما نگذارید افراد باسواد، مدیر، مجرب و کارکشته شما از کشور بروند. بعداً تحقیق کردیم و دیدیم که استاد دانشگاه بود و شخصیت علمی خوبی داشت. فضا به گونهای بود که نتوانست بماند و رفت.
متأسفانه امروز میبینیم که نخبهها و استعدادهای ما در حال رفتن هستند. چرا شرایطی به وجود بیاید که شاگردان ممتاز بهترین دانشگاههای ما در دوران تحصیل دنبال این باشند که بقیه تحصیل را به خارج بروند؟ اگر زمانی به این فکر باشند که در دانشگاه بالاتری درس بخوانند و برگردند، این کار یک اعتبار است و مخالفتی نداریم. اما اگر کسانی باشند که به تنگ آمده باشند و در حال فرار هستند، این کار مصیبت است.
وقتی دانشگاه بینالمللی امام را در قزوین تأسیس کردیم، آرزوی بلندبالایی را در آن موقع داشتیم. خودم پشت این کار بودم، فکر میکردم باید آن را مکانی کنیم که استعدادهای دنیای اسلام در اینجا پرورش پیدا کنند و هر یک از آنها یک شخصیت بزرگ علمی و دینی برای دنیای اسلام و بشریت شوند. لذا این همه زمین در اختیار آنها گذاشتیم و خودم هم دو سه بار به اینجا آمدم. خیلی آرزو داشتیم. ولی امروز که از پنجرهها نگاه میکردم، دیدم زمینها همانطور مانده است و هیچ خبری نیست. نظر ما این نبود و فکر میکردیم که باید استعدادها را در اینجا جمع کنیم و اینجا یک کانون برای تربیت باشد.
هنوز وقتی تاریخ ایران را میخوانم، مهمترین چیزی که از ایران قدیم به ما رسیده، دانشگاه جندیشاپور است. ارزش مهم دانشگاه جندیشاپور این بود که نخبههای دنیا که نمیخواستند زیر بار استبدادها در چین، هند، روم و جاهای دیگر بروند، فرار میکردند و یا تبعید میشدند و به جندیشاپور میآمدند و درس میخواندند. دانشگاه جندیشاپور بینالمللی بود.
ایران قدیم این قدر سعه صدر داشت که اینها را نگه داشت و بعد هم مسلمانها سعه صدر بیشتری به خرج دادند و اینها را رشد دادند و بعد هم اینها را در پایتخت دنیای اسلام در بغداد به عنوان دارالحکمه جمع کردند و آنجا همه زبانهای دنیا و همه متون با ارزش تمدنهای قدیم را ترجمه میکردند و در اختیار ما میگذاشتند. بعد هم اینها تبدیل به تحقیقات شد. کاری که بعداً اروپاییها کردند، میراث ما را گرفتند و بردند و تحقیق کردند و خیلی هم اضافه کردند و حالا ما باید از آنها خوشهچینی کنیم و از آنها یاد بگیریم. این کار را آنها از مسلمانها یاد گرفتند. ما هم از دانشگاه جندیشاپور استفاده کردیم.
امید ما از جوانی این بود که اینجا را چنین مرکزی برای دنیای اسلام و جهان سوم کنیم. ما دانشگاه آزاد اسلامی را اینگونه میخواهیم. کسانی که فکر میکنند اینجا جایی است که میتوانند به عنوان یک حربه سیاسی برای جناح یا شخصی استفاده کنند، اشتباه میکنند. قطعاً اینگونه نیست. هیچ وقت در تاریخ سی ساله، استفاده اینگونه نشده و بعداً هم نخواهد شد. حتی تشکّلهای سیاسی که الان در دانشگاه شکل گرفتند، ما از آنها نمیخواهیم که چه کاری بکنند. هر کسی تشکّل خودش را دارد. گاهی مخالف ما هستند و گاهی روی در و دیوار و نشریات علیه ما مینویسند. ما مایل هستیم که اینجا جایی باشد که حقیقتاً خفقان نباشد. خفقان بدترین مصیبت امروز بشریت است و همیشه هم بود. اما امروز که شاهراههای دنیا از طریق ماهوارهها، اینترنت و همه وسایل به دست همه رسیده و چشم همه باز است، اگر محیط خفقانآمیز درست بکنیم، خودمان را خفه میکنیم، نه کسی دیگر را.
چون اگر دانشجو نتواند در دانشگاهها چیزی بفهمد، در اینترنت میخواند. اگر از اینترنت نتواند، از ماهواره میگیرد. از سایتهای گوناگونی که همه دنیا را پر کرده است، میبیند. الان همه اخبار را امواج به همه جا میبرند. این حرفی را که اینجا میگویم، دو ساعت بعد در آن طرف کره زمین و حتی در روستاها میپیچید و همه میتوانند بشنوند و ببینند.
در این شرایط اگر بیاییم فضای خفقان در دانشگاه ایجاد کنیم، نتیجه معکوس میگیریم. چون دانشگاه جایی است که بچهها باید رشد کنند و اساتید باید افکارشان را منتقل کنند. نمیخواهیم دانشگاه آزاد اسلامی اینگونه باشد و باید فضایش باز و علمی باشد. ممکن است بعضی سلیقهها این را نپسندند و کار خودشان را کنند، اما برنامه ما در دانشگاه این است.
انشاءالله توجه داشته باشید که مسیر را درست برویم، مطمئن باشید آینده دانشگاه آزاد اسلامی در دنیا بسیار مهم است. شما دانشگاهی با یک میلیون و ششصد هزار دانشجو و سی هزار استاد و معلم و این همه فضای آموزشی و امکانات که روزبهروز در حال رشد میباشد، ندارید.
من این مرکز رشد دانشگاه قزوین را که دیدم، لذت بردم. ما میخواهیم در همه دانشگاهها مرکز رشد داشته باشیم و میخواهیم در این مراکز رشد بچهها حداقل تحقیقات خودشان را به یک جریان سودآور تجاری برای خود و دانشگاه تبدیل کنند. الان هزاران ابتکار و اختراع در دانشجوها و اساتید وجود دارد که در حال خاک خوردن است. به خاطر اینکه از تبدیل شدن حتی به پایلوت هم مأیوس شدند. باید دانشگاه آزاد این کار را بکند. این مرکز رشد بسیار با سلیقه ساخته شده است و از جناب آقای دکتر موسیخانی تشکر میکنم که این دانشگاه را یک دانشگاه نمونه در بین دانشگاهها به وجود آوردند. از مسئولان و مردم قزوین که حقیقتاً حمایت کردند و البته قبل از همه از آقای دکتر جاسبی که این سی سال عمرش و این سه سال عمر اخیرش را تماماً با عشق، ایمان، علاقه و هدف صرف این دانشگاه کرده است، تشکر میکنم.
بنده هم در بیرون فضای دانشگاه، هر جا توانستم، به خاطر همان عقیده و اعتقادی که به این راه دارم و امیدی که دارم تا این دانشگاه جای خودش را پیدا کند، حمایت میکنم. همیشه هم مزاحم داشتیم. از مزاحم نباید بترسیم. «دشمن طاووس آمد پر او»، یک مرغ مریض و پر و بال کنده که دشمن پیدا نمیکند. وقتی مرغ زیبایی پیدا شد، همه میخواهند این مرغ را در قفس خودشان نگه دارند.
در مورد دانشگاه آزاد همیشه حسودانی هستند که یا حسادت میکنند و یا طمع دارند و یا به ادلهای نمیفهمند و مزاحمت ایجاد میکنند. ما در تمام این 29 سال گرفتار بودیم و باز هم خواهیم بود. ولی لطف خداوند همیشه حامی بوده و انشاءالله باز هم این مسیر بازتر و روشنتر میشود و شما هم با عشق، امید، ایمان و جلب رضایت خداوند که میتواند مهمترین ثمره کار باشد، به کارتان ادامه دهید. آنچه که ماندگار است، جلب رضایت خداوند است. اگر خداوند از ما راضی باشد، بگذارید همه از ما ناراضی باشند. اگر خدا هم از ما راضی نباشد، تملّق دیگران هیچ چیزی را حل نمیکند. بالاخره در همه عمر شصت، هفتاد سال حدود ده، پانزده سال فعال، کاری و در جامعه هستیم. مابقی آن یا خوابیم یا بچه بودیم و یا پیرمرد میشویم و از صحنه بیرون میرویم. ده، پانزده سالی که هستیم، در مقابل بینهایت سال که از این به بعد باید داشته باشیم، چیزی نیست.
روز قیامت که از قبر بیرون میآییم و به پشت سر نگاه میکنیم، میگوییم یک روز یا نصف روز از فاصله مرگ تا حالا گذشته است. همه عمر و برزخ این قدر است و نزد خداوند هم همین است. «انهم یردنه بعیداً و نراه قریبا». قیامت نزدیک است. البته نزدیک به معنایی که عرض کردم. ممکن است زمانش چند میلیارد سال دیگر باشد و نمیدانیم چه موقع است. اما از نظر خداوند قیامت نزدیک است. بالاخره زندگی اساسی ما یا خوب خوب و یا بد بد در قیامت است.
انشاءالله در این کار موفق باشید و رضایت خدا را جلب کنید و آینده خود و دیگران را با کاری که دانشگاه میتواند انجام بدهد، سعادتمند کنید. بیش از این حرف نمیزنم و شما را به خدا میسپاریم و از همه شما التماس دعا داریم.
والسلام علیکم و رحمه الله