بسمالله الرحمن الرحیم
الحمدلله و السّلام علی رسولالله و آله
وقتی خبر اقدام وزارت علوم و شورای عالی انقلاب فرهنگی را برای سامان دادن امور پژوهشی قرآنی دریافت کردم،خوشحال شدم. نشان از توجهی است که در زمان ما بسیار بسیار ضروری است.
کار قرآنی آن هم از نوع تحقیق، پژوهش، تفسیر و تأویل چیزی است که میدان بسیار مهمی در زندگی بشر، بخصوص امروز دارد. چند نکتهای را در مقدمه کار شما عرض میکنم و انتظار دارم با کارگاهها و میزدگردهایی که دارید، بتوانید گام بزرگی را بردارید.
الآن که وزارت علوم و شورای انقلاب فرهنگی آمادگی دارند به کمک بیایند، باید از این موقعیت خوب استفاده کنیم. در تاریخ بشر و همه دوران زمین یکی از مهمترین اتفاقهایی که افتاده، ارتباطی است که بین خداوند و بشر برقرار شده است. ذات خداوند به گونهای است که برای ما قابل درک نیست و ارتباط بین یک مخلوق کوچک با ذات احدیّت که همهچیز جهان است و همه جهان سایه اوست، بزرگترین موهبت مبارکی است که برای بشریت اتفاق افتاده است. البته خداوند با هیچ بخش از مخلوقات بیارتباط نیست و حتی وقتی با حشرات هم که صحبت میکند، با تعبیر وحی صحبت میکند. خداوند در همه موجودات ویژگیهایی قرار داده که میتوانند راه خودشان را انتخاب کنند
و آنچه که مقتضای خلقت آنهاست، انجام بدهند. خیلی از آنها به طور طبیعی و فطری و بدون انتخاب عمل میکنند و در بخشی از آنها هم چیزی شبیه انتخاب بشر هست.
ما از خودمان صحبت میکنیم. از جمله بحثهایی که انتظار داریم محققان به سراغ آن بروند، همین رابطه خداوند با موجودات و چگونگی هدایت و حرکت آنها از معارف قرآنی است که در جایگاه علوم باید بیش از این شناخته شود.
به هر حال وحی و رابطه خدا با بشر و آموزش مستقیم الهی هدیه بیبدیلی در زندگی بشریت است. از حضرت آدم شروع شد، به محض اینکه حضرت آدم به وجود میآید، با خداوند رابطه دارد و تا آخرین پیامبر(ص) این ارتباط با بشر بوده و ما در زمانی زندگی میکنیم که متأسفانه این در بسته شده است. نه اینکه ارتباط با خداوند نیست. ارتباط هست، عقل ما و ارتباطات واقعی موجودات با خداوند هیچوقت تمام نمیشود، اما چیزی که به نام وحی و راهنماییهای مستقیم در تاریخ بشر بوده که با رحلت حضرت پیامبر(ص) این در بسته نشده است و جای آن را قرآن گرفته که من بعد به مسأله قرآن خواهم رسید.
دورهای خیلی طولانی بین حضرت عیسی و پیامبر ماست که دوران فترت نامیده شد که جاهلیت اولی است. آنقدر طولانی بوده که دورهی فترت اسم گرفت و چنین دورهای را در همه تاریخ نمیشناسیم. با بعثت پیامبر(ص) دوباره این در باز شد که آخرین بار و برای ارسال عالیترین و کاملترین پیامهای مورد نیاز بشر بود.
نکته بعدی که روی آن قدری تکیه داریم، این است که بدون این وحی و بدون ارشاد مستقیم، خداوند در وجود بشر سرمایهای قرار داده که آن عقل و خرد انسان است.جملات زیادی درمعارف ما هست که عقل را پیامبر(ص) تعبیر میکنند، کما اینکه پیامبر(ص) را هم عقل تعبیر میکنند. پیامبر(ص) عقلی منفصل از ما و عقل، پیامبری در درون ماست. این دو موجود خداوند یک نقش را برای ارتقای زندگی و هدایت بشر ایفا میکنند.
از اینجا میخواهیم وارد بحثی شویم که موضوع اجلاس شماست و انشاءالله برنامههای آینده شما را تکمیل کند. دریافتهای عقل حجیّت دارد. همانطور که سنت و پیام انبیاء و اولیاء حجیّت دارند. حتی اگر انسان با عقل خود موضوعی را به طور یقین درک کند و در مقابلش ادلّه دیگری برخلاف او باشد، موظف هستیم به قطع و یقین خودمان عمل کنیم. حجیّت عقل اینقدر بالاست. چون انسان میتواند یقین را با عقل، خرد، تدبیر و درکش در وجود خود پیدا کند. علم و حالتی که انسان اطمینان دارد. مطلب این است و چیزی غیر از این نیست.
حجیّت را در علم اصول میبینید. البته کم هستند علمایی که تردید کنند و همه قبول دارند که یقین به خودی خود حجیّت است و این محصول کار عقل است. این ارزشی که خداوند در وجود ما قرار داده، سرمایه بسیار عظیمی است که بشر را از سایر مخلوقات جدا کرده و معجونی از خدا و انسان و معنا و ماده به نام انسان به وجود آمده است.
حالا ما هستیم و پیام عظیمی که خداوند به ما داده و آن عقل است. اینجاست که مسأله تحقیق و مطالعه برای کشف حقایق در علوم انسانی و غیره پیش میآید. در علوم انسانی وظیفه بسیار بزرگی بر عهده ماست. در عصر ما و دوران حکومت اسلامی و در شرایطی که بشر فوقالعاده نیازمند به قرآن است، روزانه دستاوردهای بیشماری به اندازه هزار کتاب به معلومات انسانی اضافه میشود و بهرهگیری از این بزرگترین نعمت مستمر خداوند از اول خلقت آدم تا حالا که باید تا قیامت هم برای ما عصاره زندگی باشد، کار بسیار بزرگی است که شما به عهده گرفتید. انشاءالله بتوانید توفیق پیدا کنید.
در خود قرآن وقتی آن را میخوانید، به ارزش تفکر، تعقل و تدبیر برخورد میکنید. چه قدر با سرزنش با کسانی برخورد میکنید که عقل، خرد، تدبیر و تفکرشان را به کار نمیگیرند. سرسری و کورکورانه زندگی و قضاوت میکنند. این متنی که به نام قرآن الآن در اختیار ماست و تا قیامت -که نمیدانیم کی خواهد بود و چه قدر است - بشریت با این متن به عنوان مهمترین سند زندگی و محور حرکت تاریخ فکری و عملی سر و کار دارد، دستاورد وحی است و در شرایطی بشر این را دریافت کرده که فرض بر این است که بالغ شده بوده و قدرت درک، فهم و عمل به این را دارد.
مطلب مهم این است که این متن در جایی نازل شده که سابقه دانش، علم، صنعت و سایر دستاوردهای بشری بسیار کم بوده است. اگر در ایران، چین، روم و یا مصر بود که سوابق زیادی از دانشگاههای بزرگ، علوم و دانشمندان داشتند، جور دیگری بود. در جزیرهالعرب، آن هم توسط انسانی که همه میدانستند تحصیل نکرده و معلم ندیده و تردید جدی هم هست که قدرت خواندن و نوشتن داشته باشد. گرچه بعضیها میگویند ایشان میتوانستند بنویسند و یا بخوانند، ولی ظاهراً اینگونه نبود. در محیط و جامعهای آمد که حتی مکتبخانه درستی هم نبوده است و اگر دانشی از این نوع بود، مال یهودیها و نصارا بود که در آنجا زندگی میکردند. آنها هم از کتب آسمانی چیزی داشتند و بقیه مردم به نام اُمیّ و کسانی که اهل کتاب نیستند، شناخته میشدند. چه جوری باید این متن نازل شود که هم مخاطبان آن گونه خود را ارضا کند و آنها استفاده کنند و هم برای امروز کاربرد دارد که به این حدّ از دانش رسیدیم که سفینههای بشر به طرف ماه و مریخ پرواز میکند و به دنبال کشف اسرار است و هرروز گوشهای از کهکشانهای جدید را کشف و آثار آفاق را دریافت میکند و پیامش در یک لحظه از این طرف کرهی زمین به آن طرف منتقل میشود. دل ذرّه را شکافته و به اعماق اقیانوسها رفته و اسرار سلولها، ژنها و کوچکتر از آنها را هم دریافته است. بازهم مخاطب این قرآن هستیم و با احترام، تکریم و اعجاب به قرآن نگاه میکنیم. این خاصیتی عجیب است، چه قدر باید ارزیابی شود که یک عرب بَدوی، فاقد همه آثار علوم و دانش و ادبیات زمان خود وقتی خدمت پیامبر(ص) میآید و چند آیه را میشنود، وجودش تسخیر میشود و ایمان میآورد و اشک میریزد و حاضر میشود جانش را تقدیم بکند!
امروز هم در دانشگاه تهران بزرگترین دانشمندان کشور وقتی با قرآن مواجه میشوند، خاضع میشوند و عظمت محتوای قرآن را میپذیرند و شاید در قرون آینده که ما نمیدانیم چه ابوابی از علم بر بشر باز میشود و بشریت چه چیزهایی را کشف میکند، آن روز هم همین خضوع و پذیرفتن واقعی و قلبی در بین بشریت خواهد بود. همانطور که طی این 1400 سال هیچوقت کم نشده، بلکه همیشه زیاد شده است.
دانشمندان منصف غیرمسلمان هم وقتی که قرآن را میخوانند و با انصاف برخورد میکنند و تعصب مذهبی و یا ملی را کنار میگذارند، خیلی از آنها قضاوت میکنند که این متن نظیر ندارد. خود این معجزهی بزرگی است که کتابی نازل شود، آن هم توسط انسانی که سواد خواندن و نوشتن ندارد، دریافت شود و بعد جامعه آن را به عنوان معجزه بپذیرد و مهمترین سند رسالت شود.
هیچ معجزهای در معجزات پیامبر(ص) به اندازه قرآن در جذب دیگران به اسلام تأثیر نداشته است و خود قرآن هم این را میگوید. معجزه خالد پیامبر اسلام(ص) در زمین و آسمان این قرآن است که در اختیار ماست و ما باید روی آن کار کنیم.
از لحاظ ظاهری، ادبیات، الفاظ، محتوا، آهنگ، شیرینی و حلاوت بیان به گونهای است که کسانی که با ادبیات و زبان آشنا باشند، هیچوقت از آن سیر نمیشوند و اگر هزاران بار بخوانند، بازهم با لذت میخوانند. همانطور که وقتی سوره حمد را میخوانیم و روزی چندبار هم تکرار میکنیم و به معنایش هم توجه داریم، در هر بار با عشق و لذت میخوانیم و حالت خضوع داریم. لذا این رمز، واقعیت و حقیقتی است که کشف این حقیقت آسان نیست، بیانش سختتر است، درک آن برای کسانی که خودشان را به این معرفت نزدیکتر کنند، آسانتر است، انسان میفهمد، ولی نمیتواند بگوید.زندگی انسان را تحت تأثیر قرار میدهد و انسان نمیداند چرا قدسیتی در ذهن انسان میاندازد که نمیتواند تبیین کند.
خیلی حرف درباره قرآن است، این سند امروز در اختیار ماست. با تصمیمی که برادران ما گرفتند، قطعه جدیدی در این باب باز میشود. حتماً میدانید، در زمان پیامبر(ص) تفسیر قرآن خیلی مسأله نبود، مردم اگر نمیفهمیدند، از آنهایی که نزدیک پیامبر(ص) بودند، میپرسیدند و پیامبر(ص) توضیح میدادند، آنهایی هم که دور بودند، از هرکس که میشنیدند، درحدّ فهم و عقلشان و استفهامی که برایشان پیش میآمد، میپرسیدند و جوابهایی هم داده میشد. هیچوقت به صورت مسأله سیاسی و یا علمی نبود. من در زمان پیامبر(ص) این مشکل را نمیبینم.
بعد از پیامبر(ص) مسأله عجیب و غریبی اتفاق افتاده و از آنجاهایی است که سیاست به علم، دیانت و قداست تجاوز و ظلم کرده است. بعد از پیامبر(ص) گرایش تفسیری محکوم و ضدارزش شد و هیچکس حق نداشت قرآن را تفسیر کند و اگر میکرد، نکوهش میشد و تا زمان امام باقر(ع) و امام صادق(ع) تقریباً اینجوری بود و این اتفاق عجیبی است. میگفتند ما قرآن را میخوانیم، اما حق تفسیر نداریم.
در این میان تنها کسی که خیلی صریح قرآن را تفسیر میکرد، حضرت علی(ع) بود که ایشان مکرر میفرمود: « هر آیهای را که شما مطرح کنید، شناسنامه آن آیه را میدانم، میدانم کی، کجا و چرا نازل شده و چه خواسته و چه پیامی و هدفی دارد.» بارها میفرمود: «تا من زندهام از من بپرسید. پیش از اینکه من نباشم. آنچه که من میدانم، از اطلاع و دانش من استفاده کنید.» ولی همان فضایی که مراکز قدرت نمیخواستند مردم با روح و تأویل قرآن و با توضیحاتی که مفسّران واقعی قرآن باید میدادند، آشنا باشند، باعث شد که جامعه اسلامی در صدر که خیلی مهم بود، از شناخت محتوای قرآن محروم باشد.
این شاید جزو بدترین پدیدههای ضدّ علم تاریخ اسلام باشد. آنهایی که خودشان بودند و میدانستند شأن نزول آیات چیست و مسایلی از این قبیل را میدانستند، سکوت میکردند و تفسیر نمیکردند. مرحوم سیوطی که مفسر عالی مقامی در قرون بعد است، میگوید: «من تعجب میکنم وقتی که تفسیرهای خلفای راشدین را میبینم، حضرت علی و سه خلیفه دیگر، چه قدر کم از آنها در تفسیر میبینیم و فقط از علی(ع) میشنوم! با اینکه صحبتهای حضرتعلی(ع) نوعاً بایکوت و سانسور میشد و کمتر در محافل رسمی نقل میکردند و کمتر مطرح میشد، ولی آنچه که میبینیم، از ایشان میبینیم.»
البته ایشان خودش توجیه میکند و میگوید: «عمر آنها کوتاهتر بود و عمر حضرت علی(ع) بیشتر بود و ایشان در طول زمان گفتند.» ولی به نظر من توجیه درستی نیست. خیلی از آنها مدت طولانی ماندند و خیلی چیزها را میتوانستند بگویند. مخصوصاً اینکه مسؤول بودند و در محافل و مجالس بودند و ارتباطات بیشتری داشتند. ولی حضرت علی(ع) در آن سالهای طولانی منزوی بودند، سالهایی که مردم دنیا مسلمان میشدند و میآمدند و نیاز به فهم قرآن داشتند، ایشان بیشترین چیزی را که میبیند، از حضرت علی(ع) است.
ابنعباس و دیگران هم مطالبی دارند، ولی به عهد صادقین که میرسیم، دوباره موج جدیدی شروع میشود. این بار با بیش از صدسال فاصله کار دشوار است و به آسانی صدر اسلام نیست. ولی خوشبختانه امام صادق(ع) و امام باقر(ع) خیلی چیزهای نگفته را احیاء کردند و گفتند و در مدرسه با شاگردان، متعلمان و بسیاری از دانشمندان دنیا که از اطراف میآمدند و میخواستند چیزی بفهمند، در میان میگذاشتند. امروز اگر معارف حضرت باقر(ع) و حضرت صادق(ع) را نداشتیم، کار تفسیر ما مقداری مشکل میشد. البته عقل،این سند مهم و تفکر که مایه اصلی درک ماست، وجود دارد. اما راهنماهایی غیر از عقل هم هستند. تاریخ، شأن نزول و مخاطبان آن زمان میتوانند برای فهم آیات کمک کنند. جایشان خالی بود، ولی حالا با یک واسطه داریم. حقیقتاًَ مسلمانها در تاریخ اسلام وظیفه خود را در مورد قرآن انجام ندادهاند. برای درک و معرفی قرآن به وظیفه خود عمل نکردند.
این حرف مرا یک اغراق و مطلبی از روی خطابه تلقّی نکنید. این را از نوع حرفی تلقّی کنید که کسی دهها سال از عمرش را صرف کرده تا قرآن را بهتر بفهمد، برای اینکه رازهای فراوانی که در حروف، کلمات، آهنگ و ترکیب قرآن نهفته است، درک کند. از زبان چنین کسی این حرف را میشنوید. میبینم که ما خیلی به قرآن و بشریّت بدهکار هستیم و بشریت بسیار نیازمند به قرآن است و حوزههای علمیه و دانشگاههای ما رسالت بسیار بسیار بزرگی دارند. اگر ما امروز فرصتی پیدا کردیم و از این فرصت به خوبی استفاده نکنیم، به قرآن و تاریخ بشریت و آیندگان جفا میشود. انسان هر قدر به قرآن نزدیکتر میشود، خود را راحتتر و زندگیش را معنادارتر و راهها را روشنتر میبیند.
من دورههای طولانی از جوانی با قرآن کار کرده بودم و هنوز هم کار میکنم. معمولاً انسان گرفتار مسایل روز است و من هر وقت در این دوره بیش از شصت سال فراغت پیدا کردم و توانستم به قرآن بپردازم، به طور واقعی آن قطعه را قطعه واقعی زندگی میبینم. لحظاتی که برای انسان بسیار بسیار سازنده است. شاید مهمترین آن دوران زندانم بود. نزدیک سه سال در زندان اوین بودم و موفق شدم اکثر وقتم را با قرآن بگذرانم، برای اینکه بتوانم کلید قرآن را تهیه کنم. الآن که به هفتاد سال عمرم نگاه میکنم، هیچ قطعهای را به اندازه آن دوره برای خودم مهم نمیبینم که سازنده باشد. متأسفانه دورهاش کم بود و نتوانستم آن را تکمیل کنم.
الآن برادران ما در قم دارند این کار را تکمیل میکنند. امیدوارم روزی فرهنگ قرآن تمام شود و هرچه در قرآن به اندازه فهم ما آمده، فهرست آن در آنجا بیاید.
عرض میکنم شما که وارد این فضا شدید، اولاً خدا را شکر کنید و همت خودتان را بیشترکنید. خیلی میتوانیم استفاده کنیم. دریای عمیقی است، اقیانوس ژرفی است. همین تعبیرات در روایات و اسنادی که قرآن را معرفی میکنند، آمد. عمق این اقیانوس را هیچکس ندیده است و تأویل این قرآن را غیر از خدا و راسخون در علم و اشخاص خاص نمیدانند. البته تأویل غیر از تفسیر است. آن چیز دیگری است. تأویل قرآن بسیار مهم است. این تأویل است که آینده ما را تا قیامت میتواند پُر کند. تحقیق در قرآن بسیار بسیار مهم است.
هر کار با قرآن مهم است. خواندن قرآن، نوشتن قرآن، زیبا کردن قرآن، حفظ کردن قرآن و ترجمه کردن قرآن، چاپ و انتشار قرآن مهم است. هر خدمتی که جایش خالی باشد، مهم است.
اما کار اساسی همانی بود که در صدر اسلام حدود صد سال ضربهی به ما زد و بعد احیا شد و امروز دوباره باید احیا شود. اینبار با سرپنجه علم و تفکر شما دانشگاهیان و حوزههاست. امروز همکاری حوزه و دانشگاه در این بخش مهم است.
من به جناب آقای دکتر کینژاد دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی و جناب آقای دکتر توفیقی تبریک عرض میکنم که موفق شدند این راه را باز کنند. انشاءالله بعد از این هم این راه بسته نشود و در خدمت قرآن باشند. در کنار همه زحماتی که آقای دکتر توفیقی در این چندسال برای بخشهای مختلف دانشگاه کشیدند که آثارش جاویدان خواهد بود، یکی از آثار جاویدان آن همین خواهد بود.
امیدوارم بعداً هم ایشان در هرجا که هستند، پیگیری کنند و این راهی را که باز کردند و دانشگاه را وارد این حوزه کردند، حوزه را کنار دانشگاه به صورت صمیمیتر قرار دهند تا به اندازهای که ظرفیت زمان ما اجازه میدهد، به عمق قرآن برسیم.
قرآن ناجی ماست. محور وحدت دنیای اسلامی است. امروز یک میلیارد و پانصد میلیون مسلمان هیچ محوری بهتر از قرآن برای وحدتشان ندارند. سند روشن، مطمئن و دست نخورده آسمانی است که میتواند یک مسلمان را در شرق و غرب با هم صمیمی و برادر کند و اینها احساس وظیفه مشترک و منفعت مشترک و سرنوشت مشترک کنند. این اتفاق در سایه توجه شما میافتد و حوزه علمیه و دانشگاههای کشور وظیفه عمدهای دارند. زحمت زیادی کشیده شده و امیدواریم این زحماتادامه پیداکند و لطافتهای زندگی ما باشد.
والسّلام علیکم و رحمهالله