بسمالله الرحمن الرحیم
الحمدلله و السلام علی رسول الهم و آله
خیلی خوشآمدید، فرصتی شد که دوستان را زیارت کنیم، خیلیها را مدتی است که ندیده بودم. مطالبی که شما مطرح کردید، به نظر من خیلی حاشیه ندارد، یکی این بود که من چه کار باید بکنم و چه مسئولیتی دارم که این حذفها، تبعیضها و ... نباشد.
همانطور که آقای غریبانی و آقای حاضری فرمودند، من از اول هیچوقت راضی نبودم که جرم خطوط سیاسی مسائل باعث طرد و حذف افراد شود. تنها راهی که وجود دارد همین است که همه حضور داشته باشند تا انتخابات سالم در همه جا انجام شود. هرکس رأی بیشتری آورد، مسئولیت بپذیرد و دیگران را هم تحمل کند. ما این بحثها را از مجلس اول در حزب داشتیم، همیشه هم از تفرقه رنج بردیم.
خودم سعی کردم که به این شیوه غلطآلوده نشوم که در جناح قرار بگیرم. در جناح بودن عیبی ندارد، بالاخره آدم تفکری دارد، طبعاً تفکرش با جایی تطبیق میکند، اما اینکه در اداره کشور جناحی عملی کنیم، به نظرم هیچوقت قابل قبول نبود. دورانی که در مجلس بودیم، مردم انتخاب میکردند و ما هم مجلس را اداره میکردیم، ولی کمک میکردم. من این روزها دارم خاطرات سال 63 را مینویسم. از جهت اختلافاتی که آن موقع در حزب و جامعه بود، مطالب زیادی میبینم. اوج اختلاقات جناحی در آن زمان بود. نامههای خیلی تاریخی و مهمی بدست من رسیده بود که در خاطراتم نوشتم که فلان کس و یا فلان جمعنامه آوردند که به این مضمون بود.
بعداً وقتی این نامهها را جمع کردند و آوردند، همه مسائل، عقیدتی، اجتماعی، جناحی، باندی و حزبی بود، در مسائل عقیدتی بحث بسیار جدی آن موقع روی مالیات بود که لایحه مالیات آمده بود. عدهای میگفتند: «مالیات حرام است» و عدهای میگفتند: «اگر به عنوان ثانوی و با ضرورت باشد، اشکال ندارد.» من آنجا نامهای خدمت امام نوشتم که نامه مهمی است. اولش نوشتم که این یک نامه تاریخی است و توضیح دادم که اصلاً میشود بدون مالیات کشور را اداره کرد؟ یا اصلاً صلاح هست یا نه؟ از ایشان خواستم که مسأله را حل کنند، ممکن است این کار شکست حکومت باشد و ما دیگر نمیتوانیم در دنیا به عنوان یک انقلاب موفق مطرح شویم.
نامه دیگری است که به جامعه مدرسین نوشتم. زمانی امام مطلبی فرمودند که در مورد دولت بود و از آن استفاده میشد که ممکن است کاری غیرشرعی هم باشد که باید اصلاح شود که قبل و بعد آن از دولت خیلی تعریف کرده بودند. دو سه هفتهای روی این حرف امام خیلی هیاهو شده بود. من دیدم دارد جور دیگری میشود. از امام اجازه گرفتم و برای این یک خطبه درنمازجمعه خواندم و توضیح دادم نظر امام هیچوقت این نیست که دولت دارد کار خلاف شرع میکند و این برداشت غلط است.
چیزهای دیگری هم گفتم که مفصل است. بعد آقایان از قم نامهای با چهارده امضاء که آیات و حجج بودند، نوشتند که به خطبه من ده تا پانزده ایراد گرفتند. من هم جواب دادم که جواب خیلی مفصلی است. همین اختلافات است که مجموعه آن یک نامه تاریخی شده است.
به بیرون کشور هم یک نامه تاریخی نوشتم که به عرفات بود. همان موقعهایی بود که ما برای عملیات سرنوشتساز آماده میشدیم که عرفات کسی را پیش ما فرستاد که در پیامش نامهای نوشته بود که از اول با منافقین ارتباط پیدا کردیم و کمپ دیوید را بیخود قبول و صدام را بیخود تأیید کردیم. خیلی چیزها گفته بود، از شیوخ عرب گفته بود که درجلسه طائف چه گفتند، حرفهای آنها را نقل کرده بود. آخرش هم نتیجه گرفته بود که راه درست این است که شما آتشبس را بپذیرید، صدام بعد از آتشبس نمیتواند بماند، ما با هم باشیم و با ملت عراق باشیم و فلسطین را آزاد کنیم. من جوابی به ایشان دادم که جواب خیلی تاریخی است. این نامه مربوط اختلافات بیرون از جبهه امام است. از این چیزها خیلی هست. خاطرات را که میبینم، متوجه میشوم آن سال وقت زیادی را در حزب و جلسه سران و خدمت امام بر سراختلافات حزب و دوجناح صرف کردیم.
چند نامه مهم تاریخی هم مال دیگران است. مهندس موسوی و رفقایش نامهای به رهبری نوشتند و به من هم دادند و یک نامه هم دونفرشان به من نوشتند. با همین مسائلی که الان شما مطرح میکنید، آن سال، سال سختی شد و منجر به این شد که امام از حزب تقریباً جدا شدند. تا آن تاریخ امام خیلی تأیید میکردند. ولی آن سال حزب را تضعیف کردند. اول گفتند بسیجیها نباشند، بعد گفتند ائمه جمعه نباشند. ضررهایمان را همان موقع کردیم. آن موقع حزب جایگاه مهمی در انقلاب داشت و داشت حسابی کار میکرد که بین آنها اختلاف افتاد و نتیجه این شد که میبینید. از همان موقع ما گرفتار این اختلافات بودیم.
همیشه عقیدهام این است ـ نه اینکه بخواهم کار سیاسی کنم ـ که نیروهای انقلاب وفادار در هر دو جناح و مستقل فراوانند. اینها نیروهای انقلابند، همه ما که با هم باشیم، باز نیرو کم داریم. لذا باید همه با هم باشیم و کار کنیم. بالاخره اختلاف نظر هست، دنیا این مشکل را حل کرد. اسلام هم حل کرد. بالاخره اکثریتی هست، همانطوری که در همه جای دنیا اتفاق میافتد. باید قواعد رقابتهای سیاسی و مسابقه به خیر را بپذیریم. متأسفانه همیشه بد بود. یعنی در هیچ مقطعی آدم راضی نیست. همه آقایان هم میدانند.
آقای غریبانی مسأله وزارت کشور را گفتند، من آنموقع مواظب بودم، آنموقع اختلافات اینقدر نبود، ما سعی میکردیم همه نیروها را بیاوریم. مثلاً برای مأمورین وزارت کشور نیرو کم بود، چقدر میگشتیم تا پیدا کنیم و کسی را بیاوریم. بالاخره تجربه فرمانداری، استانداری، بخشداری، شهرداری و ... نداشتیم. با زحمت پیدا کردیم که همه نوع افراد باشند.
در دولت خود من آخرین قضاوتی که در آن شده مال روزنامه سلام است که کاملاً به دولت ما جنبه انتقادی داشت و هیچوقت نبود که بخواهد طرفداری کند. در همان فضای انتقادی کابینه را بررسی کرد و نمرهای که داد تقریباً پنجاه پنجاه شد. اگر آن مقاله را ببینید، خوب است. افرادی که در دولت بودند پنجاه پنجاه درآمدند. این مال دوره دوم بود نه اول. در دولت اول آن طرف بیشتر بودند، دلیلش این بود که در دولت مهندس موسوی بودند و نمیخواستم نیروهایی را که کار کردند و اتفاقاً خوب کار کردند، کنار بگذارم. دوره اول اکثریت مجلس با این جناح بود، دور دوم که با آن جناح شد، با تعدیلی به تساوی رسید.
هرکس که وزیر کشور من بود، چه آقای نوری و چه آقای بشارتی مجبور بودند استاندارها را اینگونه انتخاب کنند. یعنی پنجاه پنجاه کردند و قرار شد فرمانداران را هم اینگونه انتخاب کنند. یعنی ملاحظه کنند که همیشه هم ملاحظه کردند.
انتخابات هم عجیب است. یعنی دورهای که آقای نوری انتخابات کرد، شما در مجلس شکست خوردید. وقتی آقای بشارتی انتخابات کرد، آقای خاتمی بردند و مجلس هم نزدیک به هم شد و بعد شرایطی درست کردند که جور دیگری شد.
واقعاً این را به عنوان یک عقیده عمل میکردم. الآن هم عقیدهام همان است و فکر میکنم راه درست همان است. گرچه الآن نیرو زیاد و بیشتر از همیشه است، ولی کار هم زیاد است. اگر بخواهیم نیروی کیفی برای هرکاری بگذاریم، الان هم نیرو کم داریم. لذا قطعاً مصلحت کشور این است که با هم همراهی کنیم. نمیگویم یکی تسلیم شود، باید قبول کنیم که با هم کار کنیم، شرایط فرق میکند، در یک حد و سطحی جناحی میشود و نباید بقیه بدنه جناحی شود. شاید بدترین دورهاش الان باشد. الان از لحاظ تغذیه نیرو، بسیار بد است و خیلی دارند حذف میکنند.
شما باید قبول کنید که این بدعت را دوره دولت شما شروع شد، آنموقع خیلی بود، من دیدم آقای خاتمی خودشان هم گله و انتقاد دارند. نباید میشد، اگر همان سطحی که من فکر میکردم، محفوظ میماند، چون در کارها دولت تصمیمگیر است، میشد افراد را نگه داریم. هرچه داریم جلو میرویم، به طرف تفرقه بیشتر میرویم. بدموقعی این تفرقه اتفاق افتاد. الان شرایط کشور به چند دلیل که مهمترینش مسائل هستهای است، در نقطه جوش است. بسیار بسیار خطرناک است که ما داخل کشور را متشنج و غیرمنسجم داشته باشیم، اگر تفرقه اینجوری ادامه پیدا کند و یا این تفرقه تقویت شود، طبیعی است دشمنان انقلاب فکر کنند که وقت تهاجم است. آنها الان دارند خیلی برنامهریزی میکنند.
شما دیروز خبر تظاهرات منافقین را در پاریس حتماً شنیدید، اینها در آنجا تروریست هستند، الان در دادگاه هستند که شما بیاطلاع نیستید، الان هرکسی از ما که علاقهمند به انقلاب و مایل به تداوم انقلاب باشد، باید مسئولانه سعی کند که باعث تفرقه نشود. دو طرفه باید باشد، یک طرفه نمیشود، اگر یک طرف توقع داشته باشد که طرف دیگر آرام باشد، اما او هرکاری بخواهد، بکند، عملی نیست. ممکن است سکوت پیدا شود، اما دلها را از هم جدا میکند و قلبها را مقابل هم قرار میدهد و رفاقت در امور کشور نخواهد بود که من الان از این تفرقه آثار بدی میبینم. الان اگر بنا باشد انتقاد شود، خیلی حرف برای گفتن دارم. به خاطر همین مسأله حرف نمیزنم، سعی میکنم همین طور روی کلیات پیش بروم.
در مورد خبرگان که خانم امانی پرسیدند و جنابعالی هم فرمودید، مصلحت این است که فضا باز باشد و همه بتوانند شرکت کنند. چون الان اگر انتخابات ضعیفی در خبرگان داشته باشیم، خیلی ضرر میکنیم، تفسیر به گونه دیگری میشود، مجلس خبرگان ضعیف میشود، پایگاه رهبری ضعیف میشود و مرکزیت نظام آسیب میبیند. مصلحت حتی آن جناح هم است که این کار را بکند تا انتخابات خبرگان خوب و پرشور برگزار شود. طبیعتاً شما افرادی را که دارید، باید آماده کنید و قبل از اینکه ثبتنام کنید، بروید و با آنها مذاکره کنید و بگویید که ما اینجوری میتوانیم بیاییم. آنوقت روشن میشود و برایتان این کار خیلی سخت نیست.
من هم تلاشم همین خواهد بود. من الان بیشتر با رهبری صحبت میکنم. بعضی از آقایان دیگر خیلی مؤثر نیستند، بعضیهایشان میتوانند مؤثر باشند. با رهبری صحبت میکنم، تلاش میکنم که انتخابات قابل قبولی در خبرگان داشته باشیم. در شوراها هم نظارت و اجرا و خیلی چیزهای دیگر، با هم هست که مشکل است. آنجا هم فرض دیگری است که حساسیت سیاسی به آن معنی ندارد، ولی نوع دیگری حساسیت دارد.
به هرحال من هم مصلحت میدانم که فضای انتخاباتی باز باشد و به رأی مردم اعتماد شود، به هرکس که رأی دادند، بالاخره نیروهای انقلاب هستند. بیشتر از شرایطی که در قانون آمده، تکیه نشود و همه راحت بپذیرند و همه مسئول باشند که فضای انتخابات سالم باشد. بنده هم یکی از آنها هستم که این کار را خواهم کرد و دنبال کنم. انشاءالله که از این مرحله کاملاً نگرانکننده فعلی بتوانیم کشور و انقلاب را به جلو ببریم. انشاءالله. در پایان عرضم باز هم از شما تشکر میکنم که محبت فرمودید و فرصت دیدار را به من دادید.
والسّلام علیکم و رحمه الله