سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در مراسم افتتاح سومین کنگره بینالمللی همکاریهای دولت، دانشگاه و صنعت برای توسعه ملی
بسمالله الرحمن الرحیم
الحمدلله والسلام علی رسول الله و آله
والعصر*ان الانسان لفی خسر*الاالذین آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر.
بعد ارتباط این سوره مبارکه با سمینار شما را توضیح خواهم داد. از کار مداومی که دانشگاه آزاد اسلامی در مهمترین مسأله عصر وزمان ما پیگیری میکند و آن ایجاد ارتباط متعامل بین صنعت و دانشگاه است، تشکر میکنیم.
طبعاً همایشها، نوشتهها و مقالات تأثیر خود را در قشر فهمیده و فرهیخته ما میگذارد و رفته رفته به بدنة جامعه منتقل میشود، امّا آنچه که باید روی آن تکیه کنیم و شاید دانشگاه باید پیش قدم شود و نمونههای عملی ارائه دهد؛ این است که نمونههایی را خلق کنیم که آنهایی که میتوانند بیشتر از تجسم اعمال استفاده کنند، از آنها الگو بگیرند و عمومی شود.
نکات خیلی مهمی در صحبتهای مقدماتی جناب دکتر ترابی و جناب دکتر شفیعی و مجری محترم این اجلاس مطرح شد. شاید حرفهایی که میزنم، در همان زمینهها، منتها با ویژگی طلبگی من باشد. بهرحال تحصیلات اصلی من، در علوم اسلامی و تخصص من در آن مورد است. در کار شما که وارد میشوم، به جهت مسائل انقلاب، مسئولیتهای اجرایی و سیاستگزاری و قانونگذاری میباشد که به عهده من گذاشته شده است. الان وجود من ترکیبی از این دو است واگر میبینید سخنرانی من هم حالت طلبگی و هم حالت اجرایی دارد، به این دلیل است. ذات تفکر من الان اینگونه جلوه میکند.
دلیل انتخاب این سوره برای همایش شما این است که فکر میکنم این سوره وصفالحال دورة ماست. از کلمه «والعصر» میخواهیم استفاده کنیم، چون بالاخره ما باید فرزند زمان خود باشیم و با زمان خود تشخیص دهیم و به مقتضای زمان، تصمیمات درست بگیریم، البته برای «والعصر» تفاسیر زیادی وجود دارد. یکی از آنها این است: قسم به عصر خوردن خداوند به دلیل جلب توجه مسلمانها به زمان خودشان است تا زمان خود را بشناسند.
مسأله بعدی این است که در ابتدای آیه، حرف بزرگی مطرح شده که باز وصف حال ماست؛ «ان الانسان لفی خُسر». وضع انسان این است که اگر به حال اول او بنگریم، در حال زیان دیدن است. یعنی چه؟ چطور است که انسان همان طوری که هست، دارد زیان میبیند؟
مگر به آن استثناء. اگر ذیل آیات همراه با این جمله دیده شود، معنای آن خیلی روشن میشود. در یک حالت، انسانها در حال زیان دیدن هستند و با یک شرط، حالت زیان را به حالت سود و پیشرفت تبدیل میکنند.
این واقعاً همین شرایطی است که ما داریم، یعنی تهدید و فرصت. تهدید را میتوان تبدیل به فرصت کرد، ولی اگر روی حالت تهدید و وارفتن بایستیم، همان حالت زیان دیدن است.
در زندان که با مرحوم آیتالله طالقانی بودیم، ایشان لطیفهای را از دانشمندی درباره جمله «انالانسان لفی خُسر» نقل میکردند که توضیح خوبی برای شماست و برای بنده هم در آن موقع یعنی حدوداً سال پنجاه و سه یا چهار، در سی سال پیش جالب بود. از دانشمندی نقل میکردند که میگفت: «من در این آیه مانده بودم. یعنی چه که انسان در حالت زیان دیدن است؟ تا روزی در خیابان، یخفروشی را دیدم که استوانههای یخی را روی گاری گذاشته و میفروخت و به مردم میگفت رحم کنید به کسی که سرمایههایش در حال آب شدن است و روی پا ایستاده و در حال خسارت دیدن است.» مطلب روشنی بود. سرمایه یک یخ فروش قالبهای یخ است، آفتاب هم هر لحظه در حال تابش و آب کردن و از بین بردن آن است.
انسان واقعاً اینگونه است. ما عمری داریم وعمر مؤثر ما مثلاً ممکن است پنجاه یا شصت سال باشد، بیش از اینها که نیست. تا موقعی که از کودکی بیرون بیاییم، درس میخوانیم زمانی که به مردم بازده داریم، دوره کوتاهی است، همین لحظهای است که در حال نفس کشیدن هستید و در حال تمام شدن است. به قول سعدی:
هر دم از عمر میرود نفسی چون نظر میکنی نمانده بسی
آن هم تفسیر همین است، ولی اگر از لحظات درست استفاده کنیم، همین تبدیل به سرمایه سودآور میشود.
خداوند هم طوری قرار داده است که از درست کردن هرلحظه انبوهی از سود نصیب ما و در نامه عمل ما نوشته میشود. پرونده ما به صورت مثبت قطور میشود. شخصیتمان توسعه پیدا میکند، دنیا هم از توسعه ما، توسعه مییابد. انسان میتواند اینگونه باشد.
این حالت اولاً از لحاظ شخص برای ما، درس است. هر لحظهای را که میگذرانیم، توجه کنیم تا چیزی را از دست ندهیم، بلکه به دست آوریم. خدا هم از ما این را خواسته است. از نظر این سوره چه شرطهایی وجود دارد که ما زیاندهی را تبدیل به سوددهی کنیم؟ خیلی آسان است، «الاّالذین آمنوا و عملوا الصالحات» مگر انسانهایی که ایمان داشته باشند و عمل صالح انجام دهند.
اصلاً اسم درست سمینار شما، ایمان و عمل است. اگر بخواهیم با ادبیات قرآنی حرف بزنیم، این است. معمولاً از بچگی، عادت کردیم که ایمان به خدا، پیغمبر، معاد و ... را ایمان بدانیم. اینها همه هست و بهترین ایمان است امّا این همه ایمان نیست. ایمان یعنی چیزی که انسان به دست میآورد و برداشت میکند و به آن عقیده پیدا میکند که همین علم و دانش است. محصول دانش، ایمان به چیزی است. بالاخره متعلق این ایمان، گاهی خداست، گاهی پیغمبر، گاهی قیامت و گاهی ارزشهای دیگر است و گاهی هم واقعیتهای جهان است. ما باید با مطالعه و تحقیق به واقعیتهای جهان، دست پیدا کنیم. این مصداق مهم ایمان برای ماست. دانش است، ولی محصول دانش، ایمان است.
تا به یقین نرسیم که دانش نیست. بلکه فرضیه، تئوری و احتمال است. وقتی تحقیقات تمام شد و آدم به نقطه مطمئنی رسید، حالا جایی است که به آن رسیده، تحقق ایمان در بخش مربوط به شما با همین دانشی است که عرض میکنم که رکن مهم در مثلث شرایط توسعه ماست.
رکن دوم، عمل است. تا به حال که دربارة عمل در ادبیات دینی بحث میکردیم یا فضای ایمان را میگفتیم. مردم متدین و مسجدی برای ایمان به عبادات، حج، زیارت، زکات، خمس و.... فکر میکردند. قطعاً این نیست، عمل صالح یعنی کار درست. صالح در لسان عرب یعنی درست وچیزی که مطابق حق انجام بگیرد. یعنی درست فهمیدن و درست انجام دادن. اینها نمونه انسانهایی است که خداوند آنها را از تبار انسانهای مسلمان درست میشناسد.
به قرآن مراجعه کنید و ببیند چندبار «آمنوا و عملوا الصالحات» در آن تکرار شده است. اصلاً ترجیحبند آیات قرآن است. شما الان دارید دنبال این بحث میگردید. اتفاقاً دو جمله بعد آن هم همین است. در این سوره، همه حقایق مربوط به این بخش از بحث ما را در یک کپسول گنجانده است. عمل صالح و ایمان را قبلاً گفت «و تواصوا بالحق و تواصوباالصبر» دنبال همانی که حقیقت است، باشند و نه شعارها و مسائل بیارزش که معمولاً انسانها را به انحراف میکشاند. روی حقیقت بایستند و صبر ومقاومت کنند. یعنی در کاری که میخواهید انجام بدهید، به خودی خود که انجام نمیشود، باید انسان طراحی کند. مقاومت و هزینه کند و گاهی فداکاری کند و نیرو مصرف کند تا به جایی که میخواهد برسد. همه عناصر یک جامعه پیشرفته را از همین سورة کوتاه دو سطری با یک تفسیر درست و قابل فهم برای همه میتوانید دربیاورید.
ما در سند چشمانداز، محور توسعه را، دانایی قرار دادیم. یعنی توسعه دانایی محور و روی این خیلی حرف زدیم و فقط همین دوجمله نیست. مدتها شرایط کشور و دنیا و همه جا را بررسی کردیم و دیدیم در عصر ما، تنها توسعه داناییمحور میتواند ناجی ملتها باشد و افتخارآفرین است. ایران و انقلاب را با این محور میتوانیم توسعه دهیم و پیشرفت داشته باشیم.خیلی از سمینارهای شما هم اتفاقاً برای همین است، یعنی برای اینکه خواسته سند چشمانداز را که محور کل سند هم هست، تحقق پیدا کند. البته این یک کار کشوری است. باید مجلس، دولت، قوه قضائیه، نهادهای مختلف و مردم، صنعتگران و بیشتر از همه دانشگاهیان و دانشمندان ما وارد میدان شوند تا این اتفاق بیفتد. تأیید آن هم این است که ما عام فکر کنیم و هم با هم باشیم.
هرگوشه آن که اشکالی پیدا کند، هدف تحقق پیدا نمیکند، اگر قوانین معیوب باشد، نمیتوان کارکرد، اگر قضاوت نارسا باشد و عادلانه نباشد، امنیت کار را از دست ما میگیرد. اگر دولت پشتیبانی نکند و شرایط لازم را فراهم نکند، زحمتها بینتیجه میماند و اگر دانشگاهها به میدان نیایند و تفکراتشان را عرضه نکنند و دانش ایجاد نکنند و زمینه آوردن فنآوری به درون جامعه را فراهم نکنند، بازهم نمیشود. همه اینها در کار ما رکن است و کار در سطح همه کشور، کمک همه ابزار و ارگانها را میطلبد.
الان بیشتر میخواهم با شما درباره دانشگاه آزاد اسلامی حرف بزنم. شخصیتهایی که در اینجا هستید، خودمان میتوانیم کار متمرکزی انجام دهیم. البته دولت ودیگران هم باید کمک کنند، اما الان دانشگاه آزاد اسلامی ظرفیتی پیدا کرده که با آن میتواند نمونه بسیار خوبی از مسأله ارتباط عمیق صنعت و دانشگاه را خلق کند. این چیزی است که دهها سال است که تفکر مصلحان بشریت و سازمانهای جهانی توسعه را به خود جلب کرده است. راهکارهای متعددی هم رفتند، همه آنها هم مفید بودهاند، منتها فکر میکنم الان به یکی از بهترین راهکارها رسیدیم.
زمانی، به فکر دانشگاههای بنگاه افتادند که ما هم در دورة مسئولیتمان در ریاست جمهوری به همان دوره رسیده بودیم که سازمانهای نیازمند به خدمات علمی، دانشگاههای کاربردی داشته باشند که معمولاً به آن دانشگاه بنگاه میگویند. فرض کنید وزارتخانههای پست یا نیرو یا نفت معمولاً دانشگاههایی دارند. اینها براین مبنا وارد شدند چون دانشجویانی که تربیت میکنند، متّکی به تجربه مدیرانی که دست در کار دارند، هستند و نیازهایی را تأمین میکنند که بلافاصله وارد عمل میشود. یعنی اگر دانشگاه وزارت نیرو به نقطهای در آب یا برق یا فاضلاب رسید، سال بعد، تبلور آن را در برنامههای او میدیدیم و هماهنگ میشدند.
این مسأله، تا مقدار زیادی جواب داده است. زمانی به فکر دانشگاه علمی کاربردی افتادیم که آن هم جواب داد. تعداد زیادی از نیروهای کاردان و مدیران کارآزموده درون همین مراکز کار بروز و ظهور یافتند و در میدان عمل خود را نشان دادند و الان هم بخشی از مشکلات را اینها حل میکنند و الحمدلله این دانشگاه، هنوز هم زنده و پرتحرک است. اینقدر را من میدانم، البته شما شاید بیشتر از من بدانید، چون کار و شغل شما این است و دائماً در حال تحقیق هستید.
الان مسائل پارکهای علمی، مورد توجه کشورهای باتجربه و پیشرفته قرار گرفته است و سالهاست در ایران مطرح شد. بعضی از دانشگاههای ما، پارک علمی تأسیس کردند. البته من تا آنجایی که از پارکها اطلاع دارم، موفقیت کامل را به دست نیاوردند، چون پشتوانههای لازم به کار گرفته نشد و همراهیهای کافی نشد، ولی از لحاظ تئوریک کاملاً مقدور است.
برای دانشگاه آزاد اسلامی یک میدان باز برای اهداف چندمنظوره وجود دارد، هدف این است که ما دانش تولید کنیم و این دانش را در هربخشی به مرحله عمل برسانیم. البته شما الان در بخش صنعت فعالیت میکنید. من فکر میکنم در همه بخشها و در هر رشتهای از علوم که در دانشگاهها تأسیس میشود، باید بُعد کاربردی آن در نظر گرفته شود. همیشه هم همینطور بوده است.
ما طلبهها در حوزه درس میخوانیم. درس ما، مسائل دینی و اخلاقی، موعظه و ارشاد مردم و .... است. در همان دوران طلبگی، برای تبلیغ هر دو ماه، سه ماه، هفتهای یکبار میرویم و با مردم هرچه که آموختیم، در میان میگذاریم. بنده چون خودم این راه را در زندگیام طی کردهام، میدانم که بسیار توفیقآمیز است و روی بهتر درس خواندن وبهتر کار کردن تأثیر میگذارد.
دانشگاههای حقوق، دانشجویان را برای دورهای کاربردی به دادگاهها میبرند و از آنها استفاده میکنند و بعد دانشمند حقوقدان میشوند.دانشجویان پزشکی و بقیه هم... در همه علوم و همه جا به این مورد توجه دارند.
حالا ما بحث صنعت را داریم. در اینجا میخواهیم چه کار کنیم؟ اولاً دانشگاه آزاد مثل همه دانشگاههای دولتی است. چون این سمینار اینجا هست و بیشتر مخاطبین ما را شما دانشگاه آزادیها، تشکیل میدهید، روی آن تکیه میکنم، بعلاوه ما الان میتوانیم در اینجا بیشتر تصمیم بگیریم و نمونه خوبی را اجرا کنیم، وگرنه همه دانشگاهها باید همینطور باشند.
به زمانی رسیدیم که مقاطع تکمیلی اهمیت دارد. الحمدلله با ظرفیت خوب آموزشیای که دانشگاههای آزاد و دولتی به وجود آوردند، الان به برابری عرضه و تقاضا در ورودی دانشگاهها نزدیک شدیم و زیاد تحت فشار نیستیم. چون به طور طبیعی در آینده داوطلبان کمتر میشوند و فضا هم طبیعتاً وسیعتر میشود و باعث برقرار شدن تعادل شده است. در آنجا لازم نیست زیاد تکیه و عجله کنیم. پس بنای کار ما این است که در تعمیق علم و دانش عمل کنیم، یعنی اولاً کیفیت آموزش را بالا ببریم.
در کنگرهای که پارسال در همین جا برگزار شده بود و مدیران دانشگاه آزاد در آن حضور داشتند، یکی ازخواستههایم از آقایان و خانمها این بود که به سراغ کیفیت بروید. چون میدیدم که در آن میدان به تعادل عرضه و تقاضا میرسیم. الان در مقاطع تکمیلی تعادل عرضه و تقاضا نیست، یعنی داوطلبان ورود در مقاطع بالا، خیلی زیاد هستند و شما نمیتوانید همه آنها را جذب کنید. اتفاقاً اینجا آسانتر است.
در حال حاضر نیروهای کیفی در کشور فراوان است. شما میتوانید استاد جذب کنید، مخصوصاً اینطور تعلیمات در مقاطع دکترا چون پاره وقت هم هست، میتوانید هرکسی را که صلاحیت دارد، پیدا کنید و با او قرارداد ببندید و دانشجو در اختیارش بگذارید. دانشگاه آزاد از ظرفیت پراکنده کشور خیلی خوب میتواند استفاده کند. دانشگاههای دولتی هم میتوانند، ولی شما آسانتر میتوانید. بعلاوه الان با خارج میتوانید ارتباط داشته باشید. شما از بهترین دانشمندان خارج بخصوص مسلمانها، میتوانید استمداد کنید و با آنها قرار داد ببندید، ارتباطات حضوری دیجیتالی برقرار کنید و دانشجو بگیرید و در این زمینه به عرضه کافی برسید تا بتوانید به تقاضاها جواب بدهید. تقاضا خیلی بالاست.از مواردی هم هست که هزینهاش را خوب درمیآورد. یعنی برای پذیرفتن یک دیپلم، کار سخت است. او درآمد و بودجه کار را ندارد و به سختی تأمین میکند، امّا معمولاً کسانی که به مقاطع تکمیلی میآیند، شغلی، کاری و سابقهای دارند و میتوانند هزینه تحصیل خود را بپردازند. حتی میتوانید در ضمن تحصیل به آنها پروژه بدهید واز پروژهای که به آنها میدهید، هم حق تحصیلی خود را بپردازند و هم خودشان ورزیدهتر شوند و کار پیدا کنند.
لذا یکی از چیزهایی که ما از شما دانشگاه آزادیها میخواهیم، و به طور جدی هم در هیأت مؤسس و هیأت امنا از آن پشتیبانی میکنیم و ابزار قانونی و پشتیبانیهای سیاسی در اختیارتان خواهیم گذاشت، این است که به طرف توسعة تحقیقات اساسی و مقاطع تکمیلی بروید. کیفی کردن دانشگاه آزاد، شاید با این شکل بیشتر بتواند انجام شود. این کار الحمدلله تا حدود زیادی شده و ما به جاهایی رسیدیم.
نکته بعدی این است که ما دنبال تشویق افکار نوآور، مبتکر و مخترع باشیم. همه اینگونه نیستند، تعدادی از انسانهای فرهیخته در وجودشان ذوق ابتکار و اختراع پیدا میشود. همانطور که میبینید، دانشجوهایی میدرخشند. پیدا کردن آنها برای شما سخت نیست. در کلاسها، امتحانات و خیلی جاهای دیگر اینها را میتوانید به زودی شناسایی کنید، چون خودشان را نشان میدهند و معلوم میشود. ما باید این افکار را تحت حمایت قرار بدهیم. اگر طرحی دارند، به آنها کمک کنیم که از مرحله آزمایشگاه بخوبی بگذرند.
این مقطع را تا حدودی الان انجام میدهیم، آزمایشگاه را که گذراندند، مشکل ما شروع شده است. شما قطعاً میدانید بسیاری از بچهها و استعدادهای ما از طرف خارجیها، صید شدند. آنها کاملاً گوش به زنگ هستند و اطلاعات میگیرند. در آزمونها، نمایشگاهها و خیلی جاها حضور دارند و آدمها را میشناسند، فوری از طریق سفارتخانه آنها را دعوت میکنند و به آنها نامه مینویسند، پیشنهاد بورس به آنها میدهند. در آنجا به آنها کار میدهند و از استعداد آنها در کارهای پیچیدهشان استفاده میکنند، اگر هم کمی سست ایمان باشند، آنها را برای اهداف مهمتری که حکومتها دارند، جذب میکنند.
ما الان خیلی نیرو از دست دادیم. یکی از مصداقهای «اِنَّالانسان لفی خُسر» همین است. اگر کشور را مانند پیکره یک انسان زنده نگاه کنیم، انسانهایی که از ما جدا میشوند و میروند، مثل همان قالب یخی است که نظرات از آن میچکد. خیلی خسارت بزرگی است و خیلی اهمیت دارد که به آن توجه کنیم و نگذاریم این استعدادها جذب بیگانگان شوند. باید برعکس شود.
عشق به وطن در همه انسانهاست. شما یک سال در کشور بیگانه باشید، دیدن کلمه یا نقشه ایران برایتان منظره دلپذیری است. اسم روستایی که در آن متولد شدیم، هنوز برایمان الهامبخش است. این حالتی است که در وجود انسان نسبت به محیط خود به وجود میآید. خیلی از آدمها در خارج هستند که میتوانیم با عشق به وطن، آنها را جلب کنیم. در همانجا یا اینجا ارتباط برقرار کنیم و در این فضا از آنها حمایت کنیم. آنها هم کار دارند.
دانشجویی که زحمت کشیده و خون دل خورده و دود چراغ را در زمان تحصیل خود تنفس کرده و به ابتکاری رسیده که همة وجودش است، وقتی که دلسرد شود و نتواند آن را تبدیل به صنعت کند، افسرده میشود. حالت او را شما درک میکنید. شاید خودتان چنین حالتی را در زندگیتان دارید. اگر اینطور باشد، خیلی بد است. دانشگاه آزاد اسلامی در این میدان میتواند خوب کار کند.
اوّلاً سیستمی در دانشگاه طراحی کنید. کمک مهندسی کردن برای طرحها مهم است بالاخره طرح آزمایشگاهی تا مرحلهای که بخواهد به تبدیل صنعت برسد، آسان نیست. ایدهای است که درست از آب درآمده است. ما باید جریان مهندسی تبدیل محصول آزمایشگاه به محصول پایلوت را خودمان فراهم کنیم.
چه دانشجویان خودتان و چه دیگران اگر جایی داشته باشید و به شما مراجعه کنند، به آنها کمک کنید که در مهندسی پایلوتسازی به آنها کمک شود. البته کمک میتواند به صورت وام و یا بلاعوض باشد و بعضیها هم کمک مالی نمیخواهند، بلکه کمک فکری و مهندسی میخواهند. این مرحله، مرحله مهمی است.
در جای دیگری به آقایان گفتم که در سالهای اول ریاست جمهوری در بازدیدی که از مرکز تحقیقات وزارت نفت در جنوب تهران در کهریزک داشتم، وقتی به آمارشان نگاه کردم، متوجه شدم صدها تحقیقات موفق آزمایشگاهی در آنجا خاک میخورد و فراموش شده است. محققین به کار دیگری میپرداختند و طرح مانده بود و در حقیقت به بایگانی رفته بود. به لیست که نگاه کردم، بعضی از آنها نظرم را جلب کردند و پرسیدم که مثلاً این طرح در چه وضعی است، گفتند راکد است. اکثراً راکد بود. همان جا تصمیم گرفتیم مهندسی پایلوتسازی را تأسیس کنیم. چون قسمت بعدی برای آنها خیلی آسان نبود. آن کار شروع شد و من نمیدانم نتیجة آن به کجا رسید، ولی میدانم که در بسیاری از مراکز تحقیقات، کارهای خوبی شد و در همان مرحله آزمایشگاهی مدفون است.
دانشگاه آزاد اسلامی میتواند خدمت بزرگی برای مصیبتی که در کشور هست، انجام دهد. بعضی از آنها میگفتند از خارج ما را دعوت کردند که طرح خود را به آنها بدهیم، ولی ما شرم میکنیم، ما که با بودجه این کشور کار را انجام دادیم، بدهکاریم و بعد آن را به خارجیها بفروشیم؟! وجدانشان به آنها اجازه این کار را نمیداد. بعضیها هم رفته بودند و از نمونههایی میگفتند که الان تبدیل به صنعت موفق شده است.
کار بعدی ما، وقتی از مرحله مهندسی پایلوت بیرون رفتیم، که خود کار طولانی و همیشگی است، مسأله تبدیل به صنعت شدن است که کار شماست. البته اگر این بخواهد با وسعت کشوری انجام شود، حتماً دولت باید پادرمیانی کند، بودجه ووام بگذارد، ولی شما هم میتوانید در مقیاس دانشگاه آزاد اسلامی که نسبتاً وسیع و بزرگ است و یکی از بزرگترین و متمرکزترین مراکز در کشور است، کار کنید. چون تصمیمگیری برای آن آسان است، در صورتی که برای دانشگاههای دولتی اینقدر آسان نیست و به بزرگی شما هم نیستند. شما خیلی میدان دارید. واقعاً دستاوردهای خودتان، مسئولیت بزرگی به گردن شما انداخته است که اینها را باید به نتیجه برساند.
گویا الان بهترین شکل آن، همین پارکهای علمی است. این پارکها هم برای دانشگاه و هم برای محقق و هم برای کل کشور و تاریخ و انقلاب ما اهمیت دارد. آنجا نقطهای است که باید دانش و سرمایه و پشتیبانی دولت بهم برسد و نتیجه بگیرند. شما در ابتدا میتوانید چنین پارکهایی را در هر استانی به وجود بیاورید. مجموعه واحدهای استانها، شریک شوند و پارکی بسازند، غرفههایی تهیه شود و افراد دعوت شوند. نیازمندان به این کار وارد میشوند یا کسانی که آنها را در دانشگاه میشناسید. الان فایل شما از تحقیقهای موفق در آزمایشگاهها پر است. اینها را به آنها منتقل و حواله کنید. قطعاً برای چنین کاری میتوان از بانکهای کشور وام گرفت. اگر درست حرکت کنیم، میتوانیم وامهایی ارزان برای هر طرحی اختصاص بدهیم و بعد از پیروزی طرح، اقساط خود را بپردازند.
دانشگاه در این میان نقش ضامن، هدایتگر و پشتیبان را به عهده میگیرد و لازم نیست هزینه بکنید. شما حتی میتوانید اجاره غرفههایتان را هم از کسانی که آمدهاند، بگیرید. فقط در رساندن سرمایه به نیازمند سرمایه نقش داشته باشید و دانش را به آنها برسانید و از آنها پشتیبانی کنید. قطعاً باید یک مرکز پشتیبانی ایجاد کنید و جاهایی که مشکل دارند، حل کنید. مثلاً دورهای پنج ساله بگذارید که آنها در آنجا بمانند، تبدیل به صنعت شوند، بعد از آنجا برای اینکه تبدیل به کارخانه نشوند، میروند. در این مرحله، دانشگاه میتواند برای تقویت علم، فن و تحقیق شریک شود. هم سود ببرد و هم کشور را توسعه دهد و هم عده زیادی تکنسین و آدمهای متخصص جذب کند و مجموعههایی تشکیل دهد. تا اینجا در داخل کشور است.
از آن به بعد نوبت صدور خدمات است. دانشگاه با اعتبار جهانیای که دارد و با پشتیبانی تضمینی که میتواند بکند، از اعتبار خود برای صدور خدمات فنی ومهندسی که در پارکها به دست میآیند، استفاده کند. شما باید در میدان تولید کشور وارد شوید، تحقیقاً سازمانی که متشکّل از سیصد و پنجاه واحد و مرکز دانشگاهی است و صدها آزمایشگاه پیشرفته و صدها کتابخانه تخصصی و صدها هزار دانشمند دلسوز در اختیار دارد و با اعتبار علمیای که کسب کرده، میتواند پایگاه نیرومندی برای توسعه همه کشور و انتقال، دانش و تجربه به کشورهای دیگر و رابط بین گرفتن دانشهای پیشرفتهتر از کشورهای پیشرفته و آوردن به کشور باشد.
همه اینها از وظایف دولت است، ولی در کشورهای پیشرفته، دولتها فقط پشتیبانی میکنند. صنایع هواپیماسازی، صنایع نیروگاهسازی، صنایع سردخانهسازی و صنایع هستهای و ... را دولتها اجرا میکنند. اینطور نیست. اینها را بخشهای خصوصی و شرکتهای بزرگ در دنیا انجام میدهند و دولت پشتیبانی میکند. شما هم میتوانید همین پشتیبانی را بکنید تا دیگران جذب شوند. فارغالتحصیلان شما به شما مدیون هستند و شما هم مدیون آنها هستید. برمیگردند و با شما همکاری میکنند و یک دوره تعاملی به وجود میآید و میتوانید کارهای بزرگ را انجام بدهید. هم «هایتکها» را بگیرید و رواج بدهید و هم صنایع معمولی را پیشرفته کنید.
بهرحال من به عنوان یکی از کسانی که با همین اهداف وارد تأسیس چرخه دانشگاه آزاد اسلامی شدم و تا به حال هم از آنچه که با کمک شما میتوانستیم انجام بدهیم، ممنون هستم و همینطور از شخص دکتر جاسبی که واقعاً عاشق کار بوده و همیشه تا امروز به دنبال کار دویده است، تشکر میکنم.
خداوند تا این مرحله ما را موفق کرده است و الان، به بعد از خودمان فکر میکنیم. قاعدتاً ما آنقدر نیستیم که بتوانیم همیشه اینطور حمایت کنیم، باید اینجا را به گونهای طراحی کنیم که نسل بعد از ماهم، روی پای خود همین وضع را حفظ کند و جلو ببرد و توسعه دهد. این حالتی که عرض کردم، محصول تفکر زیاد، تجربه، مطالعه و مذاکره با خیلی جاهاست. چنین عقیدهای در وجود من است و به شدت از این مرحله حمایت میکنم. انشاءالله شاهد باشیم که متفکران شما، طراحی درستی از مجموعه این آرزو بکنند. فعلاً چیزی جز آرزو نیست که من عرض کردم، در آن مرحله مثل شروع دانشگاه آزاد اسلامی مورد حمایت قرار میگیرید. البته خودتان هم خیلی نیرومندید، شما فکر نکنید که بیدهای ضعیفی هستید که بادها شما را میخواباند، بلکه الان بسیار میتوانید نیرومندانه روی پای خود بایستید و کارهای بزرگ را انجام بدهید. این آخر آیاتی است که برایتان خواندم «وتواصوابالحق و تواصوا بالصبر»؛ مقاومت، شرط و موفقیت اقدام است. انشاءالله که از اجلاس بینالمللی صنعت و دانشگاه و مقالات خوبی که عرضه شده، سیصدوپنجاه مقاله خوب در این موضوع، بهره بیشتری خواهید گرفت و ما هم از نتیجه کار شما انشاءالله استفاده کنیم.
والسّلام علیکم و رحمهالله