سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در مراسم اجلاس رسمی خبرگان رهبری
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله و السلام علی رسولالله و آله
با تبریک همه اعیاد مقدس شعبان، بحثی که برای بنده در نظر گرفتند، بحث اوضاع امنیتی و سیاسی منطقه و ایران و شرایطی که الان در آن ما زندگی میکنیم، میباشد. در اجلاسیه قبل هم برای بحثی شبیه به این، مربوط به طرح خاورمیانه بزرگ آمریکاییها نامزد شده بودم. در بحثیکه آن موقع کردیم، درباره منظورازطرح خاورمیانه بزرگ توضیحدادم و پیشبینیهایی برای حوادثی که ممکن است اتفاق بیفتد، کردیم که تقریباً بسیاری از آنها اتفاق افتاد و دارد همینطور جلو میآید.
سابقه طرح را هم گفتیم که رئیسجمهور آمریکا بعد از یازده سپتامبر با بحث محور شرارتی که مطرح کرد، معلوم بود دنبال چه است. جهان اسلام، بزرگترین مسئله چالش و خاورمیانه، بزرگترین نقطه مورد نظر برای اهدافی بود که جهت تحکیم سلطه جهانی خود داشتند. اول حرف بزرگی میزدند که ظاهر عامه پسندی داشت. ولی کم کم آن حرف را هم پس گرفتند و این مهم است.یعنی اول در طرحشان این بود که کشورهای منطقه ما را به طرف دموکراسی ببرند و با دموکراسی کردن کشورها به خیال خودشان حکومتها را قبضه کنند. فکر میکردند این میشود.البته همان موقع در آن صحبتم گفتم که این حرف تضادی در سیاست آمریکاست. چون مردم اگر آزاد شوند، با دولتهای وابسته با آمریکا سازگاری ندارند و درست نقطه مقابل هدف آمریکا اتفاق میافتد.
پس اگر میخواستند سلطه خود را تحکیم کنند، با حاکمیت مردم نمیتوانستند. به علاوه دولتهای وابستهای که الان مطیع آمریکا هستند، وقتی ببینند آمریکا دارد زیرپای آنها را خالی میکند، همکاری نمیکنند و مشکلات جدّی برای آمریکا درست میکنند.
من امروز سخنرانی قبلی خودم را دوباره خواندم و دیدم مواردی که گفتم، خیلی روشن است. آمریکاییها هم عملاً دیدند اینگونه است. در عراق برایشان روشن شد با آن مقداری که مردم را آزاد کردند، با آمریکا ناسازگار شدند و راهی که مردم رفتند، غیراز آنی بود که آمریکا میخواست. آنهایی هم که علیه آمریکا قیام کردند و اسلحه برداشتند، تکلیفشان روشنتر است.
در افغانستان هم که آسانتر بود، کشتی آنها به گل نشسته است. چون قانون اساسی که افغانیها تنظیم کردند، با خواست آنها نمیسازد. شبیه قانون اساسی ماست و خیلی نزدیک به اسلام تنظیم کردند. عملاً هم مسلمانان افغانستان دارند در مقابل آمریکا مقاومت میکنند. دولتهای بزرگ که معمولاً نفت دارند و سیاستهای آمریکا را در منطقه تأیید میکردند، مخالفت کردند.
به هرحال آمریکا از طرح اصلی خود عقبنشینی کرد. البته هدف را حفظ کرد و گفت دموکراتیکی کردن را برای بعد میگذارم و الان به دنبال هدف خاص خود میرویم. در اصلاح طرح آمریکاییها، متأسفانه نقطه تیز اهداف روی ایران تمرکز کردند و دنبال این هستند که مسأله ایران را حل کنند و چیزهایی را که مربوط به ایران میشود، به چالش بکشند. البته الان هم یک چالش جدی برایشان پیش آمد و ما الان در کوران این مساله هستیم.
در اظهارنظرهای استراتِژیستهای آمریکا خیلی صریح این امر گفته میشود که آمریکا اشتباه کرد. قبل از اینکه به سراغ افغانستان و عراق برود، باید اول مسأله ایران را حل میکرد و بعد به آنجاها میرفت. علتش هم این است که اینها دیدند ایران دارد از آنچه در عراق و افغانستان اتفاق افتاد، بهرهبرداری میکند. الان خود آمریکاییها صریحاً اظهار میکنند که نفوذ ایران در عراق بیشتر از نفوذ آمریکاست، با اینکه خود آمریکا 138 هزار و از چند کشور دیگر چندین هزار نیرو در عراق دارد. با اضافه هزینههای گزاف، آبروریزی دارد. ایران هیچ یک از اینها را ندارد، اما نفوذ واقعی دارد. انتخابات آنگونه که ایران میخواهد، تمام میشود، به خصوص مسائلی که در عراق اتفاق میافتد، آن چیزی نیست که آمریکاییها میخواهند و دارند به جاهای خطرناک کشیده میشوند.
داستان فلسطینیها هم اینگونه است. وقتی یک انتخابات آزاد برگزار شد، نتیجه برخلاف هدف آمریکا شد. با اینکه آمریکاییها و غربیها خیلی هزینه کردند که حماس پیروز نشود، ولی حماس پیروز شد. آنجا هم گره واقعی به سیاست خاورمیانهای آمریکا وارد کرد. اینکه تا کی بتوانند این را حل کنند، نیاز به هزینههای بیشتری دارند.
مشکلاتشان هم روز به روز بیشتر میشود. اگر فرض کنیم این حرف که تقریباً همه صاحبنظران یا خیلی از صاحبنظران چنین فکر میکنند که ایران کانون توجهات آمریکا شد، باید خیلی زیرکانه کار کنیم. یعنی اگر فرض این باشد که کانون توجه آمریکا روی ایران رفته است و به فکر حل مساله ایران افتاده باشد و این در سیاستش اولویت دارد، باید چگونه عمل کند و دارد چه کار میکند، قابل توجه است.
مطالب زیادی در بررسیهای خود یادداشت کردم، ولی در این وقت محدود که خدمت شما هستیم، خیلیاز آنها را نمیتوانم بگویم و به صورت مستدل بحث کنم. پس به چیزهایی که میخواستم بگویم، فقط اشاره میکنم.
در حالی این برنامه شروع شد که آمریکا فعلاً درعراق مؤثر نیست. یعنی اگر اول شروع میکرد، در عراق مشکلی نداشت. حتی میتوانست از صدام به نفع هدف خود استفاده کند.چون صدام آنقدر گرفتار بود که حاضر بود امتیاز بگیرد و روی ایران فشار بیاورد.حتی در افغانستان اگر تأخیر میانداخت، طالبان حاضر بودند در خدمت آمریکا باشند.اینها را از دست داد و در آنجا هم گرفتار است. دوازده هزار سرباز در افغانستان و 130 هزار نیرو در عراق دارد، ولی گرفتار است و مشکلات دارد و هر روز هم مسأله دارد. مسائلش کم نیست.
نکتهای که در اخبار سرّی هست و نمیدانم چقدر درست باشد، این است که با صدام ملاقات کردند. حدس زده میشود که شاید خواستند با او معامله کنند که اگر بتوانند دوباره با حزب بعث و صدام با یک کودتا که مورد حمایت آمریکاییها باشد، حتی با خونریزی، مسأله عراق را به حالت گذشته برگردانند و در این شرایط عراق همراه آمریکاییها علیه ایران باشد. البته من بعید میدانم این اتفاق بتواند بیفتد، ولی جزو احتمالاتشان مطرح است.
به همین دلیل نمیگذارند دادگاه صدام زود به نتیجه برسد و همینجوری نگه داشتند.حتی کنگره آمریکا این کار را کرد، ولی آنها کاملاً در خدمت برنامههای بوش هستند و حمایت میکنند و هزینههایشان را میدهند.
در عراق تا جایی که دستش باز است، از منافقین در بعضی جاها و زندانها استفاده میکند، بخاطر اینکه میخواهد این نیرو را در مقابل ایران نگه دارد. اینکه چه استفادهای بعداً میکند، معلوم نیست، ولی احتمالاً برایشان برنامه دارند.
در عراق از یکی دو روز پیش مسألهای شروع شد که مربوط به کاری میشود که در لبنان کردند. فکر میکردیم این کار در عراق نشود، ولی مثل اینکه دارند در عراق جلو میاندازند. آنها به این نتیجه رسیدند که اگر بخواهند با ایران تسویه حساب کنند، میتوانند از لبنان شروع کنند. طرحشان را آماده کردند. همه علائم هم نشان میدهد، اسناد فراوانی هست که آمریکا و اسرائیل هماهنگ بودند و میخواستند مسأله لبنان را حل کنند. چون میدانستند اگر جنگی با ایران شروع کنند، یا کاری با ایران شروع شود، ممکن است از حزب الله علیه اسرائیل استفاده شود. گفتند اول آن را که آسان است، حل کنیم که در آنجا گرفتار شدند.
این فرضیه که به خاطر اسارت دو سرباز جنگیدند، قطعاً غلط است، بلکه به خاطر طرحی بود که داشتند. شاید اسیر شدن دو سرباز کار را جلو انداخت، ولی قطعاً همان طرحی بود که انجام دادند. خوشبختانه در طرحشان تا این لحظه شکست خوردند. آمریکا در این قضیه ضرر حیثیتی کرد. چون همه میدانستند که همراه اسرائیل بود و جنایات اسرائیل با موافقت او بود.
اسرائیل هم که بسیار مشکل پیدا کرد. چون اتباع اسرائیل مثل شهروند ایرانی یا جاهای دیگر به آن خاک وابسته نیستند. اگر مشکل پیدا کنند، خیلی آسان برمیگردند و آنها که میتوانند، به جای دیگری میروند. واقعاً تزلزل در اراده اسرائیلیها پیدا شد و این هم میتواند خطرناک و هم میتواند مفید باشد. باید رویش کار و فکر کرد. خطرناک از این جهت که اسرائیل باید کاری کند که این مشکل را حل کند و دستاوردی داشته باشد که به مردم بگوید آن جنگ ادامه داشت و با تاکتیکی این کار را کردیم و الان هم کار بعدی را میکنیم. این احتمال کاملاً مورد توجه است، اما اینکه آیا بتواند یا نه، بحث دیگری است.
اینکه میتواند مفید باشد، این است که اگر خوب تدبیر شود و با کشورهای دیگر عربی و اسلامی هماهنگ شویم و کار هماهنگی کنیم، با وضع بدی که برای اسرائیل پیش آمده، کاری کنیم که این وضع روز به روز عمیقتر شود. این هم قابل عمل است. اینگونه نیست که آمریکاییها و غربیها اینقدر مقتدر باشند که بتوانند همه چیز را به هم بریزند.
به دلیل اینکه در لبنان، کشتیشان به گل نشست و میتوان کار کرد، متأسفانه از این جهت رابطه ما با کشورهای دیگر خوب نیست و احتیاج به یک تحرک واقعی و یک دیپلماسی نیرومند دارد که از این شرایط استفاده کنیم و نگذاریم اسرائیلیها دوباره جان بگیرند. الان روحیهها خیلی خراب است. صلاحیت ارتش اسرائیل که بسیار در بین مردم محبوب و پناه آنها بود، مورد تردید واقعی قرار گرفته است.
یکی ازمسائل خیلی مهم ما این است که روی این مسأله در رابطه با لبنان، فلسطین، بخصوص سوریه و آن منطقه سیاست قابل اجرا و قابل قبول و دراز مدتی را اجرا کنیم که کسانی هم دارند رویش کار میکنند. مهم است، ولی مشکل واقعی دارد. چون آمریکا دراین مدت موفق شد بین کشور ما و سوریه از یک طرف و کشورهای همسایه، مسلمانها و اعراب از طرف دیگر در مسأله لبنان فاصله بیندازد. الان سوء ظنی واقعی و یا ظاهری در آنها بوجود آوردند که ایران تبدیل به یک قدرت خطرناک در منطقه شد و بحث شیعه و سنی را هم دارند به صورت جدی القاء میکنند.
مسأله خطرناکی برای آنها معرفی میکنند و اکثر آن کشورها دارند از اقلیت شیعه نگرانی پیدا میکنند. عربستان، بحرین، کویت، امارات و خیلی جاهای دیگر، اینگونه هستند.
لذا یک نگرانی در منطقه برای این مسئله درست کردند. حتی در ترکیه که شیعه زیاد نیست، مسئله حزبالله و خیلی چیزهای دیگر را مطرح کردند تا در لائیکهای ترکیه نگرانی درست کنند. البته حزب اسلامی ترکیه، زیاد تحت تأثیر نیست، ارتش، اطلاعات و دستگاه قضایی آنها خیلی جدّی هستند و روی این مسأله ایستادهاند و جای نگرانی هم هست که اینها میخواهند در ترکیه چکار کنند.
به هرحال این مسأله را در این شرایط درست کردند. مسائل لبنان دو جنبه دارد: از یک جنبه افتخار بزرگی برای دنیای اسلام، عرب، شیعه، ایران و سوریه شد که دنیا را تکان داد. اگر مردم به عقبه آن نگاه کنند که به نفع همین حرکت تمام شود، آثارش در مردم ریشهدارتر میشود.سرمایه بزرگی برای مسلمانها، اعراب و خطری برای اسرائیلیها و سیاستهای آمریکاییها خلق کرده است.فعلاً فضا خیلی خوب است و یکی از کارهای مهم ما این است که بتوانیم فضا را همچنان به نفع انقلاب اسلامی حفاظت کنیم که این اتفاق بیفتد.
الان یکی از کارهایی که آنها دنبال آن هستند و ما باید خیلی مواظبت کنیم، مسأله هستهای ماست که در همین شرایط آمدند هستهای را درگرماگرم مسائل لبنان به نفع خودشان و اهدافشان پیش بردند. خیلی سریع توانستند قطعنامه آخر را علیه ما بگذرانند. خیلی از صاحبنظران میگویند تحت تأثیر مسائل لبنان بود. شاید اگر این هم نبود، میگذراندند، اما باید این احتمال را خیلی جدّی بگیریم. الان که دارند وارد دور جدید میشوند، مسأله از ابعاد مختلف بسیار پیچیده است. آمریکاییها صریح ایستادهاند و میگویند حتماً این کار را میکنیم. البته از اظهاراتشان معلوم است که ایندفعه برای تفاهم مشکل دارند و صحبت از اقدام یکجانبه میکنند. اسمش را تحریم میگذارند. بعید میدانم آمریکا بتواند یک تحریم مستقل از شورای امنیت علیه ایران راه بیندازد.چون چنین تحریمی خیلی مؤثر نیست. فرض کنید غربیها، آمریکا و چند کشور پیشرفته علیه ما تحریم درست کنند که این تحریم خیلی نمیتواند آزاردهنده باشد. چون بقیه دنیا به روی ما باز است و ما در زمان جنگ و خیلی وقتها در تحریم بودیم و عبور کردیم. حتی ملت ما را یکپارچهتر میکند. وقتی اسم تحریم علیه ما باشد، نیروها با هم متحدتر عمل میکنند. چون همه ما در خطر قرار میگیریم. حتی بعضی از مشکلاتی را که الان نمیتوانیم حل کنیم، با مسأله تحریم جامعه میپذیرد که حل کنیم.
همین بنزین که درگیر آن هستیم، مثال خوبی است. اینگونه که ما داریم هزینه میکنیم، سالی اینهمه ثروت آینده کشور را دود و ظلم بزرگی به طبقات محروم و نسل آینده میکنیم که این حق را دارند و فعلاً استفاده نمیکنند و بیشتر ثروتمندها استفاده میکنند. واقعاً حرکت ضدعدالت است. احتمالاً اگر تحریم اتفاق بیفتد، این مسئله قابل حل است، چون مردم میپذیرند که وقتی نمیتوانیم بنزین وارد کنیم، محدودیت ایجاد شود. دیگر آن عواقب سیاسی را ندارد. خیلی از این مسائل هست که آن روز قابل حل است. لذا بعید است- البته احتمال دارد - این اشتباه را بکنند که تحریم محدود علیه ما بگذارند. این اتفاق زیاد جای نگرانی خطرناک ندارد. مشکلاتی برایمان پیش میآید، ولی مهم نیست.
ولی اگر در شورای امنیت بتوانند اجماع کنند یا حداقل رأی وتوی چین و روسیه را نداشته باشند و حتّی مخالفت کنند، رأی میآورد. آنها بیشترین رأی را در شورای امنیت دارند. اگر تحریم عمومی جهانی را بگیرند، کار دشوار میشود. حقیقتاً دشوار میشود. من نمیگویم ما را از پا درمیآورد، ولی دشواری فوقالعاده برای کشور درست میکند و ما را در مقابل معذورات واقعی قرار میدهد. باید از دوره سختی عبور کنیم که در اثر این تحریم بر ما تحمیل میشود.
تا بحال از اظهاراتشان به نظر میآید که توفیق اجماع نداشتند. چون اول میگفتند بعد از 31 اوت بدون معطلی قطعنامه را میبریم و الان صحبت از پانزده روز است و نیمه ماه را میگویند. شاید این هم یک نوع اقدام غافلگیر کننده باشد که دارند انجام میدهند. ولی این بحث از دیشب تا الان ادامه دارد.
در اخبار دیگری آمده است که آمریکا، روسیه، چین و دیگران را تهدید کرد که اگر از تحریم استفاده نکنیم، از ابزار دیگر مثلاً حمله نظامی با اسرائیل عمل میکنیم. این کار برای آمریکا ارزان تمام نمیشود و خیلی گران تمام میشود. با توجه به شرایطی که در افغانستان، عراق، فلسطین، لبنان و ...دارد، کار سنگینی است.
اما مسأله برای آنها زیاد مهم است.اهمیتش این است که ایران بدون سلاح هستهای این همه از خود صلابت نشان میدهد و قطعاً ایران مسلح به سلاح هستهای چند برابر آنچه که امروز ابهت دارد و صلابت نشان میدهد، میتواند صلابت نشان بدهد. لذا نمیخواهند ما به آن روز برسیم.
هیچکس نباید شبهه کند که آنها نمیخواهند. اگر روزی دیدید مطرح شد، مطمئن باشید سلاح مطرح نیست. آنها بحث غنیسازی را مطرح میکنند، منتها تفسیرشان این است که غنیسازی مساوی با قدرت سلاح سازی میباشد. این مساوی درست است. منتها ما کشوری هستیم که نمیخواهیم به آن طرف برویم و اگر کسی بخواهد به سوی سلاح هستهای برود، وقتی غنیسازی را داشته باشد، زمان طولانی تا تهیه سلاح نیست. ایران نمیخواهد و این جای تردید برای آنها هست. شاید یکی از بحثهای اعتمادسازی مهم ما همین باشد.اما آنها صریح میگویند یا نمیتوانیم این اطمینان را به خودمان بدهیم که اگر امکان داشته باشید، اینقدر مخالف سلاح هستهای باشید.
در مذاکرات خصوصی هم میگویند و بعضی از آنها در برنامههای عمومی هم اظهار میکنند. پس این پرونده، واقعاً پروندة سرنوشتسازی است و مهمترین راههای ما، اولاً مقاومت مؤثر در داخل است که آنها احساس کنند ارادهای قوی و عقبگرد ناشدنی وجود دارد. ثانیاً این است که خودمان در داخل شرایطی را فراهم کنیم که این اراده قابل اجرا باشد. ثالثاً دیپلماسی واقعی داشته باشیم. نه حرفهایی بزنیم یا سفرهای بیخاصیتی کنیم که مردم بگویند ما مشغولیم و داریم کار میکنیم. واقعاً تدبیرهایی باشد که بتواند کار را به جایی برساند.
من نمونهای از تدبیر را خدمت شما میگویم که در گذشته بود و آثارش را امروز داریم و میتوان همیشه از این جور کارها کرد. البته بعضیها دیر شد، ولی همیشه میشود.این داستان آب سنگینی که الان خبرش را داریم، در جهت همان ارائه مقاومت بود که ما مصمم هستیم، مقاومت میکنیم و ایستادیم و بنا نداریم عقبنشینی کنیم. یک مقدار هم برای آنها دل خالیکن است، از این جهت ترجیح دادند که این خبر داده شود.این یک داستان طولانی دارد، در سال 75 یک گروه کوچک سه نفری از محققان ما که فکر میکنم یکی از آنهااز بستگان آیتالله محسنی باشد، طرح آب سنگین را دادند و ما دیدیم طرح درستی است و این عملی است. کاری کردیم که امروز به درد ما میخورد.آن موقع گفتیم نمیتوان کار را با این هزینهها شروع کرد. گفتیم تأییدی از جاهایی مثل روسیه که متخصص دارند، بگیرید که رفتند هزینه کردند. آن موقع روسیه هم مثل الان منسجم نبود.موقعی بود که همه چیز در آن بود.توانستند تأیید روسها را بگیرند.روسها مبلغی حق نظارت و حق مشاورت گرفتند و مهر تأیید زدند و این طرح را تأیید کردند.
مدتی پیش در جلسهای در روسیه آقای پوتین اعتراض کرده بودند که «در این دعواها چرا آب سنگین را مطرح میکنید و ما را در مشکل میاندازید.این را برای بعدها بگذارید. عجله که ندارید، چرا اصلاً دنبال این کار رفتید؟» این برگه در دست سفیر ما بود که نشان داد و گفت: «خود شما این را برای ما تأیید کردید و با همکاری شما بود. چرا اعتراض میکنید؟» وقتی سند را دیدند، جلسه مات شده بود که چه اتفاقی افتاد. روسها از آن روز به بعد راجع به آب سنگین به ما چیزی نگفتند.
در موارد دیگر هم این کارها هست. یعنی میتوان با آنها همکاری و آنها را شریک کرد. یا در همین نیروگاه بوشهر، حضور روسها مصونیتی به طرح داده است و شاید در آینده به جایی برسد. خیلی از کارهایمان را به نحوی با آنها انجام دادیم. این از تدبیرهای مدیریتی و دیپلماسی درست و راهکارهایی است که معمولاً مصونیتهایی درست میکند. الان اگر کره شمالی مصونیت نسبی دارد، به خاطر این است که پای روسیه و چین در آنجا گیر است. پاکستان همین وضع را دارد. پاکستان خودش را به گونهای بند کرد که آنها ناچارند یک نوع حمایت حفاظتی از آنها بکنند. ما هم میتوانیم در خیلی از موارد بکنیم. البته این جزو چشمههای سخت است. منتها باید با تدبیر انجام شود.
به هر حال ما الآن در شرایطی هستیم که باید احتمال بدهیم که ممکن است به خاطر جبران شکستان در لبنان دست به هر کاری بزنند. آقای اولمرت دیروز اعتراف کرد که ما شکست خوردیم و نتوانستیم به اهدافمان برسیم، ولی در همان جلسه گفت: «ملت منتظر باشند که کارها تمام نشد.» سوریه هم همیشه برایشان مساله بود و فکر میکنند که باید مسائل آنجا حل شود. در عراق، وارد کار جدیدی شدند، دیروز و پریروز درگیریهایی با نیروهای مسلح شیعی شروع شده که تلفات زیادی داشته است. افرادی که واردند، میگویند این کار جدی است و در مورد بدر، جیش المهدی و شاید گروههای دیگر ادامه خواهد داشت. مشکل واقعی آنها در عراق برقرار است و مسائل منطقه به نفع مسلمانها و به نفع نیروهای مردمی، بخصوص شیعه پیش میرود.
اگر عراق به پایگاهی از نوع صدامی تبدیل شود و بعداً در ا ختیار آمریکا باشد، خطر بسیار مهمی برای منطقه خواهد بود. لذا ما در مسأله عراق هم فرصت خوب و هم تهدید جدی داریم. باید در آنجا خیلی مواظبت کنیم که البته میکنیم. فکر میکنم کسی در آنجا کوتاهی نمیکند و هرکاری که لازم باشد، میکنیم. نه برای خودمان، برای مردم عراق میکنیم. حق مردم عراق است.این حقی است که حاکمان در تمام دوره استقلال عراق، مردم را به ناحق محروم بودند. الان راهی پیدا کردند که حق خودشان را به دست آورند. ما به خاطر اهداف اسلامی، انسانی، همسایگی و وظیفهای که برای خودمان قایل هستیم، هر کمکی که از دست ما برمیآید، انجام میدهیم.
یک بخش دیگر مربوط به داخل آمریکا و اروپاست که واقعاً آنها مشکلات دارند. نمیتوانیم بگوییم آنها مشکل ندارند. الان نزدیک انتخابات آمریکاست. در این حالت ممکن است دوگونه فکر کنند. فکر اول اینکه فعلاً دست نگه دارند و ریسک نکنند تا انتخاباتشان را بگذرانند. در شرایطی که عراق و افغانستان در پرونده انتخاباتی آنها نقش دارند و لبنان هم اضافه شد، ممکن است رقیبشان که حزب دموکرات است، ببرد. این احتمال الآن قوی نیست.گرچه ریسکش برایشان مهم است. بعید است چنین ریسکی را مرتکب شوند. اما این یک فرض است.
فرض دوم این است که مثل مسأله لبنان و اسرائیل کار کنند.این کار یک ماجراجویی است.اگر روی پرونده هستهای ما بتوانند به تحریم برسانند، کاری است که به رخ مردم میکشند و تا حدودی قانع میکنند که کار کردیم. تا الان هرگونه که میخواستند، پیش
رفتند. یعنی آرام آرام یک قطعنامه علیه ما گرفتند که آن قطعنامه به هر حال حق ما را به طور موقت سلب کرد.
تا به حال چنین چیزی نداشتیم.شورای حکام بحث دیگری بود.اینجا حکم شورای امنیت است.یعنی آنجا حکم کردند که ایرانیها تا زمانی که نتیجه مذاکرات روشن نشد، باید همه قطعنامههای قبلی را اجرا و تعلیق کنند. این، خطرناک و حکم بدی است که بالای سرمان دارند. تا اینجا پیش رفتند.
قدمهای بعدی که مسایل تنبیهی است، مهم است و اینجا هم مواظبت بسیار بسیار لازم دارد.
چون وقتم دارد تمام میشود، حرفهایی را که به خودمان مربوط میشود، عرض کنم تا بحث تمام شود. یکی از کارهایی که به ما مربوط میشود، این است که در داخل از خودمان یک اتحاد، همدلی و همراهی در جامعه نشان بدهیم که آنها فکر نکنند دریچههایی باز است که با نفوذ و یا با تفرقه ما را ضعیف کنند. این، خطری است که ممکن است اتفاق بیفتد. همین الان عوامل آنها در خیلی از مناطق کشور، در ابعاد سیاسی حضور دارند. متأسفانه دوستان هم گاهی بهانههایی به دست آنها میدهند که تحریک کنند. لذا باید مواظب باشیم، همدلی داشته باشیم. همراهی داشته باشیم. در این مقطع نزاعها را کنار بگذاریم. همه یک حرف را بزنیم. درست است که در مسأله هستهای یک حرف میزنیم، ولی وقتی دلها به هم نزدیک نباشد، دشمنان روی اینها حساب میکنند. بعد از یک حرکت بد، خیلی چیزها خود را نشان میدهد. این اختلافات در دنیا تجربه دارند.لذا ما دلسوزان انقلاب باید با هم در مقابل دشمن از خودمان هماهنگی، همدلی و گذشت نشان بدهیم.
تعبیر اخیر رهبری که سعه صدر را در هیأت دولت مطرح کردند، باید جدّی گرفته شود و مواظب باشیم. بخصوص حوزه و روحانیت که بیشتر به جلسه ما مربوط است، مواظب باشند. اگر بین مراجع و بعضی از نیروهای ارزشمند و مهم حوزه و دستگاههای دولتی، اختلاف و جدائی پیش بیاید، واقعاً خطرناک است. چون صلابت و بنیه نیرومند انقلاب، از حوزهها شکل گرفت و روحانیت محبوب، مؤثر و متنفذ در این مقاطع همیشه همراه انقلاب بود. الان هم آنها از انقلاب جدا نمیشوند، ولی اگر دشمنان احساس کنند فاصلهای بین ما، دولت و دیگران افتاد، جسورتر میشوند. متأسفانه اختلافات دارد منعکس میشود و به مقلدین سرایت میکند که کار خوبی نیست.
بحثی که دیشب آقایان در ضیافت مجمع داشتند، یعنی بحث هلال چیز مهمی نیست، ولی اگر همین بحث بخواهد منشأ اختلافات شود، خطر بزرگی از آن درمییاید. در جاهایی از این مسأله اظهار گلایه میشود.
فکر میکنم یکی از کارهایی که شما آقایان علما میتوانید بکنید، این است که واقعاً تلاش کنید، دلسوزی کنید، استقامت کنید، بین مراکز نیرومند روحانیت و مراکز دولتی و جاهائی که بحث اختلاف هست، ائتلافی بوجود بیاورید که دشمن نتواند از این مسأله استفاده کند. این اختلاف در کشور ما بیسابقه است و در انقلاب ما این فاصله اتفاق افتاد و دارد به این مسائل دامن زده میشود.
به هر حال روحانیت، بخصوص مراجع تقلید، سنگ بنای اصلی هستند که میتوانند رابطه بین ملت، دولت و حکومت را درست کنند. باید برای این هزینه کنیم و نباید خیلی مجانی و بدون دلیل باعث رنجیدگی شویم و فاصله درست کنیم. در خاطر ما هیچوقت خطور نمیکرد که این اتفاق بیفتد. حتی کسانی که مبارزه را هم قبول نداشتند، جذب و همراه شدند و همکاری کردند و این فاصله تقریباً از بین رفت. مواظب باشیم که دوباره به اختلافات برنگردیم.
مسائل مردم و مسائل دیگر هم جای خود را دارد که شعبهای از بحث من بود. وقت من تمام شد. فکر میکنم بحث بیکاری و اشکالات اقتصادی و دورزدن سیاستهای کلی که با زحمت زیاد برای آینده دور و نزدیک طراحی شد، مهم است و باید از آن حفاظت کنیم. باید مردم را به آینده مطمئنتر، سرمایهگذاریها را تقویت و نیروهای کار را جذب کنیم. نگذاریم فرار نیروها، ولو در داخل باشند و با ما همکاری نکنند، اتفاق بیفتد. در صورت وحدت اگر تهدید مهمی نشد، ما از همین اتحاد و کار استفاده میکنیم و اگر خدای نکرده، تهدیدها جدّی شد، وحدت به درد ما میخورد و میتوانیم استفاده کنیم. این حرفها فهرست نکات زیادی بود که نوشته بودم. کمی از وقت هم ماند، اما بعد از اینکه آقایان ابراز نظر و سئوال کردند، از وقت باقیمانده خودم استفاده میکنم. ختم جلسه را هم اعلام میکنم و انشاءالله آقایان ساعت 5/3 بعدازظهر تشریف میآورند.
والسلام علیکم و رحمه الله