سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در سمینار تربیت معلم در سالروز شهادت استاد مطهری
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد الله رب العالمین و السلام علی رسول الله و آله
از این فرصتی که پیش آمده تا نسبت به این مدرسه و استادان و دانشجویان و مسئولان مدرسه عرض ارادتی شود و از شهید بزرگوارمان و استاد کم نظیر آیتالله مطهری یاد شود، خوشحالم. این توفیقی است که خداوند به من عطا فرمود. در حقیقت این دو موضوع یکی است، چون جهت غالب آقای مطهری را همین سمت استادی و تدریس ایشان، تشکیل میدهد و این کاری که مجمع شما برای بررسی اندیشههای ایشان اعلام کردند، جزو مناسبترین اقدامات به حساب میآید. انشاءالله در بحثهایتان بُعد استادی و ویژگیهای تدریس ایشان را قدری مشخصتر کنید که لازم است. در مورد این مدرسه یکی از ضرورتهای انقلاب بود. متأسفانه این اقدام یک مقدار دیر شروع شد. اگر ما قبل از انقلاب برنامهریزی داشتیم در اداره کشور و کشورداری را هم تجربه کرده بودیم تحقیقاً جزو اولین کارهایمان این بود که برای کادر سازی و معلم سازی و استاد سازی فکر میکردیم. خامی ما در انقلاب از نوع اسلامیاش و نبودن یک الگو و تجربه در تاریخ، بعضی از فرصتها را از دست ما گرفته و ما حالا میفهمیم در بعضی امور تأخیر داریم مثلا همین تربیت مدرس. علت مطلب هم روشن است. ما اگر مدعی انقلاب هستیم و انقلابمان را بیش از هر چیز یک انقلاب فرهنگی میدانیم که حق هم هست، اولا واقعاً انقلاب است، رفرم نیست، کودتا نیست، خیلی چیزها عوض شده یا باید عوض شود، نوع انقلاب، ایدئولوژیکی، فرهنگی و پایهای است و از نوعی هست که در دنیا سابقه ندارد که ما از تجربههای آنها بتوانیم استفاده کنیم.
بنابراین چون چنین وضعی هست، باید خودمان به فکر نیازهایمان باشیم. در عمل ما نیازهای فراوانی را میبینیم که شاید یک مقدار خوش بینیهای انقلاب بشود اسمش را گذاشت. ما خیال میکردیم خیلی آسان بدست میآید. معلوم است که نظام سابق با کادری که داشته، نمیتوانسته سالم و صالح باشد. آنها نمیتوانستند با ویژگیهایی که به خاطر آن تربیت میشدند صددرصد منطبق با خواستههای انقلاب کار کنند. در این مجموعه ممکن است تعداد زیادی انسانهای وارسته و شریف و کاردان و دلسوز و انقلابی وجود داشته باشند که واقعاً هم وجود دارند و دارند خدمت میکنند. ولی در نظام گذشته در همه ابعاد و در همه صحنهها، تعداد زیادی هم بودند که آمادگی کامل را برای این گونه خدمتها ندارند اما استعداد ساخته شدن و انطباق با شرایط جدید را دارند. باید وقت گذاشت و کار کرد.
در ارتش هم که میرویم همین مسأله را داریم. در کارخانهها هم که میرویم همین مسأله را داریم و در ادارات هم همین مسأله وجود دارد. در کار خودمان هم در مجلس نمایندگان خود ما هم کمتر از این همه تجربه را دارند، برای اینکه از دوره سابق یک نماینده هم نداریم که تجربه کار پارلمانی داشته باشد. به هرحال هر جا میرویم همین است، از سطح وزرا بگیرید تا هر جا که برویم همین مسأله وجود دارد. این مخصوص ما نیست. اما درباره کلاسها و تدریس، مسأله خیلی جدیتر و محسوستر است. دیگر سر کلاس این طور نیست که استاد هر چه میخواهد بگوید. او باید حرفهای حساب شده و منظم تحویل دانشجو بدهد. حالا چرا ما دیر شروع کردیم؟ اولاً اینکه شما خودتان وضع دانشگاهها را میدانید که آن یکی دو سال اول به چه وضعی افتاد. آنچه فعلاً به چشم میخورد این است که بهای لازم در کل کشور و در نظام به این مرکز تربیت استاد داده شده است. به نظر میرسد که باز خیلی بیش از این باید توجه شود به این مسأله، چرا که ضرورتش برای همه محسوس است. وزیر و کادرها و مسؤولان دیگر بهاین مسأله پرداختند چون این مسأله برای ما جدی است.
ما در دو شاخه میتوانیم کار کنیم. یکی تربیت کردن که کاری است ابتدایی و همین است که شماها شروع کردید. باید یک مقدار وسیعتر و سریعتر این کار ادامه پیدا کند. کار اصلی این است که در داخل کشور و در خارج الان بسیاری از کشورهای دنیا چشم به ما دوختند، چون حالا جنگ است. خب اگر مقداری اوضاع ما با دنیا عادی شود تحقیقاً دانشگاههای زیادی از سراسر دنیای اسلام و غیر اسلامی دستشان پیش ما دراز خواهد بود که شما که مرکز انقلاب اسلامی هستید و شما که پیشتاز انقلاب اسلامی هستید باید به ما کمک کنید. این یکی از وظایف ماست که در آینده بتوانیم معلم پرورش بدهیم.
این کار بسیار مهمی است و واقعاً جدی است، انشاءالله شورای عالی انقلاب فرهنگی این توجه را خواهند کرد و مسؤولان و دانشجویان هم باید خودشان را آماده کنند. ضمناً به نظر میرسد که سطح فوق لیسانس برای چنین هدف مقدس و عظیمی کافی نیست و باید سطح عالیتری گرفته شود که این حق جوامع اسلامی و حق مملکت ماست و حق دانشگاههای ماست. محیط علمی را هم شما میشناسید و هم ما میشناسیم و میدانیم که روی این مسائل خیلی حساب میشود، یعنی استادی که از لحاظ معلومات بالاتر باشد و مسلح به شرایط اخلاقی و فکری خوبی هم باشد این استاد میتواند موفقتر باشد و اگر فرض کنیم این درجات اخلاقی را داشته باشد و دانشجویی که دنبال دانش آمده در کلاس حتما در باور و گرفتن مطالب تأثیر فراوانی دارد. این حرف را البته باید به مسؤولان بزنیم و در همان شورا مطرح کنیم. به شما هم عرض میکنم که روی این خواسته جدی باشید که ما برای استادی که از مدرسهها تحویل دانشجویان میدهیم باید فکر کنیم که عالیترین درجههای علمی را داشته باشند. البته ممکن است در یک مرحلهای به خاطر عجلهای که برای استفاده شماها داریم مجبور باشیم، از مراحل فوق لیسانس استفاده کنیم ولی این راه باید باز باشد و شما و دیگران و همه حتماً به مدارج عالی تحصیلی باید برسید. حالا آن رشتهای که ما مقدوریم در دکترا باید خودمان تأسیس کنیم. و رشتههایی هم که مقدور نیست باید فکر کنیم که چگونه باید به آن برسیم. آیا استاد بیاوریم، آیا اعزام کنیم؟ من نمیدانم باید روی آن کار کنیم و به آن برسیم. این رشته تربیت استاد یکی از کارهای مهم باید تلقی شود و انتظار هم نباید داشته باشیم که استادی که جای دیگری تربیت شده، بتواند خواستههای انقلاب را آن جوری که انتظار هست برآورده کند. حالا در هر حدی که آنها بتوانند تحویل دهند باید ممنون باشیم.
بدانید کسانی که انقلاب هنوز روی آنها کاری نکرده، ما باید آنها را هم مقدم بشماریم که این بخش دوم است. گفتم که ما برای این سازندگی یک راهمان همین است که شماها شروع کردید، راه دیگر این است که باید از ظرفیتها با توجه به واقعیتهای موجود درست استفاده کرد و تحقیقاً اگر ما درست برخورد کنیم خود آن هم مدرسهای میشود برای ساختن افراد سالم. شما میبینید که الان ما در سطح وزراء و حتی مجلس و سطح بالای کشور از تحصیل کردههایی استفاده میکنیم که قبلاً روی آنها سرمایهگذاری نکرده بودیم ولی چون مسلمان بودند و خانوادههایشان هم مسلمان بودند در مسیر انجمنهای اسلامی قرار گرفتند.
آنها به هر حال خودشان را از منجلابها سالم بیرون آوردند و امروز جزو افراد سالم هستند. به علاوه کسانی هم هستند که تا انقلاب نشده بود طرز تفکرشان با آنچه که امروز هست خیلی فرق داشته ولی سریعاً درک کردند موقعیت را و وفق دادند خودشان را. در این مقطع، در دانشگاهها عرض میکنم که دانشجویان، کارکنان و مسؤولان دانشگاهها باید با تحصیلکردهها، اساتید و شیوخ علوم و فنون برخوردی داشته باشند که این برخورد خودش یک مدرسه عمومی باشد برای اینها، یعنی دافعه نداشته باشد و جاذبه داشته باشد. یعنی توقعاتشان نباید ایدهالیستی باشد و سطحی فکر کنند. نیاز مملکت هم میدانیم که آنقدر زیاد است که ما اگر هم استاد تربیت کنیم، هنوز تا سالهای سال، به استاد نیاز داریم. هر چقدر هم سریع حرکت کنیم این انسانهایی که پشت دروازه کنکور میمانند ما به این راضی نیستیم و حتماً باید دانشگاهها را توسعه دهیم. این مسأله را نمیشود ندیده گرفت.
مثلا در کشور ژاپن عامل دیگر در این جهت بوده که آنها به جای اینکه اساتید بیاورند در کشور خودشان و به جای اینکه بچههایشان را به کشورهای دیگر ببرند و اخلاقشان عوض شود به تربیت استاد همت گماشتند. دعوایی هم که امیرکبیر داشت در مدرسه دارالفنون با زمامداران آن زمان، که انگلیسها و روسها بودند همین مسأله بود که میگفتند شما دارالفنون نمیخواهید. شما همین بچه اعیانها، آن شازدهها که میفرستادند اروپا و دیگران نمیتوانستند بروند که مشکل هم همین بود. آنهایی هم که برمیگشتند آنها را یا میخریدند و یا یک جوری بودند که عنصر علمی نبودند بلکه عنصر سیاسی بودند که برمیگشتند. تازه آنها هم برای داشتن مشاغل برمیگشتند و عده کمی برای تحصیل میرفتند. گویا ژاپنیها این کار را نکردند. آنها اگر هم دانشجو فرستادند، سعی کردند در مملکت خودشان تربیت کنند.
ما هم ممکن است اساتید غیر مسلمان بیاوریم. من نمیدانم این نیاز را دارید یا نه، ممکن است که بیاوریم. پیغمبر(ص) وقتی که در جنگ بدر پیروز شدند آن کسانی که به جنگ ایشان آمده بودند وقتی اسیر شدند پیامبر گفتند اگر ده تا مسلمان را با سواد کنید آزاد میشوید. کافری که جنگیده بود با پیامبر(ص)، حالا باید استاد شود و مسلمانان را با سواد کند. واقعاً هم میارزید. ما در مرحلهای نیستیم که فکر کنیم، همه چیزمان را از حزباللهی و نیروهای مخلص و انقلابی تأمین کنیم. به علاوه آن مسأله مهمی که گفتم مهم است.
ما وظیفه دیگری هم داریم که اگر میتوانستیم آن آدمهای متوسط را جذب کنیم، در چنین مدرسهای که بچههایمان را میخواهیم بسازیم چرا بزرگهایمان را نسازیم؟ اگر شاگردان را بخواهیم تربیت کنیم، چرا استادان را تربیت نکنیم؟ اینها تربیتشان این نیست بیاوریم اینجا که برایشان درس اخلاق بگوییم و کتاب بدهیم بخوانند، اینها باید احساس کنند که اینجا یک جامعهای است که میشود در آن زندگی کرد. میشود آن را ساخت. آینده این جامعه عقلانی است. باید که از این قضایا برداشت درست و منطقی شود. من نمیگویم از اصول بیایید پایین. برخوردها گاهی فرق میکند.
بنابراین ما رشته تدریس برایمان بسیار مهم است. در درجه اول همین مدارس باید توسعه پیدا کند و سطحش بیاید بالا و کسانی که اینجا میآیند به عالیترین مدارج که ما داریم برسند. گرچه در وسط راه هم میتوانند مفید باشند. هیچ اشکالی ندارد و مسأله بعد حفظ نیروهای موجود است. تلاش ما این است که اینها را جذب کنیم. یک مقدار سعه صدر نشان دادن و برخورد با مسائل دیگر و دست باز بودن در فراگرفتن علوم و فنون انجام دهیم. ما میتوانیم در چند سال آینده شاهد موفقیتهای خوبی باشیم. به عنوان کسی که میدانم انقلاب را و شریک هستم در نظر دادن درباره آینده انقلاب، ما باید کاری کنیم که جمهوری اسلامی در یک مدت محدود وقتی که از این تلاطمها بیرون آمدیم به عنوان یک چهره علمی و عقلانی در دنیا مشخص شود. الان تلاش دشمنان ما این است که انقلاب ما و مردم را، آدمهای بیسواد معرفی کند. چهرهای مثل عربستان و بدتر از آن را برای ایران تداعی کند.
البته مبارزه کردن با این تبلیغات مسموم مقداری مشکل است. شما نباید قانع شوید که فقط بچههای ایران را تربیت کنید. باید معلم باشید و از سایر کشورها دانشجو بپذیرید و به سایر کشورها استاد بدهید. این کار بسیار خوبی است. این موفقیت و شانسی است که شما دارید. یعنی اینجا به عنوان مرکز تقوا و دین بسیاری از آدمهای خوب از سراسر دنیا میآیند در ایران. الان اگر روزی بشود که ما در کلاسها را باز کنیم برای خارجیها، بهترین انسانهایی که در سراسر دنیای اسلام وجود دارند و دنیای غیر اسلام ـ چون همه جا مسلمانان انقلابی و خوب هست ـ همه اول میآیند اینجا، روزی که ما بتوانیم از همه کشورها دانشجو داشته باشیم و اینجا مرکز آراء و اندیشه باشد و دانشجویان به عنوان معلم برگردند به کشورشان، این موفقیتی است و انقلاب صدورش این است. اگر بنا باشد انقلاب صادر شود، این طور باید صادر شود. ما در توسعه آن تأکید میکنیم. برای ما اندوه بار است که چهارصد، پانصد هزار جوان ما اسم نویسی کنند برای کنکور آن وقت ما بتوانیم فقط سی، چهل هزار نفر از آنها را بپذیریم. ما الان یکی از کمبودهایمان استاد است. اگر فرض کنیم حالا جنگ هم نباشد و در یک سال فضای آموزشی زیادی تهیه کنیم و آزمایشگاه بخریم و چیزهای دیگر بیاوریم ولی استاد نمیتوانیم بخریم. استادی که با شرایطی که ما لازم داریم. بنابراین با همه عناوینی که عرض کردم، نتیجه میگیریم که هیچ فرصتی را برای جذب، تربیت، حفظ و نگهداری نیروهای علمی نباید از دست بدهیم.
به هر حال با همه این حرفها اگر هماهنگ کار کنیم میتوانیم به جوانهایمان نوید دهیم که در آینده نه چندان دور، سطح جامعهمان علمی خواهد شد. و در آینده یک مقدار دورتری بتوانیم یک چهره علمی به دنیای اسلام عرضه کنیم. آن روزی که اسلام به عنوان یک دین دانش و اخلاق با هم معرفی شود. صدور انقلاب راهش باز است، یعنی ما چهره دین و دانش را با هم داشته باشیم. دانشگاههای ما باید چنین چیزی باشد و انشاءالله این مدرسه یکی از این وسایل خواهد بود. نقطه مثبت دیگری که اینجا به چشم میخورد حضور خانمهای دانشجو هستند که الحمدلله از اول توجه شده به این نکته و ما کمبود اساسیمان کمبود معلم و استاد زن است که در گذشته لااقل این طور بوده که برای خانمهای پاک و با عفت ما میدان تحصیل خیلی باز نبوده و اگر باز بوده خانوادهها و مسائل دیگری توی کار میآمد، لذا از این جهت دستمان خالیتر است. بنابراین به سهم خانمها در تربیت مدرس باید توجه بیشتری کنیم. در اکثر رشتهها، یعنی اگر نصف جامعه ما زن است، بنا هم داریم که دختران مثل پسران با سواد شوند، اینها هم استاد میخواهند البته مانعی ندارد استاد مرد به خانمها درس دهد. چه بهتر که خانمها خودشان بتوانند در درجات عالی قرار بگیرند و در این رشته تربیت شوند.
درباره شهید مطهری هم حرفهایی که زدم، انگار از زبان ایشان دارم حرف میزنم. ما روزهای آخری که خدمت ایشان بودیم و در همین چند ماهی که در شورای انقلاب با ایشان همکاری داشتیم از 22 اسفند که شورای انقلاب را تشکیل دادیم. ایشان این چند جلسهای که شورای انقلاب گذشت. اصرار داشتند که ما موافقت کنیم که ایشان از شورای انقلاب بیرون باشند و به قم و یا تهران بروند و ایشان را آزاد بگذاریم که دانشگاهی تشکیل دهند که به تربیت نیروهای علمی بپردازند. عجیب است که ایشان در همان چند هفته اول انقلاب میگفت که سهم من را اینگونه مسائل قرار دهید. یعنی کارها را تقسیم کنید و سهم من را بدهید که کارهای دانشگاهی کنم و بروم یک دانشگاه بزرگی برای تربیت مدرس و کارهای علمی برای جمهوری اسلامی تشکیل دهم. همین کاری که الان شما میکنید، یعنی تربیت مدرس، روح مجسم خواستههای شهید مطهری است و چیزی بود که اول انقلاب ایشان میخواستند و نزدیک هم شده بود و ماها هم موافقت کرده بودیم و وقتی که حزب جمهوری را تشکیل دادیم بحث بود بر سر اینکه ایشان چه کنند. ایشان میگفتند مرا بگذارید در کار فرهنگی. آن موقع بحث یک دانشگاه وسیع معارف اسلامی بود ولی هدف آن همین تربیت مدرس بود که الحمدلله الان ایشان روحشان در این جلسه حاضر است و شما شاگردانش را میبیند و ما هم همین جا با ایشان عهد میبندیم که دنبال خواسته ایشان باشیم. انشاءالله روزی در کشور بتوانیم از تربیت شدههای این مدرسه برای رفع نیازهای کشور استفاده کنیم. من شما را به خدا میسپارم.
والسلام علیکم و رحمهالله و برکاته