سخنرانی
  • صفحه اصلی
  • سخنرانی
  • سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در دیدار کانون نمایندگان مجلس شورای اسلامی

سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در دیدار کانون نمایندگان مجلس شورای اسلامی

  • دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۷۶
ابتکار تأسیس کانون نمایندگان مجلس یک کار قابل ستایش/ ابتکار وسیله خوبی برای تبادل افکار/ انقلاب اسلامی یک اتّفاق بسیار مهم تاریخی/ مردم عناصر اصلی انقلاب اسلامی/ روحیات اسلامی جامعه بستر اصلی کار انقلاب/ پرورش نیروها در دوران‌های انقلاب/ تربیت مدیران شایسته وکارشناس در انقلاب/ تداوم رشد نیروهای انقلاب/ نیروهای متخصص و مؤمن، مهم‌ترین سرمایه انقلاب/ لزوم حفظ نیروهای انقلاب/ وجود نیروهای کم دلسوز در گذشته/ خارج نمودن نیروهای دلسوز از میدان از سیاست‌های رژیم‌های گذشته/ وجود نیروهای کم فعال در دوره پهلوی/ آزادی حوزه بعد از ۱۳۲۰/ ناراحتی آیت‌الله کاشانی از غربت نیروهای مخلص/ حضور وسیع مردم در میدان مبارزه برای انقلاب اسلامی/ حضور مردم در صحنه بعد از سال ۵۶/ لزوم حفظ نیروهای انقلابی متدین و اسلامی/ حضور در میدان مبارزه برای رضایت خداوند/ وجود اختلاف‌ها در افراد به خاطر نوع سلیقه‌ها/ لزوم جلوگیری از بدنام‌کردن افراد/ بدنام کردن افراد از صفات خطرناک/ بدنام کردن باعث از بین رفتن نهضت‌ها/ لزوم حفظ نیروها/ لزوم ایجاد فضای جدید در بخش خصوصی/ ایجاد فضای مناسب برای نیروها/ ایجاد زمینه‌های مناسب برای افراد متخصص/ ورود افراد صالح به مجلس/ نیروهای مجلس، نیروهای‌خوب و مورد اعتماد/ استفاده از نیروهای مجلس‌در جاهای دیگر/ لزوم تنظیم راهکارهای مناسب برای افراد دوره‌دیده/ تشکیل حزب جمهوری اسلامی در اوایل انقلاب/ وجود همه اقشار جامعه در حزب جمهوری/ انجام کارهای بزرگ در سراسر کشور توسط حزب‌جمهوری اسلامی/ کم شدن اختلاف‌سلیقه‌ها در نزدیک شدن افراد با هم/ لزوم سازماندهی درست کانون نمایندگان مجلس‌شورای اسلامی/ آشنایی مردم با نمایندگان مجلس/ نیاز کشور به نیروهای متدین/ استفاده از شرایط دنیا با مقتضای دینی و مصالح ملت

بسم‌الله الرحمن الرحیم

الحمدالله والسلام علی رسول الله و آله

برادران و خواهران و همکاران دوره‌های طولانی ما خیلی خوش آمدند و فرصتی به من دادید که در جلسه‌ای که مجموعه‌ای از شما هستید، خاطرات گذشته و مسایلی که در دوران کار با بسیاری از شما داشتم، به خاطر من بیاید و تجدید عهد بشود.

من اصل ابتکار را ستایش می‌کنم که این فکر پیدا شده و به نحوی ارتباط را برقرار کردید. مسئله مهم بعد از این ابتکار این است که جمع را خوب بتوانید اداره بکنید که دیگرآن‌هم تشویق بشوند و این ابتکار را در بخش‌های مختلف داشته باشند. این وسیله خوبی برای تبادل افکار و استفاده از تجربیات و حفظ روحیات و تعاون است. اگر به گونه‌ای باشد که مردم هم در جریان کارهای شما قرار بگیرند، به نظرم برای خود جامعه و مسئولانی که به هر حال به تجربه‌های شما نیازمندند، مفید باشند. من نکاتی چند را که فکر می‌کنم، در جمعی مثل جمع شما خوب است مطرح شود، می‌گویم. حتماً شما از این نوع بحث‌ها را در اجتماعتان دارید.

با پیروزی انقلاب اسلامی یک اتفاق بسیار مهم تاریخی در تاریخ ایران و دنیای اسلام افتاده که با کیفیت موجود در تاریخ ما سابقه نداشته است. اتفّاق بسیاربسیار مهمی است که عنصر اصلی است، این یک نکته است که به به این آسانی نمی‌توان از آن صرف‌نظر کرد و اجازه داد در تاریخ گم بشود.

نکته دوم این است که عنصر اصلی این اتفاق و حادثه انسان‌ها هستند، انسان‌های خودساخته‌ای که در جامعه ما از پیش از انقلاب و بعد از انقلاب به سرعت رشد کردند. روی این نکته می‌خواهم بیشتر تکیه بکنم که این نیروها را که عنصر اصلی این نقش مهم تاریخی دنیای اسلام و ایران به عهده آنان است، باید غنیمت شمرد و تحلیل درستی کرد و براساس این تحلیل برنامه‌های بعدی را در نظر گرفت.

به نظر خود من این مقدار نیروی خوبی که در این مقطع در دوران بعد از انقلاب تا امروز در کشور ما به وجود آمده، در کم کشوری با این ویژگی‌ها وجود دارد. حوادث و شرایط مختلفی داشتیم. اولاً روحیات اسلامی جامعه که ما را به انقلاب رساند، بستر اصلی کار است.

مشکلات دوران مبارزه و دوران تثبیت در آن یکی دو سال اوّل خیلی سخت بود. دوران دفاع و دوران بازسازی و سازندگی، هر یک از این قطعه تاریخ، تعداد زیادی نیرو را پرورش داد. عمدتاً همه نیروها، صالح، مؤمن و اهل فداکاری هستند، اهل ایثارند و با نیت خالص به میدان آمدند.

مدیران و کارشناسان شایسته‌ای در این قطعه تاریخی، این دریای عظیم نیروی خوب را تشکیل دادند، البته هنوز هم ادامه دارد. بازسازی و نیروسازی هنوز متوقف نشد. داریم رشد می‌کنیم. سرمایه مهمی است. این سرمایه مهمترین ضامن تداوم انقلاب است. انقلاب نمی‌تواند این سرمایه را با این نیروها که در بخش‌های مختلف فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و فنی - هر جا حساب می‌کنیم - قضایی و بخش‌های مورد نیاز جامعه به دست آورده، به آسانی از دست بدهد. غلبه بر این سرمایه می‌تواند مهمترین ضامن تداوم انقلاب باشد. اگر نگویم مهمترین، لااقل می‌تواند یکی از مهمترین عوامل باشد که از نظر خود من در بخش‌های نظامی و امنیتی و همه جا مهمترین است. بالاخره در جامعه ما همه چیز لازم است. همه را از بین نیروهای انقلاب و جوان‌های انقلاب پرورش دادیم و به اینجا رسیدیم.

اگر قدری تاریخ بخوانید، می‌بینید در گذشته‌ها هم به هر حال دلسوزانی بودند و وارد میدان شدند که ایران را نجات بدهند، امّا هیچ وقت این قدر نیرو نبود. همیشه تعداد معدودی وارد میدان می‌شدند و استعمار و عوامل استعمار زود آن‌ها را تارومار می‌کردند. به قبل از مشروطه بر نمی‌گردم. از مشروطه را ببینید، مشروطه وقتی پیروز شد، توفیق مهمی در کشور بود. مثلاً در مجلس یا در دولت چند نفر آدم را می‌توانید پیدا بکنید که می‌خواستند راه بنیانگذاران مشروطه را مخلصانه ادامه بدهند.

تعداد بسیار اندکی بودند. مثلاً فرض کنید ما در آن دوره‌های اول وقتی که از مرحوم بهبهانی و طباطبایی یا افرادی مثل ملک المتکلمین که خیلی در اوایل در صحنه بودند می‌گذریم - چه زود آن‌ها را از میدان به در کردند - مرحوم مدرس و چند نفر از دوستانش بودند و واقعاً غریب بودند. همیشه در مجلس ایران مقداری حامی داشتند. بستر نیرو سازی هم پیدا نشد که نیرو بسازد و افراد را بسیج کند. در دوره حدود ۲۰ سال‌های که بقایای قاجار بودند، هم همین‌گونه گذشت، جنگ و درگیری و مهاجرت و اشغال بود. به دوره پهلوی رسیدیم. در دوره خاندان پهلوی هم تعداد کمی آدم قابل اعتماد و نیروی فعال در صحنه بودند. در مجلس هم بودند که خیلی نمی‌توانستند جامعه را به میدان بکشند و مدیریت کشور کاری را انجام بدهند. این کابینه‌ها به سرعت تکرار می‌شود. شما ببینید در شش ماه، یک سال و دو سال دائماً کابینه عوض می‌شود و همیشه همان چند نفری که از زمان قاجار مانده بودند، در کابینه هستند. کسی غیر از این‌ها نبود که به میدان بیاورند.

آن می‌آید و این می‌رود. آن یکی برمی‌گردد و دوباره می‌آید. در مجلس هم همین جور می‌شود. بعد از شهریور ۲۰ که رضاخان می‌رود، قم آزاد می‌شود و می‌خواهد کمی به وضع امروز شبیه بشود. محیط آزادی پیدا می‌شود. حوزه‌های علمیه‌ای است و قشر جوآن‌هم کمی وارد میدان می‌شود و احزابی می‌آیند. بازهم می‌بینیم مثلاً در بعد روحانی‌اش آنهایی که در صحنه‌اند. مثل، آیت‌الله کاشانی و چند نفری مثل نوّاب صفوی و مرحوم واحدی، عدّه کمی هستند. نیروها بسیار کم هستند که به اسلامی‌ها و جبهه ملی‌ها تقسیم می‌شوند.

یک دوره را آیت‌الله کاشانی می‌گرداند. از وقتی که ایشان از زندان خلاص می‌شوند و بعد از جنگ جهانی دوم به میدان می‌آیند، برای غربت نیروهای مخلص در این قطعات تاریخ حسابی افسرده می‌شود و غصه می‌خورد که این افکار شبیه افکار ما بود. آن‌هایی که در میدان بودند و اسلام را مهم می‌دانستند، به ملت تکیه کردند، می‌خواستند ایران را عزیز بکنند. همین چیزهایی که ما داریم. اما لشکر و امکاناتشان کم بود. خیلی زود با هر هجومی متلاشی و متفرق می‌شدند. این بار این طوری نشد. اولاً توده ملت واقعاً آمدند تا انقلاب را پیروز کردند. ۱۵ سالی که گروهها و افراد مبارزه می‌کردند، واقعاً مبارزه می‌کردند. بسترسازی می‌کردند، خیلی کاربرد عمیق و وسیعی داشتند.

از سال ۵۶ به بعد که مردم آمدند، خیلی وسیع وارد شدند و پیروز شدیم که بعد مردم همیشه در صحنه بودند و از درون این مردم هم این نیروهای عظیم که می‌بینید، شکل گرفت که امروز ما واقعاً سرمایه عظیمی از مدیران صالح، متدین، دلسوز و انقلابی بی‌شماری داریم که ما در آخرین آشنایی‌هایی که با کشورهای دیگر داریم و رفت و آمدهایی که داریم، مقایسه‌هایی که می‌کنیم، واقعاً نمی‌بینیم جای دیگری این طور نیرویی در اختیار داشته باشند. این سرمایه را باید حفظ بکنیم و نگذاریم آسیب ببیند. اولاً در درون خودمآن‌همه ما مواظب باشیم که منحرف و از مسیری که انتخاب کردیم، پشیمان نشویم. ما خدا را برگزیدیم. خداوند این قدر نعمت دارد و این قدر رحمتش وسعت دارد که در هر حال یک انسان می‌تواند از آن رحمت الهی استفاده بکند. ما عمدتاً به امید جلب رضایت خداوند وارد این وادی شدیم و این را باید خودمان حفظ بکنیم. بعد هم باید مواظب نیروها باشیم.

در این دوره‌های مختلفی که بعد از انقلاب داشتیم، گاهی قطعات تاریخی پیش‌آمده که نیروها گاهی همدیگر را می‌خواهند خنثی، بدنام، طرد و لکه دار کنند، این کارها بد است. البته یک حدّش طبیعی است. در همه رقابت‌ها به خاطر اختلاف‌سلیقه‌ها و اختلاف زاویه‌های دید، این اختلافات می‌افتد، ولی برای ما شایسته نیست.

با این توصیفی که من کردم، به میدان آمدیم. ما آمدیم خدا را راضی کنیم. آمدیم خودمان را فدا کنیم. اول که آمدیم، کمتر این جور چیزها بود. وقتی که وارد شدیم، امید نداشتیم یک روز وکیل، وزیر، مدیر و رئیس باشیم. همه این‌ها بعداً پیش آمد. همه فکر می‌کردند داریم وظیفه‌ای را انجام می‌دهیم. بنابراین ما نباید این‌گونه باشیم. مثل دیگران به خودمان اجازه ندهیم که آدم‌های حسابی را با اختلاف زاویه دیدی که داریم بدنام و از میدان بیرون کنیم، رقبایمان را از خاصیت بیندازیم، این اگر در کشور پیدا بشود، صفت خطرناکی است. گذشته تاریخ ایران را که می‌بینیم، یکی از آفت‌هایی که جریان‌ها و نهضت‌ها را خورده همین، همدیگر زنی است که همدیگر را زود نابود می‌کردند، البته آن‌ها معدود بودند. در این کار تفرقه زود اتفاق می‌افتد، در این جامعه وسیع، کار مشکل است. تلفات هر چه باشد، سازندگی، آن تلفات را جبران می‌کند، اما ناامیدی جوانان را نمی‌توانیم جبران کنیم. چون ما هنوز در حال تکامل نیرو هستیم.

به هر حال باید مواظب باشیم. اولاً نیروها را حفظ بکنیم، چون به حدّی خواهیم رسید و شاید رسیده باشیم. زمانی بود که همه نیروها با هم کار می‌کردیم، باز هم کم داشتیم که جاهای خالی را با افراد نیمه بند و نیمه حال پر می‌کردیم. هنوز هم شاید در خیلی جاها در مواردی این جور باشد، ولی به هر حال هر چه جلو می‌رویم، ممکن است نیروهای کار کشته ما در بخش دولتی زیاد بیایند و سرریز بشوند. بخش دولتی حدّی دارد و پر می‌شود و باید فضاهای جدید به وجود بیاید که عمدتاً در بخش خصوصی است، البته بخش خصوصی و این مسائل هنوز به نظرم برای نیروهای خوب ما که از بدن‌های دولتی جدا بشوند، خیلی آبرومند نیست که مردم آن‌ها را در کارهای خصوصی و شخصی ببینند، ولی بالاخره روزی این اتفاق می‌افتد. حالا دیر یا زود. معلوم است که همه پست‌های درجه ۱ و ۲ و ۳ ظرفیت ندارد که این همه نیروی خوب را جذب بکند. باید شما که الآن دارید این کارها را می‌کنید، فکر چنین زمینه‌ای را بکنید که ما نیروهایمان را تا پایان بتوانیم حفظ بکنیم و کسی احساس بطالت و درماندگی و طرد شدن نکند.

جامعه اگر سالم، طبیعی و حرکت‌های معقول داشته باشد، همیشه می‌تواند از نیروهای صالح خودش استفاده بکند و حیف است کسانی که ۲۰ سال و ۳۰ سال کار کردند و مجموعه‌ای از تجربه و دانش و خیلی چیزها هستند، در سمت‌های مناسب دولتی جا پیدا نمی‌کنند. باید برای آن‌ها زمینه‌سازی بشود که در ازای تجربه، در کارها مورد استفاده قرار گیرند.

این تجربه در دنیا هست. ما باید تجربه خاص خودمان را داشته باشیم. ضمناً باید حضور داشته باشند، تا در هر حال و برای هر شرایطی بتوانند کار بکنند. از جمله بخش‌هایی که خیلی دچار این کار می‌شوند، مجلسی‌ها هستند.

من تجربه زیادی با مجلس دارم. یک تصفیه طبیعی است. افرد از فیلترهایی گذشتند و به مجلس آمدند. کم اتفاق می‌افتد که فردی ناصالح وارد مجلس بشود. ممکن است در دولت باشند. امّا در مجموع دیدیم که مجلس خوب بود. غیر از اولین دوره که خیلی طبیعی بود. هنوزخیلی چیزها مشخص نشده بود. معیارها هنوز متلاطم بود. کمی که گذشت، دیدیم همیشه یک مجموعه افراد صالح در مجلس هستند. خیلی‌هایشان وقتی که وارد می‌شدند، کارشناسی کمتری داشتند. عدّه‌ای که در مردم آشنا بودند، آن‌ها را به مجلس آورده بودند، امّا همین که چند سالی می‌گذراندند، کارشناس هم می‌شدند و هستند و به انسانهای باارزش و مطلع تبدیل می‌شدند. بنابراین نیروهایی که در مجلس دوره دیدند و بیرون آمدند، تحقیقاً جزء بخش‌های قابل اعتنا و اعتماد جامعه ما هستند. مجلس هم بیشتر از سایر بخش‌ها از خود نیرو جدا می‌کند، چون به هر حال انتخابی است. خیلی آسان می‌تواند یک رقیب نیرومندتری بیاید یا مردم مشکلاتشان را به پای نماینده‌اش بگذارند که در خیلی جاها می‌گذارند و از این قبیل چیزها نماینده‌ای جابجا می‌شود و خیلی از آقایان وارد کارهای اجرایی می‌شوند و در کارهای علمی و آموزشی و خیلی از جاها از تخصص‌شان استفاده می‌شود.

مواردی هم هست و انسان می‌بیند که استفاده نمی‌شود. فراموش می‌شود یا در حدّش نیست، احتمالاً یکی از راهکارها همین حرکت شما است که بتواند کارساز باشد. اگر این کار برای بقیه جاهای کشور و بقیه بخش‌ها تجربه بشود، آن‌ها هم از این کارها می‌کنند. قاعدتاً راه و رسم خودش را دارد. تجربه‌ای است که دیگرآن‌هم در این دوره‌های طولانی دموکراسی که در دنیا بوده، با کمی اختلاف شبیه کارهای ما را دارند.

امیدوارم این ابتکاری که شما کردید، جدّی گرفته بشود. عیبی ندارد یک اجتماع ثابت داشته باشید. البته یک مقدار کارش مشکل است. به ترکیب جمع که نگاه می‌کنم، سلیقه‌های مختلف را در این جمع می‌بینم. مثل حزب جمهوری اسلامی ماست که در اوّل تشکیل دادیم. حزب را که تشکیل دادیم، به نظرمان این جوری بود که تعریف احزاب جاری دنیا در آن نبود. می‌گفتیم همه بخش‌های کشور، از اصناف و سلیقه‌های مختلف در حزب باشند. به همین دلیل دچار مشکل شدیم. مثلاً می‌دیدیم در شورای مرکزی با هم نمی‌خوانیم. در مجلس نماینده‌هایی که می‌آوردیم، خیلی هماهنگ رأی نمی‌دادیم، ولی خاصیت دیگری داشت، آن خاصیت که ما دنبالش بودیم و استفاده می‌کردیم. همان حزب با همین معجونی که من عرض می‌کنم، دوران سخت تثبیت و مجلس و خیلی جاهای سخت را گذراند.

 

در سراسر کشور خیلی کارهای بزرگی را آن موقع توانست انجام بدهد. چیزهایی که آن موقع هدایتش مهم بود. جمعی مثل شما در شرایط فعلی به نظرم می‌تواند خیلی کارساز باشد. باید یک مقدار با سعه‌صدر و دید وسیع و قبول تنوع سلیقه‌ها با هم برخورد کنید. همین نزدیکی در مجلس هم تأثیر دارد. آقایان ترکیبی از مجلس اول و دوم هستند. بالاخره مجلس هم با همین با همان ترکیب می‌گشت، چون آنجا آیین‌نامه داشت، رأی گرفتن، رأی دادن، حرف زدن، تصمیم گرفتن، تصویب شدن و همه چیز روشن بود، اختلاف سلیقه‌ها در این چیزها کم می‌شد.

اگر موفق بشوید چنین مجموعه‌ای را به عنوان یک وزنه سیاسی و راهنما مطرح بکنید، احتمال می‌دهم در کارهایتان برای هدایت جامعه خیلی موفق باشید. به شرطی که همین عنوان محفوظ بماند، یعنی آنهایی که تحت شرایطی که قاعدتاً در اساسنامه کار شما است که می‌توانند وارد اینجا و عضو بشوند، بتوانند در جمع شما احساس حضور بکنند، سازمان‌دهی درستی از این مجموعه بشود. من الآن می‌بینم کشور ما واقعاً فاقد یک حزب منسجم کامل است. این اجتماع شما اگر قوی‌تر نباشد، قطعاً ضعیف‌تر نیست و اعتماد بیشتری هم جلب می‌کند، چون به هر یک از شما ده‌ها ههزار نفر- گاهی بیشتر- رأی دادند. مردم یک بار یا دوبار به شما رأی دادند و شما را می‌شناسند.

هر یک از شما که به پشت سرتان نگاه بکنید، می‌بینید مقدار زیادی رأی دارید. سخنرانی کردید. در مجلس حرف زدید. در روزنامه‌ها بودید. مردم شما را می‌شناسند. این مقدار آشنایی چهره، می‌تواند برای کلّ جامعه تأثیر گذار باشد. نمی‌دانم این جزو اهداف شما هست یا نه؟ از محتوای اساسنامه مطلع نیستیم.

جمعتان کار درستی است. اگر بهتر استفاده بکنید و اهداف جدّی‌تری را تعقیب بکنید، کار درست‌تری خواهد شد. ما هم الآن به چنین چیزهایی نیاز داریم. بالاخره همان طور که می‌بینید، دنیا در تحوّل است، جامعه ما هم نمی‌تواند جزیره استثنایی در دنیا باشد.

دیر یا زود تحت تأثیر شرایط عمومی دنیاست. ما هستیم که باید این شرایط را درک بکنیم و با مقتضای مصالح ملت، دین و کشورمان از آن استفاده بکنیم و درست در مسیر خودش وارد بشویم. امیدوارم که خداوند به شما بیشتر توفیق بدهد و امثال شما بیشتر باشند و با نیروهای حزبی که ثمره انقلاب و افکار نورانی امام می‌دانیم، در جامعه فعلی بتوانیم حرفی برای گفتن داشته باشیم. باز هم تشکر می‌کنم که توانستم شما را زیارت کنم.

 والسّلام‌علیکم و رحمه الله