سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در مراسم افتتاح همایش بینالمللی قرآن کریم و مسایل جهان معاصر
بسمالله الرحمن الرحیم
الحمدلله و السّلام علی رسول الله و آله
از برگزارکنندگان همایش متشکریم که کار جدیدی را آغاز کردند. امیدوارم این قدم اولیه در مراحل نهایی بتواند به اهداف بسیار بلندی که این همایش دارد، برسد.
سلیقه خوبی به خرج دادند که کار را از اصفهان آغاز کردند که اصفهان مرکز فرهنگی جهان اسلام شناخته شده و حق هم همین است. ذخیرههای انسانی، اسلامی و ملی در اصفهان نهفته که تقریباً شهری منحصر به فرد به وجود آورده است.
باید از برادران ما در مرکز فرهنگ و ارتباطات، مرکز پژوهشهای علوم قرآنی و سازمان آیسسکو که برای این همایش همکاری کردهاند، قدردانی کنیم.
متأسفانه با رحلت استادبزرگوار ما آیتالله میرزاجواد آقا تبریزی مواجه هستیم که حوزههای علمیه قم و نجف برکات آموزشی ایشان را فراموش نخواهند کرد.
در ابتدای صحبتهایم به خاطر محبتهای امام جمعه محترم اصفهان و استاندار گرانقدر و برادر بسیار ارجمند، جناب آقای محمدی عراقی و صحبتهای خوبی که تابحال انجام شده است، تشکر میکنم.
فکر میکنم یکی از برنامههای درستی که باید در آینده دنبالش برویم و از گذشته هم شروع شده، این است که به قرآن به عنوان محور اساسی حل مسایل جامعه امروز توجه بیشتری داشته باشیم. چیزی که در گذشته به صورت متفرق و انفرادی انجام شده، به یک جریان تبدیل کنیم تا بتوانیم کم کم با استفاده از قرآن یک سیستم و برنامه برای مشکلات فراوانی که بشریت امروز گرفتارش است، به دست آوریم.
قرآن برای همین آمده است. «ان هذا القرآن یهدی لالتی هی اقوم» یعنی قویترین و مستحکمترین هدایتها برای اداره بشریت در قرآن است. این یک ادعا نیست. خداوند نیازی ندارد ادعایی کند که مصداق ندارد. واقعیتی از نعمت قرآن را در این آیه میبینیم. کاری که خود پیامبر (ص) با قرآن کردهاند. در جزیره العرب، جایی که مکتبخانه درستی هم سابقه نداشت، موفق شدند در مدتی کوتاه یک امت، جامعه، مدینه، راه و در نهایت مکتبی جهانی خلق کنند.
هیچکس ارزشهای فراوانی را که پیامبر(ص) در جامعه جاهلی آن روز عربستان ایجاد کردهاند، منکر نیست. ارزشهایی هستند که امروز هم هرکس داشته باشد، میتواند به آن ببالد. جامعه کوچکی بود، اما همه آنچه که میتواند ارزش انسانی جوامع بشری باشد، نمونهاش را میتوانید در آن جامعه کوچک پیدا کنید. معلوم است که در یک سخنرانی افتتاحیه نمیتوانم به صورت مستدل و مشروح به همه ابعاد این مکتب بپردازم. ولی سعی میکنم در صحبتهایی که خدمت شما عرض میکنم، تابلویی از این مکتب ارائه بدهم. البته توجه داشته باشیم که فقط ناظر به قرآن هستیم. چون این مکتب از قرآن به دست میآید.
حرف اساسی من این است که قرآن به ابعاد مورد نیاز همه جوامع بشری توجه داشت. یعنی قرآن از روز نزول تا قیامت که نمیدانیم چقدر است و تا کی ادامه دارد و درهمه شرایط و تحولات جوامع بشری، یعنی از یک مجموعه جاهلی در عربستان تا انشاءالله در آینده یک امت بزرگ و واحد جهانی که عالمترین و پیشرفتهترین دوران بشری را خلق خواهد کرد، راه و هدایت است.
اعجاز اسلام هم همین است. بیدلیل نیست که در قرآن به حق تکیه میشود که معجزه اساسی پیامبر(ص) بوده است. البته معجزات از نوع معجزات انبیای گذشته هم داشتهاند، اما قرآن معجزه خالده، دائمی، همیشگی و جاودان الهی برای بشریت است که باید بشریت ابعاد این اعجاز را بفهمد.
ادعا این است که این مکتب به صورت کامل میتواند راهنمای زندگی باشد. البته معنای این حرف این نیست که همه جزییات نیازهای بشری در همین کتاب آسمانی قابل دسترسی هستند. خودمان باید به دست آوریم. این راهنماست. مثل تابلوی راهنمایی که در مسیر میزنند و انسان باید با استفاده از فلشها و علامات جلو برود و چیزهایی را که در اطرافش هست، کشف و از آنها استفاده کند. قرآن هدایت است. در مواردی هم در جامعهای که پیامبر(ص) زندگی میکرد، در حد نیازهای آن روز وارد جزییات شده است. ولی راه را برای امروز، فردا و فرداهای بسیار دور هم باز گذاشته است. هرچه جلو میرویم، بهتر و بیشتر میتوانیم از قرآن استفاده کنیم. ممکن است بفرمایید: چگونه؟
یک مکتب کامل آن است که همه جهانی را که در آن زندگی میکنیم، یعنی هستی را بشناساند و انسان را که هدف این مکتب است و این برنامه برای انسان طراحی میشود، خوب درک کند. مسیر انسان را در فضایی که معرفی میکند و میشناسد، باز و هموار کند. جهانبینی اسلام از قرآن گرفته شده است. مسایل فراوانی در جهانبینی است. همه بحثهای فلسفه را در جهانبینی میبینیم. منتهی نکات اصلی آن میآید که این جهان از یک مبدأ به نام «توحید» صادر میشود. توحید هم این نیست که فقط بگوییم خدا یکی است. توحید آنچنان عمیق است که همه چیز از هر راهی که بروند، به خدا میرسند و سایر موجودات غیر از خداوند، سایه آن حقیقت وحدانی هستند.
بعد از آن معاد است. یعنی انسان در پایان زندگی دوباره به خدا میرسد. در بین مبدأ و معاد، انبیا پیام خدا را میآورند تا موجودات را – چون از انسان صحبت میکنیم، انسان را – راهنمایی کنند که همیشه بود و این دین تا قیامت خواهد بود. اولین انسان یعنی حضرت آدم که به زمین آمد، همراه خود وحی داشت و آخرین انسانی که از این زمین رخت برمیبندد، این وحی وجود دارد. منتها وحی آن از زمان پیامبر(ص) همان است که برایشان نازل میشد.
مبدأ، معاد و رهرو یعنی انسان و راهنما که انبیاء اساس این کار هستند. بقیه جهانبینی را فعلاً دراین بحث نمیآوریم. بعد از آن اصول عقایدی را تبیین کردهاند که انسان باید معتقد باشد. پس از آن راهنمای زندگی، یعنی بحثهای راهبردی و به تعبیر مصطلح امروز بحثهای استراتژیک را برای انسانها تبیین کرده است. کار مکتب این است. قدم بعدی مکتب، برنامه است. براساس آن جهانبینی و این عقاید و استراتژیها برنامه زندگی را تدوین میکند. بخشی از این برنامه زندگی، احکام، اخلاقیات و روابط اجتماعی بشر است. این یک تابلوی بسیار کوتاه از مکتبی بود که الان با آن مواجه هستیم که کتابش قرآن است.
میخواهم عرض کنم، تمام آنچه را که پیامبراکرم (ص) براساس روایات و عمل به ما آموخته و تمام آنچه را که مفسّران سنت و قرآن از آنها تفسیر کردهاند، ریشه قرآنی دارند. یک اشکال واقعی بر مسلمانان وارد است که محوریت قرآن را جدّی نگرفتهاند. فکر میکنم در زمان ما حرکت و جنبشی به طرف قرآن دیده میشود. بعضیها سطحی و شعاری است. البته این هم خوب و ارزشمند است، چون همه نوع لازم است. بعضیها عمقی است و دارد به اعماق قرآن میرسد که شاید بتوان اسمش را «تأویل» گذاشت.
قرآن منشأ تأویل را «راسخون فیالعلم» معرفی میکند و ما هم باید یا از راسخان واقعی در علم بگیریم و یا اگر تفسیر قرآن شامل راسخان فرعی هم شود، امروز وظیفه «راسخون فیالعلم» این است که به تأویل قرآن برسند. اینکه میشنویم که میگویند و گفتهاند: قرآن 70 بطن دارد، شعاری نیست. کم کم داریم به این واقعیات نزدیک میشویم. البته فکر میکنم که فاصله زیادی تا عمق و ژرفا داریم.
پس اینکه میگویند قرآن برنامه کامل زندگی است، به این معنا نیست که باید همه برنامههای زندگی را مثل کتاب برنامه بودجه سالانه از قرآن استخراج کنیم. نمیخواهم اینگونه بگویم. میگویم: برنامه کامل هدایت است و به مسایلی برمیگردد که باید از عهده آن برآییم. ببینید اگر جامعهای را که از زمان پیامبر(ص) 1400 سال جلو رفته، در نظر بگیریم و روی مسایل اساسی انگشت بگذارید، میتوانید نمونههای آنها و نکتهای اصلی را در قرآن پیدا کنید. من چند نمونه را عرض میکنم و انشاءالله در مقالاتی که برای این همایش تهیه شده و بحثهایی که در همایش میشود و بعدها ادامه خواهید داد، این مسایل را برای دنیا و برای خودتان بازخواهید کرد.
یکی از پیشتازان این راه مرحوم راغب اصفهانیاست کهافتخارش مال شما اصفهانیهاست. گرچه ایشان زیاد در اصفهان نبود، ولی به هرحال اصفهانی است. او یک فارسی زبان عربدان است که امروز کتاب ایشان را در همه کتابخانهها جزو کتابهای جلوی قفسه میبینید. چون هر انسانی که بخواهد قرآن را متوجه شود، هر لحظه نیاز دارد که به مفردات راغب مراجعه کند. خودشان هم آنچنان مرد خوبی بودند که هرکدام از اهل سنت و شیعیان تلاش میکنند که او را پیرو مذهب خودشان معرفی کنند. رمز این مسئله هم کشف نشده که چگونه زندگی کرد که فریقین به او مباهات میکنند. کار سختی است. در زمان خودمان ببینید، اگر کسانی حرفهایی بزنند که با مکتبی که به آن منتسب هستند، سازگاری نداشته باشد، پدرش را درمیآورند و همیشه اینگونه بود، اما این مرد بزرگ چگونه عمل کرد!؟ فکر میکنم یک مسئله قابل بررسی است و میتوانیم در این دوران که نیاز به وحدت داریم، با محوریت قرآن و با یاد گرفتن از مرحوم راغب، این حالت را بین پیروان همه فرق اسلامی درست کنیم که همه با هم باشیم و بتوانیم باهم زندگی کنیم و خودمان را از هم جدا ندانیم. احتمالاً میتوان این کار را کرد. منتهی نیاز به سعه صدر، دانش و تجربه است تا عمومی شود.
به هرحال کار خوبی است که اولین همایش خود را با عنوان یک شخصیت پیشتاز تعمیق در مسایل قرآنی انتخاب کردید و از ایشان تجلیل میکنید. مسایل مهمی که یک مکتب برای پیروان خود احتیاج دارد و در اسلام هست. فرض قرآن و اسلام این است که همه مردم دنیا را شامل میشود و مخصوص جزیرهالعرب نبود و حتی مخصوص عربهای امروز هم نبود، بلکه میگوید: «ما ارسلناک الّا کافه اللناس»، برای همه مردم از امروز تا قیامت است.
اولین مسایل، مسایل حکومت است. ما به عنوان پیروان مکتب اسلام، آن هم براساس مکتب اهل بیت(ع) در ایران تشکیل حکومت دادیم و میخواهیم به عنوان چارچوب اجرایی اسلام، کشور خود را اداره کنیم. میخواهیم ببینیم مسایل اساسی حکومت در قرآن بود یا نه؟ و یا روش پیامبر(ص) اینگونه بود یا نه؟ پیامبر(ص) چکار کردند؟ راه قرآنی را ببینید که اگر کسی بخواهد جامعهای براساس آن مکتب تشکیل دهد، باید چکار کند.
پیامبر(ص) از انسان به عنوان فرد شروع کردند. وقتی کارشان را شروع کردند و مبعوث شدند، تشکیلاتی نداشتند و بودجه، ارتش و سازمانی برای این کار نداشتند. از غار حرا پایین آمدند و کارشان را با حضرت خدیجه و علیابنابیطالب (ع) آغاز کردند. اوّلین نقطه راه قرآن انسانسازی است. اگر انسانهای ساخته شدهای نباشند، نمیتوان کاری کرد.
یک کشور قلدر میتواند برود جایی را اشغال کند، امّا اگر انسانها با آن سازگار نباشند و یا انسانهای مناسب حرکت خود در کشور اشغال شده نداشته باشد، چکار میتواند بکند؟ فقط میتواند بکشد. کار دیگری نمیتواند بکند. این مکتب نیست. یک حرکت یا جهش مثبت یا منفی است.
کار مکتبی و کاری که قرآن پرچمش را برداشته، با انسانسازی شروع میشود. لذا در دورانی که پیامبر (ص) در مکه بودند، هیچ سازمان، قطب اجتماعی و کاری که حکومت، دولت و حتّی یک حزب بخواهد انجام دهد، نبود. پیامبر (ص) در بدترین شرایط و از میان جاهلترین انسانها که بت دستساز خود را میپرستیدند و فرزند خود را برایش قربانی میکردند، انسانهایی ساخت که هسته اصلی این مکتب هستند.
وقتی این اندیشه به مدینه سرایت کرد و شرایط مدینه آماده شد، اوّلین هستههای زندگی اجتماعی پیامبر (ص) شکل گرفت. در مکه حداکثر به خانواده میرسیدند. خانواده هم در قرآن هسته جمعی بعد از فرد شناخته شده است «قوانفسکم و اهلیکم ناراً»بعد از خودتان، سراغ خانواده بروید. این شیوه مکتبسازی است، شیوه اشغالگری و حکومت کردن و سلطهگری نیست. قدم به قدم جلو رفت و همه احکامی را که در جامعه پیشرفته ارزش عملی شدن دارند، کمکم نمونههایش را در مکه و بعدها در مدینه بوجود آوردند.
معلوم است که اوّلین چیزی که برای یک جامعه لازم است. مدیریت جامعه است نمیتوان بدون سرپرست یک جامعه را پیش برد. عدد فرق نمیکند. اگر 20 نفر یا میلیاردها نفر هم باشند، اینگونه است. باید با سرپرست اینها را اداره کرد. پیامبر(ص) حکومت را به بهترین شکل تشکیل داد که امروز افکار ایشان و قرآن مترقی است. این خیلی مهم است. شاید بپرسید: چگونه؟ که من عرض میکنم.
مگر امروز افتخار حکومتها به چیست؟! یکی از مواردی که این روزها در بورس است، دمکراسی و آرای مردم است. تأثیر آرای مردم در زندگی خودشان مهم است. این بحثها که آن روزها آن هم در زندگی عشایری و قبایلی جزیرهالعرب و حتّی در جاهای دیگر مثل ایران مطرح نبود. میدانید که شاهان چگونه حکومت میکردند. حتّی در روم و جاهای دیگر هم اینگونه بود.
برای یک حکومت مردمی که مردم در سرنوشت خود مؤثر باشند، چه راهی وجود دارد؟ الان رأیگیری است. یعنی با رأیگیری و انتخابات و گاهی رفراندم عمومی مشخص میشود. در زمان پیامبر (ص) این مسئله با بیعتی که خواست قرآن بود، انجام میشد. با بیعت شروع شد. قبل از اینکه پیامبر (ص) به مدینه بیایند، اوّل با نمایندگان مردم بیعت کردند و بعدها که به مدینه آمدند، در مسایل کلی و خاص بیعت میگرفتند. این مسئله خیلی مهم است. حضرت علی(ع) که پس از سالها کنارهگیری برسرکار آمدند، باز با بیعت مردم بود. گاهی که فرماندار و والی به جایی میفرستاند، میگفتند: «اوّل که وارد شدید، مردم را جمع کنید و از آنان بیعت بگیرید و اگر مردم شما را قبول دارند، کارتان را شروع کنید» واقعاً اینگونه عمل میکردند.
شکل تکامل یافته این مسئله قرآنی را امروز در انتخابات میبینید و شاید در آینده اشکال بهتری هم پیدا شود. نمونههای اجرایی مهم نیست. یعنی اینکه دنیا پیشرفت میکند ونمونه اجرایی خلق میکند، مهم نیست. خدا این را خواسته است. یعنی راهی را به ما نشان داده که باید این راه را برویم. استبداد به خرج ندهیم و خودمان را بر مردم تحمیل نکنیم و مردم را در زندگی خودشان شریک بدانیم.
مسئله بعدی در حکومت، مشورت است. به پیامبر (ص) وحی میشد و حقیقت را به ایشان میفرمود. جهلی نداشتند و محکوم به نادانی نمیشدند. با خدا ارتباط داشت و هرچه میخواست، خداوند به او میداد. ولی پیامبر (ص) از خدا دستور میگرفت که با مردم مشورت کن. اگر میخواهی تصمیمی بگیری، «وشاورهم فیالامر» یا وقتی مردم خوب را ستایش میکند، میفرماید: «امرهم شورا بینهم» اینها جزو انسانهای پیشرفته هستند.
همین جمله برای ما کافیست. همین قرآن به مردم جاهل و بیسواد جزیرهالعرب میگوید: «مردم خوب و عبادالرحمن کسانی هستند که «امرهم شورا بینهم» داشته باشند.» امر مشورت مطلق است و چرا ما محدود میکنیم؟ یعنی باید نظر جمع را گرفت. گاهی در مورد یک کشور و گاهی در حد یک محله و گاهی در حوزه یک مجموعه کاری است. مشورت اصل مترقی امروز دنیاست. یعنی در عصر اتم و کیهان، که از اعماق زمین گرفته تا اوج آسمانها در حال تصرّف انسانهاست، مشورت یک مئسله مترقّی است.
مسئله دیگر که الان یکی از آرزوهای بشر میباشد، گفتمان یا گفت و گوی ادیان و تمدنهاست. میتوانید بگویید گفت و گوی مکتبها که افکار مختلف را شامل میشود. این مسئله یک اصل مترقّی است که دور هم بنشینند و مسایل خود را با گفت و گو حل کنند. با شمشیر و بمب باهم حرف نزنند. ریشه این مسئله کاملاً قرآنی است. «فبشّر عبادالله الذین یستعمون القول و یتبعون احسنه» میگوید بشارت بده به کسانی که حرفها را گوش میدهند، دگم، متحجر و خودخواه نیستند و منطق دیگران را بررسی میکنند و روی حرف خود نمیایستند، «فیتبعون احسنه» از شنیدهها بهترینها را انتخاب میکنند.
چه تعبیری میتوانستید بهتر از این در عصر جاهلیت پیدا کنید که امروز هم اگر در سازمان ملل بگذارند، تابلوی خوبی است. اگر در هر مجلس امر دنیا بگذارند، تابلوی خوبی است؟ یعنی یک اصل عملیاتی و راهی است که تا قیامت ارزشمند است.
یا قرآن میگوید: «یهدی للتی هی اقوم» اگر بنا بود همه اینها را باز کنم و از زبان پیامبر(ص) و خودمان و دنیا و شخصیتهای راهبردی دنیا مثال بزنم، هرکدام در حد یک مقاله و کتاب است. میخواهم بگویم که باید اینگونه با قرآن آشنا شویم و با زبان امروز سخن بگوییم.
یکی از افتخارات دموکراسی دنیا که بعد از انقلاب کبیر فرانسه کمکم منتشر شد، مسئله نظارت همگانی است. این هم وظیفه و هم حق مردم است که برآنچه در جامعه آنها میگذرد، نظارت کنند. نظارت همگانی از شاخصهای پیشرفت ملتهاست. هرقدر مردم احساس مسؤولیت و در مسایل مربوط به جامعه دخالت و نظارت کنند و جلوی انحرافات را بگیرند، خوبی را ترویج و قوانین را مراعات کنند و جلوی قانونشکنیها را بگیرند، به شاخصهای انسانی جوامع پیشرفته نزدیکتر میشوند.
وقتی به قرآن برمیگردیم، میبینیم که آیات امربهمعروف و نهی از منکر فراوان است. حتی کسانی که میفهمند جامعه به طرف کجی میرود، جلویش را نمیگیرند و مقاومت نمیکنند و تهدید به عذاب میشوند. قرآن نمونههایی از ادیان گذشته را نقل میکند که به خاطر ترک نهی از منکر و امربهمعروف دچار عذاب شدند. چقدر از این روشنتر میتوان حرف زد. هم به انسانهای آگاه که مسؤولیت بیشتری دارند، میپردازد و هم به همه آحاد جامعه میگوید که باید در این فریضه شرکت کنید. حتّی بعضیها آیات قرآن را اینگونه تفسیر میکنند که باید گروههایی برای نهی از منکر و امربهمعروف تشکیل شود.
به هرحال در اینکه دستور انفرادی قرآن برای همه مردم است، کسی تردید ندارد. در اینکه دستور تشکیلاتی برای جامعه است، تفسیر قابل قبولی میباشد. ادلّه فراوانی دارد. یعنی وظیفه عمیق احزاب در جامعه اسلامی همین است. یعنی از اوّل، حزب با تربیت افراد شروع میشود و این گروه شکل گرفته، وظیفه اصلاح اجتماعی دارد و اصلاح اجتماعی این است که عمیقاً وارد مسائل شود و انحرافات دولتها را به آنها بگوید و اشتباهات دولتها و گروههای دیگر را مطرح کند و راههای بهتر ارائه دهد.
اینها بحثهای امربهمعروف و نهیازمنکر است. ما در گذشته روی این مسایل جمود کردیم. یعنی امت اسلامی در اینگونه مسایل به جمود و تحجر رسیده بود. واقعاً باید روزی کار جدیدی بکنیم. باید در حوزهها کار کنیم. همین دیشب در جلسه رهبری بحث جدیدی را مطرح کردم که الان ایشان دارند آن را درس میگویند. واقعاً جایش در فقه ما خالی است. ایشان الان دارند درس بیع صلاح به اعدادی مسلمین را مطرح میکنند. ایشان میگویند در کتابهای گذشته به این مسئله توجه نکردند و اوّلین کسی که مسئله را بهتر باز کرده، امام است. به خاطر اینکه تفکر حکومت در وجود ایشان بود. این بحث فروع فراوانی دارد. کفار و اعدای مسلمن چه کسانی باشند؟ اگر دو دشمن با هم بجنگند و یکی از آن دو دشمن برای اسلام خطرناک باشد و دیگری خطر کمتری داشته باشد، چکار باید کرد؟! فروع فراوانی از آن بیرون میآید که بحثهای مهم امروز دنیا نیست.
عنوانش بحث خوبی است. ولی در هریک از کتب حکومتی به فروع مراجعه میکنم، میبینم فروع منجمد شده است. به نقطهای رسیدند که کنسرو کردند و در سردخانهها گذاشتند تا زمانی استفاده شود. چون خودشان نمیتوانستند استفاده کنند و عملی نبود. الان به نقطهای رسیدیم که اگر وارد احکام اقتصادی، اجتماعی، عمرانی، روابط خارجی و ... شویم، خواهیم دید که چقدر مسایل فرعی است که میتوانیم با مبانی اسلامی به همه آنها عمل کنیم. منجمله آنها همین امربهمعروف و نهیازمنکر است که هنوز هم برخورد ما با آن سطحی است. خیلی عمیقتر از حالتی است که الان عمل میشود.
در بخشهای دیگر حکومتی هم مسایل قرآنی فراوان است. بالاخره حکومت برنامه و بودجه میخواهد. قرآن در آیات ساده، بدون سر وصدا، خیلی ظریف بودجه حکومتی، ذکات، خمس را مشخص میکند که مال دولت است که به عنوان مدیر جامعه در دست اوست. مالیات گرفتن از مردم مشخص و دستور استفاده از منابع زمین برای بهتر کردن زندگی مردم مطرح میشود. یعنی هرچه که امروز جزو بودجه کشورهاست، میتوانیم حکم قرآنی آن را با کمی وسعت نظر، تدبّر و به تعمیق رسیدن بگوییم.
در بحثهای دیگر هم اینگونه است. قویترین منابع قضائی را در رفتار پیامبر و در متن قرآن و احکامی که از قرآن استنباط شده، داریم که بسیاری از قضاوتهایی که امروز در کشور ما و دنیا وجود دارد، متعالیتر است. متأسفانه در بحثی به این مهمی باید فهرستوار رد شویم. خوشبختانه، در بعضی از مقالات شما این موارد آمده است، ولی شروع کار است و انشاءالله شما وارد بحثها میشوید.
از عالیترین خواستهها و بحثهای امروز بشر و نیاز واقعی جهان عدالت است. وظیفه حکومت، مردم، قدرتمندان و ثروتمندان همه دنیا که در هرجا زندگی میکنند، توجه به عدالت است. در قرآن چقدر به عدالت توجه شده است!! در همه قرآن پخش است. «اعدلوا و هواقرب»، «انّالله یامروا بالعدل و الاحسان» گاهی هم مصادیق عدالت در قرآن آمده که میبینم با ظرافت آمده است.
مسئله بسیار رایج امروز دنیا که خیلی دنیا را رنج میدهد، ظلمها، تعدیها، تبعیضها، تضییع حقوق مردم، گرفتن امتیازات بیجا و کارهایی که از 400 سال اخیر یعنی دنیای بعد از انقلاب کبیر فرانسه از طرف دنیای استکباری انجام میشود، ستم را وارد زندگی بشریت کرده است. قدرتها و کشورهای عظیمی روی پایه ظلم و استثمار و گرفتن حقوق و تجاوز به حقوق دیگران به وجود آمدهاند. همه این مسایل ضد انسانی و اسلامی است و قرآن برای همه اینها حرف دارد.
امت اسلامی خیلی کم وارد این وادیها شده است. وارد کلیات شده است. ما موظف بودیم که هم خودمان عدالت کنیم و هم برای تحقق عدالت جهانی تلاش کنیم و جلوی ظلمهای جهانی را بگیریم. ولی از این مسئله بزرگ غفلت شده است.
مورد دیگر که در مسایل حکومتها خوابیده، مسئله امنیت است. ببینید که قرآن چه برنامه وحرفی برای امنیت دارد. اولاً آیات مربوط به امنیت به عنوان نیاز در قرآن خیلی فراوان است. وقتی میخواهد نعمتهای خدا را برای آن منطقه بگوید: «الذی اتعمهم من جوه و آمنه من خوف» جزو نکات برجسته نعمت خداوند است که برای همه بشریت میباشد. بعد قرآن تعریفی از امنیت میکند که فکر میکنم بالاترین حرفی است که امروز درباره مفهوم و مقدمات امنیت زده شد. امنیتی که الان مانند نان شب بشر است. شورای امنیت برای همین امنیت درست شده است. این همه در داخل، خارج، مرزها و روابط بینالمللی درباره امنیت صحبت میشود.
خداوند در یکی از آیات میفرماید: الذین آمنوا و لم یلبسوا ایمانهم بظلم اولئک لهم الحمد» امنیت را ناشی از ایمان و عدم تجاوز و ظلم تعریف میکند. دو کلمه بیشتر نیست، اما اگر بخواهید، این را در دنیا محقق کنید، چه اتفاقی میافتد!!
اولین مسئله این است که انسانها باید به راهی که انتخاب کردهاند، وفادار باشند و ایمان داشته باشند. وقتی الان از ایمان صحبت میکنیم، مقدسات و ارزشهای انسانی قابل قبول مدنظر است. حداقل آن ارزشهای اجماعی مورد قبول و قابل دفاع است. شامل خدا، دنیا، آخرت، پیامبر و ... که در ادیان است و همه ارزشهای انسانی که الان روی آنها حرف میشود، میباشد. ارزشهای اسلامی محدود نیست. باید مشخص شود که قابل ایمان است. اگر ارزشهای بیشتری در آینده خلق شود، جزو متعلقات ایمان خواهد بود. البته ارزشهای اسلامی آن زمان برای مخاطبان قرآن مشخص بود. الان احتیاج است که فهرستی از ارزشهای مورد قبول را اول برای خودمان و بعد برای مجامع بینالمللی تعریف کنیم که کار سختی نیست. خیلیها این کار را کردند و خیلی از مسایل روشن است.
وقتی این ارزشها را قبول کردیم، نباید در این محدوده تجاوزی اتفاق بیفتد. حقوقها باید در این مرحله محفوظ بماند. «الذین آمنوا و لم یلبسوا ایمانهم بظلم» اهل ظلم هم نباشند، امنیت واقعی تحقق پیدا میکند. امنیتی که در سایه شمشیر، بمب، تیر، کمان، قدرت، فشار، تهدید و ارعاب به وجود بیاید، خیلی زود مانند بادکنکی منفجر میشود و در فضا گم میشود. اما اگر پایه امنیت به انسانها برگردد، پایدار است.
اول بحث گفتم که راه اسلام از تربیت انسان میگذرد، روزی میتوانیم مدعی مکتب اسلام باشیم که انسانهای تربیت شده را با آگاهی، آموزش و علم داشته باشیم. اگر آنها را داشته باشیم و ارزشهایی ما تعریف شده باشد و حق تجاوز به حقوق دیگران هم سلب شود، فرض مسلم این است که انسان ایمان میآورد و میپذیرد و امنیت واقعی تحقق پیدا میکند.
اینکه میگویند در زمان ظهور حضرت حجت (عج) وضع چنان است که یک دختر زیبا میتواند به تنهایی از این سر دنیا به آن سر دنیا مسافرت کند و هیچکس به او متعرض نمیشود، مثل است. یعنی نقطهای که رغبتهای فراوانی دارد، ولی مهار میشود. حق تجاوزها در خود انسانها مهار میشود و امنیت واقعی محقق میشود.
این تفسیر برای نیاز امروز دنیا روشن است. زمانی این آیه را برای مردم میخوانیم که توجه زیادی به عمق مسئله نمیکنند. ولی زمانی جامعهای را با این معیار میسازیم و انسانهایی عالم ساخته شدهاند و ارزشهای آنها مشخص است و اهل تجاوز و تعرض به حقوق دیگران نیستند، این الگو میتواند در دنیا نمونه باشد و خیلی زود پیش میرود. صدور دین و عقیده در آن شرایط معنا دارد.
شما به بقیه مسایل که در مقالات به آنها پرداخته شده، توجه کنید. از محیطزیست گرفته تا عمران همه کشور در قرآن آمده است. قرآن در آیهای به ما دستور میدهد که خداوند زمین را مثل مرکبی راهوار برای شما قرارداد «جعل لکم الارض ذلولا» درست به مرکبی راهوار تشبیه شده است. میگوید: «فامشوا فیمناکبها» روی آن سوار شوید و از آن استفاه کنید. «کلوا من رزق» روشنتر از این چه دستوری برای عمران از خداوند است! یعنی همه زمین – نه فقط کوه، دریا، اعماق، فضا و ... – مسخّر شماست و میتواند مثل مرکبی راهوار زیرپای شما باشد که آن را سوار شوید و از آن استفاده کنید. برای اینکه بد تفسیر نشود، میگوید: از رزقش بخورید.
چرا ما از اعماق زمین خود استفاده نکنیم و خارجیها استفاده کنند؟ فضای مادر کنترل ماهوارههای جاسوسی آمریکا و حتی اسرائیل باشد؟ این همه انرژی در انوار خورشید است و دنیای امروز گرفتار انرژی است، خداوند میگوید: «سخّر لکم الشمس و القمر» خیلی از مفسران میگویند ماه و خورشید را به دست بگیرید. ولی ما که میبینیم خورشید هرچه دارد، برای ما میریزد. نقطه مهم خورشید این است که میسوزد و نور، انرژی و حرارت تولید میکند و به همه دنیا میفرستد. ما باید از این استفاده کنیم که الان هدر میرود. همه زندگی ما با خورشید گرم میشود. درختان و گیاهان ما با خورشید رشد میکنند. از این نور باید استفادههای فراوانی کنیم. باید زمین را عمران کنیم.
کارهایی است که دیگران کردند و ما بعداً فهمیدیم و دنبالش رفتیم. واقعاً برای یک کشور پیشرفته و انسانهای مؤمن و آگاه همین یک آیه کافی است. اگر به اعماق آن برسند و به آن عمل کنند، برای همه ما وظیفه ایجاد میکند که باید زمین را آباد کنیم و نگذاریم نعمتهای الهی تلف شود.
دستورات اسراف هم زیاد است که اکثراً تفسیر میکنیم در خوردن غذا زیادهروی نکنیم. چرا تفسیر ما محدود باشد؟ تفسر کنیم که از نعمتهای خداوند و انرژی فضا و قابلیتهای زمین استفاده کنیم. این زمینها میتواند به نان، غذا و ذخایر معاش تبدیل شود. ذخایر فراوانی در کوههای ما خوابیده است و میلیونها سال مانده و معلوم نیست کشف میشوند. در اعماق دریاها نعمتهای فراوان خداوند هرساله تلف میشوند. همه اینها میتوانند تبدیل به برطرفکننده نیازهای ما شوند.
چرا اسراف را معنای محدود کنیم؟ چرا تبذیر را ساده تفسیر کنیم؟ ادعای من این است که مطالبی که امروزه در سرلوحه زندگی بشر پیشرفته است، میتوانیم از قرآن استفاده کنیم. قرآن به ما نگفته چگونه معدن را استخراج و چگونه نور خورشید را مهار کنیم. ولی گفته این کارها را بکنید.
مثل فرماندهای که به سربازش دستور میدهد که مثلاً باید این راه را ببندی و سرباز باید راه این کار را پیدا کنید. یعنی بگردد که چگونه این کار را بکند وظیفه ما بیش از این است. به خصوص الان که حکومت اسلامی تشکیل دادیم. تاکنون سطحینگری به قرآن آسیبهای زیادی به ما رسانده است. خیلی از پیامبران گله میکردند که خدایا این مردم دستورات تو را ضایع میکنند. انشاءالله مصداق آنها نباشیم و راه را پیدا کنیم.
بنده بازهم از شروع کار تشکر میکنم، ولی خواهش میکنم که ادامه دهید و راه را تعمیق کنید. از دانشمندانی که در این جریانها صاحبنظر هستند، بیشتر استفاده کنید. مقالات را عمیقتر کنید. مطالب واقعی و اجتماعی را در سطح وسیعتر و بهتر مطرح کنید. فکر میکنم سخنرانی من زیاد طول کشید و نباید بیش از این شما را خسته کنم. همین مقداری هم که زحمت دادم، باید عذرخواهی کنم. شما را به خدا میسپارم و برای توفیق نهایی انقلاب اسلامی دعا میکنم.
والسّلام علیکم و رحمه الله