سخنرانی
  • صفحه اصلی
  • سخنرانی
  • سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در مراسم افتتاح همایش اندیشه‌های قرآنی امام خمینی (ره)

سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در مراسم افتتاح همایش اندیشه‌های قرآنی امام خمینی (ره)

  • سالن اجتماعات مرکز جهانی علوم اسلامی – قم
  • پنجشنبه ۶ بهمن ۱۳۸۴

بسم‌الله الرحمن الرحیم
الحمدلله و السلام علی رسول الله و آله
صمیمانه از تلاش مرکز علوم اسلامی در این وقت خاص که برای این موضوع خاص و اساسی مبذول کردند، تشکر می‌کنیم. فکر می‌کنم کار خوب و تأثیرگذاری خواهد بود که انشاءالله با مجموعه چیزهایی که هست، گام ارزنده‌ای برای معرفی قرآن، امام وانقلاب که در آستانه دهه فجر هستیم، بردارید.
انتظار داریم که رسانه‌ها بهای لازم را به این اهداف مقدس بدهند، هر دو موضوع اهمیت محوری برای نظام و اهداف و آرزوهای انقلابی دارند. مهمترین آن قرآن است که هر قدر بتوانیم، محققانه پرده از روی اسرار قرآن برداریم و قرآن را بهتر معرفی کنیم، خودمان را به مبدأ عالم و اهداف آسمانی و انسان‌ساز اسلام نزدیکتر کرده‌ایم.
نکته دیگر اینکه شخص امام برای تاریخ اسلام و معاصر مهم و  زحمات و آثار ایشان بیش از یک مرجع و عالم دینی است. موهبتی برای زمان ما است، عطیه‌ای است که به وسیله خدا به اسلام و دنیا عطا شده است.
با این دو محور، مسأله انقلاب که زاییده اسلام و حرکت امام و یاران امام است، خود را بهتر نشان می‌دهد. در مورد قرآن چیزهای روشنی هست که خیلی احتیاج به استدلال ندارد. ولی تذکر آن مهم است. قرآن جامع‌ترین، صحیح‌ترین و متقن‌ترین سندی است که در دنیا برای هدایت بشریت وجود دارد.
آنهایی که الهی هستند و همه ادیان، به نحوی به مبدأ واحد عقیده دارند، چه قرآن را قبول داشته باشند و یا نه، این را قبول دارند که خداوند برای هدایت و تکامل انسانها، آنها را با فرستادن انبیاء، وحی و کتاب مورد هدایت قرار داده و راه را به آنها نشان داده و راه رسیدن به کمال را که همان قرب به خداوند است، باز کرده است.
الان مدعی در دنیا نیست که کتاب آنها جامع همه مسائل مورد نیاز بشر باشد. بعضی به مسائل عرفانی و خداشناسی بیشتر توجه دارند، بعضی به مسائل مادی بیشتر توجه دارند، بعضی به داستان، سرود و ... توجه دارند. آنهایی که جامع‌تر هستند، قبول دارند که قرآن کتابی است که با الفاظ مخلوق الهی بوجود آمده است.
در دین مسیح معارفی است که حضرت مسیح با یارانشان درمیان گذاشتند که به کتاب موجود تبدیل شده است. تنها کتاب یهودیهاست که صبغه آسمانی دارد که مسائلی دارد و دستبردهایی زده شده است.
قرآن با یک متن، کلمات، آهنگ، مقاطع مشخص، سوره‌های مشخص، شناسنامه مشخص از سوی خدا و بوسیله جبرئیل بر پیامبر (ص) نازل شده و کتاب وحی شناخته شده و شیوه جمع‌آوری آن هم مشخص است. بعد از جمع‌آوری هم حفاظت از آن را تا امروز تقریباً همه قبول داریم. برای همه و هرکس که بخواهد منصفانه قضاوت کند، روشن است که این کتاب آسمانی دست نخورده است، بخصوص اهل قرآن که تضمین الهی را دارند.
قرآن بیمه صددرصد است. متنی که خالق آن خدای آسمان و زمین و آفریننده جهان است و تا امروز با حفظ امانت به دست بشریت رسیده است. یک سند معتبر آسمانی برای بشریت و عالی‌ترین چیزی است که می‌توان به آن اعتماد کرد. بیش از نود درصد مردم دنیا خدا را قبول دارند.
مسأله دوم محتوای قرآن است که باز از اهمیت فوق‌العاده‌ای برخوردار است. وقتی که انسان قرآن را با دقت می‌خواند و تدبر می‌کند، شرایطی را برای خود درست می‌کند که به مفاهیم قرآنی برسد. چون رسیدن به مفاهیم قرآن تنها با فکر و سواد نیست، حتماً نیاز به عرفان حقیقی دارد و اخلاصی که بتواند بین واقعیتهای جهان و خودش رابطه‌ای برقرار کند.
مفاهیمی که در قرآن هست، حقیقتاً جامع است و این جامعیت به این معنی نیست که وارد جزییات علوم و مسائل ریز تاریخ و آیین‌نامه‌ها و اجراییات شده باشد، کتابی است که جامع همه نیازهای هدایتی و حرکت تکاملی انسان است. می‌توان چنین ادعایی را قاطعانه مطرح و از آن دفاع و با مدعیان هم بحث کرد. آنچه که نیاز راه زندگی بشر و احکام متقن اسلامی می‌باشد، در قرآن بسیار فراوان است. همه اصول اخلاقی در قرآن به شیوه بسیار خوبی بیان شده است.
وقتی صحبت از عقاید می‌کنید، بهترین راه رسیدن انسان به عقیده سالم، فطری و حقیقی راجع به دنیا از خدا تا معاد و فاصله از مبدأ تا معاد در قرآن تبیین شده است و به زبانی است که برای همه قابل فهم است. وقتی بحث ادبیات و داستان می‌شود، قصص قرآن سرآمد است، قرآن یک کتاب داستان‌سرا نیست. اگر قرآن خواسته ادبیاتی را ارائه کند، در سایه تبیین اهداف خود از این ادبیات استفاده کرده است.
هدفش این نبوده که کتاب جامع داستان‌سرایی باشد، ولی خیلی عالمانه و هنرمندانه وارد شده است. وقتی که بحث تاریخ می‌شود، آن را با فلسفه تاریخ در هم آمیخته است. تاریخ گوی خاص و فلسفه‌گوی تاریخ هم نیست. تاریخ و فلسفه را با هم نشان داده است که هدفداری تاریخ‌گویی را نشان می‌دهد.
متنی با این جامعیت، بخصوص در بحث مدیریت جامعه و به اصطلاح سیاست، معارف قرآن را به اوج برده است. وقتی به امام نگاه می‌کنیم، می‌بینیم شخصیتی هستند که حقیقتاً شایسته است که ایشان را به عنوان یک شخصیت قرآنی بشناسیم. ایشان الان به عنوان یک شخصیت سیاسی شناخته شدند، فیلسوف کامل در بین اهل‌نظر هستند. عالم به اخلاق و فرهنگ اسلام هستند. زمانی که درس اخلاق می‌گفتند، بحثهای ایشان نظیر نداشت که همه آن حرفهای سطح بالا و مورد نیاز بود. از لحاظ جامعه‌شناسی و مدیریت هم جزو ممتازهای دنیا هستند.
شخصیتی که عرفان و اخلاص را در حد بسیار خوبی در وجودشان ذخیره کرده بودند. بقیه مسائل ایشان ریشه از اخلاص و عرفانشان می‌گرفت که جهان را درست شناخته و لمس کرده بودند. مبدأ، معاد و رابطه این دو و رابطه مبدأ با انسان و انسان با معاد، معانی واقعی وحی و تنزیل قرآن، درجات انزال را که مفاهیم عرفانی بالایی دارد، شناخته بودند و در قله عالی درک این مفاهیم بودند.
من از طلبه‌های سمج بودم که دراین‌گونه مسائل با امام خیلی حرف زدم.
تصادفاً با امام همسایه بودیم و این موقعیت ارزشمندی بود که در مسیر که امام به خانه می‌رفتند و بالعکس، سعی می‌کردم خود را به ایشان برسانم.
هرچه که برای ما جای تردید بود، با ایشان در میان می‌گذاشتیم و گاهی این سئوالات با گستاخی همراه بود و اگر قانع نمی‌شدیم، لجاجت می‌کردیم و ادامه می‌دادیم.
آن موقع که قرآن را حفظ می‌کردم و مطالعه داشتم، گاهی ایشان چیزهایی می‌گفتند که برای من سنگین بود. یک‌بار که حوصله ایشان سررفته بود، گفتند آنها این معانی عالیه را که من می‌گویم حس نکردند، من چه می‌گویم و شما از چه می‌پرسید که بعداً من متوجه این مفهوم شدم.
در فلسفه هم این اتفاق افتاده بود که با ایشان در میان گذاشتم، یک‌بار تا در خانه ایشان اصرار کردم که به کلمات بعضی از فحول استناد می‌کردند، ایشان با ادراک واقعی و وصول به معارف نسخ می‌گفتند که در عمل، شجاعت، اقدامات و مقاومت ایشان تأثیرهای جدّی داشت. ایشان هم فقیه بودند و هم متخصص علم اخلاق و هم فلسفه را در بهترین شکلش فهمیده بودند.
عرفان را هم خوب فراگرفته بودند. این مجموعه با حالت خلوص و عبادت برای ایشان خیلی مهم بود. مخ عبارت را در زهد و ذکر می‌دیدند. با آن حالات معنوی که ایشان داشتند، از ریاکاری و خودنمایی به شدت تمام متنفر بودند.
یک وقت ما از ایشان خواستیم که بحث مرجعیت ایشان را مطرح کنیم و همراه ایشان به سفر خمین برویم، ایشان گفتند: مگر می‌خواهیم به آنجا برویم و سینه بزنیم که شما هم می‌خواهید بیایید؟ در نوشتن رساله یک داستان طولانی خدمت ایشان داریم. تا به آنجا نرسیدند که در شرایط فعلی بدون داشتن رساله و مرجعیت محسوس و ملموس نمی‌توان به مبارزه پرداخت، رساله را ننوشتند و برای چاپ ندادند.
این روحیات از عرفان و فلسفه ایشان برمی‌آمد که جهان را درست شناخته بودند و رابطه انسان با خدا را درست می‌دانستند که چیست. ایشان اواخر عمر روی یک بخش از همه نیازهای بشری و معارف قرآنی تکیه کردند که مسأله سیاست و مدیریت جامعه بشری است.
ایشان به این مسأله به عنوان یک وظیفه قرآنی عمل می‌کردند و تعجب می‌کردند از کسانی که قرآن می‌خوانند و می‌گویند امور سیاسی به ما ربطی ندارد. از این حرفهایی که کار قیصر را به قیصر واگذار کنید و کار مسجد و معبد را به اهل خودش، کاملاً متنفر بودند و اصلاً فاصله‌ای نمی‌دیدند. گاهی که بحث نظام و حکومت بود، می‌گفتند: حاکم می‌تواند همه چیز مثل حج و زکات را تعطیل کند، این حرفها را چه کسی می‌تواند بزند؟ همه هستی ما همین عبادات است.
ایشان مسأله ولایت و امامت و مدیریت نظام و سیاست و تدبیر معاش خلق را آنقدر در معارف قرآنی بالا می‌دانستند که وقتی شرایط مساعد شد و مقدور شد که اقدام کنند، لحظه‌ای را از دست نداد.
امام این افکار سیاسی را یک‌باره پیدا نکردند. قبل از آن هم بود، ولی شرایط مناسب نبود. در زمان پهلوی هیچ کس جرأت نداشت چنین اقدامی کند و هرکس نفس می‌کشید، او را سر به نیست می‌کردند و هیچ صدایی نمی‌آید. دوران رضاخان جزو خشن‌ترین دوران ایران است. وقتی که او را بردند و کشور اشغال شد وسیستم سخت دیکتاتوری به هم پاشید، بعد از شهریور 20 فضا باز شد و گروههای مختلف سربرآوردند و فداییان اسلام ظاهر شدند که اجرای موبه موی اسلام را دنبال می‌کردند. حرکتی مثل حرکت آیت‌الله کاشانی پیش آمد که جمع زیادی از مسلمانان به او پیوستند. نهضتی مثل ملی کردن نفت پیش آمد که یک محور ملی و برای همه مقدس بود و فقط توده‌ای‌ها بودند که کار خلاف می‌کردند و می‌خواستند تفرقه بیندازند.
حوزه تازه شکل گرفته بود. یکی از مهمترین کارهایی که ما طلبه‌ها باید همیشه خود را مرهون آن بدانیم، تشکیل حوزه به وسیله آیت‌الله بروجردی بعد از مرحوم آقاسید ابوالحسن در نجف، بود. امام هم ایشان را تقویت کردند و بعداً عده‌ای باعث جدایی امام شدند. تشکیل حوزه در قم و شهرستانها و تقویت پایگاه روحانیت و تکیه روی درس خواندن و باسواد شدن، کاری بود که از ثمرات وجود آیت‌الله بروجردی است. آن موقع همه ما می‌فهمیدیم که این جزو ضروری‌ترین و مهمترین کارهای بنیانی است که انجام می‌شد. امام هم در این مقطع که شرایط کار سیاسی بود، نمی‌خواستند سنت و سیاست خود را بشکنند و لذا نشکستند. حتماً بعضی از کارهای آن موقع را قبول نداشتند و مایل بودند بعضی از حرفهای مهم زده شود و پیام اسلام از قم بیشتر صادر شود، ولی اصالت را به ایجاد حوزه‌ای نیرومند می‌دادند. وقتی آیت‌الله بروجردی از دنیا رفتند، پشت سرخودشان روحانیتی بسیار عالم، نیرومند، فاضل و نسبتاً جوانی را به یادگار گذاشتند که این میراث در اختیار امام قرار گرفت. در همان زمان هم طلبه‌های اهل فکر اجتماعی، مبارزاتی و سیاسی، بیشتر اطراف حضرت امام بودند. حوزه‌های متعددی هم در قم بود، ولی از امام چیز دیگری می‌فهمیدیم. به محض اینکه حوزه و دنیای تشیع، مرجع تقلید بزرگ خود را از دست داد، رژیم پهلوی به این فکر افتاد که حوزه را متشتت و ملوک‌الطوایفی کند و می‌خواستند بین مراجع متعدد اختلافات فراوان بوجود آورند و حوزه قم و نجف را در مقابل هم قرار بدهند و اختلافات خارجی درست کنند.
در چنین شرایطی آنها هم امام را می‌شناختند و می‌خواستند امام بین آنها نباشد. اراده خداوند غلبه کرد و امام به مرجعیت عامه رسیدند. از آن به بعد با همه ابعاد وجودی، سنگینی کار امام به دنبال مسائل سیاسی و مبارزاتی رفت. وقتی ایشان را از ایران بیرون و تبعید کردند و در نجف مستقر شدند، بازهم در حدی که برای ایشان مقدور بود، ازنجف با همان تدبیر و اراده‌ای که داشتند، حرکت جهادی ایران را هدایت می‌کردند. خداوند هم به ایشان آنقدر عمر داد تا توانستند همه چیز را برای این حکومت، به یادگار بگذارند.
ایشان با هر گروهی به زبان ساده مطالب عمیقی می‌گفتند. در بعضی از جاها ایشان در فضای تعبیرات و اصطلاحات می‌رفتند که فهم آن برای شاگردان خوبشان هم مشکل بود و احتیاج به تفسیر داشت. ایشان بین مجموعه محتوای جامع قرآن در مقطعی از عمرشان، تکیه خودشان را روی مدیریت جامعه و نظام و امامت و ولایت گذاشتند. خودشان چون در مرکز ولایت بودند، کمتر از ولایت حرف می‌زدند.
امامت هم جزو محورهای اساسی تاریخ شیعه است. یادگارهای ایشان برای ما و نیروهایی که درد اجتماع، جامعه و دین دارند و می‌خواهند برای خداوند کار کنند، به اندازه کافی راهنماست.
در مورد قرآن مجموعه این مقالات ارزشمند است و هرکسی بر حسب تخصص خود به گونه‌ای پرداخته است. فکر می‌کنم اثر جاویدانی از این کنگره برای شناخت قرآن، بخصوص از دید امام باقی خواهد ماند. قرآن دریایی از مطلب است. در تفاسیر شیعه و سنی نکات بسیاری است و هر روز هم نکات جدیدی اضافه می‌شود.
تعبیرات حضرت امام در مورد قرآن بسیار است. مثل: مفتاح معرفت خدا، سازنده انسان، تبلور اسماء الله و حقائق عالم که بُعد عرفانی و حالات سلوک و وصول ایشان است. حکومت، تشکیل حکومت و اقامه عدل از بزرگترین دستورات قرآن است. عامل وحدت و برادری است که روی این خیلی تکیه داشتند.
امروز در دنیای اسلام هیچ چیز غیر از قرآن نمی‌توانید پیدا کنید که محور وحدت دنیای اسلام باشد. اگر تشخیص ما این است که با وحدت می‌توان برای دنیای اسلام کارکرد، باید به قرآن متوسل شویم. قرآن می‌تواند برای همه محور باشد که امام روی آن خیلی تکیه داشتند. از تحریف که آدمهای مریضی آن را مطرح می‌کنند، بیزار بود. در زندگی هیچ‌وقت روی این مسائل تکیه نمی‌کردند. به اقدام و عمل تکیه می‌کردند. به اعجاز قرآن خیلی اهمیت می‌دادند. خود قرآن را معجزه می‌دانستند.
قرآن حقیقتاً معجزه است. این قرآن با همین الفاظ، ترکیب، آهنگ، محتوا و سیر تاریخی و شرایطی که دارد، معجزه واقعی است.
نکته بعدی که ایشان تکیه دارند، صبر در فهم قرآن است. فهم قرآن به صورت عبوری و مروری آسان نیست. اگر می‌خواهیم قرآن را بفهمیم، باید صبر داشته باشیم. در عمل هم احتیاج به صبر داریم.
سد راه دشمنان است. روی این موضوع هم ایشان خیلی تکیه داشتند که قرآن حافظ ما و حافظ جامعه ما، امت ما و مسلمان دنیاست. از مهجوریت قرآن رنج فراوان می‌بردند، قرآن با محتوایش مهجور است. ولی ظاهراً در همه خانه‌ها هست و در عروسی و مرگ است. انصافاً قرآن در عمل مهجور است. از عوام فریبی که بعضی‌ها استفاده ابزاری می‌کنند، بیزار بود.
نتیجه حوزه‌ای که از آیت‌الله حائری شروع شد و همه علما نگه داشتند، با حضور این مردم که وارث شیعیان صدر اسلام هستند، انقلاب عظیم شد و دهه فجر مبارک بوجود آمد. انقلاب انصافاً الان در بین ما مظلوم و در دنیا مظلوم‌تر است.
حرکتی کاملاً مردمی بود. مردم از رژیم پهلوی عصبانی و ناراحت بودند. امام بودند که حوزه را به حرکت درآوردند. اگر امام نبودند، به حرکت نمی‌آمد. اگر روحانیت هم نبود، ملت به حرکت در نمی‌آمد. روز عاشورای سال 57 همه خیابانهای ایران پر از جمعیت شد و علیه رژیم شعار دادند.
این روحانیت بود که در مساجد و تکایا و سخنرانی‌ها و زندانی‌شدنها و حرف‌های شجاعانه زدن، مردم را به خوبی وارد میدان مبارزه کردند. این کار در زمان ما که بحث دموکراسی است، عمل شد. عملاً امام و روحانیت مردم را به صحنه آوردند و مردم تصمیم گرفتند که شاه برود و امام بیاید.
مردم می‌گفتند استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی. ما که بعضی از برنامه‌ها را هدایت می‌کردیم، این را به مردم القاء نکردیم. بلکه از درون خود مردم جوشید. این حرکت امام در تاریخ امروز دنیا بی‌نظیر است. نوعی است که به عقاید، جان و روح مردم ارتباط پیدا می‌کند و تقدس دارد که مردم با آن تقدس زندگی می‌کنند و پایدار و جمهورند. تا این تقدس را دارند، منحرف نمی‌شوند و خدا را فراموش نمی‌کنند و قرآن در دست آنهاست و الله اکبر آنها از قرآن است.
لذا کار امام خیلی بزرگ بود. در مراحل بعدی تا امروز تداوم پیدا کرد و همه سختی‌ها را پشت سر گذاشتند و به اینجا رسیدیم که انصافاً خیلی عظمت دارد. تاریخ مشعشع پرمحتوای آن افتخارآمیز است. موتور تاریخ آن قرآن و اسلام و هدایت قرآن با امام و نیروهایی است که همراه امام بودند. این همه که علیه ما حرف زدند، می‌تواند بزرگترین کتابخانه دنیا شود. ولی علیرغم همه این مسائل انقلاب به خواست خدا از میان همه اینها سربلند شد و دلهای فراوانی را عاشق خود کرده است و می‌دانند که این راه درستی در پیش پای بشریت است و ما الان مسئولیت بسیاری سنگینی داریم که نگذاریم این دست‌آورد عظیم فراموش شود.
می‌دانید در تاریخ ایران چنین قطعه‌ای وجود ندارد، این قطعه بسیار خوب ودیعه الهی برای ماست. خداوند توفیق بدهد که در این راه به وظایف خود عمل کنیم و در پیشگاه خدا مقصر نباشیم و خودخواهی‌ها ما را از وظایف مهمی که در پیش داریم، باز ندارد.
والسّلام علیکم و رحمه الله