بسم الله الرحمن الرحیمالحمدلله و السّلام علی رسول الله و آله برای بنده توفیق ارزشمندی است که در پایان چند روز تلاش عالمانه همایش، در بین شما باشم و نظری درباره برنامهای که ارایه دادید و شخصیتی که این همایش را برای او ترتیب دادید، بدهم و حرفی بزنم. با توجه به تلاش وسیعی که صدها مقاله، سخنرانی و تحقیق در برنامه فشرده خود داشتید، سهم اندکی خواهد بود.یکی از کارهای واقعاً مفید و ضروری در زمان ما، توجه به احیا و تازه کردن افکاری است که شخصیت تاریخی دوران ما شهید آیتالله مطهری داشتند. وظیفه همه ماست که نگذاریم اینها فراموش شود و نسلهای آینده نتوانند از آنها بهره ببرند. طبعا ًبا این مقدار مطالبی که گفته شد،بخش قابل توجهی از افکارایشان در این همایش با ادبیات جدید و متناسب با شرایط روز تجدید مطلع شد و شاید در آثاری که منتشر میشود، مطرح شود. حتماً مردم استفاده میکنند. شما وظیفه مهمی را انجام دادید. کسانی زحمت کشیدند، تحقیق کردند، در همه ابعادی که دکتر لاریجانی مطرح کردند، مقاله نوشتند و نوآوری داشتند. نمیتوانیم بگوییم در جا زدیم و آنچه راکه در گذشته بوده، تکرار کردیم. انتظار این است که با شرایط جدید و با گذشت دهها سال مطالبی که متناسب با زمان دیگر مطرح شد، هر چند جاودان و ماندگار است، امّا ادبیات جدید، تاثیر آن را مضاعف میکند. یک مقدار فکر کردم که کدام یک از موضوعات مورد بحث شهید آیت الله مطهری را مطرح کنیم. به هر جا که سر زدم، دیدم همه خوب هستند. به فکر افتادم بحث دیگری را مطرح کنم و آن نقش تاریخی ایشان است که در حرفهای ایشان نیست. در آثار این بحث نبوده و ایشان نقش تاریخی خود را نگفتند که طبعاً نخواستند تشریح کنند. ما باید این نقش را بگوییم. دو بعد دارد:1- خاستگاه تاریخی افکار و آثار ایشان است.2- تأثیری که در تاریخ ما گذاشت و در آینده میگذارد.خیلی مختصر میگویم. میدانم با برنامههای طولانی که داشتید، خستهاید و در آخر شب جای یک بحث مفصّل نیست، ولی سعی میکنم نظرم را به صورت کوتاه و مختصر عرض کنم. خاستگاه تاریخی افکاری که شهید مطهری کرد، حتماً برای جامعه ما مهم و توجه به آن بسیار بسیار ضروری است. خداوند این گونه تقدیر کرد که شخصیتی مثل ایشان با آن استعداد و پشتکار در حساسترین مقطع تاریخ ما و نقطه عطف تاریخ ایران و اسلام دست به قلم ببرند و برای افکاری که از حقایق ناب اسلامی دریافت کردند، زبان باز کنند. دوره عجیبی بود. اوّل به شرایطی که در آن دوره بود، توجه کنید و بعد ببینید مطالبی که ایشان مطرح کردند، چقدر بجا و لازم بود. بعد از پیروزی انقلاب مشروطه دشمنان اسلام و قرآن و حریصان به سلطه بر ایران، منطقه و شاید همه دنیا به نقش دین و روحانیت واقف شدند. اگر مورد غفلت بود که بود، متوجه شدند. تأثیری که علما، روحانیت و مردم متدین در ایران و حوزه نجف با سرمایه حقایق ناب اسلامی در تاریخ گذاشتند، آن هم در مقطعی که استکبار فکر میکرد، دین را به حاشیه رانده واز تأثیریگذاری باز داشته و دیگر دین تأثیر حکومتی و مدیریتی در جامعه ندارد و بلکه یک مسئله بین انسان و خداست که میتواند به صورت فردی مطرح باشد. ولی وقتی دیدند روحانیت شیعه درمدت کوتاهی سلسله نیرومند قاجار را به زمین زد و کاری که دربسیاری از کشورها با خونریزیهای فراوان در جهت شکست استبداد و آوردن آزادی انجام میشد، روحانیت با ارشاد و یک فتوا و ابراز نظر مشروطه را از رژیم قاجار گرفت و به ملت ایران هدیه داد. کاری که علمای نجف در جهت جلوگیری از توسعه نفوذ استعمار در عراق و سایر نقاط در اطراف کردند و مقاومتی که نیروهای اسلامی به خصوص روحانیت درمقابل توطئههاییکه برای منحرف کردن از چپ و راست و لیبرالها و مارکسیتها در ایران میشد، انجام دادند و نگذاشتند آنها بتوانند انقلاب مشروطه را در جهت خودشان به انحراف ببرند، باعث شد که کفر جهانی به خصوص استکبار تهاجم جدیدی را علیه روحانیت و مسلمانان طراحی کند. این فقط اشاره است و اکثراً آن قطعه تاریخ را میدانید. نتیجهاش حکومت فردی مثل رضاخان در ایران و فردی مثل کمال آتاتورک در ترکیه شد.
رضاخان همه تلاش و همتش را به فرمان اربابانش بکار برد که شعله اسلام، روحانیت و معارف اهل بیت(ع) را در ایران خاموش کند. نکته جالب از لحاظ موضوع بحث ما این است که شهید مطهری در همین زمان که حوزهها و مراکز دینی در ایران کوبیده شده بود و علما تارومار شده بودند، درنوجوانی برای تحصیل وارد حوزه علمیه میشود. این خیلی جالب و نکته ظریفی است. آن زمان هر کسی سعی میکرد درحاشیه امن باشد. ایشان در اوج قدرت رضاخان مشغول تحصیل میشوند و ادامه میدهند. از این نکته عبور کنیم. ایشان در دوره رضاخان در آن حد رشد نکرده بودند که کارهای عمیق علمی بکنند و شرایط هم اجازه نمیداد کاری شود. رضاخان رفت و فرزند جوان، خام و ضعیفش را به جایش نشانده بود و فضای ایران از شهریور 1320 باز شد. نمیتوانستند بسته نگه دارند. کاری که شبیه آن در عراق هم شد و آمریکاییها فکر میکردند با بردن صدام سلطه پیدا میکنند، امّا فضای عراق اجازه نداد که آنها افکارشان را پیاده کنند. مردم حرکت کردند. شرایط متفاوت و روح قضیه واحد است. فکر میکردند با یک دست نشانده و با ادبیات جدیدی که بعد از رضاخان خلق میکردند، دوباره همان شرایط را به شکل دیگری درایران برقرار میکنند. خیلی تلاش کردند. فضا باز شد، ولی روحانیت در آن شرایط آمادگی نداشت. چون سرکوب شده بود. حوزهها تقریباً خالی شده بود و تعداد کمی از طلاب و علما در گوشه و کنار در شهرستانها بودند. در همین شرایطی که دست روحانیت خالی و امکانات کم و فضا باز شده بود، تهاجم بسیار جدّی شروع شد که از شخص محمدرضا بر نمیآمد. اصلاً چنین تفکری نداشت. طراحی از اربابانش بود. بعد از شهریور 1320 و بعد از رضاخان تهاجم وسیعی به اسلام و روحانیت شروع شد که یک بخش را کمونیستها و مارکسیت با مطالب الحادی که ریشه همه چیز را میزدند و یک بخش را فرنگ رفتهها و به اصطلاح متجددین آن روز و لیبرالها و متاسفانه در سالهای بعد کسانی که داعیه سیاسی وملیگرایی داشتند، اداره میکردند. تهاجم فوقالعادهای به اسلام شد. البته به سبک رضاخان نبود. چون آن سرکوب باعث شده بود که عشق و علاقه به دین و روحانیت در دل مردم متراکم شود که منتظر انفجار بود. اینبار سعی کردند که آن عشق و علاقه را تبدیل به
نفرت کنند. آن زمان کمی با واقعیاتی که در صحنه فرهنگ ایران میگذشت، آشنا میشدیم و کم کم داشتیم حضور پیدا میکردیم. درآن مقطع خیلی ستم کردند، در حالی که روحانیت و نیروهای اسلامی جایی، امکاناتی و نیرویی نداشتند. حوزه به سرعت رشد کرد که نقش امام راحل در آوردن آیت الله بروجردی از بروجرد و تقویت حوزه قم و شهرستانهای دیگر و تربیت سریع طلاب برجسته است که پیشاهنگشان افرادی مثل شهید مطهری بودند. مشخصاً شهید مطهری به عنوان یک طلبه فاضل و مستعد درمسیر تحقیقات عمیق قرار گرفتند و حوزه را در مسیری که باید میرفت، بردند. من درسال 1327 به حوزه قم آمدم. 7 سال از شهریور 1320 گذشته بود و حوزه نسبتاً نیرومندی شکل گرفته بود. ولی برای ما که جوان و تازه وارد بودیم، شخصیت شهید مطهری درهمان روزهای اوّل مثل یک قلّه درمدرسه فیضیه نمود اضافی داشت. افکار بزرگانی از فلاسفه، عرفا، اخلاقیون و فقها را در خود جمع کرده بودند. ما که تازه وارد بودیم، مجذوب شده بودیم که اینها دارند در مسیر سیاسی، فرهنگی و تحقیقاتی، پایگاه درستی برای حوزه درست میکنند. هر چه پیش میرفتیم و بیشتر کار میکردیم، میدیدیم رسالت بزرگی را به دوش گرفتند. البته گروهی و جمعیت خوبی بودند، ولی درخشش ایشان بیشتر از دیگران بود. با پیروزی جبهه ملّی و بروز نقش بسیار موثر فدائیان اسلام و آیت الله کاشانی در پیروزی مردم در جریان نهضت ملّی کردن نفت، دوباره وحشتی که از روحانیت داشتند، احیا شد. عجیب است که کسانی که باعث شده بودند تا مردم به سرعت همراهی کنند و پیروز شوند و رژیم دربار و انگلستان را بشکنند، برگشتند و پایههای خود را منهدم کردند. نردبانی را که از آن بالا رفته بودند، شکستند. دیگر نتوانستند پایین بیایند و افتادند. وقتی بنا شد عقب گردکنند، سقوط کردند. یک سال فاصله بود. یک بار مردم جمع میشوند و کودتایی را که علیه مصدق شده بود، میشکنند، امّا وقتی منحرف میشوند، خیلی زود علیه آنها به خیابان آمدند. چون کسانی که این کارها را هدایت میکردند، میدیدند نقشی که روحانیت و اسلام میتوانند در تاریخ و ایران ایفا کنند، دوباره احیا شد. رضاخان نتوانست کاری بکند. 10 تا 12 سال از رفتن رضاخان گذشته و حوزهای نیرومند، با قدرت معنوی و نفوذ ملی به
وجود آمد. موج ایجاد شبهه و تردید در دل جوانان، تحصیل کردگان و مردم درآن روزها واقعاً وحشتناک بود. آن قدر مسئله درست کرده بودند که جوانان فریب میخوردند. مارکسیتها افکار دکترانی را مسئله درست میکردند و با انواع حیلهها به خورد جوانان میدادند. افرادی هم بودند که سوغات غربشان بد نام کردن معنویات و دین بود. در این زمان ما بزرگ شده و در حوزه رشد کرده بودیم و احساس وظیفه جوابگویی به شبهات داشتیم. من و شهید باهنر و بعضی از دوستان دیگر سلسله نشریاتی به نام مکتب تشیّع تأسیس کردیم که به شبهات فراوان جواب دهیم. میخواهم به نقش شهید مطهری برسم. البته موقعی است که برای شهید مطهری شرایط زندگی و معاش و اهدافی که برای رسیدگی به دانشگاهها داشت، در قم سخت بود و به تهران آمده بودند. وقتی میخواستیم مسایل را در نشریات سالنامه و فصلنامه منتشر کنیم، انبوه مسایل و شبهات و سوالات فراوانی وجود داشت که انتخابش مشکل بود. دهها موضوع حساس مورد نیاز مردم بود و آیت الله مطهری بهترین راهنمای ما بودند. در مکتب تشیّع شریک ما نبودند، امّا راهنمایی بسیار جدّی بود. کلیات قضیه را از امام میگرفتیم و وقتی میخواستیم وارد موضوعات شویم، با افکار ایشان سروکار داشتیم. خود ایشان یکی از اولین مقالات را با عنوان «اصالت روح» برای مکتب تشیّع نوشت. الان این بحثها بین شما نیست و جوانان خیلی به این مسایل مبتلا نیستند.اصلاً بحث سراین بود که روح چیست؟ افکار الحادی آنچنان نفوذ کرده که غیب، روح، معنویت و آخرت در افکار جوانان و تحصیلکردگان سقوط کرده بود. چیزی نمیماند. الان میبینید که این بحثها اصلاً زمینهای در جامعه ندارد.چون خودمان را از این مراحل گذراندیم. اینها محصول کارهای تاریخیو مهم علمی استکه آن موقع شهید مطهریو رفقایشان کردند. ایشان بحثاصالت روح را مطرح کردند که بسیار پیچیده بود. البته اصل مسئله حیات جزو امهات مسایل فلسفی است که آن موقع سیاسی شده بود. بالاخره حیات چیست؟آنجا که مادیات و الحادیها به زمین میخورند، در مصاف با حیات است. این حیات از کجا آمده و چیست؟ منشأ آن کجاست؟
آنها با علوم مادی، بسیاری از تحوّلات ماده را خوب توجیه میکردند و میکنند، امّا وقتی به حیات میرسیدند، تنها جملهای که میتوانستند بگویند، این بود که نمیدانیم حیات چیست. یک لحظه میمونی در تاریخ حرکت کره زمین پیش آمده و عنصر حیات به وجود آمد. هیچ توجیهی برای تحوّل عمده حرکت مادی نداشتند. وقتی آیتالله مطهری وارد بحث اصالت روح شد، تمام بحثهای زمان افلاطون، ارسطو، فلاسفه غرب و نهایت حرفهای ملاصدرا را که به شکل مبهمی در فلسفه بود، باز کردند. اوّلین مقالهای که از ایشان دیدیم و خودمان چاپ کردیم، آیتالله مطهری را در بحث اینگونه در جامعه معرفی کرد. آن موقع تیراژ کتاب 500 تا 1000 جلد بود. ما 15 هزار تیراژ در دو چاپ داشتیم. مرجع بودیم و به ما مراجعه میکردند. بحثهای ایشان به قدری در بین روشنفکران، دانشگاهیان، محققان و محیطهای علمی اثر گذاشته بود که فشار فراوانی روی ما بود که بحثهای دیگر را مطرح کنید. کارشان ادامه پیدا کرد. یعنی در آن مقطع تاریخی بزرگترین جهاد این بود که به شبهات جواب دهیم و آیتالله مطهری با راهنماییهایی که به دیگران میکردند، باعث شدند که دوره شبهه افکنی را پشت سر بگذاریم. حضور ایشان در دانشگاه، ارتباطی که با محققان پیدا کرد و بحثهای بسیار عمیق علمی، فلسفی، روانشناسی و جامعهشناسی که بازبان ساده و بیان قابل فهم برای جوانان مطرح میکرد، تحوّل بسیارعمدهای در نجات جامعه از شرّ ابداعات خبیث شبههگران داشته است. پس خاستگاه حرکت علمی شهید مطهری موقعی است که آن شبهات میتوانست تحوّل انقلاب اسلامی و جنبش دینی را برای مدتهای طولانی به عقب اندازد. همینجا وارد بحث دوّم یعنی نقش تاریخی ایشان میشویم که در این مقطع تاریخساز است. کسانی که آن موقع بودند، ارزش این کار علمی همراه با چاشنیهای سیاسی و اجتماعی را درک میکنند. همین روش رئالیسم خیلی مهم است. یک دوره طولانی در زندان با سران گروهها و احزاب، به خصوص چپیها بحثهای عجیب و غریبی داشتیم. آنها میخواستند بچهها را صید کنند. بهترین خوراک نیروهای مذهبی که در زندان بودند، کتاب «روش رئالیسم و اصول فلسفه» بود که شهید مطهری نوشته بودند. محصول درسهایی بود که آیتالله طباطبایی به شاگردان خوبشان گفته بودند. حقیقتاً فرشته نجات بود. وقتی شعبدهبازیهای دوستان تقیآرانی و دیگران شروع میشد که افکار جوانان را به طرف مادیگری ببرند و شعاعی که دور فلسفه مادی و ماتریالیسم تاریخی درست کرده بودند که متأسفانه منافقین و جریانهای التقاطی منحرف شدندو خیلیها را منصرف کردند، کتاب شهید مطهری خیلی به ما کمک میکرد تا پایگاه فکری اسلامی خود را تقویت کنیم. نمیگویم ایشان تنها بود و نمیخواهم حق دیگران را ندیده بگیرم، ولی این جلسه برای ایشان است و ما درباره ایشان صحبت میکنیم. حقیقتاً حرکتی بود که زمینه را مساعد کرد تا افکار انسانهای با استعداد و محقق به طرف انقلاب، اسلام و نهضت اسلامی جذب شود. به شبهات پاسخ دادند. اعتدال را حفظ کردند. گرفتار کارهای افراطی نشد. میدانست بزرگترین جهادشان همین است. البته ایشان هم میتوانست مثل بعضی از افراد وارد کارهای تند سیاسی و مسلحانه شود که در آن صورت آیتالله مطهری نبود که کتابهایش سرمایه شود و دهها محقق را از اطراف دنیا به ایران دعوت کنید تا کارهای ایشان را با بزرگترین فیلسوفان عصرها و بعد از رنسانس مقایسه کنند. ایشان هم مبارز و هم محقق بود و رسالت اصلی خود را پاسخگویی به این مسایل میدانستند.متأسفانه آخر عمر از طرف کسانی که انتظار نمیرفت، مورد تهاجم قرار گرفتند. آنها هم مسلمان بودند، ولی اشکال اساسی داشتند. آن قدر بدرفتار کردند که جوانانی مثل گروه فرقان و منافقین را دشمن خونین شهید مطهری کردندو آنها اوّلین وظایف خود را این دانستند که ایشان را خیلی زود و در بهار انقلاب از سر راه خود بردارند. فکر میکردند ایشان خیلی خوب میتوانند پنبه افکار التقاطی آنها را بزند و راه را برای افکار سالم بازکند. ایشان اوّلین شهید روحانیت بود. بعد از شهید قرنی سراغ ایشان رفتند. شهید قرنی را در بعد نظامی و دفاعی و شهید مطهری را در همان سنگر و از لحاظ حفاظت از سرمایههای فکری، دینی و اسلامی مزاحم خود میدیدند که ضامن تداوم انقلاب بود. باید خیلی کار کرده باشند تا گروهی را به این صرافت بیندازند. البته این نقشه پیش از پیروزی انقلاب شروع شده بود. تهاجمات خاصی به ایشان داشتند، چون ایشان روی افکار اصیل اسلامی اسلامی ایستاد. واقعاً مقاومت میکرد. حسینیه ارشاد که با همت ایشان ساخته شده بود، جای بزرگی برای پایگاه ارشادی شده بود. حتّی بعضی از همکارانشان در حسینیه ارشاد بیصفایی کردند. اشتباه آنها این بود که خیال میکردند با برداشتن شهید مطهری از جلوی افکار منحرفشان توفیق پیدا میکنند. این تحلیل آنها مثل بقیه تحلیلها اشتباه درآمد. با شهادت آیت الله مطهری و با خون ایشان صحت راه، کتاب و نوشتههایشان امضا شد. حقیقتاً خون شهید بهترین پشتوانهای است که مردم درباره تفکرات شهید فکر کنند. مرکّب قلم و خون ایشان که دوعامل توسعه علوم و افکار الهی است، به هم پیوست و تقویت کرد. البته امام(ره) هم نقش مهمی داشتند که تایید مطلقی روی افکار وآثار ایشان گذاشتند.این مجموعه باعث شد که الان آثارشان ماندگار، جاودان، معتبر، قابل استناد و مرجع است و میتوان روی آنها حساب کرد. حقیقتاً کهنه نشده است. در همین کار هنری که کتابهایش را معرفی کردید، میدیدم که خیلی از کتابهایش بحث روز است. این بحثها هیچ وقت کهنه نمیشود. شاید ادبیاتش عوض شود، ولی بحثهایش اصیل است. مطلب دیگر اینکه به همه مسایل پرداخته است. هر مسئله را که الان مطرح میکنیم و احتیاج به حلاجی فکری دارد، اگر بگردیم، در آثار ایشان مطالبی هست. این کار با ارزش است. خداوند ایشان را غریق رحمت خود نماید. انشاءالله صدقات جاریهای که ایشان با آثار خود در تاریخ ما گذاشتند، دائماً بر مقام و علّو درجات ایشان بیفزاید. از شما هم صمیمانه تشکر میکنیم که زحمت کشیدید و به بخشی از افکار ایشان طراوت و تازگی بخشیدید. انشاءالله آثار این همایش به زودی به صورت مکتوب در اختیار مردم قرار بگیرد. خداوند به کارتان برکت دهد. والسّلام علیکم و رحمهالله